سلام مجدد به یاران
به نوبه خودم از عزیزانی که در این تاپیک به ما کیمیایی بازها افتخار دادند و دیدگاه هایشان را مطرح کردند بسیار سپاسگزارم.
غیر از مواردی که دوستان مطرح کرده اند، چند سکانس دیگر که الان به ذهنم می رسد را ذکر می کنم :
-سکانس التماس کردن سید به عباس آقا (همبازی تئاتر فاطی) که اجازه بدهد جلوی فاطی توی گوشش بزند و قمپز در کند.((راتسوی عزیز کل سکانسهای گوزنها را به عنوان سکانس برتر ذکر کرده اند.با اجازه شون فقط این سه مورد را BOLD کرده ام:))
-کل سکانس خواستگاری مرد پولداری که صرع دارد از دختر فقیر که ترانه ی گنجشکک به طور همزمان در حال پخش است و (قدرت) از پشت پنجره مشغول تماشای آن است.
-سکانسهای ((دوا خوری دو تایی تمیز)) سید و قدرت. عاشق آن دیالوگ سیدم که می گه : (وقتی گریه ام میگیره هنوز امیدوار می شم که جون دارم...)
-گریه ی سلطان در اتوبانی که بدون انتها به نظر می آید ......
-این موارد هم با اجازه ی بانوی گرامی از ضیافت: جمع شدن دوباره ی دوستان قدیمی دور هم: ماطاووس خطاب به جواد : نه .ضیافت اون شب بود.الانم معلوم نیست که همه بیان.اون وقتا شما بچه بودین.- آمدن رضا به جمع دوستان:(نیاز به توضیح دارد؟!)- خواستگاری دوستان از خواهر عبد برای جواد –گریه ی عبد روی زانوی رضا :خطاب به دوستان :فقط جلوی شمام که میتونم راحت باشم. گریه می کنم خجالت نکشم.-حرفهای جواد : سویا یه چیزیه عین گوشت. من چیزایی که عینشه رو خوب می شناسم : عین خونه، عین ماشین، عین زن و بچه.....+کل سکانس دستگیری مهیارانها که با جمع شدن دوستان در گورستان مونتاژ موازی شده است.
-آمدن تمثیلی احمد دندان مار از ماه در سکانس آخر فیلم.
- اسب تاختن رضای غریبه در دل تهران پوست انداخته در رد پای گرگ که چقدر زیبا تابلو بودن انسان کیمیایی در دنیای نو را تصویر کرده است.
-فیلم فریاد را فقط در زمان اکرانش دو بار دیدم و دوستش داشتم . در حال حاضر این دو سکانس زیبایش یادم هست : صحنه ای که سهراب و زن (با بازی میترا حجار) همزمان آب به صورتشان می زنند و دلبستگی به یکدیگر را نشان می دهند و سکانس زایمان زن در انتهای فیلم که در آن، چاقوی کیمیایی که همیشه برای انتقام گیری و درگیری استفاده می شد این بار به طور غیر منتظره و به قول خانم شرکا ((جهت امری مقدس که زایش است)) استفاده می شود به عنوان حسن ختام این نوشته ........
اگه عمر و حافظه ای! بود باز هم در خدمت دوستان خواهم بود.
با احترام.
**************************************
پی نوشت (مورخ 90/08/06) : چون ویتوی عزیز هلال ماه را رویت کردند! نخواستم که در بحث سکانسهای بهرام بیضایی فاصله بیندازم.آخرین سکانسهایی که از سینمای کیمیایی به ذهنم رسید، اینهاست:
-کبریت بازی رضاموتوری در کاباره ی بسیار مدرنی که با تربیت اجتماعی رضا 180 درجه متفاوت است....تا درگیری انتهایی این سکانس که کبریت به طور عمودی در بشقاب رضا قرار گرفته است.
-مسافرکشی رضا با اتومبیل اعیانی در همین فیلم که برای خودش دنیایی است ........
-کل سکانسهایی که در آنها یکی از کاراکترها مشغول نواختن می شود. نمونه اش : پیانو زدن یوسف در اعتراض، به قول مگی عزیز ((گیتار زدن کارینا کیمیایی در حکم))، ساکسیفون نوازی آن جوان آلمانی در تجارت و ....
-قرار گذاشتن فرامرز قریبیان و امین تارخ در سینما رکس در رئیس که عجیب یادآور بازگشت توتو به سینماپارادیزوی تعطیل شده است....
-گریه ی دروغین و چندش آور شبنم درویش در محاکمه در خیابان که صورت واقعی اش (که زشت شده است) را به نمایش می گذارد.....
-فریادهای دردآلود فریماه فرجامی در فصل جدایی اش از امین تارخ در سرب.
-نمای انتهایی کشته شدن نوری در همان فیلم که ادای دین کیمیایی به فیلم کلاه ژان پیر ملویل است.
- و در انتها با سپاس و به یاد سکانسهایی که اسکورپان عزیز و دوستی که زیاد نمیشناسمش سم اسپید گرامی در تاپیک دوراهی دیروز و فردا: مسعود کیمیایی در مورد قیصر و خط قرمز ذکر کرده اند. ((راستی چرا اسکورپان نازنین به تاپیک ما افتخار ندادند؟!!)
و حکایت همچنان باقیست .......
با تجدید احترام!