[-]
جعبه پيام
» <لوک مک گرگور> متشکرم دوست گرامی. منهم همیشه از خواندن مطالب جذاب و دلنشین تان کمال لذت را برده ام.
» <رابرت> بررسی جالب تأثیر فیلم "پاندورا و هلندی سرگردان" بر انیمیشن "عمو اسکروچ و هلندی سرگردان" https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...6#pid45456
» <رابرت> سپاس از دون دیه‌گو دلاوگا و لوک مک گرگور عزیز به خاطر مطالب تحقیقی، تحلیلی و زیبای اخیرشان
» <دون دیه‌گو دلاوگا> "بچه‌های کوه تاراک" : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...3#pid45453
» <مارک واتنی> ممنونم رابرت جوردن عزیز
» <رابرت جوردن> سپاس از مارک واتنی و بتمن
» <مارک واتنی> رابرت عزیز و گرامی ... این بزرگواری و حسن نیت شماست. دوستان بسیاری هم در کافه، قبلا کارتون و سریال های زیادی رو قرار داده اند که جا داره ازشون تشکر کنم.
» <مارک واتنی> دانلود کارتون جذاب " فردی مورچه سیاه " دوبله فارسی و کامل : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...7#pid45437
» <Kathy Day> جناب اﻟﻜﺘﺮﻭﭘﻴﺎﻧﻴﺴﺖ از شما بسیار ممنونم...
» <مارک واتنی> خواهش می کنم بتمن عزیز
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 9 رای - 4.22 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
و اما عشق... علی حاتمی
نویسنده پیام
اسکورپان شیردل آفلاین
ناظر انجمن
*****

ارسال ها: 512
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۳/۱۱
اعتبار: 50


تشکرها : 5286
( 6629 تشکر در 287 ارسال )
شماره ارسال: #9
RE: و اما عشق... علی حاتمی

حسن کچل

 

سال ساخت: ۱۳۴۹

كارگردان: علی حاتمی

    فیلمنامه: علی حاتمی

طراح چهره پردازی: ایرج صفدری

    فیلمبردار: نصرت الله كنی

موسیقی: بابك بیات، اسفندیار منفردزاده

    طراح صحنه: حسن پاكنژاد

تهیه كننده: علی عباسی

    عكاس: امیر نادری

طراح لباس: فرشته شفایی

    پخش: سازمان سینمایی پیام

محصول: سازمان سینمایی پیام

دستیار فیلمبردار: نریمان پیرام

مدیر تداركات: علی پروانه، علی اكبری

    صدا گذاری: حسین بدیعی، میرزا گودرزی

میكس: روبیك منصوری

    مدیر دوبلاژ: منوچهر اسماعیلی

لابراتوار: استودیو بدیع

    استودیو صدا گذاری: مهرگان فیلم

آواز: عهدیه، كورس سرهنگ زاده، مهتاب، سوسن، افشین

    شعر: علی حاتمی

آهنگ: بابك بیات، پرویز اتابكی، واروژان، اسفندیار منفردزاده

    چاپ: استودیو بدیع

بازیگران: پرویز صیاد، كتایون، صادق بهرامی، حسن خیاط باشی، حمیده خیرآبادی (نادره)، یدالله شیراندامی، سیروس ابراهیم زاده، حسن رضایی، ثریا بهشتی، منوچهر احمدی، عباس معیری، مژگان، نوبهار، لیدا وهاب زاده

سایر اطلاعات:

گویندگان: نیكو خردمند، ناصر طهماسب، مرتضی احمدی، سیمین سركوب، منوچهر والی‌زاده، ماهرو، حسن‌ خیاط باشی، چنگیز جلیلوند

تنظیم آهنگ: بابك بیات، پرویز اتابكی، واروژان، اسفندیار منفردزاده

با همكاری گروه ملی بالة پارس به رهبری عبدالله ناظمی

نقاش: عباس بلوكی‌فر

آرایش: فیروزه

افكت: روبیك منصوری

ضبط موسیقی: محمد گرجی

پلاك طلای بهترین فیلمنامه (علی حاتمی) در جشنواره فیلم های سینمایی ایران  ۱۳۴۹ - ایران

دومین فیلم برتر در جشنواره فیلم سپاس  ۱۳۵۰ - ایران

 

خلاصه داستان :

حسن كچل به دلیل تنبلی و برای تجربه اندوزی، توسط مادرش از خانه رانده می شود. او در سفرش به باغ پردرخت و مرموزی می رسد و با چل گیس آشنا می شود. به او دل می بندد و تصمیم به شكستن طلسم دیو می گیرد. جنی كه همزاد حسن است، به او می گوید فقط در مقابل شش آرزو و از دست دادن عمر است كه طلسم دیو شكسته می شود. حسن كچل تصمیم می گیرد شاعر شود؛ اما وقتی شاعری را می بیند كه با گفتن شعر برای كالاهای تجاری، خود به تاجری تبدیل شده، از شاعر شدن منصرف می شود و آرزو می كند دوستی داشته باشد تا با او درددل كند؛ اما دوستی كه یكرنگ باشد، نمی یابد. تصمیم می گیرد پهلوان شود، اما وقتی پهلوانی را در گود زورخانه می بیند كه فقط در فكر مسابقه است، از پهلوان شدن هم منصرف می شود و سراغ چل گیس می رود تا از او چاره ای بخواهد. چل گیس می گوید كه برای نجاتش، حسن باید شیشه عمر دیو را بشكند تا آزاد شود. حسن حاضر می شود جانش را به همزاد بدهد تا شیشه عمر دیو را بشكند تا آزاد شود و همزاد می پذیرد. حسن كچل با شكستن شیشه عمر دیو او را به میش تبدیل می كند و چل گیس آزاد می شود. اما همزاد، راضی نمی شود جان حسن كچل را بگیرد و با گفتن «بسم الله» غیب می شود. حسن كچل و چل گیس زندگی تازه ای را شروع می كنند.

 

 

پروازی کودکانه به جهان قصه و تصویر

 

1

·    تازه نفس است و باخود ذخیره ای از تجربه های اندکی را طی نوشتن چند نمایشنامه و اجرای چندتای آن در روی صحنه تئاتر کسب کرده بمیان آورده است.تابحال یازده نمایشنامه نوشته است که در همه این نمایشنامه ها فقط و بیشتر از همه یک نکته برایش مطرح بوده، زبان تئاتری و بعد دو عامل دیگر که عبارت باشد از فرم و کاراکتر نمایشنامه.

"قصدم این بوده که از شکل یک قصه،یک فرم نمایشی بوجود آورم." و قصه های عامیانه ایرانی اساس و ماتریال کار او بوده اند. باز از خود حاتمی بشنویم که:

"من از اجتماع الهام نمیگیرم چون تئاتر رئالیسم نمیتوانم بنویسم و معتقدم تئاتر قصه ای،تئاتر رئالیسم است ..." از اینجاست که پایه کارهای ابتدائی علی حاتمی گذاشته میشود و این عوامل را در خود ذخیره میکند تا بعد در قالب و مدیوم سینما پیاده کند.اما غافل از این نکته که سینما فقط خواستار یک قصه تنها نیست و به خیلی از چیزهای دیگر هم احتیاج دارد. در این مدیوم گسترده و وسیع است که میتوان از یک قصه کوچک ،دنیایی سرشار از خلاقیت و ابداع هنری بوجود آورد.

پس علی حاتمی همانطور که در تئاتر و پیس نویسی ، دل به افسانه ها بسته بود، در سینما هم در اولین مرحله ایجاد یک فیلم ،به سیر خود در این دنیای خیالی ادامه میدهد ؛ اما چگونه؟ قبل از بررسی مختصر دنیای فیلم حسن کچل بهتر است کمی در دنیای کودکانه علی حاتمی سیر کنیم:

حاتمی پس از نیمه کاره گذاشتن دانشکده هنرهای دراماتیک ، به تلویزیون ملی ایران می پیوندد.سری پرشور دارد و در بند دنیای خیالی قهرمانان افسانه ای خودش است. بگفته خودش،اصولا قبل از آنکه "شهر قصه" ای وجود داشته باشد او در "شهر نارنج و ترنج" خود این شیوه نمایشی را عرضه کرده است... در تلویزیون باتفاق جواد طاهری ساختن یک سریال را به نام جنگل آغاز می کند که در اواسط آن ، بنا به عللی کار متوقف میشود. ضمنا در این مدت ، حاتمی دو- سه سناریو برای{فرخ} غفاری و {هژیر} داریوش هم مینویسد که حماسه عشقی شب جمعه از این نوع است.

سرخوردگی از این دستگاه{تلویزیون}، علی حاتمی را به دامان فیلمسازی در خارج از کادر محدود آنجا می اندازد و ازین لحظات به بعد است که پایه های اساسی یک فیلم موزیکال تمام رنگی با نامی چون حسن کچل ریخته میشود. حاتمی که قبلا آنرا برای اجرا در تئاتر نوشته ، با همکاری داود رشیدی در فروردین سال 48 آنرا در تالار 25 شهریور بروی صحنه میآورد.

2

·    " حسن کچل یک پرسوناژ خیلی ایرانی است .آدمی است که نقطه ضعف دارد. هرکاری بخواهد بکند ، باز این مساله توی تمام ارکان زندگیش دخالت می کند. از نظر عشق ، ممکن است زنی عاشق یک مرد کچل نشود و طبعا این موجود ، چون از هیچکس محبتی نمی بیند، پس میتواند عاشق یک آدم خیالی بشود و حتی احتمال اینهم میرود که یک زن بدکاره هم او را مسخره کند..."

بدینگونه نویسنده و کارگردان فیلم، پرسوناژ اول فیلمش را مطرح میسازد و از این روست که حاتمی در این فیلم تمام همّ خود را مصروف پرورش و پرداخت این پرسوناژ کرده ، اما با وجود همه اینها ، حسن کچل نمیتواند تا پایان کار به شیوه خود ادامه بدهد؛ چرا که در پایان،در سکانس قبرستان ناگهان شخصیت او دچار دگرگونی میشود و بعد تازه ای پیدا میکند. داستان اصلی حسن کچل چیزی غیر از این است که حاتمی در فیلم خود ارائه داده است. تنبلی حسن آنقدر زیاد است که "تنور" را برای خوابیدن برمیگزیده و هیچگاه از خانه بیرون نمی آمده است. حسن کچل در غایت سادگی و ساده لوحی است. ازبس دیگران او را مسخره کرده اند،قدرت عرض اندام در مقابل دیگران ندارد. مدام تو فکر فرو میرود و هیچکاری از دستش ساخته نیست. اما پرسوناژی که حاتمی پرداخت کرده و بخیال خودش یک پرسوناژ "درونی" است تقریبا عاری از این خصوصیات است.

گفتیم که حاتمی تمام کوشش خود را مصروف پرداخت این پرسوناژ کرده و از اینرو از نکات دیگر غافل مانده است. البته تنها چیزی که برایش مطرح بوده، نشان دادن این مرد با تمام بی دست وپائی های او بوده و از این روست که فیلمش از آکسیون و تحرک لازمه،تهی است.با این وصف ، قصه افسانه ای حسن کچل با تمام سادگی کودکانه اش، میتواند تماشاگر را جلب کند و اورا تا به آخر در سرنوشت قهرمانان اصلی فیلم شریک سازد.

شاید بتوان گفت که حسن کچل تنها خصیصه قابل توجه اش این باشد که از نوع سوژه های متعارف و معمولی سایر فیلم های ایرانی ، تهی است و همین نکته تا اندازه ای میتواند برای این فیلم اعتباری کسب کند و بعد عامل دیگری که میتوان اضافه کرد "شعرهای ریتمیک" فیلم است.

3

·    فیلم کلا فضای تئاتری دارد. غیر از سکانس های اول و آخر فیلم که در یک بازارچه و یک قبرستان میگذرد،بقیه پلان ها با یک روال و شیوه تئاتری ساخته و پرداخت شده است.

2 

در سکانس اول، حاتمی  با نشان دادن کاسب های محله و بازارچه قدیمی که بیشتر نمای افسانه ای دارد،خواسته است فضا و محیط داستان فیلم خود را تجسم سازد. در این سکانس ما حسن را می بینیم که پس از جمع کردن سیب ها از کنار رختخواب خود تا بیرون از خانه ، در میان کسبه به گردش می پردازد و با حیرت به تماشای اعمال آنها می ایستد.( در مورد جمع کردن سیب ها نکته ای یادمان آمد. سبد سیب ها دوبار پر و خالی می شود ؛ یعنی یکبار اواسط پله ها سبد پر می شود و بعد کنار در خانه سبد خالی  بی بی را مشاهده میکنیم. نکته دیگر درمورد سیب ها اشاره تلویحی حاتمی است درمورد سکانسی که کتایون و پرویز صیاد در کنار یکدیگر قرار گرفته اند و کتایون ، اولین گاز سیب را به صیاد می دهد. یعنی قضیه "حوا و آدم" و اینجور قضایا که این مضمون تصویری تا اندازه ای جالب است.)

بعد از سکانس بازارچه ما ناگهان حسن کچل را در برابر در بزرگ یک باغ که چل گیس معشوقه نادیده او در آن توسط یک دیو زندانی شده ،می بینیم که بآواز آن زن گوش فرا میدهد و بعد پایه های عشق در دل او استوار می شود !

شب هنگام وقتی حسن کچل به یک حمام  گرم می رود تا بخوابد، ناگهان همزادش که یک جن است بر او ظاهر میشود. از این لحظات به بعد داستان ادامه پیدا می کند تا جائی که حسن کچل ، شیشه عمر دیو را بزمین می کوبد و چل گیس آزاد میشود و صبح فردای شبی که با او پیمان زناشوئی می بندد ، در قبرستان معهود ، بدنبال همزادش میرود تا جان خود را به او تسلیم نماید.

گفتیم که لحظات سینمائی در این فیلم کافی و بسنده نیست. بدترین پلانهای فیلم، پلانی است که حسن   خیاط باشی در نقش یک شاعر ، جلوی دوربین می ایستد و به شعرخوانی و "واریته بازی"! می پردازد. در این پلان ، کارگردان و فیلمبردار هردو گوئی بخواب رفته اند ، چون گذاشته اند هرچه خیاط باشی دلش میخواهد شعر بخواند! فضا در این قسمت راکد و ساکن است و دوربین هم به خواب رفته. به گمان ما از زائدترین پلانهای فیلم ، همین صحنه است.

از صحنه های زائد دیگر فیلم ، یکی هم وجود آن مردک چینی و دار و دسته زیبارویانش است.در عوض چند مضمون تقریبا جالب در فیلم وجود دارد که تنها مربوط میشود به اصل قصه. یکی از آنها زمانی است که حسن کچل برای پهلوان شدن به یک زورخانه میرود و پهلوان توی گود به او میگوید: "جوان، من پهلوان توی قصه ها نیستم..." از پلانهای شاد فیلم، میتوان از بازی بچه ها با شیشه عمر دیو و تلاش حسن برای بدست آوردن آن ، نام برد و دیگر فرو کردن حسن به درون آب خزینه حمام و مسخره او.

نکته آخری که در این پاراگراف می توان گفت، نشانه عمیق همکاری{نصرت ا...} کَنی با حاتمی است. چه خوب می توان اندازه و وسعت کار عمیق کَنی را به عنوان مدیر فیلمبرداری این فیلم، درک و احساس کرد. کار فیلمبرداری رنگی کَنی از محاسن فیلم به شمار میرود و بعلاوه بخوبی پیداست که نیمی بیشتر از زحمات تهیه این فیلم بر دوش کَنی بوده است.{!}

4

·    در مرحله پایان می پردازیم به بازی هنرپیشه های فیلم. به گمان ما پرویز صیاد در این فیلم تا اندازه ای هرز رفته است. بازی او در دو نقش حسن کچل و جن امتیاز مهمی برای فیلم محسوب نمی شود ، چرا که نیمی از کارها را دوبلور او کرده است. صیاد بیشتر در نقش جن است که خود را می نمایاند.

کتایون تلاش عمده ای برای ارائه کاراکتر یک زن دربند اسارت یک دیو و عاشق حسن کچل نشان نمیدهد و بُعد عدم پرداخت کافی این پرسوناژ توسط حاتمی، او را تا اندازه ای ناشناخته باقی گذاشته است.

 

نظیر این نکته در مورد بی بی مادر حسن که توسط نادره بازی شده صدق پیدا میکند. بی بی را در ابتدا و انتهای فیلم می بینیم و طی این مدت گوئی از دنیای حسن گریخته است. در ثانی مطابق گفته های اول فیلم که بی بی را زنی رختشور و بیچاره معرفی میکند ، ما باید با زنی نزار روبرو شویم که صد البته هیچ اینطور نیست!

ثریا بهشتی طبق معمول با اندام فربه خود(که اینجا زیاد محلی از اعراب ندارد)رخ می نماید. آنهم چه رخ غلیظی! و همینطور حسن خیاط باشی به نقش شاعر و به گمان ما میتوان گفت که صادق بهرامی تا اندازه ای با ریش دلچسب تر از دیگران است. سیروس ابراهیم زاده در نقش یک آرایشگر چینی میآید و میرود و از چینی بودنش،ما فقط راه رفتن او را می بینیم و وجود حسن رضیانی ، بار دیگر بازیگر کفش ملی را بخاطر تماشاگر می آورد!

با این همه ، حسن کچل نشانه تلاش محسوس و اندکی است که نمونه آن مدتی است در سینمای ایران آغاز شده و میرود تا راهی نو برای خود در این آشفته بازار فیلم های بی اثر ایرانی بگشاید. باشد که این تلاش موثر افتد و سینمای واقعی ایران چهره خود را نشان بدهد.

                                                                                                                                                                                                                                             پژمان

 

مجله فیلم و هنر  شماره 280   19 فروردین 1349


طریقت سامورایی استوار بر مرگ است. آن‌گاه که باید بین مرگ و زندگی یکی را انتخاب کنی، بی‌درنگ مرگ را برگزین. دشوار نیست؛ مصمم باش و پیش رو. آن هنگام که تحت فشار انتخاب زندگی یا مرگ قرار گرفته‌ای، لزومی هم ندارد به هدف خود برسی {گوست داگ؛سلوک سامورایی}
۱۳۸۹/۵/۲۶ صبح ۰۹:۳۱
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : بهزاد ستوده, منصور, سم اسپید, دشمن مردم, سروان رنو, موسيو وردو, بانو, رامین_جلیلوند, محمد, Surrealist, دلشدگان, Kassandra, سامورایی, رائول والش, Classic, jack regan, رزا, ژان والژان, اهو, الیشا, حمید هامون, دنی براسکو, هنری گاندرف, برو بیکر, مگی گربه, ریچارد
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
و اما عشق... علی حاتمی - بانو - ۱۳۸۹/۵/۲۳, عصر ۰۴:۰۰
RE: و اما عشق... علی حاتمی - سروان رنو - ۱۳۸۹/۵/۲۳, عصر ۱۰:۰۹
RE: و اما عشق... علی حاتمی - منصور - ۱۳۸۹/۵/۲۴, صبح ۱۲:۵۱
RE: و اما عشق... علی حاتمی - seyed - ۱۳۸۹/۵/۲۴, عصر ۱۲:۵۱
RE: و اما عشق... علی حاتمی - بچه رزماری - ۱۳۸۹/۵/۲۵, عصر ۱۰:۲۲
RE: و اما عشق... علی حاتمی - منصور - ۱۳۸۹/۵/۲۶, صبح ۰۱:۱۰
RE: و اما عشق... علی حاتمی - اسکورپان شیردل - ۱۳۸۹/۵/۲۶ صبح ۰۹:۳۱
RE: و اما عشق... علی حاتمی - بانو - ۱۳۸۹/۷/۳۰, عصر ۰۲:۴۴
RE: و اما عشق... علی حاتمی - 1991 - ۱۳۸۹/۵/۲۷, عصر ۰۹:۴۵
RE: و اما عشق... علی حاتمی - رائول والش - ۱۳۸۹/۵/۳۰, عصر ۰۹:۲۲
RE: و اما عشق... علی حاتمی - jack regan - ۱۳۸۹/۸/۱, صبح ۰۷:۱۲
RE: و اما عشق... علی حاتمی - shahyar - ۱۳۸۹/۸/۱, صبح ۰۸:۳۵
RE: و اما عشق... علی حاتمی - jack regan - ۱۳۸۹/۸/۱, عصر ۰۲:۰۹
RE: و اما عشق... علی حاتمی - منصور - ۱۳۸۹/۸/۲, عصر ۰۱:۳۳
RE: و اما عشق... علی حاتمی - سم اسپید - ۱۳۸۹/۸/۴, عصر ۰۴:۵۳
RE: و اما عشق... علی حاتمی - پایک بیشاپ - ۱۳۸۹/۸/۱۷, صبح ۰۶:۵۵
RE: و اما عشق... علی حاتمی - Classic - ۱۳۸۹/۸/۲۱, صبح ۱۲:۱۸
RE: - سروان رنو - ۱۳۸۹/۸/۲۳, عصر ۱۱:۱۵
RE: و اما عشق... علی حاتمی - دلشدگان - ۱۳۸۹/۹/۱, صبح ۰۹:۴۹
و اما عشق... علی حاتمی - بانو - ۱۳۸۹/۹/۱۱, عصر ۰۸:۵۰
RE: و اما عشق... علی حاتمی - سم اسپید - ۱۳۸۹/۹/۱۴, عصر ۱۱:۵۷
RE: و اما عشق... علی حاتمی - رائول والش - ۱۳۸۹/۹/۱۶, عصر ۰۱:۱۸
RE: و اما عشق... علی حاتمی - MunChy - ۱۳۹۰/۴/۹, عصر ۱۱:۳۲
RE: و اما عشق... علی حاتمی - حمید هامون - ۱۳۹۰/۵/۲۴, عصر ۰۹:۰۱
RE: و اما عشق... علی حاتمی - ایرج - ۱۳۹۰/۷/۴, عصر ۰۴:۲۸
RE: و اما عشق... علی حاتمی - منصور - ۱۳۹۰/۷/۱۰, عصر ۱۰:۳۳
و اما عشق... علی حاتمی - بانو - ۱۳۹۰/۱۰/۹, صبح ۱۰:۳۴
و اما عشق... علی حاتمی - بانو - ۱۳۹۱/۵/۲۳, عصر ۰۳:۳۳
RE: و اما عشق... علی حاتمی - زاپاتا - ۱۳۹۱/۵/۲۴, عصر ۰۴:۴۳
و اما عشق... علی حاتمی - بانو - ۱۳۹۱/۵/۲۴, عصر ۰۷:۳۵
RE: و اما عشق... علی حاتمی - حمید هامون - ۱۳۹۱/۷/۲۹, عصر ۰۹:۳۸
RE: و اما عشق... علی حاتمی - واترلو - ۱۳۹۱/۸/۱۵, عصر ۰۴:۴۸
RE: و اما عشق... علی حاتمی - حمید هامون - ۱۳۹۱/۱۱/۳۰, عصر ۰۶:۰۳
RE: و اما عشق... علی حاتمی - زبل خان - ۱۳۹۲/۹/۱۴, عصر ۱۱:۵۵
RE: و اما عشق... علی حاتمی - زبل خان - ۱۳۹۲/۹/۱۵, عصر ۰۶:۰۹
RE: و اما عشق... علی حاتمی - برو بیکر - ۱۳۹۳/۲/۲۴, عصر ۰۵:۳۶
RE: و اما عشق... علی حاتمی - منصور - ۱۳۹۳/۲/۲۵, صبح ۱۰:۱۸
RE: و اما عشق... علی حاتمی - زبل خان - ۱۳۹۳/۲/۲۶, صبح ۰۹:۲۳
RE: و اما عشق... علی حاتمی - منصور - ۱۳۹۳/۳/۱, صبح ۱۰:۵۱
و اما عشق... علی حاتمی - بانو - ۱۳۹۳/۳/۵, عصر ۰۷:۰۶
گلچهره مپرس! - کاپیتان اسکای - ۱۳۹۳/۴/۶, عصر ۰۵:۳۸
RE: و اما عشق... علی حاتمی - Classic - ۱۳۹۳/۵/۲۳, عصر ۰۵:۳۸
RE: و اما عشق... علی حاتمی - زاپاتا - ۱۳۹۳/۱۰/۲, عصر ۰۷:۰۱
RE: و اما عشق... علی حاتمی - rahgozar_bineshan - ۱۳۹۳/۱۰/۴, عصر ۰۶:۲۱
RE: و اما عشق... علی حاتمی - دکــس - ۱۳۹۴/۱/۹, صبح ۰۸:۳۰
RE: و اما عشق... علی حاتمی - مگی گربه - ۱۳۹۴/۴/۱۸, عصر ۰۸:۵۸
RE: و اما عشق... علی حاتمی - rahgozar_bineshan - ۱۳۹۴/۵/۲۳, صبح ۱۲:۳۳
RE: و اما عشق... علی حاتمی - دکــس - ۱۳۹۴/۵/۲۸, صبح ۰۹:۳۹
RE: و اما عشق... علی حاتمی - زبل خان - ۱۳۹۴/۶/۲۴, صبح ۰۵:۱۸
RE: و اما عشق... علی حاتمی - زبل خان - ۱۳۹۴/۹/۱۲, عصر ۰۶:۲۵
RE: و اما عشق... علی حاتمی - پیر چنگی - ۱۳۹۴/۹/۱۵, عصر ۰۶:۳۰
RE: و اما عشق... علی حاتمی - زبل خان - ۱۳۹۴/۹/۱۷, عصر ۰۷:۲۳
RE: و اما عشق... علی حاتمی - زبل خان - ۱۳۹۴/۹/۲۴, عصر ۱۲:۵۹
RE: و اما عشق... علی حاتمی - زبل خان - ۱۳۹۴/۱۰/۶, عصر ۰۸:۵۸
RE: و اما عشق... علی حاتمی - زبل خان - ۱۳۹۵/۲/۳۰, عصر ۰۱:۴۷
با حاتمی بیگانه ایم - کاپیتان اسکای - ۱۳۹۷/۴/۲۸, عصر ۰۵:۵۱
تشییع جنازه مرحوم علی حاتمی - رابرت - ۱۴۰۲/۹/۱۴, عصر ۰۴:۱۲