تکملۀ سریال سلطان صاحبقران
طبق منابع نوشتاری، در زمان پخش سریال، این مجموعه در 13 قسمت تهیه و پخش شده است. پخش اول سریال از 15 آبان 1354 از رادیو تلویزیون دوم(شبکه دو) و روزهای سهشنبه بود و دو سال بعد( از هفتم تیر 1356) از سیمای ایران(شبکه یک) و در روزهای پنجشنبه پخش میشد.
علی حاتمی بعد از فروش کمتر از انتظار چند فیلم آخرش به سراغ تلویزیون رفت و در سال 1352 مجموعه داستانهاي مولوی را ساخت(که سال 1353 از تلویزیون پخش شد). یکسال بعد ساخت مجموعه سلطان صاحبقران را آغاز کرد. حاتمی در گفتگویی با مجله ستاره سینما در این باره توضیح بیشتری میدهد:« علاقه من به شخصيت (مليجك) از دوره قاجار سبب شد اين فكر به مغزم خطور كند كه زندگي او را مورد مطالعه قرار دهم و بعد به اين نتيجه رسيدم كه انعكاس گوشهای از تاريخ كه شامل زندگی (مليجك) نيز میشود، در يك كار نمايشی میتواند جالب باشد، ابتدا هدفم اين بود كه يك فيلم سينمائی در اين مورد بسازم، ولي به جهت آنكه میدانستم ممكن است در ساختن چنين فيلمی به طريق دلخواه نتوانم با مسايل تجارتی موجود در سينما كنار بيايم، تصميم گرفتم كه يك مجموعه تلويزيونی بسازم چرا كه قبلاً تجربه كرده بودم و میدانستم تلويزيون امكانات لازم را دربر دارد و اين بود كه با قصد ساختن يك سريال تلويزيونی، نوشتن سناريوئی مربوط به دوره قاجاريه و زندگی ناصرالدينشاه، مليجك و اميركبير و خيلیهای ديگر را كه همه و همه با يكديگر ربط پيدا میكنند را آغاز نمودم و با استناد به كتابها و نامههای مربوط به دوره قاجار و به همچنين نمايشنامهها و روزنامههايی كه در دست بود، به نثر دوره قاجار آشنائی هرچه بيشتر پيدا كردم و مسائل فرهنگي و اجتماعي آن دوره را كاملاً بررسی نمودم و با توجه به اين تجربيات بود كه توانستم نوشتن سناريوی (سلطان صاحبقران) را به اتمام برسانم». {ستاره سینما، شماره 199}
سریال در زمان پخشش با حرف و حدیثها زیادی در مطبوعات، دربارۀ خود مجموعه و نوع نگاه و روایت حاتمی از این برهۀ تاریخی همراه بود.
چند سال بعد از انقلاب، حاتمی دو نسخه سینمایی از این مجموعه برای پخش از تلویزیون آماده کرد، یکی درباره زندگی امیرکبیر و دیگری میرزا رضای کرمانی(نسخهای که هم اکنون در دسترس است). چند سال پیش هم قرار بود بخشی از این سریال در جشن منتقدان و نویسندگان سینمایی پخش شود که به دلیل بدقولی سیما عملی نشد.
در سکانسی از سریال که پیکی خبر آورده شاه امیر را بخشیده و قرار است برایش خلعت نو بفرستند، امیر که به حمام رفته خطاب به دلاک میگوید:«مقدر است امروز رخت نو بپوشيم.اگر ميتوانی درد و غم را هم از تن من بشوی». سواران که میرسند امیر میفهمند حامل پیام مرگاند. یکی از دیالوگهایی که یادم مانده صحنهایست که رگ دست امیر را زدهاند و او در حال احتضار خطاب به قاتلیناش میگوید: «مرگ حق است ،اما مردن به دست شما حقيقتا مشكل است.فقط شوق رفتن از ميان شماست كه مرگ را آسان مي كند».
مردان بزرگ خواهان مرگی در شأن و منزلت خود هستند، و امیر هم مرگ به دست افردای حقیر و فرومایه را شایسته خود نمیدید. خطاب امیر خطاب به حاکمانی هم هست که امیرکبیرها را برنمیتابند و خطاب به جامعهای که شایسته و آمادۀ پذیرش امیرکبیرها نیست.
{علی رضاقلی در کتاب جامعهشناسی نخبهکشی ضمن مرور زندگی سه شخصیت تاریخی، با سرنوشتهایی مشابه در دو سدۀ اخیر؛ قائم مقام فراهانی، امیرکبیر و دکتر مصدق به ریشههای تاریخی و احتماعی این موضوع و همینطور استبداد و عقبماندگی در ایران پرداخته است}
* انتخاب ناصر ملکمطیعی برای نقش امیرکبیر انتخاب متعارفی نبود، چرا که بیشتر در قالب نقش افراد جاهل و لوطیمسلک جا افتاده بود. در این نقش متفاوت، گویندگان ثابت او(ایرج ناظریان و چنگیز جلیلوند)حضور ندارند و صدایی غیرتکراری در آن سالها، پرویز بهرام، گویندگی به جای او را برعهده داشت که در موفقیت این نقش هم موثر بود. شخصیت امیرکبیر فرصتی مناسب برای ملکمطیعی جهت ایفای نقشی متفاوت و ماندگار فراهم کرد.
کمی بعد از انقلاب موسیقی متن این سریال و سریال دلیران تنگستان در یک کاست منتشر شد(که دستنویس بودن بخشی از جلد نوار حاکی از حرفهای نبودن عوامل انتشار این کاست است). بر روی یک طرف موسیقی سلطان صاحبقران و طرف دیگر دلیران تنگستان قرار دارد. تصویر زیر جلد این کاست را نشان میدهد:
به امید روزی که شاهد پخش این سریال و همینطور نسخۀ کامل هزاردستان از تلویزیون باشیم.