آیا در آینده ای نزدیک دیگر کسی به سینما می رود؟
چندی پیش به لطف مسعود خان فراستی از شبکه نمایش فیلم زیبای درسوازولا پخش شد. تمام خاطرات بچگی که چه عرض کنم نوجوانی مقابل چشمانم رژه رفتند. من کلاس دوم راهنمایی بودم که این فیلم را در تنها سینمای باقیمانده کرج دیدم. کرج قبل از انقلاب فقط دو سینما داشت. سینما اونیورسال و سینما کاج. و یک سینمای دیگر بنام شهر فرنگ که فقط چند هفته به افتتاح آن مانده بود که بصورت خود جوش دچار حریق شور و هیجان انقلاب گردید. سینمای اونیورسال را نیز اتش زدند و پس از انقلاب به تصرف کمیته امداد درآمد. ما ماندیم و یک سینما که پس از انقلاب نامش از کاج به پرواز و سپس به هجرت تغییر یافت.
سالهای 62 و 63 در سینماها فقط فیلمهای خاصی نمایش داده می شد. اغلب سینماهای کشور در حال نمایش فیلمهایی مثل مرز یا دادا یا توبه نصوح بودند. فیلمهای خارجی هم مانند شعله و دختر گلفروش و سگ و ایستاده بمیر و کاپریکورن یک و .... وقتی هم فیلمهایی با موضوع جنگ تحمیلی در الویت قرار گرفتند سر در سینماها شدند بلمی به سوی ساحل و گذرگاه شهریار بحرانی و پایگاه جهنمی و .......
در آن دوران ما برای تفریحی بنام فیلم دیدن گزینه دیگری نداشتیم. اینکه سالن سینما کثیف باشد یا صندلیهایش پاره باشد و یا ...... هیچیک مانع از ورود ما به سینما نمی شد. دوران نوجوانی دوران خاصی بود. اوایل انقلاب با اون سن کمی که داشتم دو چیز در سالنهای سینما موجب دلواپسی و دلشوره هام می شد. اولیش انعکاس بد خبر آتش سوزی سینما رکس بود. نمی دونم چرا همیشه دوست داشتم صندلیم نزدیک در باشه. برای اینکه حس میکردم هر لحظه ممکنه یکنفر سینما رو به آتش بکشه.
دومیش هم معمولا در سینما رفتن در فصل زمستان رخ می داد. صبحها که مدرسه بودیم. بهترین زمان جیم شدن از خونه و رفتن به سینما به بهانه رفتن به خونه دوستان برای درس خوندن ساعت 4 بعدازظهر بود. گذر زمان در سالن سینما هیچوقت احساس نمی شود. فاجعه زمانی بود که از سالن می اومدم بیرون و میدیدم هوا تاریک شده. نمی دونید این گذر زمان چه استرسی به آدم دست میده. این احساس را پس از سالها در چند سال گذشته به گونه ای دیگه تجربه کردم. وقتی ساعت 6 صبح سوار هواپیما شدم تا از دوحه به هنگ کنگ بروم پس از 9 ساعت پرواز در حالیکه عقربه های ساعتم ساعت 2 بعدازظهر را نمایش می داد آسمان هنگ کنگ کاملا تاریک بود و ساعت فرودگاه نزدیک به 8 شب بود. واقعا نمی دونید چه حس بدی به آدم دست میده.
بگذریم. در شرایطی که شما می تونید با سه هزار تومن از سوپر مارکت سر خیابونتون یا اگر اینترنت خوبی داشته باشید با چند کلیک ساده یا با در دست گرفت ریموت کنترل ماهوارتون با یه سرچ ناقابل به دنیایی از فیلمهای متنوع دسترسی داشته باشید آیا بازهم انگیزه سینما رفتن را خواهید داشت. این موضوع که دیدن فیلم در سالن سینما لطف خودش را دارد به کنار. در چنین شرایطی بنظر من صاحبان سالنها تا جایی که می توانند باید به سر و وضع سالنهای خود برسند تا برای مخاطبینشان ایجاد انگیزه نمایند.
این موضوع فقط مختص کشور ما نیست. بلکه دسترسی آسان به فیلمها اکنون در سراسر جهان رواج دارد. اما در آنجا سالنهای سینما مانند ایران از رونق بازنماندند. دلیل آنهم امکانات جدیدی است که آنها برای سالنهای خود تعبیه نمودند. به گوشه ای از امکانات در زیر نگاه کنید:
اگر از دو عکس آخر فاکتور بگیریم وجود سالنهای زیبا با امکانات رفاهی تنها راه خارج شدن سینماها از رکود است. خانواده ها دوست دارند وقتی به سینما می روند احساس امنیت کنند . مسئولین فرهنگی مملکت مدام از رکود در سینماها سخن می گویند و علیرقم آنکه دلایل آنرا می دانند اما هیچگاه بفکر ارائه یک راهکار مفید نیستند. بهترین راهکار تقویت بخش خصوصی می باشد. اما از طرفی بخش خصوصی هم چون در این حوزه احساس امنیت نمی کند هرگز سرمایه خود را در این بخش هزینه نمی کند. به امید روزیکه سالنهای استاندارد و زیبا با امکانات رفاهی که در شان ما باشد در تمام شهرهای کشورمان احداث شود و فیلمهای روز دنیا همراه با اکران جهانی در آنها به نمایش درآید.