[-]
جعبه پيام
» <مارک واتنی> ممنونم رابرت جوردن عزیز
» <رابرت جوردن> سپاس از مارک واتنی و بتمن
» <مارک واتنی> رابرت عزیز و گرامی ... این بزرگواری و حسن نیت شماست. دوستان بسیاری هم در کافه، قبلا کارتون و سریال های زیادی رو قرار داده اند که جا داره ازشون تشکر کنم.
» <مارک واتنی> دانلود کارتون جذاب " فردی مورچه سیاه " دوبله فارسی و کامل : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...7#pid45437
» <Kathy Day> جناب اﻟﻜﺘﺮﻭﭘﻴﺎﻧﻴﺴﺖ از شما بسیار ممنونم...
» <مارک واتنی> خواهش می کنم بتمن عزیز
» <BATMANhttps://www.aparat.com/v/XI0kt
» <BATMANhttps://www.doostihaa.com/post/tag/%D8%A...kanon-2021
» <BATMANhttps://www.aparat.com/v/pFib3
» <BATMAN> با تشکر از مارک واتنی عزیز/ نسخه های سینمایی بامزی هم منتشر شدن/ بامزی تو سوئد خیلی محبوبه، از گذشته تا به امروز ازین شخصیت انیمیشن تولید میشه
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 4 رای - 3.25 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
هنرپيشه هاي نقش مكمل
نویسنده پیام
برت گوردون آفلاین
کمیسیون بگیر کافه
***

ارسال ها: 32
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۲/۱۲/۱۲
اعتبار: 11


تشکرها : 529
( 524 تشکر در 17 ارسال )
شماره ارسال: #15
پیتر لوره: زیبایی شناسی چشمان وزغ گون

پیتر لوره: زیبایی شناسی چشمان وزغ گون

1

اویل دهه سی است. غول ها یکی از پس از دیگری از سرزمین های ژرمن ها به سرزمین های یانکی ها کوچ می کنند. این یک نقطه چرخش اجباری به لطف نازیسم در دنیای سینما و هنر است. جنگ به مثابه آفرینش یک دوران با شکوه سینمایی. در میان این غول ها یک کوتوله هم بود: یک کوتوله زشت با چشمانی از حدقه درآمده به مانند یک وزغ. دوست داشتنی نبود اما یک جور هایی انگار شاهزاده ای خونسرد و بی اعتنا در غالب وزغی فرو رفته بود. لازلو لوون اشتاین (László Löwenstein) متولد 1904 در شهری که اکنون در اسلواکی قرار دارد از یک خانواده یهودی اطریشی – مجارستانی. وقتی 4 ساله بود مادرش به علت مسمومیت غذایی مرد.

14

پدرش ماند با سه بچه همسن و سال، پس با بهترین دوست همسرش که او هم دو فرزند داشت ازدواج کرد. در اوج جنگ دوم بالکان در 1913 به وین کوچیدند و در 1914 در مرکز جنگ جهانی اول قرار گرفتند. لازلو از مصائب جنگ به سلامت عبور کرد. با چنین ملغمه ای از زندگی گذشته و اینکه می دانیم در آینده هم در گیر جنگ دوم جهانی خواهد شد و از شر نازیسم به آمریکا فرار می کند، 3 بار ازدواج می کند و دخترش توسط یک گروه تبهکار بنام Hillside Stranglers (خفه کنندگان هیل ساید) ربوده می شود، پس بوجود آمدن آدمی مانند پیتر لوره دور از انتظار نیست یک معتاد رقت انگیز، کسی که انگار نقش های شیطانی و جنایت کارانه اش را بازی نمی کرد، خودش بود، تمام پیچیدگی های یک جنایتکار خطرناک را داشت که همزمان از فرط آسیب پذیری هم چندش آور است هم رحم پذیر. در 17 سالگی در تئاتر وین به ایفای نقش پرداخت. در 1920 به برلین رفت جایی که با نمایشنامه نویس بزرگ آلمانی، برتولد برشت در نمایش انسان انسان است (Mann ist Mann) کار کرد.

4

من با ده مارک در جیبم که قرض گرفته بودم به برلین آمدم و به تئاتر رفتم. مدیر تئاتر به من گفت که بروم تو، چون مثل یک هنرپیشه نگاه نمی کردم. او مرا پیش برشت برد. ما یک ساعت و نیم با هم گپ زدیم و اینجوری به نظر می آمد که انگار بیست سال است همدیگر را می شناسیم. برشت به من گفت تو قرار نیست این نقش را بگیری. احساس وحشت کردم واقعا لحظات خیلی برشتی ای بود چون چند لحظه صبر کرد و بعد گفت تو قرار است به عنوان هنرپیشه اصلی در نمایشنامه دیگر من بازی کنی. می بینید! در اعماق قلبم من یک سیندرلا بودم. لوره در اولین نقش سینمایی اش هم خوش شانس است هم بد شانس. هانس بکرت (Hans Beckert) یک شاه نقش است، لانگ یک ابر کارگردان است و ام (M) یک شاهکار.

2

در 1931 لانگ می خواهد اولین فیلم ناطقش را بسازد فیلمی که خودش بارها عنوان کرد بهترین فیلمش است و لوره برای ایفای نقش یک قاتل زنجیره ای دختر بچه ها انتخاب می شود. این یک اتفاق در دنیای هنر است، اتفاقی مانند جور شدن در و تخته، مانند عشق در یک نگاه، مانند اتفاقی که انتظارش نمی رفت اما با به وقوع پیوستنش جهان تحت اثر قرار می گیرد. قبل از این نقش لوره در حقیقت یک بازیگر کمدی تئاتر بود اما با این اتفاق بازیگری به دنیا معرفی می شود که می توان پیچیده ترین نقش های منفی، کوچکترین ها و بزرگترین ها را به او سپرد. لانگ میگوید: او یکی از بهترین اجرا ها را در تاریخ فیلم ارائه داد و مطمئنا بهترین در زندگیش را. صورت و هیکل لوره را در M به یاد بیاورید یا به این نما نگاه کنید،

3

قد 1 متر و 68، خپل و قوز کرده، صورت دایره و تپل، چشمانی گرد و بیرون افتاده، موهایی صاف که بر پیشانی ریخته اند، بیشتر متعجب بود تا نا به هنجار و شبیه کودکی که جوجه اردک های همبازیش را از فرط دوست داشتن و ناآگاهی خفه می کند و شگفت زده می شود که چرا دیگر حرکت نمی کنند. آیا این مشخصات مسخره فیزیکی، مشخصات یک قاتل زنجیره ای کودک کش است؟ جواب این سوال، نکته کلیدی برای ورود به دنیای این ابر بازیگر دوران های سینما ست: بله، اگر بازیگر آن، پیتر لوره باشد.

5

سکانس دادگاه هانس بکرت آنقدر تکان دهنده است که تماشاگر یک دفعه متوجه می شود با بکرت همراه شده است و اصلا تقصیر مادرها و جامعه است که بکرت این جنایات را مجبور شده است انجام بدهد. جایی که بکرت فریاد می زند: اما من ...، من نمی توانم به خودم کمک کنم، من هیچ کنترلی روی این ندارم، روی این چیز های شیطانی که درون من است، آتش، صداها، شکنجه. آسیب پذیری لوره فقط در نقش هایش نبود. در پشت صحنه M لانگ آنقدر ظالمانه با او رفتار کرد و بارها از بالای پله ها به زمین پرتش کرد که 23 سال بعد لوره حتی حاضر نبود با لانگ حرف بزند چه برسد به اینکه در فیلم آرزوی انسانی (Human Desire) او بازی کند.

6

لوره حتی بلد نبود سوت بزند و آن تم سوت مشهور فیلم در حقیقت توسط خود لانگ زده می شد و این هم مایه تحقیر دیگری برای او بود. فیلم در ابتدا توسط گوبلز تمجید شد اما در 1933 توقیف شد و نازیسم بر آلمان چیره شد. لوره در 1934 به آمریکا رسید. در هالیوود با بیلی وایلدر همخانه شد تا زبان انگلیسی را با کمک هم در مدت زمان کوتاهی بیاموزند اما در انتظار پوست انداختن تصویرش به عنوان یک تبهکار پست در آمریکا حسرتناک ماند. او حتی سعی کرد لهجه اش که به عنوان امضایش بود را تصحیح کند، اما هالیوود پشت سر هم از او در نقش هایی استفاده می کرد که به عنوان یک خارجی باید لهجه اش را غلیظ تر می کرد. انگار هالیوود او را برخلاف بقیه مهاجران ژرمن که آمریکا سینمایش را بر شانه های آن غول ها استوار می کرد نمی پذیرفت. وینسنت پرایس سال ها پس از مرگش گفت: پیتر لوره یکی از به یاد ماندنی ترین مخلوقات هالیوود است. پیتر اصلا هنرپیشه بدی نبود، او فقط مخلوق هالیوودی بود که شانس بیشتری نمی داد تا بهتر از دیگرانی باشد که هالیوود می خواستشان.

7

پیتر لوره در واقع یک جوری بود، هم جدی بود هم جدی گرفته نمی شد، هنوز خارجی بود، نمی شد دوستش داشت، بازیگر بزرگی بود اما با آن استایل فیزیکی مگر می شد سوپر استار محبوب آمریکاییان کری گرانت پسند شد. هیچ وقت او را حتی نامزد جایزه ای نکردند، حتی نمی گذاشتند در مقابل ستاره هایشان قد علم کند. بوگارت افسانه ای در هیچیک از فیلم هایی که با هم همبازی بودند نباید او را تحویل می گرفت، نهایتا یکی دو تا سیلی برای لوره بس بود، آخر بوگارت کجا و او کجا. بوگارت نهایتا فقط می توانست کمی به سیدنی گرین استریت (Sydney Greenstreet) احترام بگذارد. اما لوره از پس همه این ها بر آمد، حتی اعتیادش هم باعث نشد او به یک شمایل تبدیل نشود. شمایل نقش های فاسد، جانی، گناهکار و آسیب پذیر. شمایل دوران خاصی از سینما. چهره اش مانند یک تمثال شما را به یاد چیزی در گذشته می اندازد، هر وقت روی پرده ظاهر می شد نمی توانستید چشم از او بردارید، جذب ظاهرش که نمی شدید، جذب شخصیت متزلزل و رقت انگیزش هم که نمی شدید، پس لوره چه چیزی داشت؟ این همان چیزیست که در سینما به آن آن می گویند. اما آن لوره خیلی خاص و منحصر به فرد است. عدم جذابیت بیمارگونه اش باعث جذابیتش می شود. مانند خاراندن جای یک زخم است، مثل لذت بردن از مازوخیسم. حتی در سال های بعد و اواخر عمرش که که ناچار از هجو و پارودی نقش های گذشته اش بود باز هم یک شمایل بود که اگر نبود بازگشت به گذشته چه معنایی می داشت. چارلی چاپلین پس از دیدن عشق دیوانه (1935) او را بزرگترین هنرپیشه زنده خوانده بود. آنقدر بزرگ بود که شخصیت لوره به عنوان شمایل یک ستاره در کارتون هم بکار گرفته شد: از نقش دانشمند دیوانه (Mad scientis) در سری کارتون های لونی تونز (Looney tunes) کمپانی برادران وارنر در سال های 46 تا 47

8

تا عروس مرده (Corpse bride) تیم برتون در سال 2005 در نقش ماگوت (Maggot)، کرمی که در جمجمه امیلی (عروس مرده) زندگی می کرد و با ته لهجه آلمانی در قالب وجدان وی سخن می گفت.

9

در کتاب برتون درباره برتون (Burton on Burton) نوشته تیم برتون، منتشر شده در سال 1995 وی می گوید: ماگوت اساسا پیتر لوره است. من همیشه عاشق آن چند تا کارتون قدیمی برادران وارنر بودم که در آن کاریکاتوری از او بود. من هرگز ندانستم که آن شخصیت که بود، هیچوقت فیلم های پیتر لوره را ندیده بودم، اما بعد از اینکه شما این شخصیت عجیب غریب کوچولو را می بینید می گویید: " من این شخصیت را دوست دارم. " . این همان کاری بود که ما سعی داشتیم (در عروس مرده) انجام دهیم، حتی با آن شخصیت هایی که در چند سکانس بیشتر نیستند.

در پی کنترل بیشتر روی موقعیت شغلی اش، لوره کمپانی تولید خودش را تاسیس کرد، اما کاملا قابل پیش بینی ست که شکست خورد. لوره از سال های جوانی به مورفین معتاد بود تا اینکه درد پس از جراحی کیسه صفرایش مورفین را به جزء جدایی ناپذیر زندگیش تبدیل ساخت. به آلمان برگشت و در 1951 فیلم یک گمشده (Der Verlorene: The lost one) را با همکاری نویسنده ای دیگر نوشت، کارگردانی کرد و در آن ایفای نقش کرد. عنوان این فیلم بر روی کتاب بیوگرافی اش نوشته استیفن یانگ کین (Stephen D. Youngkin) در سال 2012 نشست: The Lost One: A Life of Peter Lorre. تماشاگران آلمانی فیلم لوره را بخاطر نمایش تیره و تار گذشته نزدیکشان پس زدند و او به آمریکا بازگشت تا با خستگی پذیرای نقش هایی باشد که پارودی مسخره ای از نقش های شیطانی گذشته اش بودند. نقش هایی که به جزیی از خاطرات کلاسیک جهان تبدیل شدند: ابوت (Abbott) در مردی که زیاد می دانست (آلفرد هیچکاک، 1934) و اولین فیلم انگلیسی زبانش بود و در خواندن فیلمنامه هم مشکل داشت.

10

دکتر گوگول (Dr. Gogol) در عشق دیوانه (کارل فروند، 1935) که اولین فیلم آمریکاییش بود و با یک کارگردان نابغه آلمانی آن را کار کرد هرچند خود فیلم هم بازسازی فیلمی از یک نابغه آلمانی دیگر بود: دستان اورلاک از روبر وینه، راسکولنیکوف (Raskolnikov) در جنایت و مکافات (جوزف فون اشترنبرگ یک ژرمن نابغه دیگر، 1935) که نسخه ای از آن به عنوان میراث هنری در کتابخانه کنگره آمریکا نگهداری می شود، ژنرال (The General) در مامور مخفی (آلفرد هیچکاک، 1936)، آقای موتو (Mr. Moto) که نقش یک کارگاه اسرار آمیز ژاپنی! را در یک سری 8 فیلمی از 1937 تا 1939 بازی کرد و نمونه کامل بهره کشی نظام استودیویی هالیوود از بازیگران بود آن هم از لوره بیچاره که با آن نگاهش دل آدم را کباب می کرد، بیگانه در بیگانه ای در طبقه سوم (Boris Ingster، 1940) که در کتاب سترگ دائره المعارف فیلم نوار (جف مایر و برایان مک دانل، 2007) بارها و بارها از آن نام برده شده است و عنوان اولین فیلم نمونه ای و کامل نوار به آن داده شده است و حتی گفته می شود سایه آن به شدت بر سر همشهری کین ولز سنگینی می کند و لوره یکی از نمونه ای ترین نقش هایش را با آن صورت تکیده و دندان های زشت و فاصله دار در آن ایفا می کند، یک قاتل هیستریک که غذایش را به سگ ها می دهد و یک دفعه از یک موجود بی آزار که زن بر او دل می سوزاند تبدیل به یک هیولای وحشی می شود که گلوی زن را می فشرد و در نهایت مانند یک سگ زیر چرخ های کامیون له می شود.

11

12

13

آخ پیتر لوره لعنتی! تو چرا این جوری هستی؟ حتی مردن های همیشگیت هم در پایان فیلم ها مثل بقیه نیست، نمی توانی حداقل مثل آلن دلون بمیری؟ در کازابلانکا هم که آنطوری سر هیچ مثل یک خرگوش به دامت انداختند و گلوله بارانت کردند، در کویک سند (Quicksand، 1950) هم حتی نتوانستی با چاقو از پس آن میکی رونی که تنها کسی بود که از تو کوتاه تر بود بر بیایی.

15

ااااه لعنت به تو پیتر! پس چرا ما باز هم دوستت داریم؟!

لوره در 1964 درگذشت و وینسنت پرایس افسانه ای بر مزار او مدحی خواند. جسمش که شاد نبود اما روحش شاد.

16

۱۳۹۳/۵/۱۶ صبح ۰۱:۵۴
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : BATMAN, پرشیا, terme, Classic, مولیر, برو بیکر, اسکورپان شیردل, سروان رنو, هانا اشمیت, کنتس پابرهنه, بانو, خانم لمپرت, حمید هامون, rahgozar_bineshan, مگی گربه, پیرمرد, Memento, دزیره, زرد ابری, Princess Anne, آدری لاووا, ژنرال
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
هنرپيشه هاي نقش مكمل - رائول والش - ۱۳۸۹/۵/۴, عصر ۰۳:۳۲
RE: هنرپيشه هاي نقش مكمل - john doe - ۱۳۸۹/۵/۴, عصر ۰۴:۳۲
RE: هنرپيشه هاي نقش مكمل - MunChy - ۱۳۸۹/۵/۵, عصر ۰۸:۰۴
RE: هنرپيشه هاي نقش مكمل - Kassandra - ۱۳۸۹/۵/۵, عصر ۰۹:۳۵
RE: هنرپيشه هاي نقش مكمل - Blanche - ۱۳۹۰/۱۲/۲۷, عصر ۰۱:۰۸
RE: هنرپيشه هاي نقش مكمل - زاپاتا - ۱۳۹۱/۶/۱۰, عصر ۰۸:۳۵
RE: هنرپيشه هاي نقش مكمل - زاپاتا - ۱۳۹۱/۷/۷, عصر ۰۹:۴۰
RE: هنرپيشه هاي نقش مكمل - جو گیلیس - ۱۳۹۱/۷/۸, عصر ۱۲:۴۹
RE: هنرپيشه هاي نقش مكمل - خانم لمپرت - ۱۳۹۲/۱۲/۳, عصر ۰۴:۵۰
RE: هنرپيشه هاي نقش مكمل - خانم لمپرت - ۱۳۹۵/۱/۱۹, عصر ۰۴:۱۴