(۱۳۹۹/۲/۴ عصر ۰۹:۳۱)مامفی نوشته شده:  

دوست عزیز جناب ماهی گیر

با سلام. آگر بفرمایید این فیلمها مربوط به چه بازه زمانی بوده شاید من بتوانم کمک کنم. به خصوص این که در مورد اون سرخ پوست و تقاضای چاقو برای خارج کردن تیر از بدنش یک چیزهایی مثل سایه روشن در ذهنم هست. انشالله بتوانیم گمگشته های شما را بیابیم.

ارادتمند

سلام بر شما

همه فیلمها رو بین 20 تا 15 سال پیش دیدم ولی ممکنه تاریخ تولید فیلمها خیلی قبل تر ازینها باشه. دوفیلم اول رو از تلویزیون ایران دیدم

در ضمن این توضیحات سایر دوستان هم ممکنه کمک بکنه:

 در مورد فیلم شماره شماره 3:

شاید اون فیلمی باشه که من هم خیلی دنبالش میگردم یک دکتر شورشی که اصالتا سرخپوسته در قسمتی از فیلم در حالیکه توی خیابونها سوار بر اسبه بر اثر شلیک پلیسها زخمی میشه و به یک زن پناه میبره و با اشاره  به زن میفهمونه که چه کارهایی انجام بده .

در مورد فیلم شماره 1:

 اما در مورد این فیلم باید بگم که من اینو خوب یادمه. اگر اشتباه نکنم درباره آلمان شرقی و غربی بود. در ابتدای فیلم شخصیت اصلی گویا در 58 سالگی سکته می کنه و این بهانه ای میشه برای مرور زندگیش. از دوران کودکی تا جوانیش که دیگه زندگی خفت بار در کشورش را تحمل نمی کنه و از اون جا میره یک کشور دیگه. کار و ازدواج می کنه بچه دار میشه. سالها بعد باباش که دیگه خیلی ناتوان و سالخورده شده میاد دنبالش و  بهش میگه برگرد ولی فرزندش قبول نمی کنه و میگه من دیگه خونه و زندگی تشکیل دادم. از طرفی هم اختلاف خانوادگی با همسر و بچه هاش هم داشت. تا آخر فیلم که دوباره سکته کردنش را نشون میده و می میره. اگر چه من هم هنوز نتونستم چیزی ازش بیابم. ولی احتمالا فیلم آلمانی بود.

 توضیح دیگر درباره فیلم شماره1 :

  یک مهندس موفق بود که به کارش علافه داشت به همین جهت زندگی خانوادگیش رو تحت الشعاع قرار داده بود  بخاطر فشار کار زیاد هم دچار حمله قلبی شده بود و حتی توی بیمارستان هم سعی میکرد کاری انجام بده و یکبار آکواریوم بیمارستان رو دید که ماهیاش مرده بودن و روی آب افتاده بودن به پرستار گفت پمپ اکسیژنش خراب شده ولی کسی اهمیت نداد خودش همونجا درستش کرد که همسرش ناراحت شد گفت قرار نبود دیگه به فکر کار کردن باشی. سنگ یادگاری پدرش به یک جاسوئیچی آویزون بود و همیشه روی ماشینش بود .

..........................................................................................................

راستی یک فیلم دیگر هم الان یادم افتاد که مطرح کنم دنبال اسم این هم هستم اما چیز خیلی کمی ازش خاطرم هست: یک فیلم وسترن قدیمی که پدری عادت داشت بچه شو "فِسقل" صدا کنه و همین پدر، پاش تو تله درختی گیر میکنه و سر و ته آویزون میشه و زبونشو گاز میگیره زبونش قطع میشه و دیگه نمیتونه درست حرف و در همون حالت آویزون شده  نوک زبونی میگه فسقل...کار اون فسقل بوده که من گیر افتادم!

بابت توضیحات پراکنده ام پوزش میخوام