[-]
جعبه پيام
» <مارک واتنی> ممنونم رابرت جوردن عزیز
» <رابرت جوردن> سپاس از مارک واتنی و بتمن
» <مارک واتنی> رابرت عزیز و گرامی ... این بزرگواری و حسن نیت شماست. دوستان بسیاری هم در کافه، قبلا کارتون و سریال های زیادی رو قرار داده اند که جا داره ازشون تشکر کنم.
» <مارک واتنی> دانلود کارتون جذاب " فردی مورچه سیاه " دوبله فارسی و کامل : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...7#pid45437
» <Kathy Day> جناب اﻟﻜﺘﺮﻭﭘﻴﺎﻧﻴﺴﺖ از شما بسیار ممنونم...
» <مارک واتنی> خواهش می کنم بتمن عزیز
» <BATMANhttps://www.aparat.com/v/XI0kt
» <BATMANhttps://www.doostihaa.com/post/tag/%D8%A...kanon-2021
» <BATMANhttps://www.aparat.com/v/pFib3
» <BATMAN> با تشکر از مارک واتنی عزیز/ نسخه های سینمایی بامزی هم منتشر شدن/ بامزی تو سوئد خیلی محبوبه، از گذشته تا به امروز ازین شخصیت انیمیشن تولید میشه
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 6 رای - 3.33 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
بهارانه ...
نویسنده پیام
حمید هامون آفلاین
مرد آرام!
***

ارسال ها: 122
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۰/۴/۳
اعتبار: 51


تشکرها : 9428
( 2163 تشکر در 56 ارسال )
شماره ارسال: #46
RE: بهارانه ...

بیست و چهار پنج ساله که حال و هوای نوروز و عیدو پرسه زدن زیر بارون رو عاشقانه دوست دارم.قبلش هم فضای بهار رو دوست داشتم اما نه با این حس و حال.اما قضیه این حس و حال تازه چی بود؟ عرض می کنم :  

... زمستان 1370 چقدر برای منِ نوجوان شانزده ساله دلنشین بود.منی که تا اون موقع،فقط عاشق یه فرشته شده بودم.از اون مواردی که فقط در مخیله ی نا پخته ی یک نو بالغ بروز می کنه.بسیار دور و دست نیافتنی و نا معقول.قبلا هم در موردش صحبت کردم که این عشق ما لیلا خانم فروهر بود که ما قوه ی تخیلمون رو برای ایشان به هزار جا کشونده بودیم و الهه ی مهرمون او بود.تا سه چهار سال.دقیقا تا همین زمستون هفتاد که چشم ما به جمال بانوی برازنده ی دیگه ای افتاد که از لیلا در دسترس تر بود و با اینکه بازهم این عشق زاییده ی تخیل ما بود اما اندکی به نسبت اون داستان قبلی بیشتر به وصال امیدوار بودیم . شاید در حد یک درصد بیشتر از خانم فروهر!!! (چه احتمال وصال زیادی !!!)...

... چقدر سینمای ایران تا اون زمان از داستانهای عاشقانه و چهره های جذاب خالی بود.واقعا نسل جوان دهه ی شصت، باید دلش رو به چی خوش میکرد؟! چقدر اون نسل محروم بود.خیلی...

یادم نیست دقیقا سال شصت و هشت و نه چه اتفاقی افتاد که اندکی فضاها بازتر شد.سوژه های عاطفی بیشتر نمود پیدا کردن و چهره های جدید و کمی جذابتر وارد سینما شدن. اما دو سال هنوز باید طی می شد که در سالنهای سینما بمب منفجر شود.پرفروش ترین فیلم تاریخ سینمای ایران اکران شد.دلیل اصلی فروشش چی بود؟ همین چهره ها جدید و جذاب . یادتون اومد در مورد کدوم فیلم صحبت میکنم؟ عروسِ بهروز افخمی.دلایل جذابیت : سرکار خانم نیکی کریمی و جناب آقای ابوالفضل پور عرب که این دو نفر کل نسل جوون رو پای گیشه کشوندن و سینما رو به آتش کشیدن!

... من هنوز سینمایی نبودم .اما پدرم چرا.احوالات سینما رو مرتب پیگیری میکرد و از اخبار آگاه بود.می دونست عروس رکورد فروش رو شکسته اما از دلیلش خبر نداشت.وقتی که فیلم در کرمان اکران شد با خونواده اومد و بعد از یک ساعت معطلی توی صف، بلیت خرید.تماشا کردیم.تمامی اعضای خونواده از تماشای فیلم راضی بودن.اما دلایلشون فرق داشت.من که هاج و واج و گیج و منگ مونده بودم.چه یک ساعت و نیمی بر من گذشت! نگاهم از پرده پایین نمی افتاد.قلبم تند تند می زد! خب ما (ندید بدید) بودیم دیگه .واسه همین بی جنبه بودیم و تا چشممون به یه چهره جذاب افتاده بود، عنان از کف داده بودیم!

از سینما که بیرون اومده بودم، بیشتر از داستان فیلم چهره ی خانم کریمی توی ذهنم نشسته بود.مگه از تو فکرم بیرون میومد؟! سر کلاس، وقت خواب، وقت تماشای تلویزیون دائم جلوی چشمم رژه میرفت.ول نمی کرد لامصب!!

چه بلایی سرم آورد.اولین مجله های سینمایی رو به عشق ایشون خریدم. شماره ی اول، ویژه نامه ی نوروز هفتاد و یک مجله گزارش فیلم بود که از بخت خوب ما، یه پرونده توش بود به عنوان : چرا عروس فروخت؟ مطالب رو می بلعیدم.تنها نظر منفی که چقدر از دست نویسنده اش عصبانی بودم رو هیچوقت فراموش نکردم.مرحوم اکبررادی که از بزرگان تئاتر این مملکت بود و هست به فیلم فحش داده بود که از عوامل جذابیت سوء استفاده کرده.بعدشم نظر سنجی بهترین فیلم سال که از نظر نویسندگان اون نشریه، مجنونِ رسول ملاقلی پور خدا بیامرز بود.اما فقط یه عکس بی کیفیت سیاه و سفید  از خانم کریمی تمام این دلخوری ها رو از بین برد!

خوشحال به این امید که توی مجلات دیگه هم عکسی از این بانو چاپ شده باشه از خونه زدم بیرون. بیست و هفت اسفند.با دوچرخه.اولی بود که بارون گرفته بود.تا من به مجله فروشی میدان ارگ رسیدم بارون شدید شده بودولی مگه من حالیم بود؟ داغِ داغ بودم. تنها یه مجله سینمایی دیگه  توی دکه بود :ویژه نامه ی نوروزی مجله فیلم.با دست لرزون مجله رو از روزنامه فروش گرفتم و از ترس بارون، زیر پیراهنم مخفی اش کردم.کنار قلبم!! تا رسیدم خونه از تمام بدنم آب می چکید.نگران مجله بودم.با ترس و لرز مجله رو از زیر پیراهن در آوردم.یه ذره رطوبت بهش رسیده بود. کمی ناراحت شدم.اما بعد فهمیدم که بیخودی بود. دریغ از یه عکس و یه مطلب در مورد فیلم.فقط یه مطلب نیم بند در مورد پوسترهای فیلم و  رای گیری ماهنامه فیلم که اونجا هم پرده آخر بهترین فیلم سال بود و عروس، انتخاب ششم.بعد از پنج فیلم به اصطلاح هنری. ضد حالی خورده بودم اساسی.ولی باکم نبود.فقط دلیلش عشق بود.حسهای قشنگ بود و اتفاقهای آتی اش از خود این جریان مهم تر بود : عشق نوجوونی ما تموم شد اما دلبستگی من به بارون، عید و سینما همینجوری در وجود ما ماند که ماند.مجله خریدنم هم ترک نشد و به صورت اعتیاد در آمد که آرام آرام در حال ترکش هستم! بعد از بیست و پنج سال!!!

خانم کریمی عزیز: بابت تمام حسهای خوب از شما سپاسگزارم.بابت تمام علایقی که شما باعث و بانی شون شدید.

دوستان هم کافه ای، نیکی خانم کریمی ، عاشقان سینما، پیشاپیش عیدتان مبارک...

با بهترین آرزوها

حمید هامون مجازی

یا حق ...


من غرقِ غرق زاده شدم
دریا به قدر خاطره هایم عمیق بود
۱۳۹۴/۱۲/۲۳ عصر ۰۵:۰۲
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : آمادئوس, کنتس پابرهنه, ویگو مورتنسن, زاپاتا, Memento, جروشا, اسکورپان شیردل, ایـده آلـیـسـت, خانم لمپرت, oceanic, سروان رنو, دزیره, rahgozar_bineshan, دهقان فداکار, هایدی, BATMAN, Papillon, Classic, بانو الیزا, جو گیلیس, Joe Bradley, L.B.Jefferies, واتسون, پیرمرد
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
بهارانه ... - Classic - ۱۳۸۸/۱۲/۲۹, صبح ۰۹:۱۵
RE: بهارانه ... - سروان رنو - ۱۳۸۹/۱/۸, عصر ۰۷:۰۳
RE: بهارانه ... - سروان رنو - ۱۳۸۹/۱/۱۴, عصر ۱۱:۲۴
RE: بهارانه ... - Classic - ۱۳۸۹/۱/۲۱, صبح ۱۰:۲۲
RE: بهارانه ... - دلشدگان - ۱۳۸۹/۱/۲۱, صبح ۰۸:۴۹
RE: بهارانه ... - بهزاد ستوده - ۱۳۸۹/۱/۲۱, صبح ۱۰:۳۲
RE: بهارانه ... - منصور - ۱۳۹۰/۱/۶, صبح ۰۸:۵۰
یه بهار قشنگ تر... - بانو - ۱۳۹۰/۱/۶, عصر ۰۷:۲۱
RE: بهارانه ... - دلشدگان - ۱۳۹۰/۱/۱۶, عصر ۰۵:۰۸
RE: بهارانه ... - دزیره - ۱۳۹۰/۱/۲۰, صبح ۰۱:۳۷
RE: بهارانه ... - حمید هامون - ۱۳۹۰/۱۲/۲۵, عصر ۰۸:۳۰
RE: بهارانه ... - دزیره - ۱۳۹۰/۱۲/۲۷, عصر ۰۲:۲۹
بهارانه ... - بانو - ۱۳۹۰/۱۲/۲۸, عصر ۱۰:۵۸
RE: بهارانه ... - Papillon - ۱۳۹۰/۱۲/۲۹, صبح ۱۲:۱۱
RE: بهارانه ... - بهزاد ستوده - ۱۳۹۰/۱۲/۲۹, صبح ۱۰:۵۷
RE: بهارانه ... - دلشدگان - ۱۳۹۰/۱۲/۲۹, عصر ۰۵:۵۷
RE: بهارانه ... - KESSLER - ۱۳۹۱/۱/۲, عصر ۰۷:۰۰
RE: بهارانه ... - راتسو ریــزو - ۱۳۹۱/۱/۲, عصر ۱۱:۱۰
RE: بهارانه ... - دزیره - ۱۳۹۱/۱۲/۲۷, صبح ۰۹:۴۰
بهارانه ... - بانو - ۱۳۹۱/۱۲/۲۸, صبح ۱۰:۱۶
RE: بهارانه ... - جو گیلیس - ۱۳۹۱/۱۲/۲۹, عصر ۰۳:۰۸
RE: بهارانه ... - حمید هامون - ۱۳۹۱/۱۲/۲۹, عصر ۰۶:۰۶
RE: بهارانه ... - پرشیا - ۱۳۹۱/۱۲/۲۹, عصر ۱۱:۵۹
RE: بهارانه ... - دلشدگان - ۱۳۹۱/۱۲/۳۰, عصر ۰۱:۴۲
RE: بهارانه ... - دن ویتو کورلئونه - ۱۳۹۲/۱/۱, صبح ۱۲:۴۲
RE: بهارانه ... - Classic - ۱۳۹۲/۱/۱, صبح ۰۹:۵۵
RE: بهارانه ... - اسکورپان شیردل - ۱۳۹۲/۱/۱, عصر ۰۲:۰۵
بهارانه ... - بانو - ۱۳۹۳/۱/۱, عصر ۱۲:۵۸
RE: بهارانه ... - حمید هامون - ۱۳۹۳/۱/۱, عصر ۰۷:۲۶
RE: بهارانه ... - Joe Bradley - ۱۳۹۳/۱/۲, صبح ۰۱:۵۱
RE: بهارانه ... - خانم لمپرت - ۱۳۹۳/۱/۲, صبح ۱۱:۵۹
بهارانه 93 - برت گوردون - ۱۳۹۳/۱/۲, عصر ۰۷:۰۳
RE: بهارانه ... - Joe Bradley - ۱۳۹۳/۱/۷, عصر ۰۱:۰۲
بهارانه ! - BATMAN - ۱۳۹۴/۱/۱, صبح ۰۲:۵۳
RE: بهارانه ... - Joe Bradley - ۱۳۹۴/۱/۱, صبح ۰۴:۲۹
RE: بهارانه ... - ژان والژان - ۱۳۹۴/۱/۲, صبح ۰۷:۰۱
RE: بهارانه ... - بانو - ۱۳۹۴/۱/۷, صبح ۱۱:۱۸
RE: بهارانه ... - بانو الیزا - ۱۳۹۴/۱۲/۲۷, صبح ۰۷:۰۶
جاری ام از عشق! - کاپیتان اسکای - ۱۳۹۴/۱۲/۲۷, عصر ۰۸:۳۱
آغاز سال 1395 - کاپیتان اسکای - ۱۳۹۵/۱/۱, عصر ۰۷:۲۳
RE: بهارانه ... - Joe Bradley - ۱۳۹۵/۱/۳, عصر ۰۸:۵۲
RE: بهارانه ... - جروشا - ۱۳۹۵/۱/۸, عصر ۱۱:۴۵
RE: بهارانه ... - Classic - ۱۳۹۶/۱/۱, عصر ۱۲:۲۵
RE: بهارانه ... - Joe Bradley - ۱۳۹۶/۱/۷, عصر ۱۱:۳۴
RE: بهارانه ... - Classic - ۱۳۹۶/۱۲/۲۹, عصر ۱۱:۰۲
RE: بهارانه ... - مراد بیگ - ۱۳۹۸/۱/۱, صبح ۰۳:۳۸
RE: بهارانه ... - مراد بیگ - ۱۳۹۹/۱/۱, صبح ۱۱:۳۱
RE: بهارانه ... - سروان رنو - ۱۳۹۹/۱/۱۵, عصر ۰۲:۲۱
RE: بهارانه ... - مراد بیگ - ۱۳۹۹/۱۲/۳۰, عصر ۰۹:۰۶
بهار غم انگیز - مراد بیگ - ۱۴۰۰/۱۲/۲۹, عصر ۰۹:۳۹
بهارانه ... - اسکورپان شیردل - ۱۳۹۰/۱/۲, صبح ۰۲:۰۱
بهار آمد ...بهار آمد - بهزاد ستوده - ۱۳۹۰/۱۲/۲۴, صبح ۱۱:۱۰
RE: بهار آمد ...بهار آمد - rahgozar_bineshan - ۱۳۹۰/۱۲/۲۴, عصر ۱۲:۵۳