[-]
جعبه پيام
» <دون دیه‌گو دلاوگا> "بچه‌های کوه تاراک" : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...3#pid45453
» <مارک واتنی> ممنونم رابرت جوردن عزیز
» <رابرت جوردن> سپاس از مارک واتنی و بتمن
» <مارک واتنی> رابرت عزیز و گرامی ... این بزرگواری و حسن نیت شماست. دوستان بسیاری هم در کافه، قبلا کارتون و سریال های زیادی رو قرار داده اند که جا داره ازشون تشکر کنم.
» <مارک واتنی> دانلود کارتون جذاب " فردی مورچه سیاه " دوبله فارسی و کامل : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...7#pid45437
» <Kathy Day> جناب اﻟﻜﺘﺮﻭﭘﻴﺎﻧﻴﺴﺖ از شما بسیار ممنونم...
» <مارک واتنی> خواهش می کنم بتمن عزیز
» <BATMANhttps://www.aparat.com/v/XI0kt
» <BATMANhttps://www.doostihaa.com/post/tag/%D8%A...kanon-2021
» <BATMANhttps://www.aparat.com/v/pFib3
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 9 رای - 4 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سینمای کلاسیک و اقتباس های ادبی
نویسنده پیام
کنتس پابرهنه آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 172
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۱/۶/۵
اعتبار: 48


تشکرها : 3523
( 2861 تشکر در 121 ارسال )
شماره ارسال: #48
فیلم پرنده خارزار

در افسانه ای آمده است که پرنده ای تنها یک بار در عمر خود می خواند و چنان شیرین می خواند که هیچ آفریده ای بر زمین به او نمی رسد. از همان دم که از لانۀ خود بیرون می آید در پی آن می شود که شاخه های پرخاری بیابد و تا آن را نیابد آرام نمی گیرد. آنگاه همچنانکه در میان شاخه های وحشی آواز سر می دهد بر درازترین و تیزترین خار می نشیند. و در حال مرگ، با آوازی که از نوای بلبلان و چکاوکان فراتر می رود رنج جان کندن را زیر پا می گذارد. آوازی آسمانی که به بهای جان او تمام می شود. همۀ عالم برای شنیدن آوازش بر جای خود میخکوب می شوند و خداوند در ملکوت آسمان لبخند می زند. آخر، تا رنجی گران نباشد گنجی گرانبها یافت نگردد … باری، آن افسانه چنین می گوید.

بعد از مدتها فرصتی دست داد و توانستم کتاب پرنده خارزار نوشته کالین مکالو را بخوانم و فیلمش را دوباره تماشا کنم. جایی خواندم که این کتاب را با برباد رفته مقایسه کرده بودند.  البته از نظر من کتاب و فیلم برباد رفته واقعن تکرار نشدنی اند و با هیچ چیز قابل مقایسه نیستند. اما اگر از فیلمهایی مثل برباد رفته لذت می برید به هیچ وجه تماشای پرنده خارزار را از دست ندهید. داستان پرنده خارزار روایت گر زندگی دختر بچه ای به نام مگی ست که تنها دختر خانواده ای پر جمعیت است.  عمه مگی که زنی ثروتمند است، خانواده را به استرالیا فرا میخواند تا پدر و برادرهای مگی بر روی زمین های پهناورش کار کند. پدر مگی با خوشحالی می پذیرد و به این ترتیب خانواده کلیری به استرالیا مهاجرت می کنند. در استرالیا مگی کوچک که به شدت تنهاست و خانواده اش به او توجه ای نمی کنند، مورد مهر و محبت کشیشی به نام رالف قرار می گیرد.

از آن سو اما عمه مگی، مری کارسن ثروتمند که به این کشیش کاتولیک دل باخته و تلاشش برای بدست آوردن او بی ثمر است از توجه او به مگی عصبانی می شود و توضیحات رالف مبنی بر اینکه مگی دختر کوچکی ست که به محبت نیاز دارد را نمیپذیرد و وقتی در دراز مدت دلبستگی رالف و مگی را می بیند تصمیم می گیرد بعد از مرگ تمام ثروت خود را به کلیسا و کشیش مذکور ببخشد و به این ترتیب رالف را به قدرت برساند و او را برای همیشه از مگی دور کند. در ادامه داستان مری کارسن میمیرد و همان ابتدا فقط رالف است که از وصیت نامه او با خبر می شود. در واقع با این وصیت نامه، او در انتخاب بین مگی و قدرت بر سر دوراهی می ماند. سرانجام پدر رالف خودخواه, قدرت را انتخاب می کند. مگی که حالا دیگر بالغ و زیبا شده و با وجود اختلاف سنی بیست ساله، رالف را تنها عشق زندگی اش می داند از او میخواهد از کشیش بودن دست بکشد و با او بماند. اما رالف در جواب مگی میگوید: تو را دوست دارم اما...

با اینکه فیلم را از دوران نوجوانی چندین و چند بار تماشا کرده ام هر دفعه با داستان همراه میشوم و مثل بار اول لذت میبرم. به نظرم اما کتاب پرنده خارزار از فیلم عقب تر است. نیمی از کتاب به توصیف های طولانی اختصاص داده شده که گاهی اوقات واقعن از حوصله خارج است. فکر میکنم دیدن فیلم به تنهایی کافی ست و نیازی به خواندن کتابش نیست. مثلن لذت خواندن کتاب برباد رفته به اندازه فیلمش است و حتی شاید بیشتر. اما درباره این کتاب چنین نیست. فیلم درواقع یک مینی سریال کوتاه بوده که در چهار قسمت ساخته شده است. ریتم فیلم تند نیست و تا حد امکان به جزئیات و شخصیتهای داستان پرداخته است. نقطه قوت فیلم پرنده خارزار بدون شک انتخاب راشل وارد زیبا در نقش مگی و ریچارد چمبرلین جذاب در نقش رالف است که هر دو بازی درخشانی هم ارائه دادند.

موسیقی متن فیلم هم بسیار زیبا و دل نواز است و در تحت تاثیر قرار دادن مخاطب موثر است. ناگفته نماند که جین سیمونز دوست داشتنی در این فیلم در نقش فی مادر مگی ظاهر شده است. فی که خود او هم سرگذشتی شبیه دخترش مگی دارد بر اثر رنج روزگار سرد و بی احساس شده و انگار تصمیم گرفته تلافی همه چیز را سر مگی درآورد. واقعن فی شخصیتی ست که تا آخر داستان از دستش کلافه می شوم اما هر بار با یادآوری اینکه او همان جین سیمونز زیبا و دوست داشتنی است بر خشمم غلبه میکنم:)


کمین بگیر جهانت را ، سپس شکارچیانت را
به تیرِ معجزه آهو کن
۱۳۹۹/۲/۲۲ صبح ۱۱:۰۸
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : پیرمرد, Classic, زرد ابری, Kathy Day, مراد بیگ, سروان رنو, مورچه سیاه, مارک واتنی, شارینگهام, کاپیتان اسکای, دون دیه‌گو دلاوگا, پرنسس آنا, لوک مک گرگور, مامفی, پروفسور, مورفیوس, واترلو, پهلوان جواد, پطرکبیر
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
سینمای کلاسیک و اقتباس های ادبی - Negar - ۱۳۸۸/۱۲/۱۲, عصر ۰۳:۵۳