[-]
جعبه پيام
» <مارک واتنی> رابرت عزیز و گرامی ... این بزرگواری و حسن نیت شماست. دوستان بسیاری هم در کافه، قبلا کارتون و سریال های زیادی رو قرار داده اند که جا داره ازشون تشکر کنم.
» <مارک واتنی> دانلود کارتون جذاب " فردی مورچه سیاه " دوبله فارسی و کامل : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...7#pid45437
» <Kathy Day> جناب اﻟﻜﺘﺮﻭﭘﻴﺎﻧﻴﺴﺖ از شما بسیار ممنونم...
» <مارک واتنی> خواهش می کنم بتمن عزیز
» <BATMANhttps://www.aparat.com/v/XI0kt
» <BATMANhttps://www.doostihaa.com/post/tag/%D8%A...kanon-2021
» <BATMANhttps://www.aparat.com/v/pFib3
» <BATMAN> با تشکر از مارک واتنی عزیز/ نسخه های سینمایی بامزی هم منتشر شدن/ بامزی تو سوئد خیلی محبوبه، از گذشته تا به امروز ازین شخصیت انیمیشن تولید میشه
» <مارک واتنی> ارادت شارینگهام عزیز
» <شارینگهام> درود بر همه ی دوستان ، سپاس از مارک واتنی عزیز
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 19 رای - 4.37 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
کـارتون های ماندگار و خاطره انگیز کودکی
نویسنده پیام
Emiliano آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 197
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۷/۵/۲۴
اعتبار: 20


تشکرها : 1009
( 1701 تشکر در 186 ارسال )
شماره ارسال: #1131
RE: کـارتون های ماندگار و خاطره انگیز کودکی

سیاه، سفید، خاکستری

(فهرست برنامه های کودک کشف نشده، کشف شده و نیمه کشف شده توسط "تیک"، تیم یابنده ی کارتون ها، از 01/01/1358 تا 01/01/1392)


الف) لیست سیاه (برنامه های کودک کشف نشده)

1.    بچه های "تیک" ("تیم یابنده ی کارتون ها") از اواخر سال 1382 و در فورم های مختلفی (به ترتیب: "گفتمان"، "گزاره"، "مای ایمی"، "گفتگو"، "غروب"، "ایران دابینگ"، "انیمی پردایس"، "دیدار"، "کودکی"، "کودکی، نوجوانی" و "کافه کلاسیک") و یکی، دو وبلاگ شخصی و به کمک دوستانی، که در زیر اسامی شون می یاد، نام اریجینال و عکس های مختلف بیش از 2300 برنامه ی کودک خارجی و داخلی، شامل کارتون، عروسکی و رئال، رو به طور رایگان در دنیای اینترنت گذاشته ن. اسامی و عکس ها تماماً دست اول بودند، نه عکس های دستِ هزارُم و تکراری ای که حدود چهارده، پونزده ساله دست همه چرخیده!
2.    ما دنبال چی هستیم؟ 1. اسامی اریجینال و در نتیجه عکس از برنامه هایی هستیم که طی این ده، یازده سالی، که از زمان تشکیل گروه می گذره، با وجود جستجوهای فراوون، هنوز پیدا نشده ن؛ به عبارتی، کشف نشده ها (تحت عنوان "لیست سیاه"). 2. نیمه کشف شده ها (تحت عنوان "لیست خاکستری")؛ که، باز خود این لیست 3 بخش داره و شرح کامل اون در زیر می یاد. 3. تکمیل عکس های پیدا شده یا همون آرشیو (تحت عنوان "لیست سفید").
1.    نبودن نام و سؤال از برنامه ای در لیست اول، موسوم به "لیست سیاه"، 99 درصد به معنای پیدا شدن نام و عکس از اون برنامه ست. یک درصد هم باقی گذاشتیم برای از قلم افتاده ها. شما، دوست تازه وارد، هم می تونید با طرح سؤالاتتون یا توضیح بیشتر آیتم های این لیست، اونو کامل تر کنید. گاهی تو سؤالا، سرنخ های مفیدی برای کشف برنامه ها پیدا می شه. بزرگترین هدف "تیک"، یافتن نام اریجینال کارتون هاست. وقتی نام اریجینال پیدا بشه، در 99 درصد موارد، خیلی راحت سایر اطلاعات؛ از جمله، عکس، فایل صوتی و فایل تصویری هم پیدا می شه؛ پس، نام از همه مهم تره.
3.    اگه جلوی سؤالی ننوشته ام اون سؤال از کیه، معنیش اینه که از خودم، "امیر"،ه.
4.    مِلاک جمع آوری آرشیو از کارتون ها، فقط و فقط برنامه های پخش شده از دو شبکه ی تلویزیونیه؛ که، عمومی بودن و همه مون باهاشون "خاطرات مشترک" داریم: 1. شبکه ی 1. 2. شبکه ی 2 (یا شبکه ی کودک و خانواده). در آرشیو ما این کارتون ها جایی ندارن: کارتون ها و برنامه های قبل از 1357، کارتون ها و برنامه های شبکه های دیگه ی داخلی و خارجی؛ حتا، "شبکه ی پویا" ("انیمیشن")، شبکه های استانی، شبکه های ویدئویی (دی وی دی های مختلف شرکت های صوتی و تصویری)، جشنواره ها، تبلیغات تلویزیونی، برنامه هایی که خبرشون در جراید یا اخبار اینترنتی چاپ و گذاشته شده، برنامه هایی که در باکسی به جز باکس کودک داده شده ن (سریال های "آدم بزرگا")، برنامه هایی که فقط تریلر اون ها پخش شده و خودشون داده نشده ن، فیلم های انیمیشنی که فقط تو سینما داده شده و نه تلویزیون و مواردی از این دست. ضمناً برنامه هایی که از تاریخ 01/01/1392 به بعد هم پخش می شن، تو این فهرست نمی یان؛ چون، هم به شخصه حوصله ی دنبال کردن کارها رو ندارم، هم این که دنیای کارتون ها تمومی نداره و بالأخره باید یه پایانی قراردادی براش در نظر بگیریم.
5.    بیشتر انجمن هایی، که در شماره ی 1 ذکر شدن، یا خیلی وقته دود شده ن و دیگه فعال نیستن، یا این که هستن و ما دیگه در اونجاها فعالیت نمی کنیم. فعلاً فقط و فقط اینجا هستیم.
6.    ذکر اسامی، سؤالات، توضیحات و استفاده از عکس ها و لینک ها با ذکر منبع مجازه. به حقوق همدیگه احترام بذاریم.




1: لیست سیاه کارتون (دوبعدی، سه بعدی، رایانه ای، طلقی، کاغذی، سل انیمیشن، اتود، فتو انیمیشن، پیکسلیشن، کلاژ، کپشن، کات اوت، روتوسکوپی، داینامیشن، کپچر موشن) خارجی شبکه ی یک:

1.    کارتونی تک قسمتی و چینی از دو پهلوون چینی نیرومند، که یکی شون می بایست فرمانده ی سپاه می شد. پیرمردی مسابقه ای بین این دو برگزار می کرد و خودش هم داور می شد. پیرمرد اول گفت اون دو سنگی رو به اون طرف دیواری پرتاب کنن و هر دو تونستن این کار رو انجام بدن. بعد داور، به هر کدوم پرِ پرنده ای داد و ازشون خواست اونو به طرف دیگه ی دیوار بندازن. اون ها که سنگ های به اون سنگینی رو با زور بازو تونسته بودن پرت کنن، از پرت کردن پَر به اون سَبُکی عاجز بودن. یکی شون دائم به زورِ بازوش تکیه می کرد و موفق نشد؛ اما، یکی شون به عقلش رجوع کرد و فهمید با فوت ساده ای، می تونه برنده باشه. زمانی که پَر به اون سمت دیوار می رفت، بچه ها تو کوچه ها می دویدن و آواز چینی می خوندن: لَه لی لَه لَه! سبک حرکت کاراکترای این انیمیشن خیلی آروم و با موج همراه بود؛ شبیه به، کارتون "بچه گوزن". بعضی از دوستان هم معتقدند این کارتون ساخت چین نبوده و احتمالاً روسی یا کُره ای بوده (؟) در خرداد 1399 "کرت اشنایدر"، یکی از اعضای فعال انجمن، به نسخه ی بازسازی شده و جدیدتر این انیمیشن به نام 두 장수 (یا "دو سلحشور") رسید؛ که بسیار شبیه کارتون مد نظره؛ اما، اصل جنس نیست. (سؤال من، "حمید"، "امین الشریعه" و "کرت اشنایدر".)
2.    انیمیشنی از آدمک عابر سبز رنگ چراغ راهنمایی؛ که، هر بار از چراغ بیرون می یومد، راه می رفت و ماجراهایی براش اتفاق می افتاد. گرافیکش تو مایه های "تیلز، بلای جان گربه ها" بود. ضمناً، اون موقع که ایران این کارتون رو می داد، چراغ های عابر سبز دایره ای معمولی بودن و از این آدمک ها نداشتن و بعداً اومدن. (سؤال من، "افشین" و "صحرا".)
3.    "پیت جهانگرد": "پیت" شبیه"غوغا در جزیره ی متروک" ("رابینسون کروزوئه"ی مسخره) و عینکی بود؛ اما، لاغرتر و قدبلندتر. یه بار "پیت" زیر آب می رفت و با اسب دریایی ای دوست می شد که سروکله ی کوسه ای پیدا می شد. دهه ی 60.
4.    انیمیشن لهستانی و اپیسودیک با داستان های مستقل؛ که، تو یه قسمتش کاراکتراش پسری بود به همراه گوسفند و یه حیوون دیگه، که این سه سوار سه چرخه می شدن. دهه ی 60. (سؤال "رامین".)
5.    Jaise Ko Taisa یا Tit For Tat: انیمیشن هندی و ساخته ی Madhab Kunte و داستان معروف روباه و لک لک و قصه ی همیشگی غذا خوردن از بشقاب و کوزه. تو این ورژن پوزه ی روباهه توی کوزه گیر می کرد. (سؤال "رامین".)
6.    Darpok Ki Dosti یا Coward’s Friendship: انیمیشن هندی محصول 1982 و ساخته ی Prakash Jha. داستان روباهی که ببری رو گول می زنه که برن، به مزرعه ای حمله کنن و مرد روستایی مزرعه دار با بلوف، ببر رو می ترسونه. روباهه برای دلگرم کردن ببره، دُم خودش رو به دُم ببره می بنده تا با هم برن به مزرعه و سراغ کشاورزه؛ اما، این بار هم کشاورزه خودشو نمی بازه و به روباهه می گه متشکرم که ببر رو واسه م آوردی و دوباره ببره می ترسه و در می ره. روباه هم که دُمش به دُم ببره وصله، از بس به این طرف و اون طرف می خوره، تلف می شه. (سؤال "رامین".)
7.    "خرگوش فهمیده": کارتونی تک قمستی و احتمالاً مجاری (؟) از قصه ی معروف شیری که هر بار یه حیوون جنگل رو می خورد و خرگوشی که اونو بُرد کنار چاه و بهش گفت این اجازه نمی ده من بیام پیش تو، تو منو بخوری. بعد شیره به عکس خودش تو چاه حمله کرد و حیوونا از دستش راحت شدن. دهه ی 60.
8.    "تراموای شماره ی 99" (؟): تک قسمتی و کوتاه. ساخت اروپای شرقی. تراموایی قدیمی، کند، پیر و سبز رنگ که سبیل و قیافه ی خسته ای داشت و موقع حرکت این طور به نظر می رسید که کوپه هاش از هم جدا می شن. ترامواهای جدید؛ مثل، ترن های ت. ژ. و فرانسه با سرعت کار می کردن و یکی شون سربه سرش این قدیمیه می ذاشت و پشت سرش بوق می زد یا با چنگک مسافراشو می قاپید! اما شبی تراموای 99 به ایستگاه برگشت و دید همه ی ترامواها دو طرف ایستاده ن و پروژکتورها روشن شدن و این انگار سان می دید. ترامواها حلقه ی گلی گردنش انداختن و بازنشسته ش کردن. بعد از بازنشستگی غصه دار شد؛ اما، بچه ها سراغش اومدن و رفتن شهر بازی و تراموا چرخ و فلکشون شد و سوارش شدن. (سؤال "پرشیانا"، "بهرام"، "رامین" و "افشین".)
9.    کارتونی تک قسمتی از شهری که همه ی مردمش راستگو بودن. اون ها برای شام و نهار کنار دستگاه همبرگری صف می بستن و می گفتن: "من دریافت نکرده م." و دستگاه به هر کدوم ساندویچی می داد. تا این که دروغگویی از فضا اومد و به اونا دروغ گفتنو یاد داد. دستگاه هم اوایل ارور می داد؛ اما، آخر سر ترکید. (سؤال "سجاد" و "بهرام".)
10.    "نقشه ی سیاه": کارتونی تک قسمتی، بلند، سیاسی و بی سر و ته از ژنرال چهارستاره ی امریکایی با عینک تک چشمی و صدای "پرویز ربیعی"داخل زیردریایی بود و دختر و پسر جوونی رو داخل موشکی می فرستاد. رؤسای اون کشورایی که زیردریاییه ممکن بود بینشون جنگ راه بندازه، یکی شبیه "نیکسون" بود و اون یکی شبیه "برژنف" و تو یه صحنه با نگرانی داشتن با هم تلفنی حرف می زدن. بیشتر درمورد جاسوس بازی بود و سگ و گربه ای هم تو این کارتون بودن که اسم سگه "سگ" و اسم گربهه "گربه" بود! دهه ی 60. (سؤال "بهرام"، "رامین" و "محمود".)
11.    انیمیشنی به احتمال زیاد محصول انگلستان از مردی که کل دنیا رو می گرده تا ققنوسی به دست بیاره. این کار انجام می شه و مرد از ققنوس محافظت می کنه و اونو به نمایش می ذاره؛ اما، در پایان ققنوس آتیش می گیره و خاکستر می شه. این کارتون، محیطی بسیار خلوت و بک گراندی سفید در کل کارتون داشت. اواخر دهه ی 60. (سؤال "محمود".)
12.    "میا و دوستان": ژاپنی. گربه ای کوچولو با دوستان گربه و سگش! که صاحبشون براشون خونه درست می کرد و میا کلی از دوستان گربه و سگ کوچولوشو تو اون کلبه می آورد و صاحبشو عصبانی می کرد. سبک نقاشی ها ساده و کودکانه و شبیه به "گربه ی ماجراجو" بود. بهار 1384.
13.    "کاستا": کارتون ترکی (؟) از دو برادر لاغر با الاغ خاکستری شون که می خواستن پول دربیارن. ظاهر شخصیت ها شرقی و لباساشون شبیه تُرک ها و لبنانی ها بود. الاغه هم شبیه الاغ "بامزی، قوی ترین خرس جهان" بود. ساعت 6 صبح تابستان 1384. (سؤال من و "بهرام".)
14.    "آتش نشان ها": چند سگ لاغر آتش نشان. یکی از اون ها خانوم بود و گردنبندی با آرم "رپ" داشت و این گردنبند دائم سانسور می شد. تابستان 1385.


2: لیست سیاه کارتون (دوبعدی، سه بعدی، رایانه ای، طلقی، کاغذی، سل انیمیشن، اتود، فتو انیمیشن، پیکسلیشن، کلاژ، کپشن، کات اوت، روتوسکوپی، داینامیشن، کپچر موشن) خارجی شبکه ی دو:

15.    "تکنیک های نقاشی": آموزش نقاشی توسط سه قلم موی سه بُعدی. یکی بلوند و زن بود، یکی مشکی و مرد و یکی قلم موی دیواری و کثیف. پاییز 1384.
16.    تعدادی میوه و سبزی های مختلف؛ مثل، هویج و بادمجون و خیار و ... که یه میوه ی "بدمن" با اونا سر لجبازی داشت. سبک کارش بسیار شبیه به "گربه سگ" بود. تابستان 1388.


3: لیست سیاه عروسکی (دستکشی، انگشتی، خمیری، استاپ موشن، پینی، تنپوش، سایه بازی، بونراکو، میله ای (باتومی)) خارجی شبکه ی یک:

17.    "پرسی باربَر": مجموعه ای به صورت عروسک سایه بازی (Shadow puppet) در مورد یه باربَرِ ایستگاه راه آهن خیلی قدیمی؛ که، معمولاً یه قطار بیشتر در روز به اونجا نمی یومد. "پرسی" کلاهی به سبک باربرهای ایستگاه های راه آهن به سر داشت و دوبلورش "تورج نصر" (؟) بود. عروسک ها هم به صورت سیلوئت (سایه مانند) و سیاه رنگ بودن. (سؤال "بابک" و "فروغ".)
18.    "باغ وحش مومی": خمیری و موزیکال. اولش حیوونا و درخت ها از خمیرهای رنگی درست می شدن و میمونی قهوه ای با صورت سفید و دستای خیلی دراز هم بود که در طول قصه این و بقیه ی کاراکترها مدام تبدیل به گلوله ی خمیر می شدن و دوباره به شکل اولشون درمی یومدن. طوطی و فیلی هم بودن. دهه ی 60. (سؤال "بابک".)
19.    عروسکی ای تک قسمتی از داستان بندبازی چینی با صدای "تورج نصر" که اوایل تو کارش خیلی موفق بود؛ اما، به خودش و هنرش مغرور می شد. کم کم چاق و در نتیجه از کار بی کار می شد. سکانس آخر، در حالی که پشیمون شده بود، به دوربین نگاه می کرد و راوی هم نتیجه گیری اخلاقی می کرد. اواخر دهه ی 60. (سؤال من و "حمید".)
20.    "کوهستان کاج" ("کوهستان بلوط"؟): سریال چند قسمتی عروسکی و روسی (؟)؛ که، مثل خیلی از کارهای روسی روباه، خرس، سمور و خرگوشی درش بودن. خرسه گریزلی (خرس قهوه ای، بزرگ هیکل و ریزچشم) بود. صدای بامزه ای هم داشت. خیلی هم خرابکار و تنبل بود. اسمش هم بود "بوچ". یه قسمتش شبیه به داستان "جیک جیک مستون" بود و در انتهای قصه، وقتی خرسه تو برف و بارون می موند، می گفت: "من بوچ سرگردانم". کلاً قصه حول و حوش ندونم کاری های این خرس می گذشت. (سؤال "محمود".)
21.    "خرس کوچولوی موآبی": ("خرس موفرفری آبی"؟) تک قسمتی و محصول ژاپن یا لهستان (؟). خرس آبی رنگی شبیه به Colargol ("خرس کوچولو I") با صدای "ناهید امیریان" که از رنگ پوستش ناراضی بود و از قنادی خواست روش پودر قند بپاشه تا سفید شه؛ اما، زنبورا روش ریختن و تموم قندا رو خوردن. خرسه بعدش به خودش رنگ قهوه ای زد؛ اما، چون شبیه خرس های واقعی شده بود، همه ازش می ترسیدن. در نهایت، به همون رنگ آبی خودش راضی شد. یه بُز هم بود که عاشق گل بود و حتا صابونی رو که بوی گل می داد، می خورد! بزه می خوند: "تابستونه، تابستونه/ همه جا سبزه فراوونه/ چه مزه ای داره علف/ چه مزه ای داره گُلا." دهه ی 60. (سؤال من، "بهرام" و "هایدی".)
22.    دو قلم موی ظریف زن و مرد؛ که، زنه بلوند بود. این دو با هم ازدواج کردن و بچه شون از خط هایی که اون دو کشیدن، به وجود اومد. یه پاک کن بدجنس هم بود که مُدام کرم می ریخت. یه بُرس نقاشی ساختمونی هم بود که بدجنس، بداخلاق، زشت و دماغ گنده بود. قلم موها گاهی مثل هلی کوپتر با موهاشون پرواز و از دست بُرسه فرار می کردن. یه صحنه قلم موی مرد، روی دماغ بُرسه وزنه ای از نوع پابند زندونیا کِشید. (سؤال "بهرام".)
23.    استاپ موشن از پسری که فقط می خواست شیرینی بخوره و از نمک بدش می یومد. یه بار غذاشو انداخت دور و رفت تو رؤیا که توی اون همه چی از شیرینی ساخته شده بود. (یا دست به هرچی می زد، شیرینی می شد؟) آخر سر، برمی گشت به واقعیت و تصمیم می گرفت غذاشو بخوره. (سؤال "رامین".)


4: لیست سیاه عروسکی (دستکشی، انگشتی، خمیری، استاپ موشن، پینی، تنپوش، سایه بازی، بونراکو، میله ای (باتومی)) خارجی شبکه ی دو:

خوشبختانه در حال حاضر موردی موجود نیست.


5: لیست سیاه رئال (فیلم کوتاه، داستانی، سینمایی، تله فیلم، سریال، جُنگ، مجله ی تصویری، پلاتو، تله تئاتر، ترکیبی (تلفیقی)، آموزشی، مستند، مناسبتی) خارجی شبکه ی یک:

24.    فیلمی از بلوک شرق، و به احتمال زیاد از چک و اسلواکی سابق (؟) و درباره ی خونواده ی روستایی با 4 بچه. مادر خونواده می ره سفر به استرالیا برای کار و همچنین به دنبال ارث و میراث پدری. کارهای خونه و نگهداری از خواهر و برادرها هم می افته گردن دختر بزرگ خونواده. این فیلم به صورت سریالی از برنامه ی کودک داده شد. دهه ی 60. (سؤال "ایدو".)
25.    "در این دنیای شگفت انگیز": مستندی علمی و آموزشی و شبیه به "می خواهم همه چیز را بدانم" ("گردوی دانش")؛ که، ابتدای این برنامه هم انیمیشن بود. در تیتراژ، زنبوری با صدای "ناهید امیریان" پس از چندین بار گردش به دُور کُره ی زمین و شیرجه به درون اقیانوس ها و پرواز بر فراز کوه ها و قله ها از بیننده ها دعوت می کرد در آن برنامه همراه او شوند. این تیتراژ انیمیشنی با ضرباهنگ تند و پُرشتابی ساخته شده بود. سایر بخش های این برنامه، مستند و رئال و راوی آن هم "ناصر ممدوح" بود.
26.    "سرها و دُم ها" (Heads And Tails): محصول دهه ی 70 میلادی "بی بی سی" و با صدای "ژرژ پطروسی" و به صورت شعرگونه و به نوعی "راز بقا"ی کودکانه بود. (سؤال "بابک".)
27.    فیلمی شبیه "توبی تایلر" با رنگ های شاد از برادر و خواهری (پسر و مادری؟) که توی سیرک کار می کردن. یه قسمت شپشی رفت توی لباس دختره (خانومه؟) و کلی مصیبت به بار آورد. ساخت دهه ی 80 یا 90 میلادی و احتمالاً محصول آلمان یا اسکاندویناوی. (سؤال "سیما".)
28.    فیلم کوتاهی از شونه ی تخم مرغی که یکی از تخم ها تو همون کارخونه، باز و تبدیل به جوجه می شد و سفری ادیسه وار رو شروع می کرد. اوایل دهه ی 70.
29.    "خانه ی جدید": فیلم سینمایی از دخترکی کم حرف، زیبا و ریزنقش به نام "کاترین"، که شبیه "الینا" بود؛ یا اگه بخوام شبیه ترشو بگم، "میشل" (Reiko Aylesworth) در سریال "24" کُپ خودش بود. پدر و مادر کاترین از هم جدا می شدن و اون با پدرش زندگی می کرد؛ اما، پدر برای کاری مجبور شد به خارج بره و کاترین رو به اقامتگاه بچه ها می برد. در اونجا خونواده ی پولداری از کاترین خوششون اومد و به فرزندخوندگی قبولش کردن؛ اما، پسر و دختر خونواده از اون خوششون نمی یومد. یه بار هم تو مدرسه انگشتر یکی از بچه ها گم شد و گردن کاترین انداختن. دهه ی 70.
30.    فیلم پاکستانی سیاه و سفیدی درباره ی پسری سبزه که بادبادک درست می کرد و توی مسابقه ی پرواز بادبادک ها در روز فطر اول می شد. دهه ی 70.
31.    "سوت کوچک نقره ای": تله فیلمی انگلیسی که فضایی مه آلود داشت و کوچه هایی باریک و تاریک که رو بندها رخت پهن می کردن. جریان فیلم تو اسکله ای اتفاق می افتاد. پدر دختربچه ای ایرلندی قبل از مرگش، به دختره سوتی کوچیک و نقره ای می ده و به اعتقاد دختر، اون سوت جادویی بوده. دخترک کلی کار کرد تا برای مادرش دامن پشمی دست دومی بخره و توی دوخت دامن حواله ای پنج پوندی پیدا کرد. (سؤال "نگین شوکتیان" و "بابک".)
32.    "خانواده ی ما": مجاری. موزیکال و طنز. به سبک فیلمای صامت قدیمی؛ اما، به صورت رنگی. پدری چاق و سیبیلو، مادری شلخته و ساده، دختری بلا و داداشی اوسکول. تیتراژشو "ناهید امیریان" می گفت. یکی از عواملش Hap Magda بود که از عوامل "شهر گربه ها" هم بود. زمستان 1385.
33.    فیلمی روسی (شوروی سابق) از پدری که دائم تو اداره بود و همسر و بچه ش موقع تعطیل شدن اداره می یومدن پیشش. دختر بچه ی همکار پدر هم هر روز آخر وقت می یومد اداره، با مینی ژوپ و جوراب شلواری. (سؤال "سیما".)


6: لیست سیاه رئال (فیلم کوتاه، داستانی، سینمایی، تله فیلم، سریال، جُنگ، مجله ی تصویری، پلاتو، تله تئاتر، ترکیبی (تلفیقی)، آموزشی، مستند، مناسبتی) خارجی شبکه ی دو:

34.    "... (؟) به شهر می رود": فیلمی چینی، کوتاه و تک قسمتی از پسرکی روستایی که برای تهیه ی دارو برای خواهرش با گاری به شهر می رفت و اتفاقاتی واسه ش می افتاد. دهه ی 60. (سؤال "رامین".)
35.    "کارآگاهان کوچک (I)": سریال آلمانی یا سوئدی (؟) که دختر و پسری فضولی یا به قول خودشون "کارآگاهی"! می کردن. یه قسمتش توی گلخونه ای می گذشت. "مژگان عظیمی" دوبلور یکی از بچه ها بود. جمعه های زمستان 1384. (سؤال من و "اسمم".)


7: لیست سیاه کارتون (دوبعدی، سه بعدی، رایانه ای، طلقی، کاغذی، سل انیمیشن، اتود، فتو انیمیشن، پیکسلیشن، کلاژ، کپشن، کات اوت، روتوسکوپی، داینامیشن، کپچر موشن) داخلی شبکه ی یک:

36.    تیتراژ برنامه ی کودک قبل از "بگ بگ بگ بگ بگ"، که دختری با چشای رنگی و موهای فرفری و بلوند با آبرنگ داشت نقاشی می کشید: چمن، برکه و سه بچه اردک. موقع رنگ کردن؛ اما، برای رنگ کردن آب برکه به رنگ آبی، رنگی نداشت؛ برای همین، گوشه ی چشماش قطره ی اشکی جمع می شد (در این لحظه دوربین زوم می کرد روی صورت و بعدش هم اون قطره ی اشک) و این قطره می افتاد روی کاغذ و برکه پُر آب می شد. در این لحظه سه بچه اردک هم خوشحال تو آب ها می پریدن و با هم می گفتن: "پَه! پَه!".
37.    "الفبا": آموزش الفبای فارسی که هر بار تموم حروف الفبا نوشته می شد و هر دفعه که نوبت یکی شون می شد، اون حرف هی جلو و عقب می رفت و عشوه می یومد! بعد آقایی با صدای بم مثلاً می گفت: "ب مثل باران. با، ران. ب، اسمش ب، صداش /بْ/." و این جمله شو دو بار تکرار می کرد. بعد بارون می یومد و اون حرف تطابقی ظاهری با مثالش هم داشت تا بهتر یاد بیننده بمونه. (سؤال من و "سَم".)
38.    "نقاشی های مداد آبی": کارگردان: "بهروز یغماییان". تو تیتراژ اولش مدادی با صدای تیز و خاصی با دُور تند و سرعت مضاعف می گفت: "سلام بچه های عزیز، از پای تلویزیون تکون نخورید. الآن برنامه ی من شروع می شه. اسم برنامه ی من: نقاشی های مداد آبی." بعد، مداد رنگی ها با صدای زایلفون از بالا به پایین می افتادن. بعد اون قدر می چرخیدن و وور وور صدا می کردن تا دست آخر شکل یا نوشته ای رو درست می کردن. شکل ها از پسری چشم درشت با خروس تپلش بود. البته، شکل اولش به صورت سیاه و سایه ای نشون داده می شد تا بیننده حدس بزنه چیه و بعدش رنگی می شد. نوشته ها هم یا بیشتر مربوط به نوروز بود؛ مثل، "نوروزتان پیروز"، "عیدتان مبارک"، "هر روزتان نوروز باد/ نوروزتان پیروز باد" و از این دست، یا این اواخر پیام بهداشتی می داد؛ مثل، دوش گرفتن، مسواک زدن و تمیز بودن؛ مثلاً این که، پسره تو وان با چرتکه ای پشت خودشو تمیز می کرد یا یه چوب رو اره می کرد. نوروزهای دهه ی 60.
39.    طوطی و بازرگان: انیمیشینی تو مایه های "زهره و زهرا" و "النظافة من الایمان" در مورد داستان هندی معروف طوطی و بازرگان، روایت "محمد مولوی". کارگردان: "منوچهر احمدی". سال 1365.
40.    فتو انیمیشنی (پیکسلیشنی) که راوی هم داشت و می گفت: "سارا همیشه ناخناش رو کوتاه می کنه." بعد با تصاویر خیلی مسخره ای نشون می داد که "سارا" چه دختر نظیف و محبوبیه. هر سال تابستون چندین مرتبه نشونش می داد. یکی دیگه از قصه هاش، داستان "کوکب خانم" کلاس دوم دبستان بود. ضمناً با "سارا به کلاس اول می رود"؛ که، دهه ی 80 می دادنش، زمین تا آسمون فرق داشت و کمی شبیه به "تمیز باش، عزیز باش" بود؛ اما، با اون هم فرق داشت. سال 1366 یا 1367. (سؤال "محمود".)
41.    شعری درباره ی اتحاد از "ناصر کشاورز"؛ که، 5 انگشت دستی رو نشون می داد. هر کدوم از انگشتا، اعضای خونواده ای بودن: انگشت شست، پدر بود. انگشت اشاره، مادر، بقیه ی انگشت ها هم خواهر و برادر. معرفی و داستانش رو راوی مردی با صدای بمی با شعری رو از "وحید نیکخواه آزاد" می خوند: "مانند دست است/ هر خانواده/ هر کس یک انگشت/ در خانواده/ بابا در این جا/ انگشت شست است/ او که نخستین/ انگشت دست است/ انگشت بعدی/ یعنی نشانه/ او مادر ماست/ بانوی خانه/ انگشت بعدی/ یعنی برادر/ اینجا نشسته/ پهلوی مادر/ پس این یکی کیست؟/ انگشت دیگر/ آری درست است/ او هست خواهر/ من هستم آخر/ انگشت کوچک/ انگشت ها را/ دیدی تو تک تک." میون این انگشتا اختلاف پیدا می شد و از همدیگه جدا می شدن. بعد دشمن مشترکی پیدا می کردن و با هم جمع و تبدیل به مشت می شدن و دشمنو نابود و لِه می کردن. اینجا بود که می خوندن: "ما پنج انگشت/ هستیم با هم/ با هم شریکیم/ در شادی و غم/ گرچه جداییم/ ما پنج انگشت/ چون جمع گردیم/ هستیم یک مشت." و باز همین جا بود که همه ی انگشت ها بدجور جَوگیر می شدن و همه با هم این تیکه رو به صورت جُدا جُدا و با داد و فریاد می خوندن: "هستیم یک مشت" و بعد هم دست به شکل مُشتی در می یومد، شعار می داد و کارتون و سرود تموم می شد. دهه ی 60. (سؤال من، "رامین"، "سَم" و "بابک".)
42.    "ماه مال همه است" (؟): تک قسمتی. شاهی بود که وقتی به آسمون نگاه می کرد و راه می رفت، می دید که ماه هم با اون راه می ره. وقتی وای می ستاد، ماه هم وای می ستاد. برای همین شاه فکر کرد ماه مال اونه و دستور داد هر کس که به ماه نگاه کنه، باید به اون مالیات بده. سربازی شاه به زور از مردم مالیات می گرفتن و هر کی هم که به ماه نگاه می کرد و پولی نداشت یا به فلک بسته می شد یا می رفت زندون. آخرش وزیر گفت همه ی زندون ها پُر شده؛ ولی، مردم باز هم به ماه نگاه می کنن. شاه هم دستور داد همه رو فلک کنن. وزیر هم گفت سربازا مردم رو فلک می کنن؛ ولی، اونا باز هم به ماه نگاه می کنن. (سؤال من و "سعید".)
43.    تک قسمتی، موزیکال و بی کلامی در مورد فلسطین. یه قسمتش سربازی اسراییلی تبدیل به مار و بعد دختری عرب می شد و رقص شکم انجام می داد! این صحنه در نمایش های بعدی حذف شد. دهه ی 70.
44.    تک قسمتی و قصه ی پسربچه ای جنوبی و سبزه که آرزو می کرد مثل ماه سفید بشه و دائم عکس ماه رو تو دریا یا حوض می دید. زمستان 1384.
45.    "افسانه ی حاکم شرور": دو قسمتی. راوی: "ایرج رضایی"، کارگردان: "کیانوش عابدی"، تهیه کننده و انیماتور: "محمدرضا عابدی"، کاری از "نانو کارتون". پاییز 1386. (سؤال من و "اسمم".)


8: لیست سیاه کارتون (دوبعدی، سه بعدی، رایانه ای، طلقی، کاغذی، سل انیمیشن، اتود، فتو انیمیشن، پیکسلیشن، کلاژ، کپشن، کات اوت، روتوسکوپی، داینامیشن، کپچر موشن) داخلی شبکه ی دو:

46.    "مملی و سکه های تنوری": شبیه "سه تا بچه". داستان های جداگونه ای که راوی هم داشت. یکی از اپیسودهاش جریان معروف پسر نازپرورده ای بود که مامانش بهش سکه ای می داد تا کار نکنه، خسته شه. شب که برمی گشت، باباهه سکه رو تو آتیش می نداخت و بقیه شو هم که می دونید. یه بار هم جریان معروف پیرمرد و پسربچه و الاغ و حرف مردم بود که تمومی نداشت. داستان دیگه ش قضیه ی مرد طماعی بود که پسر بچه ای رو پیدا می کرد و شب پیش خودش نگهش می داشت تا از باباش مژدگانی بیشتری بگیره؛ اما، باباهه گفت من می خواستم این شب بیرون نباشه و یارو تیر می خورد! نقاش: "بهمن عبدی". دهه ی 60. (سؤال من و "بابک".)


9: لیست سیاه عروسکی (دستکشی، انگشتی، خمیری، استاپ موشن، پینی، تنپوش، سایه بازی، بونراکو، میله ای (باتومی)) داخلی شبکه ی یک:

47.    "کرم شب تاب": تله تئاتر تک قسمتی و ساخته ی زنده یاد "اردشیر کشاورزی". کرم شب تابی کوچولو و سبز که ستینگش به هم ریخته بود و نمی دونست چه وقت باید بخوابه و چه وقت باید بیدار باشه. اون روزا بیدار بود و شبا هم که باید چمنزار رو روشن می کرد، باز هم بیدار بود. در اثر همین نخوابیدنا، چشاش همیشه خواب آلود و خمار بود. می خوند: "منم، شب تاب بی تاب/ منم شب تاب بی خواب/ شب و روز منم بیدار بیدار/ من از بیخوابی خود بیمناکم/ شب و روزم منم شبتاب بی تاب." بعد رفت تا از دیگرون بپرسه چجوری می تونه مشکلشو حل کنه و با جونورهای مختلفی آشنا شد که اونا از وظایف خودشون صحبت می کردن؛ مثلاً، جغدی بود، به نام "جغد دانا"، که دائم می گفت: "حق و حق و حق، گویم هر شبان، جاوید حق" و روی "ق"های این عبارت تأکید و تشدید زیادی داشت. کرم شب تاب همچنین فهمید این مشکل بی خوابی و بحران هویت رو مرغ شباهنگ و شب پره هم دارن. شباهنگ می گفت: "من شباهنگ/ شبخوان دشتم/ شب سرای شبستان دشتم/ در سکوت شبانه، شبانه/ می سرایم ترانه، ترانه/ نغمه های خوش عاشقانه/ در شب سرد و خاموش." شب پره هم می خوند: "شب پره ام، شب پره ی چمنزار/ هر شب در تاریکی، پر می کشم، سر می زنم به گلزار/ هرجا که روشنایی است، در ظلمت شبانه/ پر می کشم به سویش بی تاب و عاشقانه." بعد نوبت شب بو بود و بالأخره این کرم شب تاب رفت کنار ساحلی و نگهبان فانوس دریایی راه حل رو بهش نشون داد و اون موجود مفید واقع شد؛ بدین ترتیب که، فانوس دریایی قدیمی، خراب و از کار افتاده شده بود و کرم شب تاب مأمور می شد جلوی عدسی فانوس بره و باعث می شد کشتی ها به صخره های دریایی نخورن و راهنمای اون ها به سمت ساحل باشه. در پایان، وقتی راه حل رو پیدا کرده بود و فهمید می تونه روزا بخوابه و شب ها کار کنه، خیلی لوس و کشیده می خوند: "من کرم شب تابم/ روزها من می خوابم/ شب ها من بیدارم/ شب نیمی از دنیاست/ دنیای شب زیباست/ شب خود همه روشنایی است/ شب خود همه داستانی است/ شب قصه ها، غصه ها، شب رازها دارد/ داستان ها، پروازها دارد/ شب نیمی از زندگانی است/ شب نیز خود داستانی است." دهه ی 60. (سؤال من، "حمید"، "بهرام"، "اسمم"، "شروین"، "افشین" و "بابک".)
48.    "داستان های دهکده": تهیه کننده، کارگردان و فیلمبردار: "محمود جعفریان". ساخت عروسک ها: "فرشته فرمند"، "مرضیه محبوب"، "شیرین رضاییان" و "نسرین ارمگان". نقاشی و دکور: "ولی الله جرجانی". تدوین: "حسین لنگرودی". بازیگران: "فرشته فرمند"، "شیرین رضاییان" و "نسرین ارمگان"، "البرت فرحبخش"، "علی سلطانلو"، "رامیناس ونسان" و "لعیا سراییان". مجموعه ای 13 قسمتی با داستان های آموزنده که توسط حیوانات دهکده ای گفته می شدن. سال 1362. (سؤال "عسگر رضایی".)
49.    "آقای ارتباطی": ساخته ی زنده یاد "اردشیر کشاورزی" و با شرکت همسر ایشون، "الیزا جواهری". دهه ی 60.
50.    "مجلس شاهانه": شبیه "دیو چو بیرون رود"؛ ولی، کاملاً عروسکی. عروسکای "شریف امامی"، "ازهاری" و "بختیار"، سه نخست وزیر آخر شاه. این برنامه مطمئناً با "دیو چو بیرون رود" فرق داشت. دهه های فجر دهه ی 60. (سؤال "رامین".)
51.    "نگهبان چشمه": تک قسمتی. استاپ موشنی از دختری روستایی و چشم درشت و مو مشکی، با روسری سفید به نام "سما" (با صدای "مریم شیرزاد") که پاهاش فلج بود و نمی تونست مث سایر بچه ها بدوه و بازی کنه؛ اما، برای این که حس بد و غیرمفید بودن بهش دست نده، اون رو نگهبان چشمه ی آب روستا کرده بودن؛ تا، هر وقت دزدها بخوان آب چشمه رو بدزدن، "سما" زنگی رو، که بالای اون چشمه بود، به صدا دربیاره. یه بار "سما" هنگام نگهبانی خوابش برد و طناب زنگ از دستش رها شد و وقتی آدم بدا می خواستن از آب چشمه بدزدن، "سما" که می خواست زنگ خطرو بزنه، سعی کرد طناب رو بگیره و پاش طاقت نیاورد و افتاد داخل چشمه و غرق شد و چیزی که ازش به جا موند، فقط یه جفت کفش دخترونه بود. مردم دِه به یاد اون پرچم 4 رنگ فلسطین رو (شامل رنگای سیاه و سفید و سبز و قرمز) روی پشت بوماشون نصب کردن. راوی می گفت: "سیاه به یاد چشاش، سفید به یاد روسری (یا دلش؟)، سبز به یاد چشاش و قرمز به یاد شهادتش". صحنه ای که "سما" می خواست طناب رو به دست بیاره و آدم بدا داشتن نزدیک چشمه می شدن، خیلی کِشدار و رو مخ بود. آدم بدا به صورت سایه ای و مقوایی (دوبُعدی) بودن و دستشون هم داس و بیل و کلنگ و سه شاخ بود و مث "فوتبالیست ها" شیش ساعت طول می کشید تا بیان نزدیک چشمه! دهه ی 60. (سؤال من و "بهرام".)
52.    "سقائک و شانه به سر": عروسکی به کارگردانی "ایرج طهماسب" با موسیقی خاطره انگیزی از "محمدرضا علیقلی". موسیقی هاش تو وب هست، اما عکساش نه. سال 1363.
53.    "این و اون": عروسک و مجری مردی که برنامه ش شبیه "صندوق پست" ("کلاه قرمزی" و "ایرج طهماسب") بود. مرده هم عینکی و صداش کمی تودماغی بود. (سؤال "حمید".)
54.    "کارآگاه کوچولو": از ساخته های استان فارس. دو نفر بودن؛ که، یکی شون تننپوش خرگوشی می پوشید و یکی هم کارآگاه بود و بارونی توسی به تن و همیشه هم مثل بچه ها بادکنک قرمزی به دست داشت. تکیه کلام "کارآگاه کوچولو" این بود: "عجیبه! غریبه! یک معمای پیچیده!" و وقتی این تیکه رو می گفتن، هر دو نفر دستاشونو مثل پیچ گوشتی می پیچوندن. (سؤال "حمید".)
55.    استاپ موشنی از دو ماهی بزرگ و کوچیک که یکیشون بدجنس و آبی رنگ بود و حتا یه بار دست کارگردان و طراح رو گاز گرفت. رو پشت بدجنسه باله ی کوسه ای اغراق شده ای هم بود. (سؤال "حمید" و "بهرام".)
56.    "موش کوچولو": تک قسمتی نسبتاً بلندی از موشی که از موش بودن خودش ناراضی بود و دائم تند تند می خوند: "من موش نیستم، من موش نیستم، من یک موش ترسو نیستم". بعد شیری رو که تو دام افتاده با دندوناش نجات می ده و می فهمه مهم بودن به بزرگی و کوچیکی نیست. (سؤال "رامین" و "محمود".)
57.    "بیبل و تیتل": عروسکی و از ساخته های صداوسیمای مرکز همدان یا فارس (؟). شعر معروفش این طوری بود: "پسرا، پسرعمو/ پدراشون دوقلو". اوایل دهه ی 70. (سؤال "محمود".)
58.    "نی نی مون": عروسکی و به کارگردانی "بهرام شاه محمدلو". روی "نی نی مون" خانم "آزاده پورمختار" حرف می زد. نوروز 82. (سؤال من و "ماریان".)
59.    "داداشی": عروسک پسری خوشگل، با کت و شلوار مشکی اتوکِشیده، ابروهای پیوسته ی قاجاری و موهای ناز که با مجری مرد جوونی شبیه "افشین هاشمی" درباره ی اول مهر و مدرسه صحبت می کردن و فضای کار شبیه "آقا کوچیک" بود؛ با این تفاوت که هر چی "آقا کوچیک" شلخته و کثیف بود، "داداشی" شیک پوش و تمیز بود. پاییز 82.
60.    "شمعی در باد": تک قسمتی و بی کلام؛ البته، بی کلامِ بی کلام هم نبود و موقع صحبت اصواتشون به صورت نامفهوم بود. پدر و مادر دختر و پسری برای مداوای بچه ی کوچیک خونواده به شهر می رفتن و خواهر و برادر تنها تو کلبه می موندن؛ اما، گرازهای وحشی به مزرعه شون حمله می کردن و سبزی های باغچه رو می خوردن. در نهایت پسره با تفنگ یکیشونو کشت و بقیه پا به فرار گذاشتن. کاراکتر عروسکی پدر خونواده تو "تلاش"، "سازش" و چند سری دیگه هم از همین کارگردان بازی می کرد. ساخت کرمان. نویسنده و کارگردان: "مهرزاد شورکی". پخش مجدد: تابستان 1386.


10: لیست سیاه عروسکی (دستکشی، انگشتی، خمیری، استاپ موشن، پینی، تنپوش، سایه بازی، بونراکو، میله ای (باتومی)) داخلی شبکه ی دو:

61.    "کوشا" (؟): برنامه ای عروسکی و مناسبتی که توی دهه ی فجر می دادنش. حالتی حماسی داشت. "کوشا" یه چیزی تو مایه های "کاوه ی آهنگر" بود: هیکل، ریشو و پشمالو. اسبی هم داشت. قسمت آخر هم "کوشا" از زنش جدا شد تا به جنگ پادشاه بره. زنش هم بهش گفت: "در همه ی کارها کوشا بودی." دهه ی فجر 1366. (سؤال "ارین گرل" و "بابک".)
62.    "شهر باتری ها": تک قسمتی. شهری آروم و امن از باتری هایی که داشتن زندگی شونو می کردن. باتری های قلمی، متوسط و بزرگ؛ اما، باتری بدمن غریبه، بزرگتر، سیاه، زشت، ترسناک و اخمویی می یومد تو اون شهر و با برقش، که از دهنش می زد بیرون، شهرو به آتیش می کشید و باتری ها و دکور شهر یکی یکی می سوختن و می افتادن. در نهایت هم مثل تموم کلیشه های معروف، باتری های کوچیک تر؛ بخصوص، باتری های قلمی که خیلی شبیه به "قوه ی پارس قلمی" بودن، دست به دست هم می دادن و با محاصره کردن اون باتری، اون رو مچاله می کردن و از بین می بردنش. موسیقی ای هم که تو این کار شنیده می شد، Swan's Splashdown از Jean Jacques Perrey بود. اواخر دهه ی 60.
63.    "کودکی غلامحسین خان": کارگردان: "مرضیه برومند". مجری بازیگر: "امیرحسین صدیق". اواخر دهه ی 70. (سؤال "عسگر رضایی".)
64.    "نی نی و خاله ستاره" (؟): شخصیت های کمی درش بود: خاله، نی نی و خواهرِ بزرگترِ نی نی، که لباسش شبیه لباس عروس بود. دکورش تو ابرها و "سارا روستاپور"، درنقش"خاله ستاره"بود. فکر می کنم اولین بازی "خاله سارا" بود. "مژگان عظیمی" هم دوبلور بود و لالایی ها رو می خوند. پاییز 1384.


11: لیست سیاه رئال (فیلم کوتاه، داستانی، سینمایی، تله فیلم، سریال، جُنگ، مجله ی تصویری، پلاتو، تله تئاتر، ترکیبی (تلفیقی)، آموزشی، مستند، مناسبتی) داخلی شبکه ی یک:

65.    فیلم کوتاه و مسخره ای از پسری که وضع باباش خوب نبود و با قرض و قوله ژیان قراضه ای خریده بود. پسره واسه همه با شوق و ذوق تعریف می کرد که باباش یه ژیان دست ششم (یا دست دهم؟) خریده و پز هم می داد! یه روز باباهه داشت با ژیانش از روی ریل راه آهن رد می شد که ماشینش خاموش شد و روشن نشد و چون قطار داشت می یومد، مجبور شد ولش کنه. قطار هم زد و ژیان رو داغونش کرد. از اون به بعد پسره کینه ی قطارها رو به دل گرفت و بهشون سنگ می زد! دهه ی 60. (سؤال "رامین".)
66.    "بهاران": کارگردان: "جلیل فرجاد". بازیگران: "جلیل فرجاد"، "مرجانه گلچین" و "مونا فرجاد". "مونا فرجاد"، متولد 1363، تو مصاحبه هاش گفته که تو این کار 2 سال داشته و نقش فرزند زوج "فرجاد" و "گلچین" رو بازی کرده. دهه ی 60.
67.    "هوشی و موشی": با بازی "علیرضا خمسه" و "عنایت شفیعی". کارگردان هنری: "مهناز جهانگیری". کارگردانان تلویزیونی: "محسن احمدی" و "نصرت کریمی". سال 1363.
68.    برنامه ای آموزشی که دو برادر به نام های "حسام" و "احسان" بودن و باباشون واسه شون یک سری آزمایش انجام می داد. "احسان" بچه مثبت، عینکی و شبیه پسرک عینکی کارتون "ماجراهای تام" ("تام سایر") بود و خیلی شل و تودماغی حرف می زد. "حسام" نازتر بود. به احتمال زیاد کار مرکز گیلان بود. یکی از آموزش هاشون ساخت دماسنج با لوله ی خودکار و جوهر بود. اواسط دهه ی 60. (سؤال "رامین" و "بابک".)
69.    "مریم و دیو سیاهه" (؟): سریالی درباره ی دختری که می خواست مردم روستایی رو از شر و بدبختی نجات بده. دخترک پیش دیو می رفت و دست آخر به کمک حرف های ابزارآلات خونه ی دیوه، شیشه ی عُمر دیو رو پیدا می کرد و می شکست. این سریال ربطی به دهه ی فجر نداشت. سال 1365 و همزمان با "راز یک رمز". (سؤال "محمود".)
70.    "روزهای تنهایی" (؟) (معروف به "شمیم و شیما"): سریالی شبیه به "ماجراهای خانه ی ما"، با بازی زنده یاد "اسماعیل داورفر"، زنده یاد "مهری ودادیان"، و دو دختر با نام های "شمیم"؛ که، سفید پوست بود با ابروهای پُر، لب های باریک و صورتی گِرد و " خواهر بزگتر، "شیما"؛ که، "ویدا شهشهانی" نقشش رو بازی می کرد. این دو خواهر دائم سارافون های بلند، گَل و گشاد و گُلدار سفید و قرمز یا سبز و آبی می پوشیدن و اگه اشتباه نکنم یکی از این دو خواهر توی "راز باغچه" هم بازی می کرد (؟). نوروز اوایل دهه ی 70. (سؤال من و "محمود".)
71.    "مدرسه ی ما" ("ماجراهای مدرسه ی ما"؟): سریالی بود که درش چند تا بچه محله بودن و یکی از بچه ها "آرش میرحسینی" بود. "آرش میرحسینی" پسری لاغر و عینکی بود؛ که، گردن بلندی داشت و کمی شبیه به "علیرضا رضاییان"، بازیگر فیلم "رابطه"، بود. ماجراها حول و حوش مدرسه می گشت و سکانس ها تو "مدرسه ی مسعودیان" (روبروی "نمایشگاه" قدیم شهر تهران) ضبط شده بود و مستخدم مدرسه، زنده یاد "حیدری"، هم درش دیده می شد. یه قسمتش راجع به خرید از دستفروش کنار مدرسه بود. تو یکی دیگه از قسمت ها بچه ها تصمیم گرفتن پروژکتور بسازن. این کار رو کردن و در انتها برادر یکی از بچه ها تصمیم گرفت یه فیلم پروژکتور بیاره و اون رو توی مدرسه نمایش بدن؛ و جالب این که، این فیلم کارتون "سوپرمن" بود. این سریال سری دومی هم داشت؛ که، در کل سریالی دیگه شد. سری دومش ماجراهای دانش آموزای مدرسه ای پسرونه بود که نقش ناظم (معاون) مدرسه رو "جلیل فرجاد" بازی می کرد. یه قسمت پسرا دُور هم جمع شده بودن که تو زیرزمین خونه ی یکی شون یه آپارات رو به کار بندازن و به تموم بچه های محله شون فیلم نشون بدن. بچه های محل می یومدن، یه پولی می دادن و فیلم می دیدن. یه قسمت دیگه هم دانش آموزی بود که شبا تو خواب حرف می زد و یه شب مادرش؛ که، زنده یاد "ملیحه نیکجومند" (زنده یاد "شیده رحمانی") نقششو بازی می کرد، یواشکی صداشو ضبط می کرد و می بُرد برای آقای ناظم پخش می کرد. پسره در مورد موضوع بخصوصی تو خواب حرف می زد؛ که، ظاهراٌ باید به گوش آقای ناظم می رسید! سال 1367 یا 1368. (سؤال من، "استاکر" و "بابک"، "محمود"، "جانی جونز" و "هایدی".)
72.    "سفرهای بابا صفر": "بابا صفر" پیرمردی لاغر، عینکی، سیبیلو، میرزا قلمدون و شبیه "بهرام شاه محمدلو" بود؛ که، بچه ها رو به جاهای دیدنی و تاریخی ایران می بُرد. هر بار تو کادر کلی بچه (پسر؟) باهاش همراه بود. نحوه ی ظاهر شدنشون هم با ترفند ایست دوربین بود. دهه ی 60.
73.    "هفت خوان": مسابقه ای شبیه به "هوشیار و بیدار"؛ که، "مهدی بهنام"، مجری چاق و عینکی "هوشیار و بیدار"، اینجا هم بود. شخصیت دیگری هم علاوه بر "علیرضا خمسه" و زنده یاد "محسن یوسف بیک" در این مسابقه بود؛ که، انسانی باستانی بود. ضمناً این مسابقه به هیچ وجه مانند مسابقه ای به همین نام برای بزرگسالان، ادبی نبود. در این مسابقه، بچه های شرکت کننده باید در طول مسیری، 7 مرحله رو طی می کردن و به سؤالات جواب درست می دادن. در این 7 مرحله یا "خوان" با حیوونایی مث گرگ و روباه و پرنده و ... روبرو می شدن که برای بچه ها معماهایی طرح می کردن. رو اعصاب ترین بخش کار هم حرکت های تکراری و بی مزه و کلیشه ای این حیوونا بود؛ برای مثال، گرگه دائم به چپ و راست حرکت می کرد و پرنده همین طور الکی و در جا بال بال می زد! بچه های شرکت کننده تو هر یک از مراحل که با جواب درست ردش می کردن، گردو جایزه می گرفتن و دست آخر، تعداد گردوها، نشون دهنده ی این بود که کدوم شرکت کننده برنده ی مسابقه ست. محصول استان هرمزگان. (سؤال من و "حمید".)
74.    "بچه لاکپشت": فیلم کوتاه از چند پسر جوون و خز و خیل که شرط می بستن لاکپشتی رو با مشت بشکنن؛ اما، برادر کوچیکتر یکی از اونا که کلاه بافتنی زرد و کثیفی به سر داشت، لاکپشت رو می خرید و نجات می داد. فیلمبردار: "علیرضا رضایی". (سؤال من و "حمید".)
75.    "عینک": فیلمی داستانی و تک قسمتی و شبیه "از نو بسازیم". داستان پسری بی سر و زبون و مظلوم به نام "محمود" که سر کلاس متوجه می شد چشماش ضعیفه و با باباش رفت پیش چشم پزشک و فهمید باید عینک بزنه؛ اما، وقتی اومد مدرسه، بچه ها اونو مسخره می کردن. اون هم دیگه عینک نزد؛ تا این که، یه روز از روی پله ها افتاد زمین و آسیب دید و بچه ها متنبه شدن و به اشتباهشون پی بردن. بچه ها موقع مسخره کردنش می خوندن: "محمود عینکی، میرزا قلمدون، اومد قند بخوره، افتاد تو قندون." پسره، "محمود"، شبیه پسر فیلم "رابطه" ("علیرضا رضاییان") بود. کارگردان و تدوینگر: "کیومرث پوراحمد"، نویسنده: "مسعود کرامتی"، مدیر تولید: "وحید نیکخواه آزاد". (سؤال من و "حمید".)
76.    "تابستان سال آینده": سریالی چند قسمتی. بچه های دهی کوهستانی در هیجان برملا کردن راز غاری بزرگ در نزدیکی ولایت خود به سر می بردند؛ که، مردم ده اون رو شوم و دست نیافتنی می دونستن. نام غار، "غار دیلمان" بود و قهرمان فیلم، "ولی الله"، با بازی "محمد تقی بیرجندی" نوک زبونی (سین ها رو شین می زد) می گفت: "غار دیلمان طلسم شده. اینو همه می دونن." "ولی الله و خونواده ش تو روستایی کوهستانی زندگی می کردن. پدر این پسر، "آقا میر" نام داشت و بلد راه و راهنمای کوهنوردا بود و از این طریق معاش می کرد. نقشش رو هم "سیامک اطلسی" ("عزت اطلسی فر") بازی می کرد و نقش مادر هم به عهده ی "محبوبه بیات" بود. "ولی الله"؛ که، خیلی دوست داشت مثل پدرش بلد راه کوهستان بشه، تصمیم گرفت به تنهایی غار کوهستانی دیلمان رو فتح کنه؛ ولی، بخاطر بی تجربگی از کوه سقوط کرد، پاش شکست و پاش رو بستن (گچ گرفتن)؛ ولی، چون پاش بد و کج جوش خورده بود، مجبور شد با عصا راه بره و دیگه نمی تونست حتا به خوبی راه بره؛ چه برسه، به فتح غار. به اصرار "ولی الله" و با تلاشای پدربزرگش، زنده یاد "محرم بسیم" ("محرم علی بسیم")، "آقا میر"، بابای پسر، اونو به شهر و نزد دکتر برد و دکتر پای پسر رو مجدد عمل کرد تا بتونه درست راه بره؛ شبیه، "دنی" در "بچه های آلپ". تابستان سال بعد، "ولی الله"، پدرش و یک گروه کوهنورد حرفه ای به کوه رفتند و تونستند غار دیلمان رو فتح کنن و طلسم و تابوی غار هم شکست و دیگه کسی ازش نمی ترسید. پدربزرگ "ولی الله" به اون لقب "فاتح غار دیلمان" داده بود. سایر عوامل: کارگردان و تهیه کننده: "کیومرث پوراحمد"، نویسنده: زنده یاد "نادر ابراهیمی" ("منصور فرزانه") (با نگاهی به داستان "سختون"، نوشته ی زنده یاد "ناصر ایرانی")، مدیر فیلمبرداری: "حسین جعفریان"، فیلمبردار: "فرهاد صبا"، صدابرداران: "محمد حقیقی"، "فریدون خوشابافرد"، "محمد محمدی" و "حسین لنگرودی"، تدوین صدا: "محمد حقیقی"، سرپرست گویندگان: "فریدون دائمی"، سایر بازیگران: "محمد تقی بیرجندی"، "سیامک اطلسی" ("عزت اطلسی فر")، "محبوبه بیات"، "عبدالله یاقوتی"، "محمد ابهری"، "محمد بهادری" و "امیرعباس همایونی" و زنده یاد "محرم بسیم" ("محرم علی بسیم"). شامل 7 قسمت، با نام های: "طلسم شده"، "هیچ صعودی آسان نیست"، "تک رو"، "پا"، "چراغ قرمز"، "امروز برای فردا" و "گام اول". محصول: 1361، پخش: جمعه های سال 1363. (سؤال من، "افشین"، "بابک"، "عسگر رضایی"، "ماریان" و "علی شیرازی".)
77.    



ادامه ی ارساله ی بالا، نوشته ها و سؤالات در فایل زیر:

http://s10.picofile.com/file/8405235384/...y.pdf.html

۱۳۹۹/۵/۱۹ عصر ۰۵:۵۷
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : مارک واتنی, کاپیتان باگواش, مورچه سیاه, زرد ابری, Kathy Day, شارینگهام, EDWIN, پیرمرد, Dude
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
برنامه بچه های دیروز - هری لایم - ۱۳۹۰/۴/۱۷, عصر ۰۶:۴۶
داگ فادر - دون دیه‌گو دلاوگا - ۱۳۹۹/۷/۲, صبح ۰۱:۰۴
شجاع وشیرین - مموله - ۱۳۹۹/۱/۲۱, عصر ۰۹:۱۸
RE:پرسی پارکبان - مموله - ۱۳۹۹/۱/۲۳, عصر ۰۸:۰۸
کارتون قدیمی میکروبی - مموله - ۱۳۹۹/۱/۲۴, عصر ۰۸:۱۲
RE:مسافرکوچولو - مموله - ۱۳۹۹/۵/۲۱, عصر ۰۲:۴۰
RE: موش کوهستان - مموله - ۱۳۹۹/۹/۲۵, عصر ۰۹:۱۶
RE: کـارتون های ماندگار و خاطره انگیز کودکی - Emiliano - ۱۳۹۹/۵/۱۹ عصر ۰۵:۵۷
ای کی یو - مموله - ۱۴۰۰/۳/۱۱, عصر ۱۱:۱۲
سه بچه خرس عروسکی - رابرت - ۱۴۰۰/۶/۲۲, عصر ۰۹:۱۵
RE: [split] اینترنت گردی ... - بهزاد ستوده - ۱۳۹۰/۳/۲۷, عصر ۰۶:۱۷
RE: [split] اینترنت گردی ... - سناتور - ۱۳۹۰/۳/۲۷, عصر ۰۹:۵۹