(۱۳۹۲/۸/۱۲ عصر ۱۲:۴۷)رامین_جلیلوند نوشته شده:
من خودم به شخصه از زمانی که صدابرداری سرصحنه روی فیلم های ایرانی باب شد و عوض صداهای هنرمندانه دوبلورانمان صداهای گوش و جان خراش خود بازیگران ایرانی در تصویر شنیده شد تماشای فیلم ها و سریال های ایرانی را متوقف کردم.
من در زمانهای مختلف و در فارومهای مختلف و هم در اینجا در مورد اینکه صدابرداری سرصحنه و صدای اصلی بازیگر بهتر است یا دوبله خیلی نوشته ام. اما اجازه دهید عصاره کلام را در اینجا برای کسانی که دائما 4 تا به نعل و 200 تا به میح میزنند بلکه دیگران فکر کنند صاحب نظرند برای چندمین بار قید کنم.
ببینید دوستان عزیز، قبلا هم جائی گفته ام که ملت ما با ملتهای دیگر فرق دارد. با صراحت و قاطعیت می گویم کسی که میگوید دوبله چیزی زاید و به درد نخور است یک ایرانی نیست و حق ندارد خود را ایرانی بنامد. میدانید چرا؟ توضیح میدهم...
گفتم که ملت ایران با ملل دیگر از نظر احساسی فرق دارد. جائی دیگر هم گفته ام که ملت ایران ملتی است که در گفتن و شنیدن و نوشتن تخصص عجیبی دارد. تخصص که چه عرض کنم علاقه عجیبی به اینها دارد و در دنیا هم از سرامدان این حیطه (یعنی ادبیات و سخنوری) است. ادبیات ما یعنی آنچه که از زبان بزرگان ما تراوش میشد و میشود. هنر ما بیشتر از آنکه بصری (یا تصویری) باشد روی سمعی (یا کلامی) استوار است. شما سریالها و فیلمهای مختلف تاریخ سینما و تلویزیون ایران را بررسی کنید. همه و همه بیشتر از آنکه منظور خود را بخواهند با تصویر ارائه کنند ، با زبان کلام و سخن چنین میکنند. برخلاف رادیوهای دیگر ملل که روزی 90 درصد فقط موسیقی پخش میکنند ، رادیوی ما روزی 90 درصد بحث و حرف و فقط 10 درصد موسیقی پخش میکند. ما ملت ایما و اشاره نیستیم. اگر کسی بخواهد از آنسوی خیابان منظورش را با اشاره به ما برساند متوجه نخواهیم شد و دست آخر از خیابان رد میشویم و نزدش میرویم و میگوئیم : مگه زبان نداری حرفت رو بزنی؟! ووو .... مثالهای دیگر که نه من حوصله دارم بازشمارم و نه شما حوصله خواندن... خلاصه کلام آنکه ما ملتی هستیم که هدف خود را بیشتر با کلام به دیگران منتقل میکنیم تا با زبان تصویر و اشارت.
بنابر همین خصیصه ، ما ملتی سخنوریم. در سمینارهای مختلف کشور ، در محافل ، در مجالس ، در مراسم اگر کسی حرف نزد میگویند آدم بدبختی است، کم روست ، بیسواد است ، نفهم است... حرف ، حرف اول را در بین ملت ایران میزند.
سینما تنها تصویر نیست. تصویر + صداست. طبیعی است که در ایران ما با خصلتی چنان روی صدا مانور داده شود. آنرا زیباسازی کنند، پالایش کنند ، از فیلتر و صافیی به اسم دوبله بگذرانند که به زعم خودشان زیباتر از اصل است و در 80 درصد موارد هم واقعا چنین است . صدای خف و بم و مزخرف امثال سعید راد یا آل پاچینو کجا قابل مقایسه با صداهائی چون ایرج ناظریان یا خسروشاهی است؟ واقعا کجا؟ زیبائی صدای زیبا را هر کودنی در مقایسه با صدای عادی میداند. مگر نه اینست که چهره زیبا را چشم زیبا خوب تشخیص میدهد؟ پس یقینا گوش انسان هم صدای زیبا را از صدای نازیبا بخوبی تشخیص میدهد. زیبائی که فقط در صورت نیست. زیبائی در صدا گاهی تاثیرگذارتر از زیبائی تصویر است. حتما همه شما خاطراتی دارید که دختری نه چندان زیبا با صدایی جذاب و دلفریب دل پسری را واقعا برده باشد و به واقع هم چنین است. صدا نه تنها یک رکن اصلی در ارتباطات بشری بلکه تکمیل کننده و بیان کننده همه خصایص انسانی است.
بسیار خب. با چنان خصلت ما ایرانیها و با تکیه بر قدرت زیبائی کلام ، دوبله که ابتدائا صرفا برای ترجمه فیلم برپا شده بود به یک هنر تبدیل شد. نگفتم فن چون فن قابل پیشرفت نیست در حالت سکون اما هنر هست. فن به علم مربوط است و هنر به ذوق. فن به دانش بستگی دارد و هنر به احساس. دوبله ایکه ابتدای امر صرفا یک فن بود رفته رفته به مدد ذوق و احساس بانیانش به یک هنر تبدیل شد. هنر از دو واژه هو (یونانی: توانستن) و نر ( رومی: خوب) تشکیل شده است. بواقع کسی که از عهده کاری خوب برآید هنرمند است. خوب توانستن یعنی هنر. اما هنر ، فقط و فقط خوب توانستن نیست. چاشنی احساس انسانی اگر به این خوب توانستن اضافه شود چنانکه انسانی دیگر همان احساس را درک کند میشود هنر. بنابراین کسانی که میگویند دوبله یک فن است آنرا با ترجمه خالی اشتباه گرفته اند. همانطور که بازیگر بهنگام بازی از خود هنر بروز میدهد ، یک گوینده توانا هم موقع بیرون دادن اصوات ، هنر بخرج میدهد (حتی اگر بجای همان بازیگر باشد).
حاشیه نروم. گفتم که ایرانیها هنرشان حرف زدنشان است. دوبله در ایران بخاطر همین هنرمندی ایرانیان زاده شد و تا کنون قوام یافته است. یک ایرانی واقعی با احساسات واقعی ایرانی بودنش از تماشای فیلمی چون چه کسی از ویرجینیا ولف میترسد لذتی دوچندان میبرد. میدانید چرا؟ ارزش فیلم و بازی بازیگران به کنار و این یک لذت که همه ملل می برند. اینجا چیزی بر فیلم اضافه شده است که سایر ملل آنرا ندارند. اینجا صداهای به غایت زیبا و به غایت ماهر (حتی ماهرتر از انعطافها وکش و قوس های صدای اصلی بازیگران) به فیلم اضافه شده است. در واقع هنری دیگر بنام صدا در کنار خود فیلم ما را از خود بیخود میکند. مایی که ایرانی هستیم و ازشنیدن در کنار دیدن لذتی وافر می بریم. صداهای جدید به قیافه های بازیگران میخورند. میخورند یعنی منطبقند. منطبق هستند یعنی گوئی خدا این صدا را باید روی آن چهره می آفرید اما نیافریده اما ما آنرا احیا کرده ایم و آفرینش را تکمیل کرده ایم. انسان دوست دارد همه چیز را سرجایش گذارد... کاش این آنجا بود. کاش آن اینطوری بود . کاش این میشد. کاش آن میشد... و ما اینجا کاش را، عملی کرده ایم. دوبله آرزوی انسان را در تطبیق خصائص انسانی (چهره و صدا) تکمیل کرده است.
بنابراین با قاطعیت میگویم بازیگر یا منتقد ، نویسنده یا عامی ، دانا یا نادان ، بزرگ یا کوچک ، زن یا مرد ، هرکس که میگوید دوبله چیزی زاید است ، میگوید دوبله بد است ، میگوید نباید باشد ، یک ایرانی نیست. دکتر کاووسی که در آیدک فرانسه درس خوانده بود حق داشت بگوید دوبله خوب نیست چون دیگران (سایر ملل) را دیده بود و نظرات آنها را شنیده بود و از زبان آنها سخن میگفت (نه از زبان خودش و ایرانیها) ، اما توئی که 50 سال است صدایت را گویندگان زیبا کرده اند و در این 50 سال حتی از کشور هم خارج نشده ای و حرف دیگران را از این و آن شنیده ای چطور قدر نمک و نمکدان و از آن مهمتر ایرانی بودنت را برخ کشیده ای؟!