[-]
جعبه پيام
» <مارک واتنی> رابرت عزیز و گرامی ... این بزرگواری و حسن نیت شماست. دوستان بسیاری هم در کافه، قبلا کارتون و سریال های زیادی رو قرار داده اند که جا داره ازشون تشکر کنم.
» <مارک واتنی> دانلود کارتون جذاب " فردی مورچه سیاه " دوبله فارسی و کامل : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...7#pid45437
» <Kathy Day> جناب اﻟﻜﺘﺮﻭﭘﻴﺎﻧﻴﺴﺖ از شما بسیار ممنونم...
» <مارک واتنی> خواهش می کنم بتمن عزیز
» <BATMANhttps://www.aparat.com/v/XI0kt
» <BATMANhttps://www.doostihaa.com/post/tag/%D8%A...kanon-2021
» <BATMANhttps://www.aparat.com/v/pFib3
» <BATMAN> با تشکر از مارک واتنی عزیز/ نسخه های سینمایی بامزی هم منتشر شدن/ بامزی تو سوئد خیلی محبوبه، از گذشته تا به امروز ازین شخصیت انیمیشن تولید میشه
» <مارک واتنی> ارادت شارینگهام عزیز
» <شارینگهام> درود بر همه ی دوستان ، سپاس از مارک واتنی عزیز
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 8 رای - 4 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
خاطرات فیلم دیدن ... ( از ویدیو تا ... ماهواره )
نویسنده پیام
سروان رنو آفلاین
پلیس انجمن
******

ارسال ها: 2,256
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۶
اعتبار: 84


تشکرها : 11450
( 18983 تشکر در 1592 ارسال )
شماره ارسال: #2
RE: خاطرات سینمایی ( از ویدیو تا .... ماهواره )

عمر ما که مثل منتقدان پیر مجله فیلم و پرویز دوایی و دکتر کاووسی و پرویز نوری و ... به سینماهای آنچنانی قد نمیده. ما بچه ویدیو و تلویزیون  هستیم. زمان ما تلویزیون هنوز سیاه و سفید بود و فقط 2 تا کانال داشت ( تلویزیون ملی واقعی ، اون تلویزیون بود ) خلاصه گذشت و ما هی شیر خوردیم و رفتیم مدرسه تا اینکه بزرگ شدیم و فکر کنم بعد از جنگ بود ... بله ... اوایل دهه 70 خورشیدی بود که سر و کله تلویزیون رنگی پیدا شد. البته فقط پولدارها و حاجی هایی که از مکه جنس می آوردن ( معروف به حاجی رنگی ! ) تک و توک تلویزیون رنگی داشتن. اولین بار که خونه یکی از اقوام یه تلویزیون رنگی دیدم ، تصویری به شدن رنگی و برفکی داشت ( اون زمان بلد نبودن تنظیم کنن و فکر می کردن همینطوری باید باشه ) . خلاصه پیش خودم می گفتم عجب تصاویر غیر واقعی ای داره. تصاویر سیاه و سفید که واقعی تره !

گذشت و گذشت تا اینکه  پدر ما ناپرهیزی کرد و بر اساس همچشمی ( و شاید هم تکنولوژی دوستی! الله اعلم ) یک روز عصر با یه کارتن بزرگ پشت ماشین اش اومد و گفت : بچه ها بیاین که تلویزیون رنگی خریدم .... چه بوی خوبی می داد ... بوی نو بودن... خلاصه روشن کردیم و فروشنده اومد تنظیم کرد و تصویر عالی و صاف رنگی ، مهمان خانه ما شد. تلویزیون سیاه و سفید رو هم گذاشتیم برای آتاری ! ( اون موقع ها پدر و مادرها شایعه کرده بودن که آتاری برای تلویزیون رنگی ضرر داره !! ) . چند ماهی گذشت تا اینکه یه روز دیدیم یه ماشین غریبه در زد و بابا در رو باز کرد و ماشین مستقیم اومد تو حیاط ! یه آقایی از توش بیرون اومد و یه چیزی هم توی پتو پیچیده بود و هی بالای دیوار و  همسایه ها رو می پایید و اومد توی سالن. تحت شدیدترین تدابیر پلیسی و امنیتی ، دستگاهی به نام ویدیو ، همراه با 3 حلقه فیلم وارد خانه ما شد. پدر و مادر به ما  اکیدا توصیه می کردن که نکنه توی مدرسه چیزی در این باره به دوستانتون بگین که هممون رو اعدام می کنن ! خلاصه تا سالها مهمترین راز خانه ما همین بود. وای به روزی که یه مهمون سر می رسید ، عملیات کماندویی پنهان کردن دستگاه ویدیو ،  در 1 دقیقه اجرا می شد و برخی مواقع هم اقوام فضول زیر زبان من و خواهر و برادرها می رفتند تا چیزی بفهمند اما ما شجاعانه مقاومت می کردیم !

سه فیلم نخست که آقای ویدیو فروش همراه خودش آورده بود اینها بود :  مادر هند - سنگام  و  قیصر . از قیصر چیزی نمی فهمیدیم اما مادر هند حسابی آموزنده بود. اما سنگام اولین فیلم تاثیر گذار ویدیو بر من بود. یادمه اولین بار سر سکانس آخر همین فیلم بود که نزدیک بود گریه کنم. اونجایی که کوپال خودش رو کشت.ashk اما چیز دیگه ای که بیشتر از خود فیلم توجه منو به خودش جلب می کرد تکنولوژی ویدیو و چگونگی پخش فیلم از روی یک نوار سیاه رنگ بود. وقتی ویدیو روشن بود چراغهای رنگارنگی اشت که چشمک می زدند و ابهت خاصی داشت.. درست مثل دستگاههای فضایی در فیلم های علمی -- تخیلی. خیلی خوب یادمه وقتی می خواستی نوار رو به اول برگردونی ، صدای خیلی خاصی داشت و چقدر این صدا رو دوست داشتم ( صدای موتور و هد ). دستگاه ویدیو خیلی احترام داشت. کمتر از گل بهش نمی گفتیم و حتی بعدها برای اینکه فشار به موتورش نیاد رفتیم براش دستگاه فیلم برگردان خریدیم تا فیلم ها رو با اون به اول برگردونیم. جلد فیلم های VHS هم چقدر قشنگ بود. عجب طرح هایی داشت. مثل امروز نبود که بهترین فیلم ها رو روی یک DVD خام می زنن و با یک ماژیک روش اسم می نویسن و می ذارن توی پلاستیک. فیلم عزت واحترام داشت. هر نوار 8000 تومن بود ( معادل 200000 تومن امروز ! ) . یکی از متهورانه ترین کارها در آن زمان دریافت فیلم از واسطه ها بود . اگر فیلم می خواستی  باید طی عملیاتی انتحاری - استشهادی  می رفتی و از واسطه تحویل می گرفتی. کار خطرناکی بود .  رفتن ات با خودت بود و برگشتن ات با خدا  !!

ادامه اش بمونه برای فردا شب ...

۱۳۸۸/۷/۲۶ عصر ۱۱:۴۹
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : soheil, Classic, رائول والش, Negar, موسيو وردو, بهزاد ستوده, دلشدگان, norman.bates, رزا, Kassandra, سم اسپید, دشمن مردم, Papillon, دنی براسکو, پایک بیشاپ, زرد ابری, BATMAN, فورست, اکتورز, oceanic, سارا, سرگرد راینهارت, مکس دی وینتر, Elvis, Memento, واتسون, آلبرت کمپیون, هایدی, ریچارد, کنتس پابرهنه, شارینگهام
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
RE: خاطرات سینمایی ( از ویدیو تا .... ماهواره ) - سروان رنو - ۱۳۸۸/۷/۲۶ عصر ۱۱:۴۹