[-]
جعبه پيام
» <BATMAN> سلام شارینگهام عزیز، با اجازه شما بله!
» <شارینگهام> سلام بتمن جان، گشت شبانه ات آغاز شده؟
» <BATMAN> شب بخیر https://s8.uupload.ir/files/the_batman_hpv2.jpg
» <اکتورز> مجیدی ، کیا رستمی ، پوراحمد و ... نقش بچەها در فیلمهایشان بسیار پررنگ بودە و این بیشتر بە دلیل دور زدن سانسور بودە
» <اکتورز> همەی وجودم درد گرفت
» <اکتورز> ویدیوای از صحبتهای جیم جارموش در مورد کیارستمی دیدم و نظر ایشان این بود کە کیارستمی برای دور زدن سانسور از کودکان در فیلمهایش بهرە میگرفتە
» <سروان رنو> تلگرام یا فروم ؟ مساله این است ! ... https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...4#pid45464
» <Dude> سلامت باشید. شده که ازعزیزانی با هم، کمی قدیمی تر از اینها را دیده بودیم، جز خودم همه دردیار باقی اند. خوشحالم هنوز هستند که از آن فیلمها خاطره دارند، با آرزوی سلامتی
» <دون دیه‌گو دلاوگا> سلام و سپاس فراوان "Dude" گرامی. آقا ممنون برای "Orions belte". با معرفی شما، خودم هم خاطره محوی از آن سراغ گرفتم
» <دون دیه‌گو دلاوگا> پاینده باشید "رابرت" گرامی. سپاس از لطف و پُست‌های ارزشمندتان
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 8 رای - 4 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
خاطرات فیلم دیدن ... ( از ویدیو تا ... ماهواره )
نویسنده پیام
لوئیس دگا آفلاین
جاعل اوراق قرضه ملی
***

ارسال ها: 14
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۲/۴/۱۸
اعتبار: 9


تشکرها : 20
( 213 تشکر در 6 ارسال )
شماره ارسال: #67
RE: خاطرات فیلم دیدن ... ( از ویدیو تا ... ماهواره )

هانیبال عزیز

برایت خبری دارم که الحاق صفت بد یا خوبش با توست. من فقط به عجیب بودنش رضایت می دهم.
همان زمانی که "پرونده های راکد" را از تلویزیون می دیدی، کمی دور از تو، یک نفر دیگر هم به خانم تماس بر روی صفحه جعبه جادو خیره شده بود.
"یک نفر" قصه ما البته مثل تو شوالیه خستگی ناپذیر راه های دشوار نبود. اما به قدر وسعش زره ای تن کرد و به دنبال پری درون جعبه راهی شوره زار دنیای نت شد. توان بردباری اش در برابر ناملایمات و مصائب کمتر از تو بود. شاید چون کمی سن اش بیشتر بود، قوه عقل نیروی باورش به جهان جادو را ضعیف کرده بود. شاید هم فقط جنگجویی ناکارآزموده تر و سپر اندازی ماهرتر بود.

جنگجوی قصه ما، مثل تو، راه اش را گرفت و رفت رفت. از این دره به آن تپه. از آن کوه به آن دریا. تا خود شهر "imdb" هم رسید. فکرش را بکن. شاید تو و جنگجوی قصه ما در یک آن به این شهر رسیده باشید. شاید در یک آن به تصویر پری جعبه جادو خیره شده باشید. شاید در یک آن، یک آن کوچک کوچک، تو تصمیم گرفتی به مبارزه ات ادامه دهی و جنگجوی ما تصمیم گرفت باز گردد.

جنگ را باخته بود. نه توان رفتن بود و نه دل برگشتن. اما زندگی ادامه دارد. پیروز ها در یادها می ماندد و مغلوب ها به خانه باز می گردند.
باز گشت به دخمه تنهایی اش. با نگاه مغموم و دل شکسته. تصویر پری را اما نگاه داشت. در پستوی ذهنش. جایی که کسی آن را نبیند. این را فقط من می دانم و تو.


راستی اگر با خانم تماس حرف زدی. بگو داستان جنگجوی ما را. شاید پری خاطرات، لبخندی گوشه لب اش بنشیند.

کات/.


امضاء نزدیک بین
۱۳۹۴/۵/۵ عصر ۱۱:۲۸
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : Memento, BATMAN, پیرمرد, سروان رنو, خانم لمپرت, هانا اشمیت, حمید هامون, Classic, ژان والژان, rahgozar_bineshan, Papillon, اکتورز, زبل خان, مکس دی وینتر, نکسوس, پیر چنگی, آلبرت کمپیون, jen yu, ایـده آلـیـسـت, کاپیتان اسکای, L.B.Jefferies, ریچارد, کلانتر چانس, باربوسا, کنتس پابرهنه
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
RE: خاطرات فیلم دیدن ... ( از ویدیو تا ... ماهواره ) - لوئیس دگا - ۱۳۹۴/۵/۵ عصر ۱۱:۲۸