(لين چان پس از كشتن كائو چيو به پيكر رو به مرگ او نگاه مي كند ،كائو چيو خاك را چنگ مي زند)
لين چان(با صداي بهرام زند): " ببين چي به دست آورده ،كائوچيو كه مي خواست ملك چين رو تصاحب كنه يك مشت شن نصيبش شده"
ماندگاري اين ديالوگ فارغ از انديشه هاي خيامي پنهان در آن براي من به دليل هماهنگي شگفت انگيز آن با يكي از وقايع دنياي خارج است.وقتي سريال جنگجويان كوهستان از تلوزيون پخش مي شد در يكي از محلات يزد پيرمردي متمول وممسك زندگي مي كرد .شبي كه آخرين قسمت سريال پخش شد همزمان با پخش ديالوگ فوق مردم محل زندگي پيرمرد صداي آژير آمبولانسي را شنيدند. پيرمرد سكته كرده و در خانه اش مرده بود.وراث در ظرف يكي دو روز همه ي مايملك پيرمرد را از خانه اش بيرون كشيدند وحتي محض ثواب وذكر خير يك استكان چاي هم به دست مردم ندادند چه برسد به مجلس ختم وهفت وچهلم وغيره.
وه كه گر مرده باز مي گشتي/ در ميان قبيله وپيوند
رد ميراث سخت تر بودي/ وارثان را زمرگ خويشاوند
سعدي شيرازي
در آن زمان که خرد را سودی نیست ،خردمندی دردمندی ست.سوفوکل
دو تا دیالوگ هست خیلی قشنگه. عکسی ازش ندارم یکی رو توی یک فیلم خارجی دیدم فکر کنم چینی بود.
میگفت : نخ نفرت ازطناب محبت محکم تره.
دومی هم فکرکنم مربوط به فیلم سکه شانس بود با ابزی زنده یاد کهنمویی و فردین که کهنمویی در نقش یک قمار بازبه فردین میگه : زندگی مثل قمار میمونه هر دو سرش باخته.
"وقتی یک مرد سوگند یاد می کنه، وجدانش رو در دستانش گرفته، مثل آب. و اگر انگشتاشو باز کنه، امکان نداره دوباره بتونه پیداش بکنه. بعضی ها قادرند، چنین کاری بکنن. اما من نفرت دارم یکی از اونا باشم."
توماس موردرمردی برای تمام فصول(با صدای استاد اسماعیلی)
سعيد نيك پور(با صداي بهرام زند)=خاموش باش اي كوه معصيت .دروغ هايت به سوراخي مي ماند كه موشي از ترس جان در آن خزيده،علي اگر از خود ببخشد باران رحمت است،حد خدا را جاري كند آتش غضب.
اصغر همت=عرب با باران بيگانه است.بني اميه تاول هرم خشم علي را ديده اما خنكاي بارانش را هرگز.
در آن زمان که خرد را سودی نیست ،خردمندی دردمندی ست.سوفوکل
جورج : "مارتا در دنیا هیچ جایزه پلیدی نیست که نبرده باشی."
جورج : "به نظر تو مردم از تاریخ عبرت نمی گیرند! من جزو بخش تاریخ هستم. مارتا اغلب میگه که من در بخش تاریخ هستم، در صورتی که باید بگه جزو بخش تاریخ هستم. چون ممکنه سوءتعبیر بشه که من بخش تاریخم، در صورتیکه من رییس بخش تاریخ نیستم."
جورج : میتونم کاری برات انجام بدم؟ مارتا : خب البته میتونی سیگارم رو روشن کنی جورج: نه حدودی هست. منظورم اینه که یک مردم مقدار کمی میتونه تحمل کنه که از پلکان تکامل پایینش بکشن. من هنوز دستتو در تاریکی می گیرم که از لولو خور خوره نترسی و هنوز بطری های مشروبت رو نصف شب دور میریزم که هیچکس نبینه ولی دیگه سیگارت رو روشن نمی کنم و این به قول معروف اینه که هست.
مارتا : ای سایه بزرگ!
مکالمه بین جورج (ریچارد برتون) و مارتا (الیزابت تیلور) - هنرنمایی چنگیز جلیلوند و ژاله کاظمی
علي يار (علي نصيريان)=اسب همون اسبه،تفنگ همون تفنگه اما مرد همون مرد نيست.
نامدار خان(عزت الله انتظامي)=زمونه نو شده،اين مردم نمي فهمن.
اسفنديار(حميد جبلي)=از كرده هات پشيموني؟
كوهيار(علي رضا شجاع نوري)=از نكرده هام پشيمونم.
نامدار خان=علي يار سر قبرت شير سنگي مي گذارم.
چند شب پيش كه فيلم شير سنگي را براي دومين بار ديدم به ارزش هاي فيلم بيش از پيش پي بردم ومتعجب شدم از اين كه كارگرداني در جواني چنين اثر كم نقصي را بسازد اما در ميانسالي و دوره ي پختگي برسد به ديازپامي مثل در چشم باد.چه اميد ها كه به اين آخري نداشتيم ونهايت ما مانديم ودوئل خالو كريم وخالو قربان ميان برف ها و سرقت قطار توسط ياران عمو بي نظر وچند سكانس ديگر .اصلا همين ديالوگ نويسي ها را مقايسه كنيد من كه هرچي ذهنم را غربال كردم فقط به ياد اين ديالوگ خالو كريم افتادم كه به ميرزا حسن گفت((ميرزا نامردي اومد سراغ ما اما مانرفتيم سراغ نامردي))
در آن زمان که خرد را سودی نیست ،خردمندی دردمندی ست.سوفوکل
یک دزد و سارق وقتی که در حال دزدیدن از خونه ات باشه، چراغ ها رو روشن میذاره؟ نه ترجیح میده فکر کنی که اون اونجا نیست!...این مثل شیطانه!...ترجیح میده که فکر کنی وجود نداره!!
علي يار (علي نصيريان)=اسب همون اسبه،تفنگ همون تفنگه اما مرد همون مرد نيست.
نامدار خان(عزت الله انتظامي)=زمونه نو شده،اين مردم نمي فهمن.
اسفنديار(حميد جبلي)=از كرده هات پشيموني؟
كوهيار(علي رضا شجاع نوري)=از نكرده هام پشيمونم.
نامدار خان=علي يار سر قبرت شير سنگي مي گذارم.
چند شب پيش كه فيلم شير سنگي را براي دومين بار ديدم به ارزش هاي فيلم بيش از پيش پي بردم ومتعجب شدم از اين كه كارگرداني در جواني چنين اثر كم نقصي را بسازد اما در ميانسالي و دوره ي پختگي برسد به ديازپامي مثل در چشم باد.چه اميد ها كه به اين آخري نداشتيم ونهايت ما مانديم ودوئل خالو كريم وخالو قربان ميان برف ها و سرقت قطار توسط ياران عمو بي نظر وچند سكانس ديگر .اصلا همين ديالوگ نويسي ها را مقايسه كنيد من كه هرچي ذهنم را غربال كردم فقط به ياد اين ديالوگ خالو كريم افتادم كه به ميرزا حسن گفت((ميرزا نامردي اومد سراغ ما اما مانرفتيم سراغ نامردي))
تشکرچقدرجالب بودکه یکی اومدحرف دل ماروزد.این درچشم بادواقعا"توهین بودبه شعورمخاطب.
پل اجکامب: توی روز قیامت، وقتی مقابل خدا ایستادم، و اون ازم پرسید چرا یکی از معجزاتش رو کشتم، چی باید جواب بدم؟ که شغلم بود؟ کارم بود؟! جان کافی: شما به خداوند میگید یه لطف بزرگ انجام دادید! من میدونم شما آسیبدیده و نگرانید! میتونم اینو تو شما حس کنم، اما شما باید باهاش کنار بیاید. چون این چیزیه که واقعاً میخوام. واقعاً میخوام، من خستهام رئیس! خستهم ازین که تو راه موندم، مثل یه گنجشک توی بارون! خسته ازین که رفیقی ندارم که باهاش باشم، یا بهم بگه از کجا اومدیم و به کجا میریم، یا چرا. بیشتر، ازین خستهم که مردم نسبت به هم زشت رفتار میکنن. از این همه زخمی که هر روز تو دنیا حس میکنم و میشنوم خستهم. خیلی زیادن. مثل خردههای شیشهن که مدام تو مغزم هستن. میتونید بفهمید؟ پل اجکامب: بله جان. فکر میکنم میفهمم.
[مسیر سبز/ The Green Mile- پل (تام هنکس)- جان کافی (مایکل کلارک دونکان)]
مایکل کلارک دونکان، بازیگر دوستداشتنی کاراکتر بینظیر «جان کافی»، دیروز در 54 سالگی فوت کرد.
«غنچه های گل سرخ را کنون که میتوانی برچین، زمان سالخورده درگذر است و همین گلی که امروز لبخند میزند، فردا خواهد مرد.»
"خیلی خستم رئیس خسته از تنها سفرکردن تنها مثل یه چلچله زیر بارون خسته از اینکه هیچ وقت رفیقی نداشتم تا پهلوم باشه و ازم بپرسه از کجا اومدم به کجا میرم یا چرا انقدر خسته ام از اینکه آدم ها همدیگر رو اذیت می کنن خسته از تمام دردهایی که تو دنیا حس می کنم و می شنوم هر روز دردام بیشتر میشه"
دیالوگی معروفی از جان کافی در فیلم مسیر سبز که چند تکه کلام به یاد ماندنی داشت بازیگر این شخصیت چند روز پیش از دنیا رفت
جان کافی را ممکن است خیلی از ما بشناسیم ولی مایکل کلارک دانکن را ممکن است نشناسیم ...
در اینجا قسمتی از صدای انتهای فیلم مسیر سبز را برای دانلود قرار دادم و فکر می کنم خالی از لطف نباشد البته شاید برای آنهایی که سختی روزگار قلبشان را سخت نکرده و هنوز به چنین فیلم هایی توجه دارند این فیلم مناسب باشد دیروز در وبلاگی خواندم که نویسنده آن نوشته بود هر زمان که از روزگار خسته می شوم فیلم مسیر سبز را می بینم