تالار   کافه کلاسیک
مریلین مونرو ، بانویی برای تمام فصول - نسخه قابل چاپ

+- تالار کافه کلاسیک (https://cafeclassic5.ir)
+-- انجمن: تالارهای تخصصی (/forumdisplay.php?fid=10)
+--- انجمن: بازیگران و فیلمسازان (/forumdisplay.php?fid=33)
+--- موضوع: مریلین مونرو ، بانویی برای تمام فصول (/showthread.php?tid=543)


مریلین مونرو ، بانویی برای تمام فصول - اسکورپان شیردل - ۱۳۹۲/۴/۱۶ عصر ۰۴:۳۰

مریلین مونرو یکی از مشهور ترین ستاره های سینما بود که با وجود اینکه بیش از 50 سال از مرگش میگذرد هنوز یک نام مطرح است. احتمالا بیش از هر ستاره ای در موردش عکس و مطلب منتشر شده است . رنگ پلاتینی موهایش ، خنده هایش ، اندام زیبا و حرکاتش ، عمر کوتاه و نحوه مرگش و شایعات پیرامون آن ، همه و همه از او شخصیتی استثنایی و محبوب ساخته اند که معبود هزاران هزار پیر و جوان و زن و مرد شده است و نه تنها مردم عادی بلکه سیاستمداران ، ورزشکاران و هنرمندان بسیاری را نیز واله و شیدای خود ساخته است. سینمای دهه 50 به طور کامل در تسخیر او بود و بسیاری دیدن او را در سینما به هر چیز دیگری ترجیح میدادند . 

او در 29 فیلم بازی کرد که اکثر آنها بر خلاف زندگی کوتاه و غمبارش پایان خوشی داشتند. صحنه بالا رفتن پیراهنش در فیلم خارش هفت ساله یکی از معروفترین سکانس های سینمایی تاریخ سینما محسوب می شود.

داستان خودکشی مشکوک این ستاره مثل تراژدی های شکسپیر غم انگیز و دردناک است. مریلین مونرو یک شمایل است . یک اسطوره . یک افسانه . اما این زن واقعا که بود؟ پشت لبخند زیبایش چه افکاری نهفته بود؟ چرا کسی نتوانست به درون او راه یابد؟

در این تاپیک سعی خواهم کرد زندگی شخصی و هنری مریلین مونرو را موشکافانه مورد بررسی قرار دهم . امیدوارم حاصل ساعتها تحقیق و ترجمه و مطالعه  ، مقبول نظر دوستان واقع گردد.




RE: مریلین مونرو ، بانویی برای تمام فصول - زاپاتا - ۱۳۹۲/۴/۱۷ عصر ۰۴:۰۵

فيلم هفته من با مريلين كه روايتي است از يك هفته زندگي مريلين مونرو در حال اكران در سينماهاي جهان است.

http://www.caffecinema.com/component/content/article/4016.html




RE: مریلین مونرو ، بانویی برای تمام فصول - اسکورپان شیردل - ۱۳۹۲/۴/۱۸ عصر ۰۴:۳۵

زندگینامه

 

الف : کودکی و نوجوانی

 

 

داستان غم انگیز کودکی و نوجوانی مریلین مونرو بارها و بارها در نوشته های مختلف تکرار شده است. نورماجین مورتنسن در اول ژوئیه سال 1926 در بیمارستان لس آنجلس کانتی شهر لس آنچلس به دنیا آمد. پدرش به احتمال فراوان ادوارد مارتین مورتنسن نروژی الاصل و مادر وی گلادیس پیرل بیکر بود. (گرچه ادوارد مورتنسن همیشه این موضوع را تکذیب میکرد و مدعی بود که در سال 1924 از مادر نورماجین جدا شده است . اما اسنادی که پس از مرگش در سال 1981 منتشر شد نشان داد که اقدام به طلاق در سال 1927 ، یعنی پس از تولد نورما جین صورت گرفته و مراحل اداری آن تا سال 1928 ادامه داشته است.) خود مریلین بر این باور بود که پدر واقعیش چارلز استانلی گیفورد بوده است . مادر نورما جین قبل از ابتلا به روان پریشی ، به عنوان ادیتور در استودیو RKO مشغول بکار بود ؛ همانجایی که گیفورد نیز به عنوان مدیر فروش مشغول بود . به هر حال هنوز به طور دقیق مشخص نیست پدر واقعی نورما جین چه کسی بوده . شاید به همین علت باشد که مریلین مونرو سعی داشت کمبود محبت و فقدان پدر و مادر را با ازدواج های مختلف و رابطه با مردان بزرگتر از خود جبران کند. از وی حتی نقل می کنند که در کودکی کلارک گیبل را پدر خود میدانست!

 

 ادوارد مورتنسن                      چارلز گیفورد                           گلادیس بیکر 

 

همانطور که گفتیم او هرگز پدر واقعی خود را نشناخت و مادر وی نیز پس از چند سال دچار اختلال حواس و پریشانی روحی گردید . به طوری که دیگر قادر به نگهداری و مراقبت از فرزند خود نبود و به ناچار نورما جین کوچک دوران کودکی خود را در نوانخانه های مختلف و نزد خانواده های گوناگون سپری کرد.

 

 

نورماجین با مادرش ، خاله اش و دختر خاله اش 

در طول سال های کودکی و نوجوانی او با 11 خانواده مختلف زندگی کرد . یکی از این خانواده ها دوست صمیمی مادرش گریس مک کی بود که در سال 1937 حضانت او را بر عهده گرفت. (قبل از آن نیز در دوره ای سرپرستی طفل را بر عهده داشت) گریس به جین هارلو علاقه فراوان داشت و نورماجین را به شکل او در می آورد و آرایش میکرد. پس از ازدواج گریس با داک گودارد ، به دلیل ترس از سوء استفاده جن.سی شوهرش از نورما جین او را به یتیم خانه فرستاد.

 

 گریس مک کی 

 

پس از آن نورما جین مدتی را با خاله بزرگش اُلایو برنینگ گذراند . در برخی منابع ذکر شده است که  در آنجا نورماجین توسط پسر خاله الایو مورد تجاوز قرار گرفت که همین امر تاثیر روحی عمیقی بر زندگی آینده مریلین مونرو گذاشت.  پس از آن نورماجین نزد خاله دیگرش آنا فرستاده شد . در سال 1942 ، نورماجین در سن 16 سالگی با کارگر جوانی به نام جیمز دو گرتی ازدواج کرد . این ازدواج در ژوئن 1942 در منزل خاله آنا انجام شد . بعد از آن نورماجین دیگر به تحصیل ادامه نداد و از مدرسه اخراج شد . شوهرش در آن زمان 21 سال داشت و به عنوان تعمیرکار در آشیانه هواپیما مشغول به کار بود.

   جیمز دوگرتی و نورما جین   

 

مدت کوتاهی پس از ازدواج ، به دلیل ورود آمریکا در جنگ جهانی دوم ، جیمز داوطلب خدمت در نیروی دریای گردید و به جبهه اعزام شد . در این مدت نورما با مادر جیمز زندگی می کرد و توانسته بود در یک کارخانه ساخت قطعات هواپیمایی به نام  Radioplane مسئول رنگ آمیزی قطعات هواپیماها و وارسی چترهای نجات شود.

  نورما جین در کارخانه ساخت قطعات هواپیما 

ادامه دارد ... 




RE: مریلین مونرو ، بانویی برای تمام فصول - اسکورپان شیردل - ۱۳۹۲/۴/۲۲ صبح ۰۵:۱۳

ب) دوران جوانی و شروع فعالیت در عرصه هنری

 

در سال 1944 ، موقعی که جنگ خانمانسوز در اوج خود بود ، در یکی از روزهای آن سال ستاره بخت نورما جین شروع به درخشیدن کرد . عکاسی ارتشی به نام دیوید کانوور از کارخانه ای که نورما جین در آن کار میکرد بازدید کرد و از چهره نورما خوشش آمد . از او عکس هایی گرفت و همراه با یک مقاله به مجله فرستاد . چاپ این مقاله سبب جلب نظرها به سمت نورما جین شد و با توصیه دیوید کانوور او با یک آژانس مدل سازی قرارداد بست. در اندک زمانی نورما جین در زمره مدل های موفق کتاب آبی آژانس به شمار آمد و تصاویر روی جلد ده ها مجله چاپ شد. در همین ایام شوهرش جیم دوگرتی که در جبهه اقیانوس آرام بسر می برد ، عکسی از دختری جذاب روی جلد یک مجله می بیند و در می یابد او همان همسرش نورما جین است. جیمز به همسرش نامه نوشت و از او خواست این کار را رها کند. اما نورما جین به افق های بالاتری از آنچه شوهرش قصد داشت برایش فراهم کند می اندیشید. او که تازه راه خود را یافته بود مخالفت می کند و ... سرانجام این ازدواج پس از 4 سال در سال 1946 به پایان خود میرسد.

  نمونه عکسی که دیوید کانوور گرفت

گفتیم که تصاویر نورماجین بر جلد مجلات مختلف می نشیند. همین تصاویر توجه بن لیون یکی از مدیران اجرایی کمپانی فاکس قرن بیستم را به خود جلب می کند و یک "تست صحنه" برای او ترتیب می دهد. پس از انجام تست ، لیون که تحت تاثیر نورما جین قرار گرفته در موردش می نویسد : براستی که او جین هارلویی دیگر است . با او قراردادی شش ماهه میبندند به مبلغ 125 دلار در هفته .

 

زندگی تازه با نامی تازه و رنگ مویی جدید همراه می شود. نام جدید ، مریلین مونرو است (مونرو نام خانوادگی مادرش بود و مریلین نیز از نام یک ستاره مشهور دهه 20 برادوی –مری لین میلر- گرفته شد) و رنگ موی جدید بلوند . نام جدید تا پایان عمرش با او ماند اما رنگ مویش را بعدها به پلاتینی –مشخصه منحصر به فردش- تغییر داد.

 

تغییر از نورما جین به مریلین 

ج) دوران حضور بر پرده سینما

 

در فیلم های زیادی ظاهر شد. گرچه در اواخر دهه 40 در چند فیلم ایفای نقش کرد ، اما کاراکتر سینمایی او در دهه 50 با فیلم جنگل آسفالت  به کارگردانی جان هیوستن به اوج رسید. نقش کوچک او در این درام جنایی موجب معطوف شدن نگاه ها به سمت او شد و در چند سکانس معدودی که بازی کرد تاثیر خود را گذاشت.

سایت های معتبر سینمایی مثل IMDB شروع کار مریلین مونرو را در سال 1948 با فیلم Shocking Miss Pilgrim می دانند که او در نقش کوتاهی به عنوان اپراتور تلفن در آن ظاهر شد. در همین سال در فیلم اسکوداهی اسکوداهو ساخته هیوهربرت نیز در نقش بتی در سکانس کوتاهی ظاهر گشت . به هر حال این دو فیلم به عنوان فیلم های واقعی او به شمار نمی آیند.

 

اسکوداهی! اسکوداهو! 

بعد از این دو فیلم ، در فیلم بانوان گروه کُر ، نقش نسبتا مطرحی را بر عهده گرفت. فیلمی یک ساعته از دسته فیلم های B-Movie که در آن ستاره ای بااستعداد متولد شد و با خواندن دو ترانه در آن قریحه خوانندگی خود را نیز عیان کرد. صدای ملوس و اندام شکیل و زیبایش – با وجود اینکه در مورد توانائیهای بازیگری او شبهاتی مطرح بود – در اندک مدتی از او یک ستاره ساخت. گرچه در ابتدا به نظر نمی رسید بازیگری توانا باشد اما بعدها با بردن جوایز معتبر سینمایی ثابت کرد غیر از زیبایی چهره و اندام ، چیزهای دیگری هم در چنته دارد! هر چند فیلم هایش به یک اندازه ارزش گذاری نمی شوند. بعضی ها قابل چشم پوشی بودند. برخی متوسط بودند و چندین فیلم نیز قابل بحث.

اولین نقش اصلی او در فیلم  Don't Bother to Knock بود که در 1952 روی صحنه رفت. در این زمان او دیگر به چهره ای معروف تبدیل شده بود  در همین ایام بود که با ستاره بازنشسته بیسبال – جو دی ماجیو – روابط عاشقانه ای بهم زد.

مریلین مونرو و جو دی ماجیو 

در سال 1952 اتفاق مهم دیگری هم افتاد و آن هم انتشار عکس های برهنه مریلین مونرو بود. دو عکس که توسط عکاسی بنام تام کلی برداشته شده بود و بر روی تقویم های سال 1949 منتشر شده بود سبب شد مطبوعات برای شناسایی مدل ناشناسی که در این تصاویر دیده میشد به تکاپو بیفتند و بعد از مدتی به این نتیجه رسیدند که این عکس ها شباهت زیادی با مریلین دارد. همچنان که صحت و سقم این مسئله مورد تردید بود خود مریلین به سادگی اعتراف کرد که این تصاویر متعلق به اوست و دلیلش را نیز بدست آوردن پول اجاره منزل خود بیان کرد! مصاحبه او و صداقت او در بیان علت کارش ، موجب شد که اثر بد این کار تا حدودی پوشانده شود. هرچند این موضوع به عنوان لکه تیره ای در پرونده او ثبت شد. 

 یکی از نمونه عکسهای گرفته شده توسط تام کلی

در سال 1953 در فیلم نیاگارا به بازی پرداخت. در این فیلم در نقش زن جوان متاهلی ظاهر شد که باید به کمک معشوقش شوهرش را به قتل برساند. در همین سال او با دیگر اَبَر ستاره هالیوود یعنی جین راسل در فیلم آقایان موطلایی ها را ترجیح می دهند همبازی شد و ترانه مشهور خودش "الماسها بهترین دوست یک دختر هستند" را اجرا کرد. فیلم مورد استقبال تماشاگران قرار گرفت و کاراکتر زن زیباروی سبک مغز و پولدوست برای مونرو تثبیت شد. این کاراکتر در فیلم های دیگرش هم تکرار شد. مانند چگونه میشود با یک میلیونر ازدواج کرد (1953) که در این فیلم در کنار بتی گریبل و لورن باکال ظاهر شد .  همچنین در سال 1954 در کمدی دیگری به همین سبک به نام  There's No Business Like Show Business  با اتل مرمان همبازی شد. فیلم دیگرش در این سال رودخانه بدون بازگشت بود.

 با رابرت میچام در رودخانه بی بازگشت

در سال 1954 واقعه دیگری نیز اتفاق افتاد و آن ازدواج با جو دی ماجیو بود. این ازدواج نیز به اندازه ازدواج اول ناموفق بود و پس از 9 ماه به طلاق انجامید. جو فردی پایبند به سنت ها و ارزش ها بود و از این که مریلین اندامش را به رخ همه می کشد در عذاب بود و او را درک نمی کرد. موقعی که زن و شوهر برای ماه عسل در ژاپن به سر می بردند ، از مریلین برای اجرای برنامه در حضور سربازان آمریکایی حاضر در کره دعوت به عمل می آید. او با خوشحالی می پذیرد و و بعدها از آن به عنوان یکی از بهترین اوقات عمر خود یاد می کند.

 

در کره - 1954 

در سال 1955 درفیلم خارش هفت ساله و باز هم در نقش دختری زیبا اما ساده و کم عقل ظاهر می شود. واقعه قابل اعتنا در این فیلم برداشت سکانس معروف کنار دریچه مترو است. در حالیکه مردم زیادی جمع شده اند ، بادی که از دریچه مترو به دامان پیراهن مریلین میوزد پیراهنش را تا به سرش بالا می آورد و یکی از معروفترین سکانس های فیلم های مریلین رقم می خورد. گفته می شود یکی از دلایل طلاق مریلین و جو همین صحنه بود.

خارش هفت ساله

ادامه دارد . . . 




RE: مریلین مونرو ، بانویی برای تمام فصول - اسکورپان شیردل - ۱۳۹۲/۴/۲۲ عصر ۰۳:۴۴

در این زمان او مشهورترین زن دنیاست و یک ستاره پولساز برای استودیوی طرف قراردادش فاکس قرن بیستم. فیلمهایش در مجموع 200 میلیون دلار به فروش رفتند. هرچند که سهم او از این درآمد اندک است. جنگ و جدل وی با صاحبان استودیو در آن دوره زمانی ، فانوس راهی برای ستارگان آینده شد تا از حق و حقوق خود نگذرند و از آن دفاع کنند. قراردادی که پس از این فیلم بین مریلین و استودیو فاکس منعقد شد نشان میدهد که بابت بازی در هرفیلم مبلغ 100000 دلار به اضافه درصدی از فروش فیلم به وی میرسد. ضمنا او حق داشت برای کمپانی های دیگر نیز بازی کند و حق رد فیلمنامه ، کارگردان یا فیلمبردار را نیز به او داده بودند.

مریلین مونرو سرانجام از نقش های تکراری خسته می شود . دلزده از نقش های بلوند احمق و جذاب ، در سال 1955 هالیوود را رها می کند و به نیویورک می رود تا نزد لی استراسبرگ در اکتورز استودیو فن هنرپیشگی بیاموزد. بعد از آن به لندن می رود تا در فیلم شاهراده و دختر نمایش (1957) با لارنس اولیویه همبازی شود. در لندن او با ملکه دیدار می کند.

 با لارنس اولیویه در شاهزاده و دختر نمایش

در سال 1956 فیلمی دیگر از او بر پرده سینما نقش می بندد. کمدی- درام ایستگاه اتوبوس که در آن او در نقش آوازه خوان بار ظاهر میشود که در دام عشق کابوی جوان و مغروری افتاده است. این فیلم مورد توجه منتقدان و مطبوعات قرار گرفت و بسیاری بازی او را در فیلم ستودند. در تابستان همین سال واقعه تازه ای برایش اتفاق افتاد و آن هم ازدواج با نمایش نامه نویس معروف آرتور میلر بود. ازدواج با میلر بیش از ازدواج های قبلی به طول انجامید.

 مریلین مونرو و شوهر سومش آرتور میلر

در همین دوران بود که او به کمک دوست دیرینه خود میلتون گرین کمپانی تولید فیلم خود را براه انداخت که البته چندان موفق نبود و تنها یک فیلم در آن تولید شد. شاهزاده و دختر نمایش که در لندن و با بازی مریلین و لارنس اولیویه  ساخته شد (موضوع فیلم هفته من با مریلین (2011) رابطه مریلین و اولیویه و حواشی مربوط به آن در هنگام بازی در همین فیلم است). مریلین تلاش زیادی کرد از ازدواج با میلر صاحب فرزند شود اما با نومیدی دریافت که هیچگاه توانایی مادر شدن را ندارد و این هم یکی دیگر از مواردی بود که سبب از هم گسیختگی و آسیب روحی مریلین گشته بود.

 ملاقات با ملکه الیزابت دوم در لندن 

در سال 1959 بار دیگر به حیطه آشنایش بازگشت و در کمدی معروفش ، بعضی ها داغش را دوست دارند باز هم در نقش دختری زیبا اما ساده لوح و پولدوست بازی کرد. بازی در این فیلم برایش با موفقیت همراه بود و او برنده جایزه گلدن گلاب بهترین هنرپیشه زن کمدی شد. سال بعد او دو فیلم روی پرده داشت . بیا عشق بورزیم همراه با ایو مونتان و فیلمی که فیلمنامه نویس آن شوهرش بود ؛ ناجورها با بازی کلارک گیبل فقید که مدت کوتاهی پس از بازی در این فیلم بر اثر حمله قلبی درگذشت. ناجورها در نوادا ساخته شد و آخرین فیلم کامل مونرو به شمار می آید. شایعات ساخته و پرداخته مطبوعات جنجالی آن زمان ، مریلین را به دلیل تاخیرهای مکرر و حاضر نشدن سر صحنه مقصر مرگ گیبل دانستند. این شایعات قلب مریلین را به درد آورد .

 با کلارک گیبل در ناجورها 

مریلین مونرو از بیماری اظطراب شخصیتی رنج میبرد (بیماری که فرد در آن قادر به سخن گفتن یا حاضر شدن در جمع نیست) که گاهی اوقات موجب فرسودگی جسمی او نیز میشد و سبب میشد اغلب سر صحنه فیلمهایش دیر حاضر شود و همین امر سبب خشمگین شدن دست اندرکاران و عوامل فیلم و نیز سایر بازیگران میشد. یک بار بیلی وایلدر در مورد او گفته بود :

"او میتونست برترین باشه به شرط اینکه مثل ساعت کار کنه. من یک عمه مینی دارم که خیلی وقت شناسه ، اما کی حاضره برای دیدن عمه من بلیط بخره؟!"

به دلیل همین رفتارش او چند قرارداد با استودیوهای مختلف را از دست داد.

در سال 1961 مریلین و آرتور از هم جدا شدند . مریلین باز هم تنها شد و پس از آن دیگر ازدواج نکرد. در سال 1962 که مریلین مشغول بازی در فیلم Some thing Got To Give بود ، به دلیل غیبت های طولانی و چند روزه اش کنار گذاشته شد. به گفته نیویورک تایمز در آن زمان ، مونرو علت غیبت هایش را بیماری عنوان کرده بود. پس از اخراج مریلین از فیلم ، همبازیش دین مارتین نیز از بازی در فیلم انصراف داد و بدینسان استودیو به کلی فیلم را کنار گذاشت. به نظر میرسد که دوران بازیگری و معروفیت ستاره مشهور رو به افول نهاده است. دو فیلم آخرش یعنی بیا عشق بورزیم و ناجورها در گیشه نیز شکست خوردند.

در ماه می 1962 ، مریلین یک بار دیگر نقشی بیادماندنی از خود به یادگار گذاشت. اما این بار دیگر در فیلمی نبود. او در میهمانی تولد پرزیدنت کندی در مدیسون اسکوایر گاردن حاضر شد و آواز معروفش –تولدت مبارک آقای رئیس جمهور- را اجرا کرد.

 مریلین و جان اف کندی 

در شب چهارم اوت 1962 مریلین مونرو در سن 36 سالگی در منزلش در لس آنجلس چشم از جهان فرو بست. یک بطری خالی قرص خواب آور در کنار تختش پیدا شد. در آن زمان شایعات بسیاری بر سر زبان ها جاری شد . اف بی آی ، مافیا ، سیا ، اطرافیان کندی و ... در این شایعات حضور پررنگ داشتند. هر چند مرگ او به عنوان خودکشی احتمالی ثبت شده است.

مریلین با لباس مورد علاقه اش امیلیا پوچی و در داخل تابوت مجلل موسوم به تابوت کادیلاک به خاک سپرده شد. لی استراسبرگ بنا به سنت مدحی را در رثای او بر سر مزارش ادا کرد. هیو هفنر (سردبیر معروف مجله پ.ل.ی ب.و.ی) قبر کنار قبر مونرو و قبر شوهر سابقش جودی ماجیو را خرید. دی ماجیو بیش از هرکسی عاشق مریلین بود. گفته می شود تا 20 سال بعد رزهای قرمز رنگی را بر سر مزار همسرش می نهاد.

 تشییع جنازه 

نام مریلین مونرو همواره در کنار مشهورترین زنان دنیا برده می شود. او سه بار ازدواج کردو روابط عاشقانه او هنرمندانی همچون مارلون براندو ، فرانک سیناترا ، ایو مونتان و الیا کازان زبانزد خاص و عام بود. 

جمله معروفش این بود : " اگر من ستاره هستم این مردم بودند که مرا به اینجا رساندند."




RE: مریلین مونرو ، بانویی برای تمام فصول - اسکورپان شیردل - ۱۳۹۲/۴/۲۳ عصر ۰۳:۴۸

زندگینامه مریلین مونرو به روایت تصاویر (قسمت اول)

1926

1926

1928- with her mom

1928 - با مادرش

1928

1928

1931

1931

1935

1935

1939

1939

1940

1940

1944

1944

1945

1945

1947

1947

1949

1949

ادامه دارد . . .




RE: مریلین مونرو ، بانویی برای تمام فصول - اسکورپان شیردل - ۱۳۹۲/۴/۲۳ عصر ۰۷:۳۲

زندگینامه مریلین مونرو به روایت تصاویر (قسمت دوم)

1952

1952

1953

1953

1954

1954 - در کره

1955

1955

1956

1956

1957

1957 - در حال خرید در نیویورک

1960

1960 - مراسم گلدن گلاب

1961

1961

1962

1962

1962 - last

1962 - اول ژوئن ، آخرین جشن تولد

62

1962 - 19 می ، شرکت در مراسم تولد کندی

62-62

1962 - 8 آگوست ، تشییع جنازه




RE: مریلین مونرو ، بانویی برای تمام فصول - اسکورپان شیردل - ۱۳۹۲/۴/۲۶ عصر ۰۴:۵۳

فیلم شناسی

1- Scudda Hoo! Scudda Hay!  - 1948

کارگردان : هیو هربرت

سایر بازیگران : جون هیور ، لون مک آلیستر

کاراکتر مریلین : دختر داخل قایق پارویی

خلاصه فیلم : کارگر مزرعه ای قصد خرید یک جفت قاطر و رام کردنشان برای کارفرمایش را دارد  . از طرفی بین او و دختر کارفرمایش هم مسایلی پیش می آید . در پایان میفهمد که قاطر و دختر به یک اندازه خیره سر هستند!

توضیحات : اولین حضور کوتاه مریلین در این فیلم بود. در واقع او فقط در دو صحنه حضور داشت که یکی از این صحنه ها در تدوین نهایی برداشته شد. تنها صحنه باقیمانده صحنه لانگ شاتیست که او را در یک قایق نشان می دهد.

.

.

.

2-  Ladies of the Chorus  - 1948

 

کارگردان : فیل کارلسون

سایر بازیگران : آدل ژارگنز ، رند بروکز

کاراکتر مریلین : پگی مارتین

خلاصه فیلم : مادر (ژارگنز) یک رقاصه (مونرو) نگران رابطه عاشقانه دخترش با یک مرد پولدار است ...

ترانه های اجرا شده :

Anyone Can See I Love You

Every Baby Needs a Da-Da-Daddy

توضیحات : اولین حضور مریلین مونرو در این فیلم کم خرج محصول کلمبیا پیکچرز رقم می خورد. ضمنا اولین رقص و اولین آوازخوانی مریلین نیز در همین فیلم اول دیده میشود.

مطبوعات : "یکی از نکات برجسته این فیلم آواز خواندن دوشیزه مونرو است. او زیباست و با صدای دلپذیر و اندام معرکه اش ، توانائیهایش را به نمایش می گذارد." موشن پیکچر هرالد

"دوشیزه مونرو تصویر زیبایی را از یک خواننده نیمه برهنه نمایش عرضه میدارد" ورایتی

.

.

.

3- Love Happy  -1949

کارگردان : لئو مک کارتی ، دیوید میلر

سایر بازیگران : برادران مارکس

کاراکتر مریلین : مشتری

خلاصه فیلم : یک کارگاه پرونده سرقت الماسها را حل می کند ...

توضیحات : داستان های ضد و نقیض بسیاری در مورد چگونگی حضور مریلین در این فیلم وجود دارد. اما یکی از آنها که همگی بر سر آن توافق دارند اینست که گویا مریلین به پشت صحنه فیلم می آید و مورد تحسین گروچو مارکس قرار می گیرد و از او دعوت بعمل می آورد. اگرچه نقش او در فیلم خیلی کوتاه بود اما به خاطر این فیلم در یک تور تبلیغاتی شرکت کرد.

.

.

.

4- A Ticket to Tomahawk  - 1950

کارگردان : ریچارد سیل

سایر بازیگران : دان دایلی ، آن بکستر ، روری کالون

کاراکتر مریلین : کلارا

خلاصه فیلم : قطاری در حال رفتن به تاماهاوک پر از ماجراهای مختلف ...

ترانه اجرا شده (گروهی) :

Oh What a Forward Young Man

توضیحات : مریلین به عنوان یکی از دختران گروه رقص که جزو مسافران این قطار هستند ، نقش کوچکی را بر عهده دارد.




RE: مریلین مونرو ، بانویی برای تمام فصول - اسکورپان شیردل - ۱۳۹۲/۴/۲۷ عصر ۰۵:۳۵

5- The Asphalt Jungle   1950

 

کارگردان : جان هیوستن

سایر بازیگران : استرلینگ هایدن ، لوئیز کالهرن ، جین هیگن

کاراکتر مریلین : آنجلا فینلی

خلاصه فیلم : یک سرقت به دقت طراحی شده الماس ، بر اثر خیانت و زیاده خواهی بعضی از اعضا به شکست منتهی می شود. . .

 

توضیحات : نقشی هرچند کوتاه اما تاثیرگذار و نافذ برای مریلین. استعداد یاب معروف هالیوود جانی هاید ، مریلین را برای این نقش کاملا مهیا ساخته بود. فیلم مورد تحسین منتقدان قرار گرفت و نامزد چند جایزه اسکار شد.

مطبوعات:  "بهترین فیلم جنایی این دهه ... وشاید تمام ادوار..." نیویورک پست

"همه نقشها در این فیلم غیرقابل انکارند" نیویورک تایمز

.

.

.

6- The Fireball   1950

 

کارگردان : تای گارنت

سایر بازیگران : میکی رونی ، پت اوبراین

کاراکتر مریلین : پولی

خلاصه فیلم : زندگی یک ستاره رولر اسکیت و شرح موفقیتها و ناکامیهای او ...

 

توضیحات : مریلین در این فیلم نقش کوتاهی را بر عهده دارد اما پیراهنی که او بر تن کرده او را در رده اول نگاهها می نشاند. پیراهنی که در فیلمهای دیگری نیز بر تن کرد...

.

.

.

7- All About Eve    1950

 

کارگردان : جوزف ال منکیه ویتز

سایر بازیگران : بت دیویس ، آن بکستر ، جرج ساندرز ، سلست هلم

کاراکتر مریلین : کلودیا کسول

خلاصه فیلم : ستاره ای مشهور اما پا به سن گذاشته یکی از طرفدارانش را به زیر بال و پر خود می گیرد . بدون اینکه از عواقب این کار باخبر باشد...

توضیحات : اگرچه نقش مریلین در این فیلم کوتاه است اما اهمیت زیادی در پیشبرد روایت دارد. فیلم با موفقیت زیادی همراه بود و یکی از بهترین فیلم های تاریخ سینما لقب گرفت. درباره ایو برنده چند جایزه اسکار شد که یکی از آنها توسط مریلین مونرو اهدا شد. این تنها حضور وی در مراسم اسکار بود.

مطبوعات : " یکی از بهترین و کاملترین فیلمهایی که از هالیوود یا هر جای دیگری در این سالها بیرون آمده." نیویورک هرالد تریبیون

.

.

.

8- Home Town Story   1951

 

کارگردان : آرتور پیرسون

سایر بازیگران : جفری لین ، دانلد کریسپ ، مارجوری رینولدز ، آلن هال جونیور

کاراکتر مریلین : آیریس مارتین

خلاصه فیلم : ویراستار روزنامه یک شهر کوچک ، که در سیاست از پسر یک فرد پولدار شکست میخورد سعی میکند تا مبارزه ای را بر علیه سرمایه داری ترتیب دهد فقط برای اینکه او را از حرفهایش پشیمان کند.

 

توضیحات : یک بار دیگر جانی هاید این فیلم را برای مریلین بدست آورد. فیلمی تبلیغاتی با سرمایه ژنرال موتورز که قصد داشت موجب پیشرفت صنعت در آمریکا شود. مریلین در این فیلم در نقش منشی دفتر روزنامه ظاهر شد و همان لباسی را بر تن داشت که پیش از این در دو فیلم قبلیش هم پوشیده بود.




RE: مریلین مونرو ، بانویی برای تمام فصول - اسکورپان شیردل - ۱۳۹۲/۴/۲۸ عصر ۰۵:۴۲

9- As Young as You Feel    1951

 

کارگردان : هرمن جونز

سایر بازیگران : مانتی وولی ، تلما ریتر ، دیوید وین ، جین پیترز

کاراکتر مریلین : هریت

خلاصه فیلم : مردی که به دلیل سیاست های شرکت مجبور به بازنشستگی شده دنبال راهی برای بازگشت می کردد ...

 

توضیحات : پس از بازگشت و قرارداد مجدد با فاکس ، اولین فیلم او برای این استودیو بود. او باز هم در نقش منشی شرکت ظاهر شد.

مطبوعات : " آلبرت دکر به خوبی نقش یک رئیس احمق را بازی میکند . مریلین مونرو هم در نقش منشی او عالی است." نیویورک تایمز

 .

 .

 .

10- Love Nest   1951

 

کارگردان : جوزف ام نیومان

سایر بازیگران : جون هیور ، ویلیام لاندیگان ، فرانک فی

کاراکتر مریلین : روبرتا (بابی) استیونز

خلاصه فیلم : جیم اسکات (لاندیگان) در بازگشت از جنگ به ساختمان قدیمی که توسط همسرش خریداری شده میرود و در آنجا به عنوان صاحبخانه درگیر مسایلی با مستاجرینش میشود منجمله با دوست دوران جنگش بابی(مریلین) ...

توضیحات: فاکس از مریلین در این فیلم استفاده کرد تا در امتداد قرارداد جدیدش با وی ، کاراکتر او را به عنوان دختر جذاب و بلوند و عشوه گر در بین سینماروها جا بیندازد. در این فیلم نیز در نقش دختر زیبایی که حسادت سایرین مخصوصا زن صاحبخانه را برمی انگیزد ظاهر شده است.

مطبوعات: " تم فیلم تا حدی قدیمی است...مریلین مونرو در فیلم قرار داده شده تا موجب حسادت بین صاحبخانه ها شود." ورایتی

.

.

.

11- Let's Make It Legal    1951

 

کارگردان : ریچارد سِیل

سایر بازیگران : کلودت کولبرت ، مک دانلد کری ، زاخاری اسکات ، باربارا بیتس

کاراکتر مریلین : جویس منرینگ

خلاصه فیلم : مثلث عشقی سابق دوباره شکل میگیرد موقعی که میریام (کولبرت) تصمیم میگیرد شوهرش را ترک کند و یکی از ژیگولوهای سابق هم دوباره به شهر برمیگردد...

 

توضیحات : یکی دیگر از تلاش های فاکس برای سرمایه گذاری روی مریلین جهت بالا بردن شهرت و جاذبه عمومی او . مریلین در این فیلم در نقش یک مدل ظاهر میشود که از جذابیت و زیبائیش برای به تور انداختن مردان پولدار استفاده میکند.

مطبوعات : "مریلین مونرو در نقش دختری که به دنبال شکار شوهر است ، به طور هوس انگیزی جذاب و سرگرم کننده است." هالیوود ریپورتر

.

.

.

12- Clash by Night   1952

 

کارگردان : فریتز لانگ

سایر بازیگران : باربارا استانویک ، پل داگلاس ، رابرت رایان

کاراکتر مریلین : پگی

خلاصه فیلم : می دویل (استانویک) پس از بازگشت به شهر زادگاهش ، ازدواج و داشتن یک بچه ، در می یابد که افکارش به دنبال مرد دیگری کشیده می شود ...

توضیحات : مریلین در این فیلم به استودیو RKO قرض داده میشود تا نقش کوتاهی را در این فیلم به عهده گیرد. در این فیلم او در نقش یک کارگر کارخانه کنسرو ظاهر میشود.

مطبوعات : " مریلین مونرو در این فیلم هرچند نقشی کوچک دارد اما محکم بازی کرده است. صحنه رقص او روی میز برای میهمانان عالیست. این بهترین بازی مریلین بعد از فیلم جنگل آسفالت است ." لایف




RE: مریلین مونرو ، بانویی برای تمام فصول - اسکورپان شیردل - ۱۳۹۲/۵/۱ عصر ۰۵:۱۵

13- We're Not Married!   1952

 

کارگردان: ادموند گالدینگ

سایر بازیگران: جینجر راجرز ، فرد آلن ، ویکتور مور ، دیوید وین ، پل داگلاس ، میتزی گاینور ، لوئیز کالرن ، زازا گابور

کاراکتر مریلین: آنابل نوریس

خلاصه فیلم: 5 زوج به این موضوع پی میبرند که آنها واقعا زن و شوهر نیستند زیرا عاقدی که آنها را عقد کرده هنوز جواز این کار را نداشته ... !

توضیحات : در این فیلم پرستاره ، مریلین در نقش یک نامزد مسابقات زیبایی شرکت دارد که می فهمد ازدواجش غیرقانونی بوده . این نقش گویا منحصرا برای او نوشته شده است تا زیبایی های او را در ویترین نگاه های تماشاگران قرار دهد.

مطبوعات : " صحنه های مربوط به زوج مونرو-وین در فیلم محدودتر از بقیه است. اما نمایش اندام مونرو در حوله حمام در همان صحنه های محدود بیشترین بهره را برای فیلم رقم زده است." ورایتی

 .

 .

 .

14- Don't Bother to Knock   1952

 

کارگردان : روی وارد بیکر

سایر بازیگران : ریچارد ویدمارک ، آن بنکرافت

کاراکتر مریلین: نیل فوربس

خلاصه فیلم: یک خلبان در هتلی با پرستار بچه ای ملاقات میکند که بعدا معلوم میشود او یک بیمار روانی است...

توضیحات : استودیو فاکس نقشی را به مریلین داد که برای ستاره ای چون او که کم کم داشت به یک سمبل س.ک.س.ی تبدیل میشد بعید و غیرمحتمل بود. اما مریلین در این نقش به خوبی توانائی های بازیگری خود را در نقش پرستاری روانی به نمایش گذاشت.

مطبوعات : "این فیلم با قاطعیت ثابت میکند که او در زمره نوستارگان بزرگی است که نمایش دهندگان فیلم همیشه میخواستند داشته باشند." موشن پیکچر هرالد تریبیون

 .

 .

 .

15- Full House   1952

 

کارگردان : هنری کاستر (کارگردان قسمتی که مریلین در آن حضور داشت)

سایر بازیگران: چارلز لاتون

کاراکتر مریلین: زن خیابان گرد (در قسمت The Cop and the Anthem)

خلاصه فیلم: اقتباسی از 5 داستان کوتاه ویلیام سیدنی پورتر (اُهنری)

توضیحات: مریلین در اولین قسمت از این فیلم 5 قسمتی ، حضور نسبتا کوتاهی داشت. اما با وجود این کوتاهی نقش ، او دستمزد بالایی را برای این فیلم دریافت کرد.

مطبوعات: " مریلین مونرو بار دیگر همانند فیلم جنگل آسفالت درخشان ظاهر شد. این بار در نقش یک زن خیابانگرد با تشابهی حیرت آور" نیویورک پست

.

.

.

16- Monkey Business    1952

 

کارگردان : هاوارد هاوکز

سایر بازیگران: کری گرانت ، جینجر راجرز ، چارلز کابرن

کاراکتر مریلین: لوئیز لورل

خلاصه فیلم: یک دانشمند (گرانت) و همسرش (راجرز) معجون جوانی را روی خودشان آزمایش می کنند ...

توضیحات: مریلین بار دیگر در یکی از نقش های مکررش به عنوان منشی ظاهر می شود البته این بار از نوع کله پوکش! اما این آخرین حضورش در نقش یک منشی ساده است. ستاره مریلین رو به طلوع است...

مطبوعات: " مریلین مونرو در نقش منشی می خندد ، خودنمایی میکند ، بالا و پایین می پرد . اما این منشی نمیتواند از پس تایپ یک نامه بربیاید!" فتوپلی




RE: مریلین مونرو ، بانویی برای تمام فصول - اسکورپان شیردل - ۱۳۹۲/۵/۱۱ عصر ۰۳:۳۴

17- Niagara   1953

کارگردان: هنری هاتاوی

سایر بازیگران: جوزف کاتن ، جین پیترز

کاراکتر مریلین: رز لومیس

ترانه های اجرا شده:  Kiss

خلاصه فیلم: زن و شوهری برای گذران ماه عسل به آبشار نیاگارا می روند. در آنجا ناخواسته درگیر توطئه زنی خیانت پیشه و شوهر حسودش می شوند ...

توضیحات : این فیلم همچون سکوی پرتابی برای مریلین بود تا او را به سمت موفقیت پرتاب کند. این فیلم نوآر از مریلین یک ستاره بین المللی ساخت . بازی مریلین در این فیلم بی نقص بود. هر چند نمیتوان از بازی های خوب جوزف کاتن و جین پیترز و کارگردانی هنری هاتاوی هم غافل بود.

مطبوعات: "آنچه که این فیلم را بالاتر از یک فیلم معمولی قرار داده یک ستاره است: مریلین مونرو" تایم

"او بزرگترین ستاره بعد از جین هارلو است. او باهوشتر از هارلو است ..." لس آنجلس اگزاماینر

.

.

.

18- Gentlemen Prefer Blondes    1953

کارگردان: هاوارد هاوکز

سایر بازیگران: جین راسل ، چارلز کابرن

کاراکتر مریلین: لورالی لی

ترانه های اجرا شده:

"Two Little Girls From Little Rock "duet

"Bye Bye Baby "duet

"When Love Goes Wrong "duet

Diamonds Are a Girl's Best Friend

خلاصه فیلم: یک آوازه خوان کاباره که دائم به دنبال شکار مردان پولدار است و بهترین دوستش ، در هنگام سفر با یک کشتی تفریحی به فرانسه با حوادثی روبرو می شوند که سرانجام در پاریس با عشق خاتمه می یابد.

توضیحات: قرار بود نقش لورالی را به بتی گرابل دهند. اما در بیست و ششمین سالروز تولد مریلین ، این نقش به او رسید. آوازهایی که او در فیلم اجرا کرد جزو بهترین ترانه های او هستند . مخصوصا ترانه بیادماندنی Diamonds are a Girl's Best Friend که جزو زیباترین صحنه های فیلم به شمار می آید. هر چند او در این فیلم به عنوان نوستاره قرارداد امضا کرده بود اما در عمل او حتی ستاره کهنه کاری چون جین راسل را نیز تحت الشعاع خود قرار داد.

مطبوعات: "مریلین مونرو در نقش لورالی لی ، مثل یک هلوی رسیده لذیذ به نظر می رسد. همچنین با صدای فوق العاده شیکش در هنگام خواندن ترانه الماسها ...، همه را مات و مبهوت خود میکند." لس آنجلس سیتیزن نیوز

.

.

.

19 - How to Marry a Millionaire   1953

کارگردان: ژان نگولسکو

سایر بازیگران: بتی گریبل ، لورن باکال

کاراکتر مریلین: پولا دبویس

خلاصه فیلم: سه دختر آپارتمانی گران قیمت در نیویورک اجاره می کنند ، به این امید که شوهرانی پولدار به تور بزنند . . .

توضیحات: حضور دو ستاره مشهور موطلایی آن زمان به همراه لورن باکال ، نوید روزهای خوبی را برای فاکس میداد. بازی عالی مریلین در کنار بتی گریبل و لورن باکال ، امید ستون نویس های مجلات زرد را که منتظر "سوتی" گرفتن از اینها بودند نومید کرد. مریلین در ابتدا نقش گریبل را میخواست چون دوست نداشت در فیلم عینک به چشم بزند. این اولین فیلم استودیو فاکس بود که در قالب سینمااسکوپ فیلمبرداری شده بود.

مطبوعات: " مریلین مونرو ، بتی گریبل و لورن باکال با هوشیاری تمام آنچه را که نونالی جانسون(فیلمنامه نویس) نوشته بود به اجرا در آوردند. بازی طبیعی اینها که به این فیلم مفرح اضافه شده ، این فیلم را به عنوان خنده دارترین فیلم سال مطرح ساخته." نیویورک دیلی نیوز

.

.

.

20- River of No Return    1954

کارگردان: اتو پرمینگر

سایر بازیگران: رابرت میچام ، روری کالرن

کاراکتر مریلین: کی وستون

ترانه های اجرا شده :

One Silver Dollar

Down in the Meadow

I'm Gonna File My Claim

River of No Return

خلاصه فیلم: در شهری که گرفتار تب طلا شده حرص و طمع یک قمارباز قهار که در یک بازی پوکر برنده جواز استخراخ معدن شده است ، سبب می شود سه نفر(کشاورزی بنام مت کالدر ، پسرش و دوست دختر فرد قمارباز) مجبور به کاری خطرناک شوند : عبور از رودخانه ای سرکش و وحشی که شاید راه بازگشتی از آن نباشد . . .

  با میچام و اتو پرمینگر

توضیحات: مریلین برای بازی در این فیلم در کوه های راکی کانادا حاضر شد. این اولین فیلم وسترنی او بود و به نظر خودش خوب از کار درنیامد. در طول فیلمبرداری ، در صحنه ای از فیلم مچ پای مریلین پیچ خورد و همین باعث شد تا او تا آخر فیلم لنگ لنگان و به کمک جو دی ماجیو حرکت کند. برخی میگویند این کار مریلین راهی بود برای انتقام از پرمینگر که نتوانسته بود از او به خوبی بازی بگیرد.

مطبوعات: "شکی نیست که دوشیزه مونرو توانایی کاملی در شغل خود دارد ، اما عناصر به شدت دراماتیک فیلم کمی بیش از توان او در این مقطع از دوران بازیگریش است." لس آنجلس اگزاماینر




RE: مریلین مونرو ، بانویی برای تمام فصول - پرشیا - ۱۳۹۲/۵/۱۴ صبح ۱۲:۲۷

ضمن مطالعه ی تاریخ موسیقی جاز و هنرمندان برجسته ی این شاخه از هنر موسیقی به نکته ی جالبی بر خوردم که بی ارتباط با ستاره ی این جستار نبود. مطلب زیر ادای احترام به دوست ارجمندی است که این جستار را شروع کرده و اطلاعات ارزشمندی را بی منت در اختیار دیگر دوستان قرار داده اند:

اِلا فیتزجرالد یکی از چهره های افسانه ای تاریخ موسیقی جاز است که از ابتدا تا میانه ی دهه ی پنجاه میلادی در اوج شکوفایی حرفه ای خویش ایستاده بود. در آن روزگار, او به عنوان هنرمند جازی که آثار بسیار پرفروشی را عرضه می کرد, در سرتاسر دنیا شناخته شده بود. اما برای اجرای برنامه در بعضی کلوپ های شبانه ی بزرگ تر و محبوب تر با مشکل مواجه بود. کلوپ شبانه ی موکامبو واقع در هالیوود شرقی یک کلوپ ویژه ی سفید پوستان و پرطرفدارترین باشگاه رقص در آن ناحیه محسوب می شد که به دلیل سیاه پوست بودن اِلا, به او اجازه اجرای برنامه در آن را نمی دادند. مریلین که شیفته ی اِلا و موسیقی اش بود, تصمیم گرفت برای حل این مشکل به کمک او برود.

الا فیتزجرالد

عکسی از اِلا در دهه ی سی میلادی

اِلا در مصاحبه ای که با یکی از مجلات داشت, ماجرا را به این شکل شرح می دهد:

"من به راستی مدیون مریلین مونرو هستم. چون او بود که امکان اجرای برنامه در موکامبو را برای من فراهم کرد. این کلوپ در دهه ی پنجاه بسیار محبوب بود. مریلین شخصا با صاحب موکامبو تماس گرفت و گفت این خواسته ی شخصی اوست که به من اجازه ی اجرا در کلوپ اش را بدهد و در صورتی که با این درخواست موافقت کند, مریلین هر شب یکی از میزهای جلویی و نزدیک به صحنه را رزرو خواهد کرد. او به مدیر کلوپ گفت که چنین کاری با توجه به موقعیتی که مریلین به عنوان یک فوق ستاره ی سینما دارد, در مطبوعات غوغا بپا خواهد کرد. مدیر حرف او را تایید کرد و مریلین هم به قول اش پایبند ماند: هر شب سر یکی از میزهای جلویی می نشست. این موضوع بازتاب گسترده ای در روزنامه ها داشت...... بعد از آن من دیگر هرگز ناچار به اجرای برنامه در کلوپ های کوچک جاز نشدم. مریلین زنی استثنایی بود و کمی پیشروتر از زمان خودش, و این موضوعی است که خود از آن آگاه نبود."

الا فیتزجرالد

اِلا فیتزجرالد و مریلین مونرو در حال گفتگو و گوش سپردن به موسیقی جاز در کلوپ تیفانی واقع در هالیوود, سال 1955

مصاحبه ی فوق در یکی از مقالات مجله ی MS در آگوست سال 1972 به چاپ رسید. رشته ی دوستی این دو زن که هریک در عرصه ی هنری خود چهره ای برجسته بودند تا زمان مرگ مریلین پایدار باقی ماند.




RE: مریلین مونرو ، بانویی برای تمام فصول - اسکورپان شیردل - ۱۳۹۲/۵/۱۶ صبح ۰۴:۲۴

21- There's No Business Like Show Business   1954

کارگردان : والتر لانگ

سایر بازیگران: اتل مرمان ، دانلد اُکانر ، میتزی گاینور

کاراکتر مریلین : ویکی هافمن

ترانه های اجرا شده:

"A Man Chases a Girl "duet

After You Get What You Want You Don't Want It

Heat Wave

Lazy

You'd Be Surprised

There's No Business Like Show Business

خلاصه فیلم: خانواده ای که درکار نمایش هستند ، با ورود دختر جامه داری (جامه دار: کسی که در کافه ها و رستورانها کلاه و پالتوی میهمانان را ازشان می گیرد) به درون زندگیشان با مشکل مواجه میشوند . . .

توضیحات : اولین فیلم مریلین بعد از ازدواج با جو دی ماجیو. فیلمی فانتزی که ادای دینی است به ایروینگ برلین (آهنگساز و ترانه ساز مشهور سینمای آن دوران) . جو دی ماجیو هرچند در مورد لباس های اندک مریلین در فیلم به ظاهر عکس العملی نشان نمیداد اما حاضر هم نشد در معدود ملاقات هایش با مریلین سر صحنه فیلم برداری ، با وی بایستد و عکس بگیرد!

مطبوعات: " این فیلم یک فانتزی عالی است. پر از رنگ و آهنگ . سرشار از احساسات ناب و شگرف." نیویورک دیلی میرور

.

.

.

22- The Seven Year Itch   1955

کارگردان: بیلی وایلدر

سایر بازیگران: تام ایوِل

کاراکتر مریلین: دختر

خلاصه فیلم: مردی خیال پرداز که همسرش به مسافرت رفته دچار وسوسه دختر همسایه طبقه بالایش می شود ...

توضیحات : مشهورترین صحنه ای که از مریلین بر پرده سینما نشان داده شده در این فیلم است. گفته می شود همین صحنه باعث جدایی مریلین و جو دی ماجیو شد. بعد از کلی تبلیغات روی این صحنه و بعد از اینکه تعداد زیادی از مردم برای تماشای فیلمبرداری این صحنه در خیابان جمع شدند نهایتا این سکانس دوباره در استودیو فیلمبرداری شد. خارش هفت ساله (یا ترجمه صحیح ترش خارش سال هفتم) یکی از موفق ترین کمدی های وی نیز محسوب میشود.

مطبوعات: " دوشیزه مونرو هویتی خاص و تجسم فیزیکی ویژه ای به فیلم داده است." نیویورک تایمز

"

.

.

.

23- Bus Stop    1956

کارگردان: جاشوا لوگان

سایر بازیگران: دان مورای

کاراکتر مریلین: چری

ترانه های اجرا شده:

That Old Black Magic

خلاصه فیلم: گاوچرانی صاف و ساده اما کله شق عاشق دختری آوازه خوان میشود و بزور میخواهد تا او را به مزرعه خود در مونتانا ببرد. اما دختر مخالف است. سرانجام . . .

توضیحات: یکی از بهترین بازی های مریلین و شاید بهترینِ آنها. این فیلم ثابت کرد استعداد مریلین فقط در چهره و اندام او نیست. خود وی معتقد بود صحنه گفتگویش با الما (هوپ لانگ) و گریه کردنش در اتوبوس ارزش نامزدی اسکار را داشت.

مطبوعات: "در ایستگاه اتوبوس ، مریلین مونرو یکبار و برای همیشه این اندیشه را که او صرفا شخصیتی فریبنده است باطل میکند." دِ ساتردی ریویو

"این نمایش مریلین است. دوست من! و در این نمایش ، اندام ، زیبایی و استعداد خود را عرضه میدارد." لس آنجلس اگزاماینر

"در استگاه اتوبوس او یک نقش فوق العاده دارد. نقشی که آن را با محنت و طنازی توامان ، ایفا میکند." هرالد تریبیون

"سرانجام مریلین مونرو در ایستگاه اتوبوس خود را به عنوان هنرپیشه اثبات کرد." نیویورک تایمز

.

.

.

24- The Prince and the Showgirl   1957

کارگردان: لارنس اولیویه

سایر بازیگران: لارنس اولیویه

کاراکتر مریلین: السی مارینا

خلاصه فیلم: شاهزاده ای از کارپاتیا (کشوری خیالی در ناحیه بالکان) تلاش میکند در دام افسونگری و دلربایی دختری آمریکایی که به دفعات سر راهش سبز می شود نیفتد اما ...

توضیحات: اولین (و آخرین) محصول استودیوی مریلین، مدت کوتاهی بعد از ازدواجش با آرتور میلر در لندن ساخته شد.او علاوه بر تهیه کنندگی این فیلم ، در مقابل سر لارنس اولویه کبیر نیز به بازی پرداخت و در حین تولید فیلم دریافت که تهیه کنندگی چه کار سخت و طاقت فرسایی است. اما به هر جهت او مانند همیشه در برابر دوربین ، عالی و خیره کننده بود.

مطبوعات: " شاهزاده و دختر نمایش فیلم سرگرم کننده ای است ؛ به شرط آن که آن را جدی نگیرید." نیویورک تایمز

" مطمئن هستم این بهترین تلاش سینمایی مریلین است." لس آنجلس تایمز




RE: مریلین مونرو ، بانویی برای تمام فصول - اسکورپان شیردل - ۱۳۹۲/۵/۱۷ عصر ۰۱:۳۰

25- Some Like It Hot   1959

کارگردان: بیلی وایلدر

سایر بازیگران: جک لمون ، تونی کرتیس

کاراکتر مریلین: شوگر

ترانه های اجرا شده:

Running

I Wanna Be Loved By You

I'm Through With Love

خلاصه فیلم: دو نوازنده آس و پاس بعد از اینکه شاهد یک قتل توسط مافیا میشوند برای فرار از دستشان ، با شکل و شمایلی زنانه داخل یک گروه موسیقی میشوند که تماما متشکل از دختران زیبا و جوان است. اما بعد از ملاقات با دختری زیبا و همچنین پیرمردی عاشق پیشه و پولدار درمی یابند که زن پوش شدن چندان هم عاری از دردسر نیست . . .

توضیحات: اگرچه به تعبیر بسیاری از سینما دوستان ، بعضیها داغش رو دوست دارند بزرگترین نمایش سینمایی مریلین محسوب میشود اما خود وی در ابتدا علاقه ای به شرکت در فیلم نداشت. علتش این بود که از طرفی فکر میکرد کاراکتر او در این فیلم باز هم یک "دختر بلوند و ساده لوح دیگر" است و در ضمن سعی داشت از ازدواجش با آرتور میلر بچه دار شود. اما از آنجایی که هر زوجی برای بچه دار شدن نیاز به پول هم دارد سرانجام مریلین این نقش را پذیرفت. تاخیرها و اشتباهات روی صحنه مریلین در این فیلم بسیار زیاد و مثالزدنی بود اما شاید او انگیزه ای پنهانی برای این کار داشت. کار با بیلی وایلدر برای وی همچون نبردی دائمی بود که سرانجام مریلین پیروز میدان شد و توانست وایلدر را متقاعد کند که کاراکترش در فیلم چگونه باید ظاهر شود. خشم او از وایلدر منجر به خلق شخصیتی کمیک شد که بهترین و بزرگترین نقش آفرینی مریلین در قالب دختر بلوند و ساده لوح به شمار می آید.

مطبوعات: " کمدی سال 1959 وایلدر یکی از گنجینه های دیرپای سینما است. فیلمی خلق شده از وسواس و الهام." راجر ایبرت

.

.

.

26- Let's Make Love   1960

کارگردان: جورج کیوکر

سایر بازیگران: ایو مونتان ، فرانکی واگان ، تونی رندال

کاراکتر مریلین: آماندا دل

ترانه های اجرا شده:

My Heart Belongs to Daddy

Specialization "duet"

Let's Make Love

Incurably Romantic "duet"

خلاصه فیلم: میلیاردری که در نمایشی هجوگونه مورد تمسخر قرار گرفته به طور ناشناس به مکان تمرین نمایش میرود و در آنجا با آماندا دل (مریلین) که مشغول تمرین آواز است آشنا میشود. از طرفی دیگر کارگردان نمایش که او را نشناخته وی را برای بازی در نقش خودش مناسب میبیند و . . .

توضیحات: هرچند مریلین علاقه ای به فیلمنامه این فیلم نداشت اما به دلیل تعهدی که به فاکس داشت مجبور به بازی در این فیلم شد. انتخاب ایو مونتان به عنوان نقش مقابل مریلین ، ایده خود او بود و موجب بروز شایعاتی مبنی بر عشق و عاشقی بین ایندو گشت. بیا عشق بورزیم پس از چند فیلم موفق مریلین ، به عنوان فیلمی کم فروغ در کارنامه او ثبت شد.

مطبوعات: " خانم مونرو به عنوان یک کمدین طراز اول ، خط مشی ثابتی ندارد." نیویورک دیلی میرور

.

.

.

27- The Misfits    1961

کارگردان: جان هیوستن

سایر بازیگران: کلارک گیبل ، مونتگومری کلیفت ، ایلای والاش

کاراکتر مریلین: رزلین تابور

خلاصه فیلم: زنی زیبا  و مطلقه موقعی که به شهر رنو آمده است با سه گاوچران کهن سال دوست می شود . اما موقعی که درمیابد آنها نقشه دارند تا اسبهای وحشی را به دام بیندازند و گوشت آنها را برای تهیه غذای سگ بفروشند دچار خشم و سرخوردگی میشود. . .

توضیحات: ناجورها آخرین فیلم کامل شده مریلین مونرو و همچنین به مثابه آواز قویی برای ازدواجش با آرتور میلر به شمار می آید. (فیلمنامه این فیلم را آرتور میلر نوشت و به مریلین تقدیم کرد.) تولید فیلم با مشکلاتی همراه بود . در میانه فیلمبرداری مریلین دچار تنش های عصبی شد و مجبور شد به مدت 10 روز دوران نقاهت را در بیمارستان سپری کند. در این فیلم مریلین در مقابل بت دیرینه خود کلارک گیبل قرار گرفت. هرچند گیبل مدت کوتاهی بعد از پایان فیلمبرداری بر اثر حمله قلبی درگذشت.

مطبوعات: "مریلین نقشی را بازی کرد که تکه هایی از آن در واقع یادآور زندگی خود اوست." لایف

.

.

.

28- Something's Got to Give   1962 

کارگردان: جورج کیوکر

سایر بازیگران : دین مارتین ، سید چریس

کاراکتر مریلین: اِلِن آردن

خلاصه فیلم: مردی که سالها قبل همسر خود را در دریا گم کرده و از دست داده ، پس از طی تشریفات قانونی دوباره ازدواج میکند اما در همان زمان همسر وی که از  یک جزیره متروکه نجات یافته ، به خانه بر می گردد . . . (این فیلم نیمه تمام در واقع بازسازی فیلم همسر دلخواه من My Favorite Wife بود که در سال 1940 ساخته شده بود. این فیلم هیچگاه به نمایش در نیامد و فقط در سال 2001 ، تکه های فیلمبرداری شده آن بازسازی شد و در قالب یک فیلم کوتاه 37 دقیقه ای از تلویزیون پخش شد.)

ضمیمه : قسمتهایی کوتاه از این فیلم را از لینک زیر دانلود کنید:

http://www.mediafire.com/download/vk771le1qpdfm42/Marilyn_Monroe_1962_unfinished_Footage_!_!_RARE.FLV

توضیحات: بر خلاف آنچه که در بین رسانه ها شایع است و تمام تقصیرها را برای ناتمام ماندن فیلم به گردن مریلین انداخته اند اما با کمی تحقیق میشود پی برد که در آن زمان استودیو فاکس با مشکلات مالی فراوان دست به گریبان بود. ساخت فیلم کلئوپاترا و طولانی شدن زمان ساخت آن ، هزینه گزافی بر دوش فاکس باقی گذاشته بود (حدود 44 میلیون دلار) . از طرف دیگر هرچند مریلین در سر صحنه فیلم غیبت ها و تاخیرهای متعددی داشت اما او واقعا بیمار بود و مدارک پزشکی نیز اثبات میکند که او در آن زمان به بیماری سینوزیت مبتلا بود. اما طوری با او رفتار کردند که گویی او یک بیمار قلابی است!

واقعیت اینست که مدیران فاکس با او خوب تا نکردند. مریلین مونرویی که تمام محبوبیت و شهرتش را برای فاکس هزینه کرده بود سرانجام از این استودیو اخراج شد! هر چند آنها به کمک رسانه های زیر دستشان سعی کردند نشان دهند مریلین مشکل دارد و در واقع سیر قهقرایی او آغاز شده است اما تصاویری که از آن زمان باقی مانده نشان میدهد که او در آن دوران هم به همان زیبایی و سرزندگی همیشگی خود بود و در واقع میتوانست باز هم در فیلم های بیشتری بازی کند اما متاسفانه مجموع این عوامل و در نهایت مرگ ناگهانی او این فرصت را برای همیشه از وی و دوستداران بیشمارش گرفت.




RE: مریلین مونرو ، بانویی برای تمام فصول - اسکورپان شیردل - ۱۳۹۲/۵/۲۹ عصر ۰۶:۰۰

همسران مریلین

1- جیمزادوارد (جیم) دوگرتی از سال 1942 تا 1946

همانطور که قبلا هم گفته شد مریلین در دوران کودکی و نوجوانی سرپرست های مختلفی را تجربه کرد. یکی از این سرپرست ها گریس مک کی، دوست صمیمی مادر مریلین بود که از سال 1938 قیمومیت کامل نورماجین را برعهده گرفت. او که در ابتدا مجرد بود پس از مدتی با اروین (داک) گودارد ازدواج کرد. در واقع احساس او این بود که با این ازدواج هم دختر خودش بیب و هم نورماجین وضعیت بهتری پیدا میکنند که البته زمان ثابت کرد او اشتباه میکرد. داک و گریس در لس آنجلس به خانه جدیدی نقل مکان کردند و در آنجا گریس با اتل دوگرتی- خانم همسایه دیوار به دیوارشان- آشنا شد و آندو پس از مدتی باهم دوست صمیمی شدند. اما در سال 1941 دوباره به منزل قدیمشان که تقریبا یک مایل با خانه فعلی فاصله داشت برگشتند. بنابراین مدرسه بچه ها دورتر شد .برای اینکه نورماجین و بیب مجبور نباشند که مدرسه شان را در وسط سال عوض کنند گریس از جیم پسر اتل میخواهد که آنها را با اتوموبیل خود به مدرسه ببرد و برگرداند. جیم موافقت کرد و در ضمن آن ، از گریس خواست که نورماجین را به میهمانی کریسمس ببرد. گریس قبول کرد و برای اینکه بتوانند بیب را هم همراه خود ببرند پسری از دوستان جیم را درنظر گرفتند تا 4 نفری بتوانند به میهمانی و مجلس رقص بروند.

جیم دوگرتی که بود؟

جیم دوگرتی در سال 1921 متولد شد . والدینش اهل تگزاس بودند و پس از نقل مکان به لس آنجلس با خانواده گودارد مدتی همسایه بودند. جیم کوچکترین فرزند خانواده در بین 4 فرزند به شمار میرفت. او در دبیرستان به جوانی خوش تیپ و ورزشکار تبدیل شد که هر دختری آرزوی دوستی با او را داشت . اما او ترجیح داده بود تا برای نورماجین دوست خوبی باشد. نورماجین هم همانطور که بعدها گفت او را مانند برادر خود دوست داشت.

در سال 1942 داک مجبور بود به دلایل شغلی به ویرجینیای غربی برود اما گریس تصمیم گرفت نورماجین را همراه خود نبرد. هنوز علت آن به درستی معلوم نشده اما گفته میشود در لس آنجلس شبی از شب ها که گریس در خانه نبود داگ مست لایعقل به منزل می آید و با دیدن نورماجین 15 ساله تحریک شده به او یورش میبرد و شروع به بوسیدن او میکند. از آن به بعد بود که گریس احساس کرد وجود چنین دختر جوان و جذابی در خانه اش دیگر به صلاح نیست و عاقلانه است همینجا جلوی این وسوسه را بگیرد (جالب اینجاست که با وجود این موضوع ، مریلین تا سال قبل از مرگش با داک گودارد دوستی و رابطه نزدیکی داشت). بنابراین تصمیم گرفت او را شوهر دهد! در آن زمان در آمریکا میانگین سن ازدواج برای دختران 21 سال و 5 ماه و برای پسران 24 سال و 3 ماه بود. بنابراین هنوز سن ازدواج برای نورماجین نرسیده بود اما با این وجود گریس تصمیم میگیرد جوانی خوب و شایسته را برای او بیابد و چه کسی بهتر از جیم خوش تیپ و محبوب؟ گریس موضوع را با جیم و خانواده اش در میان میگذارد و معلوم میشود آنها هم راضیند. به نظر میرسید خود جیم هم به نورماجین علاقه زیادی دارد و گریس تلاش چندانی برای قانع کردن او انجام نداد. معلوم نیست که آیا نورماجین هم با این ازدواج موافق بود یا خیر و اصولا آیا نظر او را هم پرسیده بودند یا نه؟

در 19 ژوئن سال 1942 نوعروس 16 ساله در منزل خاله اش به عقد ازدواج جیم درآمد و رسما خانم نورماجین دوگرتی شد. در موقع عروسی مادر واقعی نورماجین در آسایشگاه بود و حضور نداشت. خانواده گودارد هم در ویرجینیای غربی بودند و نتوانستند به عروسی بیایند.اما پدر و مادر رضاعی او آیدا و وین بلوندر در عروسی حضور داشتند. ضمنا خانواده جیم هم برای تدارک عروسی زحمت زیادی کشیدند. چون پدر واقعی نورماجین مشخص نبود خاله اش آنا به عنوان بزرگتر عروس دست او را در دستان داماد گذاشت.

در سال 1943 جیم به نیروی دریایی ایالات متحده پیوست و رهسپار میدان نبرد شد. مریلین نیز در کارخانه ساخت ادوات نظامی مشغول بکار شد. همانطور که قبلا گفته شد دوران زندگی با جیم دورانی بود که نورماجین به تدریج طعم شیرین شهرت و موفقیت را می چشید و کم کم مردان مشهور و متمول زیادی بدور او گرد آمدند. از سوی دیگر مریلین همانطور که بعدها خودش گفت از ازدواج مصلحتی خود با جیم که بدون عشق و تنها بر اساس توافق والدین شکل گرفته بود راضی نبود و هرچه که سنش بالاتر می رفت دلزده تر میشد و دریافت که چه پیشنهادهای بهتری از جیم میتوانست نصیب او شود.

اما جیم اعتقادی به این موضوع نداشت و معتقد بود که ازدواج آنها عاشقانه بوده است و آنها واقعا همدیگر را دوست داشتند. وی در سال 1953 در گفتگویی اظهار کرد :"ازدواج ما ازدواج خوبی بود. کمتر پیش می آید یک مرد عروسی مثل مریلین نصیب او شود. تعجب میکنم او چطور فراموش کرده ما چقدر عاشق هم بودیم." او در کتاب خود در مورد مریلین میگوید که او علاقه زیادی به خانواده جیم داشت و جالب است که همین علاقه را در ازدواج های بعدیش نیز به خانواده شوهران آینده اش نشان داد. او علاقه زیادی داشت که خود را با سلایق و علایق خانواده شوهرانش همگون سازد ؛ به طوریکه در موقع ازدواج با آرتور میلر به دین یهود گروید و در موقع ازدواج با جو دی ماجیو شروع به یادگیری آشپزی ایتالیایی کرد!

در هر صورت ازدواج آنها پس از 4 سال در 13 سپتامبر 1946 پایان یافت. درخواست طلاق را نورماجین داده بود. در زمان دادخواست طلاق جیم در شانگهای چین بود. پس از جدایی جیم دچار افسردگی شد تا حدی که میخواست به زندگیش خاتمه دهد ، اما وقتی تصور کرد که مادرش پس از یافتن جسد او چه حالی پیدا میکند منصرف شد.

 جیمز دوگرتی بعد از مریلین دو بار دیگر ازدواج کرد. ازدواج دومش با پاتریشیا شومان نیز به طلاق انجامید ، اما ازدواج سومش با ریتا لامبرت تا پایان عمرش پایدار بود.

جیم پس از خروج از نیروی دریایی به نیروی پلیس لس آنجلس پیوست تا بازرس پلیس شود و در سال 1974 بازنشسته شد. بعدها او در مصاحبه ای با سی ان ان و مجری مشهور آن لری کینگ گفت که پس از یافتن جسد مریلین یکی از افسران پلیس بنام جک کلمانز به او تلفن زده و خبر مرگ مریلین را به او داده. ضمنا روزنامه نیویورک تایمز هم در آن زمان از او خواسته بود تا یاداشتی به مناسبت مرگ مریلین از او چاپ کند اما او در پاسخ تنها گفت : متاسفم . و به گشت زنی خود در LAPD ادامه داده! جیم در سال 1976 کتاب خود را با نام The Secret Happy Of Marilyn Monroe منتشر کرد.

پس از بازنشستگی او به ایالت مین رفت. در انجا در انتخابات شورای شهر شرکت کرد و رای آورد و همچنین در دانشسرای جرایم جنایی مین شروع به تدریس کرد. جیم دوگرتی در سن 84 بر اثر ذات الریه ناشی از سرطان خون در بخش سن رافائل شهرستان مارین در ایالت کالیفورنیا درگذشت.




RE: مریلین مونرو ، بانویی برای تمام فصول - اسکورپان شیردل - ۱۳۹۲/۶/۱ عصر ۰۵:۵۳

2- جوزف پل (جو) دی ماجیو از 1954 تا 1954 (274 روز)

داستان ازدواج مریلین مونرو و جو دی ماجیو، داستان عاشقانه رویایی همه آمریکایی ها بود . همان چیزی که فیلم های هالیوودی به نمایش میگذارند. قهرمان خوش تیپ و ورزشکار ملی کشور ، قلب ستاره زیباروی و جذاب هالیوود را از آن خود کرد. اما در همان ماه عسل این ازدواج بود که روکش شیرین و خوشمزه این ازدواج تمام شد و هسته تلخ و هلاهل گون آن نمایان شد.

سال 1952 بود و مریلین در آن سال در دو فیلم Monkey Business و Don't Bother to Knock  بازی کرده بود . جو دی ماجیو که خود در آن زمان ستاره ای مشهور بود با دیدن چند عکس تبلیغاتی از مریلین ، از یکی از آشنایان خواست تا او را با مریلین آشنا کند . هرچند مریلین در آن زمان ستاره ای مشهور بود اما جو نیز در شهرت و محبوبیت دست کمی از او نداشت. آندو همدیگر را دیدند و ترتیب قرار شامی را دادند. قرار ملاقات در 8 مارس در رستورانی ایتالیایی بنام ویلانووا گذاشته شد و از آنجایی که مریلین چندان نظر خوشی نسبت به این ستاره مشهور با آن سیمای عبوس و اخمو نداشت با دو ساعت تاخیر در محل حاضر شد. اما در اولین ملاقات رفتار و سکنات جو مورد توجه مریلین قرار گرفت و از آن زمان آشنایی و عشق میان آندو آغاز شد. طبق معمول مطبوعات فورا در جریان قرار گرفتند و شروع به پوشش جامع اخبار این رابطه کردند به طوری که جو و مریلین مجبور بودند محتاطانه رفتار کنند و بیشتر شبها را در خانه یا در گوشه دنجی از رستوران جو باهم سرکنند. پس از چند جلسه نشست و برخاست ، جو واله و شیفته مریلین شد و عشق آتشینی بین آندو شکل گرفت که سرانجام به ازدواج میان آندو انجامید.

جو دی ماجیو که بود؟

جوزف پل دی ماجیو در سال 1914در مارتینز کالیفورنیا متولد شد. والدین او از ایتالیا به آمریکا مهاجرت کرده بودند و اجدادش همگی در صنعت ماهیگیری کار می کردند. او بازیکن معروف بیسبال و قهرمان ملی آمریکا بود که 13 سال درخشان را برای تیم "یانکیز" بازی کرد و 9 عنوان قهرمانی برایشان به ارمغان اورد. او از سال 1932 به طور حرفه ای به بیسبال پرداخت. برادرانش وینس و دام هم بازیکنان بزرگی در بیسبال بودند.

در سال 1937 او با هنرپیشه ای بنام دوروتی آرنولد آشنا شد و در سال 1939 باهم ازدواج کردند که ثمره این ازدواج پسری بنام جوزف پل دی ماجیوی سوم بود که در سال 1941 بدنیا آمد. جو و دوروتی در سال 1944 از هم جدا شدند.

در زمان جنگ جهانی دوم ، جو با درجه گروهبانی وارد نیروی هوایی آمریکا شد و در سال 1945 بدلیل زخم معده مزمن از ارتش معاف شد.

ازدواج

جو و مریلین دو سال پس از آشنائیشان ، در 14 ژانویه سال 1954 ، در سالن شهرداری شهر سان فرانسیسکو باهم ازدواج کردند .این دومین ازدواج هر دویشان محسوب میشد. با وجود اینکه انها میخواستند مراسمشان خصوصی و بدور از چشم مطبوعات انجام شود خبرنگاران و عکاسان زیادی در محل عروسی جمع شده بودند. ظاهرا مونرو جریان عروسیش را به یک نفر در استودیو گقته بود و او هم مطبوعات را در جریان گذاشت.

پس از ازدواج آنها برای گذراندن ماه عسلشان به ژاپن رفتند و از همانجا بود که اختلافات شروع شد. ظاهرا از مریلین درخواست شد که به کره سفر کند و برای سربازان امریکایی مستقر در انجا برنامه اجرا کند. با وجود نارضایتی جو ، مریلین شوهرش را در ژاپن تنها گذاشت و به کره رفت. پس از بازگشت از ماه عسل نه چندان شیرینشان به آمریکا تنشهای میان آندو ادامه یافت. مخصوصا که جو از تصویر س.ک.س.ی که از مریلین در رسانه ها خلق میشد بسیار آشفته بود. هرچند که خود جو نیز در ابتدا –همانند میلیونها مرد دیگر- شیفته اندام و خصوصیات جسمی این الهه زیبایی شده بود اما هیچوقت با جلوه گریها و عشوه های او نتوانست کنار بیاید. سرانجام تیر خلاص به زندگی ایندو در جریان فیلمبرداری فیلم خارش هفت ساله شلیک شد.

در اگوست 1954 ، تولید فیلم خارش هفت ساله در هالیوود آغاز شد و در ماه بعد در نیویورک ادامه یافت. جو در سفر به نیویورک مریلین را همراهی نکرد. در آن زمان مرافعات بین زن و شوهر به اوج خود رسیده بود. در طی تولید فیلم قبلیش یعنی There's No Business Like Show Business او سه بار سر صحنه از حال رفت که ظاهرا بدلیل تنشهای خانوادگی بود. جو تنها یک بار سر صحنه این فیلم حاضر شده بود . شواهد بسیاری نشان میداد اختلافات زناشویی مریلین و شوهرانش عمدتا ناشی از شرایط شغلی او بود. جو نیز از اینکه استودیوها از مریلین در نقشهای بلوند س.ک.س.ی استفاده میکنند آزرده و خشمگین بود. با وجود آنکه خارش هفت ساله بر اساس فیلمنامه موفقی از فیلمنامه نویس مشهور –جورج آکسل راد- تهیه میشد اما جو فکر میکرد این نقش نیز همانند سایر نقشهای مریلین ، نقش یک زیباروی احمق است. بالاخره جو برای پیوستن به همسرش به نیویورک رفت ، اما روابط آندو پس از آن سکانس افسانه ای به فاجعه تبدیل شد. آن صحنه در خیابان 52 لکزینگتن نیویورک و در نیمه شب فیلمبرداری شد. با وجود دیروقت بودن انبوهی از هواداران و خبرنگاران و عکاسان در محل گرد آمده بودند تا شاهد هنرنمایی ستاره محبوب خود باشند. بنا به درخواست کارگردان ان صحنه بارها و بارها تکرار میشد و هر بار صدای هورای مردم به گوش میرسید. بیلی وایلدر که میخواست آن صحنه را بگیرد هربار متوجه میشد که برق فلاش عکاسان و آماتورها مانع میشود بنابراین با آنها معامله ای کرد . او به عکاسان گفت اگر بگذارند این صحنه برداشت شود از مریلین میخواهد جلوی دوربین انها ژست بگیرد! موقعی که جو به سر صحنه رسید با تاسف دید که همسر عزیزش در نزد بیش از 2000 نفر آدم غریبه دامن خود را بالا زده و اندام خود را به معرض نمایش گذاشته . او که داشت از شدت خشم منفجر میشد با عصبانیت زیر لب گفت : اینجا چه خبره؟! او نه تنها از بابت این عمل مریلین خشمگین بود بلکه غرور حرفه ای خود را نیز ازدست رفته میدید. به فاصله یک ماه بعد از این اتفاق ، در اکتبر 1954 آنها از هم جدا شدند. مریلین در دادخواست طلاقش علت طلاق را "خشونت رفتاری زوج" ذکر کرده بود.

پس از طلاق

ازدواج مریلین و جو کوتاهترین زمان را در میان سه ازدواج مریلین داشت اما وداع آنها طولانیترین وداع بود. افراد زیادی وارد زندگی مریلین شدند و نهایتا پس از مدتی کوتاه از زندگیش خارج شدند ، اما تنها کسی که واقعا عاشق مریلین بود و در عشق خود ثابت قدم ماند جو بود. او از اولین جلسه ملاقات خود در سال 1952 تا لحظه مرگ مریلین و حتی بعد از آن ، عشق واقعی و آتشین و وفاداریش را به همه ثابت کرد.

پس از اینکه سومین ازدواج مریلین با آرتور میلر نیز به طلاق انجامید ، جو سعی کرد دوباره به زندگی مریلین برگردد و به زندگی نابسامان و پریشان او ثبات و آرامش ببخشد. او تلاش کرد افرادی را که – از نظر او- به غیر از دردسر ارمغانی برای مریلین به همراه نداشتند (برای مثال برادران کندی) از مریلین دور کند و حتی از او خواستگاری کرد و خواست تا یک بار دیگر باهم ازدواج کنند. شاید اگر مریلین به او فرصت بیشتری میداد دی ماجیو تنها کسی بود که میتوانست او را از سقوط در ورطه افسردگی ، داروهای مخدر و روابط ناهنجار با مردان متاهل نجات دهد و در ضمن زندگی خود را نیز حفظ کند.

برخی منابع ادعا کرده اند که جو و مریلین برای ازدواج مجدد باهم برنامه ریزی کرده بودند و حتی تاریخ ازدواجشان را نیز برای روز 8 اوت 1962 تعیین کرده بودند ؛ همان روزی که بعدا مصادف شد با مراسم تشییع جنازه مریلین. معلوم نیست تا چه حد این ادعاها صحت دارند و معتبر هستند اما همین قدر میدانیم که در طول سال 1961 و بعد از آن تا زمان مرگ مریلین ، جو نقش زیادی در زندگی مریلین داشت و اغلب نقش جانشین شوهر را برایش ایفا میکرد. در طول سال 1961 روابط آندو قویتر شد و آنها از مصاحبت هم بیشتر بهرمند شدند. مریلین در جایی گفته بود داشتن جو مانند داشتن محافظی دائمی است. آندو مثل هر زوج متاهل دیگری باهم به فلوریدا می رفتند . جو نیز تا حد زیادی ملایم و نرمخو شده بود و دیگر از آن خوی آتشین مزاجش خبری نبود. پس از پایان فیلم ناجورها مریلین خسته و تخلیه شده بود مخصوصا که از آرتور میلر هم جدا شده بود. بنابراین رابطه با جوی ملایم و عاشق پیشه جنبه های مثبتی را برایش به همراه داشت. به توصیه روانپزشکش اقدام به جستجو برای خرید خانه ای امن و راحت کرد. هزینه های گزاف و مخارج سرسام آور زندگی او به عنوان یک ستاره ، او را بی پول کرده بود بنابراین جو 10000 دلار برای خرید خانه به او قرض داد . اینها همه نشانه عشق خالصانه جو نسبت به او بود اما مریلین همیشه او را سر انگشت خود میگرداند و جو هرگز جایگاه واقعیش را نزد او ندانست.

در فوریه 1962 در هنگام بازگشت مریلین از سفری به مکزیک موقعی که جو برای استقبال از او به فرودگاه رفته بود ، با حیرت و عصبانیت مشاهده کرد که جوانکی مکزیکی به نام خوزه بولانوس همراه مریلین است. هرچند جوانک مکزیکی که فیلمنامه نویس بود بزودی به مکزیک برگشت و مریلین رابطه اش را با او قطع کرد اما پس از آن دیگر آرامش به رابطه ایندو برنگشت. به نظر میرسید مریلین قصد دارد دوباره نزد جو برگردد اما این بار در دام فرانک سیناترا و برادران کندی گرفتار شد. موقعی که جو در سفر کاری اروپا بود از میهمانی معروف 19 مه در مدیسون اسکوایر گاردن و آواز خوانی مریلین برای کندی باخبر شد. این خبر به منزله سیلی بر صورت جو بود. حسادت ، درد و تحقیر توامان به او هجوم آوردند. در لندن نونالی جانسون – نویسنده اخراج شده آخرین فیلم مریلین Something's Got to Give – به جو گفت که مریلین دچار دردسر شده و به او نیاز دارد . کارها روی صحنه برای مریلین خوب پیش نمیرفت. جو در پاسخ گفت "من نمیتونم به این دختره کمک کنم" که نشان میداد دیگر از این وضعیت خسته شده است. با اینحال وقتی که مریلین از فیلم اخراج شد و مطبوعات شروع کردند به نوشتن در مورد وضعیت نامتعادل روانی مریلین ، جو با اولین پرواز مستقیم به لس آنجلس برگشت. خسته و خواب آلود پس از طی 8 منطقه زمانی مستقیم به منزل مریلین رفت اما مریلین برخورد خوبی با او نداشت. دعوای شدیدی درگرفت و جو منزلش را ترک کرد و خسته و دل شکسته از اینهمه بیوفایی به نیویورک بازگشت. اما دو هفته بعد آندو باز هم باهم بودند. جو از مریلین عذرخواهی کرد و مریلین هم گفت که " احساس کرده که در مورد بعضی چیزها حق با جو است" . دوباره رابطه شان بهبود یافت تا آنجا که برخی گمان کردند آندو تصمیم به ازدواج مجدد گرفته اند. جو از کارش دست کشید و رسما استعفا داد و در 31 جولای دوباره به نیویورک برگشت تا وسایلش را از هتل لکزینگتون جمع کند.

قرار بود در چهارم اوت در یک مسابقه خیریه به همراه دو برادرش وینس و دام که انها هم بازیکن بیسبال بودند شرکت کند.

(چون مرگ مریلین به نوعی با قسمتی از زندگی جو گره خورده ، در قسمت بعد ماجرای درگذشت مریلین مونرو را تا جایی که به جو مربوط است ادامه میدهم)




RE: مریلین مونرو ، بانویی برای تمام فصول - خانم لمپرت - ۱۳۹۲/۶/۳ عصر ۰۲:۱۷

همانطور که در مطالب اسکورپان گرامی آمده است مریلین مونرو درست پس از ازدواجش با دی ماجیو درحین گذران ماه عسل جهت تقویت روحیه سربازان درگیردرجنگ کره فراخوانده میشود نوعروس بیدرنگ داماد مبهوت را ترک ودعوت را اجابت میکندوبرای انجام کنسرت به پشت جبهه میرود.قطعا این خاطره انگیزترین لحظات زندگی سربازان میشود وآنها بادوربینهایشان به ثبت آن میپردازند.اخیرا بنیاد مونرو از آنها خواست خاطرات ثبتی شان را بابقیه مردم شریک شوند صدها عکس فرستاده شد که این عکسها بهترینها بودند.




RE: مریلین مونرو ، بانویی برای تمام فصول - اسکورپان شیردل - ۱۳۹۲/۷/۶ صبح ۰۲:۳۲

2- جوزف پل (جو) دی ماجیو از 1954 تا 1954 (274 روز)

{ادامه}

در صبح روز چهارم اوت 1962 ، تلفن اتاق جو زنگ خورد. دکتر هایمن انگلبرگ با خبرهای وحشتناکی پشت خط بود. برای مریلین حادثه ای اتفاق افتاده بود. او مرده بود! تشخیص اولیه مصرف بیش از حد داروهای خواب آور بود . برای شناسایی جسد به جو احتیاج داشتند.

جو با فرودگاه تماس گرفت. قرار شد هواپیمای او تا رسیدن جو منتظر بماند. اما او خود را به موقع به فرودگاه رساند. بعدها روزنامه ها نوشتند که هنگام سوار شدن به هواپیما پشت جو خمیده شده بود ، سیمایش به رنگ خاکستر در امده بود . افسرده و مغموم سوار هواپیما شد و در حین پرواز سخنی از او شنیده نشد. سکوت مطلق!

در لس آنجلس وظیفه طاقت فرسایی به عهده داشت ؛ شناسایی جسد مریلین در سردخانه. به کالبدی که آنجا آرمیده بود نگاهی انداخت ، صدایی به سختی از ته گلویش خارج شد "خودشه" و دوباره ساکت شد. فرم تحویل جسد به قبرستان وستوود مموریال پارک را امضا کرد. وقتی شروع به صحبت کرد صدایش به زحمت شنیده میشد. هری هال او را به هتل میرامار رساند تا جو اتاقی را اجاره کند. جو پس از ورود به اتاقش در را بروی خود قفل کرد. روی تخت نشست. صدایی مانند غرش از دهانش خارج شد و سپس بدون هیچ حرفی در اشکهای خود غرق شد. هری و جو تا ساعتها اتاق هتل را ترک نکردند و به تلفن هم جواب ندادند و تلگرافها هم بدون پاسخ ماندند. اولین کاری که جو انجام داد تماس با خواهر ناتنی مریلین ، برنیس میراکل بود. جو از او خواست اجازه دهد ترتیبات کفن و دفن را خودش برعهده بگیرد. در اواخر همان روز خبر به برنیس رسید و او به جو تسلیت گفت و با خواسته اش موافقت کرد.

برنیس میراکل

در حالیکه روزنامه ها در روز یکشنبه تعطیل بودند ، ایستگاههای رادیویی خبر خودکشی احتمالی مریلین و ماجرای بطری های خالی قرص های خواب آور را برای مردم بازگو کردند. جو در اعماق قلبش معتقد بود این داستان حقیقت ندارد. آنها عاشق هم بودند ، کارها داشت بهتر میشد و آینده خوبی برای آندو قابل تصور بود. اما خبر خودکشی ... جو به هری گفت :" اونا کشتنش ، کندی های لعنتی!"  منظورش برادران کندی بود مخصوصا باب کندی که جو از او متنفر بود . همان روز جو فرانک سیناترا را هم لعنت کرد.

عصر همان روز یکشنبه جو و هری به خانه مریلین رفتند. پلیس هنوز در صحنه بود و به آنها اجازه داد تا به اتاق خواب مریلین وارد شوند. جو یکراست به سمت نامه های شخصی مریلین رفت و با عجله آنها را وارسی نمود. بعدها او به هری گفت که کتابچه  حاوی یادداشتهای شخصی مریلین گم شده بود . جو از پلیس در مورد کاغذهای گم شده سوال کرد اما انها پاسخ دادند چیزی جابجا نشده است . جو که از حرف آنها قانع نشده بود باز هم به جستجو ادامه داد اما فایده ای نداشت. پلیس ادعا میکرد تمام وسایل موجود در صحنه خودکشی برای یافتن نامه یا یاداشت خودکشی مورد بررسی قرار گرفته است و دوباره همه چیز سرجای خود قرار گرفته اند. جو نومیدانه به دنبال مرواریدهایی گشت که خودش در ژاپن به عنوان کادوی عروسی به مریلین داده بود اما از آنها هم اثری نبود . در این جستجوی بیهوده اما ، جو چیز عجیبی یافت در دفتری که مریلین نشانی افراد را در آن یادداشت میکرد. نامه ای بود که مریلین خطاب به او نوشته بود! به نظر میرسید او از نوشتن ادامه نامه منصرف شده است. مریلین در آن نوشته بود: " جوی عزیز! اگر من بتوانم تو را شادمان سازم بزرگترین و سخت ترین کار ممکن را انجام داده ام که آن هم اینست که یک نفر به طور کامل خوشبخت کنی. شادکامی تو به منزله شادکامی منست و .... " همینجا نامه ناتمام ماند. مریلین چه مطلبی در ادامه میخواست بنویسد؟ چه زمانی آن را نوشته بود؟ و چرا آن را در دفتر نشانی خود گذاشت؟ اینها سوالاتیست که هیچگاه نمیتوانیم جوابی برای آن پیدا کنیم.

برنیس میراکل فردای آن روز دوشنبه به نزد جو رسید و با جو توافق کرد که تشییع جنازه مریلین باید در محیطی کاملا خصوصی برگزار شود. آنها همراه با آینز ملسون (مشاور مالی مریلین) بیانیه ای در این مورد صادر کردند که متن آن به این شرح است :" بایسته است این مراسم ختم به صورت کاملا خصوصی برگزار گردد تا او بتواند در آرامشی که همیشه به دنبال آن بود ، به آخرین استراحتگاه ابدی خود رهسپار شود." به غیر از جو ، آینز ملسون و جو جونیور (فرزند جو از همسر اولش) ، فقط 24 عزادار در مراسم حضور داشتند . کسانی که به نحوی در طول زندگی کوتاه او نقشی داشتند اعم از خدمتکار ، سرایدار منزلش ، منشی ، راننده ، ماساژورش رالف رابرتز ، گرینسون و خانواده اش ، ناشر او ، وکلا و آرایشگر باوفایش آلن (وایتی) اشنایدر . جو موقعی به وایتی تلفن زد و خبر داد که جسد مریلین به گورستان رسیده بود یعنی صبح زود روز سه شنبه . وایتی قولی را که بعد از عمل جراحی آپاندیس مریلین به او داده بود به یاد آورد. او به مریلین قول داده بود پس از مرگش چهره او را آرایش کند ؛ به همان زیبایی که در زندگی بود و همچنین در فیلمهایش. جو پشت تلفن گفت: "تو بهش قولی دادی. نمیخوای به قولت عمل کنی؟ محض خاطر اون." وایتی فهمید منظور جو چیه و جواب داد: " دارم میام اونجا ، جو" و به قولش عمل کرد. او و دستیار لباس مریلین –مارجوری پلچر(که بعدها با وایتی ازدواج کرد) – با عشق و علاقه فراوان روی چهره و اندام مریلین کار کردند و او را به زیباترین شکل ممکن –چنان که در حیاتش نیز بدین گونه بود- درآوردند. کار سختی بود ؛ بویژه پس از انجام عمل کالبدشکافی که روی مریلین صورت گفته بود. همان کلاه گیسی که او در فیلم ناجورها بر سر کرده بود بر سرش گذاشتند. پیراهن "پوچی" سبز مورد علاقه اش که مریلین عاشق آن بود بر تنش کردند و روسری ابریشمین بر گردنش نهادند و او را در تابوت برنزی که جو برایش خریده بود خواباندند ؛ به همان زیبایی که چون همیشه بود.  جو کنار تابوت روی یک صندلی نشست و به عشق خود خیره شد. الحق که وایتی و مارجوری بهترین و زیباترین کار تمام عمر خود را انجام داده بودند. صبح چهارشنبه وقتی که آندو برای اطمینان از اتمام کار خود به آنجا بازگشتند دیدند که جو روی همان صندلی نشسته و تکان نخورده است. او تمام شب را در کنار مریلین بود و به او زل زده بود ، با او حرف زده بود ، برایش دعا خوانده بود و گریه کرده بود. در آن بامداد غم انگیز، او آنقدر در کنار عزیز از دست رفته اش ماند تا موقعی که زمان تشییع جنازه فرا رسید.

تشییع جنازه راس ساعت 1 بعدازظهر روز چهارشنبه 8 آگوست شروع شد ؛ همان روزی که به گفته برخی از منابع قرار بود روز ازدواج مجدد مریلین و جو باشد. جو و پسرش سوار لیموزین تشییع جنازه شدند و به سمت کلیسای کوچک داخل گورستان رفتند. جوی کوچک لباس ملوانی بر تن داشت و جوی پدر یک کت و شلوار خاکستری تیره. در داخل لیموزین جو دوباره شروع به گریستن کرد و بدون کلمه ای صحبت پیاده شد ، دست جو جونیور را گرفت و به سمت کلیسا رفت. مردم زیادی در آنجا جمع شده بودند و از بابت اینکه در تشییع حضور نداشتند خشمگین بودند و میگفتند حق آنهاست در تشییع پیکر مریلین شرکت داشته باشند. در پاسخ ، جو دندان قروچه ای کرد و گفت که اگر به خاطر آنها نبود او هنوز هم زنده در اینجا ایستاده بود. در داخل کلیسا یکی از آهنگهای مورد علاقه مریلین نواخته شد ؛ ترانه Over the Rainbow که جودی گارلند در فیلم جادوگر شهر اُز اجرا کرده بود. آنگاه جو از لی استراسبورگ خواست در مورد مریلین صحبت کند .

پائولا و لی استراسبورگ در مراسم تشییع

استراسبورگ مدحیه زیبایی در سوگ مریلین خواند. پس از آن حضار از کنار تابوت گشوده مریلین گذشتند و وداع آخر را با او به عمل آوردند. قبل از اینکه درب تابوت را ببندند جو خم شد و 3 شاخه گل سرخ را در دستان او گذاشت و در حالیکه با صدای بلند می گریست ، آخرین بوسه را بر او زد و گفت :" دوستت دارم ... دوستت دارم..."

پس از پایان مراسم جو چند روزی در لس آنجلس ماند و آنگاه به سمت مکزیک رفت تا از شر مطبوعات و مردم راحت باشد. روز جمعه قبل از رفتن به مکزیک ، او دوباره به گورستان بازگشت و ترتیبی داد تا دو بار در هفته چند شاخه گل رز سفید –گل مورد علاقه مریلین و سمبل عشق آندو- بر مزار او نهاده شود.

زندگی جو پس از مریلین:

پس از مرگ مریلین جو 47 سال دیگر زنده ماند . 47 سال آزگار بدون عشق. او هرگز از غم مرگ مریلین بهبودی نیافت. هیچوقت ازدواج نکرد و زندگیش را با زن دیگری تقسیم نکرد. او وقتش را صرف پول درآوردن و حفظ شهرت بیسبالیش کرد. هرگز نام مریلین را به بدی نیالود و همیشه در مورد او سکوت کرد. جو هیچوقت برادران کندی را به خاطر مرگ مریلین نبخشید. پس از مرگ آنها او گفت که آنها به آنچه که لیاقتش را داشتند رسیدند!

در دهه 70 جو سخنگوی شرکت "مستر کافی" یک شرکت تولیدکننده قهوه اسپرسو و آیس تی شد. در سال 1972 سخنگوی بانک پس انداز باوری شد. در دهه 80 تا سال 1991 به جز یک وقفه 5 ساله او برای موسسات مالی آگهی تبلیغاتی میساخت.

جو دی ماجیو در کهنسالی

جو سیگارکش قهاری بود. در سال 1998 بدلیل عمل جراحی سرطان ریه در بیمارستان بستری شد و 99 روز در آنجا ماند. در ژانویه 1999 به خانه اش برگشت و در 8 مارس همان سال در 85 سالگی درگذشت. تشییع جنازه او بدرخواست خودش بطور خصوصی برگزار شد.

قسمت بعد : ازدواج مریلین مونرو و آرتور میلر




RE: مریلین مونرو ، بانویی برای تمام فصول - BATMAN - ۱۳۹۲/۹/۱۱ عصر ۰۸:۴۳

پسر پنج ساله‌ای که ادعا می‌کند در قرن گذشته یکی از طرفداران مرلین مونرو بوده



«رایان» به یاد می‌آورد که سال‌ها قبل در یک میهمانی، «مریلین مونرو» را دیده، ولی با ضربه‌ای که محافظ شخصی این ستاره به به چشمش نواخته، نتوانسته است به او نزدیک شود، او تمام دوستان نزدیک این هنرپیشه افسانه‌ای را می‌شناسد و می‌تواند به تمام اتفاقات پشت صحنه‌ی فیلم‌های کلاسیک سیاه و سفید و شایعات پیرامون ستاره‌ها با تمام جزئیات اشاره کند

شرح خبر

http://caffebazi.com/index.php?option=com_content&view=article&id=1887:-5-&catid=43:1390-06-11-13-54-41&Itemid=83




RE: مریلین مونرو ، بانویی برای تمام فصول - BATMAN - ۱۳۹۲/۹/۲۷ عصر ۰۷:۲۴

نقاشی مریلین مونرو با استفاده از تکنیک خاص !


ناتالی آیریش از رژلب های مختلف بعنوان رنگ و از لب هایش به عنوان ابزار آثار هنری خود استفاده میکند، هر بار که بوسه ای بر روی سطح بوم می زند نقشی روی آن می بندد و به مرور تصویر ذهنیش را خلق می کند






RE: مریلین مونرو ، بانویی برای تمام فصول - زاپاتا - ۱۳۹۳/۷/۱۰ عصر ۰۲:۳۲

مانتویی با طرح مریلین مونرو در متروی تهران !

به گزارش ایسنا، این عکس را صبحانه‌آنلاین منتشر کرده است. ( میزبانی عکس :کافه سینما )




RE: مریلین مونرو ، بانویی برای تمام فصول - اسکورپان شیردل - ۱۳۹۳/۹/۲۴ صبح ۰۸:۴۴

مدتی این مثنوی تاخیر داشت! چقدر زمان زود می گذرد. بیشتر از یک سال از آخرین مطلب من در این تاپیک می گذرد . متاسفانه وقتی بین دو نوشته فاصله می افتد رشته کلام از دست می رود و کمی طول می کشد تا دوباره دریابی قصد داری چه بنویسی. با این حال برای مطلب جدیدم عجله ای نکردم و سعی کردم از منابع مختلف استفاده کنم تا مطلبی نسبتا جامع و کامل از این دوره زندگی این ستاره زیبا و ستودنی تهیه کنم. امیدوارم مورد پسند دوستان کافه قرار گیرد. در ضمن دوستانی که زحمت می کشند! و در شبکه های اجتماعی این مطالب را به نام پیج خود کپی پیست می کنند حداقل نام کافه کلاسیک را به عنوان منبع ذکر کنند. جای دوری نمی رود...

این مطلب در دو قسمت تقدیم دوستان می شود.

3- آرتور آشر میلر (از 1956 تا 1961)

آرتورمیلر نویسنده ، نمایش نامه نویس ، مقاله نویس و شخصیت برجسته آمریکایی در سال 1915 در نیویورک متولد شد. پدرش مهاجری یهودی-اتریشی و مادرش زاده ی نیویورک با والدینی یهودی-اتریشی بود. اولین ازدواج او در سال 1940 با مریگریس اسلیتری بود که حاصل آن دو فرزند دختر و پسر بود. آندو در سال 1956 از هم جدا شدند.

 از معروفترین نمایش های او میتوان به تمام پسران من ، مرگ فروشنده و چشم اندازی از روی پل اشاره کرد. ضمن اینکه فیلمنامه فیم ناجورها نیز نوشته اوست. از نظر عامه مردم نیز شخصیتی شناخته شده است که علت آن در درجه اول به خاطر ازدواجش با مریلین مونرو است. آرتور میلر در سال 1949 برنده جایزه ادبی پولیتزر گشته است.

عشق در اولین نگاه

سال 1951 آرتور میلر و الیا کازان برای کار روی فیلمنامه جدیدشان The Hook از نیویورک عازم لس آنجلس بودند (فیلمی که به دلیل بدنامی آندو در کمیته فعالیتهای ضد آمریکایی اجازه ساخت نگرفت هرچند بعدها کازان فیلمی دیگر با موضوعی مشابه آن ساخت یعنی فیلم در بارانداز) اما در واقع این سفر برایشان یک سفر کاری صرف نبود. این مسافرت برای آن دو در واقع فرصتی بود برای فرار از زندگی یکنواخت و خسته کننده نیویورک و بویژه برای میلرفرصتی بود برای دوری از زندگی پرتنش خود با همسرش مری که 10 سال میشد که با او ازدواج کرده بود و عملا به پایان رسیده بود. میلر در آن زمان 35 سال داشت و دنبال انگیزه ای برای شروع زندگی دوباره می گشت. این انگیزه بزودی سر و کله اش پیدا شد!

اولین بار میلر مریلین را در استودیو فاکس ملاقات کرد. میلر و کازان سر صحنه فیلم As Young As you feel او را دیدند. در آن صحنه که در شب فیلمبرداری میشد مریلین پیراهن نازک توری پوشیده بود و همانند آهویی می خرامید و از همه دلبری می کرد...

وقتی که فیلمبرداری به پایان رسید ، مریلین به سمت کازان رفت. او قبلا کازان را ملاقات کرده بود. در آن ملاقات جانی هاید فقید* نیز حاضر بود. از یادآوری مجدد مرگ جانی هاید اشک در چشمان مریلین حلقه زده بود. میلر درباره این صحنه می گوید: "او را در پرتو نورسفید دیدم در حالی که موهایش را بالای سرش جمع کرده بود و پوششی از تور سیاه دربر داشت."

چند روز بعد از آن در یک میهمانی بود که رابطه ی آندو شروع شد. میهمانی که برای میلر ترتیب داده شده بود و تعدادی از بانوان جوان نیز جزو مدعوین بودند. میلر با دیدن "او" با خود گفت:"آنها او را زنده زنده قورت می دهند." و حس کرد وظیفه ی حمایت از او را بر عهده دارد! پس از این ملاقات و شروع رابطه بین ایندو ، مریلین تصمیم می گیرد به دانشگاه برود و بنابراین در رشته ادبیات و هنر دانشگاه کالیفورنیا ثبت نام می کند. مریلین علاقه زیادی به پیشرفت خود داشت و می خواست از قالب زن زیبای کم هوش خارج شود ، مخصوصا که حالا معشوقش یک نویسنده ی شهیر بود!

در سال 1954 مریلین درگیر فیلم خارش هفت ساله بود. وقتی که فیلمبرداری فیلم در 5 نوامبر تمام شد ، مریلین تصمیم می گیرد از هالیوود دور شود و به خودش بیشتر بپردازد. در ماه دسامبر مریلین به نیویورک پرواز کرد و در آوریل 1955 منزلی برای خود در مجتمع آستوریا والدورف اجاره کرد. به پیشنهاد چریل کرافورد –از بنیانگذاران اکتورز استودیو- مریلین در این استودیوی معروف که بسیاری از نامداران سینما و تئاتر در زمره فارغ التحصیلان آن بودند ثبت نام کرد.از آنجایی که او قبلا با پائولا استراسبورگ در هالیوود آشنا شده بود ، در اکتورز استودیو او عملا شاگرد و مرید پائولا شد و رابطه ی بین آندو سبب اعتماد به نفس بیشتر مریلین شد.

در تابستان و پاییز 1955 مریلین و آرتور دائما همدیگر را ملاقات می کردند اما هنوز رابطه شان برای عموم چندان آشکار نشده بود. در جولای همان سال مریلین در مصاحبه ای گفت که به خرید منزلی در بروکلین فکر می کند. مصاحبه گر در مورد دوچرخه ای که کنار آشپزخانه بود سوال کرد و مریلین هم گفت که او با آن در سنترال پارک و پارک وی بروکلین دوچرخه سواری می کند. البته او به این موضوع که در این دوچرخه سواریها آرتور میلر هم او را همراهی می کند اشاره ای نکرد!

ماه جون سال 1956

ماه جون ، ماه پر ماجرایی برای زوج جوان و عاشق پیشه ی ما بود. در 10 جون 1956 بود که یکی از شایعات نویس های مطبوعات اعلام کرد که نمایش نامه نویس معروف آرتور میلر که قرار است شوهر بعدی مریلین باشد ، فردا از قید زناشویی قبلی خود رها می شود. در همین حین بود که مشکل میلر با کمیته فعالیت های ضد آمریکایی (HUAC) روی داد. در همین ماه میلر اعلام کرد که برای مسافرتش به بریتانیا برای صحبت در مورد تهیه نمایشی که از نمایشنامه معروفش چشم اندازی از روی پل اقتباس شده نیاز به تمدید پاسپورتش دارد. موقعی که میلر برای تمدید گذرنامه خود مراجعه کرد کمیته از این فرصت استفاده کرد و او را احضار کرد. میلر از کمیته خواست که نامی از کسی نبرد و ظاهرا فرانسیس والتر رئیس وقت کمیته نیز پذیرفت. وقتی میلر به همراه مریلین –که با به خطر انداختن موقعیت شغلی و محبوبیت خود او را همراهی کرده بود- برای دادرسی احضار شد، میلر در ابتدا مختصری از فعالیتهای سیاسی خود را در اختیار کمیته گذاشت. اما کمیته با نادیده گرفتن قول خود ، از میلر خواست اسامی دوستان و همکاران خود را که فعالیت های مشابهی دارند ذکر کند. میلر قبول نکرد و گفت که نمی توانم نام فرد دیگری را بیاورم و برایش دردسر درست کنم. به همین دلیل کمیته وی را مجرم شناخت و به 30 روز زندان و 500 دلار جریمه نقدی محکوم کرد و نیز تمدید پاسپورت او را لغو کرد. هر چند در دادگاه تجدیدنظر با توجه به دفاعیات میلر این حکم ابطال شد.

این دو واقعه یعنی احضار آرتور میلر به کمیته و ازدواجش با مریلین ، پای آن دو را بیش از پیش به مطبوعات باز کرد. مقالاتی که به عشق و ازدواج ایندو می پرداختند ناچار بودند بحث کمیته ضد آمریکایی را نیز پیش بکشند و برعکس جرایدی که به مسئله دادگاه می پرداختند مجبور بودند به ازدواج آن دو اشاراتی بکنند. میلر در مصاحبه ای اعلام کرد که قرار است با زنی که همسرم می شود به بریتانیا بروم. مطبوعات روی موضوع "همسر" فوکوس کردند و اصرار کردند که میلر تاریخ ازدواج را اعلام کند. میلر که از سماجت خبرنگاران کلافه شده بود تنها به این نکته بسنده کرد که ازدواجش "خیلی زود" سر می گیرد ، اما خبرنگاران و عکاسان که قانع نشده بودند دائما دنبال آندو بودند تا خبری بدست آورند ، تا آنجایی که جلوی مجتمع آپارتمانی مریلین خیمه زدند. زوج گرفتار مجبور شدند به مزرعه میلر در راکسبوریِ کانزاس بروند اما خبرنگاران سمج از رو نرفتند به سرعت به جلوی منزل راکسبوری نقل مکان کردند! میلر که از این وضع خسته شده بود به آنها قول داد که اگر بروند یک کنفرانس خبری در پایان همان هفته برایشان ترتیب می دهد.

در روز 29 جون کنفرانس موعود با حضور صدها خبرنگار و عکاس در مزرعه تشکیل شد. تعداد خبرنگاران به حدی زیاد بود که تمام چمن های محوطه راکسبری لگدمال شد و برخی افراد حتی از شاخه های درختان بالا رفته بودند! اوایل عصر بود که غرش وحشتناک یک تصادف ، یکنواختی انتظار را از بین برد. چند ثانیه بعد اتوموبیل حامل میلر و مونرو با سرعت جلوی در متوقف شد و تمامی سرنشینان آن سریعا از خودرو پیاده شدند. یکی از نزدیکان مریلین از منزل خارج شد و نزد خبرنگاران آمد و اعلام کرد که سانحه وحشتناکی روی داده است. خودرو یکی از خبرنگاران در حالی که در تعقیب خودرو آرتور و مریلین بود با یک درخت برخورد کرده و خبرنگار مذکور که مارا شرباتوف نام داشت و در مجله پاری ماچ کار می کرد به شدت مصدوم شده و به بیمارستانی در همان حوالی اعزام شده است. متاسفانه جراحات وی کشنده بوده و او پس از مدت کوتاهی فوت می کند.

زمانی که مریلین و آرتور همراه والدین میلر به نزد خبرنگاران آمدند گرچه ظاهری آرام داشتند اما از درون بسیار ناراحت بودند. برخی از شاهدان ادعا کرده اند که میلر عصبانی به نظر می رسید و مریلین نیز از بابت سانحه تصادف عصبی به نظر می رسید. غروب همان روز آنها به نیویورک رفتند و در مراسمی کوچک و خودمانی ازدواج کردند. احتمالا آن سانحه باعث شده بود که آنها چنین تصمیمی بگیرند تا از فضای مضحکی که مطبوعات بوجود آوردند در امان باشند.

دو روز بعد در اول جولای 1956 آنها دوباره باهم ازدواج کردند! این بار به سنت یهودی ها و در آکابوک وست چستر در منزل کای براون کارگزار ادبی آرتور میلر. لی استراسبورگ همراه عروس بود و حدود 30 نفر از دوستان و آشنایان در مراسم حضور داشتند. هیچ عکاس و خبرنگاری در مراسم حاضر نبود.  میلر حلقه ازدواج مادرش را قرض گرفت تا به انگشت مریلین بزند ؛ هرچند همان هفته یک حلقه نو برای مریلین خریداری کرد که روی آن حک شده بود: (از A به M جون 1956 از حالا تا همیشه). مریلین در آن زمان 30 ساله و آرنور 40 ساله بود. هرچند ازدواجشان با وقایع ناگواری همراه شده بود اما آندو از این وصلت راضی و سرخوش بودند که به وضوح در عکس های عروسیشان مشهود است. مریلین نه تنها شیفته شوهرش شده بود بلکه ذوق و قریحه ادبی او را نیز تحسین می کرد و میلر معمولا محجوب نیز آشکارا مفتون عروس زیبا و حساس خود شده بود. دو هفته پس از ازدواج ، عروس و داماد معروف به لندن رفتند . سفری که ماه عسل کاری آندو محسوب میشد.

* جانی هاید : استعداد یاب و مدیر برنامه های روسی-آمریکایی سینما که کمک زیادی به مریلین بخصوص برای گرفتن نقش در فیلم های جنگل آسفالت و همه چیز درباره ایو کرد. دوستی او و مریلین کمی بیش از حد معمول بود! و به همین خاطر هنگامی که در سال 1950 درگذشت شایعات زیادی درباره رابطه این دو منتشر شد.

ادامه دارد ...




RE: مریلین مونرو ، بانویی برای تمام فصول - اسکورپان شیردل - ۱۳۹۳/۹/۲۵ صبح ۰۵:۳۹

آرتور آشر میلر (از 1956 تا 1961) 

{ادامه}

زندگی زناشویی

مریلین در زندگی زناشویی خود قرابت شدیدی به پدرشوهر و مادرشوهر خود داشت و آنها را مامان و بابا صدا می کرد.پس از جدایی از آرتور و تا زمان مرگش با پدرشوهرش آگوستا میلر رفت و آمد داشت و از او می خواست در کارهایش او را همراهی کند. گرچه ظاهرا به مذهب یهود گرویده بود اما به نظر می رسید مذهب نقش چندانی در زندگی او ندارد.

آرتور میلر ، مریلین مونرو و والدین آرتور

تا مدتی زندگی آندو به روال معمول پیش می رفت تا اینکه کم کم روابط آن دو به سردی گرایید . مسلما بیماری روحی مریلین در این سردی نقش عمده ای داشت ولی علل دیگری نیز موثر بودند. یکی از اتفاقاتی که آن را موجب به سردی گرویدن این ازدواج می دانند یادداشتی نوشته میلر بود که مریلین به طور اتفاقی آن را پیدا می کند . در این یادداشت ، میلر از ازدواج با مریلین اظهار پشیمانی کرده و می ترسد که موقعیت شغلی اش براثر ازدواج با این "فرد مفلوک ، غیر مستقل و بچه سرراهی" به خطر بیفتد. او همچنین نوشته بود "تنها شخصی که من همیشه عاشق او هستم دخترم است". هر چند میلر نوشتن این یادداشت را به خاطر نداشت اما این یادداشت ضربه ای به مریلین وارد کرد که هیچگاه از آن بهبود نیافت.   شاید یکی دیگر از علت های سرد شدن رابطه بین ایندو نیز بچه دار نشدن مریلین بود که سبب میشد او به عنوان یک زن احساس ناقص بودن کند.

آخرین هدیه ولنتاین

در جولای 1960 تولید نهایی فیلم ناجورها آغاز شد. فیلمنامه این فیلم که توسط آرتور میلر نوشته شده بود هدیه ولنتاین آرتور به مریلین بود که توسط جان هیوستن کارگردانی میشد و در آن کلارک گیبل ، مونتگومری کلیفت و ایلای والاش نیز حضور داشتند. قرار بود ناجورها فیلمی باشد که توانائیهای بازیگری مریلین را به همه ثابت کند. اما کشمکش های مریلین سبب شد که فیلم با مشکلات زیادی روبرو شود. مریلین به دلیل دوری از روانپزشک مخصوصش و همچنین عدم درک عاطفی آرتور از وضعیت او ، به طور فزاینده ای مصرف داروهایش را خودسرانه بالا برد و این امر به همراه باده نوشی سلامت روانی او را بغرنج تر کرد.

کلارک گیبل ، مریلین مونرو و مونتگومری کلیفت در ناجورها

با گذشت چند هفته از شروع تولید فیلم ، بیماری مریلین رو به پیشرفت گذاشت و او افسرده و افسرده تر شد. میلر امیدوار بود که ناجورها مریلین را به او برگرداند اما او به زودی فهمید که: "اگر کلیدی برای گشودن درب بسته نومیدی مریلین وجود داشته باشد مسلما دست من نیست!" مریلین روزبروز نسبت به آرتور مایوس تر و سرخورده تر می شد. او حس می کرد در این ازدواج مغبون شده است ؛ شاید به این دلیل که این ازدواج  انتظارات بالای او را در مورد خوشبختی برآورده نکرده بود و به همین دلیل تمام عوامل دخیل در این ازدواج را از خود می راند منجمله خود آرتور را. برای آنکه میلر را از خود براند از فیلمنامه او ایراد می گرفت.

در روزهای پایانی ماه اوت ، مریلین به شدت دچار فروپاشی روحی شد و به بیمارستان وست ساید لس آنجلس اعزام شد. او ده روز تحت نظر روانپزشکش در بیمارستان ماند و در این مدت روز فیلمبرداری متوقف شد. در این 10 روز حال او بسیار وخیم بود بطوریکه هرکه او را می دید باورش نمیشد او همان ستاره زیبای هالیوود است. بدین ترتیب عملا تولید فیلم در ماه های اگوست و سپتامبر متوقف شده بود.

فیلم ناجورها علاوه بر وضعیت مریلین با مشکلات دیگری نیز دست و پنجه نرم می کرد. مونتگومری کلیفت در سال 1957 موقع رانندگی با باجه تلفن برخورد کرده بود و جذابیت و خوش تیپی مردانه اش را از دست داده بود. او نیز مانند مریلین به الکل و داروهای مخدر وابسته شده بود و طوری بدنام شده بود که شرکت های بیمه از بیمه کردن او در فیلم ها ابا داشتند. با اینحال با تلاش های میلر ، هیوستن و مدیر اجرایی قدرتمند هالیوود –لیو واسرمن- بیمه او انجام شد. اما با شروع فیلمبرداری همگان با تعجب مشاهده کردند که کلیفت با وجود بدنامی و باده گساری هایش حتی یک روز هم غیبت نکرد و قبل از شروع فیلمبرداری ، نقشش را از بر کرده بود. مونتگومری کلیفت پس از ناجورها در سه فیلم دیگر نیز بازی کردو آنگاه بر اثر بیماری قلبی در سال 1966 درگذشت.

اسطوره کودکی

شرکت گیبل در فیلم ناجورها برای مریلین موهبتی الهی محسوب میشد. علاقه او به گیبل به دوران بچگیش برمیگشت ، زمانی که در رویاهایش او را در نقش پدرش می دید. گفته می شود پدر به ظاهر واقعی مریلین –استنلی گیفورد- شبیه گیبل بود. مریلین در سال 1954 در یک میهمانی شام که به افتخار او ترتیب داده شده بود سلطان هالیوود را ملاقات کرد. آنها باهم شام خوردند ، رقصیدند و در مورد فیلم مشترکی که در آینده قرار است ساخته شود باهم صحبت کردند. مریلین وقتی شنید گیبل با بازی در نقش اصلی فیلم ناجورها موافقت کرده بسیار هیجان زده شد. در طول فیلمبرداری فیلم ، گیبل ثابت کرد نه تنها بازیگری بینظیر است بلکه جنتلمنی حساس و فهمیده نیز است. از آنجا که او متوجه شرایط بد روحی مریلین شده بود نسبت به تاخیرها و غیبت های مکرر مریلین هیچ ناراحتی و عصبانیتی از خود نشان نمیداد.

با وجود تمام مشکلات و موانع سر راه فیلم ، هیوستن توانست بازی خیره کننده ای از مریلین بگیرد. بدگوییهای بعضی از منابع و بیوگرافی ها در مورد بازی بد مریلین در این فیلم ، ناشی از پیشداوری نادرست از وضعیت بد روحی ستاره بزرگ است. در حقیقت عملکرد مریلین در این فیلم بسیار قوی و درخشان است که مدیون تمرینات او در اکتورز استودیو زیر نظر پائولا استراسبورگ است. بعلاوه آرتور میلر در فیلمنامه اش به نوعی نقش رزلین (کاراکتر مریلین مونرو در ناجورها) را طوری با زندگی واقعی مریلین درآمیخته بود که به شخصیت سازی مریلین کمک شایانی کرد و هیوستن نیز بازیگران را در کشف کاراکترشان آزاد گذاشته بود.

جدایی

با پایان فیلمبرداری ناجورها زندگی مریلین با میلر عملا به پایان رسیده بود. آندو با هواپیماهای جداگانه خود را به نیویورک رساندند. در روز 11 نوامبر 1960 مریلین رسما جدایی اش را از میلر اعلام کرد. مطبوعات به محل اقامت او هجوم آوردند و چشمان اشک آلود مریلین ماجرا را تایید کرد. مریلین سعی کرد از مطبوعات دوری کند ، اما حادثه دیگری تلاشهای او را بیهوده ساخت و آن هم مرگ کلارک گیبل در 16 نوامبر بود. چند روز قبل از آن گیبل دچار حمله قلبی شدیدی شده بود اما بسیاری بر این باور بودند که او بهبود می یابد. مرگ ناگهانی او ضربه شدیدی به روحیه مریلین وارد ساخت. آنقدر این شوک برایش شدید بود که او حتی نتوانست بیانیه ای آماده کند و در نهایت به چند جمله کوتاه بسنده کرد : " شوک بزرگی برای من است. عمیقا متاسفم . کلارک گیبل یکی از بهترین آدمهایی بود که من دیده ام." از طرفی شایعات بدی بر سر مریلین باریدن گرفت. اینکه کی گیبل بیوه جوان کلارک گیبل که از او باردار بود مریلین را برای مرگ شوهرش سرزنش کرد. کی گفت که کلارک به خاطر تاخیرها و بی نظمی های روزانه مریلین سر صحنه فیلم آخرشان متحمل استرس و ناراحتی زیادی شده است که همان موجبات حمله قلبی او را فراهم کرده است. افسردگی مریلین با شنیدن این موضوع شدید و شدیدتر شد. این که دیگران او را به خاطر مرگ بت محبوب دوران کودکیش سرزنش کنند فراتر از حد تحمل او بود. هرچند کمی بعد همسر گیبل او را برای غسل تعمید فرزندش دعوت کرد. مریلین که از این دعوت مسرور شده بود این دعوت را نشانه ی آن دانست که کی دیگر او را مقصر مرگ شوهرش نمی داند.

زمستان آن سال مریلین از همیشه مایوس تر و نومیدتر بود. کریسمس بدون میلر تنهایی او را برجسته کرده بود هرچند مدتی بعد جودی ماجیو مجددا وارد زندگیش شد و دیدارها را تازه کرد و بالطبع شایعات مطبوعاتی جدیدی نیز ساخته شد. در ژانویه 1961مریلین به مکزیک رفت تا طلاق خود با میلر را ثبت کند.

آرتور میلر پس از جدایی از مریلین و در سال 1962 با عکاسی به نام اینگه مورات ازدواج کرد. اولین فرزند آنها ربکا در همان سال به دنیا آمد و در سال 1966 دومین فرزندش دانیل که به بیماری سندرم داون مبتلا بود متولد شد. دانیل به آسایشگاه معلولین سپرده شد و از زندگی میلر بیرون رفت. زن و شوهر تا پایان عمرِ اینگه مورات در سال 2002 باهم زندگی کردند. دختر او ربکا میلر کارگردان و فیلمنامه نویس سینما است که در حال حاضر همسر هنرپیشه ی معروف سینما دانیل دی لوئیس می باشد.

آرتور میلر پس از مدتها مبازره با سرطان ، ذات الریه و بیماری نارسایی احتقانی قلب در 10 فوریه سال 2005 و در سن 89 سالگی در منزل خود در شهر راکسبری ایالت کانکتیکت بر اثر حمله قلبی درگذشت. او را در گورستان مرکزی راکسبری به خاک سپردند.




RE: مریلین مونرو ، بانویی برای تمام فصول - BATMAN - ۱۳۹۳/۱۱/۱۳ عصر ۰۹:۳۷

تصویری از اولین ازدواج مریلین مونرو

عکس‌ های نایاب ستاره‌ های هالیوود




RE: مریلین مونرو ، بانویی برای تمام فصول - سروان رنو - ۱۳۹۳/۱۱/۱۴ صبح ۱۲:۲۳

(۱۳۹۳/۱۱/۱۳ عصر ۰۹:۳۷)BATMAN نوشته شده:  

تصویری از اولین ازدواج مریلین مونرو

پس داماد کو ؟!

طبق تجربه و تحقیق مبسوطی که من در تاریخ سینما انجام داده ام ,   مظلوم ترین دامادهای دنیا , مردهایی هستند که با زن های معروف مانند هنرپیشگان سینما ازدواج می کنند. این بیچارگان علاوه بر اینکه دائما زیردست هستند , باید همواره عروس خود را رصد کنند و مواظبت کنند تا توسط یکی دیگر تور نشود. چون این عروسان در معرض دید جهانی هستند و ماشااله خواهان و دلباخته به حد وفور دارند.

البته راه حل هایی هم وجود دارد. یکی اینکه خود آقا داماد هم فرد معروف ( سلبریتی celebrity ) و بزرگی باشد تا بتواند از پس شرایط بر آید. نمونه عاقل بالغ و زنده آن جناب براد پیت هست که به خوبی از پس آنجلینا جولی ( حفظ الله لب و لوچها ) برآمده و زوج خوشبخت و پایداری را تشکیل داده اند. پس:

یا مکن با قیل بانان دوستی ... یا بنا کن خانه ای در حد فیل

زیاد به سلول های خاکستری هیپوتالاموس مغزتان فشار نیاورید . این   مرلین مونرو نیست ! بلکه تست گریم بازیگری است که قرار است فیلمی با موضوع مرلین مونرو بازی کند.  

 


RE: مریلین مونرو ، بانویی برای تمام فصول - Green - ۱۳۹۳/۱۱/۱۶ عصر ۱۱:۰۲

ممنون از همه دوستان بزرگوار با پستهاشون به خصوص اسکوربان عزیز بابت پستهای پر بارشون که کاملا مشخص بود زحمت زیادی کشیده بود به خصوص در معرفی فیلمها و زندگی شخصی...

 اما بسیار علاقه مند بودم دید شخصی خودم رو با توجه به اینکه این موضوع تخصصی حول محور مونرو هست با کسب اجازه از بزرگواران شرح بدم چون قطعا اساس بحث مطرح شدن تمامی نظراته.

از عبارت دید منفی استفاده میکنم چون به نظرم کاربرد نفرت و یا بلعکس عشق سرشار ( شیدایی !‌) نسبت به کاراکتر سازی سینمایی در محدوده عقلانی نیست.

وضعیت کاراکتری سینمایی خانوم مونرو اونطور که حتی در زندگی شخصیش و حرفه ایش شاخص بوده ( جان هیوستون میگفت برای برداشت صحنه ای از بازی خانوم مونرو گاهی تا ۶۰ برداشت داشتن !‌) نوعی بلاهت , حماقت و سستی رای در قبال نوعی کشش جنسی نسبت به ظاهرشون بوده ! چیزی که به نام بمب جنسی مشهور شد ( حداقل این یک عبارت برای من قابل هضم نیست !‌)..

به طور کلی در زندگی شخصی خود من همیشه دید بسیار مثبتی نسبت به زنان آگاه و معقول هر چند با ظاهری غیر کلاسیک ! وجود داشته و برعکس دید نامناسب نسبت به هرگونه نورپردازی جنسی پر بلاهت و حماقت بار !

کاراکتر های شخصیت هایی که بازیگرانی از نسلهای قبل تر همچون مارلنه دیتریش و جون کرافورد همواره بروز نوعی تدبیر و تعقل هوشمندانه زنانه بوده برای اینجانب بسیار قابل پذیرش تر هستند..

اینکه چطور چنین پدیده هایی در عرصه عمومی فرهنگ سازی سینمایی جای خود رو به بلاهت پیشگی جنسی میدن مسئله ایه که به قول دیوید لیبرمن نیاز به بررسی گسترده تر و جامعه شناسانه تر در محدوده زمانی خودش داره...

اما از نظر خود من پدیده ای همچون  مونرو حتی اگر باعث و ایجاد کننده موجی نباشه که آخر و عاقبتش به مسائلی همچون مسابقات حماقت بار  Miss Universe ( مسابقاتی که ملاک انتخاب زن برتر سال قوانین بسیار ساده ای دارد : اندام متناسب ! ,  سلیقه در انتخاب لباس های زیر !‌ , و همینطور تعدد زبانهای یادگیری شده و البته بعد از اون تخصص در زمینه تحصیلی ! !!!!!‌) و اونچه که به عنوان جنسیت نگاری در سرگرمی عمومی ( همچون تاکید بر اندام بانوان در موزیک ویدئو ها ! برای ایجاد جذابیت بیشتر ) نباشه , اما در نهایت ارفاق مسبب شتابی بسیار شدید و حشتناک به این پدیده شد..

پدیده ای که به قول کریستیان موزر باعث شکافی بسیار شدید بین فرهنگ عامه و فرهنگ هنر محور اساسی شد و نتیجه ای که داشت این بود که در دهه های بعدی تیراژ کتابهایی همچون گرگ و میش و دویدن خون آشامان به دنبال یکدیگه ! هشتصد برابر بیش از آثار پل استر بشه..

به هر حال در حالت خوش بینانه تمامی این مسائل دیدی بسیار شخصی میگیره و همین دید باعث میشه بروز این پدیده ها برای یک نفر خوش آیند و برای دیگری ناخوش آیند بشه..

اما حد اقل از دید شخصی اینجانب این پدیده هیچ گاه خوش آیند نبوده و نخواهد بود ...




RE: مریلین مونرو ، بانویی برای تمام فصول - خانم لمپرت - ۱۳۹۳/۱۱/۱۹ عصر ۰۵:۴۲

(۱۳۹۳/۱۱/۱۴ صبح ۱۲:۲۳)سروان رنو نوشته شده:  

زیاد به سلول های خاکستری هیپوتالاموس مغزتان فشار نیاورید ... 

My Week with Marilyn   2011

هفته من با مریلین نام فیلم درام و بیوگرافی است که محصول 2011 سینمای انگلستان می باشد. سیمون کورتیس که بیش از این کارنامه درخشان کارگردانی درتلوزیون داشته اینک در اقدامی جسورانه  ، هدایت سکان یک فیلم سینمایی را بر عهده گرفته است. سناریوی اقتباسی فیلم از آدریان هاجز می باشد که بر اساس دو کتاب از کالین کلارک است. کالین کلارک دستیار کارگردان در فیلم The Prince and the Showgirl (محصول 1957 با کارگردانی و بازی لارنس اولیویه که نقش مقابلش را مرلین مونرو ایفا نمود) بود که تا سال 1990 از انتشار خاطرات خود از دوران کار کنار مریلین مونرو ، خودداری ورزید.  فیلم My Week with Marilyn حاکی از تجربیات شخصی کلارک در این طیف کوتاه زمانی بطور مختصر مفید ولی نسبتاً دقیق و صادقانه میباشد.

موضوع فیلم به آشفتگی مریلین مونرو ستاره فیلم شاهزاده و دختر مانکن در حین تولید فیلم مزبور میپردازد، فیلمی که ساختش به همت ستاره توانمند و پرقدرت بریتانیایی سرلارنس اولیویه کلید میخورد: اولیویه (کنت براناگ)که واقف به جذابیت ومحبوبیت مریلین مونرو (میشل ویلیامز) است او را برای بازی در فیلم دعوت میکند و مونرو هم که خواستار بازی در نقشی متفاوت است آن را بااشتیاق اجابت میکند. اما دردسر از جایی آغاز می شود که مصائب مریلین نیز همراه او به لندن می آیند؛ میخوارگی، فراموشی دیالوگ، اعتیاد به دارو و تاخیر در صحنه فیلمبرداری ،اینها اولیویه را عصبی و کلافه میکند اما او ناگزیر به ادامه کار با مونرو است. مریلین که مدت زیادی از ازدواجش با آرتور میلر (دوگاری اسکات) نویسنده شهیر نیز نگذشته است، ازهمسرش دلزده و گریزان است و همین امر سبب میشود میلر موقتا او و لندن را ترک کند. البته دو دوست مریلین :هم بازی اش دیم تورنیکه ( جودی دنچ)،و تکیه گاه حرفه ای و همدمش پائولا استراسبرگ (زو وانامیکر)باعث میشوند او تاحدی غم هجران همسر را حس نکند ، اما نهایتا این کلارک (ادی ردمین)دستیار سوم اولیویه کارگردان است که مایه تسلی کامل مریلین میشود . او یک هفته تمام همه کس مریلین می شود ساحل امنی که زن جوان آشفته، در آغوش آن آرام میگیرد و کلارک نیز اولین عشق حقیقی زندگیش را تجربه می کند...


فیلم با اقبال عموم و فروشی خوب در باکس آفیس مواجه می شود. اما مهمترین انتقادات شباهت کم میشل ویلیامز به مونروی فقید است که البته به نظر می رسد وی با بازی زیرپوستی و درخشانش در فیلم این نقیصه را به نحو احسن جبران نموده است وبه همین رو جایزه بهترین هنرپیشه نقش اول زن گلدن گلوب همان سال را از آن خود می کند.

این نقش برای میشل ویلیامز کاملا باورپذیر بود .او درمصاحبه ای با نشریه تلگراف لندن گفته از نه سالگی تمام دیوار اتاقش از پوسترهای هنرپیشه های محبوبش بالاخص مریلین مونرو پوشیده شده بود او میگوید:"من همیشه جذب مریلین مونرو شده ام و این گرایش خاص نبود او مغناطیسی داشت که بیشتر مردم را به خود جلب میکرد. برای من زندگی خصوصی اش پیش از اینکه حتی به شهرت برسد بسیار جذابتر از ستاره شدنش بود من از نوجوانی تمام زندگینامه و هرمطلبی را که درباره اش چاپ میشد میخواندم... من زاده شدم تا نقش مریلین را بازی کنم..."

راجر ایبرت فقید دربخشی ازنقد خود درباره میشل ویلیامز و بازی او درکاراکتر مریلین مونرو گفته است:

"موفقیت  هفته من با مریلین مرهون شکل وبازی میشل ویلیامز است. با موهای بور، رژ قرمز و زاویه پردازی دوربین او چیزی شبیه مونرو گشته است، هرچند ریزه میزه تر است اما کیفیت کارش باعث جذابیتش شده است. گویی میخواهید او رادرآغوش نگاه دارید بی آنکه خواهان رابطه جنسی باشید. مونرو برخلاف هنرپیشه های زن معاصرش نظیر جین راسل و بریژیت باردو در روابط جنسی جسور وبی پروا نبود...مایی که از نزدیک مریلین مونرو راندیده ونشناخته بودیم با بازی میشل ویلیامز توانستیم بپذیریم مونرو درزندگی خصوصی و نیز درملا عام تا حدود زیادی همین چیزی بود که ویلیامز ارائه داده است.ما درحقیقت به بازی یکی از نامزدهای اسکار احتمالی مینگریم."

البته حدس ایبرت درست بود میشل ویلیامز ریزنقش برای بازی درنقش مریلین مونروی شکننده نامزد بهترین هنرپیشه اصلی اسکار2012 شد ولی نتوانست در نبرد با مریل استریپ قَدَر در نقش مارگرت تاچر (بانوی آهنین) ،تاب آورده و جایزه آدمک طلایی را تصاحب نماید.




RE: مریلین مونرو ، بانویی برای تمام فصول - اسکورپان شیردل - ۱۳۹۳/۱۱/۲۲ عصر ۰۶:۵۵

(۱۳۹۳/۱۱/۱۶ عصر ۱۱:۰۲)Green نوشته شده:  

اینکه چطور چنین پدیده هایی در عرصه عمومی فرهنگ سازی سینمایی جای خود رو به بلاهت پیشگی جنسی میدن مسئله ایه که به قول دیوید لیبرمن نیاز به بررسی گسترده تر و جامعه شناسانه تر در محدوده زمانی خودش داره...

البته منظور شما کلی است اما در مورد مریلین ، نحوه مردن و مظلومیت و تنهایی او در برابر کسانی همچون فرانک سیناترا و باند مافیاگونه ی وی و همینطور سیاستمداران قدرتمندی چون برادران کندی مسلما در محبوبیت او تاثیر عمده داشته است. شاید اگر مریلین زندگی عادی خود را میکرد و به مرگ طبیعی از دنیا میرفت مانند امروز محبوب و پرطرفدار نبود.

مرگ الهه (قسمت اول)

پس از مرور زندگی مریلین مونرو ، از این به بعد برخی از حواشی زندگی این ستاره را مورد بررسی قرار می دهیم. یکی از این حواشی مهم ، مرگ مرموز و اسرار آمیز این الهه زیبایی هالیوود است. هرچند طبق گفته مقامات رسمی ، این مرگ خودکشی توسط مصرف بیش از حد قرص های خوب آور اعلام شده است اما شایعات زیادی در این زمینه وجود دارد که حقیقت خودکشی بودن آن را زیر سوال می برد. در این شایعات ، افراد زیادی حضور دارند که به نوعی با زندگی و مرگ مریلین پیوند خورده اند. از جمله این افراد میتوان از برادران کندی (رابرت و جان فیتزجرالد) ، فرانک سیناترا ، پیتر لافورد ، جو دی ماجیو و دکتر رالف گرینسون نام برد. این که هرکدام از این افراد چه نقشی در این داستان دارند در جای خود معرفی و بررسی خواهند شد.

فرانک سیناترا که بود؟

فرانک سیناترا و مریلین

فرانک سیناترا خواننده و بازیگر معروف آمریکایی در سال 1915 در نیوجرزی متولد شد. ابتدا در فیلم های موزیکال به عنوان خواننده ظاهر شد. شهرت او در دهه 40 از زمان امضای قرارداد با کمپانی کلمبیا در سال 1943 شروع شد و در دهه 50 با دریافت جایزه آکادمی بهترین نقش مرد مکمل در فیلم از اینجا تا ابدیت (فرد زینه مان) در سال 1953 به اوج شهرتش رسید. او یکی از اعضای گروه Ratpack به شمار میامد. گروهی متشکل از تعدادی از دست اندرکاران صنعت سینما که لیدر اولیه آن همفری بوگارت بود و در زمان سیناترا اعضای اصلی آن شامل او ، دین مارتین ، سامی دیویس جونیور ، پیتر لافورد و جوی بیشاپ بودند. این گروه با تعدادی از افراد مشهور جامعه  و سیاستمداران من جمله جان اف کندی روابط نزدیکی داشت.

کمی بعد از اینکه مریلین مونرو از آرتور میلر جدا شد ، روابطش با سیناترا شروع شد و او تبدیل به یکی از اعضای غیر رسمی گروه Ratpack شد. مریلین چند سالی بود که سیناترا را میشناخت و برخی از شرح حال نویسان معتقدند که روابط نزدیک بین ایندو از سالها قبل شروع شده است ؛ هرچند شواهد محکمی در این زمینه وجود ندارد. در طول ساخت فیلم ناجورها دیدارهای آندو تازه گشت .سیناترا برای خرید مجموعه تفریحی که سکانس فیلمبرداری فیلم ناجورها بود ، سر صحنه فیلم رفته بود. (بعدها موقعی که ارتباط او با مافیا و جنایت های سازمان یافته آن توسط مطبوعات مطرح شد آنجا را فروخت) . بعد از اینکه مریلین از میلر جدا شد ، سیناترا در عوض سگی که مریلین هنگام طلاق از دست داده بود یک پودل سفیدرنگ به او هدیه داد. مریلین با همان طبع شوخش نام سگ را "ماف" (مخفف مافیا) گذاشت.

پیتر لافورد که بود؟

پیتر لافورد و همسرش پاتریشیا

پیتر لافورد بازیگر معروف آمریکایی که اصلیت بریتانیایی داشت ، در سال 1923 در لندن متولد شد و بعدها در سال 1960 شهروند آمریکا شد. او شوهر خواهر جان اف کندی (همسر اول او پاتریشیا کندی بود که البته در سال 1966 از هم جدا شدند) محسوب میشد. ضمنا یکی از دوستان نزدیک فرانک سیناترا و یکی از اعضای اصلی گروه Ratpack نیز محسوب میشد که برای ریاست جمهوری کندی تلاش زیادی کردند.

مریلین پیتر لافورد را از دورانی که نوستاره بود می شناخت. زمانی که لافورد او را در چند کار هالیوودی کمک و همراهی کرده بود. آشنایی و دوستی مریلین با سیناترا و لافورد موجبات آشنایی او را با جان اف کندی – احتمالا در جولای سال 1960 – فراهم کرد.

جان اف کندی که بود؟

جان اف کندی و همسرش ژاکلین

جان فیتزجرالد کندی سیاستمدار ، سناتور و رئیس جمهور ایالات متحده که با نام های جک کندی و JFK نیز خوانده میشد در سال 1917 در بروکلین ماساچوست به دنیا آمد. در دوران جنگ جهانی دوم در ارتش مشغول خدمت بود . پس از پایان جنگ ، در سال 1947 به عنوان نماینده دموکرات ایات ماساچوست وارد مجلس نمایندگان شد و تا سال 1953 در آنجا بود. پس از آن به عنوان سناتور وارد مجلس سنا شد و تا سال 1960 در مجلس سنا باقی ماند. در سال 1960 در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کرد و پس از غلبه بر نامزد جمهوری خواهان ریچارد نیکسون ، در ژانویه 1961به عنوان سی و پنجمین رئیس جمهور ایالت متحده وارد کاخ سفید شد.

آغاز آشنایی

سابقه آشنایی و دوستی مریلین با لافورد و سیناترا موجبات آشنایی  او را با جان اف کندی –احتمالا در جولای 1960- فراهم ساخت. در آن زمان سناتور جوان -43 ساله- نامزدیش برای انتخابات ریاست جمهوری مسجل شده بود. به گفته برخی منابع در هنگام سخنرانی تبلیغاتی کندی در L.A Coliseom ، مریلین نیز یکی از همراهان کندی محسوب میشد و همچنین در ضیافت شام رستوران رومانوف ها نیز او یکی از مدعوین بود . در همانجا بود که مریلین برای اولین بار به پرزیدنت بعدی آمریکا معرفی شد. هرچند برخی منابع ادعا کرده اند که آندو قبل از آن در سال 1951 نیز همدیگر را ملاقات کرده بودند اما این ادعاها پایه و بنیان محکم و درستی ندارد. به هر حال آنچه که مورد تایید است اینست که مریلین و جی اف کا در سال 1960 ملاقاتهایی باهم داشتند نه زودتر. مطالبی که در یکی از روزنامه ها در نوامبر 1960 و توسط آرت بوخوالد نوشته شده موید این مدعاست : "چه کسی سفیر آینده مونرو است؟ این یکی از مشکلاتیست که پرزیدنت آینده جان کندی با آن روبروست. پر واضح است که نمیتوان مونرو را تک و تنها رها کرد. چشمان حریص بسیاری از مردان به دنبال اوست و حال که سفیر قبلی آرتور میلر آن را ترک کرده است ، بدون رهبر و فرمانده مانده است."

عکس معروف مریلین و کندی

سال 1961 نیز با چنین شایعاتی به پایان رسید وسال 1962 –آخرین سال حیات مریلین – فرا رسید. در فوریه 1962 پیتر لافورد و همسرش پت کندی مریلین را به میهمانی شامی در نیویورک که به افتخار پرزیدنت برگزار شده بود دعوت کردند. کندی عاشق فرهنگ هالیوود و بویژه عاشق ستاره های هالیوودی بود ؛ مخصوصا ستاره های زیبا یا دقیقتر بگوییم ستاره های بلوند زیبا را. هرچند او هرگز دست رد به سینه زیبارویان سبزه رو یا موقرمز هم نزد! شام ساعت 8 سرو میشد اما مریلین تا ساعت 9 شب جلوی آینه میز آرایش خود نشسته بود و مشغول تکمیل آرایش خود بود. او به دیر آمدن شهره بود و از این که پرزیدنت ایالات متحده را منتظر خود نگه داشته است راضی و خشنود بود. سرانجام او با بیش از یک ساعت تاخیروارد هتل محل برگزاری مراسم شد. هنگام ورود نفس عمیقی کشید پیراهنش را صاف کرد و گفت: "خب ، کجا باید بریم؟" وقتی وارد سالن شد حدودا 25 نفر داخل سالن بودند. آرلنه دال ستاره معروف که خود نیز جزو مدعوین بود ، در این باره می گوید: "وقتی "او" وارد سالن شد همه چیز از حرکت ایستاد. واقعا جادویی بود. تابحال ندیده بودم که کسی بتواند مکانی را از حرکت باز ایستاند. پرزیدنت به سمت او چرخید و میتوانستید ببینید که به سختی مجذوب او شده است. کندی با لبخندی به او گفت: بالاخره رسیدی! افراد زیادی اینجا هستند که حاضرند برای دیدن تو بمیرند. سپس مریلین جلو آمد. همه فقط می خواستند نزدیک او باشند ، عطر او را استشمام کنند و هوای او را نفس بکشند."

در این هنگام کندی بازوی او را گرفت و او را به سر میز خود برد ، ولی قبل از آن به سمت ابینز چرخید و به او با لبخند چشمکی زد. (میلت ابینز شریک مالی پیتر لافورد بود که مریلین را به این میهمانی آورده بود.)

رابرت کندی ، پیتر لافورد و فرانک سیناترا

پالم اسپرینگز ، پرتگاه تباهی

به هر ترتیب آن شب به پایان رسید اما قبل از ترک میهمانی ، کندی شماره تلفن مریلین را از او خوست و البته او هم شماره خود را به کندی داد. فردای آن روز کندی به مریلین تلفن زد و به او پیشنهاد کرد تا در سفر 24 مارس به پالم اسپرینگز او را همراهی کند و در ضمن تاکید کرد ژاکی نیز در آنجا نخواهد بود. (ژاکلین کندی همسر زیبا و معروف کندی که بعد از مرگ کندی با میلیاردر معروف ارسطو اوناسیس ازدواج کرد). آن دو در موعد مقرر به ویلای سبک اسپانیایی بینگ کرازبی در پالم اسپرینگز رفتند.(بازیگر و آوازخوان معروف آمریکایی و برنده جایزه اسکار سال 1944) در آنجا خیلی زود باهم صمیمی شدند و شب را باهم و در یک اتاق گذراندند!

هرچند اطرافیان کندی عادت داشتند که دائم زیبارویی را در کنار او ببینند اما مریلین با بقیه فرق داشت. اطرافیان کندی بر این عقیده بودند که به دلیل شخصیت ناپایدار و وضعیت روحی متزلزل مریلین و همینطور زیاده روی او در مصرف الکل و داروهای مخدر ، این رابطه به جان آسیب می رساند. در آن سال مریلین به شدت به داروهای تجویزی و الکل اعتیاد پیدا کرده بود و از نظر روحی به شدت بی ثبات بود. 3 شکست در ازدواج پیاپی از او زنی شکننده و بدون اعتماد به نفس ساخته بود و دائما به دنبال مردی در هیبت پدرش می گشت تا بتواند به او اتکا کند و کمبودهای عاطفیش را برطرف سازد. آن تعطیلات پایان هفته برای جان کندی چیزی جز یک تفریح دیگر نبود ، اما برای مریلین معنای دیگری داشت. او عاشق جی اف کا شده بود و از او چیزی بیش از یک عشقبازی ساده می خواست. کندی با زنان زیادی مراوده داشت  و برای او مریلین هم یکی از آنها بود و نه بیشتر.

بعد از این دیدار مریلین به شدت دلباخته جان کندی شد. دائما به او فکر میکرد و وسوسه دیدار مجدد او را داشت . دائما با کندی تماس می گرفت و میخواست او را ببیند. اما این علاقه دوطرفه نبود. کندی به تلفن های او جواب نمیداد. برای کندی زن همانند یک عروسک یا یک اسباب بازی بود. او حتی برای همسرش نیز ارزشی قائل نبود. به قول یکی از دوستانش: "نیاز او به زن مثل نیاز اسکندر کبیر به فتوحاتش بود." برای او مریلین فقط یک فتح دیگر بود. یک جایزه و البته یک جایزه بزرگ و نفیس اما نه بیشتر. در این میان واقعه دیگری موجب بغرنج تر شدن اوضاع شد.

تولدت مبارک آقای رئیس جمهور

چند روز بعد از تعطیلات پالم اسپرینگز ، در 19 مه 1962 جشن تولدی به خاطر چهل و چهارمین سال تولد کندی در مدیسون اسکوایر گاردن برگزار شد.(البته روز تولد اصلی کندی 29 مه است) بیش از 15000 مدعو و مردم عادی در این مراسم شرکت داشتند. مریلین هم در این جشن شرکت کرد و در قسمتی از مراسم به روی سن رفت و ترانه معروف خود "تولدت مبارک آقای رئیس جمهور" را برای کندی اجرا کرد:

تولدت مبارک آقای رئیس جمهور

از تو متشکرم

به خاطر تمام کارهایی که کردی

به خاطر تمام نبردهایی که پیروز شدی

...

مریلین موقع خواندن آواز تولدت مبارک آقای رئیس جمهور

بعد از آن کندی روی صحنه رفت و لطیفه ای در مورد این آواز گفت. این مراسم سر و صدای زیادی بپا کرد . به ویژه آن که ژاکلین همسر جان نیز در این مراسم حضور نداشت. ژاکلین از بابت این مراسم بسیار عصبانی شد و عملا به کندی فهماند که از حضور مریلین در این مراسم و خواندن ترانه توسط او به شدت ناخشنود است. او کندی را تهدید به طلاق گرفتن کرد. کندی ترسید که با طلاق ژاکلین موقعیت او به عنوان رئیس جمهور مخصوصا برای شرکت در انتخابات بعدی به خطر بیفتد. هر چند کندی با مهرویان دیگری نیز رابطه داشت از جمله آنجی دیکینسون ستاره زیبای هالیوود و شایعاتی نیز در مورد آن دو به راه افتاده بود اما مریلین در این میان برای او داشت دردسرساز می شد. کندی به ژاکلین قول داد که با مریلین بهم بزند. نه از آن جهت که عاشق ژاکی بود بلکه ژاکی برایش به مثابه سکوی پرتابی به سوی موفقیت بود و طلاق و جدایی از او سبب بروز مشکل میشد. کندی به افرادش گفت که بروند و به مریلین بگویند تا دهانش را بسته نگاه دارد و حرفی در مورد روابطش با جان نزند. اما مریلین کسی نبود که به این راحتی ها دست بردارد. بنابراین کندی تصمیم گرفت راه دیگری را امتحان کند . او هرگز شخصا به مریلین نگفت که رابطه اش با او تمام است در عوض برادرش رابرت (باب) کندی دادستان کل را نزد او فرستاد تا به مریلین بگوید که نباید دیگر به کاخ سفید تلفن بزند. به او بگوید که رابطه اش با جی اف کا –هر طور که بود- دیگر تمام شده است.




RE: مریلین مونرو ، بانویی برای تمام فصول - اسکورپان شیردل - ۱۳۹۳/۱۱/۲۳ صبح ۰۹:۱۸

مرگ الهه (قسمت دوم)

در قسمت قبل گفتیم که پرزیدنت کندی برادرش رابرت (باب) کندی دادستان کل را نزد او فرستاد تا به مریلین بگوید که نباید دیگر به کاخ سفید تلفن بزند.

رابرت کندی که بود؟

باب کندی

رابرت فرانسیس (باب) کندی سیاستمدار آمریکایی و برادر کوچکتر جان در 20 نوامبر 1925 در بروکلین ماساچوست به دنیا آمد. او از سال 1961 تا 1964 به عنوان دادستان کل و و از سال 1965 تا زمان مرگش در سال 1968 به عنوان سناتور در مجلس سنا مشغول بکار بود. در سال 1968 موقعی که خود را برای انتخابات ریاست  جمهوری آماده می کرد توسط یک جوان فلسطینی هدف اصابت گلوله قرار گرفت و کشته شد.

عشق به برادر جوانتر

جان کندی برادر جوانتر و فرد مورد اعتمادش را به نزد مریلین فرستاد تا پیام جان را به او برساند. اما باب در ملاقات با الهه زیبایی هالیوود عنان اختیار از کف داد و عاشق او شد! آن دو شب را در اتاق پذیرایی منزل پیتر لافورد باهم سر کردند. به گفته ی لافورد آن دو خیلی زود عاشق و معشوق شدند. لافورد می گوید: "مریلین دیوانه وار دل به معشوق جدید خود می بندد. با وجود اینکه می داند این کندی نیز همانند برادر ارشدش او را تنها همچون عروسکی جهت بازی و وقت گذرانی می خواهد . " به هر ترتیب بابی هم خیلی زود علاقمندی خود را به این بازی از دست می دهد و با وجود اینکه قول داده همسر خود را رها کند و با مریلین ازدواج کند اما او را از سر باز می کند. مریلین او را تهدید به افشای اسرارش می کند.

دفترچه جلد قرمز خاطرات و شایعات پیرامون مرگ مریلین

مریلین دفترچه ای دارد که تمام خاطرات روزانه خود را در آن یادداشت می کند. بابی نیز این موضوع را می داند. او می داند که مطالب مندرج در این دفتر میتواند موقعیت شغلی و اجتماعی او را در محافل قدرت واشنگتن به خطر بیندازد

جو دی ماجیو همسر سابق مریلین به صراحت مدعی شده است که مریلین توسط برادران کندی به قتل رسیده است. او در این باره می گوید: "آنها کسی را که من عاشقش بودم به قتل رساندند." هرچند رسما مریلین بر اثر اوردوز قرص های خواب آور خودکشی کرده است اما شایعات می گویند که برادران کندی او  را به قتل رساندند زیرا او اطلاعات زیادی درباره رابطه بین سیاسیون و مافیا می دانست و درصدد افشای آنها بود تا به این ترتیب به باب کندی ضربه بزند. جو دی ماجیو که ترتیب مراسم تشییع جنازه و مراسم سوگواری مریلین را داده بود به نظر می رسید چیزهای زیادی در مورد مرگ مریلین می داند. او حتی ادعا کرده است که دفترچه قرمز رنگ حاوی خاطرات مریلین را خوانده است ، دفترچه ای که مدت کوتاهی بعد از مرگ مریلین ناپدید شده است. طبق گفته های او ، مریلین در این دفترچه از نقشه ترور فیدل کاسترو توسط باب کندی و به کمک سام جیانچانا گانگستر بدنام شیکاگویی پرده برداشته است. او همچنین در مورد ارتباطات بین جیمی هافا رهبر اتحادیه کارگری و مافیا و تحقیقات دولتی پیرامون آن چیزهای زیادی می دانست.

اتاق خواب مریلین بعد از پیدا شدن جسد او

باب کندی از مریلین می خواهد که دفترچه را به او نشان دهد اما مریلین امتناع می کند. بابی عصبانی می شود به دکتر رالف گرینسون روانپزشک مریلین و از دوستان کندی ها تلفن می زند و از او کمک می خواهد. مریلین که از رفتار برادران کندی با خود خشمگین است تصمیم می گیرد کنفرانس مطبوعاتی برگزار کند و در آن هر چیزی را که راجع به آنها می داند افشا کند. او شب قبل از مرگش با پسر جو دی ماجیو صحبت کرده بود و به او گفته بود می خواهد همه چیز را فاش کند. ضمن اینکه به پسر جو گفته بود که همین حرفها را قبلا به فرانک سیناترا نیز گفته است.

آخرین دیدار باب کندی با مریلین در بعد از ظهر چهارم اگوست بود یعنی درست یک روز قبل از مرگ مریلین. لافورد نیز همراه باب آمده بود. بابی و مریلین با خشونت باهم جر و بحث کردند. مریلین کنفرانس مطبوعاتی را برگزار می کند و همه چیز را در مورد رابطه اش با باب به مطبوعات می گوید. بابی در پاسخ می گوید که رابطه اش را با او بهم زده است.

شیشه شکسته پنجره اتاق خواب مریلین

مرگ الهه

در شامگاه همان روز  - طبق گفته همسایه های مریلین- بابی و لافورد به همراه محافظان خود که پرسنل یکی از شعب بدنام L.A.P.D  و به خاطر انجام عملیات غیرقانونی معروف هستند به منزل مریلین برمی گردد. محافظ بابی برای خاموش کردن صدای مریلین یک تزریق داخل عضلانی فنوباربیتال(داروی خواب آور قوی) به او می زند. حالا که مریلین بیجان و بیهوش روی زمین افتاده بابی و لافورد شروع  به جستجوی منزل می کنند تا دفترچه او را پیدا کنند. ناگهان مریلین بهوش می آید. گانگسترهای L.A.P.D او را محکم نگه می دارند ، او را برهنه می کنند و به او محلولی حاوی 13 تا 19 قرص خرد شده نمبوتال (فنوباربیتال) و 17 قرص کلرال هیدرات می خورانند. بابی ، لافورد و محافظان در ساعت 22:30 خانه را ترک می کنند. یونیک مورای مستخدمه مریلین و پسرش که برای سرکشی به مریلین می روند از پارس مداوم سگ او نگران می شوند. آنها وارد خانه می شوند و مریلین را درحالیکه روی تخت دراز کشیده پیدا می کنند. آنها یک آمبولانس خبر می کنند و می گویند که به اوردوز مشکوکند. وقتی آمبولانس می رسد مریلین در حالیکه تنفس سطحی دارد هنوز زنده است . ماساژ سینه ای قلب برای احیا او با شکست مواجه می شود. وقتی پرسنل آمبولانس می خواهند تنفس او را احیا کنند و او را در دستگاه قرار دهند ، دکتر گرینسون که در آنجا حضور پیدا کرده با بیان این که پزشک شخصی اوست از آنها می خواهد او را از دستگاه خارج کنند. سپس یک سرنگ را که سر سوزن نسبتا بلندی دارد داخل قلب او فرو می کند. همان تزریق موجب مرگ مریلین می شود! مکان دفترچه خاطرات او هنوز جزو اسرار است.

عکس معروف مریلین در بستر مرگ

تنها یک سال پس از مرگ مریلین ، جان اف کندی توسط یک تک تیرانداز در دالاس تگزاس کشته شد. باب کندی نیز بعد از سخنرانیش در هتل لس آنجلس توسط جوانی فلسطینی هدف گلوله قرار گرفت و کشته شد.

جو دی ماجیو از شنیدن مرگ کندی ها اصلا ناراحت نشد. او در این باره گفته بود:"آنها به آنچه سزاوارش بودند رسیدند." او موقعی که در استادیوم یانکی نیویورک با باب کندی روبرو شد از دست دادن با او خودداری کرد. موقعی که میخواست به مرکز هنرهای نمایشی کندی برود تنها به این شرط حاضر شد برود که هیچ یک از اعضای خانواده کندی حضور نداشته باشند و در مورد علتش گفته بود: "کاری که آنها با من کردند را هرگز فراموش نمی کنم."

حقایق و فرضیه ها

شاید باور ماجرایی که ذکر شد برای خیلی ها سخت باشد و آن را فقط یک داستان روزنامه پسند بدانند اما حقایقی که صحت داستان فوق را برای ما ثابت می کند چیست؟

1- واقعا چه کسانی قبل از مرگ مریلین به دیدن او رفتند؟ مرگ مریلین همانند بسیاری از جوانمرگی های هالیوودی مرموز است و حوادثی که به مرگ مریلین منتهی شده است نیز مرموز و مبهم است. ظاهرا برخی افراد سرشناس قبل از مرگ او به سراغش رفته اند منجمله بابی کندی ، اف بی آی ، یکی از روسای گانگسترها و اعضای گروه رت پک فرانک سیناترا. گرچه واقعا نمی دانیم چه اتفاقی افتاده است اما مثل روز روشن است که مریلین با افراد و شخصیت های سرشناس و قدرتمند بسیاری رابطه نزدیک داشته و مسلما اطلاعات زیادی از آنها در اختیار دارد.آیا یکی از آنها به مریلین مشکوک شده و او را به قتل رسانده است.

2- خدمتکار منزل مریلین –یونیک مورای- شاهد کلیدی برای این حادثه بود اما اظهارات او در مورد این واقعه به حدی مغشوش و ضد و نقیض بود که او را بی ارزش جلوه داد. می دانیم که یونیک تمام شب در منزل مریلین بود. در ابتدا یونیک اظهار داشت که او حوالی نیمه شب در اتاق مریلین را زده است و بعد از اینکه جوابی نشنیده به دکتر زنگ زده و او بعد از دیدن پیکر بیجان مریلین ، پنجره را شکسته و از طریق پنجره وارد اتاق خواب مریلین شده. اما یونیک بعدها اظهاراتش را تغییر داد و گفت که او در ابتدا به تخت خوابش رفته و خوابیده و ساعت 3 نیمه شب بعد از اینکه می بیند چراغ اتاق خواب مریلین هنوز روشن است به دکتر گرینسون تلفن زده است. طبق اظهارات پلیس ، یونیک مورای چند بار اظهارات خود را تغییر داد. یونیک به طور مشهودی مرموز و تودار بود و حالت وحشت زده ای داشت. آیا کسی او را تهدید به سکوت کرده بود؟ در سال 1985 یونیک در برنامه شبکه بی بی سی شرکت کرد و همان اظهارات سال 1962 را تکرار کرد ، اما در پایان برنامه اتفاق جالبی افتاد. او در حالیکه متوجه نبود که میکروفونش هنوز باز است گفت: چرا؟ در این سن و سال آیا هنوز باید بر این چیزها سرپوش بگذارم؟

یونیک مورای مستخدمه مریلین و دامادش نورمن جفریز

3- گزارشات رسمی میگوید که مرگ مریلین بر اثر مسمومیت حاد با باربیتورات است. شواهد بیشتری در این زمینه وجود ندارد و به نظر میرسد که مریلین کالبدشکافی نشده یا اگر هم شده جایی ثبت نشده است.

4- شایعاتی در مورد حضور اف بی آی در منزل مریلین قبل از مرگش وجود دارد. در آن دوران ماجرای موشک های کوبا بالا گرفته بود و جو سیاسی سنگین بود. اف بی آی متقاعد شده بود که مریلین با کمونیست های شناخته شده در ارتباط است و بنابراین آنها پرونده ای برای او به عنوان خرابکار احتمالی باز کردند. آیا این میتواند عاملی برای مرگ او باشد؟

5- در ساعت 4:30 صبح پنجم آگوست دو پزشک (دکتر گرینسون و دکتر انگلبرگ) زمان مرگ را 12:30 اعلام کردند . در ساعت 5:40 گای هاکت مسئول امور کفن و دفن می رسد و اشاره میکند که حالت جمود نعشی نشان میدهد که زمان مرگ زودتر و بین ساعات 9:30 تا 11:30 شب بوده است! در ساعت 6 صبح هر دو دکتر نظرشان را عوض می کنند و مدعی می شوند مریلین حول و حوش ساعت 3:50 صبح فوت شده است.

آنچه که گیج کننده است اینست که وکیل مونرو –میکی رادین- ساعت 10:30 شب به نماینده مریلین –آرتور جاکوبز- تلفن زده و گفته که مریلین اَوردوز کرده. رودین بعدا در ساعت 1 صبح به پیتر لافورد تلفن زده  به او می گوید مریلین مرده. پس چگونه ساعت مرگ 3:50 صبح بوده است؟! به هر حال همه آنچه ما می دانیم اینست که مریلین بین ساعات 9:30 شب چهارم آگوست تا 3:50 صبح پنجم آگوست فوت شده است.

دکتر انگلبرگدکتر رالف گرینسون

6- بسیاری از شواهد نشان می دهند که در آن مقطع زمانی مریلین قصد خودکشی نداشته. روانشناس او چندین مصاحبه از او ضبط کرده بود و بررسی نوارهای این مصاحبه ها نشان میداد مریلین در این مصاحبه ها سرحال و مثبت اندیش بود. این نوارها پس از مرگ مریلین ناپدید شدند! مریلین قصد داشت دوباره در فیلم بازی کند و مهم تر از همه روز قبل از مرگش مبلمان گران قیمتی را خریداری کرده بود. آیا کسی که قصد خودکشی دارد به فکر نو کردن اثاثیه منزل می افتد؟

7- حال فرض کنیم او نه به قتل رسیده و نه خودکشی کرده. آیا ممکنست مرگ او فقط یک حادثه باشد و او اشتباها قرصها را خورده باشد؟اما مریلین مدت ها بود که این قرصها را مصرف می کرد. او زنی بود باهوش و تحصیل کرده و میدانست چه مقدار قرص میتواند برایش ایجاد خطر کند.

8- نظریه دیگری که مشکوک بودن مرگ مریلین را نشان می دهد جریان لیوان گمشده است. وقتی پلیس اتاق خواب مریلین را جستجو می کرد مشاهده کرد که تعدادی شیشه خالی قرص روی تخت قرار دارد ، اما هیچ لیوان آبی برای خوردن قرص ها داخل اتاق نبود. همه می دانستند مریلین برای خوردن قرص های خود مقدار زیادی آب می آشامد پس چطور ممکنست او آنهمه قرص را بدون آب بلعیده باشد؟ هرچند بعدها به طور اسرارآمیزی لیوانی زیر تخت او پیدا شد اما پلیس سوگند یاد کرد که آن لیوان در موقع جستجوی آنها در آنجا نبوده است.

9- نظریه ها و شایعات زیادی مرگ مریلین را به کندی ها ربط میدهد. مریلین یک خطر امنیتی برای دولت پرزیدنت جان اف کندی محسوب میشد و سیا در منزل مریلین وسایل شنود کار گذاشته بود و او را می پائید. آیا باب کندی در شبی که مریلین فوت کرد او را ملاقات کرده بود؟ خدمتکار منزل منزل این موضوع را تایید میکند. گویا آن شب بحث شدیدی میان آنها درگرفته بود.

جسد مریلین توط گای هکت به ماشین حمل جسد منتقل میشود

10- شخص دیگری نیز در این میان وجود دارد. نورمن جفریز داماد خدمتکار منزل مریلین در مصاحبه ای که در سالهای اخیر انجام داد گفته است که در آن شب شوم او نیز آنجا بوده است و دیده که باب کندی به همراه دو مرد دیگر در ساعت 10 آنشب به منزل مریلین برگشته است. آنها او و مادرزنش را از منزل بیرون راندند و وقتی که برگشتند با پیکر نیمه جان مریلین در اتاق میهمانان مواجه شدند. او ادعا کرده که این دایره آگاهی پلیس لس آنجلس بود که پیکر مریلین را به همان اتاق خواب کذایی منتقل کردند تا فرضیه خودکشی در اتاق خواب دربسته درست از آب درآید.

مجموع حقایق فوق فرضیه خودکشی مریلین را تضعیف می کند و آن را به سمت توطئه سوق می دهد. هرچند که حقیقت مرگ مریلین با مرگ افراد دخیل در ماجرا همچنان جزو اسرار باقی مانده است و شاید هیچگاه فاش نشود که بت محبوب جوانان دهه های 50 و 60 چگونه از دنیا رفته است.




RE: مریلین مونرو ، بانویی برای تمام فصول - خانم لمپرت - ۱۳۹۳/۱۱/۲۴ عصر ۰۶:۵۸

از نورما تا مریلین

اولین تصویر هنری و حرفه ای از نورماجین بیکر مربوط به زمانی که هنوز در ابتدای راه کاریابی بود و با سوپراستار (مریلین مونرو) شدن فاصله بسیار داشت، بهمراه نگاتیو آن قراراست در یک حراجی باقیمت پایه 3040 دلار بفروش گذاشته شود.

این تصویر مربوط به نوجوانی نورماجین است وقتی مانند هزاران دختر زیبای جوان و پرامید دیگر درپی مدل شدن آژانسهای مدلینگ را یک به یک سر میزد و خواهان انجام تست بود تا بالاخره آژانس Hollywood’s Blue Book Model از او  آلبوم تصاویر بعنوان یک مدل ساحلی خواست و اورا نزد استودیوی عکاسی جاسگور که تخصصش عکسبرداری حرفه ای ازمدلها بود، فرستاد. وقتی دختر جوان و بی نام و نشان به استودیوی شلوغ رسید جاسگور برای قراری فوری داشت از آنجا خارج می شد .با اصرار نورماجین، جاسگور پذیرفت پیش از رفتن اولین تک عکس آزمایشی را از دخترک در خیابان بیندازد تا ببیند چهره و ظاهر او اصلا برای مدل شدن اصطلاحا فتوژنیک است وتناسب دارد یا خیر؟ و نتیجه، این عکس ساده 3000 دلاری شد که نورما را دیرزمانی بعد، مریلین نمود! ...

http://www.inquisitr.com/1834152/marilyn-monroes-face-makes-history-again-with-her-first-modeling-shot/




RE: مریلین مونرو ، بانویی برای تمام فصول - اسکورپان شیردل - ۱۳۹۴/۵/۱۵ عصر ۰۶:۰۳

دیروز 5 اگوست ، پنجاه و سومین سالگرد مرگ ناباورانه "تنها بلوند" عالم سینما مریلین مونرو بود. به همین دلیل چند عکس از عکس های کمتر دیده شده او را در مقاطع مختلف زندگیش اینجا قرار می دهم تا دوستدارانش بار دیگر با او تجدید خاطره کنند. ضمنا به دلیل محدودیتهایی که جهت جلوگیری از به خطر افتادن کافه از نظر قیلثرینگ وجود دارد مجبور شدم از خیلی عکسهای زیبای او چشم پوشی کنم.

پ ن: مطالب من در مورد مریلین هنوز تمام نشده است. هنوز بسیاری از حواشی زندگی کوتاه او مطرح نشده است. اما به دلیل تنبلی بنده و شاید هم عدم استقبال دوستان و کاربران کافه (به اندازه ای که من انتظار داشتم) این کار به تاخیر افتاد. اما مسلما اگر عمری باقی بود این تاپیک را کامل میکنم تا بهترین مرجع در زبان فارسی برای شناخت مریلین مونرو باشد.




RE: مریلین مونرو ، بانویی برای تمام فصول - کارآگاه علوی - ۱۳۹۴/۵/۱۸ عصر ۱۱:۵۸

ماشاالله

من تویه آلبوم شخصی خودم ، از خودم اینقدر عکس ندارم

این بانو بقدری زیبا بود که اگر هزاران عکس هم که ازش ببینیم سیر نمی شیم

حالا داشته باشید عکسهای این کارآگاه بازنشسته را از مرلین خانم آنهم در پیش از زمانیکه به شهرت رسیدند:

امیدوارم تا حالا ندیده باشید و براتون تازگی داشته باشه . این عکسها رو آسپیران دودکار در  راستای امر به معروف و نهی از منکر از تو مغازه اصغر جیگرکی کنده بود و میخواست براش پرونده درست کنه بفرسته اداره تامینات که ما مانع شدیم.




RE: مریلین مونرو ، بانویی برای تمام فصول - کلئوپاترا - ۱۳۹۵/۳/۱۲ عصر ۰۷:۲۳

... اگه مریلین زنده بود امروز 90 ساله می شد ...

همیشه همه دوست ها و آشناها با یه تعجب خاصی ازم میپرسن که واقعا چرا انقدر مریلین مونرو رو دوست داری؟؟؟ منم فقط با یه لبخند جواب میدم چون جواب دادن به این سوال به این راحتی ها نیست که بشه توی چند جمله خلاصش کرد...

هیجوقت اولین باری که مریلین رو در تلویزیون دیدم فراموش نمی کنم. یکی از شبکه های (م*ا*ه*و*ا*ر*ه)ای درباره مریلین صحبت میکرد که من آخراش رسیدم و فقط صحنه کوتاهی از بوس قرستادنش برای دوربین رو دیدم که ناخودآگاه خیره به تلویزیون گفتم:"واااای...چقدر...زیباس..." اونقدر محو زیباییش شده بودم که اصلا یادم نبود گوینده دربارش چی گفت. با خودم گفتم کاش حداقل اسمشو دقت میکردم.

ولی دست تقدیر! کاری کرد که در اینترنت گردی ها دوباره پیداش کنم و وقتی با زندگی و خصوصیاتش آشنا شدم فهمیدم که علاوه بر ظاهر زیبا درون زیباتری هم داره که کمتر کسی میتونه اونو بشناسه و شیفتش نشه. امروز دوست داشتم فقط چند خط کوتاه به مناسبت تولدش بنویسم ولی امیدوارم هم خودم هم بقیه دوستان کافه درباره مریلین بیشتر پست بذاریم تا تاپیک این ستاره دوست داشتنی مورد کم لطفی قرار نگیره.

:heart: تولدت مبارک مریلین زیبا :heart:




RE: مریلین مونرو ، بانویی برای تمام فصول - شوگر - ۱۳۹۵/۵/۱۷ صبح ۱۱:۲۶

مرلین:rolleyes:

مرلین زیبا و دوست داشتنی.شاید باورتون نشه من تقریبا روزی یکبار باید عکساش رو ببینم و هرچی میبینم از دیدنش سیر نمیشم.من اولین بار به طور اتفاقی کتاب زندگی من رو خوندم و شیفتش شدم.

خیلی برام سوال برانگیزه که چرا هر کسی مرلین رو میشناسه غیر ممکنه ازش خوشش نیاد.هنرپیشه ها و خواننده های هالیوود که رویاشون اینه مثل مرلین مونرو محبوب باشن.

من که خیلی دوسش دارم و از خوندن مطلب شما بیشتر عاشقش شدم:heart::heart:




RE: مریلین مونرو ، بانویی برای تمام فصول - کلئوپاترا - ۱۳۹۶/۲/۲ عصر ۰۷:۱۹

حقایقی از مریلین مونرو: 18 چیزی که که ممکن است از این ستاره هالیوود ندانید

1. نورما جین بیکر (مریلین مونرو)، در کودکی زمانیکه مادرش در آسایشگاه بستری بود در یک یتیم خانه زندگی می کرد و در طول سال ها سرپرستی اش به 11 خانواده مختلف سپرده شد.


2. او نام هنری جین ادیر (Jean Adair) را نیز قبل از مریلین مونرو انتخاب کرده بود.

او در 23 فوریه 1956 اسمش را قانونا به مریلین تغییر داد.

3. جانی هاید، مدیر برنامه مریلین او را برای انجام دو جراحی زیبایی متقاعد کرد: تغییر شکل غضروف نوک بینی و ایمپلت چانه.

4. اگرچه بخاطر بازی در نقش های بلوند احمق شهرت داشت (کاراکتری که از آن متنفر بود)، ولی در حقیقت زن بسیار باهوشی بود (با آی کیوی 168).

5. هرچند آهنگ معروف "الماس ها بهترین دوست دخترها هستند" را خوانده ولی مونرو در واقعیت علاقه ای به جواهرات گران قیمت نداشت. تمام جواهراتی که داشت بدلیجات و ارزان قیمت بودند، به جز یک حلقه ی الماس و یک رشته مروارید که همسر دومش جو دیماجیو به او هدیه داده بود.


6. او یکی از اولین زنانی بود که کمپانی فیلمسازی خودش را راه اندازی کرد. این کمپانی تنها یک فیلم را منتشر کرد، فیلم شاهزاده و مانکن (1957).

7. او آشپز بسیار خوب و ماهری بود. تصویر سمت راست طرز تهیه بوقلمون شکم پر با دست خط خود مریلین است.

8. مریلین شخصا برای استخدام الا فیتزجرالد با صاحب کلوب شبانه معروف هالیوود صحبت کرد که باعث شد مسیر شغلی الا تغییر کند. کلوب در ابتدا به این خاطر که او سیاه پوست بود استخدامش نمی کرد.

9. مریلین بعد از ازدواج با آرتور میلر نمایشنامه نویس معروف، به یهودیت تغییر دین داد.

10. در طی زندگی با میلر، بارها سعی کرد که بچه دار شود (و به شدت به مادر شدن علاقه داشت) ولی متاسفانه دچار سقط جنین و حاملگی خارج از رحم می شد.

11. میلر نقش مریلین در فیلم ناجورها را به عنوان هدیه ولنتاین به او داد. هرچند که خود مریلین از این نقش متنفر است ولی بسیاری از منتقدان آن را بهترین اجرای او در کارنامه ی هنری اش میدانند.

12. پس از جدایی از میلر، فرانک سیناترا یک سگ نژاد مالتیز تریر به او هدیه میدهد تا به او کمک کند حالش بهتر شود. مریلین اسم او را ماف گذاشت. (مخفف مافیا هانی).

13.آرتور میلر در نمایشنامه پس از سقوط که آن را در سال 1964 نوشت، ازدواجش و زندگی با مریلین را به تصویر می کشد.

14. پیراهنی که مریلین هنگام خواندن ترانه "تولدت مبارک رییس جمهور" بر تن داشت، با 2500 سنگ زینتی پوشیده شده بود و آنقدر تنگ بود که مجبور شد اول آن را بپوشد و بعد آن را در تنش بدوزند.

15. برخلاف تحسین های گسترده ای که برای توانایی های بازیگری اش می شد،هیچوقت برای اسکار کاندید نشد. ولی یک جایزه گلدن گلاب برای بازی در نقش شوگر در فیلم "بعضی ها داغشو دوست دارند" را برد.

16. مریلین از جو دیماجیو قول گرفته بود که اگر قبل از او مرد، هر هفته روی قبرش گل بگذارد. جو به قولش عمل کرد و تا 20 سال، سه بار در هفته گل رز قرمز روی سنگ قبر مریلین میگذاشت.ashk

17. او با پیراهن Pucci سبز کم رنگی به خاک سپرده شد.

18. در دوره اوج شهرتش، کتاب زندگینامه اش را با نام "داستان من" از زندگینامه نوشت. این کتاب یک سال پس از مرگش به چاپ رسید.:heart:

 




RE: مریلین مونرو ، بانویی برای تمام فصول - سروان رنو - ۱۳۹۶/۳/۱۱ عصر ۰۷:۵۷

امروز اول ماه جون jun سالروز تولد مرلین مونرو است.

نورما جین یا همان مرلین مونرو خودمان امروز 91 ساله شد ... او هم مانند اینگرید برگمن در کودکی یتیم شد و جالب اینکه شخصیت واقعی هر دو با آنچه مردم روی پرده می دیدند بسیار متفاوت بود. در واقع نه اینگرید آن زن پاکدامن و سر به زیر کازابلانکا بود و نه مرلین آن  بلوند احمق و دختر همیشه شاد فیلم هایش.

تصویری که کارخانه رویاسازی هالیوود همواره اصرار داشت از آنها بسازد  مطابق میل آنها نبود. چرخ دنده های این کارخانه می خواست آنها را بین خود له کند. اینگرید فرار کرد ( و به ایتالیا رفت) اما مرلین مجال فرار نیافت. خوشبختانه مرلین هم مانند اینگرید افسوس خاصی در زندگی نداشت چون هر لیوان شامپاینی که دست روزگار به او تعارف کرده بود نوشیده بود . او از هیچ به اوج شهرت رسیده بود و مسلما خودش این را می دانست. ( چگونگی کشف شدن او )

مونرو یک خصوصیت جالب داشت. اکثر بازیگران از دست پاپاراتزی ها ؛ این خبرنگاران و عکاسان مزاحم فراری بودند. اما مرلین برعکس  انرژی و اعصاب پایان ناپذیری برای سر و کله زدن با آنها داشت. بی دلیل نیست که او به عنوان پرعکس ترین انسان تاریخ شناخته می شود.

البته همین شهرت زیاد و جذابیت مرلین سرانجام بلای جان اش شد:

به قول مولانا:   دشمن طاووس آمد پـَر او .... ای بسی شـَه را بکـُشته فـر او

مرلین را باید خارج از فیلم ها و شمایلی که هالیوود برایش ساخته  جستجو کرد. او از کودکی با سختی ها جنگید. در بیشتر مواقع پیروز شد و در برخی موارد هم شکست خورد اما به بیشتر آرزوهایش رسید. او یک کتاب خوان قهار و اهل اندیشه هم بود و کسی چه می داند ؟ شاید اگر به دوران پیری می رسید چندین کتاب هم می نگاشت.

تولدت مبارک مرلین عزیز !  تو همواره با آن شمایل دلربا در یاد ما هستی :heart:




RE: مریلین مونرو ، بانویی برای تمام فصول - سروان رنو - ۱۳۹۶/۵/۱۷ صبح ۱۲:۲۹

(۱۳۹۴/۵/۱۵ عصر ۰۶:۰۳)اسکورپان شیردل نوشته شده:  

دیروز 5 اگوست ، پنجاه و سومین سالگرد مرگ ناباورانه "تنها بلوند" عالم سینما مریلین مونرو بود...

دو سه روز پیش ( شنبه همین هفته ) سالگردش بود.

واقعا این داستان مرگ مرلین مونرو معمایی شبیه به مرگ بروسلی شده است !

در این چند روز مستندها و ویژه برنامه هایی از شبکه های خارجی و فارسی زبان در این باره پخش شد.

یک سریال هم با نام رازهای زندگی مرلین مونرو از من و تو پخش شد که من بخش هایی از اونو دیدم. ظاهرا از روی کتابی با همین نام ساخته شده و دقیق توضیح میده که چطور مرلین به این نتیجه رسید که کار خودش رو تمام کنه. چیزی که مسلم است این است که او دو بار سابقه انجام خودکشی را داشته و به احتمال زیاد بار سوم هم خودش این کار را کرده است اما دلیل اینکه چرا بار سوم دست به این کار زد می تواند قابل بحث باشد. اینکه از چیزی یا کسی ناامید شده باشد یا ... در هر حال نقش عوامل بیرونی را نباید فراموش کرد که غیر مستقیم به این انگیزه انجامیده است.

در جایی از رازهای زندگی مرلین شخصی از او درباره خاله اش که سرطان داشت می پرسد و مرلین پاسخ می دهد:

"خاله ام خودکشی کرد .. به نظر من این بهترین تصمیمی بود که گرفت ! "   zzzz:




RE: مریلین مونرو ، بانویی برای تمام فصول - بانو الیزا - ۱۳۹۷/۸/۶ عصر ۰۳:۱۰

(۱۳۹۲/۴/۲۲ صبح ۰۵:۱۳)اسکورپان شیردل نوشته شده:  

در سال 1954 واقعه دیگری نیز اتفاق افتاد ... از مریلین برای اجرای برنامه در حضور سربازان آمریکایی حاضر در کره دعوت به عمل می آید. او با خوشحالی می پذیرد و و بعدها از آن به عنوان یکی از بهترین اوقات عمر خود یاد می کند.

 

ضمن تشکر از اسکوریان شیردل عزیز که یکی از اقدامات زیبای ایشون در مدت حضورشون در کافه  سنگ تمام گذاشتن در این تاپیک بوده ، این ویدیو رو که مربوط به همین اجرا هست رو براتون میزارم امیدوارم خوشتون بیاد




RE: مریلین مونرو ، بانویی برای تمام فصول - آلبرت کمپیون - ۱۴۰۰/۱/۱۴ عصر ۰۵:۳۲

350 عکس بزرگ و باکیفیت از بانو مرلین مونروئه در یک پکیج. این عکسها رو یکی یکی از گوگل دانلود کردم.

لینک دانلود (حجم 110 مگ):

https://www.mediafire.com/file/qar44wffw1kv7y4/Marilyn_Monroe_cafeclassic5.ir.rar/file




RE: مریلین مونرو ، بانویی برای تمام فصول - آلبرت کمپیون - ۱۴۰۰/۴/۴ عصر ۱۲:۵۷

ایشان را که حتماً میشناسید ! بانو مرلین مونروئه اسطوره سینمای هالیوود.

بعضی ها می گویند بزرگترین ستارهء تاریخ سینما بوده است.

امروز زندگی پر فراز و نشیب مرلین مونروئه را با هم مرور می کنیم.

ایشان نورما جین بیکر یا همان مرلین مونروء خودمان هستند. در عنفوان کودکی.

طبق گزارش اطرافیانش، هر از گاهی صداهایی می شنید که بقیه نمی شنیدند.

سال 1949، بعد از مرگ بوی فرندش، جانی هاید، دچار یک اپیزود افسردگی

شدید شد. همان دوره یک بار با مصرف زیاد داروی خواب آور سعی کرد خودش 

را بکشد اما هم خانه ایش در حالیکه از هوش رفته بود پیدایش کرد و نجاتش داد.

سال 1955، بیلبورد عظیمی که در نیویورک به خاطر فیلم جدیدش برپا کرده بودند.

همین بیلبورد باعث شد همسر دومش، جو دیماجیو، فقط 9 ماه بعد از ازدواجشان 

او را طلاق بدهد.

مرلین در کنار جو دیماجیو همسر دومش.

می گویند در نهایت عشق زندگی مرلین جو بود و سال آخر عمرش به اطرافیانش

گفته بود که ممکن است بخواهد به او برگردد.

ایشان هم آرتور میلر، نویسندهء مشهور آمریکایی است که همسر سوم 

مرلین مونروئه بود. 4 سال با هم زندگی کردند. ولی آرتور مدام تحقیرش می کرد

و او را مایه سرافکندگی خودش می دانست.

یک روز مرلین می بیند که آرتور در دفترچه خاطراتش نوشته که چقدر از مرلین

ناامید است و جلوی دوستانش از حضور مرلین خجالت می کشد. این اتفاق 

تاثیر زیادی روی روحیه اش گذاشت و افسردگیش را تشدید کرد. از همانجا

رابطه این زوج سرد شد.

در نهایت آرتور عاشق یک زن دیگر شد و سال 1961 از هم طلاق گرفتند.

گلادیس بیکر، مادر مرلین به اسکیزوفرنیا مبتلا بود. آن سالها هنوز درمان های

دارویی موثری برای این اختلال وجود نداشت و بیماران بیشتر عمرشان را با تلخی

و درد، در مراکز نگهداری زندگی می کردند. تا سالها وقتی گلادیس می گفت من

مادر مرلین مونروئه هستم، کسی باور نمی کرد و آن را به حساب توهماتش

می گذاشتند.

مرلین در دههء پنجاه نماد هالیوود بود. نقش زن زیبای بلوند و البته احمق، چیزی

بود که هالیوود از مرلین می خواست.

اینجا می توانید ببینید که چقدر اغواگر بوده، حتی خبرنگارها نمی توانستند

از او چشم بردارند.

اینها آخرین عکسهایی هستند که مرلین برای مجلهء ووگ گرفت. چند ماه قبل

از مرگش، بعد از طلاق، سه سقط جنین و ترخیص از بیمارستان روانپزشکی.

این عکسها به این خاطر سمبلیک هستند که در آنها مرلین هنوز زیباست ولی

خوشحال یا حتی زنده به نظر نمی آید.

این آخرین درخشش های یک ستاره بود.

این یکی از مشهورترین لحظات مرلین مونروئه است. سال 1962، کمتر از سه ماه

مانده به مرگش. در مراسم تولد جان اف کندی. آهنگ تولدت مبارک را برایش میخواند.

آن زمان شایعات زیادی در مورد رابطهء عاشقانه مرلین و جان اف کندی وجود داشت.

این اجرا خیلی سر و صدا کرد و شایعات را قوت داد. و خوب یک نفر از این موضوع

سخت عصبانی بود. جکی کندی همسر رییس جمهور !

این لباس زیبا که آن شب مرلین پوشید، سال 2012 به قیمت 5 میلیون دلار فروش رفت !

گرانترین لباس تاریخ !

5 آگوست 1962، جسد مرلین در حالی پیدا شد که لخت روی تخت خوابیده بود

گوشی تلفن هنوز توی دستش بود، و شیشه های دارو اطراف اتاق پخش بودند.

آن سالها هنوز درمان موثری برای افسردگی وجود نداشت. داروها بسیار پرعارضه

و در صورت سوء مصرف کشنده بودند. ولی طی 50 سال اخیر پیشرفت های 

چشمگیری در داروهای روانپزشکی اتفاق افتاده است و خیلی از بیماران با مصرف

داروهای جدید بهبودی را تجربه می کنند.

زندگی مرلین مونروئه خیلی نمونهء خوبی است برای اینکه یاد بگیریم افسردگی

انتخاب فرد نیست. حتی یک ستارهء سینما به زیبایی مرلین ممکن است از عدم

اعتماد به نفس رنج ببرد. افسردگی یک اختلال است و خوشبختانه امروزه با انواع

درمان های دارویی و غیردارویی می توانیم کنترلش کنیم. مهم این است که علایم

بیماری را در خودمان و اطرافیانمان جدی بگیریم و پیگیر دریافت کمک های تخصصی

باشیم.

شایعاتی وجود دارد در این مورد که مرلین به خاطر رابطه اش با جان اف کندی اطلاعات 

محرمانه ای به دست آورده بود و به همین خاطر سرویس های امنیتی آمریکا او را 

کشتند و طوری صحنه سازی کردند که خودکشی به نظر بیاید. ولی خوب هیچ وقت

مدرک معتبری در این زمینه به دست نیامده است. البته طرفداران این نظریه هم 

معتقدند که وقتی سیستم کسی را حذف می کند مدرکی هم باقی نمی گذارد.

پایان

instagram.com/abrakips




مرلین مونروئه، جری لوییز و دین مارتین در یک قاب - آلبرت کمپیون - ۱۴۰۰/۸/۶ عصر ۰۶:۱۸

وقت بخیر

این عکسهای جالب رو امروز در یک پیج فیسبوکی دیدم. گفتم اینجا به اشتراک بذارم شاید برای شما هم جالب باشه.

مرلین مونروئه، جری لوییز و دین مارتین در یک قاب :