تالار   کافه کلاسیک
برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - نسخه قابل چاپ

+- تالار کافه کلاسیک (https://cafeclassic5.ir)
+-- انجمن: تالارهای تخصصی (/forumdisplay.php?fid=10)
+--- انجمن: نقد و تحلیل فیلم (/forumdisplay.php?fid=52)
+--- موضوع: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) (/showthread.php?tid=254)


برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - سروان رنو - ۱۳۸۹/۷/۱۷ عصر ۰۳:۵۲

یکی از دوستان کافه پیشنهاد داد که این تاپیک رو من استارت کنم. برای فیلم های معروف و مهم تاریخ سینما تاپیک های مستقل در بخش سینمای کلاسیک به صورت اختصاصی استارت می زنیم و در مورد فیلم های عادی و کمتر شناخته شده می تونیم در همان تاپیک آخرین فیلمی که دیدم ... در موردشون بحث کنیم.

در مورد بربادرفته به زودی خودم هم مطلب می نویسم اما حالا چون وقت کم است فقط طبق قولی که دادم تاپیک رو استارت می کنم تا بعد که حسابی از خجالت رت باتلر  پر رو و اسکارلت اوهارای مغرور و اشلی حیف نون ، در بیایم و بریم سراغ ویکتور فلمینگ پرطاقت و دیوید سلزنیک جاه طلب .




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - 1991 - ۱۳۸۹/۷/۱۷ عصر ۰۶:۴۵

ممنون سروان جان! بلاخره بربادرفته هم صاحب‌تاپیک شد.

این زیری که می‌خونید متنیه که مستقیماً بعد از دیدن بربادرفته نوشته شده و اینکه .. خیلی هم طولانیه. برا همین دو قسمت‌ش می‌کنم شایدم سه قسمت!! کسی چه می‌دونه؟!!!

×××

1

تا سه ساعت و اندیه پیش پدرخوانده بهترین من بود. بهترینی که آن بالا نشسته بود و اجازاه‌ی نفس کشیدن به بقیه نمی‌داد! فیلمی که بارها تحسینش کرده بودم و برای تک‌تک بازیگرانش پیراهن پاره می‌کردم. اما الان چه؟ حالا که بربادرفته را دیده‌ام چه؟ باید آن عظمت را پایین بکشم؟ دیگر آن پیرمرد عبوس صدا خفه‌کن را به بایگانی ذهنم منتقل کنم؟ حتماً همینطور است. امشب مهمترین اتفاق فیلمیک من رخ داد! پرچم پدرخوانده پایین کشیده شد. حالا بربادرفته یکه‌تاز ذهن من است.

فیلم با بلبل زبانی‌های دختری خوش‌بر و رو که ادا دارد و عشوه می‌آید شروع می‌شود. برای دوقلو‌هایی که از همان اول هم مشخص است اصولاً در باقالی تشریف دارند. مامی را با آن چهره‌ی عبوس و وحشتناک و بانمک‌ش که تا کمر از پنجره بیرون آمده و اسکارلت را با نعره به برگشتن دعوت می‌کند می‌بینیم. همینجاست که عاشق این نابازیگری می‌شوم که حاضرم با تمام بازیگران ایران طاقش بزنم!

عجب موجود سرزنده‌ایست این اسکارلت! چه قـِرهایی که نمی‌دهد با آن دامن‌های گل و گشاد و پف و پرهایی که دارد! انگاری که کفشهایش چرخ دارند و یا روی یخ سور می‌خورند. از صبحانه نخوردنش و بعد خوردنش مشخص می‌شود که از این دختر نُنُرهای خانم خان‌باجی نیست که نُقل مجلسشان گیس و گیس کشی فلانی و سرخاب سفیدآب بَهمانی باشد. همین است که جذابش می‌کند. متفاوت است. کسی مثل او نیست. سرخی لبهایش همه‌ی صورتش را بُلد می‌کند. این بازی با رنگ است. خنده‌ی سرخ، گونه‌ی سرخ، چهره‌ی سفید. بین خودمان باشد ولی همان لحظه‌ی اول من هم رفتم در جرگه‌ی عاشقان سینه‌چاک این بانو !

از آنهایست که چهل خر را با یک میخ می‌بندند. همه‌ی دخترها از او متنفرند و همه‌ی پسرها تا حد مرگ او را می‌خواهند. وقتی از ریش لینکولنی کندی تعریف می‌کند برق شیطنت از چشمانش می‌ریزد و اینجاست که کپتان‌رت کبیر وارد می‌شود. اشلی که از همان اول هم بوق بود. همان اول هم یک لجبازی دخترانه بود برای تصاحب مردی که خیال می‌کرد او را دوست دارد، خیال می‌کرد! همه‌ی زن‌ها همینطورند. تنها راه تشخیص عشق واقعی زن‌ها این است که ببینی چه کسی می‌تواند توجه آنها را جلب کند درحالی که سعی در این دارند که به چیز دیگری توجه کنند. اینجاست که مشخص می‌شود چه کسی را دوست دارند و یا از او متنفرند.

این چهره به ما نشان می‌دهد که با یک آنْ‌شِرلی با موهای قرمز طرف نیستیم. گاهی ممکن است گرگی باشد در لباس برّه‌ایی بیچاره که نیاز به کمک دارد. همان برّه‌ی بیچاره‌ایی که کندی را به پای سفره‌ی عقد نشاند و آخرش هم با یک مرگ بظاهر مردانه، در راه دفاع از همسر وفادار(!) به اتمام رسید و ... فرط! این دختری که شما در قاب تصویر می‌بینید عجوزه‌ای است زیباتر از نامادری سفیدبرفی. کسی که سر دو شوهر را زیر آب می‌کند بدون اینکه لکه‌ایی به بینی‌اش بیافتد.

خب! بگذریم .. اسکارلت جوان ما باز هم از لج‌بازی‌های دخترانه‌اش می‌خورد اما این هنوز برای او کم است. او جای بیشتر خوردن را دارد. زنی که خواهیم دیدش بنیه‌ی قویی خواهد داشت. وقتی دختری در جوانی بیوه می‌شود دو حالت دارد. یا دوباره ازدواج می‌کند و یا نمی‌کند. اگر کرد بدانید که قلبی دارد به بزرگی قلب اسکارلت. قلبش بی شباهت نیست به بلورهای کربن. قابلیت آن را دارد که الماس باشد و یا گرافیت ولی نکته‌ی مهم این است که بتواند چینش کربن‌هایش را کنترل کند. بدموقع گرافیت نباشد و قبل از اینکه همه چیز بر باد برود الماس باشد.

وقتی اسکارلت ما، بیوه‌ی جوان قصه‌ی ما با رت ناشناخته، با لباس سیاه، در حراجی برده‌های عشق می‌رقصند کم لطفی است که بلند نشوی و به افتخار این لحظه از سینمای جهان یک هورای بلند نکشی. عشقی که مطمئنن از همین لحظه به‌طور کاملاً رسمی شروع می‌شود. اسکارلتی که شوق رقص دارد در آغوش شخصی می‌افتد که عاشق اوست. شاید خودش نداند ولی ما که فیلم را دیده‌ایم که می‌دانیم! ای اسکارلت احمق! تو هم نمی‌دانی که روزی به پای همین روتی می‌افتی که برای تنها رقص به آغوش او افتاده‌ایی و حساب آدمش نمی‌کنی، ای نجیب‌زاده‌ی جنوبی! رقصی که با لباس چین‌دار مشکی انجامش دادی. رقصی که شاید نحس بود، شاید خوش‌یمن ..

ادامه دارد ...




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - jack regan - ۱۳۸۹/۷/۱۸ صبح ۰۷:۴۰

اگه از من بپرسن با شنيدن كلمه سينما بلافاصله ياد چي مي افتي ميگم بر باد رفته. نميدونم هرچي تو ذهنم ميگردم اولين فيلمي رو كه تو عمرم ديدم رو به ياد بيارم چيزي به جز اين فيلم به ذهنم نميرسه البته تصاوير محوي از  مرد شش ميليون دلاري و رضا موتوري رو هم بخاطر ميارم.

تا الان هم بعد از سي و هفت هشت سال دو سه تا فيلم هستن كه بايد بصورت روتين هر سه چهار ماه يكبار ببينمشون يعني اگه نبينم يه چيزي تو زندگي كم ميارم  راكي  همسفر گوگوش و بهروز  و سومي هم همين بر باد رفته از صميم قلب ارزو ميكنم هيچ وقت هيچ كارگرداني هيچ كجا جرات بازسازي اونو بخودش نده




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - هری لایم - ۱۳۸۹/۷/۱۸ عصر ۰۸:۰۲

.


.




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - 1991 - ۱۳۸۹/۷/۱۸ عصر ۰۹:۲۸

2

 

حالا رت آن‌قدر جلو آمده که به خودش اجازه بدهد تا چندسانتی لبان سرخ اسکارلت زیبای قصه‌یما بیاید و بازگردد. این نشان می‌دهد که با چه مرد خوش‌بنیه‌ایی روبرو هستیم. از این خوشحالم!

و اما اشلی! این مرد بی‌مایه‌ی پست انگلیسی صفت. مردی که حالم ازش بهم می‌خورد. مردی که در جنگی احمقانه شرکت کرد. به آن افتخار کرد. اسکارلت ما را پس زد. البته سرزنشش نمی‌کنم چرا که مقابلش میلی است. وقتی به میلی نگاه می‌کنم یاد مادرم می‌افتم .. بگذریم. اشلی را از همان اول هم حساب آدم نمی‌کردم. مطمئن بودم که روزی اسکارلت هم به من می‌رسد. زیاد در مورد این مرد صحبت نکنیم بهتر است!

شمالی‌ها به پشت دروازه‌های شهر رسیده‌اند. میلی پا به ماه است. اوضاع شهر به هم ریخته است. مجروحان آن‌قدر هستند که نشود شمردشان. اسکارلت از این همه خون و داد و فریاد خسته شده. باید حق داد. شاید اگر ما هم بودیم همان کاری را می‌کردیم که او می‌خواست بکنئ. اما او همان کاری که ما هم امکان داشت انجامش دهیم را انجام نداد! سر قولش ایستاد، با اینکه چشم دیدن بزرگترین سد زندگیش را نداشت؛ میلی!

وقتش رسیده که بو به دنیا بیاید. این چه وقت به دنیا آمدن است؟ اما بچه که شعور ندارد بفهمد جنگ است. می‌خواهد دنیای سیاه و زشت بیرون را ببیند و برایش بی‌قراری می‌کند. دختر سیاه با آن صدای نویز دارش پی دکتر رفته است. دست‌پاچلفتی احمق نیاورده بودش. اسکارلت که می‌خواهد دکتر مید را پیدا کند باید از میان بهترین لانگ‌شاتی که دیده‌ام عبور کند. اصلاً این فیلم خدای لانگ‌شات است. عجب شات‌هایی که ندارد این فیلم. آرام آرام دوربین زوم‌بک می‌کند. چشم تا هرکجا که کار می‌کند جنازه و مجروح است. آنقدر شات بزرگ می‌شود تا می‌رسیم به پرچم جنوبی‌ها. پرچمی که درب و داغون است. بازی با نمادها را به این می‌گویند. عجب فیلمی است!

 

نگاتیو را می‌چرخانیم و از صحنه‌ی عجیب باورپذیر پاک کردن دماغ اسکارلت توسط رت هم می‌گذریم تا می‌رسیم به پس زمینه‌یی سرخ. اینجا اولین جای است که عشق ساکت و آرام اسکارلت به رت نمایان می‌شود اما این روت احمق درک نمی‌کند، این رت نفهم! و بوسه ... !

و یک لانگ‌شات دیگر. رنگین‌کمانی که نوید آرامشی در دور دست را می‌دهد. صحرایی سوخته و رگه دار از شخم که نوید زندگی دوباره می‌دهد و آدم‌هایی که به نظر می‌رسد به سرزمین امیدهایشان بازگشته‌اند. اما چه امیدی. 12بلوطی که سوخته است و سیاه شده. خانه‌ایی که متروکه است و پدری دیوانه. تنها کسی که نوید یک زندگی دوباره را به آدم می‌دهد پیرزن پهن‌پیکر سیه‌چرده‌ایی است به نام مامی! همان کسی که حاضرم با تمام بازیگران ایرانی طاقش بزنم، بدون استثناء! نمی‌دانم برج آزادی را کی ساختند اما اگر بعد از این فیلم ساخته باشندش قطعاً الگوی آن همین اسکارلت جوان ماست که الان امید به زندگی دوباره داره. زندگیی که در آن باید قوی‌تر بشود. رویایی که در دل تمام آمریکایی‌هاست.

اشلی بازگشته. اسکارلت نهایت سعی خودش را می‌‌کند که هوس لج‌باز خودش را باز ارضاء کند اما این اشلی احمق است که دست رد به سینه‌ی او می‌زند. او میلی را دوست دارد، عاشق‌ش است و هرچه هم که اسکارلت زیبا و جوان و سرزنده و متفاوت باشد او را ارضاء نمی‌کند. اشلی نمونه‌ایی از یک آمریکایی جنتلمن است. همانی که ما در ایران آقا‌زاده صدایش می‌زنیم با این تفاوت که آقا‌زاده‌های ایرانی می‌خواهند خودشان را متجدد نشان دهند و آقا‌زاده‌های آمریکایی می‌خواهند نمونه‌ی یک بریتانیایی اصیل باشند. دستمال گردن، پیش‌دستی، قاشق در اندازه‌های مناسب و هرچیز دیگری که نشان دهد نسبت آنها با یانکی‌های تنها نسبت صفر است و یک! کنار یکدیگرند اما یکی نیستند.

اسکارلت که به 300دلار سکه‌ی طلا نیاز دارد حاضر است خودش را به کندی قالب کند تا پول بدست بیاورد. کندی که روزی کشته‌ی دفاع از اسکارلت می‌شود. گاهی فکر می‌کند در این حد ناسیونالیستی؟! اما برای اسکارلت این سوال معنایی نداشت. او تارا را می‌خواست زنده کند، می‌خواست رویای خودش را به واقعیت برساند. قیمتش مهم نبود. او تارا را آباد می‌کرد حتی اگر خیلی‌های دیگر را خراب کند.

خب! اسکارلت ما بزرگ شده است. الان شباهت‌هایی به مادر مرده‌اش پیدا کرده است. مدیر است و برای خودش کار و کاسبی دارد. کندی هم از نان او که خودش برایش فراهمش کرده بود می‌خورد و احتمالاً خدا را هم شکر می‌کرده، شاید هم نه! بگذریم .. کندی می‌میرد و این دومین شوهر اسکارلت ماست که به زیر خاک می‌رود! یاد رمان‌های انگلیسی می‌افتم. زن‌هایی که صاحب‌زمین‌های قدری هستند و شوهرهای مرده‌ی‌شان به تعداد انگشتان دو دست می‌رسد. زنانی که عبوس و جدی و سخت‌گیرند. جذاب‌اند، چه منفی و چه مثبت. اسکارلت هم همه‌ی اینها را دارد. مدام در این فکرم که این چهره‌ی جوان و زیبا اگر روزی پیر شود و هیچ‌کس را نداشته باشد جز زمین‌هایی وسیع و حساب‌های بانکی پر و پیمان چه خواهد شد؟ اگر من بودم قطعاً دق می‌کردم!

رت جذاب وارد می‌شود. اینجاست که نقش اصلی رت آغاز می‌شود. رت باز هم سنت را می‌شکند و دومین بوسه‌ی خود را از اسکارلت در لباس سیاه می‌گیرد. این‌ها همه نحسی برایش به بار آوردند. بله من خرافاتیم!

سومین شوهر او هم از راه رسید. شوهری که باید اولین و آخرین او می‌بود. عشقی که در آخرین لحظات نمایان می‌شود و چقدر بد است. الماسی که در آخرین زمان ممکن الماس می‌شود. اما الماس اگر الماس شود همیشه الماس است. الماس قیمت خودش را دارد و همیشه کسی هست که حاضر باشد این قیمت را بپردازد. این نویدی است که خود اسکارلت به ما می‌دهد. اسکارلتی که دیگر لج‌باز نیست. عشقش را کشف کرده. رت را دوست دارد. برایش می‌میرد.

بربادرفته بهترین فیلم تمام عمرم هست و خواهد بود. تصور نمی‌کنم فیلمی بهتر از این را بتوانم ببینم و امید داشتن به اینکه دوباره همچین فیلمی ساخته شود هم اوهام است. اما می‌ترسم بعد از این فیلمی به دلم ننشیند!!




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - سروان رنو - ۱۳۸۹/۷/۱۸ عصر ۱۱:۳۵

 

تا سه ساعت و اندیه پیش پدرخوانده بهترین من بود. بهترینی که آن بالا نشسته بود و اجازاه‌ی نفس کشیدن به بقیه نمی‌داد! اما الان چه؟ پرچم پدرخوانده پایین کشیده شد. حالا بربادرفته یکه‌تاز ذهن من است....

بابا کوتاه بیا. جواب دون کارلئونه و خانواده تاتارگیا رو اون دنیا چجوری می دی ؟ نمی گن که ما رو به یک تار موی اسکارلت فروخت ؟  برباد رفته قشنگ و زیباست. ولی باید دید مثلا یکسال بعد هم به اندازه امروز که دیدیش دوستش داری ؟

 مامی را با آن چهره‌ی عبوس و وحشتناک و بانمک‌ش که تا کمر از پنجره بیرون آمده و اسکارلت را با نعره به برگشتن دعوت می‌کند می‌بینیم. همینجاست که عاشق این نابازیگری می‌شوم که حاضرم با تمام بازیگران ایران طاقش بزنم!

عاشق مامی ؟ :haha::

 البته فکر کنم مامی اولین بازیگر زن سیاه پوستی بود که اسکار گرفت .shakkk! البته هر چه مامی در این فیلم دوست داشتنی است ، آن یکی خدمتکار زن که جوان تر است ، تنفر برانگیز است.

  اشلی که از همان اول هم بوق بود.

اشلی بیچاره . من که سراغ ندارم کسی برباد رفته رو دیده باشه و از اشلی خوشش اومده باشه. اگر کسی خوشش اومده بیاد بگه تا در کتاب عجایب ثبت بشه ! بیچاره لسلی هاوارد حق داشته که از سلزنیک گلایه کنه که نقشش خوب نیست و اینطور که در IMDB trivia اومده ، صرفا با وعده سلزنیک برای نقش اول اینترمتسو و تهیه کنندگی آن راضی به بازی در این فیلم شده.

 ...قلب اسکارلت بی شباهت نیست به بلورهای کربن. قابلیت آن را دارد که الماس باشد و یا گرافیت ولی نکته‌ی مهم این است که بتواند چینش کربن‌هایش را کنترل کند. بدموقع گرافیت نباشد و قبل از اینکه همه چیز بر باد برود الماس باشد ...

 با این اطلاعات فیزیک و شیمی ، رادرفورد و بور باید برن لنگ بندازن . [تصویر: 298.gif]




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - 1991 - ۱۳۸۹/۷/۱۹ صبح ۰۶:۲۲

بابا کوتاه بیا. جواب دون کارلئونه و خانواده تاتارگیا رو اون دنیا چجوری می دی ؟ نمی گن که ما رو به یک تار موی اسکارلت فروخت ؟  برباد رفته قشنگ و زیباست. ولی باید دید مثلا یکسال بعد هم به اندازه امروز که دیدیش دوستش داری ؟

 دون‌کارلئونه از بستگانه نزدیکه. باش صحبت می‌کنم، آدم منطقیه. زیاد به دل نمی‌گیره. خانواده تاتارگیا هم برن به درک[گلاب به روتون]!!

پیش‌بینی من اینه که یک سال بعد هم به اندازه‌ی همین الان دوستش داشته باشم! از اونجایی که پیش‌بینی‌های ما همیشه که نه! معمولاً درست از آب درمیاد همین الان بردیمش بالا که دیگه جای گله‌گزاری نباشه یه ساله بعد. یه نکته‌ی جالب دیگه که در طول بربادرفته من حتی یه خمیازه هم نکشیده‌ام با اینکه سه ساعت و خورده‌ایی بود. این از عجایبه!!

 عاشق مامی ؟ :haha::

 البته فکر کنم مامی اولین بازیگر زن سیاه پوستی بود که اسکار گرفت .shakkk! البته هر چه مامی در این فیلم دوست داشتنی است ، آن یکی خدمتکار زن که جوان تر است ، تنفر برانگیز است.

 شبیه یکی از بستگانه نزدیکه با این تفاوت که این سیاهه اون سفید!! بعد وقتی عصبانی هم می‌شه لپاش می‌زنه بیرون - عین همون بستگان نزدیک - و آدم دلش می‌خواد همچین بکشه .. خیلی خوب[تصویر: bathtime.gif]ه!!

ولی جدای از شوخی واقعاً خوب بازی می‌کنه. اون سکانسی که اسکارلت صبحونه نمی‌خوره بعد مامی بهش تیکه می‌ندازه خیلی خوب بود.

اشلی بیچاره . من که سراغ ندارم کسی برباد رفته رو دیده باشه و از اشلی خوشش اومده باشه. اگر کسی خوشش اومده بیاد بگه تا در کتاب عجایب ثبت بشه ! بیچاره لسلی هاوارد حق داشته که از سلزنیک گلایه کنه که نقشش خوب نیست و اینطور که در IMDB trivia اومده ، صرفا با وعده سلزنیک برای نقش اول اینترمتسو و تهیه کنندگی آن راضی به بازی در این فیلم شده.

 کلاً آدم چیزی بود. یه ژستای زن دوستی می‌گرفت که من عاشق فلونی‌م .. چی‌چیم! آدم حالش بهم مي‌خورد. از طرفی یه مانع هم بود برا رسیدن به رت. ینی دقیقاً عین گلابی که از آسمون افتاده باشه برا گمراهی اسکارلت از طریق مستقیم که رسیدن به رت باشه!

با این اطلاعات فیزیک و شیمی ، رادرفورد و بور باید برن لنگ بندازن . [تصویر: 298.gif]

  دیگه بلاخره!! حالا اونام کار کمی نکردن!! خدا پدر و مادرشون و بیامرزه. ما هم زیر سایه اونا یه چیزایی یاد گرفتیم .. شرمنده می‌کنید!




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - دشمن مردم - ۱۳۸۹/۷/۱۹ صبح ۰۷:۱۹

شاید برای کسانی که با سینمای کلاسیک مانوس نباشند اسم بربادرفته برایشان ناآشنا نباشد فیلمسازانی بودند که سبک‌های سینمایی بزرگ را پایه‌گذاری کردند مردانی مانند هیچکاک، ولز، هاکس و فورد

 

فیلم بربادرفته اثر استاد سینمای آمریکا ویکتور فلمینگ را می توان نمونه بارزی از شاهکار سینمای جهان شمرد. این فیلم کلاسیک تاریخ سینمای جهان، روایتگر زندگی یک دختر ثروتمند، در یکی از پرآشوب ترین دوران تاریخ آمریکاست. فیلم با روایت عشق و نفرت «اسکارلت اوهارا» از اطرافیانش، سرنوشت نافرجام زنی خودخواه را به نمایش می گذارد که نمی خواهد به احساس عمیق قلبی اش پاسخ دهد. در نهایت نیز عشق واقعی اش را در زندگی گم می کند. «بربادرفته»، پس از گذشت 71 سال، هنوزهم برای من یکی از به یادماندنی ترین آثار سینمای جهان است. مگر می شود از بازی هنرمندانه ویوین لی چشم پوشی کرد یا از بازی مقتدرانه کلارک گیبل به راستی که بربادرفته از هر لحاظ کامل بود از لحاظ موسیقی متن مکس استین که هنوز هم این موسیقی یکی از موسیقیهای ماندگار تاریخ سینما به حساب میاید مطمئنا اگر بربادرفته از چنین دوبلهٔ زیبایی برخوردار نبودتا بدین حد در ایران محبوبیت نداشت. در دوبله این فیلم صدای دوبلور اسکارلت یعنی بانو رفعت هاشمپور و آهنگ خاص و دل انگیز صدای اودر کنار صدای مردانه و باوقار دوبلور رت باتلر ، یعنی  آقای حسین عرفانی حقیقتا به جذابیت اثر اصلی افزوده‌است




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - Classic - ۱۳۸۹/۷/۲۰ عصر ۱۱:۵۸

برباد رفته بهترین استفاده را از رنگ کرده است. رنگ در این فیلم   جنبه صرفا تزئینی ندارد. بسیاری از نماها و سکانس های فیلم ، فقط در صورتی معنا پیدا می کنند که فیلم رنگی باشد و این نقطه قوت فیلم و استفاده هوشمندانه از رنگ است. بسیاری از فیلم های هم دوره برباد رفته ، صرفا برای این رنگی ساخته می شدند که جذاب تر و پرتماشاگر تر شوند. این گونه فیلم ها را اگر سیاه و سفید هم می دیدید   چیز زیادی را از دست نمی دادید اما فیلمی مانند برباد رفته را به هیچ صورت نمی توان غیر رنگی دید و تصور کرد. برخی نماهای فیلم به زیبایی کارت پستال است.




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - منصور - ۱۳۸۹/۷/۲۱ صبح ۰۸:۴۱

(۱۳۸۹/۷/۲۰ عصر ۱۱:۵۸)IranClassic نوشته شده:  

برباد رفته بهترین استفاده را از رنگ کرده است...

نسخه ای که همکنون در دسترس است ، محصول کار یکی از شرکتهای بزرگ تعمیر و اصلاح فیلمهای فرسوده است که در دهه 1990 روی نسخه اصلی که چندان رنگ و روئی برای آن نمانده بود انجام گرفت...میزان وضوح فیلم بالا رفت و رنگها توسط نرم افزارهائی پیشرفته مجددا تصحیح شدند. اما بخشی از کادر فیلم (از چپ و راست) حذف گردید که نسبت به نسخه اصلی که صرفا در اختیار کمپانی است ناقص اما بلحاظ بصری فوق العاده و پس از 71 سال در حد فیلمهای امروزی است. شرکت اصلاح کننده نسبت به رنگی کردن 2 فیلم دیگر هم اقدام کرد: اولی فیلم گنجهای سیرامادره که محصول کار فوق العاده و دومی کازابلانکا که نتیجه کار مفتضح بود.




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - Savezva - ۱۳۸۹/۷/۲۱ عصر ۱۲:۳۶

در کشور ما فیلم بربادرفته در بین خانواده ها طرفداران زیادی داره و شاید از معدود فیلمهایی باشه که حتی کسانی که اهل فیلم و سینما هم نیستند اونو دیدن!! یکی از دلایل اصلی این محبوبیت دست به دست گشتن رمان برباد رفته است که هر کسی پس از خواندنش بی صبرانه منتظر دیدن فیلم هم می شود. به نظر من فیلم بربادرفته با توجه به سال ساختش پروژه ای عظیم و منحصر به فرد بوده (به قولی سالها از زمانش جلوتر بوده) و البته بازی بیادماندنی سلاطین هالیوود نیز در این مورد بی تاثیر نبوده...

و اما من از این فیلم یک خاطره جالب دارمو در زمان حضور VHS (رحمه الله علیه) با بدبختی نسخه ای از این فیلم را پیدا کردم و همه فک و فامیل را هم دعوت کردم و کلی هم برای خودم تبلیغ کردم و خلاصه دست جمعی به تماشایش نشستیم. غافل از اینکه فیلم دو نسخه ای بوده و ادامه اش در نوار دیگری است. درست در حساس ترین لحظات فیلم تمام شد و تصویر برفکی آخرش ظاهر شد.... ناگهان همه نگاه ها متوجه من شد و بعد هم  کلی بدوبیراه ها نصیبم شد که چی شد پس چرا ناقص بود و .....:huh:

یک ماه طول کشید تا ادامه فیلم را در نوار دومش پیدا کردم و دیدم....




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - سم اسپید - ۱۳۸۹/۷/۲۱ عصر ۱۲:۵۳

(۱۳۸۹/۷/۲۱ عصر ۱۲:۳۶)Savezva نوشته شده:  

و اما من از این فیلم یک خاطره جالب دارمو در زمان حضور VHS (رحمه الله علیه) با بدبختی نسخه ای از این فیلم را پیدا کردم و همه فک و فامیل را هم دعوت کردم و کلی هم برای خودم تبلیغ کردم و خلاصه دست جمعی به تماشایش نشستیم. غافل از اینکه فیلم دو نسخه ای بوده و ادامه اش در نوار دیگری است. درست در حساس ترین لحظات فیلم تمام شد و تصویر برفکی آخرش ظاهر شد.... ناگهان همه نگاه ها متوجه من شد و بعد هم  کلی بدوبیراه ها نصیبم شد که چی شد پس چرا ناقص بود و .....:huh:

یک ماه طول کشید تا ادامه فیلم را در نوار دومش پیدا کردم و دیدم....

دقیقا یادم هست که فیلم برباد رفته بر روی دو نوار VHS 120 دقیقه ای ضبط شده بود و روی آنها نوشته شده بود: برباد رفته 1 و برباد رفته 2، و بسیاری فکر می کردند برباد رفته 2 ادامه برباد رفته 1 هستش و فیلم مستقلی هست. خوشبختانه بدلیل محبوبیت بیش از اندازه این فیلم و شاید دلایلی که اینجانب از آن بی خبر هستم این فیلم مشمول جرح و تعدیل های فراوان به منظور رساندن به نسخه ای 180 دقیقه ای نظیر آنچه بر سر بن هور آمده بود نشد.




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - سم اسپید - ۱۳۸۹/۷/۲۲ عصر ۰۷:۲۹

بسیاری از نماهای فیلم برباد رفته نظیر این صحنه با استفاده از فیلترهای مخصوص (فیلتر: وسیله ای که هنگام فیلمبرداری با این هدف که خصوصیتی از تصویر، معمولا شدت نور یا رنگ آن را، تشدید یا تلطیف کند، روی عدسی بسته می شود) فیلمبرداری شده اند و بدون استفاده از فیلتر اینکار غیر ممکن است. هر چند استفاده از نقاشی های بزرگ و دکورهای عظیم در آن زمان مرسوم بوده اما بدون استفاده از تکنیک های فیلمبرداری، لنزها و فیلترهای مخصوص قادر به خلق تصاویری تا بدین حد زیبا نبودند. اگر دوستان حین تماشای فیلم در هنگامیکه به چنین صحنه هایی می رسند (مانند دیدار اسکارلت با پدرش در ابتدای فیلم) بلافاصله به چند لحظه قبل برگردند مشاهده خواهند کرد که آسمان آبی و تا حدودی ابریست و با تصاویر خیره کننده ای که دیده اند کاملا تفاوت دارد و پی به تصنعی بودن آن خواهند برد، منتها آنچنان این تصاویر زیباست که بیننده کاملا فریب می خورد و اصلا به این نکته فکر نمی کند که چگونه در عرض چند لحظه آسمان تا بدین حد دچار تغییر شده است. البته تمام تصاویر خیره کننده این فیلم در خدمت مفاهیم این اثر هنریست و کاملا کارکرد دراماتیک دارد.

یادم هست نزدیک به 18 سال پیش بعضی اوقات در انتهای برنامه های شبکه TNT که اختصاص به پخش فیلم های کلاسیک و کمپانی ترنر داشت برنامه ای پخش می شد که اختصاص به تکنیک ها و حقه های سینمایی داشت که اکثرا متعلق به دهه 30 و 40 بودند. در قسمتی از این برنامه وقتی فیلمبردار لنز دوربین را عوض کرد جمعیت حاضر چند برابر شدند. در قسمتی دیگر به سمت آینه ای در کافه شلیک کردند و ظاهرا از چندین نقطه شکست در حالیکه مسئول جلوه های ویژه با پارچه ای که در دست داشت آینه را کاملا تمیز کرد و شکستن آینه حقه ای بیش نبود. اینها را گفتم که فکر نکنید برای هالیوود و امثالهم پول مهم نیست، بلکه خیلی هم مهم است، منتها آنها با استفاده از خلاقیت و قدرت تفکر انسان راه های صرفه جویی در هزینه ها را آنهم در 70 سال پیش پیدا کرده اند اما متاسفانه ما همچنان به دور خود می گردیم.




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - منصور - ۱۳۸۹/۷/۲۳ عصر ۰۸:۴۰

(۱۳۸۹/۷/۲۲ عصر ۰۷:۲۹)سم اسپید نوشته شده:  

بسیاری از نماهای فیلم برباد رفته نظیر این صحنه با استفاده از فیلترهای مخصوص (فیلتر: وسیله ای که هنگام فیلمبرداری با این هدف که خصوصیتی از تصویر، معمولا شدت نور یا رنگ آن را، تشدید یا تلطیف کند، روی عدسی بسته می شود) فیلمبرداری شده اند و بدون استفاده از فیلتر اینکار غیر ممکن است.

برباد رفته در سال 1939 به طریقه تکنی کالر سه رنگ فیلمبرداری شده است که یک روش عجیب در نسخ رنگی آنزمان بود. در این روش با سه نگاتیو مختلف از هر صحنه فیلمبرداری میشد که هر کدام ، یکی از رنگهای اصلی را ضبط میکرد. این سه نگاتیو در نهایت با هم تلفیق میشد تا رنگ شفاف تکنی کالر فیلمهای دهه های 40 و 50 بوجود آید. این روش روش چندان دقیقی نبود مضافا به اینکه به درستی هم از آن استفاده نمیشد چراکه به مرور زمان رنگ فیم از بین می رفت. این مشکل گریبان نسخه اصلی برباد رفته را هم گرفت چنانکه بعلت کپی های متعددی که در طول سالها از آن گرفته شد یک فیلم رنگ و رو رفته که حتی در برخی صحنه ها جزئیات اصولا دیده هم نمیشد برجای ماند. در سال 1967 شرکت مترو تصمیم گرفت یک بازسازی روی نسخه اولیه انجام دهد اما آنچه انجام شد یک افتضاح کامل بود. برباد رفته اصل با کادر 1 در 33/1 (یعنی همان سه در چهار) فیلمبرداری شد. در سال 67 برای نمایش فیلم بشکل واید اسکرین ، بخشی از بالا و پائین فیلم را زدند که نتیجه کار از دست رفتن یک چهارم از هرنمای فیلم بود که بشدت مورد انتقاد مردم و منتقدین قرار گرفت(هرچند کل پرده سینما را می پوشاند و به نوعی یادآور فیلمهای اسکوپ عریض بود). دومین بازسازی (همانطور که در نوشته قبلی بشکلی خلاصه اشاره کردم) در حد فاصل سالهای 1986 تا 1988 (دو سال تمام) و به دستور تد ترنر(سلطان تلویزیونهای کابلی آتلانتا که آنزمان شرکت متروگلدوین میر را یکجا خرید) توسط گروهی تکنسین بسیار خبره انجام شد. آنها برای رسیدن به بهترین کیفیت ممکن سراغ نسخه اصلی فیلم در انباری مترو نرفتند آنها که به مناسبت پنجاهمین سالگرد ساخته شدن برباد رفته مامویتی بزرگ از طرف ترنر یافته بودند مستقیم سراغ همان سه نگاتیو رنگی برباد رفتند که در ایستمن هاوس در روچستر نیویورک نگهداری میشد. مشکل جدیدی پیش آمد: بعضی از قسمتها در هر کدام از نگاتیوها چروک خورده بود و اجازه چفت شدن سه نگاتیو را کنار هم نمیداد علاوه بر این بخشی از کادرها از بین رفته و ناواضح شده بود. آنها طی 2 سال کار شبانه روزی و کار روی نگاتیوها (بشکل کادر به کادر) فیلمی ساختند که امروزه در اختیار شماست و عکسهایی که در این صفحه از این فیلم می بینید مربوط به این نسخه بازسازی شده فوق العاده است. کیفیت فیلم چنان بود که حتی سایه ی شمع بخوبی مشخص بود(چیزی که حتی در نسخه 1967 دیده نشد). از سوی دیگر متخصصین یاد شده روی باند صدای فیلم نیز کار کردند و صدائی خلق شد که حتی میشد صدای جیرجیر کفشهای گیبل را شنید.

راجر ایبرت (منتقد مشهور آمریکا) که پیش از آن تد ترنر را بخاطر افتضاحی که در بازسازی فیلم سیاه و سیفد کازابلانکا مرتکب شده بود همه جا تخطئه میکرد بهنگام اکران این نسخه جدید ، و به محض دیدن اولین صحنه فیلم، در تاریکی سالن از جا برخاست و شروع به کف زدن برای ترنر و گروه کارکشته اش کرد.

من بهترین کیفیت نسخه قبل از  1985 را روی وی اچ اس دارم اما نسخه ای که امروزه در دو یا 4 دی وی دی یا حتی 4 سی دی از این فیلم ارائه میشودو کپی نسخه 1988 است چیز دیگری است.

نوشتن در مورد برباد رفته مجالی به اندازه یک کتاب 500 صفحه ای و صبر ایوب می طلبد که هرگاه فرصتی پیش آمد به هریک اشارتی خواهیم کرد. برباد رفته را اگر بهترین فیلم تاریخ سینما ندانیم بدون شک بهترین نمونه قصه پردازی در کل تاریخ سینماست. فیلمی که با گذشت بیش از 70 سال کسی جرات بازسازی آنرا حتی به مخیله اش را نداده است.(امروز شنیدم که بن هور وایلر در دو اپیزود در انگلستان در حال بازسازی است... تمام فیلمهای مشهور تاریخ سینما حداقل یکبار طعم بازسازی را خواهند چشید ... اما یقین بدانید تا قرنها کسی را یارای بازسازی چنین حماسه ای نخواهد بود. فیلمی که بدون شک بی نقص ترین فیلم تمام دورانهاست و در طی این هفتاد سال نزدیک به 25 اکران جهانی مجدد یافته است (که یک رکورد در تاریخ سینماست). فیلمی که بیش از هر فیلم دیگر مردم جهان آنرا دیده اند و فیلمی که مختص نسلی خاص نیست و بارها و بارها میتوان آنرا دید و از آن لذت برد...

در سال 1989 طی بررسیهای بعمل آمده(بمناسبت 50 سالگی بربادرفته) اعلام شد : تماشاگران بسیاری هستند که جنگ ستارگان یا ایندیانا جونز یا کازابلانکا یا همشهری کین یا بن هور را ندیده اند ... اما کمتر کسی در جهان یافت میشود که برباد رفته را ندیده باشد

(تصاویری از نسخه اصلی برباد رفته به شیوه تکنی کالر)




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - رائول والش - ۱۳۸۹/۷/۲۴ عصر ۰۱:۰۱

پكيج بلو ري فيلم:heart::heart::heart:

[تصویر: t61551_largegonewiththewindbluray2x.jpg]

براي ديدن اندازه اصلي كليك كنيد.tajob

بقيه اسكرين شات ها را در اينجا ببينيد.




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - MunChy - ۱۳۸۹/۷/۲۴ عصر ۰۱:۱۰

من مدت ها دنبال تهیه این پکیج (البته DVD اش, که فرقی هم از نظر محتویات با این نداره) بودم ولی متاسفانه نتونستم تهیه اش کنم. این رو به مناسبت 70 سالگی برباد رفته در سال گذشته به همراه باکس ستی فوق العاده از جادوگر آز (این هم به مناسبت 70 سالگی) عرضه کردن. فیلم تلویزیونی جنگ اسکارلت او'هارا هم در همین پکیج برای اولین بار به صورت ترمیم شده عرضه شد که توصیه می کنم همه دوستان ببینند. البته گیر اوردنش تا مدتی پیش کمی سخت (بهتر بگم غیر ممکن) بود ولی به لطف دوستان اونور آبی, در حال حاضر میشه از اینترنت دانلودش کرد. داستان این فیلم هم همونطور که از اسمش میاد راجع به انتخاب بازیگر مناسب جهت نقش اسکارلت هست و فیلم حالت بیوگرافی وار داره. آدم همین که به صفحه اش در IMDb نگاه می کنه شیفته اش میشه. عکس هایی از این فیلم :




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - سروان رنو - ۱۳۸۹/۷/۲۷ عصر ۱۱:۴۸

کیفیت تصویری بلو-ری برباد رفته اینقدر بالاست و نماها  اینقدر واضح و قشنگه که می شه از اسکرین شات های سکانس های فیلم ، پوستر دیواری های زیبا چاپ کرد و به دیوار نصب کرد. دیدن همچین فیلم کلاسیک رنگی ای ، با این کیفیت ، روی پرده سینما ، همراه با یک جمع 100 نفره کلاسیک دوست چه لذتی داره ...




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - رامین_جلیلوند - ۱۳۸۹/۸/۱ صبح ۰۱:۱۱

حداقل اين فيلم را ۲۸ بار ديده ام!!!
چطوری؟
زمانی که هنوز مشق عيد مد روز زجر دادن دبستانی ها بود. يک سال عيد حداقل روزی دوبار اين فيلم را دوبله ديدم!!! يعنی تا شب ۱۳ روزی  دوبار!!!
فکر می کنم تمامی صاحب نظران با من موافق باشند وقتی می گويم دوبله دوم با صدای با صلابت و کش دار حسين عرفانی برتر از دوبله اول است؟
البته خود خانم رفعت در مصاحبه ای در صداهای ماندگار اعلام می کند که دوبله اول را بيشتر دوست دارد.




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - john doe - ۱۳۸۹/۸/۲ عصر ۰۸:۱۴

اگه می شه در مورد دو دوبله بربادرفته اینجا بنویسم.

بدون شک دوبله دوم بر بادرفته بهتر از دوبله اول آن است. این را بدون هیچ تردیدی می گویم.

به قول رامین عزیز صدای کش دار عرفانی برای کلارک گیبل عالی است و در دوبله اول با کمال تعجب صدای جلیلوند چندان صلابتی ندارد و حتی از گویندگیش در دسته فرشتگان(که خیلی خوبه) فاصله داره.

در مورد رفعت هاشمپور مطمئنا" هر دوبار استادانه اجرا کرده.

اما ناصر طهماسب به جای لسلی هاوارد نمی شه گفت از جلال مقامی در دوبله اول پیشی گرفته و یا عقب تر است اما هیچ نقصی در این نقش وجود ندارد.

 صدایی که خیلی بهتر از دوبله اول است صدای فهیمه راستگار به جای مامی است که تبحر گویندگی راستگار را نشان می دهد.

اما احساسی که من از دوبله اول دارم این که ترجمه بهتری نسبت به دوبله دوم دارد. بسیاری از جملات دوبله اول  دقیق تر از دوبله دوم کار شده.

همچنین دوبله اول دارای باند ساندافکت بین المللی بوده . در حالی که دوبله دوم در این زمینه بسیار ضعیف است. حتی در لحظاتی از فیلم می توانید موزیک بن هور را در پس زمینه بشنوید.

مدیر دوبلاژ دوبله اول احمد رسول زاده و دوبله دوم خسرو خسروشاهی است که چیدمان گویندگان خسروشاهی تحسین برانگیز است.




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - رامین_جلیلوند - ۱۳۸۹/۸/۲ عصر ۰۸:۴۳

(۱۳۸۹/۸/۲ عصر ۰۸:۱۴)john doe نوشته شده:  

اگه می شه در مورد دو دوبله بربادرفته اینجا بنویسم.

بدون شک دوبله دوم بر بادرفته بهتر از دوبله اول آن است. این را بدون هیچ تردیدی می گویم.

به قول رامین عزیز صدای کش دار عرفانی برای کلارک گیبل عالی است و در دوبله اول با کمال تعجب صدای جلیلوند چندان صلابتی ندارد و حتی از گویندگیش در دسته فرشتگان(که خیلی خوبه) فاصله داره.

در مورد رفعت هاشمپور مطمئنا" هر دوبار استادانه اجرا کرده.

اما ناصر طهماسب به جای لسلی هاوارد نمی شه گفت از جلال مقامی در دوبله اول پیشی گرفته و یا عقب تر است اما هیچ نقصی در این نقش وجود ندارد.

اما صدایی که خیلی بهتر از دوبله اول است صدای فهیمه راستگار به جای مامی است که تبحر گویندگی راستگار را نشان می دهد.

اما احساسی که من از دوبله اول دارم این که ترجمه بهتری نسبت به دوبله دوم دارد. بسیاری از جملات دوبله اول  دقیق تر از دوبله دوم کار شده.

همچنین دوبله اول دارای باند ساندافکت بین المللی بوده . در حالی که دوبله دوم در این زمینه بسیار ضعیف است. حتی در لحظاتی از فیلم می توانید موزیک بن هور را در پس زمینه بشنوید.

مدیر دوبلاژ دوبله اول احمد رسول زاده و دوبله دوم خسرو خسروشاهی است که چیدمان گویندگان خسروشاهی تحسین برانگیز است.

کاملا با نظرات نازنين جان دو موافقم.
البته من بايد دوبله اول را کامل ببينم.
حقيقتا در در مورد ترجمه دوبله دوم من نقصی را احساس نکردم.
غیر از صحنه خداحافظی رت با اسکارلت در آتش سوزان آتلانتا که دیالوگ ها عوض شده اند کمی به خاطر سانسور ( اسکارلت من را ببوس ببوس...که شده است به من بگو اسکارلت بگو...که باز هم به نظر حس رمانتیکی و در عین حال غم مردانه ای عرفانی به نقش می ریزد که سانسور را جبران می کند)
 در مورد باند و ساند افکت که خود جان دو استاد هستند و من نظری ندارم.




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - دزیره - ۱۳۸۹/۹/۲ صبح ۱۰:۲۴


من برباد رفته را با کتابش شناختم و از همان موقع دوستش داشتم.می دانستم فیلم معروفی از رویش ساخته شده.تکه هایی از فیلم در برنامه یک مسابقه سی سوال با مجری گری اقای حسین باغی ( که الان شدیدا بیمار هستند وخدا کند شفا پیدا کنند )به کرات پخش می شد.در ارزوی دیدن فیلم بودم تا در اتاق فیلم دانشکده که هفته ای یک فیلم پخش میکرد موفق به دیدنش شدم.ان هم چه اتاقی پر از صندلی اهنی ارج قدیمی که یک طرفش جا برای نوشتن دارد و مخصوص سالنهای امتحان بود.ان روز در ان اتاق جا برای ایستادن هم نبود چه برسد به نشستن و من در شگفت که عشق به برباد رفته همه گیر است!....

به هر حال این سوال همیشه برای من مطرح است که چرا هیچ وقت هیچ جا از ادامه برباد رفته حرفی نیست ؟

نا سلامتی الکساندرا ریپلی کلی زحمت کشیده و دو جلد کتاب نوشته وبا هر بدبختی بوده رت و اسکارلت را به هم رسانده.

و این که ایا اگر ویوین لی و کلارک گیبل و تمام دار و وسته برباد رفته قدیم زنده بودند ادامه ان را می ساختند؟

و یا شاید تعلیق و بلا تکلیفی راز جذاب شدن برخی فیلم های مشهور است.




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - سروان رنو - ۱۳۸۹/۹/۳ صبح ۱۲:۱۸

" عشقی که به وصال بینجامد که دیگه به درد نمی خوره " : پارسا پیروزفر در نقاب *

دزیره جان !

تمام آبروی بربادرفته به همون سکانس آخری هست که رت ، اسکارلت رو ول می کنه و میره .

ژیواگو به خاطر اون سکانس حسرت انگیز آخرش شده ژیواگو .

کازابلانکا رو اون وداع دل انگیز در آن فرودگاه مه آلود به حد کمال رسونده .

بیمار انگلیسی و سینما پارادیزو  به خاطر جدایی همیشگی عاشق و معشوق از هم اینقدر زیبا شدن و ....

خلاصه اینکه بهتره بذاریم رت و اسکارلت از هم دور باشن و توی زندگی خصوصی شون دخالت نکنیم.

* نکته : در نقاب ، کاراکتر پارسا پیروزفر همین حرف هایی که ما این بالا زدیم رو در مورد عشق به دوست دخترش زد ! دوست دخترش هم با حسرت گفت: اما این فرمول ها برای فیلم ها خوبه . یعنی ما در زندگی واقعی هم نباید به هم برسیم ؟!!




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - مایکل اسکافیلد - ۱۳۹۰/۱۲/۱۵ عصر ۰۷:۰۷

به چند دلیل بنده عقیده دارم بهترین اثر اقتباس ادبی تاریخ سینما رو باید بربادرفته بدونیم، یه دلیل اینه که هنوز دیدنش برای ما زیباست و حوصله مون بعد از 70 سال که از ساخت این فیلم می گذره با دیدنش سر نمی ره. دلیل دیگه هم این می تونه باشه که توی همه جای دنیا این فیلم رو حتی مردم کوچه و بازار هم می شناسن. بنده دقیق اطلاع ندارم به جز فیلم پدر خوانده و کازابلانکا چه فیلم کلاسیک دیگه ای هست که این قدر شناخته شده باشه. دلیل سومی هم اینه که ماجرای برباد رفته فقط عاشقانه نیست. در زمان جنگ های آمریکا اتفاق افتاده و کلی با او ن فضا درگیر می شیم. به عقیده بنده این یعنی بربادرفته چیزی بیشتر از یک رمانس معمولیه




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - زبل خان - ۱۳۹۱/۳/۲۴ صبح ۱۱:۵۵

بازیگر فیلم «بربادرفته» در ۹۴ سالگی درگذشت   

سینما - آن راترفورد بازیگر نقش خواهر کوچک اسکارلت اوهارا در فیلم «بربادرفته» از دنیا رفت.

به گزارش خبرآنلاین، آن راترفورد دوشنبه غروب در خانه خود در بورلی هیلز به خاطر عوارض ناشی از بیماری قلبی درگذشت. او 94 ساله بود.


او در نوجوانی در «بربادرفته» (1939) نقش خواهر کوچک اسکارلت اوهارا (با بازی ویویان لی) را بازی کرد. راترفورد یکی از آخرین بازیگران در قید حیات این فیلم محبوب به کارگردانی ویکتور فلمینگ بود. اولیویا دو هاویلند که در «بربادرفته» نقش ملانی همیلتن را بازی کرد، اول ژوئیه 96 ساله می‌شود.

راترفورد در دهه‌های 1930 و 1940 در سری فیلم‌های پرطرفدار «اندی هاردی» نقش پالی بندیکت دوست همیشه وفادار میکی رونی را بازی کرد.

او سال 1938 در فیلم «سرود کریسمس» که هنوز در ایام تعطیلات از شبکه‌های تلویزیونی آمریکا پخش می‌شود، نقش روح کریسمس گذشته را بازی کرد. راترفورد سال 1947 در فیلم «زندگی مخفی والتر میتی» روبروی دنی کی مقابل دوربین رفت و یکسال بعد در «ماجراهای دون ژوان» با بازی ارول فلین نقش‌آفرینی کرد.

او در دوران کاری خود در بیش از 60 فیلم بازی کرد که بیشتر آن‌ها مربوط به دوران قراردادش با استودیو مترو گلدوین مه‌یر در دهه 1930 و اوایل دهه 1940 بود.

راترفورد قرار بود سال 1997 در «تایتانیک» نقش شخصیت رز را بازی کند، اما این نقش در نهایت به گلوریا استیوارت رسید و یک نامزدی اسکار برای او به همراه داشت.

آن راترفورد با نام مری سیسیلیا رامونه در دوم نوامبر 1917 در ونکوور به دنیا آمد. پدرش جان راترفورد ستاره اپرا و مادرش یک بازیگر بود. خانواده راترفورد وقتی آن کوچک بود به سان فرانسیسکو و بعد لس آنجلس نقل مکان کرد و آن اولین بار سال 1925 در یک نمایش روی صحنه رفت. او در نوجوانی در رادیو مشغول کار شد.

راترفورد سال 1935 با بازی در چهار فیلم فعالیت سینمایی خود را آغاز کرد و یکسال بعد در فیلم «The Lonely Trail» با جان وین همبازی شد. او در 17 سالگی با مترو گلدوین مه‌یر قرارداد امضا کرد و در 13 فیلم «اندی هاردی» در کنار رونی نقش‌آفرینی کرد.

از دیگر فیلم‌های مهم او می‌توان به «قلب‌های انسانی» (1938)، «غرور و تعصب» (1940)، «همسران ارکستر» (1942)، «جنایت در تماشاخانه» (1946) و «آن‌ها تنها اربابان خود را می‌کشند» (1972) اشاره کرد. راترفورد آخرین بار سال 1976 در فیلم «سگی که هالیوود را نجات داد» بازی کرد.

درباره حضور راترفورد در فیلم «بربادرفته» گفته می‌شود دیوید اُ سلزنیک تهیه‌کننده معروف او را برای بازی در «بربادرفته» انتخاب کرد، اما راترفورد ابتدا نتوانست نقش کارین را بپذیرد، چرا که تحت قرارداد مترو گلدوین مه‌یر بود. لوییس بی. مه‌یر رئیس استودیو با این توجیه که این نقش اصلا اهمیت ندارد، قصد داشت از طرف راترفورد آن را رد کند.

راترفورد سال 2010 در یک مصاحبه گفت به رمان مارگارت میچل خیلی علاقه داشت و برای به دست آوردن نقش کارین آن قدر گریه کرد که مه‌یر بالاخره راضی شد او در «بربادرفته» بازی کند. راترفورد در 1989 همراه 9 بازمانده دیگر این فیلم در آتلانتا در جشن 50 سالگی فیلم شرکت کرد.

هالیوود ریپورتر / 12 ژوئن / ترجمه: علی افتخاری




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - زبل خان - ۱۳۹۱/۴/۱۱ عصر ۰۶:۵۶

بازیگر «بربادرفته» ۹۶ ساله شد + عکس




اول ژوئیه مصادف با نود و ششمین سالروز تولد اولیویا دهاویلند بازیگر نقش ملانی در فیلم کلاسیک «بربادرفته» است.


به گزارش خبرآنلاین، اولیویا دهاولیند (متولد 1916) بازیگری بریتانیایی-آمریکایی است که در تئاتر و سینما بسیار شهرت دارد.

او دو بار در سال‌های 1946 و 1949 برنده جایزه اسکار شد و همراه خواهر کوچکترش جون فونتین آخرین بازماندگان ستاره‌های هالیوود دهه 1930 هستند.

این بازیگر و خواهرش در توکیو ژاپن متولد شدند. پدرشان وکیل بود و مادرشان بازیگر تئاتر. مادر اولیویا با نام مستعار لیلیان فونتین در دنیای تئاتر مشهور بود و خواهر کوچکتر اولیویا نام فامیلی خود را از مادرش وام گرفته است.

اولیویا دهاویلند اولین بار سال 1933 در نمایش «آلیس در سرزمین عجایب» روی صحنه رفت. و اولین نقش مهمش بازی در «رویای نیمه شب تابستان» بود. این نمایش در سال 1935 تبدیل به فیلمی سینمایی شد که اولین حضور دهاویلند بر پرده سینما بود.

او با بازی در مقابل جیمز کاگنی و ارول فلین در دهه 1930 به شهرت رسید دهاویلند در مجموع هشت بار با فلین همبازی بود.

دهاویلند با بازی در «بربادرفته» (1939) به شهرت رسید. جالب اینجاست که ابتدا جون فونتین برای بازی در این فیلم نزد جرج کیوکر، کارگردان فیلم رفته بود، اما کیوکر با بازی فونتین در نقش اصلی قبول نکرد و به او نقش ملانی را پیشنهاد داد، اما فونتین کلا از بازی در فیلم انصراف داد. در عوض کیوکر با دهاویلند به توافق رسید تا نقش ملانی را بازی کند و دهاویلند برای این نقش نامزد جایزه اسکار بازیگر زن نقش مکمل شد.





فونتین با بازی در فیلم‌های «ربه‌کا» و «مظنون» آلفرد هیچکاک و «نامه زن ناشناس» ماکس افولس معروف است، او برای فیلم «مظنون» در سال 1942 برنده جایزه اسکار شد، رقیب فونتین در آن سال خواهرش بود که با فیلم «Hold Back the Dawn» نامزد اسکار بود.

دهاویلند سال 1946 برای بازی در «To Each His Own» برنده جایزه اسکار شد. سال 1948 بازی او در «حفره مار» بسیار تقدیر شد و یک نامزدی دیگر اسکار برایش به ارمغان آورد. این فیلم اولین حضور دهاویلند در نقش شخصیتی با مشکل روانی بود. او سال 1949 برای فیلم «وارثه» برنده دومین جایزه اسکار خود شد.



این بازیگر در دهه 1960 در فیلم‌های معدودی نقش‌آفرینی‌های خیره‌کننده‌ای داشت؛ او در «بانو در قفس» (1964) نقش بیوه‌ای را بازی می‌کرد که در آسانسوری گرفتار می‌شود و در «هیس...هیس، شارلوت عزیز» ساخته رابرت آلدریچ در مقابل بت دیویس بازی کرد.

دهاویلند اولین زنی است که رئیس هیئت داوران جشنواره فیلم کن (1965) شد. او در دهه 1970 و 1980 نیز به بازیگری ادامه داد و بیشتر در تلویزیون فعال بود و سال 1986 برای بازی در سریال کوتاه «آناستازیا: راز آنا» برنده جایزه گلدن گلوب و نامزد جایزه امی شد.

او تنها بازیگر نقش‌های اصلی «بربادرفته» است که همچنان در قید حیات است. کلارک گیبل (رت باتلر)، ویویان لی (اسکارلت اوهارا) و لسلی هوارد (اشلی) دیگر بازیگران اصلی این فیلم معروف از دنیا رفته‌اند.



RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - نوستالژیکا - ۱۳۹۱/۴/۱۸ عصر ۰۲:۵۸

(۱۳۸۹/۷/۲۰ عصر ۱۱:۵۸)IranClassic نوشته شده:  

برباد رفته بهترین استفاده را از رنگ کرده است...

یعنی منظورتون اینه که نسخه 1939 سیاه و سفیده و در دهه نود رنگی شده؟




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - Classic - ۱۳۹۱/۴/۱۹ عصر ۰۹:۰۲

(۱۳۹۱/۴/۱۸ عصر ۰۲:۵۸)نوستالژیکا نوشته شده:  

یعنی منظورتون اینه که نسخه 1939 سیاه و سفیده و در دهه نود رنگی شده؟

خیر . بهیچوجه ! بربادرفته به صورت اورجینال رنگی بوده است ( رنگ تکنی کالر )

منظور این بوده است که در صحنه آرایی و ترکیب بصری , خیلی خوب از قابلیت رنگ های شفاف تکنی کالر استفاده کرده است. چون در روش تکنی کالر از سه نگاتیو مجزا استفاده می شود کیفیت و ماندگاری رنگ بسیار بالاست. البته بعدها هم برخی شرکت های پخش کننده ی معروف , نگاتیو اصلی MASTER را بوسیله کامپیوتر و تکنولوژی دیجیتال بهینه سازی کردند. امروز نسخه HD بربادرفته یکی از بهترین کیفیت های تصویری فیلم های کلاسیک را از نظر شفافیت و زنده بودن رنگ ها داراست.




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - زبل خان - ۱۳۹۱/۸/۱۵ عصر ۰۷:۰۶

برای سالگرد تولد «ویوین لی» بر باد رفته؛ سی گفته دلپذیر از خودش +گفته‌های دیگران: از وودی آلن تا وینستون چرچیل


بر باد رفته یکی از جنجالی ترین فیلمهای تاریخ سینماست؛ هم به خاطر اینکه در زمان خودش هیچ فیلم دیگری در هالیوود چنین پروسۀ طولانی و هزینۀ سنگینی برنداشته بود. و همچنین به این خاطر که تکاپوی تهیه کننده برای یافتن بازیگر مناسب نقش اسکارلت اوهارا دو سال و نیم زمان برد و جنجال آفرین شد.

تعداد زیادی از بهترین بازیگران زن برای ایفای نفش اسکارلت هجوم آوردند: از بت دیویس و کاترین هپبورن و جون کرافورد و میریام هاپکینز و کلودت کولبرت و کارول لومبارد؛ تا بازیگران تازه کاری مثل سوزان هیوارد کاندیدای این نقش بودند و همگی رد شدند. دیوید او سلزنیک تهیه کنندۀ فیلم از تابستان ۱۹۳۶ که پروژه را در دست گرفت، به دانشگاهها و مدارس دراماتیک و سالنهای نمایش سر می زد تا دختری مناسب برای این نقش بیابد.

تا اینکه از این جست و جوی طولانی خسته شد و در سال ۱۹۳۹ فیلمبرداری را بدون بازیگر اسکارلت و از صحنۀ سوختن آتلانتا در آتش جنگ آغاز کرد. همان روز برادر سلزنیک، به همراه دختری جوان به سمت او آمد و بازیگر اسکارلت اوهارا را معرفی کرد.



ویوین مری هارتلی قبل از سفرش به هالیوود برای اهالی سینما در آمریکا چندان شناخته شده نبود. او در لندن در رشتۀ هنرهای دراماتیک درس خوانده بود و در تعدادی فیلم و نمایش انگلیسی ایفای نقش کرده بود. سماجت لی برای گرفتن نقش اسکارلت و دست تقدیر باعث شد تا از همۀ دشواری ها عبور کند و با بازی حیرت انگیزش شخصیت رمان مارگارت میچل را جاودانه سازد. یگانگی بین ویوین لی و اسکارلت اوهارا به حدی بود که حیات بیرونی و درونی این نقش پیچیده در حد کمال روی پرده بازآفرینی شد. بر باد رفته برای لی اسکار و شهرت و محبوبیت بین المللی به ارمغان آورد.

ویوین لی در سالهای بعد و در فیلمهایی چون پل واترلو و آن خانم همیلتن و آنا کارنینا هم حضوری باشکوه و تأثیرگذار داشت. او به وجوه ظریف و خلاقانۀ نقشهایش امکان بروز می داد و از چارچوب شخصیت پردازی نویسنده هم فراتر می رفت. اما ویران کننده ترین بازی لی در نقش بلانش دوبوآی اتوبوسی به نام هوس است. لی در این فیلم با ترسیم تقابل و نوسان میان صداقت و دروغ و سرزندگی و استیصالِ بلانش، بازی دوگانه و رمزآمیزی به نمایش گذاشت.

ویوین لی در هر دو مدیوم سینما و تئاتر تجربه های موفقی داشت و در نمایشهایی به کارگردانی همسرش لارنس الیویر بازی کرد. لی در ۵ نوامبر ۱۹۱۳ در دامنه های هیمالیا در دارجیلینگ هندوستان به دنیا آمد و در ۸ ژوئیۀ ۱۹۶۷ در لندن از دنیا رفت.


این تصویر تغییر اندازه داده شده است. برای مشاهده تصویر کامل روی این جایگاه کلیک کنید. تصویر اصلی دارای اندازه 650x490 می باشد.


نقل قول های ویوین لی:
- وقتی اولین صفحۀ کتاب بربادرفته را خواندم آرزو کردم نقش اسکارلت را خودم ایفا کنم. آن موقع در لندن مشغول بازی در یک نمایش بودم. کتاب خیلی برایم جذابیت داشت و به دوستانم می گفتم اگر یک روز به هالیوود بروم حتما اسکارلت را بازی خواهم کرد. آنها فکر می کردند عقلم را از دست داده ام و به ام می خندیدند.

- در تست گزینش بازیگر برای نقش اسکارلت، تعداد زیادی هنرپیشه شرکت کرده بودند و لباس های طراحی شده برای نقش را پوشیده بودند. طوری که وقتی نوبت به من رسید لباس ها از گرمای بدن دختران هنوز گرم بود.

- می دانم که از پسِ ایفای نقش اسکارلت بر می آیم. حتما می توانم آقای دیوید سلزنیک را متقاعد کنم. (زمان انجام تست بازیگری برای بر باد رفته)
- (وقتی از لی پرسیدند که به نظرش سرگذشت اسکارلت بعد از رفتن رت چه می شود، پاسخ داد) فکر نمی کنم دیگر رت باتلر برگردد؛ اما به نظرم اسکارلت زن بهتری می شود.



- دیگر می توانم بر طبق اراده ام عمل کنم و از همۀ داشته ها و نداشته هایم مطابق میلم بگذرم.

- عاشق سه چیز هستم: شمشیربازی، رقص، و فن بیان.
- در فرانسه کلمات باید خیلی دقیق و واضح تلفظ شوند. یادگیری زبان فرانسه در سنین پایین به فن بیانم کمک بزرگی کرد.

- بعد از یادگیری چند زبان، دیگر در تلفظ و ادای کلمات هیچ مشکلی ندارم.
- وقتی در پاریس درس می خواندم، نزد خانم آنتوان -هنرپیشۀ «کمدی فرانسز»- دورۀ مخصوص آموزش بازیگری می گذراندم و از اینکه در انواع نمایشنامه ها حضور داشتم احساس رضایت می کردم.

- پدر و مادرم از اینکه در زندگی اهداف مشخصی داشتم خیلی خوشحال بودند.
- راجع به متدهای بازیگری چندان نمی دانم. در لحظه های بازی در نقش غرق می شوم.
- بازیگری همۀ زندگی من است؛ چنانچه باید باشد.

- شب های اجرای نمایش خیلی عصبی هستم. اصلا نمی توانم حدس بزنم تماشاگران چه واکنشی به بازی ام نشان خواهند داد.
- به نظر من هر اجرای کلاسیک در تئاتر از ارزش بالایی برخوردار است.

- نمایشنامه های کلاسیک برای یک بازیگر، نیازمند قدرت تخیل بالاتر و تمرین بیشتری هستند. به این خاطر دوست دارم شخصیت های شکسپیر را بهتر از سایر نمایش نویسان ایفا کنم.

- یک بازیگر فقط آنچه را که مد نظر نمایشنامه نویس است اجرا می کند. پس برای یک مؤلف بزرگ، شیوۀ بازیگری شخصیت ها از اهمیت بیشتری برخوردار است.

- وقتی در تئاتر به موفقیت می رسم احساس امنیت و آرامش می کنم. به تماشاگرم علاقه مندم. و بازی می کنم چون تلاش برای لذت بخشیدن به مردم را دوست دارم.

- اتوبوسی به نام هوس نوشتۀ تنسی ویلیامز شگفت انگیزترین نمایشنامه ای ست که به عمرم خوانده ام.



- به تیپ شدن در بازیگری علاقه ای ندارم.

- کمدی خیلی پیچیده تر از تراژی ست و به تمرین بیشتری نیاز دارد. گریاندن مردم خیلی ساده تر از خنداندن شان است.
- همیشه حد و مرز خودم را می شناسم.

- گاهی از درستی حرفهایم می ترسم. اما نمی خواهم ترسم را بروز دهم.
- من مثل یک عقرب ام. عقرب ها خودشان را نیش می زنند و می سوزانند؛ درست مثل من.
- این نقل قول اسکارلت را یادتان می آید؟ جایی که اسکارلت از اینکه مادرش در این دنیا نیست و نمی بیند اسکارلت چه دختر بدی شده اظهار خوشحالی می کند. خب، الآن همین احساس اسکارلت به سراغ من آمده.

- فکر می کنم ادیت ایوانز حیرت انگیزترین هنرپیشۀ زن در دنیاست. نگاه او به دنیا بسیار زیباست.

- عمرمان کوتاه تر از آن است که بخواهیم اینقدر سخت کار کنیم.
- اوا پرون آدم خوش بختی بود که در ۳۳ سالگی از دنیا رفت؛ من الآن ۴۵ ساله ام.
- خدای بزرگ؛ از اینکه هنوز عاشق ام ازت ممنونم.
- هیچ هراسی از مرگ ندارم.

گفته های بزرگان دربارۀ ویوین لی:

- «وقتی بعد از یک جست و جوی طولانی مدت و بی نتیجه برای یافتن بازیگر نقش اسکارلت حسابی کلافه و ناامید شده بودم، تصمیم گرفتم یک فصل از بر باد رفته را بدون اسکارلت فیلم بگیرم: صحنۀ آتش سوزی آتلانتا. روز شروع فیلمبرداری ساعتی منتظر ماندم تا مادر و برادرم از راه برسند و فیلمبرداری اولین سکانس این فیلم بزرگ تاریخی را با حضور آنان آغاز کنم. برادرم مایرن بعد از دو ساعت تأخیر همراه با زنی جوان و بسیار زیبا به طرف من آمد. و با لبخندی رضایت بخش گفت: «هی دیوید! می خواهی با خانم اسکارلت اوهارا آشنا شوی؟!» همان لحظۀ اول یک ندای دورنی به ام گفت: او همان است که دنبالش بودی! خود اسکارلت اوهاراست.»

دیوید او سلزنیک/تهیه کنندۀ بر باد رفته

- «مدتی بعد از اینکه ویوین لی در همۀ تست های دشوار ما شرکت کرد و قبول شد، در یک مهمانی او را دیدم و به اش گفتم: خب خانم، دیگر فکر می کنم همۀ عوامل فیلم درگیرت شده اند!»
جورج کیوکر/کارگردان اول بر باد رفته قبل از انتخاب ویکتور فلمینگ

- «بازی خانم ویوین لی در فیلم آن خانم همیلتون من را خیلی تحت تأثیر قرار داد.»
وینستن چرچیل/سیاستمدار

- «منتقدان باید ویوین را به عنوان یک بازیگر بزرگ قبول کنند و اجازه ندهند که توانمندی های او تحت تأثیر زیبایی فوق العاده اش قرار بگیرد.»

لارنس الیویر/بازیگر و کارگردان و همسر ویوین



- «به نظرم انتخاب ویوین لی برای نقش بلانش دوبوآ (اتوبوسی به نام هوس) بسیار به جا بود. او قبلا این نقش را در نمایش تئاتری اش در لندن بازی کرده بود و از بسیاری جهات مثل بلانش بود؛ بی اندازه زیبا و خیلی آسیب پذیر.»
مارلون براندو/بازیگر

- «هر بازیگری از نسل من می خواهد از ویوین لی تقلید کند.»
ناتالی وود/بازیگر

- «بت دیویس و ویوین لی را خیلی دوست دارم. اما علاوه بر استعداد و توانایی شان چیزی که باعث علاقۀ بیشتر من به آنها شده اینست که خود را بت نمی دانستند و کارشان را درست انجام می دادند.»
ایملدا استنتون/بازیگر

- «ویوین لی در خاطرات ما زندگی می کند؛ مثل یک انسان زنده و پویا.»
اندرو ساریس/منتقد فیلم

- «ویوین لی و مارلون براندو در اتوبوسی به نام هوس دو تا از بهترین نقش آفرینی های تاریخ سینما را ارائه داده اند. بازی لی آنقدر یگانه است که می توان گفت دو احساس متفاوت ترس و ترحم را در بیننده برمی انگیزد.»
پالین کیل/منتقد فیلم

- «تنها هنرپیشۀ زن کلاسیک که آرزو داشتم برایم بازی کند ویوین لی است.»
وودی آلن/کارگردان و بازیگر


تهیه شده توسط:
دنیا میرکتولی

.برگرفته از انجمن عصرجوان




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - اکتورز - ۱۳۹۲/۱/۱۷ صبح ۰۵:۲۴

دوستان عزیزم در کافه

حدود " هف ، هش ، ده " سال پیش یک ویدئو کلوپی بود توی شهرما که ازش فیلم میگرفتم. یک شب که دقیقآ یادم نمیاد چه فیلمی رو ازش خواستم ( بگمانم یکی از فیلمهای دیوید فینچر بود ) وقتی داشتم میرفتم بیرون یک دفعه صدام زد و گفت : فیلم " اسکارلت " ادامه ای بر " برباد رفته " رو که تازگی اوردم نمیخوای ببینی؟!!!!!!!:huh:

ابتدا کلی تعجب کردم ( میدونستم نسخهء ادبیش هست " رمانش " ولی فکرنمیکردم کسی بخواد بعداز این همه سال فیلمش رو بسازه ) و بعدش برگشتم تا قسمتهاییش رو بهم نشون بده.

فیلم از مراسم خاکسپاری ملانی شروع میشد که رت باتلر هم درش حضور داشت.

بادیدن همین یک تیکه از فیلم و گریمهای آبکی و الکی که به زور میخواستن تیپ کلارک گیبل رو بازسازی و نشان بدهند ( که در اون روزها محبوبترین هنرپیشه ام بود و اتفاقا به عشقش سبیل گذاشته بودم " باریک شده مثل مال خودش " )، چنان تو ذوقم خورد که تمایلی به دیدن ادامه اش نداشتم و همینجور سرم و انداختم و امدم بیرون. ( بعدشم که یه چندسالی ازایران رفتم و وقتی برگشتم دیگه در اون کلوپ رو بسته بودن و ملت بیشتر فیلمهارو از ماهواره دنبال میکردند).

الان بعد از گذشت دقیقآ همین " هف، هش، ده، دوازده" سال همیشه از خودم میپرسم چرا بعدها این فیلم رو نه جایی دیدم و نه دربارش شنیدم و باتغییر ذاویه دیدم نسبت به سینما دیگه اونقدرام سخت گیر نیستم و اگه دست بده و جایی گیرش بیارم حتما نگاهش میکنم.( با اینکه لوکیشناش بیشتر شبیه سریال پزشک دهکده بود تا بربادرفته).

دوستان اگر این نسخه رادیدید لطفآ دربارش توضیح دهید. صاحب ان کلوپ الان موبایل فروشی داره اگه بتونم یه سری اطلاعات ازش میگیرم.( ازاون خوره فیلمهاست که فیلمهارو فقط میخوره و براش مهم نیست در مورد عوامل و تاریخچهء فیلم اطلاعاتی داشته باشه ، این کارمو یک مقدارسخت میکنه ).

ارادتمندشما

mmmm:




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - منصور - ۱۳۹۲/۱/۱۸ صبح ۱۰:۱۳

(۱۳۹۲/۱/۱۷ صبح ۰۵:۲۴)اکتورز نوشته شده:  

 فیلم " اسکارلت " ادامه ای بر " برباد رفته "...

الان بعد از گذشت دقیقآ همین " هف، هش، ده، دوازده" سال همیشه از خودم میپرسم چرا بعدها این فیلم رو نه جایی دیدم و نه دربارش شنیدم و باتغییر ذاویه دیدم نسبت به سینما دیگه اونقدرام سخت گیر نیستم و اگه دست بده و جایی گیرش بیارم حتما نگاهش میکنم.( با اینکه لوکیشناش بیشتر شبیه سریال پزشک دهکده بود تا بربادرفته).

دوستان اگر این نسخه رادیدید لطفآ دربارش توضیح دهید. صاحب ان کلوپ الان موبایل فروشی داره اگه بتونم یه سری اطلاعات ازش میگیرم.( ازاون خوره فیلمهاست که فیلمهارو فقط میخوره و براش مهم نیست در مورد عوامل و تاریخچهء فیلم اطلاعاتی داشته باشه ، این کارمو یک مقدارسخت میکنه ).

فیلم مورد نظر شما در واقع یک سریال 4 قسمتی است (کلا در 360 دقیقه) . محصول 1994 و به کارگردانی جان ارمن. در این سریال خانم جووان والی نقش اسکارلت اوهارا را بازی کرد و تیموتی دالتن نقش رت باتلر را. تیموتی دالتن هرگز نتوانست در نقشهائی که بازی کرد حتی ادای قهرمانان واقعی را درآورد. بعنوان نمونه در یک قسمت از سری فیلمهای جیمز باند بازی کرد که شاید بدترین شخصیت باند باشد که در بین بیست و چند فیلم این شخصیت تاکنون ساخته شده است. در این فیلم نیز شخصیت کلارک گیبل (که در حقیقت شخصیتی اسطوره ای و شمایل واقعی مرد در عالم واقع است) را به بدترین شکل ممکن به تصویر میکشد که هرگز قابل تحمل نیست... به شخصه این فیلم را هرگز تا به آخر نتوانسته ام تحمل کنم...

کتاب قطور اسکارلت نوشته الکساندر ريپلی که در واقع ادامه داستان را از نظر خود ساخته و پرداخته کرده است هرگز مورد توجه قرار نگرفت و طبعا فیلم آن نیز به همان میزان با اقبال مواجه شد. مارگارت میچل با وجودی که میتوانست و حتی پیشنهادهای زیادی برای نوشتن ادامه داستان به او شد هرگز برای ادامه رمان دست به قلم نشد و بارها گفت خواننده واقعی خود ادامه داستان را میداند!

 

(۱۳۹۱/۴/۱۸ عصر ۰۲:۵۸)نوستالژیکا نوشته شده:  

یعنی منظورتون اینه که نسخه 1939 سیاه و سفیده و در دهه نود رنگی شده؟

ابتدا توضیح بدهم که این عنوان "برباد رفته" را نویسنده داستان (خانم مارگارت میچل) از کجا پیدا کرد...وقتی رمان تمام شد هنوز میچل نامی روی آن نگذاشته بود.ابتدا نام آن را براساس آخرین جمله اسکارلت (فردا روز دیگری است) را "فردا" گذاشت. اما کتابهای متعددی بود که عنوان فردا یا چیزی شبیه به این داشت و میچل دوست نداشت چنین حماسه ای عنوانی ساده داشته باشد. بعد عنوانهای دیگری انتخاب کرد... مانند : "گوسفند سیاه" ، " ستاره های ما" و ... و در نهایت عنوان بی نظیر "برباد رفته" را از روی قطعه شعری از ارنست داوسون پیدا کرد. این شعر:

 ... من چیزهای بسیاری را فراموش کرده ام/همه چیز برباد رفته است/و همان دسته گلهای سرخی که آشوبگرانه تکان میخورند ...

در مورد رنگ فیلم و در واقع رنگی بودن یا نبودن فیلم هم توشیحی بدهم که خالی از لطف نیست.در دهه 90 راجر ایبرت در مقاله ای تحت عنوان "تصور امروزی" دقیقا تمام ریز و بمهای کیفی فیلم و فیلم بازسازی شده را بررسی کرد. بیاد دارم در آن مقاله صراحتا به این موارد اشاره شده بود:

در سال 1988 گروهی تکنسین دو سال تمام کار کردند تا برای پنجاهمین سالگرد برباد رفته فیلمی آماده کنند که همان کیفیت اولیه را داشته باشد.آنقدر از نسخه اصلی سال 1939 کپی گرفته بودند که تماشاگران امروزی فقط سایه ای از آن شکوه اولیه فیلم را می دیدند . رنگ و روی فیلم رفته بود، باند صدا پرخش بود و کنتراست نماها آنقدر زیاد بود که جزئیات اصلا دیده نمیشد. تلاشهای قبلی برای نو کردن فیلم مخصوصا تلاش 1967 مترو فاجعه آمیز بود. آنها در آنزمان تصمیم گرفته بودند فیلم را بشکل واید اسکرین درآورند.یک خطای غیرقابل گذشت. چون نسخه اصلی فیلم 1 روی 33/1 بود یعنی هر 4متر عرض 3 متر ارتفاع. مجبور شدند از بالا و پائین کادر بزنند تا فیلم بشکل واید درآید و با این کار یک چهارم تصاویر را ازبین بردند.

تد ترنر (سلطان تلویزیونهای کابلی آتلانتا) در سال 1986 شرکت مترو گلدوین میر را خرید.گوهر آرشیو او فیلم بربادرفته بود. دستور بازسازی فیلم را صادر کرد. پیش ازین ترنز سابقه خوبی در بازسازیها نداشت. بخصوص نسخه رنگی که از کازابلانکا ساخته بود وی را بدنام کرده بود. اما او برای برباد رفته سنگ تمام گذاشت. بهترین تکنسینهای دنیا را یکجا جمع کرد...تکنسین ها باید کیفیت رنگی تکنی کالر فیلم را بازسازی میکردند که عجیب کهنه شده بود.

بربادرفته بطریقه تکنی کالر سه رنگ فیلمبرداری شده بود که در آن با سه نگاتیو مختلف از هر صحنه فیلمبرداری میشد که هرکدام یکی از رنگهای اصلی را ضبط میکرد. در نهایت این سه نگانیو باهم تلفیق میشد و فیلم رنگی شفافی از آن بدست می آمد.بطور کلی این روش روش دقیقی نبود و از آن بشکل ناهماهنگی هم استفاده میکردند. نسخه ای که در سال 67 مترو بازسازی کرده بود صرفا از یکی از رنگها استفاده کرده بود که به مرور زمان رنگ آن زایل میشد. مانند بلائی که سر نسخه فارغ التحصیل درآوردند. اما این بار تکنسینها سراغ هر سه نگاتیو فیلم رفتند که در ایستمن هاوس روچستر نیویورک نگهداری میشد . آنها مشاهده کردند که مشکل دیگری هم هست. بعضی از جاها در هر سه نگاتیو چین و چروک خورده بود و هرسه باهم چفت و بست نمیشد.و مشکل دیگر که در برخی صحنه ها در لبه های کادر سائیدگی تصویر وجود داشت...

تکنسینها دو سال شبانه روز بدون آنکه حتی به آغوش خانواده های خود بازگردند روی نگاتیوها کار کردند و در نهایت نسخه ای پدید آمد که یکی از شاهکارهای بازی سازی فیلم در تاریخ سینماست.آنها نسخه ای را پدید آوردند که شاید از نسخه اصلی هم فراتر بود.

دوستانی که بلوری فیلم را در اختیار دارند میدانند که فیلم بشکل واید نیست و در تلویزیونهای 16 در 9 بشکل 3 در 4 دیده میشود (یعنی دو ستون سیاه عمودی در کناره ها وجود دارد). این در واقع نسخه اصلی فیلم است که باید به همان شکل تماشا کرد. بلوری فیلم یک نسخه بی نظیر است. گوئی فیلمی که جزو اولین فیلمهای رنگی تاریخ سینماست با بهترین دوربینهای فیلمبرداری روز هالیوود فیلمبرداری شده است.جزئیات بشکلی حیرت انگیز نمایان است.  دوستان را به صحنه ای که بازیگران اطراف یک شمع جمع شده اند ارجاع میدهم تا ببینند واقعا چه شاهکاری درتصویر سازی بعمل آمده است. تمام پس زمینه های نور شمع بشکلی حیرت انگیز بازسازی شده اند.  باند فیلم هم بخوبی ساخته و پرداخته شده است چنان که در نسخه بازسازی شده حتی صدای جیرجیر کفشهای کلارک گیبل بوضوح شنیده میشود.

کیفیت نسخه  جدید و بازسازی شده (که  در آن حتی اشکهای اسکارلت و شفافیت لباهایش بخوبی مشخص است)

 در مورد برباد رفته به شخصه عقیده دارم بزرگترین فیلم داستان گوئی است که تاکنون ساخته شده است و از نظر من یکی از 5 فیلم برتر کل تاریخ سینماست. فیلمی که عنوان پربیننده ترین فیلم تمام دورانها را در اختیار دارد. فیلمی که حتی میچل در اولین اکران آن اذعان کرد چیزی است فراتر از کتاب من. و دوستان بخوبی میدانند که هیچ نویسنده ای از تصویر سینمائی که از اثرش خلق شده است راضی نیست و حتی مردم نیز کتاب را برتر میدانند... اما این،  اقتباسی است بی نظیر و حتی فراتر از کتاب ...و نشان میدهد که سینما میتواند گاهی از ادبیات هم سبقت گیرد. چیزی که در تاریخ ادبیات و سینما تعدادش حتی به تعداد انگشتان دست هم نمیرسد.




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - سروان رنو - ۱۳۹۲/۵/۲۷ صبح ۱۲:۰۹

بحث خوبی در بخش جعبه پیام ( سر در بالای کافه ) در مورد شخصیت های بربادرفته در گرفت. جهت ادامه بهتر بحث , صحبت های دوستان را به اینجا جابجا می کنیم تا آسان تر پیگیری شود.

<اسکارلت اوهارا> من نمی دونم این اشلی که این همه باوقارو دوست داشتنی ست چه هیزم تری به انگلیسی ها فروخته است؟!

<منصور> اشلی اگر اینروزها می بود هیچ زنی برایش تره خورد نمیکرد... زنهای امروز عاشق وقار نیستند ... عاشق صورت اند.

<منصور> خود بازیگر نقش اشلی هم در مصاحبه های خود بارها گفت : من نمیدونم با این قیافه ام چطوری محبوب دو زن فوق العاده بودم در این فیلم؟!

<کاپیتان اسکای> آخه اشلی باوقار و دوست داشتنیه!؟؟؟ شخصن به رقیب قدیمی ژان وال ژان برای سوزانده شدن در کوره های آدم سوزی تحویلش می دادم.

<بانو> تعمیم یک امر به کل یک جمع غلط است، انگار که بگوییم مردان امروز نیز از زن فقط چهره اش را می جویند و نه فهمش را!

<سروان رنو> موافقم. در هر دو طرف سلیقه و معیارهای متنوعی وجود دارد و نمی توان به همه تعمیم داد.

<سروان رنو> به نظر من اسکارلت چون موفق به وصال اشلی نشد همچنان دلباخته اون بود. شخصیت اش چیزی بود که اگر چیزی را می خواست باید بهش می رسید.

<سروان رنو> اما چون در این باره ناکام بود همچنان آرزو به دل مانده بود ... مسلما اگر به او می رسید داستان جور دیگری پیش می رفت.

<اسکورپان شیردل> البته اگه داستان بربادرفته رو بخونید متوجه میشید که اسکارلت کلا زنی سطحی نگر و بلهوسه

<اسکورپان شیردل> زنی که از زبیائیش همچون سلاحی برای به دام انداختن مردان استفاده میکنه

<اسکورپان شیردل> تنها مردی که مفتون زیبائیش نمیشه اشلیه و شاید به همین دلیل باشه که اسکارلت به سمت اون کشیده میشه

<BATMAN> با نظر اسکورپان شیردل عزیز موافقم و این هم نظر منه http://cafeclassic4.ir/imgup/2932/137675...291bda.jpg
<اسکارلت اوهارا> دوستان نظرات جالبی نوشتند، با نظرات بانو و سروان رنو موافقم، شخصیت اسکارلت طوری بود که باید به خواسته هایش می رسید! و همین موضوع فیلم رو هیجان انگیز کرده بود.

<اسکارلت اوهارا> بیشتر وقت ها رویدادهای مهم رو آدم های عاقل نمی سازند، آدم های جسور و مبارزند که تاریخ رو می سازند، هر چند که به نظر ما عاقلانه رفتار نمی کنند!

<اسکارلت اوهارا> من فکر می کنم که عشق موضوعی بسیار موردی و شخصی است، و اشکالش به تعداد آدم های روی زمین متنوع و متفاوته!

<BATMAN> همونطور که اشاره کردین اسکارلت شخصیت بی باکی داره و همین ویژگی باعث جذابیش در فیلم شده (چه خوشمون بیاد چه نیاد) یه موردی هم الان به ذهنم رسید اینکه اسکارلت در ظاهر و در نگاه اول شخصیت مغروری به چشم میاد در حالیکه روحیه شکننده ای داره و در راه رسیدن به مطلوب از غرورش گذشته!در صحنه هایی که با اشلی در ارتباطه، خیلی راحت میشه متوجه این قضیه شد.

<terme> من شخصا از شخصیت اسکارلت خیلی خوشم میاد با اینکه در اخر رت ترکش کرد با این همه بازم استوار موند

<اسکارلت اوهارا> سلام به ترمه عزيز و گرامي؛ باهاتون موافقم، ميشه گفت: اسكارلت انتخاب مي كرد كه چطور زندگي كنه و هزينه ي انتخابش رو مي پرداخت.

<BATMAN> اسکارلت که به گوشم میخوره کمر باریکش یادم میاد! توصیه میکنم از حلقه های لاغری استفاده کنید تاثیر زیادی داره تو باریک شدن کمر http://lifemag.ir/wp-content/uploads/2011/08/328.jpg

<منصور> اتفاقا به نظر من مردی که دوست داشتنی و باوقار است رت باتلر است و نه اشلی.اشلی از نظر شخصیت زن فیلم دوست داشتنی است نه از نظر تماشاگر. رت باتلر تمام مشخصات فوق العاده یک مرد را دارد بغیر از روابط خاصش با زنان دیگر که در سایه ازدواج با اسکارلت آنرا هم کنار میگذارد.اما محبوبترین شخصیت فیلم از نظر من که تمام فضایل وارسته انسانی را یکجا دارد نه اسکارلت است نه اشلی و نه رت. بلکه ملانی است

<BATMAN> منصور جان شخصیت ملانی من هم واقعا دوست دارم!قبلا هم بهش اشاره کردم اما الان یادم نیست کدوم تاپیک بود. پیدا کردم، اینجاست! http://cafeclassic4.ir/thread-118-page-4.htm

البته این هم باید گفت که ملانی، با وجود اسکارلت بهتر جلوه میکنه و همینطور بالعکس/ صحنه های زیادی این دو شخصیت در کنار هم حضور دارن

<سروان رنو> البته همیشه شخصیت های جسور ( نه حتما منفی ) جذاب ترند. رت و اسکارلت دو نمونه خوب هستند.. من که شخصا از ملانی متنفر بودم. از بس این زن خوب بود و بیش از حد به همه خوبی می کرد !!

<اکتورز> غیراز رت باتلر من / دوست زنش / مامی و ملانی رو جذاب میدونم/ خصوصآ اون دوست زنش که هیچکس ازش خوشش نمیاد.اسمش چی بود؟ اون خانمی که رت باهاش رابطه داشت. خیر هم بود.

<کنتس پابرهنه> اکتورز عزیز اسم اون خانم بل واتلینگ بود.





RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - سروان رنو - ۱۳۹۲/۵/۲۷ صبح ۱۲:۲۰

شخصیت های منفور:

1- اشلی (عینهو شیر برنج  )

2- ملانی  ( از بس زیادی خوبه )

3- خدمتکار سیاه جوان ( کمک دست مامی )


شخصیت های محبوب ( به غیر از رت و اسکارلت )

1- خواهر اسکارلت ( سوئلن )  زیبای گمشده !

2- دکتر  ( شخصیت جالبی داره. اصلا اکثر دکترهای پیر  توی فیلم های قدیمی  باحال هستند )

3- دوست دختر رت  ( خانم خانم ها. به قول یکی از دوستان ایشون خیر هستند و دست خیر دارن به صورت ناشناس )


مظلوم ترین شخصیت ها

1- شوهر اول اسکارلت  ( آدم به این مظلومی و بی گناهی در تاریخ سینما کمتر پیدا میشه )

2- خواهر اسکارلت  ( شوهر مظلوم شماره یک رو از دست اش در آورد اسکارلت)

3-پدر اسکارلت  ( این بنده خدا در طول فیلم از یک ملاک بزرگ به یک دیوانه کوچک تبدیل شد )




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - کنتس پابرهنه - ۱۳۹۲/۵/۲۷ صبح ۱۲:۲۹

دوستان به خاطر دارم نویسنده کتاب(مارگارت میچل)از زیبایی اشلی تعریف کرده بود.مثلا چشمهای اشلی رو چشمانی خاکستری و خمار توصیف کرده بود.من خودم هم وقتی فیلم رو برای اولین بار دیدم از انتخاب این بازیگر در نقش اشلی تعجب کردم.فکر میکنم انتخاب بازیگر در مورد این نقش به درستی صورت نگرفته.

بارها با خودم فکر کردم از بین بازیگران کلاسیک چه کسی برای ایفای این نقش مناسب بود؟

فکر میکنم پل نیومن انتخاب خوبیست.

  




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - سروان رنو - ۱۳۹۲/۵/۲۷ صبح ۱۲:۴۳

(۱۳۹۲/۵/۲۷ صبح ۱۲:۲۹)کنتس پابرهنه نوشته شده:  

بارها با خودم فکر کردم از بین بازیگران کلاسیک چه کسی برای ایفای این نقش مناسب بود؟

فکر میکنم پل نیومن انتخاب خوبیست.

البته پل نیومن در آن زمان وجود نداشت اما شاید لارنس الیویه رقیب خوبی برای کلارگ گیبل در این فیلم می شد.

در مورد لسلی هاوارد ( اشلی ) من هم با انتخاب نامناسب اش موافقم. شاید به دلیل شهرت لسلی در صحنه و تاتر او انتخاب شده بود. در داستان ساخت بربادرفته آمده است که خود او ( که خودش را در نقش اول فیلم می خواست ) به دلیل در حاشیه بودن نقش اشلی در این فیلم ناراضی بود و می خواست کنار بکشد. دیوید سلزنیک ( تهیه کننده فیلم ) با وعده اینکه در فیلم بعدی حتما هنرپیشه اول فیلم خواهد بود او را راضی کرد. این فیلم بعدی همان اینترمتسو - یک داستان عاشقانه - ( اولین فیلم اینگرید برگمن در آمریکا ) بود. حتی در این فیلم هم با اینکه  بازی او بهتر و موثرتر از بربادرفته است اما باز هم کودن بودن لسلی هاوارد در برابر برگمنِ سرزنده و تازه وارد کاملا به چشم می آید و شخصیتی دلچسب را به نمایش نمی گذارد و  آدم از اینکه بازیگر اول مرد در این فیلم زیبا و احساسی اوست حسرت می خورد.... rrrr: کلا چند فیلمی که من از او دیده ام , بازی اش مورد پسند شخصی من نیست. شاید در عرصه تاتر موفق تر بوده است. گو اینکه سینما هم برای او بدشانسی آورد و در سال 1943 ( چهار سال بعد از بربادرفته ) در جوانی توی دریا سقوط می کند و  الفاتحه . ( شاید از نفرین تماشاچی ها ).




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - اکتورز - ۱۳۹۲/۵/۲۷ صبح ۱۲:۴۴

چندسال پیش یه جایی خوندم که در مورد ( لسلی هاوارد ) نظر داده بودند(اون قدیما) و گفته بودن قیافه اش بیشترشبیه ناظم های بداخلاق مدرسه است.

[تصویر: 1376773740_3053_bb5b7009e7.jpg]

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

در بسیاری از تاپیک ها در مورد بربادرفته و سکانس های ماندگارش صحبت ها شده.

سکانسی که اشلی و اسکارلت مشاجره میکنند و بعد اون حضور جالب رت باتلر و دیالوگ : جنگ شروع شده!

یا تصویر فوق العادهء میدان بزرگی که جنازه ها را پوشانه اند و دوربین به سمت عقب و بالا حرکت داره و بعد پرچم آمریکا نمایان میشه.

میگن این نوع تصویر برداری هنوز در دانشکده ها تدریس میشه و این سکانس بهترین نمونه است ( به نقل از خیلی منابع و " فواد نجف زاده / تصویربردارو مدرس " )




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - سارا - ۱۳۹۲/۵/۲۷ صبح ۱۲:۴۸

(۱۳۹۲/۵/۲۷ صبح ۱۲:۲۹)کنتس پابرهنه نوشته شده:  

دوستان به خاطر دارم نویسنده کتاب(مارگارت میچل)از زیبایی اشلی تعریف کرده بود.مثلا چشمهای اشلی رو چشمانی خاکستری و خمار توصیف کرده بود.من خودم هم وقتی فیلم رو برای اولین بار دیدم از انتخاب این بازیگر در نقش اشلی تعجب کردم.فکر میکنم انتخاب بازیگر در مورد این نقش به درستی صورت نگرفته.

بارها با خودم فکر کردم از بین بازیگران کلاسیک چه کسی برای ایفای این نقش مناسب بود؟

فکر میکنم پل نیومن انتخاب خوبیست.

من داخل بحث نبودم ولی خوندم بحث خیلی جالبی بود

اما به نظر من لسلی هاوارد انتخاب خوبی بوده چون ما این کاراکتر رو از نظر شخصیتی خوب به ذهن میسپاریم نه ظاهری و جالب اینه که اسکارلت هم شیفته همین رفتارها و بی محلی های اشلی هست که تو چهره سرد لسلی هاوارد خیلی خوب به چشم میاد

انتخاب بازیگری مثه نیومن(جدای از اینکه اون زمان هنوز نیومن تو سینما مطرح نبود) باعث میشد اولین جذبه این شخصیت چهره جذابش باشه




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - سروان رنو - ۱۳۹۲/۵/۲۷ صبح ۰۱:۱۳

البته حرف سارا تا حدودی درسته.اما اگر یه نفر خوش تیپ تر به جای اشلی بود , کــُـنش بین شخصیت ها شدیدتر می شد و داستان هیجانی تر پیش می رفت. الان رت باتلر تقریبا بدون رقیب هست.




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - اکتورز - ۱۳۹۲/۵/۲۷ صبح ۰۱:۲۹

(۱۳۹۲/۵/۲۷ صبح ۱۲:۲۰)سروان رنو نوشته شده:  

1- شوهر اول اسکارلت  ( آدم به این مظلومی و بی گناهی در تاریخ سینما کمتر پیدا میشه )

(۱۳۹۲/۵/۲۷ صبح ۰۱:۱۳)سروان رنو نوشته شده:  

البته حرف سارا تا حدودی درسته.اما اگر یه نفر خوش تیپ تر به جای اشلی بود , کــُـنش بین شخصیت ها شدیدتر می شد و داستان هیجانی تر پیش می رفت. الان رت باتلر تقریبا بدون رقیب هست.

البته این یارو خیلی جذاب بود و میتونست در یک نقش طولانی تر باشه که آدم اینقدر داغ دارش نشه.

[تصویر: 1376776743_3053_3adca90412.jpg]

اون دوقلوهام بودن / در کل داستان پراز آدمای عاشق اسکارلته.

به نظرم رت باتلر و ملانی خیلی باهم جور بودن و مناسب هم ( خدابگم چکارت کنه مارگارت میچل )




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - سارا - ۱۳۹۲/۵/۲۷ صبح ۰۱:۳۸

از نظر من تو این فیلم فقط دو نفر هستن که اهمیت دارن اسکارلت و رت......رت نباید رقیبی داشته باشه که بیننده رو دچار تردید کنه و حتی این تردید گاهی باعث بشه ببینده به اسکارلت به خاطر عشقش به اشلی حق بده.

شما فک کن جای هاوارد  بوگارت بازی میکرد اون موقع بیننده هم باید مثه اسکارلت عاشق بوگارت میشد و اخر داستان به جای اینکه بالاخره از تصمیم درست اسکارلت برای رفتن دنبال رت خوشحال بشه حرص میخورد




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - terme - ۱۳۹۲/۵/۲۷ صبح ۰۴:۴۶

دوست دشتن یا نداشتن شخصیتها به نظر من یه امر سلیقه ایه که هرکس با توجه به سلیقش میتونه از کسی خوشش بیاد یا نه من اوایل فیلم از اسکارلت بدم می اومد مخصوصا تو ازدواج دومش شخصیت خودش رو خوب نشون داد منزجر کننده بود ولی به تدریج ازش خوشم اومد میدونید چیزی که در کل فیلم منو آزار دادآخرش بود دوس نداشتم آخرش اونجور تموم بشه شاید به خاطر سنم بود اوایل نوجوانی بودم .خیلی حساس ولی اسکارلت به نظر میخواست آدم بهتری بشه باید یه فرصت بهش داده میشود




اسکارلتِ برباد رفته - اسکارلت اُهارا - ۱۳۹۲/۵/۲۷ صبح ۰۹:۲۵

به نظر من کلارگ گیبل برای نقش رت باتلر انتخاب مناسبی بود.

رت باتلر بسیار جذاب و اسکارلت جسور و بی پروا.

 زوج مناسبی بودند یا میشه گفت حریف های مناسبی برای هم بودند و از پس هم بر می اومدند .

اگر اشلی جذاب تر از این بود، بالانس بین رت و اسکارلت بهم می خورد.

به نظر من همه چیز این فیلم مناسب بود والا  حتما تا حالا تعداد زیادی کپی ازش ساخته می شد و شاید امروز ما به بحث درباره ی اون نمی پرداختیم. حتی نام اسکارلت (به معنای قرمز وحشی) خیلی با شخصیتش هماهنگ بود.

درسته که اسکارلت شیطنت می کنه و گاهی حتی پا روی حق دیگران می ذاره، اما باز هم ما باهاش همراهی می کنیم. اسکارلت هدف داره و برای رسیدن بهش تلاش می کنه. و همینه که ما رو دنبال اون می کشونه.

این همه فداکاری و اعمال انتحاری رو فقط اسکارلته که برای عشقش انجام می ده. ازدواج با کسی که دوست نداره، دوری از خانه و خانواده و نگهداری از خانواده ی اشلی و ...

البته این کارها اعتباری برای اشلی نمیاره اما اسکارلت رو جذاب تر می کنه.

شخصیت های مثبت این جذابیت رو ندارن. انگار به هدف که همون آرامش باشه، رسیدن.

من هم دلم برای رت سوخت. رت صادق بود.

رت سعی خودش رو کرد اما بسوزه پدر عاشقی، اسکارلت شخصیتش طوری نبود که در بند بمونه و یا با جایگزین ها راضی بشه.




RE: اسکارلتِ برباد رفته - منصور - ۱۳۹۲/۵/۲۷ صبح ۱۱:۵۵

(۱۳۹۲/۵/۲۷ صبح ۰۹:۲۵)اسکارلت اوهارا نوشته شده:  

اسکارلت شخصیتش طوری نبود که در بند بمونه و یا با جایگزین ها راضی بشه.

تجربه بشری ثابت کرده زنهای بسیار زیبا به یک مرد قناعت نخواهند کرد ( این که گفتم منهای استثائات است ... ما همیشه افراد استثنا و مقید به مبانی قانونی ، شرعی و عرفی را کنار میگذاریم) ... علت را براحتی میتوان پیدا کرد. زنها عاشق تعریف اند . عاشق مدح و ستایش شنیدن اند. عاشق این هستند که از خود خوبی بشنوند. از کسانی که مدحشان را میگویند راضی اند و از کسانی که از آنان ایراد میگیرند متنفر. به همین دلیل است که به آرایش و تجملات علاقه دارند... زنهای بسیار زیبا دائما ستایش میشنوند.و در این بین چرب زبان ترین مردها که قادر به بهره گیری از زیباترین کلماتند براحتی در ذهن و روح یک زن رسوخ میکنند... اگر یک زن موقع شنیدن مداحی یک مرد گوش خود را همان لحظه ببندد مطمئن باشید شب هنگام به تک تک کلمات آن مرد خواهد اندیشید... ارونقی کرمانی در یکی از داستانهایش به دختری زشت اشاره میکند که هرگز مدح هیچ مردی را نشنیده بود الا یک نفر که روزی در خیابان به او گفته بود عجب دندانهای سفیدی داری دختر! ... و او سالها با خاطره زیبای همان یک جمله زندگی میکرد... زنهای زیبا گوشهایشان ازین جملات پر است اما به آنچه می اندیشند به تک جملاتی است که با بقیه جملات فرق دارد. خصلت زنانگی همین است که متفاوتها را همیشه در اولویت قرار دهند.

اسکارلت اوهارا در آغازین جمله کتاب برباد رفته چنین توصیف میشود : "او خیلی هم زیبا نبود اما مردها با دیدن حرکات و سکناتش مجذوب او میشدند..."  اما بار داستان به ما القا میکند اسکارلت باید زیبا باشد ... به همین دلیل است که سلزنیک تهیه کننده تمام آمریکا و اروپا را برای یافتن بازیگر نقش اسکارلت زیرپا گذاشت و حتی برای یافتن چنین زنی جایزه تعیین کرد... (پیش ازین من در تاپیک فیلم برباد رفته به تفصیل در اینباره نوشته ام)

اما چرا بار داستانی به ما القا میکند اسکارلت زیباست؟

زنهای بسیار زیبا خصوصیاتی دارند (البته استثنائات را کنار بگذارید):

1- آنها به یک مرد قناعت نمیکنند

2- آنها هرگز ازدواجهایی موفق و دائم نخواهند داشت (یا ازدواجهایی با تعداد زیاد و یا اینکه یکی دو ازدواج در آغاز امر و صاحب یک بچه شدن و تا آخر عمر آزاد زیستن)

3- آنها پر شر و شورند ( مثل آهوئی که نمیتوانش در یک جا بند کرد. هیچ مردی قادر نیست یک زن بسیار زیبا را در کنج خانه اش اسیر نگه دارد. اگر هم چنین کند در نهایت وی حصار را در هم خواهد شکست)

4- آنها افرادی بسیار مغرور در انظار و بسیار شکننده در خلوت خویشند.

5،6،7 ... از مابقی خصائص فاکتور میگیریم...

هر چهار خصلت اصلی فوق را اسکارلت دارد مضافا به اینکه مردها او را می پسندند. بنابراین فارغ از استدلال نویسنده، همه ما از کتاب نتیجه میگیریم اسکارلت بسیار زیباست.

شاید عده ای فکر کنند که مردها همگی علاقمندند با یک زن بسیار زیبا ازدواج کنند اما یقین بدانید چنین نیست. نگهداری زن زیبا در طول یک عمر از عهده فیل ممکن است برآید اما از عهده قویترین مردان خارج است . 4 چشمی مراقب او بودن تا دزد به گنجینه نزند یکی از فلاکتهای این مردان است. حتی اگر زن نیز چنین نکند ، مرد دائما در اضطراب و نگرانی از دست دادن اوست و در نهایت خود این نگرانیها و سوء زن ها زن را ازو منزجر خواهد کرد...

خانم مه لقا جابری (آیشه یونیک) از مدلهای ایرانی در غرب




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - اسکارلت اُهارا - ۱۳۹۲/۵/۲۷ عصر ۰۷:۳۹

عکس بسیار زیبایی که کنتس پابرهنه ی عزیز به اینجانب هدیه کرده بودند.

من هم به همه ی دوستان عزیز کافه تقدیم می کنم.

از لطف کنتس پابرهنه ی عزیز صمیمانه سپاسگزارم.




RE: اسکارلتِ برباد رفته - سروان رنو - ۱۳۹۲/۵/۲۸ صبح ۱۲:۰۴

(۱۳۹۲/۵/۲۷ صبح ۱۱:۵۵)منصور نوشته شده:  

خانم مه لقا جابری (آیشه یونیک) از مدلهای ایرانی در غرب

این که خوشکل نیست !  :dodgy:. صورتش یه جوریه .tajob2 من که بهش نمره 5 از 10 می دم. shakkk!

حالا که بحث از جذابیت شد بد نیست به شخصیت ملانی اشاره کنیم که الیویا دهاویلند بازی می کند. باید بگم که الیویا بازیگری  زیباتر از ویون لی است اما در فیلم طوری نمایانده شده که زیر سایه اسکارلت به نظر بیاید. در حالیکه اگر او را در دیگر فیلم های رنگی اش مانند ماجراهای رابین هود دیده باشید می بینید که یک سر و گردن از نظر زیبایی و جذابیت بالاتر از ویون لی است. شخصیت او در بربادرفته هم از نظر رفتار و هم از نظر ظاهری کشش چندانی ایجاد نمی کند ( لااقل از نظر شخصی من ). گرچه به نظر می رسد که این کار عمدا صورت گرفته اما شخصیت داستان ملانی هم ذاتا همینطور است و چون شخصیتی کاملا سفید ( در طبقه بندی سیاه و سفید ) است تماشاگر هم ذات پنداری چندانی با او نمی کند. مردم شخصیت های خاکستری را بیشتر می پسندند.

.




RE: اسکارلتِ برباد رفته - مگی گربه - ۱۳۹۲/۵/۲۸ صبح ۰۵:۵۵

(۱۳۹۲/۵/۲۸ صبح ۱۲:۰۴)سروان رنو نوشته شده:  

حالا که بحث از جذابیت شد بد نیست به شخصیت ملانی اشاره کنیم که الیویا دهاویلند بازی می کند. باید بگم که الیویا بازیگری  زیباتر از ویون لی است اما در فیلم طوری نمایانده شده که زیر سایه اسکارلت به نظر بیاید. در حالیکه اگر او را در دیگر فیلم های رنگی اش مانند ماجراهای رابین هود دیده باشید می بینید که یک سر و گردن از نظر زیبایی و جذابیت بالاتر از ویون لی است. شخصیت او در بربادرفته هم از نظر رفتار و هم از نظر ظاهری کشش چندانی ایجاد نمی کند ( لااقل از نظر شخصی من ). گرچه به نظر می رسد که این کار عمدا صورت گرفته اما شخصیت داستان ملانی هم ذاتا همینطور است و چون شخصیتی کاملا سفید ( در طبقه بندی سیاه و سفید ) است تماشاگر هم ذات پنداری چندانی با او نمی کند. مردم شخصیت های خاکستری را بیشتر می پسندند.

نقش های کاملاً سفید همیشه کلیشه ای بوده و هستند حتی در شاهکارها. اشلی و ملانی هم از این قاعده جدا نیستدند ولی نقش های مکمل مهمی در روند داستان ایفا می کنند به خصوص ملانی. اما شکی نیست که محور کتاب/فیلم فقط و فقط بر دو شاه نقش رت باتلر و اسکارلت اوهارا می گردد و طبعی است که مجال چندانی برای سایر شخصیت ها نباشد. اسکارلت در مشاجره هایش با رت به سابقه او اشاره می کند و اینکه هرگز نمی تواند چون اشلی یک نجیب زاده اصیل باشد و رت هم در مقابل به اسکارلت گوشزد می کند که او هم نجابت ملانی را ندارد پس نمی تواند لایق اشلی باشد. در این مقایسه می توان این طورهم نگاه کرد که در سایه این خوبی بی حد و حصر ملانی است که شیطنت های اسکارلت چندبرابر جلوه می کند و به دل می نشیند و در ظاهر هم ضعف جسمانی ملانی در برابر قدرت و نیروی اسکارلت این حالت را تقویت می کند.

   

اُلیویا دوهاویلند نقش ملانی را اینگونه توصیف می کند: «از دید اسکارلت آنچنان که در کتاب آمده، ملانی دختر خیلی خوب و مهربانی است ولی وقتی ملانی او را در دفن آن سرباز یانکی کمک می کند، نظرش راجب او عوض شده و احساس بهتر و بیشتری نسبت به او پیدا می کند.» (منبع: بربادرفته چگونه ساخته شد؟ – نویسنده: توماس باب، ترجمه ساغر یاسمی، انتشارات ورای دانش)

دوهاویلند بعدها درباره ایفای نقش به شدت مثبت ملانی اظهار نظر عجیبی داشته: «در مقایسه با گرفتن نقش های منفی، بازی در نقش های مثبت در دهه سی، کار مشکلی بود. اصولاً نقش های منفی خسته کننده اند و من همیشه در نقش های مثبت از آنجا که مردم از بازیگر انتظاری بیشتری دارند، موفق تر بوده ام.» (همان منبع)

روزنامه دیلی نیوز نیویورک بازی اُلیویا دوهاویلند را به آواز بی صدایی تشبیه کرده که حتی یک بار هم در رساندن ملودی واقعی پیامش ناموفق نبوده است. (همان منبع)

بازی اُلیویا دوهاویلند حالتی دوگانه دارد بطوری که تا پایان معلوم نیست که آیا واقعاً ملانی از علاقه اسکارلت به اشلی بی اطلاع بوده و یا می دانسته ولی چون خودش را مدیون اسکارلت می دانسته که در دل آتش و خون به زایمان او کمک کرده، به روی خود نمی آورده. در پایان فیلم هم ملانی به هنگام مرگ، اشلی و فرزندش را به اسکارلت می سپارد. با این وجود در طول فیلم به جنبۀ بی خبری او از عشق ویرانگر اسکارلت تأکید شده و همین مخاطب را دل زده می کند.

به نظرم جرالدین چاپلین هم در دکتر ژیواگو وضعیت مشابه اُلیویا دوهاویلند را دارد ولی با این تفاوت که تونیا در کتاب/فیلم به مراتب تأثیرگذارتر از ملانی است.

البته اُلیویا دوهاویلند در دنیای واقعی هم مهربانی های ملانی را داشته و کلارک گیبل که در میانه فیلم به علت اینکه در هیچ فیلمی گریه نکرده و باید در صحنه مرگ دخترش گریه می کرد، تصمیم به انصراف داشته را با مهربانی قانع اش می کند که اشک ریختن نشانه ضعف یک مرد نیست. آن هم در شرایطی که گیبل، جُرج کیوکر را به خاطر توجه بیشتر به بازیگران زن قبول نداشته و طبق خواسته او ویکتور فلمینگ را جایگزین کردند در حالی که ویوین لی و دوهاویلند در ابتدا بسیار به کیوکر متکی بودند و از حذف شدنش مضطرب شده بودند.

 Clark Gable was so distressed over the requirement that he cry on film (during the scene where Melanie is comforting Rhett after Scarlett&#8217;s miscarriage) that he almost quit. Olivia de Havilland convinced him to stay.

در بین آن همه بازیگر زن که با چنگ و دندان می خواستند نقش اسکارلت اوهارا را تصاحب کنند، تنها اُلیویا دوهاویلند بود که مشتاق بازی در نقش ملانی همیلتون بود و جالب آنکه دوهاویلند حتی نقشی چون بلانش در اتوبوسی به نام هوس را هم قبول نکرد! که این نقش هم توسط ویوین لی جاودان شد.

در نسخه دوبله صدای زیبا و باوقار معصومه فرخنده مآل حقیقتاً در خدمت نقش ملانی است. (راستی کسی از دوبلور اُلیویا دوهاویلند در دوبله اول اطلاع دارد؟)

به هر حال نقش ملانی در کارنامه دوهاویلند یک نقطه عطف است و شاید اگر همین نقش آفرینی اش در برباد رفته هم نبود، مثل خیلی از بازیگران از حافظه ها پاک می شد! درست مثل خواهرش جون فونتین که ربکای هیچکاک از معدود نقش آفرینی های موءثر اوست.

اسکارلت در پایان اشلی را غرق شده در رویاها خطاب می کند ولی بهتر بود به جای رویا از واژه خنثی استفاده می کرد. اشلی ویلکز به شکل عجیبی خنثی به معنی واقع کلمه است...

اشلی و ملانی نقش های مکملی اند که بیشتر برای ایجاد موقعیت های مختلف برای رت و اسکارلت حضور دارند تا شخصیت پردازی صرف. اشلی و ملانی انگار از دنیای پریان آمده اند و با شخصیت های به شدت زمینی و جذاب رت و اسکارلت پارادوکس عجیبی ایجاد می کنند که هرچند تا حدودی اعراق آمیز است ولی کمتر نمونه آن را در تاریخ سینما شاهد بودیم. بازیگری در نقش مکمل به مراتب سخت تر از نقش اصلی است. بازیگر نقش مکمل تنها در لحظاتی که در فیلم حضور می یابد قادر است خودی نشان دهد و این که چه قدر بتواند پا را فراتر بگذارد، بطوری که گاه نقش اصلی تحت شعاع او قرار بگیرد، بستگی به بازیگر دارد. تنها بازیگری چون الک گینس قادر است نقش کوتاه ولی به یادماندنی پرنس فیصل را در لورنس عربستان بازی کند. یا اورسن ولز که در نقش هری لایم تنها در دو سکانس از مرد سوم حضور دارد. در زنده باد زاپاتا فقط آنتونی کوئین می تواند در برابر مارلون براندو نقش آفرینی کند و در سایه او قرار نگیرد. والتر ماتائو همان یار جدانشدنی جک لمون است که به زوج کمدی محبوب تبدیل شدندراد استایگر با نقش ویکتور کاماروفسکی در دکتر ژیواگو به مراتب جذاب تر از شخصیت منفعل عمر شریف است یا جکی گلیسن به نقش بشکه مینه سوتا در بیلیاردباز و لی.جی. کاب به نقش جانی فرندلی ارباب تبهکارانِ در بارانداز، والتر برنان در داشتن و نداشتن و ریوبراوو، کلود رینز در کازابلانکا و بدنام، پیتر لوره و سیدنی گرین استریت به نقش گاسپر گاتمنِ مرموز در شاهین مالت، والتر هیوستن پیرمردی سرخوش در گنج های سی یرامادره، پیتر یوستینف در اسپارتاکوس، کیم هانتر و کارل مالدن در اتوبوسی به نام هوس یا جو پشی در فیلم های مارتین اسکورسیزی فراموش نشدنی اند. به شخصه ایلای والاک و لی وان کلیفت را چالش برانگیز تر از کلینت استیوود در خوب،بد،زشت می دانم. همچنین ارنست بورگناین در این گروه خشن و جک پالانس سلطان اشرار در شین. مارلنه دیتریشِ افسانه ای در شمایل غریب یک کولی فالگیر در نشانی از شر، شخصیت های دوست داشتنیِ هیپولی و سیبیل (در دوبله با تیپ سازی های فوق العاده ناصر طهماسب و منوچهر اسماعیلی) در ایرما خوشگله. مرسدس مک کمبریج زنی انتقام جو در جانی گیتار، کارل مالدن در شمایل یک کشیش خشن در در بارانداز، کاتینا پاکسینو به نقش پیلار زن کولیِ مبارز در زنگها برای که به صدا در می آید؟، هیو گریفیث به نقش شیخ ایلدریم در بن هور، تلما ریتر به نقش پیرزنی خبرچین در جیب بُر خیابان جنوب، روت گوردون در بچه رُزمری همان پیرزن شیطان صفتی که در کمین میا فارو نشسته. جان کازال در بعد از ظهر نحس، عمر شریف به نقش شریف علی امیرزادۀ ناسیونالیست و یاور و همراه لورنس در لورنس عربستان، جرج سی. اسکات به نقش های برت گوردونِ خبیث در بیلیاردباز و آن ژنرال دیوانه در دکتر استرنج لاو، لارنس اُلیویه در هیئت دندانپزشکی هولناک در دونده ماراتن. فقط بازیگری چون مریل استریپ می توانست با حضور کوتاه اش در فیلم مردانۀ شکارچی گوزن دیده شود و یا گستاخی جودی فاستر در راننده تاکسی، رابرت دووال و همه مکمل های فوق العاده پدرخوانده، همه مکمل های مردی برای تمام فصول، پاپیون و پالپ فیکشن. کوین اسپیسی به نقش قاتلی با ایمان در دقایق پایانی هفت، زوج پُر سر و صدای جین هکمن و استل پارسونز در بانی و کلاید، کریستوفر واکن در نقش رفیق به آخر خط رسیدهء رابرت دنیرو در شکارچی گوزن، لوئیز فلچر به نقش پرستار راچتِ نفرت انگیز و همه بیماران نامتعادلِ دیوانه از قفس پرید و حتی در چه کسی از ویرجینیا وولف می ترسد؟ هم سندی دنیس در برابر آن همه ادا و اطوارهای الیزابت تیلور، تا حد قابل قبولی موفق شده گلیمش را از آب بیرون بکشد...

به نظر می آید لسلی هاوارد و اُلیویا دوهاویلند، با آنکه دیگر تصور برباد رفته بدون آنها امکان ناپذیر است، ولی در فهرست بهترین مکمل ها، کمی تا قسمتی از غافله عقب مانده اند ولی در عوض هتی مک دانیل به خوبی نقش مامی، ندیمۀ سیاه پوستِ چاق و فربه را بازی کرد و به نقش اش رگه هایی از طنز داده که بسیار خوش درخشید و در یادها می ماند و بدین ترتیب در نامزدی اُسکار نقش مکمل زن دوهاویلند را کنار می زند.

مک دانیل نخستین بازیگر سیاه پوستی بود که در تاریخ سینما صاحب جایزه اُسکار شد؛ جالب آنکه با وجود برنده شدنش، در مراسم افتتاحیه برباد رفته در سینمای آتلانتا، به دلیل تبعیض نژادی مانع ورود او به سالن سینما شدند! 




RE: اسکارلتِ برباد رفته - منصور - ۱۳۹۲/۵/۲۸ صبح ۰۶:۴۰

(۱۳۹۲/۵/۲۸ صبح ۱۲:۰۴)سروان رنو نوشته شده:  

خانم مه لقا جابری (آیشه یونیک) از مدلهای ایرانی در غرب

این که خوشکل نیست !  :dodgy:. صورتش یه جوریه .tajob2 من که بهش نمره 5 از 10 می دم. shakkk!

- این خانم در ظاهر شبیه مینیاتورهارهای ایرانی است و همین برای من کافی است در مثال.

- همواره ایرانیها را بر فرنگیها ترجیح داده ام.

- آیا من زیباترین زنان تاریخ سینما و تاریخ جهان را نمیشناسم؟ که مثلا عکس آوا گاردنر را تمام قد در اینجا تصویر کنم؟

- من کسی بودم که همین تاپیک زنان اسطوره ای سینما را 12سال قبل در گفتمان ایجاد کردم ( که شما یکی دو نوشته اش را به اینجا منتقل کردید و جستاری جدید ساختید ) . من با تمام خطوط چهره های تمام بازیگران زن نقش اول تا سوم تمام تاریخ سینما آشنا هستم و بخوبی میدانم چه کسی در زیبائی محبوب همگان هست یا نیست.

- حس میکنم همواره بر بادکنک بیگانه پرستی (از زیبائیشان بگیرید تا کلاسیکشان) بیش از حد در این سایت دمیده میشود

- سالها در وصف زیبائی اینگرید برگمن گفتیم و سیر نشدید.

- چه سالها که در وصف مونرو نوشتیم اما سیر نشدند و هنوز تاپیکهای جدیدش وصف ناپذیر است.

- سالها از معشوقه های بوگارت و گیبل نوشتیم تا همسران هریک.

...

- به کجا چنین شتابان؟

- آیا زنهای ایرانی کم از زنهای بیگانه اند؟

- پس وقتی عکس یک بچه ایرانی گمنام را در اینجا بعنوان یک نماد بجا میگذارم تاکید نمیکنم این شخص زیباست... من به نماد زن ایرانی بیش از هرچیز علاقمندم . بالاخره باید از یکجا شروع کرد.

- من معتقدم زن در داستان آن سه جوان که در خرابه ای تصویری از یک دختر چینی ( نماد زنان شرق ) دیدند و هرسه مدهوش شدند و سالها بدنبال صاحب تصویر دویدند تا جان از کف دهند (از داستانهای مثنوی مولوی) یک اسطوره است نه مریلین مونرو ... حال شما بگوئید مگر دختر چینی زیباست که کسی بخاطرش غش و ضعف هم بکند؟! برای من و مولوی فرقی نمیکند شما چه میگوئید.

من همواره شرق را بر غرب ترجیح داده ام... حتی اگر مذمت شوم.




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - terme - ۱۳۹۲/۵/۲۸ صبح ۰۹:۲۵

منصور خان فکر نکنم منظور جناب سروان این بوده که چون این عکس مطعلق به یک ایرانیه پس زیبا نیس البته خودشون بهتر میتونن منطورشون رو بیان کنن من قصد دخالت ندارم ولی  به نظر من هم این خانم زیبا نیس مصنوعی به نظر میاد مخصوصا فرم لب وبینیش.

ببینید من از اون دس افرادی هستم که نه منرو نه برگمن نه حتی ویون لی وخیلی از بازیگرایه قدیمی وجدید رو که بهشون لقب زیبا اطلاق میشه رو زیبا نمیدونم وهمیشه سکوت کردم درمقابل کسایی که از زیبایی این بازیگرا تعریف میکردن بارها به سلیقه خودم شک کردم وبه چهرهاشون بیشتر دقت کردم وجز ایراد چیزی پیدا نکردم وهمیشه ترجیح میدادم در مورد این افراد بگم که صورتشون خوش ترکیبه نه زیبا نمیدونم شاید من آدم ایده آلیستی هستم وهمه چیز رو یا سفید میبینم یا سیاه

فکر میکنم یکی از دلایلی که این بازیگرها به نظر خیلی افراد زیبا به نظر می یاد بخاطرنقش هایه به یاد ماندنی هست که این بازیگرها بازی کردن شاید این افراد در اصل شیفته اون نقش میشن برایه همینه که بازیگر این نقش هارو این قدر بی عیب ونقص زیبا تصور میکنن واین ترجیح زن فرنگی به ایرانی نیس




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - منصور - ۱۳۹۲/۵/۲۸ صبح ۰۹:۵۷

(۱۳۹۲/۵/۲۸ صبح ۰۹:۲۵)terme نوشته شده:  

 من قصد دخالت ندارم ولی  به نظر من هم این خانم زیبا نیس مصنوعی به نظر میاد مخصوصا فرم لب وبینیش.

همین دختر که میفرمایید امسال از طرف مجله تایم به عنوان زیباترین دختر جهان انتخاب شده است. من نگفته ام... اینهم عکسهای دیگری از این خانم... درهرصورت همانطور که خود نیز گفتم هرکسی سلیقه ای دارد... آنچه مهم است اینکه این دختر علاقه وافری به حافظ و فرهنگ مام خود ایران دارد و در آمریکا بعضا با شال و مانتوهایی با اشعار حافظ روی سن میرود ...

ما عادت داریم از غریبه ها و افراد گمنام ایراد بگیریم و از افراد مشهور تعریف کنیم. اگر از گمنامان ایراد بگیریم کسی بر ما خرده نمیگیرد اما کافی است در همین محفل کسی بگوید بینی اینگرید برگمن اصلا زیبنده صورتش نیست و یا مثلا کسی ندا دردهد لبهای قلوه ای خانم آنجلینا جولی طبیعی نیست ... تا ببینید چه جنجالی به پا خواهد شد! یکی عکسی را نشان خواهد داد که در آن چنین چیزی دیده نمیشود و دیگری دنبال عکسی است که خلافش را ثابت کند... این بحثها سودی هم ندارد... هدف من فقط تاکید روی داشته های خودی است... هرساله سوئد یک هنرپیشه جهانی معرفی میکند که پیش ازین چند مورد از آنها را معرفی کرده ام که  در زیبائی شهره عام و خاص شده اند... در ایران سلیقه ها بمراتب سختگیرانه تر است و کسی کسی را قبول ندارد و لاجرم از بخشی از صورت وی خرده خواهد گرفت حتی اگر مابقی استاندارد باشد... شما به صحبتهای یک دخترخانم بعد از رفتن خواستگارش توجه کنید که در پاسخ مادر میگوید : دماغش بزرگ بود ، یا چشمش فلان یا دهانش بزرگ و یا صورتش سیاه و ... عادت ماست که به بجای کلیات، جزئیات را زیرورو کنیم. هیچ بنده ای از خدا بی عیب نیست و اگر کسی چشمش خیلی زیبا باشد یقین بدانید بینی یا دهانش خیلی زیبا نیست. خداوند همه بهترین ها را به یک نفر هرگز هدیه نمیکند. مهم اینست که مجموع امتیازات در نهایت چقدر باشد.




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - کنتس پابرهنه - ۱۳۹۲/۵/۲۸ صبح ۱۰:۱۳

منصور عزیز

من هم کاملا با شما موافقم که زنهای شرقی از زنهای غربی هیچ کم ندارند.

به طور مثال لیلا حاتمی رو نمونه ی  کامل یک زن زیبا و اصیل ایرانی میدونم.

و اما برای من و خیلی از دوستان, بازیگران زن کلاسیک مثل الیزابت تیلور و اینگرید برگمن و آدری هپبورن و .... اسطوره های زیبای تکرار نشدنی هستند به این دلیل که زیبایی آنها با هنر والا و بی نظرشون ترکیب شده و همین هنر به زیباییشون ارزش مضاعف بخشیده.

مساله دیگر اینکه زیبایی آنها طبیعی و خدادادیست و نه حاصل عمل های زیبایی متعدد و این زیبایی حداقل در بین بازیگران حال حاضر سینمای هالیوود تکرار نشدنی ست.مثلا اگر به چهره ی الیزابت تیلور در کودکی نگاه کنید همون چهره ی الیزابت رو در 20 سالگی میبینید.

___________________________________________________

من هیچ وقت شخصیت های سفید رو دوست نداشتم چون اینکه یک انسان هیچ وقت مرتکب اشتباه نشه ;در برابر همه ظلم هایی که بهش میشه ناراحت نشه و باز هم بتونه به آدم های بد مهربونی کنه برای من قابل درک نیست.مثلا یکی از کاراکترهای مورد علاقه من ایو در فیلم همه چیز درباره ایو هست.شخصیتی که در ابتدا سفید نشان داده شد و کم کم متوجه شخصیت منفی اون شدیم.یا در فیلم چه کسی از ویرجینیا ولف می ترسد من شیفته ی زوج جرج و مارتا هستم که با رفتارهای غیر معمولی خود فیلم رو پیش میبرند.




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - خانم لمپرت - ۱۳۹۲/۵/۲۸ عصر ۱۱:۴۴

(۱۳۹۲/۵/۲۷ صبح ۱۲:۲۰)سروان رنو نوشته شده:  

شخصیت های منفور:

1- اشلی (عینهو شیر برنج  ) 

2- ملانی  ( از بس زیادی خوبه ) 

3- خدمتکار سیاه جوان ( کمک دست مامی )


شخصیت های محبوب ( به غیر از رت و اسکارلت )

1- خواهر اسکارلت ( سوئلن )  زیبای گمشده !

2- دکتر  ( شخصیت جالبی داره. اصلا اکثر دکترهای پیر  توی فیلم های قدیمی  باحال هستند ) 

3- دوست دختر رت  ( خانم خانم ها. به قول یکی از دوستان ایشون خیر هستند و دست خیر دارن به صورت ناشناس )

...

 

(۱۳۹۲/۵/۲۸ صبح ۰۵:۵۵)مگی گربه نوشته شده:  

...

به نظر می آید لسلی هاوارد و اُلیویا دوهاویلند، با آنکه دیگر تصور بربادرفته بدون آنها امکان ناپذیر است، ولی در فهرست بهترین مکمل ها، کمی تا قسمتی از غافله عقب مانده اند ولی در عوض هتی مک دانیل به خوبی نقش مامی، ندیمه سیاه پوست فربه را بازی کرد و به نقش اش رگه هایی از طنز داده که بسیار خوش درخشید و در یادها می ماند و بدین ترتیب در نامزدی اُسکار نقش مکمل زن دوهاویلند را کنار می زند.

مک دانیل نخستین بازیگر سیاه پوستی بود که در تاریخ سینماست صاحب جایزه اُسکار شد؛ جالب آنکه با وجود برنده شدنش، در مراسم افتتاحیه بربادرفته در سینمای آتلانتا، به دلیل تبعیض نژادی مانع ورود او به سالن سینما شدند!

 

************

با سلام وسپاس از مطالب پربار دوستان ونظرات پرمایه شان در این تاپیک زیبا وتشکرمجدد از دوعزیز فوق ، بنده هم خواستم نظر شخصیم رادرخصوص دو شخصیت منفور ومحبوب مکمل با شما گرامیان درمیان بگذارم:

از جمله شخصیتهای منفور فیلم ایندیا ویلکز خواهر اشلی است که گرچه حضور نسبتا کمی درفیلم دارد اما هرجاهست وجودش آکنده از نفرت و حسادت وخشم است...بنده، وقتی اسکارلت ،چارلز را به انتقام حرفهایی که ایندیا پشت سرش بادختران درجشن میزد (مثلا هیچ مردی حاضر نمیشه باهمچین زنی ازدواج کنه)- از چنگ او درآورد حظ مفرط بردم ودلم حسابی خنک شد :) در باب منفوریت ومطرودیت ایندیا در سایتی خارجی تصویر فانتزی زیر رادیدم که الحق وصف حال دوشیزه مطروده ناکام ایندیا می باشد:

اما شخصیت محبوب من دایه غرغرو عصبی مزاج وبامزه اسکارلت است: - مامی .او درواقع دایه ای بسیار « مهربانتر از مادر» است. درواکنش به شیطنتهای اسکارلت  تنها به غرزدن ونصیحت اکتفا میکند بدون آنکه بطور جدی اورا از انجام« کارهای ناشایست برای یک خانوم» بازدارد و درمواقع بحرانی مثل کوه پشت سر اسکارلت می ایستد.راستی چه کسی دوست نداردچنین دایه ای داشته باشد؟

در فیلم بوضوح علاقه واتکای اسکارلت به دایه اش حس می شود واین احساس وقتی مضاعف میگردد که رت باتلرمستقیما وارد زندگی آنها میشود.رت هم علیرغم کم محلی های اولیه مامی از او خوشش می آید. سکانس بیقراری رت برای زایمان اسکارلت وحضور مامی وسعی او در آرام سازی رت را بیاد بیاورید وقتی رت برای صدای خش خش دامن مامی از او میخواهد زیردامنی سوغاتی اش راببیند. مامی عزیز باحس یک زن شیک پوش پاریسی! (که من عاشق فیگورشم :))شیفون قرمز را از زیر دامن نمایان میکند که بنظرم از شیرینترین وفانتزی ترین صحنه های فیلم (درغیاب اسکارلت)است....

جادارد اینجا یادی از بازی زیر پوستی هتی مک دانیل در نقش مامی بکنیم که بابت آن مفتخر به دریافت اسکار1940 شد. هتی در زندگی شخصی خویش نیز از دوستان نزدیک بسیاری از ستارگان هالیوود ازجمله خود کلارک گیبل بودو گیبل بود که به سلزنیک اصرار کرد نقش را به مک دانیل دهد. البته صدالبته صدای گرم مرحومه فهیمه راستکار نیز در دوبله نقش مامی قطعا برای ما ایرانیها به نمک این کاراکتر افزوده است.

 




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - سروان رنو - ۱۳۹۲/۵/۲۹ صبح ۰۱:۲۳

با سپاس فراوان از دوستان. مخصوصا مگی گربه با این نوشته جامع و خانم لمپرت , اسکارلت , کنتس و  ترمه عزیز ؛ همچنین منصور  عزیز به خاطر پایداری در عقیده راسخ خویش .

این بحث زیبایی و جذابیت بازیگران , رشته درازی دارد. از زمان پرشین تولز ( ره ) این داستان آغاز شد و بحث شیرین و چالش برانگیزی بود.

(۱۳۹۲/۵/۲۸ صبح ۰۵:۵۵)مگی گربه نوشته شده:  

...درست مثل خواهرش جون فونتین که ربکای هیچکاک از معدود نقش آفرینی های موءثر اوست.

آیا واقعا این دو خواهر هستند ؟! zzzz: لطفا بیشتر توضیح دهید .

(۱۳۹۲/۵/۲۸ صبح ۰۹:۵۷)منصور نوشته شده:  

... در همین محفل کسی بگوید بینی اینگرید برگمن اصلا زیبنده صورتش نیست

نه ! ما انتقاد پذیر هستیم منصور جان . :eee43

من شخصا تحقیق فراوانی بر روی بینی اینگرید برگمن (س) داشته ام.:!z564b اگر عکس های جوانی او را ببینید ملاحظه می کنید که تا زمانی که چهره اینگرید عزیز , جوان و چاق تر بوده , اندازه بینی چه در نمای روبرو و چه نیمرخ بسیار متناسب و زیباست. با گذر زمان و پیرتر شدن چهره اش و سختی هایی که اینگرید به خاطر دوری از هالیوود کشید و لاغر شد , باریکتر شدن بینی و لاغری چهره , اندازه بینی را بیشتر به چشم آورد. شما نیمه پر لیوان را ببینید ( قد  رشید , شخصیت , رنگ فیروزه ای چشم ها , سخنان افراد مهم در مورد او  و ... ) حالا نیم میلیمتر  لیوان خالی باشد قابل اغماض است. :cheshmak: اصلا اگر لیوان کاملا پر باشد ممکن است آب سر برود .

(۱۳۹۲/۵/۲۸ صبح ۱۰:۱۳)کنتس پابرهنه نوشته شده:  

به طور مثال لیلا حاتمی رو نمونه ی  کامل یک زن زیبا و اصیل ایرانی میدونم.

لیلا حاتمی یک خانم به تمام معناست. هم زیبایی و هم شخصیت را یکجا دارد. :lovve:

(۱۳۹۲/۵/۲۸ عصر ۱۱:۴۴)خانم لمپرت نوشته شده:  

... بیاد بیاورید وقتی رت برای صدای خش خش دامن مامی از او میخواهد زیردامنی سوغاتی اش راببیند. مامی عزیز باحس یک زن شیک پوش پاریسی! (که من عاشق فیگورشم :))شیفون قرمز را از زیر دامن نمایان میکند که بنظرم از شیرینترین وفانتزی ترین صحنه های فیلم (درغیاب اسکارلت)است....

یادآوری شیرین و دقیقی بود. ::ok:




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - مگی گربه - ۱۳۹۲/۵/۲۹ صبح ۰۴:۴۹

(۱۳۹۲/۵/۲۹ صبح ۰۱:۲۳)سروان رنو نوشته شده:  

(۱۳۹۲/۵/۲۸ صبح ۰۵:۵۵)مگی گربه نوشته شده:  

...درست مثل خواهرش جون فونتین که ربکای هیچکاک از معدود نقش آفرینی های موءثر اوست.

آیا واقعا این دو خواهر هستند ؟! zzzz: لطفا بیشتر توضیح دهید .

بله، اُلیویا دوهاولند و جون فونتین دو خواهر هستند که در توکیوی ژاپن به دنیا آمده اند و تنها یک سال اختلاف سنی دارند (دوهاویلند متولد 1916 و فونتین متولد 1917). مادرشان بازیگر تئاتر بوده و درواقع جون فونتین نام خانوادگی مادری اش را برای خود انتخاب کرده.

به نظرم در بازیگری جون فونتین یک سر و گردن از خواهرش بالاتر بوده و حداقل شانس بازی در دو فیلم از هیچکاک (ربکا در برابر لارنس اُلیویه و سوءظن در برابر کری گرانت) و همچنین فیلم مطرح نامه یک زن ناشناس (ساخته ماکس اوفولس) را داشته؛ در فیلم تاریخی آیوانهو (1952) نیز همبازی رابرت تیلور و الیزابت تیلور بوده. ولی این اُلیویا دوهاویلند بود که نظام استودیویی را تغیر داد. برادران وارنر قرادای هفت ساله با او بسته بود. اُلیویا که تا پیش از برباد رفته بیشتر ایفاگر نقش محبوبۀ منفعلِ ارول فلین بود، از نقش های تکراری اش ابراز نارضایتی می کرد و به منظور گرفتن نقش های بهتر و برای فسخ قراداش، از کمپانی وارنر شکایت کرد که این دعوا سه سال طول کشید و تهیه کنندگان او را بایکوت کردند. دوهاویلند در این مدت در هیچ فیلمی ظاهر نشد ولی در نهایت پیروز شده و حق و حقوقش را از وارنر گرفت. به غیر از برباد رفته، از دیگر فیلم های قابل توجه اش می توان به  گودال مار (1948- ساخته آناتول لیتواک) اشاره کرد که گویا از اولین فیلم هایی است که به موضوع بیمار روانی می پرداخته و اُلیویا در آن نقش زنی در آستانه جنون را بازی کرده، در اواسط دهه هشتاد این فیلم از شبکه چهار سیما پخش شد که زهره شکوفنده به جایش حرف زده بود.

همچنین در فیلم وارثه (1949) ساخته ویلیام وایلر که اُلیویا به خاطر آن اُسکار برده، در برابر مونتگمری کلیفت و در فیلم دختر عموی من راشل (1952) که اقتباسی از داستانی به همین نام از دافنه دوموریه (نویسنده ربکا و پرندگان) بود، در برابر ریچارد برتون نقش آفرینی کرد. و از همه مهم تر بازی در کنار بت دیویس در فیلم هیس!هیس! شارلوت عزیز (1964 - ساخته رابرت آلدریچ).

این دو خواهر رقیب یکدیگر نیز بودند و در یکی از مراسم های اُسکاری که هردو نامزد بودند، جایزه از آنِ جون فونتین شد ولی بعدها دوهاولند هم صاحب دو اسکار شد.

در پُروسه مشهور انتخاب بازیگر برای نقش اسکارلت در پیش تولید برباد رفته، جون فونتین هم در شمار ده ها بازیگر زنی بود که برای این نقش تست داد ولی اُلیویا دوهاویلند از همان ابتدا خواهان نقش ملانی بود و به خواسته اش هم رسید.

 

این خواهران در حال حاضر در قید حیات هستند و از معدود بازماندگان سینمای کلاسیک به شمار می روند.

جالب است که شرلی مک لین و وارن بیتی هم خواهر و برادر هستند که سابقاً رابطه چندان خوبی با یکدیگر نداشتند و تا مدتی نسبت فامیلی شان را از رسانه ها مخفی کرده بودند.

 




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - اسکورپان شیردل - ۱۳۹۲/۸/۱۵ صبح ۰۴:۵۲

دیروز (5 نوامبر) یکصدمین سالگرد تولد ویوین لی اسکارلت اوهارای جاوید سینما بود

ویوین لی و الیویا دهاویلند در نمایش افتتاحیه فیلم بربادرفته در آتالانتا - جورجیا




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - Blanche - ۱۳۹۲/۸/۱۵ عصر ۰۵:۳۶

(۱۳۹۲/۵/۲۷ صبح ۱۲:۲۰)سروان رنو نوشته شده:  

شخصیت های منفور:

1- اشلی (عینهو شیر برنج  )

2- ملانی  ( از بس زیادی خوبه )

3- خدمتکار سیاه جوان ( کمک دست مامی )

3 فکر کنم پرسی مد نظرتونه  واقعا هم منفوره این شخصیت اون لحظه که  ملی قرار بود زایمان کنه وپرسی اسکارلت را اذیت می کردونمی رفت دنبال رت دلم میخواست بزنمشkhandeبه خاطر سن وسالم بود البته

اگه سر لارنس را به جای اشلی میزاشتند  شاید چون عشق واقعی زندگی ویوین بود داستان پر تنش تر میشد ولی  اون وقت دیگه خیلی هم به بدسلیقگی اسکارلت شک نمی کردیم چون لارنس الیویه هم مرد جذاب ومقتدریه  نه یه خیالاتی خنثی مثل اشلی حتی توی یه سایت خوندم که یکی از دوستای مشترک  لارنس الیویه وویوین لی به لارنس گفته که تو به درد شخصیت رت می خوری که ویوین در جواب گفته  لاری رت نمیشه اما من شخصیت اسکارلت را به دست میارم خواهید دید  .. شخصیت هایی مثل ماکسیم ربکا وهیت کلیف  بلندی های بادگیر هم که الیویه توشون خوش درخشیده  مردهایی محکم اند وماکسیم جذاب هم هست نه مثل اشلی بی خاصیت

به نظر م بازیگر اشلی  باید کمی جذاب تراز لسلی هوارد می بود ولی فقط کمی نه بیشتر تا هم جذابیت رت  زیر سوال نره وهم ادم پیش خودش نگه اسکارلت عاشق چیه این بشر شده آخه حداقل باید اون چشم های مخمور وشخصیت ملایم وادب دوست اشلی کتاب توی فیلم هم تا حدی بروز می کرد چون اسکارلت  عاشق این ویژگی های اشلی شد  ولی اشلی فیلم حتی همین هارو هم نداره




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - خانم لمپرت - ۱۳۹۲/۱۲/۲۱ عصر ۰۸:۱۱

چند نکته جالب و کوچک درباره هریک از بازیگران و نقشهایشان در بر باد رفته خواندم که امیدوارم خواندن آنها برای شما عزیزان نیز خوشایند باشد:

اسکارلت شخصیت اصلی زن


1 - حدود 1400 هنرپیشه زن از گردونه انتخاب بازیگر خارج شدند تا بالاخره ویوین لی آن نقش را تصاحب نمود.

2 - هنرپیشه ای که ابتدا هالیوود و حتی خودش فکر میکرد نقش اسکارلت از آن اوست پولت گوددارد معشوقه چارلی چاپلین بود اما وقتی روزنامه ها بر سر زندگی مشترک بدون ازدواج و گناه آلود او و چاپلین جنجال آفریدند ،پولت به سرعت از لیست کاندیداها خط خورد.

3 - جالب اینکه ویوین نیز آن زمان نظیر پولت با معشوقش لورنس اولیویه در انگلستان زندگی میکرد لذا استودیو در جریان فیلمبرداری آنها را از کنارهم بودن یا دیده شدن منع کرد تا حرف وحدیثی پیش نیاید.

4 - دستهای ویوین در اکثر صحنه ها با دستکش پوشانده شد چون دستهای بزرگی داشت که مناسب قالب کوچک و ظریف بدنش نبودند.

5 - هم اسکارلت اوهارا و هم ویوین لی از پدر و مادری ایرلندی و فرانسوی بودند.

6 - در طی فیلبرداری ویوین لی روزی 4 پاکت سیگار میکشید .کلارک گیبل بعد از او  با 3پاکت سیگارروزانه رکوردداربود.

رت شخصیت اصلی مرد


1 - گاری کوپر ابتدا برای ایفای نقش رت باتلر دعوت شد ولی او آنرا رد کرد و پس از انتخاب گیبل اظهار داشت: "بربادرفته یک شکست بزرگ هالیوودی خواهد شد و خوشحالم که بجای سیمای گاری کوپر چهره کلارک گیبل در این سقوط نمایان است!"

2 - انگیزه اصلی کلارک گیبل در پذیرش نقش دراماتیک رت باتلر ، همزمانی شروع فیلمبرداری با طلاق او از دومین همسرش بود که برای جدایی 500000 هزاردلار غرامت خواسته بود عطش گیبل برای رسیدن وصلت با عشق حقیقی اش کارول لومبارد باعث شد پیشنهاد کمک مالی MGM را درازای بازی در فیلم بپذیرد وبا اکراه به تیم سلزنیک بپیوندد.

3 - کلارگ گیبل در 1930 دندان مصنوعی گذاشت و گوشهای بزرگ بدشکلش را با جراحی پلاستیک اصلاح نمود.همچنان وی تا پایان عمر از عارضه هالیتوز ( بوی بد دهان) رنج میبرد که باعث میشد در بسیاری از سکانس های بوسه دار هنرپیشگان زن دچار تهوع شوند.

سایر شخصیت ها :

* جودی گارلند ابتدا قراربود نقش خواهر کوچک اسکارلت ، کارین را بازی کند ولی او درگیر بازی در جادوگر شهر از بود. بازیگر این نقش در فیلم آن روترفورد شد.

*در جریان فیلم از 2500  لباس زنانه استفاده شد.

*باربارا اونیل که در نقش مادر اسکارلت ظاهر شد آنزمان تنها 28 سال سن داشت ویوین لی 25 ساله بود.

*برای نقش عمه پیتی ابتدا بیلی بورک  54 ساله(بازیگر نقش گلندا در جادوگر شهر از) انتخاب شد ولی چون بسیار جوانتر به نظر میرسید نقش به لورا هوپ کروز 59 ساله داده شد.

*مارگارت میچل قصد داشت ابتدا از ملانی همیلتون یک قهرمان محبوب بسازد اما شخصیت جسور و جذاب اسکارلت آنچنان شکل گرفت که محاسن ملانی را تحت الشعاع قرارداد.

*نام اولیه و اوریجینال کتاب برباد رفته در اصل " فردا ، روز دیگری است " بوده  و اسکارلت قهرمان کتاب نیز پیش از آن پنسی اوهارا نام داشت!...

http://voices.yahoo.com/gone-wind-strange-interesting-facts-6906852.html?cat=2




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - خانم لمپرت - ۱۳۹۴/۱۰/۱۳ عصر ۰۴:۳۹

درود عزیزان

ابتدا می خواستم این مطلب کوتاه را در جستار سکانس های به یاد ماندنی ارسال کنم ولی از آنجا که شاهکار "بر باد رفته" برای خود تاپیکی جدا دارد، برای تجمع و تمرکز موضوع سکانس تماشایی "رقص جشن خیریه آتلانتا" را که به مدد استادی دو ستاره کلارک گیبل و ویوین لی در بازی با میمیک صورت، مملو از کلوزآپ های دیدنی است اینجا به تصویر می کشم.

اسکارلت اوهارا بتازگی بیوه شده و در عزاداری مصنوعی به سر می برد. رسم و باورهای اجتماعی ایجاب می کند بیوه عزادار در مراسم و جشن ها شرکت نکند، اما چون این جشن به هدف خیریه و دریافت اعانه برای کمک به تهیه آذوقه و سلاح سربازان درحال جنگ با شمالی ها برپا شده، با وساطت ملانی ویلکز حضور اسکارلت توجیه پذیر شده است.

اولین صحنه دیدنیِ این سکانس نگاه حسرتبار و هوسناک  اسکارلت به میهمانان شاد و شنگول و پایکوبی بیوه سیاهپوش، مخفیانه و در پشت پیشخوان است:

دومین صحنه با اعلام حضور سروان باتلر توسط مجری مراسم دکتر مید، و تلاقی نگاه دو ستاره نقش اول فیلم شکل می گیرد؛ حیرت خوشایند رت و دست پاچگی و لب به دندان گزیدن اسکارلت،... و البته نورانی بودن و تقدسی که از چهره ملانی می بارد هم چشم نواز است:

سومین صحنه باز هم اعلام حراج همرقص توسط دکتر مید است. زمانیکه رت اسکارلت بیوه سیاه پوش ممنوعه را با مبلغی چندین برابر دیگر مردان به رقص فرا می خواند. هیجان خوشایند و احساس غرور توام با لذت در چهره اسکارلت نقش می بندد واکنش رت هم خیلی جذاب است:

و البته چهره مذمت بار پیرزنان متشخص متحجر! و غش کردن عمه پیتی پات بامزه که دورنمای آشی را که برای اسکارلت خواهند پخت برای بیننده نمودار می کند!...کارگردان با نمایش این صحنه به نوعی باورهای فرتوت آن زمان را به سخره می گیرد:

وسپس شروع رقص با شکوه و به یاد ماندنی رت و اسکارلت مخصوصا با آن پیراهن پرچین سیاهش در میان دامنهای الوان زنان حاضر بسیار تماشایی است. دیالوگ های دو رقصنده ضمن رقصیدن خیلی شیرین و شنیدنی هستند.در همان ابتدا و پس از ادای احترام طرفین رقص به یکدیگر، رت آغاز گر مکالمه است:

- مثل اینکه همه شوکه شدن !

- مثل فرارتون از سد شمالیا !

- بدتره... ولی از اینم انتظار منافع زیادی دارم !

- برام مهم نیست که چه انتظاری دارین . همه فکر می کنن که قراره برقصیم و بهتره اینکار رو بکنیم وگرنه فردا راحتم نمیذارن! (متن اصلی : برام مهم نیست چه انتظاری دارید یا همه چی فکر می کنند من فقط می خوام برقصم و برقصم. امشب رقص با خود ایب لینکلن هم برام مهم نیست!)

و رقص واقعی ویرجینیا آغاز می شود...

- اینکار برای حسن شهرتم زیاد خوب نیست!

- با شهامتی که دارید حسن شهرت زیاد به درد شما نمی خوره!

- جواب همه چیزُ تو آستینتون دارید!...

و رت و اسکارلت در میان رقصندگان با شکوه هرچه تمامتر چرخ می زنند و زیبایی می آفرینند... اما این رقص همان قدر که ما را به وجد می آورد خود اسکارلت را هم به اقرار وا می دارد:

- شما خیلی خوب می رقصید سروان باتلر!

- انقد از من تعریف نکنید! من که کارگر مزرعه تون نیستم... بیش از اینا ازتون انتظار دارم.

- مثلا چه انتظاری؟!

- الان بهتون میگم اسکارلت اوهارا؛ بهتره این خشونت رو بذارید کنار (متن اصلی: مثل دختر جنوبی ها رفتار نکنید)... میخوام روزی مطالبی رو که به اشلی ویلکز گفتید به من بگید...بگید دوست دارم!

- تا زمانیکه زنده هستید سروان باتلر چنین حرفی رو نخواهید شنید!

ولی در سکانس به یاد ماندنی دیگر فیلم ، سکانس پایانی( که خود داستان دیگری است) می بینیم اسکارلت باز هم سیاهپوش و عزادار است اما اینبار در ماتمی حقیقی ولی  نه در سوگ همسر، رت حی و حاضر است و اسکارلت اقرار به دوست داشتن او می کند، اما چه سود که اینک همه چیز بر باد رفته است...




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - Princess Anne - ۱۳۹۴/۱۲/۲ صبح ۱۲:۱۱

با سپاس فراوان از خانم لمپرت عزیز برای پست زیبایشان در خصوص سکانس فراموش نشدنی رقص "جشن آتلانتا" همراه با موسیقی شادی که به زیبایی هرچه تمامتر آن افزوده است ، بهانه ای شد تا یادی کنیم از مردی که با هنرش به سینمای کلاسیک روح و جان بخشید.


                                                                                                                                                                                        

 

" پدر موسیقی فیلم "

مکس اشتاینر

کودکی نابغه که اولین اپرای خود را در 12 سالگی نوشت و در 15 سالگی به طور حرفه ای به ساخت و تنطیم آهنگ مسلط شد.

او ابتدا در انگلستان و سپس به امریکا آمد و در برادوی مشغول به فعالیت شد و در نهایت در سال 1929 به هالیوود پیوست .

اشتاینر در  که در طول زندگی هنری پر افتخارش آهنگسازی  بیش از 300 فیلم را بر عهده داشته توانست 3 بار اسکار را به خانه ببرد و 24 بار نامزد دریافت آن شود.

جوایز اسکار :

The Informer 1935 _   Now, Voyager 1942    _ Since You Went Away 1944

اما در این میان ، می توان به تعدادی از اثرهای محبوب و ماندگار وی اشاره کرد:

King Kong 1933  _ Little Women 1933 _  Jezebel 1938 _ Casablanca 1942 _ The Searchers 1956 _  A Summer Place 1959

که اصلی ترین و شناخته شده ترین آن ، شاهکار موسیقی متن فیلم جاودانه " بر باد رفته " می باشد.


  "همکاری با برادران وارنر"

   


در سال 1937 اشتاینر با برادران وارنر قرادادی طولانی مدت بست ، با این شرط که همچنان میتوانست به همکاریش با دیوید سلزنیک ادامه دهد.

اشتاینر که درک عمیقی از درام  داشت با خلاقیت و ابتکاراتش درنوشتن آهنگهای دقیق و مناسب برای هر صحنه از فیلم توانست آنچنان حسی را به مخاطبان انتقال دهد که کمپانی برادران وارنر را به موفق ترین کمپانی دهه 30 مبدل کرد. بطوریکه در اواخر  دهه 30 تمامی کمپانی های مشهور از جمله M-G-M و 20th CENTURY سعی کردند او را از آن خود کنند.

اما او تا 30 سال پس از آن نیز به همکاری  با برادران وارنر ادامه داد و تبدیل به یکی اعضای اصلی این کمپانی شد.


" پروژه عظیم برباد رفته "



برادران وارنر در پاسخ به درخواست سلزنیک برای ساخت موسیقی متن فیلم بر باد رفته موافقت کردند. اشتاینر از همان ابتدا تنها فرد مورد نظر سلزنیک برای آهنگسازی برباد رفته بود.

تاکید سلزنیک بر استفاده از موسیقی اصیل و کلاسیک متناسب با زمان رویداد داستان بود اما اشتاینر تا حدودی با نظر وی مخالف بود و معتقد بود فیلم باید برای تشدید حس و حال صحنه های عاطفی موسیقی اصل خودش را داشته باشد و همینطور هم شد.

اشتاینر با به کارگرفتن 5 ارکستر وقت زیادی را صرف این پروژه کرد _نتیجه تلاش مستمر روزانه بیش از 20 ساعت به مدت سه ماه آنی شد که تا آن زمان رخ نداده بود. شاهکاری شنیدنی  با طول مدتی نزدیک به  سه ساعت ، متشکل از 16 تم اصلی و 300قطعه  موسیقی مجزا.


" افتخارات "

در دوازدهمین دوره از مراسم جوایز اسکارسال 1940،  گرچه مکس اشتاینر اسکار را به هربرت استوتهات آهنگساز فیلم "جادوگر شهر از" واگذار کرد اما توانست در رتبه بندی AFI (صد سال صد موسیقی برتر فیلم امریکا) رتبه دوم را از آن خود کند. موسیقی متن فیلم" کینگ کنگ " نیز در این لیست رتبه 13 را به خود اختصاص داده است.

در حال حاضر از میان 16 تم اصلی از موسیقی متن بربادرفته ، تم " تارا " شناخته شده ترین و مهمترین آهنگ در تاریخ موسیقی فیلم امریکا می باشد.

به گفته کریستوفر پالمر ( آهنگساز و تاریخدان موسیقی و فیلم) ، تم " تارا " حالا دیگر به بخشی از امریکا تبدیل شده است.

Tara's Theme_Max Steiner

در خصوص سکانس زیبایی که خانم لمپرت به آن اشاره فرمودند دو نوع رقص متفاوت اجرا میشود .ابتدا رقص گروهی و سپس رقص دونفره .

موسیقی اول که هنگام رقص گروهی پخش میشود جزو 16 تم اصلی موسیقی متن فیلم میباشد.

The Ball_Max Steiner

واما موسیقی دوم ...

که هنگام رقص دونفره اسکارلت و باتلر  پخش میشود بسیار آرام و دلنشین است، در واقع جز همان 300 قطعه مجزایی است که اشتاینر برای صحنه هایی خاص تنظیم کرده است و جزو 16 تم اصلی موسیقی فیلم نمی باشد.اما از آنجا که بسیار زیبا و خاطره انگیز است شنیدن آن برای دوستان کافه کلاسیک خالی از لطف نیست ...

Dances_Max Steiner




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - Schindler - ۱۳۹۴/۱۲/۴ صبح ۰۷:۱۲

(۱۳۹۴/۱۰/۱۳ عصر ۰۴:۳۹)خانم لمپرت نوشته شده:  

یکی از ویژگیهای بسیار قابل توجه این فیلم و شخصیت سروان باتلر، شیوه رفتار مردم در برابر پدیده های متفاوت با خودشان است و این که تصمیم میگیرند با آن بجنگند یا بپذیرند. کاری که سروان باتلر استاد آن است: رام کنندگی. همان سروان باتلری که در متن اصلی کتاب بربادرفته مردم اینقدر از او متنفرند، در بخشهای پایانی آن به دلیل این که به فرزندش علاقه بسیاری دارد مورد تمجید همان جمعیت قرار میگیرد. یا علی رغم این که احتکار میکند، به دلیل شکستن محاصره دریایی و وارد کردن برخی اجناس مورد علاقه مردم از اون تمجید میشود.میتواند یک تنه یک جماعت را به بازی بگیرد، به کلیسا کمک کند و در عین حال در خانه بل واتلینگ هم حضوری پررنگ داشته باشد. سروان باتلر نکته های زیادی برای آموختن دارد. نمایش اقتدار سروان باتلر این خاصیت را دارد که توی کله پوک آدمیزاد جماعت (همان پیرزن غش کرده و شیپورچی های اطرافش در عکس بالا)  این نکته را فرو کند که چقدر  به قهرمان منفی نیاز داریم. همان جماعتی که در بخشی از فیلم مالنا، مونیکا بلوچی را در پایان فیلم میگیرند و کتک میزنند و موهایش را میچینند و ....، همان ها در برابر سروان باتلر مجبورند حداکثر غش کنند! به همین دلیل است که سروان باتلر هیچ نیازی نمیبیند که امیال و هوسهای درونی خودش را برای آن شیپورچی ها مخفی کند.




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - بانو الیزا - ۱۳۹۶/۱۲/۱۶ عصر ۰۱:۰۳

کلارک گیبل مناسب ترین فرد برای شخصیت رت باتلر بود . و برای ما ایرانی ها بخاطر صدای زیبای عرفانی عزیز ماندگار شد

ویدیوی زیر تست لباس و گریم کلارک گیبل رو برای فیلم بربادرفته نمایش میده

http://s8.picofile.com/file/8321132234/Clark_Gable.mov.html




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - پرنسس آنا - ۱۳۹۸/۴/۱۱ عصر ۱۱:۳۲

http://s8.picofile.com/file/8365454734/20190703_001016.jpg

تولد ۱۰۳ سالگی مبارک خانم ملانی (اولیویا دی هاویلند




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - کنتس پابرهنه - ۱۳۹۹/۲/۲۹ عصر ۰۳:۵۸

بانو الیزای نازنین قبل تر در تاپیک یک عکس یک خاطره به موضوعی اشاره کرده بودند که من هم دوست داشتم نظرم را در این باره اینجا بنویسم.

(۱۳۹۶/۸/۱۶ عصر ۱۲:۲۲)بانو الیزا نوشته شده:  

و جالب اینجا بود که حتی وقتی ملانی خودش اشلی رو بعد از رفتنش به اسکارلت می سپرد ، ذره ای خوشحال نشد . بدون ملانی حتی اشلی هم دیگه ارزشی نداشت ...

به نظر من دلیل اینکه اسکارلت، اشلی را رها کرد و به دنبال رت رفت این نبود که بعد از ملانی، اشلی برایش ارزشی نداشت،بلکه به این دلیل بودکه اسکارلت تازه بعد از ملانی بود که فهمید اشلی هیچ وقت از صمیم قلب دوستش نداشته و تنها عشق واقعی او ملانی بوده ... در سکانسهای پایانی فیلم جایی که اسکارلت از بالین ملانی پیش حاضرین برمیگردد و اشلی را به منظور تسلی دادن در آغوش میکشد با شنیدن جملات اشلی یکه خورده و برای اولین بار پی به حقیقت می برد...

اشلی: تنها رویایی بود که داشتم... تنها رویایی که حقیقت داشت و نفس می کشید...

اسکارلت که جا خورده با لحن سرزنش بار میگوید: رویا! تو همیشه تو رویا بودی... اشلی تو باید سالها پیش اینو می دونستی که اونو دوست داری نه منو... تو همونطور منو میخواستی که رت، بل واتلینگ رو می خواست.

نباید میذاشتی این همه سال سرگردان باشم ولی حالا داری اینو به من میگی... حالا که دیر شده اعتراف می کنی...من به دنبال عشقی بودم که هرگز وجود نداشت...

و در ادامه وقتی دکتر، اشلی را به اتاق ملانی فرا می خواند، اسکارلت بعد از چند دقیقه مکث، به خودش می آید و دنبال رت میگردد... رتی که تا دقایقی قبل در کنارش حضور داشت اما با دیدن توجه اسکارت به اشلی با نگاه ملامت بار و دلی شکسته، در سکوت خانه اشلی را ترک کرده... انگار رت تصمیمش را همان لحظه گرفته بود...




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - سروان رنو - ۱۳۹۹/۳/۲۱ عصر ۱۱:۳۲

الان دیدم که بانو الیزا لینک یک خبر را در جعبه پیام بالای صقحه گذاشته بود که  جالب و عجیب بود !

حذف فیلم بربادرفته از باکس شبکه HBO به دلیل ترویج نژادپرستی

جل الخالق ! من حداقل 7- 8 بار این فیلم رو دیدم ؛ تا حالا همچین تصوری برام پیش نیومده که فیلم ترویج یا تبلیغ نژادپرستی هست . فیلم مثل هر فیلم داستانی دیگه ای در حال تعریف داستان خود در آن مقطع خاص تاریخی هست. اتفاقا بازیگر سیاه پوست این فیلم که نقش مامی رو بازی می کرد همان سال اسکار هم گرفت.

 آدم بعضی وقت ها از سادگی و حماقت این خارجی ها تعجب می کنه , واقعا  بعضی افراد یا کمپانی هاشون چقدر ترسو هستند که تا یک سر و صدایی بلند میشه زود از اون سر بام می افتن. سر اون قضیه me too هم گندش رو در آوردن. کلا خیلی جو گیر میشن .

من کارشون رو راحت می کنم و میگم کازابلانکا رو هم از باکس های پخش  خارج کنید چون سکانس به سکانس اش ترویج سیگار و مشروب  هست .eeiikk:cheshmak:

حالا جدای از شوخی  , این شخصیت دوم سیاه پوست فیلم ( عکس پایین ) خیلی روی اعصابه asabi.. پروردگارا , در آن دنیا به جای حوری , همین خانم را نصیب جرج فلوید مرحوم بفرما ... آمین  !




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - پروفسور - ۱۳۹۹/۳/۲۳ عصر ۱۱:۳۵

مطلبی که دوستان در جعبه و اینجا اشاره کردند اولین جنبش اعتراضی علیه برباد رفته نیست که شکل گرفته آخریش هم نخواهد بود. بنده یکبار بیشتر فیلم رو ندیدم و درباره بایکوت یا عدم بایکوت این فیلم قضاوت نمی کنم. مطلبی که عرض می کنم نقل قوله و جنبه اطلاع رسانی داره.

 در سال 1994 او.جی.سیمپسون بازیکن فوتبال آمریکایی و بازیگر مشهور سریالهای تلوزیونی، به اتهام کشتن همسر سابق و دوست پسرش بعد از یک تعقیب و گریز پلیسی که مستقیم هم از تلوزیون پخش می شده دستگیر می شه. دادگاهش محاکمه قرن لقب می گیره و بر خلاف تمام شواهدی که دادستان ارائه می کنه سیمپسون با داشتن وکلای زبردست تبرئه میشه. من به سوژه های دادگاهی علاقه زیادی دارم و کل این ماجرا آنقدر برای من جالب شد که باعث شد درباره ش گوگل کنم. ضمن مطالبی که در سرچ های گوگل در این رابطه بود به یک مقاله جالب در نیویورک تایمز اون سالها رسیدم که به نحو عجیبی جنایت سیمپسون و جسارت رت باتلر رو باهم همتراز کرده بود!

مقاله از آقای تام کونتز با این پیش آگهی آغاز میشه: آیا محاکمه سیمپسون بازتابی از عواقب خشونت خانگی در جامعه آمریکایی است؟ آیا این یک «بر باد رفته» دیگر است؟

نویسنده اشاره به جنبشی می کنه که از چند سال پیش با رهبری چند تن از فلاسفه فمینیست از ژورنالهای دانشگاهی و کنفرانس های علمی شروع شد؛ محکوم کردن فیلم برباد رفته بعلت زن آزاری!. یکی از این مدعیان، پروفسور سامر استادیار فلسفه در دانشگاه کلارک بود که در مقالاتش شخصیت غالب رت باتلر رو که در قالب یک مرد جذاب قوی هیکل و بلند بالا در برابر  اسکارلت اوهارای ریز جثه و نیازمند قرار گرفته بود، به نقد کشید و معتقد بود رابطه این دو یک ارتباط دوطرفه نبوده و صرفا مرد سالارانه ست. صحنات سلطه جویانه ج.نسی رت به اسکارلت مخصوصا در سکانس بالا بردن از پله شکستن در اتاق خواب و ...، نشانه یک رفتار خشن تجاوزکارانه است ولی جوری رنگ و بوی دروغین رمانتیسم بهش دادن که حتی بیشتر زنان رت باتلر رو برای این عمل تحسین می کنند!

مباحثات این استاد دانشگاه و پروفسور دیگری بنام فریدمن درباره مردسالاری و ترویج خشونت علیه زنان در کتاب و فیلم بربادرفته، در روزنامه های کثیرالانتشار چاپ می شه و حتی فریدمن کتابی تحت عنوان «زنان اسکارلتی؛ بر باد رفته و طرفداران مونثش» چاپ می کنه و ناشر فمینیستش هلن تیلور از زنانی که برباد رفته را خوانده یا دیده اند می خواد موضع شون در این رابطه رو براش بفرستند. آمار بدست اومده می گفته بازخورد فیلم کماکان در خانمهای بیننده مثبت و رمانتیک بوده! هلن تیلور نتیجه این آمار رو خودزنی زنانه توصیف می کنه.

بهرحال آقای تام کونتز موضعی مشابه فمینیستها درباره برباد رفته داره و معتقده اوج خشونت و توحش خانگی در سکانس بحث برانگیز برباد رفته با دیالوگ زیر شکل می گیره و از شمای خواننده می خواد درباره ش فکر کنید و خودتون قضاوت کنید:

"با همین دستها می تونم تیکه تیکه ت کنم! اگه می دونستم اینکار فکر اشلی رو از مغزت بیرون می کنه این کارو می کردم. ولی نمی کنه. بنابراین اینطوری اونو از مغزت بیرون می کنم... براحتی می تونم جمجمه ت رو له کنم تا مغزت متلاشی بشه و این فکر لعنتی از سرت بره بیرون..."




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - منصور - ۱۳۹۹/۴/۳۱ صبح ۱۰:۱۹

(۱۳۹۹/۳/۲۳ عصر ۱۱:۳۵)پروفسور نوشته شده:  

نویسنده اشاره به جنبشی می کنه که از چند سال پیش با رهبری چند تن از فلاسفه فمینیست از ژورنالهای دانشگاهی و کنفرانس های علمی شروع شد؛ محکوم کردن فیلم برباد رفته بعلت زن آزاری!. یکی از این مدعیان، پروفسور سامر استادیار فلسفه در دانشگاه کلارک بود که در مقالاتش شخصیت غالب رت باتلر رو که در قالب یک مرد جذاب قوی هیکل و بلند بالا در برابر  اسکارلت اوهارای ریز جثه و نیازمند قرار گرفته بود، به نقد کشید و معتقد بود رابطه این دو یک ارتباط دوطرفه نبوده و صرفا مرد سالارانه ست. صحنات سلطه جویانه ج.نسی رت به اسکارلت مخصوصا در سکانس بالا بردن از پله شکستن در اتاق خواب و ...، نشانه یک رفتار خشن تجاوزکارانه است ولی جوری رنگ و بوی دروغین رمانتیسم بهش دادن که حتی بیشتر زنان رت باتلر رو برای این عمل تحسین می کنند!

مباحثات این استاد دانشگاه و پروفسور دیگری بنام فریدمن درباره مردسالاری و ترویج خشونت علیه زنان در کتاب و فیلم بربادرفته، در روزنامه های کثیرالانتشار چاپ می شه و حتی فریدمن کتابی تحت عنوان «زنان اسکارلتی؛ بر باد رفته و طرفداران مونثش» چاپ می کنه و ناشر فمینیستش هلن تیلور از زنانی که برباد رفته را خوانده یا دیده اند می خواد موضع شون در این رابطه رو براش بفرستند. آمار بدست اومده می گفته بازخورد فیلم کماکان در خانمهای بیننده مثبت و رمانتیک بوده! هلن تیلور نتیجه این آمار رو خودزنی زنانه توصیف می کنه.

بهرحال آقای تام کونتز موضعی مشابه فمینیستها درباره برباد رفته داره و معتقده اوج خشونت و توحش خانگی در سکانس بحث برانگیز برباد رفته با دیالوگ زیر شکل می گیره و از شمای خواننده می خواد درباره ش فکر کنید و خودتون قضاوت کنید:

"با همین دستها می تونم تیکه تیکه ت کنم! اگه می دونستم اینکار فکر اشلی رو از مغزت بیرون می کنه این کارو می کردم. ولی نمی کنه. بنابراین اینطوری اونو از مغزت بیرون می کنم... براحتی می تونم جمجمه ت رو له کنم تا مغزت متلاشی بشه و این فکر لعنتی از سرت بره بیرون..."

واقعا چه باید گفت به سیاه پوستان عزیزتر از جان؟!

ظاهرا از یاد آنها رفته است که تا قبل از نلسون ماندلا همه برده بودند و نوکر و کارراه انداز سفید پوست جماعت.

ظاهرا زنجیرهای کل تاریخ را از یاد برده اند و آن تاریخ سراسر ذلت را دوست ندارند یاد کنند اما لحظه به لحظه صدسال اخیر را و سکانس به سکانس فیلمهایی که براساس همان زمان برده داری آنها ساخته شده را حتما باید بکاوند تا اگر در صحنه ای به سیاهی بالاتر از گل گفته شده فیلم و کارگردان و بازیگر را بنوازند...

اگر قرار است آمریکا جای سفیدپوستان نباشد قطعا موطن سیاه پوستان هم نیست چراکه سرخ پوستها زمانی در آنجا زندگی میکرده اند.

من نظر خود را میگویم و مهم هم نیست کسی خوشش بیاید یا نیاید یا مرا متهم به نژادپرستی بکند یا نکند. عقیده من اینست که موطن تمامی سیاه پوستان آفریقاست. اگر مرد بودند و هستند و ادعای تمدن و شرف و انسانیت و برتری جویی دارند در موطن خود می ماندند و موطن مظلوم خود را آباد میکردند و یا پس از مهاجرت به وطن خود بازمیگشتند نه اینکه در وطن های دوم خود ادعای ارث و میراث کنند.

بولله قسم زمانی وقتی اسم یک تیم ملی (نه یاشگاهی) می آمد تمام توجهات به نسل خالصی که در آن تیم بود منعطف میشد. بطور مثال وقتی گفته میشد تیم ملی انگلستان ، بیننده دوست داشت نژاد انگلوساکسن ها را ببیند یا وقتی گفته میشد تیم آلمان ، نژاد ژرمن و هرکشور نژاد اصیل خود را. و در کنار دیگران تیمهای آفریقایی که نمادی از وطن خود بوده و هستند. اما سیاهپوستان گرانقدر اینروزها در تمام تیمهای ملی حضور دارند. از تیم ملی ژاپن بگیرید تا آلمان. از هلند بگیرید تا فرانسه. تیم ملی هرکشور نماد یکرنگی و خلوص آن کشور است. در تیم های باشگاهی میتوان از هر نژادی و هر تیره ای بازیکن گردآورد اما ظاهرا سیاه پوستان تیمهای ملی را با تیمهای باشگاهی اشتباه گرفته اند یا به گوشه قبایشان برمیخورد اگرگفته شود حق ندارید در تیم ملی کشوری بازی کنید.

اینکه در مشارکتها همه نژادها کنار هم باشند یک اصل قابل قبول است. کاملا قابل درک . چون تمام انسانها مانند دانه های تسبیح باهم برابرند و رنگ و ظاهر تفاوتی در مرتبه اجتماعی و فردی ایجاد نمیکند. از حضور در سینما بگیرید تا سیاست.

اینکه اینروزها با میکروسکوپ در فیلمهای قدیمی دنبال نخود سیاه اخم و تخم سفیدپوستان (آنهم در فیلمهائی که وقایع آنها دقیقا مربوط به دوران برده داری آنها باشد) بگردند و فیلمها و عوامل آنها را زیر سوال ببرند نشان از عزت آنها نیست، نشان از پاک کردن تعمدی تاریخی است که دوران مظلومیت آنهاست. اگر بخواهند ردپاها را پاک کرده یا تحقیر نمایند چگونه به آیندگان خواهند گفت ما زمانی آن بودیم و اینک این شده ایم؟




RE: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ ) - Savezva - ۱۴۰۱/۳/۱۸ عصر ۰۹:۰۰

ویژه نامه مجله LIFE

به مناسبت هشتادمین سالگرد تولید فیلم

برباد رفته

دانلود