چی ببینم؟! - نسخه قابل چاپ

دوستان ارجُمند ِ گرامی‌مسلک ِ نیکوسیرت؛ سلامی به گرمای عسلویه!!

این سوالی‌ـه که وقتی 8تا دی‌وی‌دی از بهترین فیلم‌های دنیا جلوم پخش‌و‌پلائه، مدام در حال نوسان بین این‌طرف مغزم با اون‌طرف‌ش‌ـه. [تصویر: ugly_irre.gif]

چرا حاشیه

؟!! لطفاً این 4 فیلم رو برای دیدن اولویت بندی کنید بی‌زحمت! [تصویر: 298.gif]

اول این رو بگم که خیلی خوش شانس هستی 1991 جان! چون تجربه دیدن 4 تا از بهترین های تاریخ رو در پیش داری. من اگر جات باشم طی یکی دو روز همه رو می بینم. اتفاقا هر 4 فیلم هم از موارد مورد علاقه من هم هستند. به هر حال هر کدوم از این فیلمها در دسته و ژانر خودشون قرار دارن و انتخاب و دیدنشون به خودت بستگی داره.

- سگهای پوشالی (Straw Dogs) یه تریلر جنایی روستایی هست با فضاسازی و اتمسفری کم نظیر از سام پکین پا. خشونت فیلم و سکانس های سنگینی که داره بیشترین علت شهرت و البته بدنامی فیلم هست. به طوری که استودیو سازنده تصمیم گرفت با حذف چند صحنه, تازه درجه R رو برای فیلم بگیره و نمایشش بده. شخصا عاشق دیالوگ های فیلم هستم و روند داستانیش رو هم دوست دارم. شرایط ویژه ای که برای شخصیت داستین هافمن پیش میاد و تغییر کاراکترش از یک ریاضی دان آرام و خونسرد به مدافعی اسلحه به دست و سردرگم به بهترین شکل به نمایش درمیاد.

- کابوی نیمه شب (Midnight Cowboy) نیازی به تعریف نداره. تیم دو نفره هافمن/وویت بهترین نقش آفرینی ممکن رو به نمایش میذارن. طنز لطیفی در فیلم وجود داره که در کنار تیرگی کلی و تم دپرس فیلم ترکیب جالبی رو رقم می زنه. دیروز داشتم مستند 100 دیالوگ برتر تاریخ سینمای آمریکا از AFI رو میدیدم و رسیدم به شماره 27 که از همین فیلم هست. همچنان و بعد از این همه سال تازه و جذاب مونده. سکانس های رویاوار فیلم از معروف ترین سکانس های تاریخ سینما هستند و به شکلی غریب هم تدوین شدن. داستان ساده اما خوش روایت فیلم,یعنی سفر جوانی خام به نیویورک و رفاقتش با هافمن واقعا جذاب و البته تلخ به تصویر کشیده شده. جا داره لعنت مجددی بفرستیم به آکادمی اسکار که اون سال به ناحق اسکار بهترین بازیگر مرد رو به جان وین داد. هرکسی که اون فیلم وین رو دیده باشه متوجه میشه که اون اسکار دلیل فنی نداشته و بیشتر حکم دلجویی از دوک رو داشته.

- خوب,بد,زشت (The Good,The Bad & The Ugly) چی میشه راجع بهش گفت؟! فقط میتونم بگم اگر 3 ساعت عشق و لذت رو میخوای تجربه کنی,این فیلم رو ببین.

- بیگانه (Alien) این فیلم ریدلی اسکات یه کالت ترسناک تاریخی هست که البته خیلی از مردم دنباله اش یعنی بیگانه ها (1986) رو بهتر از این نسخه میدونن. پیشنهاد می کنم نسخه تدوین کارگردانش رو ببینی. به هر ترتیب بیگانه فیلم (اون موجود عجیب و غریب و بدترکیب!) یکی از هیولاهای مطرح تاریخ سینماست که دیدنش ضروری هست. سکانس های بسته و خفه فیلم با حضور اون بیگانه جدا دیدنی و موندگار کار شده. اوج فیلم هم قطعه پایانیش یعنی نبرد سیگورنی ویور و بیگانه درنده هست. کلا اگر با چنین فیلمهای حال می کنی و ازشون خوشت میاد,این رو هم ببین. یک نمونه نسبتا عقب افتاده تر (و البته قدیمی تر) به طور مثال سیاره خون آشامان (1965) ماریو باوا هست.

پس با سگ‌های پوشالی شروع می‌کنم و تا آخر امروز همه‌اش رو می‌بینم ..

آقا همه اش رو یه روز نبین. بذار مزه یک فیلم حداقل 24 ساعت زیر زبونت باشه. دیدن 4 تا فیلم قَدَر در یک روز لذت هر فیلم رو کم می کنه. مثل اینه که بخوای تو یکساعت 3 تا پیتزا بخوری. البته انتخاب فیلم بسته به روحیه فرد هم داره. ممکنه آدم در یک لحظه هوس یک فیلم اکشن بکنه اما در یک وقت دیگه فقط فیلم رومانتیک به دلش بشینه.

عصرهای غمگین جمعه رو بذار برای دیدن فیلم های رومانس و عاشقانه.

ظهرها رو بذار برای دیدن فیلم های اکشن و ماجرایی.

شب ها رو هم می تونی به فیلم ها معمایی - تخیلی اختصاص بدی .

صبح ها هم فیلم های جنگی ( مخصوصا صبح های جمعه ! )

آخه خیلی فیلم دارم می‌خوام همه‌ش و ببینم می‌ترسم دیر بشه، ندیده بمیرم [تصویر: 317gzkj.gif]

حالا چارتا فیلم دیگه دارم اونا رو می‌زارم بی‌زحمت نظر بدید، توضیح بدید، دسته بندی کنید. دیگه به کرم خودتونه [تصویر: 62izy85.gif]

نکنه پدرخوانده و کازابلانکا و ... :ccco

.... پرونده ات رفت دادگاه شورای نگهبان :!z564b

. ممکنه رد صلاحیت بشی پس زود بیا از خودت دفاع کن.

اعتراف می‌کنم

! همشهری کین رو هم ندیدم [تصویر: shame.gif]

! خب کلی مشغله داریم ما نمی‌شه که همش فیلم ببینیم پاپ‌کُرن بخوریم پامونم بندازیم رو پامون و اینا [تصویر: meatballs.gif]

ولی دیگه پدرخوانده و کازابلانکا و ... (مخصوصاً این ... رو) دیدیم [تصویر: 47b20s0.gif]

! دیگه اینقدرا هم شوت نیستیم [تصویر: acigar.gif]

حالا شما بیا و پدری کن در حق ما [تصویر: d2.gif]

! ما رو به شورای نگهبان ارجاع نده [تصویر: character0114.gif]

. می‌دونی که .. بضاعت ما همین بیشتر نیست [تصویر: love070.gif]

مواظب باش. هر چی اینجا میگی ممکنه بعدا علیه خودت استفاده بشه. شانس آوردی که پدرخوانده و کازابلانکا رو دیده بودی وگرنه سر و کارت با کهریزک بود. [تصویر: pop.gif]

البته باید سر فرصت چند سوال در مورد اعضاء خانواده تاتارگیا و اسامی پیش خدمت های کافه ریک ازت بکنم تا مطمئن بشیم که با دقت این دو تا فیلم رو دیدی یا نه . [تصویر: 298.gif]

ولی باز خوش به حالت ! چون کلی فیلم شاهکار ندیده در انتظارت هست که ازشون لذت ببری اما مثلا کسی که 500 فیلم برتر تاریخ سینما رو دیده باشه ، دیگه هیچ فیلمی ارضاء اش نمی کنه. rrrr:

آره دیگه ما تازه اول راه هستیم و فیلم ندیده هم زیاد داریم. الان یه 30-40تایی فیلم دارم باید ببینمشون.

حالا شما یه شرحی، بسطی، توصیفی چیزی از این 4تا بده ما انتخاب کنیم از بینشون.

بربادرفته رو که می‌زارم صدر. فردا به محض اینکه از سرکار برگشتیم و یه خورده حالمون سرجا اومد می‌بینیم یا شاید شما پیشنهاد بهتری داشته باشید. اما باقی‌ش رو چی می‌گید؟!

دوستانی که تا حالا فیلم حضور(being ther) آخرین بازی و شاهکار فیلم های پیتر سلرز رو ندیدن پیشنهاد میکنم این فیلم رو ببینندالبته دوبله .شاهکاری هست در نوع خودش به خصوص با دوبله عالی استاد اسماعیلی.

راستش گاهي وقتها - بيشتر نيمه شبها!- نمي دانم چرا دلم هواي بعضي از سريالهاي دهه 70 را مي كند. ديشب يكي از قسمتهاي سريال ناوارو را براي بار چندم نگاه كردم.

البته يكي از دلايل اقبال اين سريال دوبله ممتاز آن بود كه پس از سالها شنيدن صداهاي ماندگار اين سريال حس عجيب توام با حسرت فراوان را درپي دارد. تيتراژ كه آغاز مي شود زنده ياد حسين باغي با آن صداي محكم و استوار نام بازيگران را اعلام مي كند و عنوان اين قسمت كه اعتبار ناوارو نام دارد.

بازي هاي خوب سريال دوبله خوبي را مي طلبيده كه بهرام زند بسيار عالي از عهده آن بر آمده است.حسين باغي ، شروين قطعه اي ، بهمن هاشمي ، مريم شيرزاد، شهروزملك آرائي ،محمد عبادي و پرويز ربيعي در اين ضيافت ما را به مهماني دعوت كرده اند. ناوارو متهمي را براي بدست آوردن مدارك بيشتر از پاسگاه پليس خارج مي كند و اين سرآغاز دردسرهايي است كه برايش بوجود مي آيد. كيكاوس ياكيده - همان جوان پرانرژي دوبله دهه 70 كه ايرج رضايي پشت در اتاق دوبله سريال ارتش سري آنقدر سماجتش را ديد كه اجازه ورودش را داد و او را در كنار راينهارد و كسلر نشاند ! و امروز ديگر در دوبله نشاني از او نيست و گاهي قاقالي لي براي بچه ها تبليغ مي كند ! -سكانس به سكانس در مجادله كلامي غبطه برانگيزي با ناواروست . واقعا چه ضيافتي بوده در اتاق دوبله شبكه اول سيما !

خلاصه گاهي لطف ديدن سريالهاي خاطره انگيزبا تمام جرح و تعديلها و بايد و نبايدهاي زمان خود كمتر از ديدن آثار كلاسيك نيست . ناوارو ، بهرام زند امروز كم كم شده اند خاطره و بخشي از حافظه جمعي نسل ما...

راستي نمي دانم 1991 دوست عزيزي كه اين تاپيك را ايجاد كرده كجاست و چه مي كند و اين روزها و شب ها چه فيلمهايي را براي ديدن انتخاب مي كند . اميدوارم هرجا كه هست در صحت و سلامت باشد.

من این چند روزه یک فیلم دیدم با نام SAFE HOUSE 2012

با بازی دنزل واشنگتن.یک فیلم خوش ساخت و اکشن.ارزش دیدن رو داره حداقل برای دو بار.

منم این فیلمو دیدم و با نظر جناب سناتور موافقم. رایان رینولدز بر خلاف نقشهای کمدی که قبلا بازی می کرد در این فیلم در نقش جدی بازی می کنه و انصافا بر خلاف تصور از عهده نقشش بعنوان یک افسر جوان سازمان سیا و جویای نام بر میاد. دنزل واشنگتن نیز مطابق معمول بازی هنرمندانه خودش رو در این فیلم بعنوان یک افسر سابق و فراری سازمان سیا به نمایش میزاره.

اولی سریال Homeland با بازی دیمیان لوییس (بازیگر سریال بسیار زیبای Band of Brothers) و کلیر دینز . این سریال تا الان تونسته 2 جایزه گلدن گلاب رو نصیب خودش کنه.

ماجرای سریال درباره خبری است که سازمان سیا در مورد نفوذ یک جاسوس به تشکیلات حکومتی دریافت می کنه. از طرف دیگر افسر نیکولاس برادی (دیمیان لوییس) پس از 10 سال اسارت در عراق طی عملیاتی آزاد می شه و بعنوان یک قهرمان جنگ به کشور بر می گرده. کری متیسون (کلیر دینز) که مامور اطلاعاته و اولین بار خبر نفوذ جاسوس رو کشف کرده بود به افسر برادی شک می کنه و احتمال میده که جاسوس باید همین شخص باشه.

این سریال فصل اولش رو من دیدم و مطمئن باشید از دیدنش پشیمون نمی شید. (البته این سریال تروریستی یک جورایی عملیاتهای گذشته سازمان سیا را مسبب عملیاتهای تروریستی الان گروههای تروریستی می دونه)

همچنین شبکه HBO پخش سریال جدیدی بنام The Newsroom (2012) را آغاز کرده و موضوع آن درباره یک شبکه خبری است. دو بازیگر توانا جف دانیلز و سام واترسون در این سریال ایفای نقش می کنند. من قسمت اول این سریالو دیدم و واقعا جذاب بود و فکر میکنم جزو سریالهای پرطرفدار سال 2012 خواهد بود.

این فیلم سال 2004 از سوی مجله توتال فیلم به عنوان بزرگترین فیلم تاریخ سینمای بریتانیا برگزیده شد!

خوب فكر مي كنم فيلمي كه اين اواخر ديدم و خيلي جالب بود براي من فيلم

( دختري با خالكوبي اژدها ) ساخته David Fincher بود ، خداي من تا چند روز تو حال و هواي فيلم بودم البته اين فيلم نقص هايي داشت ولي بازي هنرپيشه نقش اول Rooney Mara در نقش Lisbeth Salander

فوق العاده بود يعني اينو بگم به شما كه تو نقشش ذوب شده بود {#smilies.biggrin}

در كل اين فيلم از اون دسته از فيلم هاي ناراحت كننده لذت بخشه {#smilies.cool}

پيشنهاد مي كنم هم ناراحت بشيد و هم لذت ببريد {#smilies.tongue}

اخيرا فيلم وقتي كه عنكبوت مي آيد (A long came a spider) محصول 2001 را با شركت مورگان فريمن و مونيكا پاتر ديدم . يك تريلر جنايي ، معمايي با گره هاي فراوان پليسي و پاياني بسيار غافلگير كننده. اين فيلم را مدتها قبل شبكه ويدئويي فانوس خيال روانه بازار كرده است. ترجمه كاملي دارد و اميرهوشنگ زند بعنوان مدير دوبلاژ و حسين عرفاني گوينده نقش مورگان فريمن دوبله خوبي را ارائه نموده اند.

اولا بايد بگم خيلي خوشحالم كه اين سايت رو پيدا كردم و ميبينم اين همه اشخاص فيلم بين و حرفه اي ، يه جا دور هم دوستانه جمع شدن . و شانس اين رو دارم كه از تجربيات و درسهاشون كلي موضوع مختلف ياد بگيرم .

دوستان با توجه به اينكه از كامنتها معلومه شما همه فيلمهاي زيادي ديدين ،

حالا من كه نسبت به شما تازه كارم و به سينما بخصوص فيلماي قديمي ، علاقمندم و دوست دارم دانش سينماييم تقويت بشه ، ميتونين كمكم كنين كه :

١- با چه فيلمهايي شروع كنم ؟ ( هركدومتون لطف كنين چندتا فيلم كه فكر ميكنين ميتونه براي شروع خوب باشه ، رو بهم پيشنهاد بدين )

٢- شما ميانگين چند روز براي فيلم ديدن وقت گذاشتين !؟ و در چه بازه زماني اين همه فيلم رو ديدين يعني چند سال طول كشيد !؟

٣- راهنماييهاي تكميلي رو لطف كنين ، تشكر از همه عزيزان

1 بستگی به سلیقه خودت داره ممکنه کسی فیلمی معرفی کنه اما خوشت نیاد اول از همه اون سبکی که بیشتر بهش علاقه داری روش تمرکز کن (عاشقانه-جنایی-اکشن-تاریخی-مهیج-درام و ________) بعد که فیلم انتخاب کردی خلاصه ای از داستان مطالعه کن (این مورد در حال حاضر خیلی رونق داره تا در گذشته که امکانات کم بود) تا موقع دیدن از انتخابت پشیمون نشی حتما هم دوبله یا زیرنویس فارسی باشه تا داستان فیلم کامل متوجه شی اگر هم زبانت خوبه که هیچی (فهمیدن فیلم باندازه دیدن فیلم مهم و ضروریه)

2 تقریبا آدم یادش نمیمونه چه تعداد فیلم دیده مخصوصا اگه از کودکی پای تلویزیون نشسته باشی به روز و ماه و سال هم ربطی نداره و هر وقت فرصت مناسبی پیش بیاد میشینی پای فیلم دیدن خودم دوست دارم با اعصاب آروم و تو تنهایی و با حوصله و دقت فیلم ببینم اگه این موارد جور نباشه فیلمی که واقعا دوست دارم هم دیدنش برام لذتی نداره یه سری که همه زندگیشون فیلم و سینماست مثل منتقدین مسلما فیلم نگاه کردنشون دقیق و حساب شدست و آمار و ارقامش دارن

3 میتونی لیست 250 فیلم imdb ببینی و انتخاب کنی یا سایتهای دیگه که مربوط به فیلم و سینماست یه عده هستن فیلمهایی که جایزه اسکار میگیرن و منتقدین میپسندن بهش علاقه دارن و یه عده فیلمهای خاص که هر کسی خوشش نمیاد و یه عده هم که خودم جزوشونم جایزه اسکار و امتیاز منتقدین و عامه پسند بودن و نبودن براش مهم نیست و قبل از هر چیز خلاصه ای از داستان فیلم میخونه اگه به دلش نشست نگاه میکنه در کل فیلم دیدن اجباری فایده ای نداره و نکته مهم اینه که باید خودت شخصا از دیدن فیلمی لذت ببری و وارد دنیاش بشی

امیدوارم اینایی که گفتم بدردت خورده باشه و بقیه دوستان که مسلما دارای این دانش هستن بهتر راهنماییت کنن__________

اول بايد تشكر كنم ازتون كه اينقدر دوستانه و كامل راهنمايي كردين و سپاس از وقتي كه صرف كردين .

من تا حالا ٥دقيقه هم براي فيلمهاي بازاري( كه صرفا براي فروش سينما هستن ) وقت نذاشتم ، چون واقعا لزومي نديدم كه بشينم ١/٥ ساعت وقت بذارم براي فيلمي كه از اولش معلومه قرار نيست چيزي براي گفتن داشته باشه .. توي اين مبحث تعداد بسيار زيادي فيلمهاي اكشن( البته نه همه انها) و فيلمهاي عاشقانه كه عموما يك جريان رو بيان ميكنند .

اين رو براي اينكه كارم خوبه يا بد نگفتم ، اما شما فرموديد كه افرادي رو ميشناسين كه فيلم بد رو هم ميبينه ، اما من ارين لحاظ تاكنون نتونستم پيشرفت كنم ، چون خودمونيم ، سختمه بشينم فيلم الكي ببينم . برم كارتون ببينم خيلي بهتره.

منطق فيلمي من اينه كه : فيلمهايي با بازي بزرگاي سينما رو هميشه ارجحيت ميدم به بقيه - فيلمهايي كه رياد ازشون تعريف شده باشه - فيلمهايي كه موضوع مورد علاقه م باشه ( كلاسيك/ اجتماعي/ جنگي فاخر/ رمزآلود و معماييي/ فرار از زنداني ها/ تاريخي / اسكاري ها )

البته به نظرم هر فيلمي كه محبوب و مشهور ميشه ، لزوما فيلم خوب نميشه ؛ مثلا سري اره( با بازي كلينت ايستوود و شهرت جهاني) كه من هيچوقت ديدن هر ٧تاشو با ديدن فيلمي مثه بوي خوش زن ( كه آل پاچينو بازي كرده و فيلم خيلي فاخري هم نيست)عوض نميكنم. شايد مقايسه خوبي نباشه ، اما ميخوام اين رو بگم كه شهرت دليل خوبي و پسنديده شدن در منطق فيلمي من نيست.

يك سوال ديگه از دوستان : توي اين كافه دوست داشتنيمون ، تاپيكي در مورد دسته بندي فيلمها براساس ژانرشون نديدم - آيا هست !؟ يا اگه نيست چرا تا حالا كه تقريبا ٤سال شده هيچكي اينكارو نكرده !؟

چون به نظرم در هر ژانري ميشه دست كم چندين فيلمِ برتر رو دسته بندي و معرفي كرد. البته اينكار من نيست ، اما بزرگواران حرفه ايمون ميتونن زحمتش رو بكشن .

با تشكر از همتون ، لطفا من رو در مورد حرفايي كه زدم نقد كنيد و راهاي مناسب براي شروع فيلم بيني حرفه اي رو براساس چيزايي كه گفتم ، لطف كنيد و بفرماييد .

کازابلانکا که بارها به عنوان بهترین فیلم تاریخ انتخاب شده عاشقانست! (میدونم منظور شما از عاشقانه فیلمای دختر و پسر که مد شده هم تو سینمای جهان و هم ایران که خودم اصلا نمیبینم)

البته منظور من این نبود که شما فیلم بد تماشا کنی من فقط مثال زدم خودم هم هر فیلمی نمیبینم اما فیلم بد خودش بحث زیادی داره مثلا یه فیلمساز مشهور و موفق ممکنه فیلم بد هم بسازه و یه علاقمند و هوادار طبعا میشینه و نگاه میکنه

یه نکته مهمی هم وجود داره هر فیلمی که از لحاظ تجاری موفق میشه قرار نیست خوب نباشه یا بالعکس به عنوان مثال (بر باد رفته) که جزء پرفروشترینهاست و عموم مردم طرافدارشن در کل گذشت زمان خوب یا بد بودن فیلم مشخص میکنه

كاملا درست ميفرمايين ؛ براي تاييد فرمايشتون دوست دارم يه مثال بزنم ، استيون اسپيلبرگ رو همه ميشناسيم، فيلم نجات سرباز رايان را كارگرداني كرده اند ، اما در عوض فيلم سوپر٨ را هم ساخته اند ؛ بنده به احترام اسمشون كل فيلم را نگاه كردم ، اما بعقيده من فيلم سطح پاييني بود ، و ميخوام تاييد كنم حرف شما رو كه مثالهاي اينچنين زياد هستند.

- هدف من از طرح سوال مذكور اين بود كه افرادي مثله شما و ساير بزرگواران كه فيلمبينهاي حرفه اي هستين ، ملاكتون براي ديدن فيلم چيه !؟ پيشنهادتون براي بنده چيه ، كه چه روشي رو در پيش بگيرم !؟

ديدن فيلمهاي خوب به بالا ( خوب < خيلي خوب < عالي < اسطوره) باعث افزايش انگيزه در امثال بنده ميشه ، و عكسش هم بشدت صادقه . و اصرار بنده به همين دليله ... چون نميخوام علاقه ام به سينما با ديدن فيلمهاي چيپ / كم ارزش كم بشه و زده بشم ..

راهنماييهاي شما عزيزان كمك حال بنده خواهد بود .

خیلی راهه تا آدم بخواد فیلم بین حرفه ای شه (منظورم به خودمه)

مهمترین ملاک شخصیم برای دیدن فیلم کسب تجربیات جدید و بر طرف شدن نیاز روحیم

برای اینکه بتونی فیلم بین حرفه ای شی باید زیاد فیلم نگاه کنی و بهتره از همه نوع باشه مثلا یه نقاش باید ماهها و سالها تمرین کنه از مناظر و اشیا و چهره های مختلف تا بتونه استاد شه

یه پیشنهاد هم دارم لیست فیلمسازان مشهور همراه آثارشون بنویس و شروع کن به دیدن تک تک فیلمها کلاسیک دوست داری خب از همون شروع کن مثلا همه فیلمهای هیچکاک ببین برو سراغ فیلمساز بعدی

در هر حال اگه راههای بهتری به فکرم رسید پیشنهاد میدم تا شاید کمکی باشه

فورست گرامی چون دیدم فارست گامپ رو دوست دارید و تام هنکس بازیگر مورد علاقه تونه پیشنهاد میکنم حتما فیلم دور افتاده رو ببینید کارگردانش کارگردان فارست گامپه و تام هنکس بازی میکنه.البته این فیلم در ایران با نام کشتی شکسته هم معروفه.

به نظر من فیلم باید به دل بشینه اینکه کارگردان فیلم کیه و یا منتقدها میپسندند یا نه خیلی اهمیت نداره.البته نظرها خیلی با هم تفاوت داره.مثلا شخصی به من پیشنهاد کرد که فیلم افسانه ی 1900 رو ببینم و وقتی فیلم رو دیدم ذره ای ازش لذت نبردم.من چند فیلم رو که دوست دارم به شما معرفی میکنم امیدوارم که خوشتون بیاد.

فیلمهای کلاسیک:تعطیلات رومی-گربه ی روی شیروانی داغ-چه کسی از ویرجینیا ولف میترسد-دو همسفر با بازی ادری هپبورن-سینما پارادیزو-اتوبوسی به نام هوس-صبحانه در تیفانی-همه چیز درباره ی ایو

فیلمهای جدید:شاتر آیلند-سرنوشت آملی پولن-زندگی یک گل سرخ-رستگاری در شائوشنگ-زیبای آمریکایی و هفته ی من با مرلین

اولا خيلي ازتون ممنونم كه پروفايلم رو بررسي كردين ، و راهنماييهاتون در مورد فيلمهاي مورد علاقتون بسيار سازنده خواهد بود.

من به نسبت شما عزيزان، فيلم كمتر ديدم ، اما علاقه اي كه به فيلماي كلاسيك دارم ، با چند فيلم كه بنظرم از بهتريناي كلاسيك هستن ، بوجود اومده ؛ بر باد رفته - كازابلانكا - پدرخوانده (١ و ٢ ) - پاپيون .

اميدوارم كه در جوار شما و بكمك اندوخته هاي انجمن كه از قبل بهش پرداخته شده ، فيلمهاي اينچنين رو پيدا كنم .

من يك سوال برام پيش اومده ، دقيقا تا چه سالي سينما و فيلمهاش رو ميشه در سينماي كلاسيك طبقه بندي كرد !؟ و آيا اين دوره در مورد سينماي ايران هم صدق ميكنه !؟

در مبحث سینمائی به اسم سینمای کلاسیک زمان مطرح نیست. این نیست که منظور ما از سینمای کلاسیک صرفا فیلمهای قدیمی باشد. ممکن است یک فیلم امروز ساخته شود که 10 سال بعد در زمره فیلمهای سینمای کلاسیک قرار گیرد. کلاسیک در مفهوم عام علاوه بر اقبال جامعه منتقدین از فیلم،معیارهای زیبائی شناختی هم در بخش معیارهای زندگی بشری را شامل است. فیلمی که بتواند در مفهوم کلی با جامعه جهانی و تمامی انسانهای روی زمین ارتباط برقرار کند مضافا به اینکه در هر زمانی که دیده میشود تازگی و طراوت روز اول ساخت را داشته باشد و هرگز رنگ کهنگی به خود نگیرد یک فیلم کلاسیک است (چیزی شبیه به انسانهای بزرگ. این نیست که بگوئیم انسانهای بزرگ بدنیا آمدند زندگی کردند و رفتند و منبعد انسان بزرگ نداریم یا دوره خاصی داشتند... تا دنیا باقی است انسانهای بزرگ دیگری خواهند آمد ، تابلوهای بزرگ نقاشی دیگری خلق خواهد شد ، موسیقیهای فاخری بوجود خواهد آمد ... مفهوم واقعی "بزرگ" را در سینما با کلمه ای به شکل "کلاسیک" خلاصه میکنیم)

ربکا که خیلی معروفه و عاشقانه و رمز آلود و جنایی البته اگه ندیده باشی

? HOW MUCH DO YOU LOVE ME

شب بیست و نهم 1368

اثری به یادماندنی در سبک وحشت محصول سینمای ایران

دختر جوانی به تازگی ازدواج کرده و صاحب فرزندی میشود بی خبر از اینکه سرنوشت تلخی در انتظار اوست زیرا شبحی هولناک مدام او را آزار میدهد_______________

داستان و بازی هنرمندان و فیلمبرداری و موسیقی و نماهای انتخاب شده در حدی هستش که تماشاگر تحت تاثیر قرار میده!

THE IMMIGRANT 2013

از بین 10 فیلم مطرح کن منتظر دیدن این فیلم هستم
یه جورایی من یاد پرستیز هم انداخت!
http://www.imdb.com/title/tt0482571/

درام/رمز آلود

«مهاجر» (The Immigrant) با عنوان قبلی «Lowlife» داستان فیلم در الیس آیلند در دهه 1920 اتفاق می‌افتد و درباره یک زن مهاجر معصوم است که به دنیای نمایش‌های واریته می‌شود آشنایی او با یک شعبده‌باز خیره‌کننده ماجراهایی را در بر پی دارد ماریون کوتیار، یواکین فونیکس و جرمی رنر در «مهاجر» بازی می‌کنند______________

شاید تاریخ دیدن این فیلم یک مقدار گذشته باشه اماچندروزپیش نسخه کامل والبته دوبله صداوسیمای فیلم جنگوی آزاد شده Django Unchained 2012رو دیدم کارگردانش هم که تارانتینوی دیوونه هست که عاشق صحنه های خون پاشی و زد و خورد وحشیانه هست.شاید یکی از جذابیت های فیلم ورود دی کاپریو در نیمه دوم فیلم هست که با استادی هر چه تمام تر نقشش روبازی کرده.یک صحنه از فیلم دی کاپریو با چکش میزنه روی یک قندون یا جمجمه سر که دستش پر از خون میشه .یک جا خوندم که واقعا هم دست دی کاپریو پر از خون میشه ولی به روی خودش نمیاره و اون صحنه رو ادامه میده.واقعا فیلمی هست کهارزش دیدنرو برای دست کم دو بارداره.

البته نمی خوام تبلیغ سایتی رو کنم اما سایت ایران فیلم این فیلم رو به صورت اختصاصی کامل بدون حذفیات گذاشته

بازیگر سری فیلمهای اره " کلینت ایستود " نیست ، البته اسم هنرپیشهء اصلیش رو نمیدونم ضمن اینکه تو چندتا فیلم دیگه هم دیدمش. تعدادی از هنرپیشه های سریال لاست هم در مجموعه اره ها هستند .

من سلیقه های مختلفی رو دیدم . مثلآ کسایی که تنها فیلم های اکشن و نفس گیر ( حادثه ای پلیسی ) رو دوست داشتن یا کسایی که به فیلم رزمی علاقه مند بودن. گاهی افرادی فقط به خاطر سابقهء هنرپیشه یا کارگردانی فیلمی رو میبینند. گاهی به خاطر تعاریفی که ازیک فیلم براشون شده. به خاطرشنیدن دیالوگهای خوب ، به خاطر دیدن تصویر برداری حرفه ای ، به خاطر فقط کلاسیک بودنش ، به خاطر کلاسش :huh:

، به خاطر جلوه های ویژه اش و....

اما من به شخصه بخاطر همهء موارد فوق به فیلمها نگاه میکنم ( منهی کلاسش

قبلآ بیشتر دوست داشتم پایان بندی فیلم تازه شروع به فکر رفتنم باشه ( مثلآ " اینسپشن " ) و یا از ابتدا تا انتها فریب خورده باشم ( بازی ، دیگران ، هفت ، مظنونین همیشگی ، شاتر آیلند ( البته این یکی یک مقدار متفاوته ) ، پیرپسر ( old boy ) ، سرگیجه و .....).

در نوجوانی به عشق هنرپیشه ها فیلم میدیدم و همین شد که مثلا به عشق کسایی چون " براندو و جیمز دین " با " الیا کازان " آشنا شدم. به این ترتیب شروع کردم به مرور آثار کارگردانها ( مثلآ هیچکاک یا دیوید فینچر ) و هنوزم خیلی وقت ها میبینم که همهء فیلمهاشون رو نتونستم ببینم ( نمونه : فلینی که فقط یکی دوتا ازش دیدم ) .

سینمای کشورهای مختلف رو مرور کردم ( ژاپن ، روسیه ، ایتالیا ، سوئد ) که درشون از زرق و برق هالیوودی خبری نیست .

و در آخر ، همین :cheshmak:

بدین شکل گاهآ فیلم بد ( ضعیف ) هم دیدم .

مهم اینه که سلیقهء خودت رو بشناسی و بدونی چی بهت لذت میده.

چندسالیه به این نتیجه رسیدم که هنر در وهلهء نخست صرفآ لذته ( گاهی لذت در اندیشیدن و گاهی در زیبایی های یک تصویر هستش _ حالا فرقی نمیکنه ) ، اگه قرار باشه فیلمی یا داستانی ( کوتاه یا بلند ، بخصوص داستان کوتاه که خودم دستی درش دارم ) یا شعری ، براین تاکید کرده باشه که من مخاطب رو سوال پیچ کنه و در آخر نتونم معماهاش رو حل کنم ، همون بهتر که میرفتم وقتم رو صرف ریاضیات میکردم. قرار نیست یک فیلم کل هستی رو به چالش بکشه . داستان خوب شاید گاهی کمدی باشد و گاهی ملودرام.

این روزها داریم به فینال چمپیونزلیگ اروپا که قراره بین بایرن مونیخ و بوروسیا دورتموند در ومبلی لندن و مقابل کوئین الیزابت دوم برگزار بشه، نزدیک میشیم بنابراین توصیه می کنم اگه عشق به فوتبال دارین یه فیلم ورزشی (فوتبالی) ببینید.

اصولا پیشنهاد سرآشپز برای این مورد 2 فیلم هست یکی "معجزه برن" و دیگری "فرار به سوی پیروزی". اولی به خاطر عشق به آلمان و دومی هم به خاطر حضور ستارگان بزرگ دنیای فوتبال که با دوبله ای زیبا برای ما ایرانی ها ماندگار شد.

آدم وقتی شب امتحان به فکر درس خوندن می افته اون وقت اگه تلویزیون هم روشن باشه به درد نخور ترین برنامه ها رو هم دوست داره تماشا کنه ! تا چه برسه به یک فیلم خیلی زیبا با بازی تماشایی و متفاوت از کلینت ایستوود !

وقتی این فیلم رو خریدم فروشنده گفت اسم فارسی اش " فریب خورده و رها شده " است . من هم به خیال اینکه شاید نسخه بازسازی شده فریب خورده و رها شده ی"پیترو جرمی" باشه خریدیم و تماشا کردیم . به اون کلاسیک کمدی مربوط نمیشد ولی عجب فیلمیه !!! به دوستان پیشنهاد می کنم حتما ببینند.

همان طور که مییدانید یکی از رکود داران کشته شدن در فیلم آلن دلون است . او در این فیلمها کشته میشود

یکی از تاریخی ترین فیلمهای کلاسیک دنیا بن هور است که برنده 11 جایزه اسکار شد

کارگردان این فیلم ویلیام وایلر در سکانس های آخر فیلم دچار نوعی بحران برای مسابقه ارابه رانی شد برای همین از یکی از بزرگان سینمای امروزه جهان استفاده کرد این فرد کسی نبود جز ء سرجو لئونه که مبدع وسترن های ایتالیایی چون دلار سوراخ شده ، خوب بد زشت و ... است شاید این صحنه ها در فیلم تاریخی بن هور باشد ولی در اصل ریشه از سرجو لئونه ی ایتالیایی دارد او استاد این جور نمایش های ارابه رانی بود

این فیلم استاوسکی از ژان پل بلموندو هم پیشنهاد میشه ببینید چون فیلم بسیار سیاسی و زیبایست

فیلمی که میخوام به دوستان پیشنهاد بدم ببینند یک اثر اکشن با درون مایه فلسفی و مسائل

اجتماعی هست و به نوعی برای من یه جورایی حس معناگرایی داره ، در ظاهر فیلم اکشن

هست اما به ما نشون میده که افراد با اشتباهات کوچیکی که در زندگی مرتکب میشن

قدم به جاهایی میزارن که اصلا فکرشوهم نمیکردند و یا در جوامع به اصطلاح پیشرفته غربی هم

به راحتی حق افراد پایمال میشود و این پول و مادیات است که تعیین کننده مسائل مهم زندگی

نکته دیگه فیلم حس امید و زندگی هست که در بدترین شرایط به انسان نیروی دوباره میده.

اسم فیلم به انگلیسی in hell هست که ترجمه آن به فارسی میشود در جهنم.

بازیگر نقش اول فیلم ژان کلود ون دام هست و فیلم محصول 2003 میباشد.

دوبلور صدای ون دام را اگر درست گفته باشم آقای چنگیز جلیلوند هستند.

در اینجا دوستان اسم چندتا فیلم رو گفتند که برای دیدن مناسبه و به نظر من فیلم

یک فیلم که من از دیدنش لذت بردم و با یک بار دیدن تکراری نمیشه ، فیلم مسیر سبز

که به انگلیسی (The Green Mile ) و محصول 1999 و با بازی خوب تام هنکس

و مایکل کلارک دانکن هست البته بازیگرای بزرگی تو این فیلم هستند مثل

این فیلم دارای داستانی خوب و جذاب هست که بیننده تا پایان فیلم مجذوب آن میشود ، برای اولین بار که این فیلم رو دیدم خیلی جذاب بود

و هنوز هم با چند باردیدن تکراری نشده و آدم دوست داره تا پایان ببینه.

شخصیت جان کافی با بازی مایکل کلارک دانکن واقعا به یادماندنی است.

کارگردان آن فرانک دارابونت هست ، من فیلمهای دیگری از این کارگردان دیدم و آنها هم واقعا زیبا و هنری هستند.

این فیلم براساس رمانی از استفن کینگ ساخته شده.

در اینجا باید از دوبله زیبای این فیلم هم صحبت بشه و از آقایان

خسرو خسروشاهی ، منوچهر والی زاده ، منوچهر اسماعیلی و دیگران که در این فیلم زحمت دوبله را کشیده اند نام برد و تشکر کرد.

اول همه باید یه اعتراف بکنم که من به جز اسپارتاکوس اون هم نصفه نیمه هیچ فیلم دیگه ای از استنلی کوبریک ندیدم shrmmm!

به تازگی عضو کانون فیلم دانشگاهمون شدم وقراره هفته ی آینده در اونجا درمورد آثار کوبریک بحث بشه وآثارش رو مورد نقد قرار بدن ولازمه که حداقل چندتا از کارای شاخص ایشون را دیده باشم شما برای شروع کدومو پیشنهاد میکنید ؟

blanche عزیز همه کارهایه کوبریک قشنگه ولی پیشنهاد میکنم با ادیسه فضایی شروع نکنی چون برایه من خیلی خیلی خسته کننده بود به نظر من میتونی از درخشش لولیتا وپرتغال کوکی شروع کنی

شاهکار فیلم های کوبریک پرتقال کوکی هست .حتی تلألو همنمی تونه بهش برسه.

با تشکر از همه ی دوستان که منو راهنمایی کردن به نظرتون بری لیندون چطوره؟

اثر تاریخی هم به حساب میاد، بنابراین طراحی صحنه و دکور و لباس اهمیت بالایی داره و تو این فیلم خیلی خوب بهش توجه شده

THE MARK OF ZORRO 1940

مرگ یزدگرد 1361

فیلمی که بعد از حدود 30 سال هنوز حاشیه ساز است!

یکی از آشنایان، که به سینمای ایران علاقه خاصی دارن، در اوایل انقلاب و در اولین و آخرین اکران! این فیلم رو دیده و مدت زیادی هم دنبالش بوده

گویا به دلیل اینکه خانم سوسن تسلیمی بدون روسری بودن اکرانش ادامه پیدا نکرده و ممنوع شده!

دیروز براشون دانلود کردم و خودم هم یه نگاهی انداختم، چیزی که میتونم بگم بازیهای عالیِ (برای اجرای نقشها زحمت کشیده شده) که این موضوع روشنِ و نیازی به بررسی نداره

Bury My Heart at Wounded Knee 2007

http://www.imdb.com/title/tt0821638/

AUGUST SCHELLENBERG

این دارم تاریخی (محصول تلویزیونی) دهه‌های پایانی قرن نوزدهم را به تصویر می‌کشد، زمانی که سرخپوستان مجبور به ترک سرزمین‌های مادری و سکونت در مناطق حفاظت شده اند/ برخی از آنها تسلیم این خواسته می‌شوند، اما برخی دیگر مخالفت کرده و مجبور به امضاء قراردادی می‌شود که سرآغاز مشکلات سرخپوستان به شمار می‌رود_______________

قبلا در مورد فرانک دارابونت و مسیر سبز صحبت کرده بودم ، داشتم در مورد

فیلمی دیگر از دارابونت مطلب میخوندم ،حیفم اومد از رستگاری در شاوشنگ با بازی خوب

تیم رابینز و مورگان فریمن چیزی نگم و یادی از این فیلم نکنم ، واقعا فیلم استثنائی هست.

این فیلم محصول سال 1994 هست و مثل فیلم مسیر سبز، آدم بعد از دیدنش

واقعا تحت تاثیر قرار میگیره.موضوع امید به زندگی در این فیلم خیلی مهم هست.

این فیلم در طول تاریخ سینما در بین 250 فیلم برتر تاریخ سینما بوده و فروش خوبی هم داشته.

این سریال از امروز ساعت 16:30 از شبکه آی فیلم پخش خواهد شد

(برای دیدن خلاصه بیوگرافی هریک از هنرپیشه ها روی عکس مربوطه کلیک کنید)

بازیگران

چند روز پیش موفق به تماشای فیلم زندانیان Prisoners شدم و بعد از مدتها از یک فیلم به معنای کلمه لذت بردم ، این فیلم با بازی هنرمندان توانایی همچون Hugh Jackman ( هیو جکمن ) و Jake Gyllenhaal (جیک جیلنهال ) توانست به موفقیت خوبی برسد.

فیلمنامه زندانیان به دور از پیچیدگی شروع می شود ، از یک مراسم شکرگذاری ساده با شخصیت های ساده و قابل لمس ، در نهایت تماشاچی را در جز جز صحنه ها غرق می کند .

پیشنهاد می کنم این فیلم را از دست ندهید بیش تر از هر کس بازی جیک جیلنهال خیره کننده بود .

زندانیان : Prisoners

کارگردان : Denis Villeneuve

نویسنده : Aaron Guzikowski

بازیگران :

Hugh Jackman...Keller Dover

Jake Gyllenhaal...Detective Loki

Viola Davis...Nancy Birch

Maria Bello...Grace Dover

Terrence Howard...Franklin Birch

فیلمی که میخوام ازش یاد کنم فیلم بسیار زیبایی هست به نام 127 Hours

محصول 2010 با بازی جیمز فرانکو بازیگر توانا و کارگردانی دنی بویل.

۱۲۷ ساعت داستان واقعی یک کوهنورد به نام آرون رالستون است که بر اثر حادثه ای در

کوهستان 127 ساعت در گیر مبارزه با طبیعت و خودش میشود.

این فیلم و جیمز فرانکو برنده جایزه اسکار شده اند .

بازیگر بسیار توانا جیمز فرانکو ،که من از این بازیگر فیلم ضعیفی تا حالا ندیدم به تنهایی میشه

خودم با دیدن این فیلم یاد خوب و بد زندگی و ارزش زندگی افتادم.

چند روزی است که شبکه تماشا یکی از سریالهای زیر خاکی پلیسی صدا و سیما را باز پخش می نماید. سریال دریک . خاطرم هست در اوایل انقلاب پخش هرگونه فیلم وسترن و پلیسی از تلویزیون ممنوع بود.

نسلی که تا قبل از انقلاب 57 عادت به دیدن چنین سریالهایی داشتند و هر هفته چشمشان به جمال باراتا - جیمی راکفورد و یا کوجک روشن میشد در دهه شصت گاهی دلتنگ دیدن یک مجموعه تلوزیونی پلیسی میشدند. تا اینکه تلوزیون ناپرهیزی کرد و با پخش سریال کاراگاه کاستر دوباره روی خوش به بینندگان خود نشان داد.

دریک دومین سریال پلیسی آلمانی بود که از تلوزیون پخش شد. اگر به دوستان پیشنهاد دیدن آنرا میدهم بخاطر محتوای سریال نیست. بلکه بخاطر دوبله آن میباشد.

ایرج رضایی که خود بجای دریک گویندگی میکند بجز امیر هوشنگ زند که بجای هنری (دستیار دریک ) گویندگی میکند در هر قسمت از سریال با دعوت از بزرگان دوبله در هر قسمت از سریال بینندگان را غافلگیر میکند.

در هر قسمت از سریال شما شاهد یک یا چند دوبلور میهمان خواهید بود که باعث می گردد دوبله آنرا جذاب نماید. این سریال بجز دریک و دستیارش گوینده ثابتی ندارد. تا امروز که قسمت بیست و سوم آن پخش شد صدای اغلب بزرگان دوبله را در قسمتهای مختلفش شنیدم که در نوع خود برای یک سریال معمولی چنین ابتکاری کم نظیر میباشد.

برای مثال امروز خسرو خسروشاهی و مرحوم عطالله کاملی در سریال گویندگی کردند. دیروز استاد احمد رسول زاده گویندگی کرد و روز قبل تر جلال مقامی.

یادآوری صدای این عزیزان پس از گذشت تقریبا 25 سال خالی از لطف نیست.

این سریال هر شب ساعت 20 از شبکه تماشا پخش میشود و سه بار دیگر باز پخش میشود.

اینهم عکسی از دریک و دستیارش سالها پس از سریال:

خیلی خلاصه ذائقه خودم رو برای دوستان شرح میدم . لطف کنید در خصوص فیلمهای ارزشمندی که به درد این ذائقه میخوره راهنمایی کنید. منظورم اینه که فیلم معرفی کنید :

1- فیلم ایرانی نمی بینم مگر اینکه تو قد و قواره فیلمها و سریال های زیر باشه :

آژانس شیشه ای ، روزی روزگاری، ریشه در خون، هزاردستان، امام علی(ع)

2- فیلمهای مفهومی و عرفانی رو میپسندم . منظورم فیلمهاییه که کارگردان توش از این جهت حرفی برای گفتن داشته باشه.

3-فیلمهای پاک رو می پسندم، منظورم اینه که کارگردان واقعا هنرمند باشه و بلد باشه حرفش رو درست بزنه و فیلم رو به زور جذابیت صحنه های اکشن یا صحنه های غیر اخلاقی به خورد مخاطب نده .

4- اگر بخوام فیلم اکشن ببینم ، فیلمهای اکشن سیاسی رو می پسندم. مثل

خواهشا فیلمهای سیاه و سفید قدیمی و ما قبل تاریخی رو نگید چون تو بازار نیست.

ضمن سلام و خوش آمد گویی به عضو جدید سایت جناب نسیم بیگ ، در پاسخ به سوال شما که چه فیلمی ببینید.

خدمت شما و دوستان 2 عدد فیلم فلسفی ، عرفانی و مفهومی معرفی میکنم ، باشد که مفید واقع شود.

اولین فیلم با بازی بازیگر توانا و پر انرژی نیکلاس کیج ، اسم فیلم هست،

این فیلم محصول سال 1998 هست به کارگردانی براد سیلبرلینگ ( Brad Silberling )

دارای مضمون و ژانر درام ،رومانتیک ، فانتزی و فلسفی.

دومین فیلم با بازی تام هنکس هست و محصول سال 2000

این فیلم هم دارای مضمونی فلسفی هست که به نوعی تنها بودن انسان را در این دنیا به

نمایش میگذارد و ارزش زندگی و جان انسان را نشان میدهد.

البته قبلا یک فیلم دیگر هم معرفی کرده بودم که مضمون فلسفی داره به نام 127 ساعت با

بازی جیمز فرانکو که در پستهای قبل میتونید مشخصات رو بخونید.

این چند عنوان توصیه میکنم، البته اگه ندیده باشین

یه پیشنهاد هم دارم، به لیست فیلمهای کاربران که در پروفایل اونها موجوده نگاهی بنداز و بعد اسامی در گوگل جستجو کن تا با داستان و مفاهیم آشنا شی

به عنوان مثال لیست فیلمهای دوست گرامی
مگی گربه

احتمالاً اکثر دوستان مجموعه دوستان(Friends) را دیده اند.به نظر من همیشه دیدنی است.بازی های خوب،داستان های جالب و کوتاه و مجموعه ای از شوخی های کلامی و موقعیتی.

(یک نکته:هنگامیکه سریال پاورچینو میدیدم می گفتم عجب متن خلاقی داره!بعداً فهمیدم که بیشترش کپی از فرندزه!)

به احتمال 99 درصد این دوتا فیلم رو از اینگمار برگمان دیدید،اما اگه یه درصد تا به حال ندیدید،پیشنهاد میکنم حتما ببینید.(من خودم فیلم ها رو از سایت کافه فیلم دانلود کردم و این تصاویر هم متعلق به همون سایته.که امیدوارم با ذکر منبع و صحبت از یه سایت دیگه مشکلی پیش نیاد :blush:

)

نمی دونم چند درصد از دوستان ماهوره یاه ست را می گیرند و اینکه آیا تجهیزات دریافتشان قابلیت دریافت کانالهای HD را دارد یا خیر اما باید به اطلاع آندسته از دوستانی که نمی دانند برسانم که شبکه ONYX هر روز ساعت 13 یک فیلم کلاسیک مطرح را پخش می کند. نکته قابل توجه این می باشد که تمام نسخه ها نمایشی با کیفیت فول اچ دی و با رزولوشن 1080 نمایش داده می شوند که بصورت صدا گذاری شده و دوبله پخش می گردد. دیدن این فیلمها با چنین کیفیتی واقعا لذت بخش می باشد. هفته گذشته نسخه کامل و بلوری سرگیجه را دیدم و دیروز شاهین مالت و الآن نیز فیلم السید. آنهم با کیفیتی وصف ناشدنی.

برای من که زمانی این فیلمها را با آن کیفیتهای آنچنانی که معلوم نبود چند صدمین نسخه کپی شده بود را روی نوارهای وی اچ اس (و حتی زمانی بتا ماکس) را دیده بودم احساس می کنم اولین باری است که این فیلم را می بینم. واقعا تصور دیدن فیلمی که 55 سال پیش ساخته شده است با چنین کیفیتی تقریبا غیر قابل باور است. بعید می دانم حتی گذشتگان در سالهای دور این فیلم را روی پرده سینما نیز با چنین کیفیتی دیده باشند.

اگر فرصت کردید حتما ببینید. فیلمها بدون سانسور نمایش داده می شود و جالب اینجاست که که اغلب تمام سکانسها هم دوبله می باشد تنها ضعف آن عدم بازسازی دوبله است زیرا علیرقم اینکه دوبله با فیلم کاملا سینک است اما کیفیت صداها در بعضی از مواقع کمی بم می باشد که امروزه ترمیم این موضوع به لطف نرم افزارهای مولتی مدیا کار زیاد سختی نمی باشد. خاطرم هست در ایام نوروز سال 1375 کانال چهار هر روز بعدازظهر یکی از آثار برتر سینما را نمایش می داد. در آن سال فیلمهای کوایدان - گنجهای سیرامادره و سقوط امپراطوری روم را پخش نمود. نکته جالب ظاهرا ممنوع التصویر بودن سوفیا لورن بود زیرا فیلم سقوط امپراطوری روم با 60 دقیقه سانسور پخش شد. در سقوط امپراطوری رومِ کانال چهار اصلا سوفیا لورن که نقش دوم فیلم را داشت بازی نمی کند. یادش بخیر یک زمانی دیدن چنین اسکرین شاتی از سوفیا لورن آرزوی هر فردی بود اما امروز به لطف تکنولوژی چه آسان بدست می آید:

فیلم همچنان از شبکه onyx در حال پخش است و من هم این اسکرین شاتها را همین الآن از فیلم استخراج نمودم . حیف بود آنها را با دوستان به اشتراک نگذارم.

The Black Swan 1942

« هنرى مورگان » (Laird Cregar) دزد دریایى بدنام و شوخ طبعی است که فرماندارى جاماییکا را با هم‏راهى « جیمز وارینگ » (Tyrone Power) در دست میگیرد
در شبی که «مورگان» برای غارت به قصر "لرد" (George Zucco) حمله میکند به دخترش "لیدی مارگارت" (Maureen OHara) علاقمند میشود و او را میرباید

Angustia De Silencio 1972 / Don't Torture A Duckling

بازیگران/ Tomas Milian, Irene Papas, Antonello Campodifiori, Barbara Bouchet, Marc Porel, Florinda Bolkan, Vito Passeri

شهری دور افتاده در جنوب ایتالیا قرار دارد که در ميان مردم آن خرافه و بي اعتمادی نسبت به غريبه ها شايع است
همه چيز آرام است تا اینکه در يک شب کودکی به طور مرموزي ناپديد و در روز بعد جسدش پيدا ميشود
پليس به «بارا» (Vito Passeri) مرد نسبتا ديوانه شهر که از اهالي همان منطقه است مظنون ميشود و او را دستگير ميکند
«مارتلی» (Tomas Milian) خبرنگار جوان هم وارد ماجرا شده و با پليس و مامور «ليوتنانت» (Antonello Campodifiori) همکاري ميکند تا پرونده قتل هر چه سريعتر به نتيجه برسد
اما زمان زيادی نميگذرد و قتلي ديگر رخ ميدهد، پليس در خانه مقتول مدارکی به دست مياورد
که اينبار گمانها به سمت «پاتريزيا» (Barbara Bouchet) جلب ميشود که به عنوان مسافر در خانه يکي از اهالي شهر ساکن است
قتل های زنجيره اي کودکان ادامه پيدا ميکند تا اينکه پليس متوجه حضور و رفتارهای عجيب و غير عادی «ماکيارا» (Florinda Bolkan) ميشود
زنی تنها که در وسط جنگل زندگی ميکند و از لحاظ روحی دچار اختلالات روانی است
قتلها همچنان ادامه دارد و بي گناهي مضنونين تقريبا به اثبات رسيده است
تا اينکه «مارتلی» و «پاتريزيا» دست به کار ميشوند تا خود پرده از راز قتلها بردارند

1) قسمت آخر مجموعه «خانه امن » به کارگرداني مرتضي خرم دشتي و تهيه کنندگي محسن بخارايي که به مفهوم خانه براي ايراني ها و خانه هاي ايراني اختصاص دارد، 28 شهریور ماه ساعت 20 از شبکه مستند پخش می شود. در این قسمت زندگی ایرانی در میان خانه‌های کویری به تصویر کشیده می شود.

گفتار متن این برنامه ازسوي جلال مقامی، دوبلور پيشکسوت سينما و تلويزيون در استوديو بهاران و زيرنظر محمد حقيقي ضبط شده است.

بالاخره بعد از 6-7 سال جست و جو موفق شدم دوبله فارسی این فیلم رو پیدا کنم و ببینم! خیلی خندیدم اما....از خانم شیرزاد بعید بود! :rolleyes:

موسسه جوانه پویا که روزگاری بسیار تند و پرشتاب در عرصه شبکه ویدئویی فعالیت می کرد ،حدود سه سالی است که همراه با رقیب قدرتمندش تصویر دنیای هنر تا حدود زیادی از فعالیت کناره گرفته اند و بطور غیر رسمی اعلام تعطیلی نموده اند . دلایل تعطیلی و ورشکستگی این موسسات متعدد است که مبحثی جداگانه را می طلبد .

در یکی دوسال اخیر این دو موسسه فیلمهای گذشته را مجددا در بسته بندی و کاورهای جدید و بصورت دوفیلم در یک دی وی دی عرضه می کنند که احتمالا نشان دهند موسساتشان هنوز نفسهایی می کشد و یا احتمالا فقط یک نفر در این موسسات زحمت همه این کار را می کشد!

نحوه انتخاب فیلمها هم کمی عجیب و نشان از کج سلیقگی موسسات دارد. مثلا گذاشتن دو فیلم از دو ژانر مختلف در یک بسته بدون اینکه هیچ تناسبی با هم داشته باشند .

اما نکته جالب ماجرا در این جاست که متوجه می شویم چرا موسسه ای عریض و طویل مانند جوانه پویا که با قدرتی تمام به شبکه ویدئویی آمد به سرنوشتی اینچنین دچار شد . اما موسسه ای مانند قرن 21 آرام و با متانت بیش از یک دهه همچنان به حرکت خود ادامه می دهد.

در یک دی وی دی که اخیرا جوانه پویا عرضه کرده است دو فیلم تسخیر ناپذیران (باشرکت ترنس هیل و باداسپنسر) و فیلم بینوایان قراردارد. جدای عدم تناسب این دوفیلم با هم ، روی جلد دی وی دی عکسی از فیلم بینوایان با بازی آنتونی پرکینز محصول 1978 قراردارد . اما وقتی که فیلم را مشاهده کردم ، ورژن کلاسیک محصول 1958 با بازی ژان گابن قرار داشت . همان فیلمی که قبل از انقلاب توسط خسرو خسروشاهی دوبله شد و ناصر متقالچی بجای گابن صحبت کرد و چندسال قبل هم نسخه با کیفیتی از آن توسط موسسه قرن 21 وارد شبکه ویدئویی شد.

اگر خوش بینانه تصور کنیم که هدفشان فقط کسب سود نبوده پس طراح و تهیه کننده جوانه پویا اصلا به محصولی که ارائه کرده توجهی ننموده ویا اصلا برایشان مهم نبوده که چه فیلمی را عرضه می کنند و هنرپیشه و کارگردان آن کیست . اما مسئول محترمی که مجوز ورود به شبکه ویدئویی را صادر کرده هم اطلاع نداشته که این تصویر روی جلد فیلم متعلق به فیلم دیگری است و اصلا به کدام فیلم مجوز می دهد؟!

همین مسائل به ظاهر کوچک باعث شد که چنین موسساتی را با آن سرمایه گذاریهای بزرگ بعلت بی توجهی به مخاطبی که با یک کلیک می تواند بهترین فیلمها را به تماشا بنشیند به ورطه نابودی بکشاند.نگاه کردن به مقوله هنر فقط با دیدگاه تجاری سرانجامش چنین خواهد داشت . اگر مهدی جعفری سالهاست قرن 21 را حفظ کرده بعلت شناختش از سینما و دوبله است و هرگز مخاطبش را کوچک نشمرده است .

یادم می آید موسسه ویدئویی رودکی فیلمی محصول 2004 را عرضه کرده بود و پشت جلد فیلم نام مدیر دوبلاژ را ایرج ناظریان ذکر کرده بود،یعنی 12 سال پس از فوت ایرج ناظریان آن مرحوم فیلمی را برای این موسسه دوبله کرده است! (تازه اگر زمان ساخت فیلم را درنظر بگیریم که البته چندسال بعد دوبله شده است )ناظر و تهیه کننده و یا مدیر آن موسسه اصلا برایشان اهمیتی نداشت که نام چه کسی نوشته شود. جالب اینکه برای فیلمی که مرحوم ناظریان قبل از انقلاب دوبله کرده بود نام مدیر دوبلاژ حسین خدادادبیگی ثبت شده بود . یعنی آقای خدادادبیگی که سال 64 فعالیت در دوبله را آغاز کرده و در دهه 80 آن هم به یمن وجود چنین موسساتی مدیریت دوبلاژ را آغازکرده ده سال قبل از ورودش فیلمی را با حضور ایرج ناظریان دوبله نموده است !!

شبکه ویدئویی از این معجزات بسیار دارد و حکایت افولش هم بس طولانی و عبرت آموز است...

نکته ای که درباره نحوه کار مدیران دوبلاژ در دو موسسه جوانه پویا و تصویر دنیای هنر نیاز به توضیح دارد و در مطلب بالا ذکر نشد تفاوت آنها در دوبله فیلمهای خارجی بود . تصویر دنیای هنر طی قراردادی که با بهرام زند بست مدیریت دوبلاژ اکثر فیلمهایش را به ایشان سپرد و می دانست بهرام زند با وسواس کامل و انتخاب گویندگان متعدد امکان بالا بردن هزینه های دوبلاژ را دارد ،اما چون اوایل یک نوع کمال گرایی در کار برادران معماری - مدیران شرکت - وجود داشت با کمال میل آن را پذیرفتند. اما مدیردوبلاژ آنگاژه جوانه پویا ، محمود قنبری بود که از تیمی ثابت برای دوبله بهره می برد و مثلا تورج مهرزادیان یا ناصر احمدی در مجموعه فراراز زندان بجای چند شخصیت صحبت می کردند و چون پخش هفتگی بود نقشهای پراکنده به چشم نمی آمد ،اما اگر امروز این سریال را پشت سرهم نگاه کنیم این امر نقیصه ای بزرگ است.

بهرام زند به نظرمن علی حاتمی دوبله است با همان ظرافت کاری های اختصاصی اش و محمود قنبری مقاطعه کار و پیمانکاری است که شبانه و با قیمت کم ساختمانی را گودبرداری می کند اما حتما به پایان می رساند!

پخش فیلم هاچیپو محصول 1987 آلمان، چهارشنبه 12 آذر ساعت 20 از شبکه پویا
http://pooyatv.ir/films/item/213070

پخش فیلم شهر موشها محصول 1364 جمعه 14 آذر ساعت 20 از شبکه پویا
http://pooyatv.ir/films/item/189961

ژانر وحشت باوجودیکه طرفداران بسیاری درسراسرجهان دارد اما چون اکثر درفیلمهای آن عمدتا جنبه هولناک بودن قضیه بطور سطحی پرداخته شده است،تاثیرگزاری آنچنانی هم ندارد.اما یقینا این مسئله در مورد فیلم سکوت بره ها محصول 1991 متفاوت است. فیلمی که ملغمه ای از ژانر وحشت و ژانر جنایی است و تمامی جوایز اسکار مهم را درو کرده است. (بهترین بازیگر نقش اول مرد آنتونی هاپکینز، بهترین بازیگر نقش اول زن جودی فاستر، بهترین کارگردان جاناتان دمی، بهترین فیلم، جایزه اسکار بهترین فیلمنامه تد تالی)

خلاصه:کلاریس دانشجوی جوان و شسته رفته ای است که در اف. بی. آی به کار و تحصیل اشتغال دارد روزی گزارش می رسد که قاتل خطرناکی چند زن را اینجا و آنجا کشته و پوست تن آنها را کنده است یکی از روسای کلاریس او را مامور رسیدگی به این پرونده میکند و در آغاز او را به دکتر هانیبال لکتر معرفی میکند اما دکتر لکتر خود به گونه ای دیگر قاتل خطرناکی است که در زندان به سر می برد دکتر لکتر که به آدمخوار شهرت دارد همسرش را در یک کلام خورده است. رئیس به کلاریس می گوید که لکتر میتواند او را به دستیابی به قاتل راهنمایی کند.هانیبال لکتر، دكتر روانشناس است. نقاشی میكشد و موسیقی گوش میكندباتمام اوهام و ایهامی که پیرامون شخصیت وحشتناکش هست بعنوان انسان طالب احترام به عنوان یك عضو و یك فرد در جامعه میباشد ولی چنانچه با اواینگونه رفتار نشود، واكنشی وحشتناک خواهد داشت. با این وجود دختر بازپرس را برای صحبت و گفتگو میپذیرد. حتی شخصیت او را دوست دارد و دنیا را با او زیباتر میداند. چرا كه دختر به همان شخصیت غیرعادی او احترام میگذارد و دكتر چیزی بیش از این هم نمیخواهد وتنها با برآورده شدن گوشه ای از خواسته هایش، هم به تشویش های ذهنی دختر پایان میدهد و هم به دستگیری قاتل كمك میكند.

فیلم را برای بار دوم بود که میدیدم و اینبار نشستم تمامی نقدهای معتبرموجود درباره آن را خواندم که دانش خود را نسبت به آن بالا ببرم وبتوانم با دیدی دیگر آن راتماشا کنم.بسیار جالب و تاثیرگزاربود. پیشنهاد میکنم شما عزیزان نیز چنانچه برای باردوم قصددارید آن را تماشا کنید نگاهی به نقدهای منتشرشده بیاندازید. فیلم هراس آوری که سرشار از ظرایف است چه از لحاظ بصری و چه کلامی... درخاتمه عرایضم بخوانیم دیالوگ پرمفهوم وزیبایی که لكتر طی تماس تلفنی به كلاریس می گوید:

«سراغ تو نمی آیم، چون دنیا با وجود آدم هایی چون تو جالب تر است»

اینکه چی ببینیم بستگی به علاقه ما به ژانر فیلم داره ، البته خود من بعضی وقتها به قدری به فیلمی که زیبا و هنری ساخته شده توجه میکنم که توجهی به نوع ژانر نمی کنم و فیلم خوب را باید دید و تنها به ژانر فیلم توجهی نمی توان کرد .

یکی از بازیگران که به نظر من از پس هر نقشی بر می آید و به نوعی همه فن حریف سینما محسوب میشود ، البته بیشتر اکشن بازی می کند، لیام نیسون است.

امروز در مورد یکی از فیلم های که واقعا دیدن دارند توضیح میدهم ، البته نباید زیاد در مورد این فیلم صحبت شود چون اطلاعات و مزه اصلی فیلم از بین می رود .

بازیگران:

Liam Neeson … Dr. Martin Harris

January Jones

Diane Kruger … Gina
Frank Langella
Aidan Quinn
Bruno Ganz

ناشناخته با شعار تبلیغاتی " زندگیت رو پس بگیر " اکران شد و این بار لیام نسون در نقش دکتر مارتین هریس از فرانسه به آلمان می ره و مثل ربوده شده درگیر یه ماجرای پیچیده و بین المللی می شه .

دکتر مارتین هاریس پس از تصادف مرگباری که در شهر برلین داشته ،اکنون و پس از چند روز از کما خارج شده اما در طول این مدت کوتاه اتفاقات زیادی خ داده است.او به زودی متوجه می شود تمام هویت قبلیش به نوعی از او گرفته شده و کسی که تا چند روز پیش همسرش بوده است اکنون اعلام می کند که او را نمیشناسد و با فرد دیگری زندگی می کند همچنین تمام سوابق و هویت فردی او نیز پاک شده است.اکنون مارتین باید این راز پیچیده را بازگشایی کند که چه کسانی این سرنوشت را برای او رقم زده اند و حقیقت ماجرا چیست.با این وجود در راه کشف حقیقت افراد خطرناک زیادی هستند که می کوشند او را از بین ببرند و نابود کنند.

ما تا پایان فیلم حدس های زیادی در مورد انتهای فیلم میزنیم و با حساسیت فیلم را دنیال می کنیم.

از اون فیلمهایی که حتما باید دید چون فکر میکنم کارگردان و بازیگرا ن زیاد در باره آن زحمت کشیده اند ، به جرات میتوانم بگویم که نمی شود که پایان فیلم را حدث زد و ما تا پایان فیلم آن را دنبال میکنیم .
این فیلم از اون فیلمهایی که شما باید در آن تفکر کنید و به نوعی پایان فیلم را حدس بزنبد.
من اصلا در مورد اینکه این نوع فیلمها چقدر فروش داشته اند و یا میتوانستند چه جایگاهی در لیست فیلمها داشته باشند صحبت نمی کنم و به خود فیلم بیشتر توجه می کنم که خط آن اصلا روایی نیست و بیننده را تا انتها درگیر خود میکند.

امروز یاد یک فیلم نسبتا قدیمی افتادم که قبلا هم از تلویزیون پخش شده بود و یک فیلم درام و خانوادگی هست که به در د دیدن میخورد مخصوصا برای افرادی که دوستدار آرامش و طبیعت هستند ، از آن دسته از فیلمهایی هست که خودم دوست دارم صدا و سیما بیشتر پخش کند و به نوعی طبیعت و درام روان را می پسندم.

اگر وقت کردید این فیلم را تماشا کنید و لذت ببرید ، این فیلم در میان فیلمهای براد پیت زیاد سرو صدا نکرد و آن طوری که باید دیده نشد ، به نوعی فیلمی تجاری نبود البته نسبت به بقیه فیلمهای براد پیت ، به نوعی میتوان گفت کم لطفی در مورد این فیلمها رخ داده است.

این فیلم چند خصیصه خوب را باهم دارد : 1- کارگردان آن رابرت ردفورد است 2- بازیگر آن براد پیت و کریج شفر است 3- داستان گیرا و با ثباتی دارد که بیننده را به نشستن به تماشای آن وادار میکند . 4- فضای فیلم با حس سادگی خود تماشاگر را به نوعی با حس همذات پنداری مواجهه می کند.

مونتانا، سال ۱۹۱۰، «نورمن» (شفر) و «پل» (پیت)، پسران نوجوان خانم و آقای «مک‌لین» (بلتین و اسکریت) بر طبق اصول و قوانین کلیسای پرسبیتری بزرگ شده‌اند. آنان ضمناً یاد گرفته‌اند که عاشقانه، ماهیگیری با قلاب را دوست داشته باشند و در رودخانهٔ محلی، ماهی بگیرند. سال‌ها بعد نورمن، برادر بزرگتر جنگلداری می‌خواند و پل، نجات غریق می‌شود. با گذشت زمان بین دو برادر فاصله می‌افتد ولی عشق به ماهیگیری هر از گاه آنان را به هم می‌رساند.

برای تنوع هم که شده اگر فیلمهای معناگرا ببینیم خوب است ، خصوصا افرادی که درونگرا هستند و روحیات خاصی دارند .امروز در مورد فیلمی مطلب مینویسم که شاید یکی از بهترین فیلمهای کریستین بل باشه و در ژانر خود جزء کامل ترین فیلمها باشد ، فیلمی که روایتگر یک زندگی ساده است که تبدیل به فاجعه میشود با اشتباه انسانهایی که به شکل بهتری میتوانند اشتباهات خود را جبران کنند اما با یک اشتباه بی مورد خود و دیگران را مورد آزار قرار میدهند.در ابتدای فیلم شاید زیاد برای ما سرگرم کننده نباشد و ندانیم موضوع از چه قرار است و این شاید تا وسطهای فیلم هم به همین شکل باشد ، اما کم کم پی به داستان میبریم ، فیلمی که تقریبا امتیاز بالایی در سایت imdbرا کسب کرده یعنی 7.8 از 10 که نمره خوبی هست و به نظر خودم بیشتر از اینها باید امتیاز بگیرد.

واقعا این فیلم در نوع خود قابل تحسین زیرا بیشترین بار مسئولیت بر دوش تک ستاره فیلم کریستین بل می باشد ، نوع بازی خاص او برای تماشاگر جالب است.

كارگردان: براد اندرسون
فيلمنامه‌نويس: اسكات كوزار
مديران فيلمبرداري: خاوي گيمنز و چارلي جيمينز
تدوين: لوييس دولا مادريد
موسيقي: روكه بانوس
بازيگران: كريستين بيل(تريور)، جنيفر جيسون لي(استيوي)، آنيتا سانچز گيخون(ماري)، جان شاريان(ايوان)، مايكل آيرونسايد(ميلر)، لاري گيليارد(جكسون)، ماتيو رومرو مور(نيكلاس)
محصول اسپانيا 2004

“ماشين‌چي” فيلمي پيچيده و در عين حال جذاب و پربیننده است این فیلم مشابهتهای زیادی با بقیه فیلمهای اسپانیایی و هم سبک و طراز خود دارد اگرچه نسبت به بیشتر آنها تافته جدابافته است .

ما تمام مسائل را از نگاه بازیگر و شخصیت فیلم نگاه می کنیم و به نوعی فیلم داستانی روایی را در پیش می گیرد .

یک فیلم نوآر ترسناک از تیره‌ی غیر کلاسیک ترین انواع سینما، ماشینیستِ «برد اندرسون» شما را به درون ذهن بی ثبات یک فرد مبتلا به بی خوابی با رازی تاریک که زندگی اش را تبدیل به برهوتی کرده که جز کار کردن، در آن هیچ هدفی وجود ندارد، می برد. با دیدن این فیلم انسان به یکباره یاد فیلمهای از این دست می افتد ، مثل فیلم بی خوابی و یا ممنتو که واقعا خاص هستند و بیننده را با خود همراه و درگیر می کنند .

د ر بیشتر جراید و نشریات مختلف سینمایی در مورد کم کردن وزن کریستین بیل اینگونه توضیح داده شده است :

کریستین بیل ۴ ماه قبل از شروع ساخت فیلم شروع به گرفتن رژیم لاغری سختی کرد چون شخصیت او در این فیلم قرار بود فردی بسیار لاغر باشد. رژیم وی در این مدت شامل یک قوطی کنسرو تن و یک عدد سیب بود. بر طبق اطلاعات دی‌وی‌دی فیلم او در پایان رژیم ۲۸ کیلوگرم وزن کم کرد و وزن خود را به ۵۴ کیلوگرم رساند. بیل می‌خواست وزن خود را به ۴۵ کیلوگرم برساند که با مخالفت عوامل فیلم مواجه شد.

(( جرات میخواهد دیدن این فیلم تا اخر / دیدن این فیلم تا آخر جرات میخواهد))
...............................................................................................................
جزیره / ساختهء کیم کی دوک / سال 2000 / کشور کرهء جنوبی .
فیلمی مملو از تصویر و کمترین دیالوگ که این ازشاخصه های فیلمهای کیم کی دوک هست ( گارد ساحلی / پسربد / بهار،تابستان،پاییز،زمستان و دوباره بهار ) از جمله فیلمهای مشهور این کارگردان هستند .
کی دوک از به تصویر کشیدن جزئی ترین اتفاقات روزمرگی در فیلمش ابایی ندارد و بار اروتیک در این فیلم به کمترین شکلش نمایش داده میشود و این اسهال ، استفراق ، خون ، شهوت و ... هستند که در مدت زمان 1 ساعت و نیم فیلم جزیره برای مخاطب نمایش داده میشوند .
داستان اتاقکهای شناور که باعث میشود مخاطب نیز در لحظه به لحظهء سکانسهای فیلم حس شناور بودن و دریا ( در اینجا رودخانه ) زدگی را تجربه کند ( و یک جورایی دل و رودهء آدم رو به هم میریزه ) .
چندقلاب که آدمهارا به هم چفت میکند و ماهی هارا ... ماهی ها !!! همهء ما مانند ماهی ها دچارسرگردانی شده ایم و کی دوک به دنبال کورترین نقاط برای پنهان کردن کاراکترهای سرگردانش در جزیره است و یک زن که همه را به هم گره میزند و باز هم قلاب .
قلابی که گلوی ماهی را میگیرد و اسیرش میکند .
قلابی که گلوی مرد را میبرد و خونینش میکند .
قلابی که و..ا..ژ..ن زن را میدرد و به عشقش میرساند ، جیغ و خون .
توضیح عکسها : بالا نمایی از فیلم / پایین کیم کی دوک کارگردان متولد 1960 .

یکجورهایی عذاب وجدان دارم وقتی فیلمی دانلود می‌کنم یا می‌خرم اما کامل نمی‌بینمش. گاهی با خود می‌گویم "مهم نیست و اصلا هم لازم نیست هر فیلمی رو ببینی". حقیقتش هم اینست که فیلمها هم مثل کتابهایی که می‌خریم ممکنست بی‌مزه باشند. اما عوضش وقتی فیلمی می‌بینم که بهتر از چیزیست که انتظار داشتم، جبران مافات می‌شود. تجربه(1352) ساخته کیارستمی ازین دست است.

هرچند اسم کیارستمی کلا آدم را متوقع می‌کند ولی خب منتظر فیلم معمولی بودم. تجربه با حس عمیق و تصاویر چشم نواز از تجربه‌های لذت بخش این ماه بود. البته کم دیالوگ بودن هم از خصوصیاتیست که خیلی می‌پسندم و این فیلم واجدش هست. اگر دوس داشتید ازینجا قابل دانلود هست :

ایدا محصول 2013 (برنده اسکار بهترین فیلم خارجی) داستان دختری است راهبه که با گذشته خود و حقایقی درمورد خانواده اش آشنا میشود. نقطه ثقل فیلم جستجوی درون و برون برای خودشناسی و تضاد و شک بین ایمان و خواهشهای نفسانی است. فیلمبرداری سیاه سفید و کنتراست سایه روشنها نیز بر این تضاد تاکید میکند و بدین لحاظ بیننده را به یاد فیلمهای برگمان می اندازد. علاقمندان به عکاسی این فیلم را از دست ندهید. نماها و قاب بندی های عالی روح و جانتان را جلا خواهد داد

«میخک» یک درام تلویزیونی ژاپنی است که بر اساس زندگی ایاکو کوشینو طراح لباس و مد و مادر طراحان بین المللی معروف هیراکو، جان و میچی کوکشینو ساخته شده است.

این سریال زندگی زنی با نام ایتوکو اُهارو را به تصویر می کشد که از کودکی نگران آینده خود است و می خواهد حرفه ای انتخاب کند تا اینکه به طور اتفاقی به یک کارگاه خیاطی بر می خورد و سرنوشتش دگرگون می شود.

50 قسمت 45 دقیقه ای

شنبه تاچهارشنبه ساعت 23

تکرار: روز بعد ساعت 7:40 صبح، 18 و 2:15 بامداد

کارگردان:

رینگو شینا

بازیگران:

آکاری نینومیا (کودکی ایتوکو اوهارا)

ماچیکو اونو (جوانی ایتوکو)

ماری ناتسوکی (میانسالی ایتوکو)

کااورو کوبایاشی (پدر ایتوکو)

یامی آسو (مادر ایتوکو)

آکیرا تاکارادا (پدربزرگ ایتوکو)

یوکیو توآکه (مادربزرگ مادری ایتوکو)

ترو شوجی (مادربزرگ پدری ایتوکو)

میو یاگو (خواهر بزرگش)

تارو سوراگا (همسرش)
چی هارو نیاما- آسامی کاواساکی و میساکو یاشودا (دخترانش)

مدیر دوبلاژ: علیرضا باشکندی

دوبلورها: مهرداد ارمغان- نسرین حسن جانی- علی محمد اشکبوس- بابک اشکبوس- علیرضا باشکندی- سحر اطلسی فر- فاطمه برزویی- حسین خدادادبیگی- فهیمه دادخواه- مینا شجاع- فریبا دهقان پور- شروین قطعه ای- فاطمه قدمگاهی- شهروز ملک آرایی- علی همت مومیوند- رزیتا یاراحمدی- محمد یاراحمدی- فائقه مرادی- بیژن علی محمدی

اول یک پیش آمد اعصاب خردکن را تعریف میکنم بعد پرسشم را مطرح میکنم .

دیشب ساعت 1:30 با برادر و پسرخاله ، نشستیم که فیلم ببینیم و البته کلاسیک . بعد از جستجوی فراوان تصمیم گرفتم فیلم لئوپارد را به اتفاق نگاه کنیم ! نمره منتقدین آن 100/100 بود و بنظر فیلم محشری می آمد . :blush:

فیلم را پخش کردیم و پس از مدتی متوجه زیرنویس مزخرفش شدم ( البته چون ایتالیایی بود ، صرفا از روی نگارش زیرنویسش به فاجعه بودن زحمت جناب زیرنویسچی پی بردیم :ccco

) . زیرنویس دیگری دانلود کردیم و دیدیم که این دوست محترم هم زیرنویس هرجا را که لازم دیده یا بلد بوده ، نوشته است . این جریان حدود 45 دقیقه زمان برد و ما نهایتا از دیدنش منصرف شدیم و پس از صرف 15 دقیقه دیگر ، به فیلم آخرین امپراطور برتولوچی رسیدیم . به محض پلی کردن فیلم ، متوجه شدم که کل فیلم یک ساعت و 15 دقیقه است !!! بسیار تعجب کردم ! چون سکانس اول فیلم اصلا چیزی نبود که در 75 دقیقه " فیلم بشود " و از برتولوچی که 1900 - 5 ساعته را ساخته ، بعید است که 1ساعته فیلم را سرهم کند ! آن هم فیلمی با این نام ... idont

خلاصه گفتیم شاید فیلم متفاوتی است! امپراطور پو یی تازه میخواست اصلاحات را از بریدن موهای بلند خودش شروع کند و شبش را هم با جریاناتی اصلاحگرانه zzzz:

تمام کرده بود ، که فیلم قطع شد و زیرنویس همچنان ادامه داشت rrrr:

... خلاصه ... برادرم و پسر خاله ام بعد از دادن فحشهای بسیار مودبانه ای asabi

به حقیر ، به سختی و با غرغر پایان ناپذیر سر بر بالین خواب گذاشته و ساعت از 4 گذشته بود ...

امشب شب آخر مرخصی بنده است و ممکن است که تا 3 ماه دیگر هیچ فیلمی نبینم ( البته بجز تکه هایی جسته و گریخته از شبکه نمایش یا آن یکی شبکه که کلاسیک پخش میکند و من اسمش را نمیدانم ) . از دوستان عزیز تقاضا دارم که همکاری کنند و بین فیلمهای زیر ، یکی را پیشنهاد کنند که بنظرشان در اولویت است . البته این نکته را هم بگویم که من همان کاربری هستم که فکر میکردم کلینت ایستوود در سری فیلمهای اره بازی کرده cryyy!

. پس از اینکه فیلمهای شاهکاری مانند فیلمهای زیر را ندیده ام ، به چشم حقارت نگاهمان نکنید ؛ هر چه باشد باید حرمت سرباز را نگه داشت nnnn:

( هرچند که ان زمان گذشته و در 2 سال گذشته حضور در اینجا معلوماتمان را کمی بالا برده و میتوانیم چهره ایستوود بزرگ را تشخیص دهیم و یکی دو فیلم هم از فیلمهایی که بازی کرده و فیلمهایی که کارگردانی کرده را دیدیم taeed

)

پیشاپیش از همه دوستان بزرگوار سپاسگزارم ، میتوانید پاسختان را ارسال کنید و یا پیام خصوصی بفرستید . البته راحتتر این است که بخوانید و بی توجه به ادامه مطالب جدید بروید . :haha::

خب اینطور که گفتی سرباز هستی قاعدتا فیلم جنگی patton جزو ملزومات دوره آموزشی شماست. مخصوصا که به زودی باید به جنگ داعش هم بروید . :cheshmak:

اما گذشته از اینها پاتن (patton ) فیلم خسته کننده ای است. ( آخه اینهمه تاتک رو به اصغر ترقه هم می دادی می تونست آلمان رو شکست بده. [تصویر: bathtime.gif]

بانوی زیبای من ( my fair lady ) خیلی روده درازی می کند و شعرهایش هم روی اعصاب است اما اگر عاشق آدری هپبورن هستی , شک نکن که توانایی تماشای فیلم را داری !

دکتر ژیواگو فیلمی زیبا اما طولاتی است . شاید همه سلیقه ها نپسندند اما ارزش دیدن را دارد. عشقی نافرجام که البته آخر فیلم تراژیک است و غمناک . ashk

در نهایت , شاید زندگی شکفت انگیز مناسب ترین انتخاب باشد. به شرطی که حتما دوبله آن را تماشا کنید. این فیلمی با تم خوشبینی و غلبه بر مشکلات است و می تواند برای افزایش روحیه یک سرباز وطن , و در نهایت افزایش بنیه دفاعی کشور مفید باشد. nnnn:

به نظر من هم فیلم زندگی شگفت انگیز از قشنگترین کلاسیک هاست. جوری که موبرتن آدم سیخ میکنه اشک آدمو درمیاره وگاهی آدم از ته دلش لبخند میزنه.فیلم خیلی آموزنده است تک تک سکانس هاش درس ایثارو امید و استقامت ومهر میده .کاش همه آدمای امروزی این فیلمو ببینن کاش تو دانشگاه ها یک واحد درسی پاس کردن این شاهکار فرانک کاپرا باشه جملات قشنگی هم مخصوصا اززبون کلارنس فرشته داره. جمله اش درباره اینکه هروقت ناقوسی بصدادرمیاد یه فرشته بال درمیاره :blush:

تو خونه پدربزرگم یه ساعت بزرگ پاندول دار هست که سر هر ساعت زنگی مثل ناقوس میزنه ومن همش فکر می کنم چندتا فرشته با این زنگا بالدار شدن! :heart:

جمله کلارنس تو یادداشت هم خطاب به جرج خیلی خیلی زیباست: هیچ مردی بیچاره نیس تا وقتی دوستانی داره...

قسمت اول با حضور جلال مقامی یا همان آقای دیدنی ها

از خاطرات گذشته، دوبله، فیلمها و سریال مورد علاقه اش میگوید

در سالهای اخیر به جای شخصیت رابین ویلیامز زیاد صحبت کردم و این بازیگر را خیلی دوست داشتم

فیلم زیبا و کمیاب واسطه های لَذّت از کارگردان سورئال اهل چکسلواکی یان اسوانکمائر

من قبلا اسم این کارگردان رو توی این پست آورده بودم، ولی حیفم اومد این فیلمش رو معرفی نکنم.

فقط این رو بگم که وقتی می خواستم فیلم رو ببینم فکر می کردم قراره یکی از بدترین فیلم های عمرم رو ببینم ولی اینجوری نبود. فیلم بسیار عمیق با کارگردانی خاص اسوانکمائر.

می خواستم چند تا اسکرین شات از فیلم بذارم و یه کم راجع بش توضیح بدم ولی پشیمون شدم. توصیه هم می کنم قبل از دیدن فیلم هیچ عکسی ازش نبینید!

ولی این فیلم رو به شدت به علاقه مندان به فیلم های بدون دیالوگ، طرفداران انیمیشن های استاپ موشن، مهندسین، دوستدارن اپرای تستا آدورا، افراد با تمایلات خاص و کسانی که غرورشان سد راه عشقشون شده توصیه می کنم.

حالا اینکه این چیزا چه ربطی به هم داره، می تونید این فیلم 85 دقیقه ای رو ببینید. لینک تورنت:

پی نوشت: البته گفتم که فیلم خاصیه. ممکنه نه تنها خوشتون نیاد، بلکه خیلی هم بدتون بیاد.

اول می خواستم نقد این فیلم رو بنویسم... ولی دلم نیومد.

حتی توصیه می کنم اگه این فیلم رو ندیدید، ادامه این پست رو هم نخونید و برید این فیلم زیبا رو ببینید.

آگورا، محصول سال 2009 به کارگردانی آقا آمنابار!

با بازی ریچل وایس، اسکار آیزاک، مکس مینگلا (پسر مرحوم آنتونی) و همایون ارشادی

آدم هایی که خودشان عوض می شوند و آدم هایی که زمانه آن ها را عوض می کند.

تغییراتی که ایجاد می شود... ولی تغییری ایجاد نمی شود...

فیلمی درباره چیزهایی که خوب آن ها را می فهمیم...

از فیلمهای قدیمی خواستم مطلب بنویسم ، اما پیش خودم گفتم اساتید این کافه تمامی فیلمهای کلاسیک رو دیدند و خودشان ماشاءالله از افراد خبره و به قول معروف این کاره هستند و دارند مراحل فیلمنامه نویسی فوق حرفه ایی را میگذرانند و با کارگردانان بزرگ هالیوود در ارتباط میباشند و کارگردانان در ساخت آثارشان به بعضی از اساتید در اینجا رجوع میکنند ، این شد که پیش خودم گفتم از همین فیلمهای جدید یادی کنم. taeed

درود بر دوستان سینما دوست خصوصا از نوع هالیوودی ، یکی دیگر از آثار تام هنکس و کارگردان بزرگ استیون اسپسلیرگ که حتما باید دید، فیلمی است به نام پل جاسوس‌ها این فیلم از نظر من یک کار خوب به حساب میاد ، با دیدن فیلم انسان تصور میکنه دقیقا در فضا و مکان منطبق با جنگ سرد قرار گرفته ، فضاسازی خوبی انجام شده در عین اینکه بازیگر اصلی یعنی تام هنکس هم به خوبی از پس نقش بر اومده.

اگر درست گفته باشم این چهارمین همکاری استیون اسپسلیرگ و تام هنکس است و چه زیباست این همکاری.

پل جاسوسان توسط برادران کوئن و بر اساس فیلمنامه اصلی مت چارمن نوشته شده است

عنوان این فیلم اشاره به پلی دارد که برلین غربی سابق را به برلین شرقی وصل می‌کرد و مکانی بود که آمریکا و شوروی جاسوس‌های اسیر خود را آنجا مبادله می کردند.

به این عکس نگاه کنید حالت ترس و نوعی اضطراب در چهره تام هنکس دیده میشه ، این افسران همان کاری را انجام می دهند که سروان رنو انجام میدهد ، البته قصد گرفتن پول زور هم داشته اند اما خبر رسیده منصرف شدند.

داستان در یک فضای سرد و تاریک اتفاق می افتد واقعا حس عجیبی را به تماشاگر الغا میکند ، در این فیلم تام هنکس به نقش
یک وکیل باتجربه به نام جیمز بی. دونووال ایفای نقش میکند و باید گفت انصافا از پس نقش به خوبی برمی آید .
خوبی فیلم در این است که نمی شود اتفاقات آینده را در فیلم پیش بینی کرد یعنی نمیتوانید بگوئید یک داستان خطی است.

یکی از بهترین صحنه های فیلم جایی است که عده ایی جوان جلوی تام هنکس را در روز روشن در خیابانی خلوت گرفته و از او میخواهند که پالتوی خود را به آنها بدهد ، خودم به شخصه دوست داشتم در این صحنه یک برخورد ببینم از نوع اکشن ، اما کارگردان به سرعت از این صحنه رد شده است البته نباید شخصیت تام هنکس را با تام کروز مقایسه کنیم و این دو نفر را به جای یکدیگر بگذاریم.

اگر در مورد فیلم بیشتر توضیح داده شود قضیه لوث میشود.

در ضمن از این فیلمهای جاسوس بازی هست که سروان رنو خودمون هم دوست داره. shrmmm!

خلاصه اگر تا الان فیلم رو ندیدید حتما بروید و ببینید.

این فیلم رو زیرنویس گذار محترمش بم معرفی کرده بود.

«بچه گانه» یک فیلم رومانیایی است که 2 سال بعد از «جدایی نادر از سیمین» جایزه خرس طلایی برلین را برنده شده است.

فضای فیلم هم بسیار متاثر از جدایی است. داستان فرزند یک خانواده اشرافی، که ناخواسته با یک کودک فقیر تصادف می کند و او را می کشد.

البته محوریت فیلم، صداقت و قضاوت نیست... بلکه بیشتر حول رابطه مادری کنترلگر با تک فرزندش می چرخد.

فیلم برداری اثر هم نامرسوم است. حرکات شدید دوربین همراه با زوم های عجیب که بیشتر شبیه فیلم عروسی است تا فیلم سینمایی...

که البته این مدل فیلم برداری باعث می شود با هیچ یک از شخصیت ها همذات پنداری نداشته باشید و به نوعی رفتار آن ها را قضاوت کنید!

خلاصه اگه خیلی طرفدار اصغر فرهادی هستید و نمی تونید تا فیلم بعدیش صبر کنید می تونید یک ته بندی بکنید با این فیلم! :دی

یک فیلم فرانسوی اصغر فرهادیایی خیلی خوب هم چند وقت پیش دیدم. اگه دوربین «بچه گانه» اذیت تون می کنه این یکی رو توصیه می کنم.

با عرض ادب خدمت سروران گرامی،امیدوارم خودتون و عزیزانتون سالم و تندرست باشید

يکي از تاثیر گزارترین فیلمهایی که پانزده سال پیش اون هم مقارن با روزهایی که به دلیل از دست دادن عزیزی ،حال و روز مساعدی نداشتم دیدم و خیلی کمکم کرد تا بتونم شرایط اون زمانو درک و تحمل کنم:

فیلمی تلوزیونی که در عین سادگی اگر دائرة المعارف زندگی بنامیمش اغراق نکردیم.

فیلم سه شنبه ها با موری(Tuesdays with Morrie)محصول سال 1999 آمریکا به کارگردانی میک جکسون با بازی زیبای جک لمون در نقش موری و هانک آزاریا در نقش میچ آلبوم که ارتباط استاد و شاگردی دارند ،فیلمنامه ی این فیلم داستانی واقعی بر اساس کتابی با همین نام از میچ آلبوم میباشدکه در واقع بیانگر خاطرات او از استاد فقید و درون گرایش موری است که در روزهای آخر زندگی به بیماری لاعلاجی مبتلا شده بود.

صدای گیرای استاد مرحوم منوچهر نوذری در نقش استاد موری تاثیر بسزایی در فضای بی نظیر فیلم ایجاد نموده. همچنین بهرام زند نقش میچ و سرکار خانم زهرا شکوفنده نقش جنین را دوبله کردند.

اینن مشکلو من با 200 تا فیلم دارم راه حل نداره جز اینکه بشینی از اول همشونو ببینی

چند روزی بود این دست اوندست میکردم که بنویسم یا ننویسم. اولش مطمئن نبودم فکر کردم پیش خودم دارم زود قضاوت میکنم. در مورد چی؟

والا ابتدا فکر کردم اسم این برنامه غلط اندازه! بعد سعی کردم وقتمو تنظیم کنم اقلا یک دقیقه از این برنامه را ببینم. با کمال تعجب دیدم بله! شیک و مجلسی دارن آموزش آشپزی میدن! اونم نه در شبکه 1 الی 5، نه در شبکه سلامت، بلکه در کانال تخصصی فیلم و سریال!!!

یکی بهم بگه چرا؟؟ واقعا چرا؟؟ چه ربطی داره؟؟

قبل از این فاجعه در جمعی گفتم متاسفانه مدیر شبکه نسیم نمیدونه چگونه کنداکتور برنامه هاشو پر کنه و یا مشاور نداره یا مشاورهایش در حد خودش هستند یا مشاوره بهش دادن گوش نکرده. مثلا در این شبکه نسیم باید برای نشاط بیننده برنامه داشته باشه. نمایش لحظه هایی از ورزش مثلا موج سواری چه دردی دوا میکنه؟؟ یا قسمتهایی از فیلم بی مصرفهای 3؟؟!!

شخصا انتظار داشتم این کانال نسیم از سریالهای کمدی و طنز قدیمی استفاده کنه حتی از چاپلین پخش کنه! چه ایرادی داره؟ از هارولد لوید یا باستر کیتن یا هر کس دیگه ای اصلا.

خوب بیهوده است... چون ظاهرا سلیقه شخصی مدیر چنان است و چنین نیست.

اما کانال نمایش که با تمامی سانسورهای گریه آورش گاهی از آن نسیمی واقعی به چشم ما میخورد. حالا نسیم بوی آشپزخانه گرفته!!

آیا واقعا فید بک میگیرند این به اصطلاح مدیران؟؟؟ حال تهوع گرفتیم از این سریالهای کره ای! کو گوش شنوا!!!!

پ ن: کانال جم سریال آیرونساید را در جدول پخش داره! قدیمی ها در جریان هستند. سگش میرزه به جومونگها.

چرا كسي از فيلمهاي خودمون كه فكر كنم ديدن بعضيهاش از فيلمهاي خارجي بهتر هستن معرفي نميكنه ؟

شاید سینما ایران به پای سینما هالیوود یاخارج نرسه اما این اواخر پیشرفت های خوبی داشته و حرفی برای گفتن پیدا کرد

فیلم هایی مثل:جدایی نادر از سیمین،بادیگار،درباره الی،۱۳ واقعا تحسین برانگیزند

مفهوم و سبکی در سینما وجود داره به نام " سینما وریته ". برخی این سبک رو شاخه ای از سینمای مستند می دونند و برخی دیگه شاخه ای از سینمای سیاسی . هر چه هست این سبک در خط داستانی مستند گونه خودش در جستجوی حقیقت ماجرایی بر میاد و به همه طرفین و عوامل دخیل در داستان اجازه صحبت میده و به گونه ای هوشمندانه از زیر بار قضاوت درباره حادثه شانه خالی می کنه و قضاوت نهایی رو به بیننده واگذار میکنه .

همه ما نمونه فیلم هایی از این دست رو دیدیم ولی قصد دارم یکی از معدود فیلم های ایرانی رو در این سبک که اتفاقا خیلی خوش ساخت هم هست معرفی کنم .

در سال 1347 " کامران شیردل " به روایت حادثه ای می پردازه که در یک شب بارانی در یکی از روستاهای گرگان اتفاق می افته . شبی که به علت بارش باران ریل راه آهن آسیب دیده و قطار هم در حال نزدیک شدن به بخش صدمه دیده هست پسری روستا زاده که متوجه این مطلب شده با به یاد آوردن داستان " دهقان فداکار " باعث نجات قطار میشه . کمی بعد ولی مامورین راه آهن منکر داستان پسر میشن و فیلم در صدد کشف حقیقت بر میاد .

نکته جالب در مورد فیلم اینه که به مدت 6 سال در توقیف بود و در سال 1353 در سومین جشنواره بین المللی فیلم تهران برنده جایزه بهترین فیلم کوتاه شد ولی دوباره توقیف شد و تا بعد از سال 1357 اجازه نمایش پیدا نکرد .

فیلم " آن شب که باران آمد " رو به دوستداران این سبک از سینما تقدیم می کنم .

مدتیه که به دلیل مطلب دنباله دارم در مورد سینمای " دفاع مقدس " نوشته های من کاملا رنگ و بوی جنگ به خودش گرفته . فیلم و کتابی رو هم که الان قصد دارم معرفی کنم در همین زمینه هست .

داشتن " بدل " برای بسیاری از سیاستمداران از گذشته مرسوم بوده و مطلب جدیدی نیست، ولی اینکه بدل یکی از منفورترین افراد در سال های معاصر باشی و فرصت این رو پیدا کنی که از سر به نیست شدن جون سالم به در ببری و داستان روزهایی که نقش یک بدل رو بازی می کردی روایت کنی، کاملا موضوع جذابیه. این جذابیت زمانی بیشتر میشه که اون فرد بدل " عدی حسین " پسر ارشد " صدام حسین " باشه.

یک درجه دار پایین رده ارتش عراق به نام " لطیف یحیی " به دلیل شباهت زیادی که به " عدی حسین " داره از سوی ارتش برای ایفای نقش بدل پسر صدام انتخاب می شه ولی از قبول اینکار سرباز میزنه ولی ...

سرگذشت " لطیف یحیی " در ابتدا به صورت کتابی به نام " من پسر صدام بودم " به انگلیسی " I Was Saddam's Son " به صورت " اتوبیوگرافی " به چاپ می رسه. فیلمی مستند از روی این کتاب به نام " حرامزاده بدشانس " به انگلیسی " Unlucky Bastard " ساخته می شه ولی به دلیل اینکه نام " من پسر صدام بودم " توجه بیشتری رو جلب می کرده، نام فیلم هم به " I was Saddam's Son " تغییر می کنه.

کتاب به زبان فارسی هم ترجمه شده و اونقدر جذاب هست که فکر می کنید داستان " هزار و یک شب " رو می خونید .

فیلم " من پسر صدام بودم " رو تقدیم شما دوستان می کنم :

در سال 2011 هم فیلمی در مورد همین شخص ولی نه در ژانر بیوگرافی به نام " بدل شیطان " به انگلیسی " The Devil's Double " ساخته شد که البته نسخه کم کیفیت تری از زندگی " لطیف یحیی " هست .

توجه داشته باشید که فیلم دوم حاوی صحنه هایی هست که از حاصل جمع دو عدد 17 +1 بدست میاد.

خوندن این کتاب و سپس تماشای فیلم اول رو به دوستان توصیه می کنم.

کلماتی آشنا برای هر مرد و زن ایرانی، که حتی برای یک بار هم که شده پایش به رابطه ای باز شده، در آن گیر افتاده و از آن خارج شده است. یا آنها را گفته ایم و یا شنونده آنها بوده ایم. گاهی ضعف هایمان را با آنها پوشانده ایم و گاهی به ضعف در این موارد اعتراف کرده ایم .

برای سالیان طولانی، تصوری نادرست از فرهنگ کشورهای خارجی در ذهن ما ایرانیان نقش بسته بود. اول اینکه به دلایل تاریخی وقتی نامی از " خارج " نه در معنای لغوی آن، بلکه به معنی " کشورهای دیگر " می بریم، منظورمان بیشتر اروپا و آمریکا بوده است. دیگر اینکه تصور ما از فرهنگ و نوع روابط انسان ها در " خارج " بیشتر شبیه به نوعی آنارشیسم اجتماعی بوده تا روابط اجتماعی .

هرچند که با سپری شدن دهه ها و بازتر شدن وسعت دیدمان نسبت به فرهنگ " خارجی " ها تغییرات زیادی در آن دیدگاه اولیه ایجاد شد و به نوعی به واقعیت نزدیک تر گردید .

روابط بین زن و مرد، چه از نوع عاطفی و چه از نوع فیزیکی، در " خارج " ، یکی از برجسته ترین موضوعاتی هستند که برای ما ایرانیان همیشه مورد بحث و جدل بوده اند. برای بسیاری از ما این سوال مطرح بوده است که آیا " خارجی ها " نیز مثل ما " غیرت " دارند ؟ آیا همه روابط آنجا آزاد است ؟ آیا براحتی می شود به هر زن " خارجی " پیشنهاد رابطه داد و او نیز چون ما ایرانیان دارای پوستی تیره تر هستیم و جذابیت خاصی! داریم، در لحظه قبول می کند و ما را به آپارتمانش می برد ؟

نمی شود مفاهیمی مانند " غیرت " ، " حسادت " و " عشق " را بین دو نفر دارای ارزش یکسانی دانست و همین تعاریف در مورد یک جامعه نیز بصورت یکسانی عینیت پیدا نمی کنند. اما در مواقعی هنگام تماشای یک فیلم که دارای صحنه های خاصی نیز هست، و یا داستان خاصی را روایت می کند، از خود می پرسیم که چگونه چنین موقعیت هایی توسط افراد تحمل می شود ؟ فارغ از اینکه آیا می شود فرهنگ ما و آنها را با یکدیگر مقایسه کرد، آیا امکان دارد یک مرد چنین چیزی را بپذیرد ؟ و یا حتی یک زن ؟

فیلم فرانسوی " همسر من یک هنر پیشه است " به انگیسی " My Wife Is An Actress " محصول 2001، تصویر جالبی را از زوجی به نمایش می گذارد که تماشای آن، حداقل برای یک مرد ایرانی چالش برانگیز است.

"یان " ( با بازی یان آتال Yvan Attal ) یک گزارشگر ورزشی است که با " شارلوت " ( با بازی شارلوت گینزبورگ Charlotte Gainsbourg ) یک هنرپیشه زن معروف ازدواج کرده است. " شارلوت " به دلیل جذابیت مورد توجه مردان و زنان زیادی است و همین باعث حسادت گاه به گاه " یان " می شود. او به طرق مختلفی سعی در بیان احساس و حسادت خود به همسرش دارد ولی هر بار، یا در این مورد، به دلیل غرور مردانه خود، ناموفق است و یا با پاسخ " شارلوت " مبنی بر اینکه او همسرش را دوست دارد، مواجه می شود.

یک پیشنهاد کاری به " شارلوت " برای شرکت در یک فیلم در نقش مقابل یک هنر پیشه مرد جذاب، رابطه شکننده این دو را کاملا به هم می ریزد و آنرا وارد فاز جدیدی می کند . در صحنه ای از این فیلم، " شارلوت " باید کاملا عریان شود و با همبازی خود، در حضور دوربین به بستر برود. او به کارگردان اعلام می کند که برای این کار آمادگی ندارد و تنها در صورتی این کار را انجام می دهد که همه عوامل ساخت فیلم نیز کاملا عریان شوند و کارگردان این شرط را می پذیرد. ولی در همان روز ...

" همسر من یک هنر پیشه است " توسط خود " یان اتال " کارگردانی شده و نکته جالب اینست که " یان " و " شارلوت " در عالم واقعیت زن و شوهر هستند و 3 فرزند نیز دارند . " آتال " در جایی عنوان می کند که بخش هایی از این فیلم بر مبنای زندگی واقعی خود او و همسرش ساخته شده و دور از واقعیت نیست .

فیلم گفتگو های جالبی دارد و تماشاگر، خصوصا از نوع ایرانی اش، را در موقعیت تفکر قرار می دهد. در یکی از این گفتگو ها " یان " از " شارلوت " درباره حسش در این شغل می پرسد و " شارلوت " پاسخ می دهد : فکر می کنی این کار خیلی راحته ؟ صبح زود که میایی سر فیلم برداری به تو می گن باید طرفت را ببوسی، دهن طرف بوی گند می ده ولی تو باید این کارو چندین بار بکنی !

تماشای این فیلم شاید برای کسانی که گمان می کنند " حسادت " فقط در ما ایرانی هاست و دیگران فاقد آنند، و همچنین کسانی که در موقعیت های احساسی کمی مشابه قرار می گیرند، جالب باشد.

در فیلم قدیمی " حسن کچل " ساخته مرحوم " علی حاتمی " گفتگویی بین حسن و دیو رد و بدل می شود که روند تبدیل شدن یک " میش " به یک " دیو " را به سادگی روایت می کند. دیو در این گفتگو جامعه را مسبب " دیو شدن " خود می داند و در برابر سوال حسن که از او می پرسد که چرا خودش را تغییر نداده است به نوعی عنوان می کند که امکان بازگشت وجود نداشته و یا ندارد.

فارغ از اینکه نمی توان منکر تاثیر جوامع انسانی و ناهنجاری های درون آن بر شخصیت واحد های تشکیل دهنده آن یعنی انسان ها شد، چه می شود که فردی بهنجار تبدیل به فردی ناهنجار می شود ؟ و آیا استحاله یک انسان روندی بدون توقف و بی بازگشت است ؟

" An Average Little Man " محصول 1977 ایتالیا، یا همانطور که در تلوزیون ایران به فارسی برگردانده شد، " بورژای کوچک " فیلمی ست که به همین موضوع می پردازد.

" جیوانی ویوالدی " یک حسابدار در استخدام دولت در یک وزارتخانه، که پس از 30 سال خدمت در آستانه بازنشستگی قرار دارد، سعی در پیدا کردن شغلی دولتی برای پسرش " ماریو " دارد تا منافع خانواده اش را تضمین کند و در این راه به هر وسیله ای متوسل می شود. پس از آنکه متوجه می شود، پسرش شانس چندانی برای راه یافتن به این شغل ندارد تصمیم می گیرد با ورود به یک لژ فراماسونری که به توصیه و معرفی مافوقش صورت می گیرد، به یک رانت اطلاعاتی که همان پاسخ آزمون استخدامی است دست بیابد.

در صبح روز آزمون اما، تقدیر سرنوشت دیگری را برای او و خانواده اش رقم می زند. در راه رسیدن به محل آزمون، چند سارق جوان، بانکی را سرقت می کنند و هنگام فرار با شلیک گلوله " ماریو " را به قتل می رسانند. همسر " جیوانی " نیز با شنیدن خبر قتل پسرش از تلوزیون دچار شوکی عمیق شده که او را فلج می کند و قدرت تکلم را از او می گیرد.

" جیوانی " پس از آنکه قاتل پسرش را به عنوان مظنون در اداره پلیس شناسایی می کند، سکوت کرده و تصمیم می گیرد عدالت را خودش اجرا کند ...

" بورژوای کوچک " را سخت است بتوان در یک ژانر قرار داد. فیلم احساس و فکر تماشاگر را به بازی می گیرد، به چالش می کشد و حتی باورهای مذهبی او را به سخره می گیرد. تلفیقی است از کمدی و ملو درام . ولی کارگردان چنان این دو را به هم آمیخته که امکان جدا سازی آنها از هم وجود ندارد.

گرچه " ماریو " شخصیت اصلی فیلم نیست ولی کشته شدن او در واقع اصلی ترین اتفاق فیلم است که سیر حوادث و تم فیلم را به دو بخش تقسیم می کند. فیلم به طور مشخص درباره " جیوانی " ست. از همان سکانس آغازین فیلم، کارگردان سعی در شناساندن " جیوانی " به تماشاگر در خلال اتفاقات کوچک و بزرگ دارد. فیلم با صحنه صید یک اردک ماهی در یک آبگیر توسط " جیوانی " آغاز می شود. در همین صحنه کارگردان سرنخی از شخصیت درونی او را آشکار می کند ولی جالب است که تماشاگر این سرنخ را جدی نمی گیرد.

او با اینکه کارمند یک وزارتخانه دولتی است و برداشت عام از چنین شخصیتی، رفتار بهنجار اجتماعی اوست، ولی چنین رفتاری از خود نشان نمی دهد. یک روز کاری او چنین آغاز می شود که در خیابان با حرکات مارپیچ خود جان مسافران یک اتوبوس شهری را تهدید می کند، از مسیری که توسط کارگران شهرداری برای تعمیر بسته شده عبور می کند و جای پارک اتوموبیل مرد دیگری را به ناحق می گیرد. و در همه این موارد در مقابل اعتراض این افراد به آنها ناسزا نیز می گوید! در اداره نیز به هر وسیله ممکن سعی در ایجاد مسیری میان بر به بسوی موفقیت برای پسرش " ماریو " دارد.

" جیوانی " نمونه خوبی از همه کسانی است که در ظاهر آراسته، مودب و اجتماعی به نظر می رسند ولی پای عمل که به میان می آید آن روی دیگرشان را نشان می دهند. هر چند که عمکرد او در قالب یک " پدر " قابل تحسین و درک است و همین درک در نیمه دوم فیلم و زمانی که او قصد انتقام از قاتل " ماریو " را دارد، به کمک او می آید و او را از گزند قضاوت های منفی تماشاگر در امان می دارد.

تاثیر گذارترین سکانس فیلم، صحنه کشته شدن " ماریو " است که چنان سریع رخ می دهد که تماشاگر به هیج وجه انتظار آن را ندارد. پس از آن است که داستان تماشاگر را به بازی می گیرد. پس از مرگ پسر، تماشاگر انتظار از هم گسیختگی شخصیتی را در " جیوانی " دارد ولی او آنچنان آرام به نظر می رسد که برای دقایقی به عاطفه او شک می کنیم. ولی این فقط پوسته ظاهری اوست. آرامش ظاهری او گاهی بیننده را امیدوار به بخشش قاتل توسط " جیوانی " می کند ولی وقتی قاتل را به محلی که در ابتدای فیلم اردک ماهی را صید کرد می برد و با مداد های " ماریو " شروع به انجام آخرین پرونده کاری اش می کند، تماشاگر در می یابد که قاتل سرنوشتی مانند اردک ماهی پیدا خواهد کرد.

روابط بین شخصیت ها در این فیلم ساده تعریف می شوند. از رییس " جیوانی " که تمام دغدغه اش شوره موهایش است تا همسر او که در واقع همیشه در سایه او قرار می گیرد ولی برای رضایت او هر کاری می کند، تا دختر جوانی که شاهد تیراندازی است و با عدم حضور خود در اداره پلیس فرصت اجرای عدالت را به این پدر می دهد، همه افراد عادی هستند که تاثیر عمیقی بر روند داستان دارند.

رییس " جیوانی " با معرفی او به یک لژ فراماسونی زمینه دوری او از خدا و مذهب کاتولیک که انتقام را فقط مخصوص خداوند می داند، فراهم می کند و بدین ترتیب تغییر شخصیتی او وارد فاز جدیدی می شود. هرچند که تماشاگر انتقام جویی او را درک می کند ولی وقتی در پایان فیلم، پس از بحثی کوتاه با مردی جوان و پرخاشگر، به تعقیب او می پردازد، تماشاگر تولد یک دیو را شاهد است .

بازی خوب " آلبرتو سوردی " در نقش " جیوانی " که به راستی تمام بار فیلم بر دوش اوست و کارگردانی خوب " ماریو مونیچلی " اثری را خلق کرده است که تماشای آن با توجه به شباهت های رگه های شخصیتی کاراکتر های فیلم و کنش ها و واکنش های جامعه امروز ایران، برای تماشاگر ایرانی قابل درک و پذیرش است. پدیده " نپوتیسم " یا همان به کارگیری افراد نزدیک در امور آنچنان برای ما ایرانیان آشناست که براحتی اقدامات این پدر را درک خواهیم کرد.

این فیلم حدود 35 سال پیش از تلوزیون پخش شد پس اگر آنرا قبلا دیده اید تماشای دوباره آن می تواند یادآور خاطرات خوبی باشد و اگر آن را ندیده اید " بورژوای کوچک " را از دست ندهید.

داستانی هست کوتاه، درباره سربازی که قصد نجات دوستش را داشت که در نبردی به شدت زخمی شده بود. سرباز از مافوقش اجازه می گیرد تا برای نجات دوستش برود ولی مافوقش به او می گوید که این کار فایده ای ندارد. سرباز با اصرار راهی می شود و مدتی بعد در حالیکه جسد دوستش را بر روی شانه حمل می کند بر می گردد.

مافوق از سرباز می پرسد : آیا این کار ارزشش را داشت ؟ او مرده است! سرباز پاسخ می دهد : بله داشت، زیرا زمانی که به او رسیدم هنوز زنده بود. درست است که او مرد ولی با دیدن من لبخندی زد و گفت : می دانستم تو هر طور شده برای نجات من می آیی!

امید چیز خوبیست. جمله است که می گوید : هرگز کسی را نا امید نکنید، شاید امید آخرین چیزی است که برایش باقی مانده است.

در داستان های اساطیری یونان، افسانه ای هست که به امید اشاره می کند. " پرومته " آتش را دزدید و در اختیار انسان ها گذاشت و خدای خدایان تصمیم به مجازات او گرفت. در نتیجه او را مکلف به ازدواج با " پاندورا " کرد و صندوقی که تمامی سختی های ممکن در آن بود را به او داد تا آنرا به انسان ها بدهد و از آنها بخواهد که آن را باز نکنند. " پاندورا " ولی، پس از ازدواج، خود در صندوق را باز می کند و همه آن سختی ها و بلایا در زمین پخش می شوند. ولی تنها یک چیز درون صندوق باقی می ماند و آن نیز همان " امید " است.

در روزگاری که به لطف استفاده نادرست از تکنولوژی و فناوری ارتباطات، روابط خانوادگی و عاطفی و احساسی به شدت مورد تهدید قرار گرفته است و خیانت و عدم پایبندی در سطوح مختلف، متاسفانه به چشم می خورد، تماشای فیلمی که ما را دوباره به وجود پایبندی و عشق امیدوار کند، حال ما را خوب می کند.

" وارن مارتین " با بازی " جیمز گرین " پس از ازدواجی طولانی و عاشقانه در گذشته است. اولین کریسمس پس از مرگ او نزدیک است. همسر او " روت مارتین " با بازی " دبی رینولدز " در یک شب رازی را به نوه اش " ویل مارتین " با بازی " نیل پاتریک هریس " بازگو می کند.

" روت " عنوان می کند که " وارن " از ابتدای ازدواج با او شروع به نوشتن خاطرات خود کرده و شاید حدود 50 دفترچه خاطرات از او باقی مانده و پس از مرگ " وارن " او شروع به خواندن آن خاطرات کرده است. ولی از حدود 27 سال پیش در خاطرات او از یک زن دیگر به نام " لیلیان " نام برده شده که " وارن " به طور مرتب او را ملاقات می کرده است. " روت " که گمان می کرده ازدواج عاشقانه ای را با " وارن " داشته اکنون به همه چیز شک کرده است و اکنون از نوه اش " ویل " می خواهد که به عنوان هدیه روز کریسمس " لیلیان " را برایش پیدا کند تا واقعیت را از او بشنود.

از سوی دیگر " ویل مارتین " که در نیویورک زندگی و کار می کند، سالها پیش پدر و مادر خود را در یک سانحه اتومبیل از دست داده و اکنون بر طبق وصیت پدربزرگش برای هدایت و بازسازی تجارت قدیمی او در زمینه املاک به شهر کوچکشان بازگشته، در پذیرش این مسولیت تردید دارد. او که همچنین در رابطه اش با دختر جوانی به نام " رنی " با بازی " ناومی واتس " هنوز به قطعیت نرسیده است، تصمیم می گیرد با کمک او به جستجوی " لیلیان " بپردازد تا اینکه ...

فیلم به سادگی ما را به همراه شخصیت های فیلم، درگیر جستجویی اودیسه وار می کند و هر بار که به پی بردن به هویت " لیلیان " نزدیک می شویم، با چرخشی ساده ما را ناامید می کند. ولی این چرخش ها قدم به قدم ما را نه به " لیلیان " بلکه به شخصیت " وارن " نزدیک و نزدیک تر می کند و او را به تنها نوه اش بیشتر می شناساند و در این راه او نیز به خودشناسی می رسد.

فیلم داستان ساده ای را روایت می کند ولی همین سادگی شما را دوباره به عشق علاقه مند می کند. یک بار دیگر آن مفهوم از یاد رفته را به یاد ما می آورد. شاید با دیدن فیلم نگاهی دوباره به حلقه ازدواجتان بیاندازید و وفاداری و علاقه خود را به همسرتان دوباره به یاد آورید. شاید هم آرزو کنید که عاشق شوید و به عشق خود تا انتها پایبند بمانید.

به هرحال تماشای این فیلم، امید به عشق را در شما زنده می کند و حالتان را بهتر می کند. لطفا این فیلم را تنها تماشا نکنید.

امیدوارم از تماشای فیلم " آرزوی کریسمس " به انگلیسی " The Christmas Wish " محصول 1998 آمریکا لذت ببرید.

از میان لیست بلند فیلمهایی که دوست دارم خودم و سایرین ببینند و از اونجایی که شخصا طرفدار فیلمهای مافیایی ایتالیایی هستم هر فیلمی در این رابطه برام دیدنیه و ازجمله:

اجساد عالی یا جسدهای عالی جنابان -لینو ونتورا

اگر طرفدار فیلمهای کمدی کاراگاهی هستید پیشنهاد میکنم فیلم 2002افسانه ال.جک و جان رو تماشا کنید.یک فیلم کمدی جنایی ایتالیایی باطنز های سبک اروپایی .زمانی که دانلود کردم دو دوبله بود و زبان اصلی که فیلم جذابتر شده بود

اگر طرفدار فیلم کاراگاهی جنایی هستید مخصوصا با حضور بازیگر مورد علاقتون فیلم 2014 AWalk Among the Tombstonesقدم زدن میان قبرها رو توصیه میکنم با شرکت لیام نیسون یکی از بازیگرهای مورد علاقه من ::ok:

یک فیلم پلیسی جنایی هست که دهه نود از تلویزیون پخش کرد که ماجرای جالب و دیدنی داشت چند وقت پیش هم اتفاقی دیدمش و تجدید خاطره ای شد پیشنهاد میکنم دوستان به تماشای این فیلم بشینند و از بازی مایکل کین و آن دوبله های به یادماندنی لذت ببرند.

این فیلم جاسوسی رو حدود یکسال قبل تماشا کردم که فیلم زیبایی بود. همچنین فیلم The Odessa file يا همون پرونده اودسا 1974 هم فیلم جاسوسی جالبی بود. حداقل واقعا جاسوسی هستند نه مانند این فیلم‌های جاسوسی بزن بهادر که فقط اسمشون جاسوسی هست.

دو فیلم ژاپنی -سامورایی بسیار دیدنی بهتون معرفی میکنم اگر ندیدین حتما ببینید:

تیغ پنهان2004 که سالها پیش از شبکه سراسری هم نشون داد

هاراگیری 2011 که من ازنسخه جدید ش خیلی خوشم اومد

صنعت فیلمسازی در ژاپن مثل باقی صنایع دیگرش مخاطب رو مبهوت میکنه.

چند روز پیش اتفاقی تکه از فیلم آگراندیسمان رو دیدم در معنی اصلی اسم فیلم BLOW-UP هست. پیشنهاد می کنم حتی برای یک بار هم شده فیلم رو ببینید فیلم محصول 1966 با بازی دیوید همینگز و ونسا ردگریو جزو شاهکارهای میکل آنجلو آنتونیونی می باشد فیلم دوبله نیست اما یادمه قدیما نسخه دوبله VHS فیلم بود درباره داستان فیلم چیزی نمی گم اما فیلم به خوبی حس ترس و حس تعلیق شما رو بر می انگیزه.. سایت زیر فیلم رو با زیرنویس گذاشته.

چند تا از فیلمهای ایرانی که بهشون علاقه دارم را در همین بخش معرفی مینمایم.از دیدن آنها لذت خواهید برد.mabye taeed

معمولا وقتی هالیوود از رمانی خوشش بیاید و بخواهد یک اقتباس سینمایی سود آور بسازد، فیلمنامه ای از آن تهیه می کند و بعد بر پایه آن فیلمی را جلوی دوربین می برد با ریتمی شتاب زده که تنها اسمش را از روی آن رمان وام گرفته است! در خوش بینانه ترین حالت نیز تنها تم اصلی داستان باقی مانده و کل فیلم تبدیل شده به درگیریهای فیزیکی و کاراکترهایی که اگر چه انسان هستند، أما به ابرقهرمان بیشتر شباهت دارند.

کاراکتر جیسون بورن اگر چه قبل از ساخته شدن فیلمهای پر زرق و برقش کاراکتر گمنامی نبود، اما نمی توان منکر این هم شد که خیلی ها جیسون بورن را با مت دیمون در فیلم هویت بورن شناختند. اقتباسی که اگر چه فروش خوبی داشت و نقدهای مثبتی نیز دریافت کرد اما مملو از شیرین کاری های هالیوودی بود.

اما سالها قبل از ظهور جیسون بورن ابرقهرمانی هالیوودی ها سریالی تلویزیونی از روی رمان هویت بورن ساخته شده بود. آن اقتباس اگر چه گمنام تر اما وفادار تر به اصل داستان است. ریچارد چمبرلین بازیگر کهنه کار آمریکایی جیسون بورن را بازی می کرد. او نمی توانست چندین نفر را یکجا بزند ! اما به خوبی می توانست جیسون بورنی از جنس واقعیت باشد.

نسخه ۱۹۸۸ یک فیلم تمام اکشن نیست و با سرعت برق حرکت نمی کند اما از تعلیق بهترین استفاده را می نماید. در واقع فیلمی اسرارآمیز است که بیننده را غرق در سوالات بی انتهایی می کند و تعلیق بیننده را تا پایان با خود همراه می سازد. اگر سالها پیش این فیلم از تلویزیون پخش می شد اکنون نوستالژی بزرگ من بود اما حالا که نیست باز هم اقتباس ارزشمندی برای من است.

این سریال دو قسمتی را پیشنهاد می کنم برای انان که دلشان شیرین کاری های سینمایی نمی خواهد. فکر نکنید قبلا نسخه سینمایی را دیده اید و الان با تماشای این یک داستان تکراری می بینید. با وجود اینکه هر دو اقتباسی از یک اثر هستند اما در دو دنیای کاملا متفاوت سیر می کنند!

با مقایسه این دو فیلم می توان دریافت که ساختار سینمایی چه دنیاهای متفاوتی می‌تواند خلق کند و دنیای رویاهای من آن نسخه قدیمی است.

جیسون بورن من مت دیمون نیست، ریچارد چمبرلین است.

نسخه کامل سریال هویت بورن در سایت یوتیوب عرضه شده است.

قابل توجه دوستانی که علاقمند به فیلمهای ژاپنی مخصوصا به سبک و سیاق سامورایی کمیک ( مانگا) و جنگ های طولانی مدت با شمشیر و فنون رزمی ژاپنی هستند پیشنهاد میکنم فیلم "2017 شمشیر جاودانه یا Blade of the immortal" رو تماشا کنند این فیلم آخرین فیلم کارگردان "تاکشی میکه" کارگردان فیلمهای مطرح و دیدنی"سیزده آدمکش 2010" و "هاراگیری یا مرگ سامورایی2011" است. دیدن هر کدام از این فیلمها جذابیت خاص خودشو داره .

"2010 Thirteen Assassins" فیلمی حماسی و دیدنی شبیه به داستان هفت سامورایی ولی اینبار 13 سامورایی به منظور کشتن فرمانده فاسد قیام میکنند

"2011 Hara-Kiri: Death of a Samurai" داستان بسیار تاثیر گذار و غم انگیزیست. مرد جوانی که بخاطرنجات همسر و فرزندش از گرسنگی بناچار اقدام به خودکشی میکند.

"شمشیر جاودانه یا Blade of the immortal" برگرفته از مانگای ژاپنی به همین نامه که در سال 2017 اکران شد. داستان فیلم در باره یک سامورایی است که بعد از کشته شدن خواهرش روحش جاودانه میشود و از یک دختر جوان که بدنبال انتقام گرفتن از قاتلان پدرش است محافظت میکند.

دیدن فیلم زیبا و خوش ساخت "Detective Dee 2010- کاراگاه دی " را به دوستانی که ندیده اند توصیه میکنم.مخصوص آندسته از دوستانی که به فیلمهای چینی خصوصا معمایی و جنایی علاقمندند .

فیلم ( Welcome to Collinwood 2002) فیلمی است در ژانر کمدی در باره افرادی که هرکدام به گونه ای به مشکل مالی برخورده اند و با طرح نقشه ای تصمیم به سرقت از خانه چند پیرزن میگیرند.

اگر مثل من به تاریخ فرانسه علاقه مند باشید دیدن سریال reign (سلطنت) حتما برایتان لذت بخش خواهد بود. این سریال روایتگر داستان زندگی ماری استوارت ملکه اسکاتلند است که همراه دوستانش به فرانسه فرستاده میشود تا به منظور ایجاد اتحاد میان اسکاتلند و فرانسه با شاهزاده فرانسیس پسر کاترین دومدیسی ازدواج کند . reign ریتم تندی دارد و با جذابیت، از ابتدا تا انتهای سرگذشت ماری استوارت را نشان می دهد. با اینکه ژانر سریال تاریخی ست اما به خاطر کارگردانی، بازی بازیگران و آهنگهایش مدرن جلوه می کند.

یکی از جذابیتهای سریال حضور مگان فالوز همان بازیگر دوست داشتنی نقش آنشرلی در سریال نوستالژیک و زیبای رویای سبز است که در اینجا به زیبایی نقش ملکه فرانسه، کاترین دومدیسی را ایفا می کند.

از دیگر قسمتهای جالب سریال پرداختن به زندگی الیزابت اول ملکه انگلستان و رقابت بین او و دختر عمویش ماری استوارت برای بدست آوردن تاج و تخت انگلستان است.

توصیه میکنم که فیلم جنایی پلیسی"A murder of crows یا کشتار کلاغها 1998" که سالها پیش از تلویزیون پخش شد اگر ندیدید تماشا کنید جذاب و به نظر خودم متفاوت با سایر فیلمهای جنایی هست.

داستان درباره قاتلیه که خودش قربانی یک حادثه شده به همین سبب به کشتار وکیلها میپردازه تا ثابت کنه که وکیل ها از جنایتکارها گناهکارترند و در این میان یک وکیل درستکار با بازی (کوبا گودینگ) رو هم با ترفندی به دام میندازه و ادامه ماجرا .... .

دیدنی بود مخصوصا با دوبله جذاب و حرفه ای که داشت و مخصوصا اونجایی که تو کتابخونه وکیله مجبوره پیش همکارش اعتراف کنه میگه "من اون کتاب رو ننوشتم!"

فیلم پیشنهادی من برای لذت بردن از وقت "A Man For All Seasons 1966 مردی برای تمام فصول " هست با بازی بسیار خوب پاول سکوفیلد و آن دوبله قدیمی بسیار دلنشین که غوغاست!

قصد دارم فیلمهای زیبایی رو حضورتون معرفی کنم و توصیه میکنم که حتما یک بار هم که شده ببینید برای خودم که خیلی خاطره انگیز هستند.

فیلم زیبای جاده فدریکو فلینی یادش بخیر از هنر هفتم پخش شد:

فلینی و مارچلو ماسترویانی در سکانسی از فیلم زندگی شیرین

(آنتونیوی زیبا IL BELL ANTONIO )مائورو بولونینی 1960

(طلاق به سبک ایتالیایی DIVORZIO ALLITALINA)پیترو گرمی1961

ایده استفاده از تنها یک بازیگر برای ساخت یک فیلم ترفندی است که بسیاری از فیلمسازان را وحشت زده می کند. ساخت یک فیلم موفق با تیمی بزرگ از ستارگان سینما یک چیز است و خلق یک فیلم خارق العاده و تماشایی با تنها یک بازیگر چیزی کاملاً متفاوت است. تماشای فیلم های یک نفره ای که خوب نباشند یک تجربه دردناک است، به ویژه وقتی که داستان فیلم بسیار گسترده بوده و بازی بازیگر نیز در حد خوبی نباشد. از آنجایی که این گونه فیلم ها تنها بر اساس این دو مقوله (داستان و بازی) شکست خورده یا موفق می شوند، بسیار حیاتی است که این دو عنصر در بهترین کیفیت قرار داشته باشند زیرا هیچ چیز دیگری برای جلب توجه مخاطب در فیلم وجود ندارد.

فیلم های فوق العاده جذاب,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان

و وقتی که تماشاگر در این پروسه گم شود دیگر هیچ چیزی برای سرگرم کردن و جذب او وجود ندارد. در طرف مقابل، وقتی که فیلمی با تنها یک بازیگر خوب باشد، این ژانر فرعی دراماتیک می تواند به شکل منحصربفردی یک تجربه راضی کننده باشد، تا جایی که گاهی اوقات به نقطه عطف دوران حرفه ای یک بازیگر تبدیل می شود. در ادامه این مطلب می خواهیم شما را با بهترین فیلم هایی که تنها یک بازیگر دارند آشنا کنیم. لازم به ذکر است که برخی از این فیلم ها دارای بازی های کوتاهی از شخصیت های دیگر یا دستکم صدای آن ها هستند اما تمرکز اصلی و قالب داستان بر روی یک شخصیت و یک بازیگر است.

۸- مدفون (۲۰۱۰)

اگر عبارت «رایان رینولدز گیر افتاده در درون یک جعبه چوبی برای ۹۰ دقیقه» شما را جذب نمی کند نگران نباشید زیرا واقعیت فراتر از این عبارت کوتاه است. فیلم «مدفون» (Buried) انتخاب خوبی برای افرادی که از فضاهای تنگ و تاریک واهمه دارند یا از زنده دفن شدن می ترسند نیست. با این وجود می توان آن را یک تریلر پرتنش و خشن دانست که تمامی ماجراهای آن در داخل یک جعبه چوبی که به سختی شخصیت اصلی را در خود جای داده رخ می دهد. در دقایق اول فیلم، مخاطب در جایگاه رینولدز قرار می گیرد و با خود می گوید: «اوه لعنتی، چرا اینجا اینقدر تاریک و نفس کشیدن سخت است» و بعد از آن «خدایا شکرت، یک چراغ قوه پیدا کردم که بتوانم ببینم در داخل یک تابوت چوبی کوچک چه بر سرم آمده است».

در فیلم «مدفون»، رایان رینولدز نقش پل کونروی را بازی می کند، یک پیمانکار آمریکایی که پس از مورد حمله قرار گرفتن کاروانش توسط شبه نظامیان در عراق، زنده زنده دفن شده است. این بدان معناست که «مدفون» باید تنش موجود در داستان را بدون این که کوچکترین تغییری در فضای فیزیکی ایجاد کند بالا ببرد و برای این کار تنها بر حرکات و حالات چهره رینولدز و گفتگوهای کوتاه به دنیای خارج از طریق یک تلفن همراه متکی باشد. برخلاف دیگر شخصیت های اصلی در اینگونه فیلم ها، بازی رینولدز بسیار قابل درک تر به نظر می رسد زیرا او هیچ سلاح مخفی برای استفاده ندارد. او هیچ تخصصی در خارج شدن از این شرایط نداشته و دقیقاً مانند شخصی معمولی عمل می کند که زنده زنده دفن شده باشد که باعث می شود ماجرای فیلم ملموس تر اما ترسناک تر باشد.

۷- ۱۲۷ ساعت (۲۰۱۰)

میل به زنده ماندن در شرایطی که ظاهراً همه چیز بر علیه شماست از کجام می آید؟ این سوالی است که دنی بویل و جیمز فرانکو در فیلم «۱۲۷ ساعت» (۱۲۷ Hours) بر اساس داستان واقعی یک کوهنورد که خود را در دره ای در یوتا که کمتر کسی از آن جا رد می شود می یابد، سعی در پاسخ دادن به آن دارند. پاسخ آن ها در فیلم ممکن است با چند ترفند و تقلب انجام شود که باعث می شود داستان فیلم تنها و صرفاً متمرکز بر شخصیت جیمز فرانکو نباشد، به خصوص سکانس های فلش بک که می توانند آخرین افکار یک مرد در حال مرگ باشند اما اشتباه نکنید زیرا درماندگی و ترس فرانکو است که باعث شده این فیلم یک درام انسانی باشد.

برخلاف بسیاری از فیلم های این فهرست، دنی بویل در این فیلم یک فضای بصری بسیار وسیع را در برابر چشمان مخاطب به تصویر کشیده و بزرگی و عظمت دره های یوتا را به او یادآور می شود. اما این کار بدین منظور نیست که ما را به تحسین زیبایی های مادر طبیعت وادارد. این برداشت ها برای ایجاد کنتراستی به منظور نشان دادن اوج تنهایی و درماندگی شخصیت اصلی ماجرا گرفته شده اند و این موضوع، بیش از هر حالت چهره و دیالوگ ترسناکی باعث شده که «۱۲۷ ساعت» فضایی وحشت زا داشته باشد.

۶- صدای انسان (۱۹۹۶)

چگونه می خواهید حس و ماهیت واقعی دلشکستگی را به تصویر بکشید؟ علیرغم کمدی های رمانتیک بی شماری مانند «روز ولنتاین» (Valentine’s Day)، این موضوع چیزی فراتر از به تصویر کشیدن زنانی زیبا که در حال تماشای فیلم «کازابلانکا» (Casablanca) در طول شب و برای چندمین بار هستند خواهد بود. دلشکستگی واقعی و ویرانگر شبیه اینگرید برگمن در فیلم «صدای انسان» (The Human Voice) است، زنی دلشکسته در حد دیوانگی که از لحاظ عاطفی به کلی نابود شده و در ۵ سال اخیر هر روز از معشوق خود می خواسته که روز بعد با زن دیگری ازدواج نکند. عشق این دو کاملاً سرد شده و تنها خاکستر عشق اولیه شان باقی مانده است.

اما این موضوع برگمن را از آخرین تلاش مذبوحانه و از روی درماندگی اما به شکلی دردناک واقعی خود برای روشن کردن دوباره این آتش عشق باز نمی دارد. «صدای انسان» اولین بار به عنوان یک نمایش تک نفره در دهه ۱۹۳۰ اجرا شد و بعدها با استفاده از برگمن در نقش شخصیت درمانده اصلی فیلم در قالب یک فیلم تلویزیونی نیز ساخته شد. در کمال ناباوری، این فیلم یکساعته، تماس تلفنی یک طرفه در تاثیرگذارترین شکل ممکن مخاطب را جذب کرده و تاریک ترین و تحقیرآمیزترین سطح یک رابطه عاطفی که ممکن است یک فرد دچار آن شود را به تصویر می کشد. هر کسی که به عشقی که تاریخ انقضای طبیعی آن رسیده چسبیده است حال اینگرید برگمن زمانی که می فهمد دیگر هیچ کاری نمی تواند برای بدست آوردن دوباره دل معشوق خود انجام دهد را درک خواهد کرد.

۵- ماه (۲۰۰۹)

فیلم «ماه» (Moon) شما را بدون این که احساس عاریه ای بودن فیلم و داستان را داشته باشید به یاد شاهکارهای دنیای فیلم های علمی تخیلی عمدتاً مربوط به فضا مانند «سولاریس» (Solaris)، «بلید رانر» (Blade Runner) و حتی «۲۰۰۱: یک اودیسه‌ی فضایی» (۲۰۰۱: A Space Odyssey) خواهد انداخت. «ماه» یک فیلم عمیق، هوشمندانه و غنی در مورد تنهایی و فریب و زوال عقل در فضاست. داستان فیلم در یک پایگاه فضایی رخ می دهد جایی که سم راکول در حال استخراج گازهای ارزشمند ماه برای کاستن از بحران انرژی در زمین است. راکول تقریباً در تمام طول فیلم تنهاست و داستان عمدتاً بر روی او تمرکز دارد. وی توانسته به خوبی و با همان انرژی کاریزماتیک و نیشدار خود سقوط یک فضانورد به درون دیوانگی مطلق را به تصویر بکشد به خصوص در شرایطی که می فهمد در فضا هیچ کسی جز یک ربات خشک و مضحک با صدای کوین اسپیسی کسی صدای فریادهای او را نمی شنود.

با این وجود می توان گفت که علاوه بر شخصیت راکول یک شخصیت دیگر در فیلم «ماه» وجود دارد که همان ربات است اما نباید اشتباه کرد زیرا این راکول و بازی اوست که بار اصلی و عمده داستان را به دوش می کشد. علیرغم اینکه تماشای بهتر شدن رابطه راکول با یک ربات به خودی خود جذاب است، اما جذابیت اصلی فیلم «ماه» زمانی آغاز می شود که داستان به سمتی تاریک پیش می رود.

۴- افتخار مخفی (۱۹۸۴)

کسانی که طراحی صحنه مینیمالیستی و دیالوگ محدود بین فرانک لانگلا و مایکل شین در فیلم «فراست/نیکسون» (Frost/Nixon) را خسته کننده می دانند ظاهراً باید جای دیگری دنبال سرگرمی تاریخی محور خود باشند. اما طرفداران تاریخ و سقوط های روانشناختی در فیلم «افتخار مخفی» (Secret Honor) چیزهای جذاب و تحسین برانگیز بسیاری خواهند یافت. تبدیل کردن ریچارد نیکسون به یک شخصیت قابل درک و دوست داشتنی کار دشواری است اما سناریویی که توسط دونالد فرید و آرنولد ام استون نوشته شده شرایط را برای این امر مهیا می سازد. در سخنرانی های نیکسون یک حس تحقیر خاص وجود دارد و فیلم «افتخار مخفی» که در دوران فراموش شدن رابرت آلتمن ساخته شده به دلیلی نه چندان خوشایند به عنوان مشخص ترین اثر او شناخته شده است.

این فیلم به خاطر فضای تکان دهنده و رسوایی که در مرکز داستان قرار دارد شایسته ستایش است. بار دیگر باید گفت که انسانی سازی شرمندگی عمومی بخشی از چیزی است که تماشای این فیلم را به یک تجربه خوشایند و سرگرم کننده تبدیل می سازد. فیلیپ بیکر هال نیز در نقش نیکسون یک بازی خارق العاده، مانند همیشه، از خود ارائه داده و کشمکش درونی وی را در حالی که داستان زندگی اش را با تصاویر درون اتاقش، و متعاقباً ما به عنوان مخاطبانش، در میان می گذارد را به بهترین شکل ممکن به تصویر می کشد.

۳- دویدن در سکوت (۱۹۷۲)

بهره وری یا کارآیی نام بازی است که داگلاس ترومبول به طور عمدی در فیلم علمی تخیلی پساآخرالزمانی خود انتخاب کرده است. در فیلم «دویدن در سکوت» (Silent Running) بروس درن نقش یک مسئول گلخانه بین سیاره ای را ایفا می کند که مسئولیت رشد و مراقبت از گیاهانی که دیگر قابلیت رشد در زمین بایر شده را ندارند بر عهده دارد. و او این کار را دوست داشته و به گیاهان به چشم فرزندان خود نگاه می کند و این موضوع به یک اندازه جذاب و ترسناک است. وقتی که به او دستور داده می شود گلخانه ای که این همه برایش زحمت کشیده و از گیاهان آن مراقبت کرده را نابود کند، درن تصمیم می گیرد به جای این کار تمام انسان های دیگری که درون فضاپیما قرار دارند را از بین ببرد. درن در مورد آب دادن به گیاهانش بسیار دقیق و وسواس است اما وقتی که پای منفجر کردن انسان ها به میان می آید خیلی ساده و راحت عمل می کند. اما تمرکز اصلی کارگردان بر روی نشان دادن تنهایی شخصیت درن و رابطه دائماً در حال گسترشش با گیاهانش است.

۲- لاک (۲۰۱۳)

وقتی که به یک فیلم سفر جاده ای سرگرم کننده فکر می کنید، همراه شدن با تام هاردی در یک تلاش یک و نیم ساعته پر از درماندگی برای سروقت رسیدن به بیمارستان به دلایلی که در ابتدا مشخص نیست، می تواند بدترین تصمیم باشد اما این فیلم شما را در خود غرق می کند. در فیلم «لاک» (Locke) تام هاردی به شکلی قابل باور یک سفر جاده ای را تجربه کرده و تنها منبع تماس او با دیگر شخصیت های فیلم از طریق تماس های تلفنی است که در درون خودرو برقرار می کند و بدین ترتیب به سرعت متوجه اضطراب او می شویم.

دیگر فیلم های مربوط به مسابقه انسان با زمان، مخاطب را به دفعات به لوکیشن های دیگر یا داستان های فرعی می برند تا برای مدت کوتاهی به او اجازه تنفس و خارج شدن از یک فضای پرتنش داده باشند اما «لاک» از همان ابتدا بر موضع خود اصرار داشته و برای مدت ۸۵ دقیقه از رو کردن دست خود خودداری می کند. این فیلم یک فیلم شجاعانه است که به لطف فیلمبرداری تاثیرگذار، داستانی که رفته رفته و با سرعتی مناسب تنش ایجاد کرده و بازی خارق العاده و احساسی تام هاردی به یک فیلم دیدنی تبدیل می شود.

۱- همه چیز از دست رفته است (۲۰۱۳)

سریع بگویید ترسناک ترین سناریویی که می توانید برای خود تصور کنید چیست؟ آیا این سناریو ربطی به گم شدن در دریا، به تنهایی، بدون اینکه کمکی جز هوش و توانایی های ذهنی برای رسیدن به منطقه ای امن داشته باشید، خواهد داشت؟ و شاید یک نفر از فاصله ای بسیار نزدیک در حال گرفتن فیلم از ماجراست بدون این که سعی در کمک به شما داشته باشد زیرا می خواهد فیلمش شانسی برای اسکار داشته باشد؟ فیلم «همه چیز از دست رفته است» (All Is Lost) یک فیلم مستند نیست اما احساسات خام و تعهد خدشه ناپذیر رابرت ردفورد باعث شده که این داستان به تاریک ترین شکل ممکن روایت شود که آن را به یک مستند واقعی شبیه می سازد. این فیلم داستان مبارزه یک مرد با دریا را روایت می کند و دیگر هیچ. در اینجا خبری از داستان پیچیده گذشته شخصیت داستان نیست و تنها یک فلش بک وجود دارد که لحظه بغرنج شدن شرایط برای ردفورد را نشان می دهد.

تعهد کامل نسبت به سادگی، هر گونه دیدگاهی نسبت به زندگی این مرد پیش از بلعیده شدن توسط اقیانوس هند را محدود می سازد و پیچیدگی کافی را برای ایجاد هر گونه کمبود عاطفی و احساسی فراهم می کند. شاید ردفورد در بخش زیادی از فیلم حس بدگمانی و تشکیک را ایجاد کند اما وقتی که داستان به اوج خود می رسد او نوری از امید را از طریق واقعیت گرایی خود به داخل ترس و وحشت درونی اش می تاباند. آزمایشاتی که وی در دل دریا تجربه می کند رفته رفته چیزهای بیشتری را در مورد شخصیت و درون او فاش می کنند. این فیلم داستان زنده ماندن و تلاش انسان برای بقاست که تا هفته ها پس از تماشا کردن در ذهن شما باقی خواهد ماند.

جنایت روی زمین واقعیت دارد و هر روز اتفاق می افتد . مثل گلی که می روید یا خورشید ، ما نمی توانیم جلوی آن را بگیریم ...

فیلسوفانی چون سورن کی یِرکگور همواره از وجود خدا و زندگی پس از مرگ سئوالاتی مطرح کرده اند ، اما سئوال ما این نیست که آیا بهشت وجود دارد یا خیر ؟ بلکه سئوال ما این است که چگونه میشود چیزی را به تصویر کشید که عکاسی نشده است و ممکن است واقعی نباشد؟

توانایی انجام چنین کاری را به غیر از یک خیال مستعد و سالم از کسی نمی توان انتظار داشت ، آلیس سوبالد این خلاقیت را دارد ، این مسئله با خواندن رمانهایی از ایشان قابل تصور است بخصوص رمان استخوان های دوست داشتنی - مشهود تر از همه ی آثارش ؛

آلیس سوبالد خالق رمان استخوان های دوست داشتنی

اما وقتی یک داستان تحسین شده را با کارگردان مشهور سه گانه ی ارباب حلقه ها ترکیب کنید چه مشاهده می کنید؟

فیلم با تصویری نزدیک از یک آدم برفی به دام افتاده در جهان برفی اطرافش آغاز میشود ، تصویری که در کل فیلم بازتاب دارد ...

دخترک معصومی معلّق در جهانی بینابینی که زندگی خود را پس از اتفاقی ناخوشایند برای بیننده بازگویی می کند :

اسم من سالمونِ _ه ، یه جور ماهی ، اسم کوچیکَمم سوزیه ، چهارده سالم بود که به قتل رسیدم ، ششم دسامبر 1973

سوزی فرزند بزرگ خانواده ای است خوشبخت ، دختری نجیب ، مسئولیت پذیر با احساساتی عمیق ، انتخاب سیرشا رونان با موهایی قرمز و چشم هایی آبی رنگ در نقش سوزی سالمون انتخابی است هوشمندانه که از دست دادن او را برای خانواده و بیننده ملموس تر میکند...

فیلم روایت غم و حسرتها و ترس و تردیدهای دختری است که بین دوراهی بهشت و زندگی سرگردان مانده : غم پریشانی عزیزان ، ترس فراموش شدن ، حسرت آرزوهای از دست رفته و نفرتی حاصل از حس انتقام ...

پدری که در اوج درماندگی با وسواس زیادی به دنبال قاتل دخترش است و مادری که خرد و لایستاصل مجبور به فرار از خانه میشود...

The Lovely Bonesبا موضوع خشونت ، با عزت و ملاطفت برخورد میکند و علیرغم پرسشهای قابل توجه اقتباسی است که به اسکلت اصلی رمان وفادار می ماند ؛

با حذف صحنه های دلخراش جنایت ، در مقام قاتل سوزی - تلاش استنلی توچی در نقش جورج هاروی در خلق شخصیت تک بعدی ایشان که صرفا از جنس طبیعت وحشیانه ی انسان است بسیار ستودنی است ، عملکردی که تحسین منتقدان را به همراه داشته و اورا تا مرز دریافت جایزه ی اسکار نقش مکمل مرد به پیش می برد.

پیتر جکسون فیلم جنایی - درام خود را که به تصویر برداری ، نور پردازی و آهنگسازی شاهکار برایان اینو مجهز است چون آثار گذشته با جلوه های ویژه درهم آمیخته مرز بین رئال و سورئال را ازمیان برمی دارد تا عالمی بهشت مانند ترسیم کند که بسیار دلپذیراست و شگفت انگیز، چون نقاشی دخترکی نوجوان تا جهان پس از مرگش را زیبایی و امنیت ببخشد چیزی شبیه رویاهای او...

پیتر جکسون خالق سه گانه ها ی ارباب حلقه ها و هابیت

این فیلم به شما غم و اندوه ، ناامیدی و اضطراب و البته خشم هدیه میدهد با اینحال از تماشای آن شگفت زده خواهید شد.

گوشه هایی از فیلم سینمایی استخوانهای دوست داشتنی به کارگردانی پیتر جکسون

جک سالمون(پدر سوزی) - مارک والبرگ - منوچهر والی زاده

ابیگل سالمون(مادر سوزی) - ریچل وایس - فریبا رمضان پور

گرندما لین(مادربزرگ سالمون) - سوزان ساراندون - شراره حضرتی

لیندزی سالمون (خواهر سالمون) - رز مک ایور - سمیه موسوی

کارآگاه لن فنرمن - مایکل امپریولی - میثم نیکنام

سایر صداپیشگان : حسین سرآبادانی ، مریم بنایی ، امیر منوچهری ،

دوره ی اول فرمانداری میریام ما فرگوسن که با رکود بزرگ اقتصادی همراه است ، دولتهای ایالتی و فدرال را مجبور به کاهش کارمندان و بودجه هایشان میسازد ، رنجرها نیز از این قاعده مستثنی نیستند .

با حمایت مستقیم رنجرها در دور بعدی انتخابات از راس استرلینگ رقیب مستقیم انتخاباتی میریام فرگوسن و شکست راس ، میریام کمر به حذف کامل ایشان می بندد ، پارلمان نیز در نهایت تصمیم به انحلال کامل رنجرها می گیرد ، در نتیجه تگزاس برای گانگسترهای فراری از قانون در این دوران افسردگی به مخفیگاهی امن مبدل میشود گانگسترهایی چون پریتی بوی فلوید ، جرج کلی ، ریموند همیلتون و زوج بانی وکلاید.

پس از شکستهای مکرر هووِر (اداره تحقیقات فدرال) ، اف بی آی ، کارآگاههای دالاس و پلیس های بزرگراه در شکار بانی و کلاید ، و فاجعه ی مزرعه ی زندان ایستهام در تگزاس ، لی سیمونز رئیس اداره اصلاحات پیشنهاد شتابزده ای به فرگوسن ارائه میدهد : انتصاب غیر مجاز رنجری کهنه کار به نام فرانک هیمر به عنوان مأمور بزرگراه ، که با موافقت توأم با اکراه میریام مواجه میشود .

فرانک هیمر و مینی گالت رنجرهای شکارچی بانی و کلاید

ماموران بزرگراه ساخته ی جان لی هنکاک فیلمی است که به تقلید از فیلمی چون به خاطر یک مشت دلار بیشتر اثر سرجیو لئونه ، بجای قهرمان محوری بر مدار شخصیت هایی ضد قهرمان میگردد شخصیت هایی که به لحاظ اخلاقی مبهم و تاریک هستند ...

جان لی هنکاک کارگردان و کتی بیتس بازیگر نقش میریام

دو رنجر سابق فرانک هیمر با بازی کوین کاستنر و مِینی گالت با بازی وودی هارلسون در تگزاس مأمور میشوند که زوج بانی و کلاید را شناسایی و شکار کنند .

داستان کلاسیک و مرتب فیلم با دوبله ی بی نظیر آن قطعا میتواند شما را مجذوب خویش بسازد .

گوشه هایی از فیلم سینمایی ماموران بزرگراه ساخته ی جان لی هنکاک

سایر صداپیشگان : جواد پزشکیان - کتایون اعظمی - کریم بیانی - مهناز افضلی - خشایار شمشیرگران - مستانه ریاحی و بهرام کاویان پور

درود بر جناب سرگرد گرامی؛ و تشکر دوباره بابت معرفی فیلم‌های عالی. امیدوارم دیگر-دوستان هم به این تاپیک ملحق شوند و فیلم‌های خوبی که می‌بینند را معرّفی و توصیه کنند.

امشب با دیدنِ یادنامه‌ها و گزارش‌های مربوط به خبر درگذشتِ "ماکس فون سیدو" در سایت‌های مختلف، نکته‌ای در خصوص فیلم "مُهر هفتم" [با بازی-اش] به ذهنم آمد که شاید گفتن-اش در اینجا بی‌مناسبت نباشد؛ و آن اینکه: خیلی جاها در ضبط نام فارسی این فیلم، لغزشی روی داده است و "مُهر" را "مُهره" نوشته‌اند که به کلی معنا و ماهیتِ مذهبیِ عنوان را تغییر می‌دهد! احتمالاً صحنه‌ی معروفِ "شطرنج‌بازی‌کردن شوالیه با مرگ" موجب این لغزش شده باشد و "مُهر" را همان "مُهره‌ی شطرنج" تصوّر کرده باشند!

"مُهر هفتم" امّا اشاره‌ای مذهبی به عبارتی در کتاب "مکاشفه‌ی یوحنا"ی قدّیس دارد:

«یوحنا با چشمان خیره می‌بیند که خدا طوماری را که با هفت مُهر، مُهر و موم شده بود، به بره‌ی شایسته، عیسی مسیح می‌دهد. بره، یکی‌یکی مُهرها را باز می‌کند. هر مُهری که باز می‌شود، رؤیای تازه‌ای آشکار می‌گردد ...

... بالاخره مُهر هفتم باز می‌شود. با باز شدن این مُهر، پرده از یک‌رشته مجازات‌های خدا برداشته می‌شود که هفت فرشته با هفت شیپور آن‌ها را اعلام می‌کنند [...] بالاخره، شیپور هفتم، به صدا درمی‌آید و نیروهای خوبی و بدی را که حریف هم هستند به آخرین نبرد فرا می‌خواند. در یک‌طرفِ نبرد، شیطان و نیروهایش قرار دارند؛ و در طرف دیگر، عیسی مسیح و نیروهایش».

دوستان خوبم، فیلم Malmkrog 2020 که خوشبختانه دوبله هم شده، چه کسایی این فیلم رو دیدند، آیا ارزش دیدن داره؟

یک انیمیشن بسیارزیبا محصول سال 2021 با موضوع فتح قله اورست محصول مشترک فرانسه و لوکزامبورگ

به کار گردانی پاتریک ایمبرت و مدت زمان یک ساعت و سی و پنج دقیقه

که در مدت زمان کوتاه پخش تونسته نمره 7.6 رو ازIMDB بگیره

فیلم سینمایی باجو دم اسبی الهی یک فیلم زیبا در ژانر بیوگرافی محصول سال 2021 ایتالیا

یک فیلم زیبا درباره زندگی روبرتو باجو اسطوره فوتبال ایتالیا

خوشبختانه یا بدبختانه ( الله اعلم ! ) این روزها اینقدر سریال جدید و رنگاوارنگ در اینترنت آمده که آدم گیج می شود. اما در میان این دریای سریال ها , به تازگی دو مورد را دیدم که جالب بود و تعقیب کردم؛ یکی حشاشین Assassins و دیگری شوگان Shogun . این دو از نظر روایت داستانی و کارگردانی قابل قبول و جالب هستند و اگر نسخه زیرنویس و کامل آنها را پیدا کنید به احتمال زیاد پیگیر آنها خواهید شد.

سریال حشاشین که توسط مصر ساخته شده در ایران می گذرد و به زندگی حسنِ صباح و قلعه اَلَموت می پردازد و ما همزمان با عمر خیام و خواجه نظام الملک - وزیر دربار سلجوقی - هم آشنا می شویم . سریالی قوی که به نظر من بازی بازیگرانش از بسیاری از فیلم های امروزی بهتر است.

سریال شوگان همانطور که از اسمش پیداست در ژاپن می گذرد. کسانی که به تاریخ و فرهنگ ژاپن علاقمند هستند - مانند خودم - قطعا خوششان خواهد آمد. ماجرای یک دریانورد اروپایی که دست روزگار او را در ژاپن گرفتار کرده و از نزدیک درگیر آداب عجیب ژاپنی ها و روابط بین سامورایی ها و ارباب های ژاپنی می شود. البته شاید برخی قسمت های آن برای مخاطبِ بی حوصلهِ امروزی کشدار باشد و کمی خسته تان کند اما به لطف دکمه Fast Forward - که از اختراعات مهم بشر است - این مشکل هم قابل حل است.