تالار   کافه کلاسیک
حقیقت محوری - نسخه قابل چاپ

+- تالار کافه کلاسیک (https://cafeclassic5.ir)
+-- انجمن: تالارهای عمومی (/forumdisplay.php?fid=21)
+--- انجمن: محله چینی ها (/forumdisplay.php?fid=38)
+--- موضوع: حقیقت محوری (/showthread.php?tid=1128)


حقیقت محوری - بـاب - ۱۳۹۹/۴/۱ عصر ۰۴:۱۵

توی این پست گفته بودم که از جمله ویژگی های دوستان غربی داشتن نگاه کلان هست. از جمله به پدیده زمان و مکان.

این که پیشرفت گونه انسان رو در طول تاریخ نگاه می کنند و از مسیری که در طول این هزاران سال طی شده خوشحال اند و خودشون رو میراث دار نسل ها انسان می دونند.

توی همچین فرهنگ و با همچین تفکری بعضی کتاب ها بیشتر فروش میرن چون انطباق بیشتری با دغدغه های افراد دارن. برخلاف ایران که هر جا میری کتاب روانشناسی و تعدادی رمان جز پرفروش ترین ها هست اینجا کتاب هایی که برای بهبود دنیا دارن تلاش می کنند از همه محبوب تر هستند.

چند وقتی هست شروع کردم به خوندن یکی از کتاب هایی که اینجا خیلی پرطرفدار هست به اسم حقیقت محوری. قصد نوت برداری بعد از اتمام هر فصل از کتاب رو داشتم که با خودم گفتم می تونم اینجا بنویسم شاید برای چند نفر دیگه هم جالب بود.

هدف کتاب نشون دادن این نکته هست که دنیا از چیزی که فکرش رو می کنیم بهتر هست و برخلاف تصور خیلی از آدم ها شرایط داره با سرعت خوبی روز به روز بهتر میشه. (اینجا هم به نظر برعکس دنیا هستیم)

کتاب سعی می کنه با ارائه کردن آمار بره جلو که حرف هاش مستند باشه. با وجود این که فکر می کردم همچین کتابی احتمالا خیلی کسل کننده خواهد بود ولی واقعا اینجوری نیست.

مقدمه کتاب با ارائه 13 تا سوال سه گزینه ای راجع به اوضاع کلی دنیا شروع میشه و به منظور ارزیابی تطابق تصور خواننده با واقعیت دنیاست. به عنوان نمونه می تونم این ها رو بگم

1) در طول 20 سال گذشته درصد افرادی که در فقر مطلق زندگی می کردند...

  • تقریبا دو برابر شده
  • تقریبا ثابت مونده
  • تقریبا نصف شده

2) الان دو میلیارد کودک زیر 15 سال در دنیا داریم. در سال 2100 این تعداد چقدر خواهد بود؟

  • 2 میلیارد
  • 3 میلیارد
  • 4 میلیارد

3) در سال 1996 ببرها، پانداها و کرگدن های سیاه در خطر انقراض بوده اند. الان چندتاشون همچنان در خطر هستند؟

  • هیچکدام
  • یکی
  • دو تا

بعد در هر فصل کتاب یکی از خطاهای شناختی (غریزی) رو که باعث میشه ما فکر کنیم دنیا از چیزی که هست بدتره رو تفسیر می کنه. که به مرور زمان بعد از اتمام هر فصل خواهم گفت...

  1. پیش گفتار
  2. غریزه شکاف




غریزه شکاف - بـاب - ۱۳۹۹/۴/۲ عصر ۱۱:۲۳

حرف حساب این فصل کتاب این بود که خیلی وقته دیگه نمیشه دنیا رو به دو گروه کشورهای پیشرفته و عقب مونده تقسیم کرد. نسبت به پنجاه سال پیش خیلی کشورها به هم نزدیک شدن. وضعیت زندگی توی مصر الان از سوئد پنجاه سال پیش خیلی بهتره

پیشنهاد نویسنده اینه که از این به بعد کشورها رو برحسب درآمدشون به چهار گروه تقسیم کنیم. سطح یک میشه فقر مطلق و سطح چهار میشه رفاه. هر کشور رو هم با میانگین درآمد افرادش در روز می سنجه.

سطح 1 : زیر 2 دلار در روز

سطح 2 : زیر 8 دلار در روز

سطح 3 : زیر 32 دلار در روز

سطح 4: بالای 32 دلار در روز

و توصیفی هم از کیفیت زندگی در این سطوح ارائه میده که خلاصه اش میشه شکل زیر:

البته مخاطب اصلی کتاب جامعه سوئد هست که خیلی هاشون فکر می کنند بجز اروپا بقیه دنیا در بدبختی کامل به سر می برند! و حرف اصلی نویسنده اینه که نه اینجوری نیست! فقط نصف دنیا در بدبختی کامل به سر می برند!!!

خوندنش برای من که فکر می کردم ایران یکی از بدترین جاهای دنیاست خیلی ناامیدکننده بود به جای امیدبخش. چون با این توصیفات دیدم که ایران تازه سطح 3 محسوب میشه (حداقل قبل از گرونی دلار)

4 میلیارد نفر دارن توی سطح 1 و 2 زندگی میکنند که واقعا وحشتناک هست. ولی خب حداقل دونستنش باعث شد که ببینم انقدر هم شرایط بد نیست. حداقل در مرکز کشور. وگرنه حاشیه نشینان که همون سطح دو محسوب میشن که برای پیدا کردن آب آشامیدنی هم کلی بدبختی باید بکشند.

نهایتا در انتهای فصل سه دلیل عمده برای این تمایل غریزی برای در نظر گرفتن شکاف میان کشور بررسی شده که عبارت هستند از:

1- مقایسه میانگین ها:

با مقایسه میانگین درآمد های کشورها شاید اختلاف بین کشورها زیاد به نظر برسه ولی وقتی نمودار کل درآمدها رو با هم مقایسه کنید می بینید که نمودارها اشتراک های زیادی دارند. اینجوری اگه نگاه کنید اون شکاف کمرنگ میشه توی ذهن آدم

2- مقایسه اکستریم ها:

با توجه به این که رسانه اصولا اوج بدبختی ها رو نشون میده ما خیلی وقت ها اکستریم های کشورهای بیچاره رو می بینیم و با کسانی که توی کشور خودمون (سوئد) دیدیم مقایسه می کنیم و فکر می کنیم شکاف خیلی زیاد هست. در حالی که توی یک کشوری که ما (سوئدی ها) بهشون میگیم بدبخت هم جاهایی با سطح رفاه بالا هست

3- نگاه بالا به پایین:

برای کسی که توی سوئد زندگی می کنه به خاطر نگاه بالا به پایین همه غیر از خودش فقیر محسوب میشه مثل کسی که از بالای برج به بقیه نگاه می کنه و همه رو کوتاه تر می بینه... ولی باید اختلاف ها و سرعت رشد رو هم در نظر گرفت

خلاصه این بخش کمابیش همین بود




غریزه منفی بافی - بـاب - ۱۳۹۹/۴/۷ عصر ۰۷:۴۸

تمرکز این فصل بیشتر روی این بود که بگه ما آدم ها دنیا رو خیلی منفی تر از چیزی که هست می بینیم. البته چیزهای زیادی بدتر شده واقعا توی سال های اخیر. ولی اصولا وقتی آدم ها راجع به بدتر شدن دنیا حرف میزنند راجع به اینا حرف نمی زنند. از جمله چیزهایی که واقعا بدتر شده میشه اینا رو مثال زد: ماهیگیری بیش از حد و تخریب های زیست محیطی. آب شدن یخ ها و بالا آمدن سطح آب.

ولی فاکتورهای اساسی تر رو اگه در نظر بگیرید اوضاع دنیا به سرعت رو به بهبود هست. یک لیست بلندبالایی ارائه کرده از چیزهای مثبتی که زیاد تر شده و چیزهای منفی ای که کمتر شده:

لیستش که طولانی هست. ولی این چیزها چشم من رو گرفت:

کاهش چشمگیر ابتلا به ایدز، مرگ و میر کودکان، کشورهای با مجازات اعدام، کودکان کار، تخریب لایه ازون، قیمت پنل های خورشیدی

افزایش چشمگیر حق رای برای زنان، نجات کودکان سرطانی، دسترسی به آب، واکسیناسیون

برای اینکه چرا با وجود همه این ها ما باز هم فکر می کنیم دنیا در حال بدتر شدن هست به این موارد اشاره کرده (البته باز هم میگم این کتاب برای خاورمیانه ای ها نوشته نشده. اونجا به نظرم واقعا در حال بدتر شدن هست!)

  • یادآوری شیرینی های گذشته: اصولا چیزهایی که از قدیم یادمون می مونه خیلی بهتر از واقعیتش هست. ذهن ما نکات منفی رو فراموش می کنه و تصویری فانتزی از گذشته به یاد ما میاره. در صورتی که اگه برگردیم به همون زمان می بینیم چقدر همه چیز بد بوده.
  • اخبار هدایت شده: به این دلیل که اخبارهای بهبود تدریجی کسل کننده هستند، مدیا که توسط پول هدایت میشه ترجیح میده که اخبار هیجان انگیزتری ارائه کنه. برای همین دنبال سوژه های دراماتیک می گرده جهت نمایش دادن
  • مراجعه به احساس به جای تفکر: خیلی ها به این دلیل که نمی خوان عذاب وجدان داشته باشند اعتراف نمی کنند که دنیا در حال بهتر شدن هست. چون در عین حال که دنیا در حال بهتر شدن هست باز هم زشتی های زیادی داره. خیلی ها فکر می کنند اگه این رو بگن دارن از همه زشتی ها چشم پوشی می کنند. در صورتی که چیزها می تونند همزمان بد ولی بهتر از گذشته باشند.

به نظر خود من هم پیشرفت تکنولوژی باعث شده که ما صدای اقلیت ها رو هم بشنویم. در گذشته مناطق محروم آفریقا سختی های بیشتری می دیدند ولی چون کسی فیلم برداری نمی کرده ما متوجه هم نمی شدیم که بخوایم ناراحت بشیم. الان ولی هر خبرنگار مستقلی می تونه بره اونجا و فیلم برداری کنه و ما فکر کنیم که اینا چیزای جدیدی هستند. در صورتی که کاملا برعکس هست.




غریزه خط مستقیم - بـاب - ۱۳۹۹/۴/۱۵ عصر ۰۹:۱۸

این رو سومین ابراشتباه یا Mega misconception اسم گذاری کرده. هر چند من خیلی حرف حساب این فصل رو نفهمیدم.

چیزی که میگه اینه که هر نموداری یک خط مستقیم نیست. با شیوع بیماری ابولا شروع می کنه که رشدش خیلی سریع تر از یک خط هست. که بدترش رو خودمون دیدیم با شیوع کرونا

بعدش جمعیت رو مثال میزنه که درسته رشد زیادی داشته ولی این رشد به شکل خط نیست و کم کم متوقف میشه و به یک بالانس میرسه. در واقع در طول هزاران سال به علت نرخ زیاد مرگ و میر آدم ها فرزندآوری زیادی داشتند ولی بعد از مرگ کودکان جمعیت تقریبا ثابت می مونده. ولی با بهبود شرایط بهداشتی این نرخ فرزندآوری باعث انفجار جمعیت شده. ولی از این به بعد با توجه به این که در اکثر دنیا متوسط تعداد فرزندان کم شده تا صد سال آینده دوباره به یک بالانس نسبی خواهیم رسید.

بعد در جواب سوالی یکی از مخاطبین که کمک کردن به کشورهای آفریقایی جهت بالابردن سطح بهداشت منجر به انفجار جمعیت در آفریقا خواهد شد میگه که اتفاقا این کمک ها باعث میشه که نرخ مرگ و میر پایین بیاد و خانواده ها به سرعت تعداد فرزندانشون رو کم کنند. برای همین مرگ و میر کمتر به معنی رشد کمتر جمعیت هم خواهد بود.

در پایان فصل هم به دسته بندی کمیت های مختلف بر اساس نوع رابطه با درآمد می پردازه:

  • رابطه خطی: چیزهایی که با زیاد شدن درآمد به شکل خطی رشد می کنند. تعداد سال های تحصیل - سن ازدواج خانم ها - درصدی از درآمد که به فرهنگ اختصاص داده میشه
  • رابطه S شکل: چیزهایی که بعد از رد شدن از فقط مطلق ناگهان رشد زیادی دارند. مثلا واکسیناسیون که در سطح درآمدی اول خیلی کم هست ولی همین که وارد سطح درآمد دوم میشیم تقریبا به 100% میرسه. مثال های دیگه داشتن یخچال و سواد خواندن و نوشتن هست
  • رابطه قله ای: کمیت هایی که هم در سطح درآمدی یک و هم در سطح درآمدی چهار کم هستند ولی در سطوح دوم و سوم زیادتر دیده میشن. مثال هاش تصادفات جاده ای - نرخ خرابی دندان و غرق شدن کودکان هست.
  • رشد نمایی: چیزهایی که به سرعت زیاد میشن با افزایش درآمد. به عنوان مثال میزان مسافرت سالیانه و میزان آلودگی کرین دی اکسید هست.

به عنوان حسن ختام هم میگه وقتی خودمون رو محدود به جامعه اطرافمون بکنیم خیلی از این نمودارها رو به شکل خط می بینیم. در صورتی که در مقیاس کلی شاید اصلا خطی نباشند.

چیزی که خودم از این فصل بیشتر از همه دوست داشتم درک اون رابطه های S شکل بود. به این معنی که با کمکی اندک به سطح درآمدی اول میشه تغییرات بسیار زیادی توی زندگی شون ایجاد کرد. اینجاست که چند دلار می تونه خیلی بیشتر از چند دلار بیارزه.