The top 10 … cities on film
با درود
باز هم با سرکی به سایت جذاب نشریه گاردین مقاله ای را تحت عنوان ده فیلم برتر در نمایاندن شهرها، دیدم که از دو جهت برایم جالب بود هم با تاپیک خودمان در کافه جور در می آمد و هم یکی از این فیلمها ایرانی بود! من هفت عدد از شرح این فیلمها را ترجمه و با اندکی ویرایش و پیرایش! خدمت عزیزان تقدیم می کنم:
از لس آنجلس بی احساس و سرد در مخمصه ی مایکل مان، تا ونیز اسرار آمیز در حالا نگاه نکن ِ نیک روگ ... این فیلمها با نگاهی ورای منظر و شهرت عمومی شهرهایشان ،به این شهرها هویتی مستقل بخشیده اند:
نیویورک درفیلم منهتن Manhattan 1979

هیچ کلیشه ای به زیبایی این فیلم نمی تواند به مثابه نامه ای عاشقانه برای یک شهر باشد! در کمدی پرزرق و برق وودی آلن با شاهکار فیلم برداری مونوکروم گوردون ویلیس منهتن دلبرانه شما را مسحور می کند. بر در و دیوار فیلم لکه های جرم و باندبازی از محله های نیویورک زدوده شده است تا منهتن را هنوز در اوج بدنامی، آرمان شهری پیچیده نشان دهد. در آغاز سکانس ابتدایی فیلم با مونتاژی مشهور و همراهی موسیقی «راپسودی در بلو» ِ جورج گریشوین، صحنه های باشکوهی از روز و شب این محله زیبا خاطرات نوستالژیک فیلم را پیشاپیش در چشمان بیننده به نمایش می گذارد. دوربین آلن چهره نیویورک را که موطن اوست باشکوه هرچه تمامتر به تصویر می کشد. خودش در این باره درجایی گفته است:
"منهتن،محله زیبای رویاهای کودکی من بود. من در بروکلین بزرگ شدم که محله خوب دیگری است. اما منهتن همه خواستنیها را یکجا داراست: جاز، بیشتر سینماهای بزرگ، و سنترال پارک... از همان لحظه ای که توانستم خانه پدری را ترک کنم به منهتن رفتم و تاکنون نیز عمر خود را درآنجا سپری کرده ام."
لندن در همیشه یکشنبه ها بارانی است It Always Rains on Sunday 1947

بسیاری از فیلم ها از جاذبه های توریستی لندن در صحنه های متعدد بهره می گیرند. تصویر هوایی از مجلس عوام در لندن یا این اواخر بنای خیار چنبری Gherkin خیلی در این خصوص کاربردی بوده و هستند. اما در ملودرام عالی رابرت هَمر همیشه یکشنبه ها بارانی است 1947 قضیه کاملا متفاوت است. او گاهی ازعمارت های شاخص تصویری نشان می دهد اما لوکیشن اصلی فیلم نمایش محله های عامی شهر چون استرتفورد و چاک فارم است از این حیث با فیلم Les Enfants Du Paradis از مارسل کارنه مقایسه می شود که بازارهای پرتکاپوی شهر را به نمایش می گذارد. این یک استفاده هوشمندانه از «لندن» است.
بلفاست در جدا افتاده Odd Man Out 1947

کارول رید کارگردانی است که در نمایش شهرها در فیلمهایش کارنامه درخشانی دارد. در فیلم جدا افتاده بلفاست به خودی خود دارای یک شخصیت و هویت است. هیچکس وین فلاکتبار جنگ زده را در فیلم مرد سوم او از یاد نمی برد اما بلفاست در جدا افتاده به همان اندازه دارای طراحی صحنه های قوی و تنظیمی دقیق در نمایشی کاملا مستند گونه است. بلفاست قبل از حادث شدن مشکلاتش یک شهرستان پر رونق،شکوفا و سرشار از زندگی است که یک تراموای جمع و جور راحت و بدون خطر می تواند سرتاسرش را طی کند بروز یک وضعیت خطرناک در فیلم در واقع پیش آگهی از حوادث وخیم آینده این شهر می دهد. جانی (جیمز میسون) یک شورشی ایرلند شمالی است که با آزادی از زندان برای تامین معاش اقدام به سرقت مسلحانه از بانک می کند و چهره شهر را به اضطراب می کشاند... یک فیلم عالیِ شهری...
پاریس در کلوئه از 5 تا 7 1962 Cléo De Cinq À Sept

فیلم سازان موج نوی فرانسه، پاریس درخشانی را که با فرهنگ مردمی از نو احیا شد به خبرگی به تصویر کشیده اند. هر چند شاید هنوز حق این مطلب بطور کامل ادا نشده باشد اما اشخاصی چون تروفو، گدار و ریوت درآثار برجسته شان به شهر پاریس یک هویت مجازی بخشیده اند. در این میان آنیس واردا در فیلم زیبایش کلوئه از 5 تا 7 با دیدی متفاوت غمناک، ظریف،شوخ و غمگین به همه جای شهر سرک می کشد. کلوئه خواننده جوان که می پندارد بیمار شده است در فاصله دو ساعته انتظار برای دریافت جواب آزمایشات پزشکی اش سرخوشانه در پاریس پرسه می زند، جوری که حتی بیننده عاشق امروزی هم هوس می کند پرسه های او را در پاریس تجربه کند. نگاه واردا هستگی گرایانه و پاریس واردا سرشار از شیفتگی است.
لس آنجلس در مخمصه Heat 1995

در فیلم مخمصه ی مایکل مان آل پاچینوی پلیس در برابر دنیای تبهکارانه ای که دنیرو در رُل گانگستر ساخته است قد علم می کند...یک فیلم لس آنجلسی به تمام معنا. فیلم نمایانگر کلان شهری بزرگ و پرآلایش و فاقد احساس است. مخمصه مجرمان لس آنجلس را بی مایه و حتی در بی وزنی نشان می دهد! آنها در لس آنجلس ریشه ندارند حتی وابستگی عاطفی هم در آن یا با آن ندارند. اگر اوضاع وخیم شود فلنگ را می بندند. لس آنجلس مایکل مان نمادی مدرن از شیشه و فولاد است مکانی که شهوت را به اوج می رساند و در زرق و برقش صحنه های پیاپی تیراندازی چشم را می زند. این نما بسیار از لس آنجلس تاریخی ای که الکس هولدریج با فیلم درجستجوی (بوسه) نیمه شب In Search of a Midnight Kiss 2007 به نمایش گذاشته متفاوت است. شراره های LA برانگیزاننده تحریکات جنسی است اما عشق؟ هرگز...
ونیز در حالا نگاه نکن! 1973 Don’t Look Now

یکی از برجسته ترین جلوه های شهری در این فیلم ترسناک نمایان است. دونالد شاترلند و جولی کریستی در نقش زن و شوهری که دخترکوچکشان را در اثر تصادف از دست داده اند برای تسکین خاطر به ونیز می آیند. اما بجای چشم اندازهای زیبای شهر در هرکجا تجلی روح دخترشان مایه عذاب می شود. ونیز در فیلم باشکوه نیکولاس روگ بسیار مرموز،مبهم و غریب است. جاذبه های توریستی شهر تظاهری ندارند . روگ از کلیشه ها استفاده نمی کند حتی پرداختن به میدان مشهور سن مارکو که شاخصه تمام فیلمهای ونیزی است در فیلم روگ جایی ندارد. او با آبراهه ها و گذرگاه های پیچ در پیچ نوعی حس گمگشتگی و هراس را به بیننده القا می کند و این مکانها در شب رعب آور ونفس گیر می شوند. انگار در پشت کانالهای مازگونه شهر توطئه ای پنهان است که به مرگ منتهی می شود.
----------------------------------------------------------------
داکار در توکی بوکی 1973 Touki Bouki

-----------------------------------------------------
نانجینگ در تب بهاری Spring Fever 2010

-----------------------------------------------------
رم در زیبایی بزرگ 2013 The Great Beauty

-----------------------------------------------------
و بالاخره:
تهران در چهارشنبه سوری 2006 Fireworks Wednesday


تهران در رسانه های غربی بصورت محدود،بسته و غریب به تصویر کشیده شده است. درنگاه اکثر تماشاچیان غربی نمای تهران با مناظر گروگان گیری یا تشییع جنازه آیت اله مجسم می شود. این فیلم اصغر فرهادی به ما نشان می دهد تهران هم شهری مانند یک شهر متمدن اروپایی است نه آنچه که بینندگان تصورش را دارند. تهرانی ها در تکاپوی معاش و سرگرم کار و استرسهای روزانه هستند و اثری از چهره نظامی-سیاسی که خبرگزاریها سعی دارند از تهران بسازند درفیلم نیست. چهارشنبه سوری فرهادی یک درام باشکوه است که حول یک سنت باستانی پیش ازعید نوروز یعنی آتش بازی در کوچه ها و خیابان ها می چرخد. تهران در چهارشنبه سوری به مانند یک کندوی عسل آکنده از مردمانی با رفاه نسبی است که گاه وز وز اسرار و دروغ هایشان از پس شش ضلعی ها، به گوش می رسد.
http://www.theguardian.com/cities/2014/a...-la-venice