تالار کافه کلاسیک

نسخه کامل: موگامبو - گوریل بزرگ
شما درحال مشاهده محتوای قالب بندی نشده این مطلب هستید. نمایش نسخه کامل با قالب بندی مناسب.

 "موگامبو" در فرهنگ گسترده آفریقا واژه ای است که معانی متفاوت دارد. بومیان قاره سیاه آن را اصطلاحی برای ابرازهوسهای شهوانی می دانند اما این کلمه بطور اخص در کنیا به معنای "گوریل بزرگ" می باشد. اسم نامتعارف موگامبو البته در پرده جادویی سینما نیز ثبت شده است: فیلمی محصول 1953 کمپانی متروگلدوین میر، به کارگردانی جان فورد، که درآن سلطان هالیوود کلارک گیبل نقش آفرینی کرد و درحقیقت تقلید پرخرج وشکوهمندی از فیلم "غبار سرخ" محصول 1932 است.

موگامبو 1953

Mogambo

 

دو دهه پیش از موگامبو MGM  کارگردانی فیلم غبار سرخ را به ویکتور فلمینگ واگذار کرده بود ولی بازهم کلارک گیبل بازیگر نقش اصلی فیلم بود وتمامی صحنه هایش در استودیو فیلمبرداری شده بود. درحالیکه بخش اعظم "موگامبو" با انگیزه ای بلندپروازانه در جنگلهای انبوه کنیا فیلمبرداری شد و از اینرو حاوی تصاویر بدیع طبیعت بکر آفریقا و حیات وحش بی نظیر آن است. مناظری که شاید بیننده قرن بیست ویکمی که اشباع شده ازارتباطات بالاخص اینترنت و ماهواره است، براحتی از کنارآنها بگذرد درحالیکه یک قرن پیش دیدن فریم به فریم آفریقای باابهت و دور ازدسترس برای تماشاچی مشتاق سینما غنیمتی بس ارزنده بود. به همین دلیل هم فیلمی که با بودجه سه ملیون دلاری بسته شده بود پنج ملیون دلار سود عاید عوامل تولیدش نمود. درحقیقت اقدام پرهزینه و سراسر ریسک کمپانی برای فیلمبرداری فیلم در لوکیشن اصلی بسیار موفقیت آمیز بود. جان فورد با استادی تمام حیات وحش آفریقا و رسومات خاص قبایل بدوی را در شات های رنگی تکنی کالربه تصویر کشید و دراین میان در این گوشه ی مهجور و چشم نواز ناشناخته از دنیا با بومیان بدوی اش، انسانهای متمدن قاره جدید، حادثه ساز و سوژه فیلم بودند.

موضوع فیلم البته چنگی به دل بینندگان و منتقدان نزد و شاید تنها و تنها همین سفر پرماجرای آفریقایی بود که باعث نجات فیلم در گیشه و جلب نظر تماشاچی مشتاق ماجراجویی گردید. گرچه نمایش بازی زیبای سه چهره محبوب هالیوودی  کلارک گیبل، آوا گاردنر و گریس کلی، برای تماشاگران کشش داشت ولی بیش از آن "موگامبو" به نوعی در حکم یک تور سیاحتی آفریقا برای آنان بود و اکثر نشریات سینمایی از زمان اکران تاکنون بزرگترین نقطه قوت موگامبو را همین فیلم برداری و به تصویر کشیدن طبیعت وحشی و ناب کنیا میدانند.

سناریوی موگامبو در قالب درام ماجراجویانه و یک مثلث عشقی کلیشه ای توسط جان لی ماهین براساس نمایشنامه ای اثر ویلسون کولیسون نوشته شد. ماهین همان سناریستی بود که فیلمنامه غبار سرخ را نیز در کارنامه داشت. جان فورد در ابتدا تمایلی به کارگردانی فیلم موگامبو نداشت اما قراردادش با کمپانی او را ملزم نمود تا پروژه را بدست گیرد. موگامبو برای فورد شاید بیشتر یک التزام شغلی بود نه سوژه ای که یک کارگردان را عمیقا و باتمام وجود جذب خود نماید برای همین هم فورد دستمایه های محبوب وسترن هایش را در این فیلم بکار گرفت و ناگزیر موگامبو فیلمی از آب درآمد که تم و پس زمینه کاملا آفریقایی با ریتم وسترن غرب وحشی را داشت!... فورد درهمان سال فیلم  "خورشید تابان می درخشد the sun shines bright " را هم کارگردانی کرد، سوژه ای که بیشتر با روحیاتش تطابق داشت و تا حدودی مثل اکثر فیلمهایش بازتابی از جنبه های شخصیش می نمود.

بهر تقدیر موگامبو با داستان خشن مردانه اش در یک کمپ شکار در دل کنیا آغاز گردید و همان ابتدا صلابت و جذابیت شکارچی اصلی و سرپرست کمپ ویکتور مارشال (کلارک گیبل) را به رخ بیننده کشید. اما فیلم خیلی زود باحضور دوستاره زیبای زن، گاردنر و کلی و بپاخاستن رنگ و بوی زنانه و عاشقانه تلطیف شد. گاردنر در نقش الوییز ملقب به هانی بیر دختر نمایشگرماجراجویی است که به دعوت یک مهاراجه از آن سردنیا پا به کمپ مارشال می گذارد و وقتی می فهمد مهاراجه قالش گذاشته ناگزیر به ماندن موقت در کمپ شکار می گردد. او بزودی دلباخته مارشال گشته و درحالیکه رفته رفته این کشش می توانست دوجانبه شود، سرنوشت پای جانورشناس جوان دونالد نوردلی و همسر زیبایش لیندا با بازی گریس کلی را وسط سافاری می کشاند. لیندا هم که دلزده از اخلاقیات همسرش است درهمان برخورد اول تحت تاثیر جادوی سکنات شکارچی میانسال کمپ قرارگرفته و فی الفور عاشق مارشال می گردد. آنها بصورت گروهی سفری را برای رسیدن به مقر گوریل های آفریقایی و شکارشان آغاز می کنند و این سفرمارشال را بیش از پیش به لیندا نزدیک و از هانی بیر دور می کند. بهانه سفر شکار یک گوریل برای تحقیقات نوردلی است اما لیندا و هانی بیر تنها در پی شکار یک گوریل بزرگ و رام کردن او، "ویکتور مارشال" هستند...

در خاتمه فورد کاملا اخلاق گرایانه عمل کرده و مثلث عشقی دست آخربه دو خط موازی تبدیل می شود . فیلم که محتاطانه روند نامطلوب خیانت به ازدواج و عشق ممنوع را درپیش گرفته بود سریع با دلربایی وبی پروایی های هانی بیر به راه راست هدایت میشود! ویکتور مارشال به هانی بیر می رسد و زن و شوهر جوان محقق و ماجراجو نیز به زندگی سابقشان باز می گردند.

تمامی نقش آفرینان موگامبو کاری قابل قبول ارائه کردند. کلارک گیبل مثل همیشه جذاب، متکی به نفس، جسور، شوخ طبع و سرسخت ظاهر شد. بازیش درخشان بود بگونه ای که حتی در میانسالی هم جذبه اش به حدی بود که تمایل دو زن جوان را دراین مثلث عشقی باورپذیر نماید. اما آنچه بیش از بازی گیبل جلب نظر نمود دوستاره زن فیلم آوا گاردنر و گریس کلی بودند که هردو برای موگامبو کاندید دریافت اسکار شدند: گاردنر به عنوان بهترین بازیگر زن اصلی و کلی هم نامزد بهترین بازیگر زن مکمل. گاردنر در موگامبو به اوج بازیگریش دست یافت. او هرگز اینچنین طبیعی، جذاب و پرکشش ظاهر نشده بود انگار کاراکتر هانی بیر ازدرون خود آوا گاردنر برخاسته بود. موگامبو سومین بازی سینمایی گریس کلی بود. او که از ابتدا برای بازی در این نقش درنظر گرفته نشده و به علت انصراف جین تیرنی جایگزین او درنقش لیندا گردید، با بردن جایزه بهترین بازیگر زن مکمل بفتا و نامزدی اسکار تبدیل به ستاره ای نوظهور شد ومتعاقب موگامبو در نقشهای موفق دیگری نظیرنقش لیز درفیلم پنجره عقبی هیچکاک ظاهر گردید.

موگامبو در جشنواره بفتا کاندید بهترین فیلم شد با اینحال بسیاری از منتقدان نسخه اصلی فیلم یعنی "غبار سرخ" را بالاخص با بازی خیره کننده جین هارلو بر آن ترجیح می دهند و شاید همین "غبار" فرو نشسته بر "موگامبو" باعث شده سینما پیشگان و فیلم دوستان جدید و قدیم چندان حس قرابتی با موگامبو و گوریل بزرگ آن نداشته باشند.

منبع: مجله هنری ایران فیلم- مقاله بررسی فیلم موگامبو از خانم لمپرت

http://iranfilm251.com/%D8%AF%D8%A7%D9%8...http://iranfilm251.com/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%D9%85%D8%AC%D9%84%D9%87-%DB%8C-%D8%A7%D9%84%DA%A9%D8%AA%D8%B1%D9%88%D9%86%DB%8C%DA%A9%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%/

با تشکر از خانم لمپرت درخصوص یادآوری یکی از بهترین فیلمهائی که در مورد مثلث عشقی در تاریخ سینما ساخته شده است.

 مثلثهای عشقی هرگز پایان خوبی نداشته است . زیبایی آوا گاردنر در این فیلم خیره کننده است و البته جذابینهای گریس کلی و خود کلارک گیبل... در پایان فیلم این گیبل است که به جزای ارتباط با دو معشوق تیر میخورد و زخمی میشود. معمولا در مثلثهای عشقی این مرد است که تاوان سنگینی میدهد اما در فیلمی چون غزل (ساخته مسعود کیمیائی) براساس داستانی از خورخه لوئیس بورخس ، این زن (معشوق) است که توسط مردها (فردین و قریبیان) کشته میشود تا رشته دوستی آنها بخاطر یک زن از هم نگسلد... که البته این هم به نوعی عشقی دیگر است .

یکی از اضلاع یا رئوس مثلثهای عشقی هماره محکوم به نیستی است. یکی از بهترین نمونه های مثلثهای عشقی در تاریخ سینما کازابلانکاست و اگر عمری باشد به بهانه بررسی دو دوبله کازابلانکا ، از سیر تا پیاز عشق در ادبیات ایران و دنیا ، مثلثهای عشقی در ادبیات و سینما و خود این فیلم را حلاجی خواهیم کرد.

 به شخصه فکر میکنم اگر بجای همفری بوگارت ، کلارک گیبل در کازابلانکا بازی میکرد فیلم بهتری از آنچه هست بیادگار میماند. صلابت گیبل ( به لحاظ ویژگیهای بارز شخصیت مرد ) در تاریخ سینما فراتر از بوگارت بوده است .

درحال حاضر دوستان را به رویت عکسهایی از موگامبو دعوت میکنم. رقابت گاردنر و کلی برای داشتن کلارک گیبل در این فیلم دیدنی است.

عکسها از روی بهترین نسخه موجود توسط این حقیر تهیه  و منحصرا متعلق به کافه کلاسیک است.

آدرس های مرجع