تالار کافه کلاسیک

نسخه کامل: زنان افسانه ای تاریخ سینما
شما درحال مشاهده محتوای قالب بندی نشده این مطلب هستید. نمایش نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحات: 1 2 3 4 5 6

صحبت از زنان افسانه ای شد، دیشب تو کافه ی طوطی آبی یه کَل کَلی شد بین من و سروان رنو

راستش تا حالا خیلی با، مرام و انسونیٌت سروان حال کردیم، با دونستنی های سینماییش ام که خیلی پُره! خیلی خیلی پُره-  اما پای زن که به میون می آد خون جلو چشامونو می گیره و سروان و غیرسروان  حالیمون نیست!

سروان یه کل رفته بود واسه هیچکاک! که :"... توی خونه یه زن زشت داشت: آلما . البته این زن رو وقتی هنوز معروف نشده بود برای رضای خدا گرفت." اینم لینکش!

کتابی درباره ی آلما هیچکاک

مام که پای هیچکاک به میون میاد هیچ، کاک و ماک حالیمون نیست، حیرون که چطو سروان این نکته ی مهم از زیر کلیدای صفحه کلیدش در رفته! مگه میشه! آلفرد هیچکاک بدون آلما، یه میون نویس فیلمای درپیتیه! جدی می گم! یه نامه ی درگشاده واسه ی سروان نوشتیم و با اجازه از سرفرماندهی رایش سوم اونو واسه ملت پخش می نماییم. سروان به دل نگیر! به خدا خیلی باحالی ولی ...، این هیچکاکه، هیچکاک!

اینم متن سر و ته گشاده ی نامه امان:

پاسخ به زن زشت هیچکاک!

سروان عزیز و ارجمند!asabiسر صحنه ی فیلم برداری

این زن رو بشناس

اون تو خیلی از کارای هیچکاک نقش مهم تری از خودش داشت

هیچکاک توی آخرین جلسه ی عمومی از سه زن تشکر کرد

آشپزش، منشی اش و مادر بچه هاش!

همه ی این ها، یک نفر یعنی، این زنِ زشت بودن!

توی بسیاری از فیلم نامه ها و خلق شخصیت ها، این زن پشت پرده، هدایت اصلی رو به عهده داشت.

شانس بیارید یه همچی زنی گیرتون بیاد که شما رو از یه آدمِ میان نویس فیلم ها به آلفرد هیچکاک تبدیل کنه!

مخلص شما: کاپیتان"

سروان پاسخ داد:

من متوجه نشدم ! کی کجا ؟ کسی چیزی گفته بوده ؟

منم جواب دادم:

با درود!

شرمنده!

یه عکسی بود از هیچکاک بزرگ و همسرش، توی عکس های دیدنی"یک عکس یک خاطره" شماره عروسی اشانی 95 ، پست شده به نام سروان رنو با این مضمون:

"می گویند کوزه گر همیشه  از کوزه شکسته آب می خوره. نمونه اش همین استاد هیچکاک ! توی فیلم هایی که برای ملت می ساخت از بهترین و زیباترین بازیگران زنِ زمان استفاده می کرد اما خودش توی خونه یه زن زشت داشت: آلما . البته این زن رو وقتی هنوز معروف نشده بود برای رضای خدا گرفت. "

راستش برای رضای خدا این زن رو نگرفت. این زن، برای رضای خدا هیچکاک رو گرفت. هیچکاک در سایه ی این زن رشد کرد و تا آخر عمر از زیر سایه ی اون بیرون نیامد.  بعدها روشن شد اصرار بیش از حد هیچکاک برای نوشتن نام آلما در عنوان بندی، به دلیل راهنمایی ها و انگیزه های فراوان آلما بود. آلما زنی بسیار مستعد بود، ذهنی پویا و فعال داشت. گمان می کنم شخصیت بیشتر کاراکترها به خصوص در فیلم های اولی از بارش فکری میان آلفرد و آلما شکل گرفته بود. نقش او در زندگی هیچکاک هیچ زمانی روشن نشد، اون جور که باید روشن نشد!

داستان ساخت اولین فیلم آن ها و کم آوردن آلفرد و راه انداختن کارا به دست آلما شنیدنی است! فکر میکنم توی کتاب "هیچکاک! همیشه استاد!" خواندم،

در ضمن خیلی خوب شد که دخترشون پاتریشیا به باباش نرفت!

به مامان زشتش رفت !

دختر هیچکاک

این لینک هم واسه مزاج بعضی ها خوبه:

پشت سر هر مرد موفقی یک زن هست!

پیروز باشید و سربلند

کاپیتان

یه لینک باحال از هیچکاک و بروبچ، فیلم و عکس!

 بعدن سروان نوشت که شوخی کرده و ماجرا ختم به خیر شد. خدا خیلی رحم کرد وگرنه شیرعلی قصاب کافه ی طوطی آبی و کافه ی ریک و کافه سینما رو با هم از چرخ گوشتش رد می کرد!

**********


به!!!! سروان! خودتون هم که یک لینک مخصوص هیچکاک دارین؟ عجب!!!! ما رو باش! زیره می بریم به کرمون!

 از سرفرماندهی لوفت وافه به خلبان اسپیت فایر " کاپیتان اسکای "

پیرو نقد شما بر نوشته یکی از افسران متعهد رایش سوم , برادر " سروان رنو"  به اطلاع می رساند که در پی تحقیقات ستاد مرکزی اطلاعات ورماخت و پلیس مخفی رایش ( گشتاپو ) کاشف به عمل آمد که فردی به نام آلفرد هیچکاک که انگلیسی تبار بوده و هم اینک در آمریکا به سر می برد دارای همسری به نام آلما می باشد. در ادامه تحقیقات مشخص شد که همسر نامبرده در برخی از موارد فیلمنامه با شخص فوق الذکر همکاری می نماید اما با توجه به نقش اندک فیلمنامه در آثار سوژه مورد نظر , بار اصلی کارگردانی و جلوه های تصویری بر عهده خود آلفرد هیچکاک بوده است. همچنین با توجه به اینکه هیچ یک از همکاران هیچکاک ( اعم از بازیگر و سایر عوامل فیلم ) از نقش زن ایشان در سرصحنه ها حرفی نزده اند , اینطور نتیجه گیری می شود که همکاری و همیاری این زن صرفا در امور فیلمنامه ای و پیشنهادات قبل از مرحله کارگردانی بوده است.

با احترام

هایل هیتلر

 

(۱۳۹۰/۵/۱۶ صبح ۱۲:۱۱)سروان رنو نوشته شده: [ -> ]

... همچنین با توجه به اینکه هیچ یک از همکاران هیچکاک  از نقش زن ایشان در سرصحنه ها حرفی نزده اند , اینطور نتیجه گیری می شود که همکاری و همیاری این زن صرفا در امور فیلمنامه ای و پیشنهادات قبل از مرحله کارگردانی بوده است.

با سپاس و درود و برای پایان دادن به این بحث و با پذیرفتن دیدگاه شما، عین متن تلگراف پل دانکن (دامت افاضاته) در کتاب آلفرد هیچکاک به آن سرفرماندهی ارسال،

آلفرد هیچکاک

امید است سودمند باشد،

آلما

این روزها سرگرم مطالعه و تحقیق روی اعجوبه ی سینما، آکی را کوروساوا هستم. این اَبَر کارگردان سینما، با نگاره های سینمایی شگفت انگیز خود، جهان سینما را دگرگون کرد. روزی دانلد ریچی از او پرسیده بود: به نظرش از سه مرحله ی کلاسیک فیلم سازی کدام مهم تر است؟ و کوروساوا پاسخ داده بود: تدوین مهم تر است ولی اگر فیلم نامه ی خوبی نداشته باشی، تمام تکنیک های تدوین دنیا هم کمک ات نمی کند. (نقل از : فیلم های آکی را کوروساوا- دانلد ریچی ص 314)

به عنوان یک آموزگار، دنبال علت رشد و شکوفایی شخصیت ها هستم و به نظر من، همان گونه که شما هم گفته اید و نیز کوروساوا، یکی از دلایل رشد و پرورش شخصیت سینمایی هیچکاک، حضور آلما در طراحی و تدوین و پردازش فیلم نامه است.

امیدوارم به زودی با اسپید فایر خودم، روی آسمان برلین ظاهر شوم و دودمان هیتلر و دار و دسته اش را بر باد دهم که زن را تنها در به دنیا آوردن و پرورش فرزند و عرضه ی زیبایی و سرگرمی مردان می خواهند و نه چیز دیگر!

با اینکه ممکن است این زن راهنمایی هایی به هیچکاک می کرده اما باز معتقدم که نباید در مورد او مبالغه کرد. تا کنون چندین کتاب در مورد زندگی هیچکاک نوشته شده که برخی از آنها موشکافانه به ظریف ترین نکات شخصیتی او اشاره کرده اند . شارلوت چندلر در کتاب تازه اش با همه اطرافیان هیچکاک ( فرزندان , و ... ) مصاحبه کرده . مسلما اگر نقش آلما اینقدر پررنگ بود در این کتاب ها به آن اشاره می شد و یا حداقل فرزندانش بیان می کردند. صحبت های هیچکاک در مورد آلما را هم می توان به حساب قدردانی اش از زنی دانست که هیچگاه از هیچکاک گله نکرد و بسیار صبور و مهربان بود.

(۱۳۹۰/۵/۱۶ صبح ۰۹:۰۹)کاپیتان اسکای نوشته شده: [ -> ]

امیدوارم به زودی با اسپید فایر خودم، روی آسمان برلین ظاهر شوم و دودمان هیتلر و دار و دسته اش را بر باد دهم ..

با توپ های 88 میلیمتری , بیصبرانه منتظر حضور شما در آسمان  رایش هستیم  [تصویر: cowboypistol.gif]

 

دورود بر اعضای این کافه ی با صفا.

میخوام تو این اولین پست از یکی از  بازیگرایی که خیلی دوستش دارم صحبت کنم: کاترین هپبورن که شخصیت دوست داشتنیش سنخیت فوق العاده ای با عنوان این بحث داره. این بازیگر در سال 1907 متولد شده  و در سن 96 سالگی از دنیا رفته و در طول فعالیت هنری خود در فیلم هایی ماندگاری مانند: شیری در زمستان،بزرگ کردن بیبی،ملکه ی افریقایی،ماجرای فیلادلفیا... نقش افرینی کرد به واسطه ی هنرنماییش در این فیلم های سینمایی توانست 4 بار جایزه ی اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن را دریافت کند و 12 بار نامزد دریافت این جایزه بشود که در حال حاضر بی همتاست و وی رکورددار دریافت جایزه ی اسکار میباشد. لازم به ذکر است که کاترین هپبورن با بازیگران بزرگی مانند:همفری بوگارت،کری گرانت... همبازی شده و تمام کسانی که که با وی کار کرده اند او را فردی:منظم،مقرراتی،سخت گیر،توصیف میکنند.کری گرانت (نقش مقابل کاترین هپبورن در بزرگ کردن بینی)میگوید:یک روز 5 دقیقه دیر سر صحنه رسیدم کاترین هپبورن با عصبانیت به من گفت:شما کل عوامل رو 5 دقیقه معطل خودت کردی! 

در پایان نام کاترین هپبرن به عنوان (ملکه سختگیر ) سینما در اذهان باقی خواهد ماند.

شاید جالب باشد:

 کاترین هپبورن کاندیدای بازی نقش اسکارلت اوهارا  بوده است ولی بنا بر نظر تهیه کننده جذابیت کافی برای اینکه رت باتلر شیفته اش شود را نداشته است!

(۱۳۹۰/۶/۲۹ عصر ۰۳:۳۸)چارلز کین نوشته شده: [ -> ]

 کاترین هپبورن کاندیدای بازی نقش اسکارلت اوهارا  بوده است ولی بنا بر نظر تهیه کننده جذابیت کافی برای اینکه رت باتلر شیفته اش شود را نداشته است!

جمله ای که دیوید سلزنیک ( تهیه کننده بربادرفته ) به کاترین هپبورن میگه دقیقا این بوده:

" ببین کاترین ! تو بازیگر فوق العاده ای هستی اما تماشاگر هیچوقت باور نمی کنه که رت باتلر از چند تا جبهه بگذره تا به زنی مثل تو برسه ! "

حدس بزنید چهره کاترین هپبورن بعد از شنیدن این جمله چطور بوده ؟!  

چند روز پیش سالروز تولد گرتا گاربو بود. سایت کافه سینما یک مطلب ویژه در مورد او داشت : به بهانه تولد گاربو

خب گاربو از معدود بازیگران زن مورد علاقه منه. به خصوص که فیلم های شاخص و دیدنی مانند : نینوچکا , کامیل و ... رو ازش دیدم و خیلی پسندیدم. متاسفانه گاربو بر خلاف برخی دیگر از ستارگان کلاسیک , روابط عمومی خوبی نداشت و ارتباطش با تماشاگران و مطبوعات کمرنگ بود. در زندگی خصوصی هم گوشه گیر بود . به هر حال اما در پشت دوربین او بازیگری یگانه و ممتاز بود که هنوز بازیهای رازگونه اش  تماشاگران علاقمند به سینما را جذب می کند.

مجموعه ای گرانبها از جواهرات و لوازم شخصی الیزابت تیلور، که چندی پیش در سن 79 سالگی درگذشت ، در حراجی معروف کریستی در نیویورک به فروش گذاشته شد. تعداد وسایل عرضه شده به 950 عدد می رسد که در همان روز اول  یک گردنبند الماس وی به قیمت ده و نیم میلیون دلار فروخته شد. علاوه بر  جواهرات اصلی جواهرات تزئینی مانند گل سینه، تاج، ساعت، گردنبند و گوشواره و وسایل دیگری مانند کیف دستی، لباس، کفش و پوتین، جعبه وسایل آرایشی نیز در لیست فروش قرار دارند.

حراجی کریستی پس از توافق با خانواده تیلور اعلام کرد که لوازم تیلور را در چند مرحله در زمستان امسال بفروش خواهد گذاشت.

Taylor Auction

Tayllor Auction

اما چیزی که باعث تعجب کارشناسان حراج کریستی شد قیمت فروش گردنبند ترکیبی الماس و زمرد به پنج و نیم میلیون دلار بود که ریچارد برتون در سال 1964 به عنوان هدیه ازدواج به الیزابت تیلور داده بود. کارشناسان قیمت پایه آن را یک میلیون دلار گذاشته بودند و تصور می کردند احتمالا تا یک و نیم میلیون دلار بفروش رسد.

 جواهرات این اسطوره سینما قبلا در شهرهای مختلف جهان بنمایش گذاشته شده بود. گفته می شود کلکسیون جواهرات الیزابت تیلور یکی از نادرترین و گرانبهاترین مجموعه ها در جهان بود که اکنون در اختیار خریداران قرار دارد، ازدواجهای مکرر وی و گرفتن هدیه های مختلف از شوهرانشان باعث پربارشدن این مجموعه شده است. جواهر مورد علاقه تیلور الماس بود و پس از آن به زمرد، مروارید و یاقوت علاقه مند بود.

 Taylor Auction

Taylor Auction

معلوم نیست چرا بعضی از خریداران تمایل ندارند شناخته شوند و خرید جنس را از طریق وکیل یا کارشناس خود و بنام آن افراد انجام می دهند. این موضوع در حراجی اخیر نیز اتفاق افتاد و گردنبند الماس – مروارید که قبلا در مالکیت خاندان سلطنتنی اسپانیا بود بصورت تلفنی به یک ناشناس به قیمت ده و نیم میلیون دلار فروخته شد.

 یکی از دوستان نزدیک این هنرپیشه سرشناس هالیوود مایکل جکسون بود . حلقه الماس، هدیه مایکل به تیلور، نیز یکی دیگر از جواهرات این حراجی بود.

Taylor Auction

Taylor Auction

الیزابت تیلور بازیگر سرشناس یهودی‌ تبار انگلیسی - آمریکایی و برندهٔ دو جایزه اسکار برای بهترین بازیگر بود که در 23 مارس 2011‎ (فروردین 1390)  به دلیل ایست قلبی در شهر لس‌آنجلس درگذشت. وی در مجموع هشت بار ازدواج کرد.

 حراجی کریستی در سال 1766 توسط جیمز کریستی تاسیس شد و تا کنون بعنوان بزرگترین حراجی دنیا در زمینه فروش آثار هنری، جواهرات، عکاسی، اشیاء عتیقه،....... فعالیت دارد. کریستی دارای 53 شعبه در 32 کشور جهان از جمله هند، مالزی، اندونزی، ژاپن است.

 مجوعه دار کافه

 به همه ی قسمت های کافه مراجعت نموده ولیکن نام و نشانی از شرون تیت پیدا ننمودم

البته نه در کافه بلکه در هیچ جای دیگری هم در ارتباط با زندگی شخصی و حرفه ای وی تا کنون تاپیکی جهت بحث و گفتمان در این رابطه متاسفانه ایجاد نشده است

شرون در چندین فیلم و سریال نقش های فرعی و اصلی را عهده دار بود از جمله خون آشام کش های بی باک پولانسکی - چشم شیطان - گروه تخریب - آمریکایی شدن امیلی - دره ی عروسکها و....

قتل و عام وحشیانه ای که در 9 آگوست 1969 صورت گرفت آن صورت زیبا و مرمرین را برای همیشه از پرده سینما به دور کرد

به هر حال شرون گلی بود که خیلی زود چیده شد از او اینک به جز یک یاد چیزی باقی نمانده از او که آنهمه شیرین بود و آنهمه دوست داشتنی...

(۱۳۹۰/۱۱/۱۶ عصر ۰۸:۴۳)california نوشته شده: [ -> ]

 به همه ی قسمت های کافه مراجعت نموده ولیکن نام و نشانی از شرون تیت پیدا ننمودم

...

http://cafeclassic3.ir/thread-74-post-9330.html#pid9330

البته به این قسمت کافه سر نزده بودم

همیشه در مورد حادثه قتل شرون صحبت به میان بوده و این موضوع برای من سنگین و ناگوار بوده

البته اواخر حظور پر رنگ و فعال تری داشته. در گروه تخریب نقش یک استاد کنگ فو را بازی می کرد. استودیو برای آموزش شرون بروس لی را استخدام کرده بود. همین امر موجب دوستی عمیق بین بروس لی با تیت و رومن پولانسکی گشت.

شرلی تمپل از دختر بچه ای خندون و پرنشاط فیلمهای دوره رکود اقتصادی در هالیوود تا سفیر امریکا در غنا و چکسلواکی

http://www.4shared.com/video/zZaXgs14/Sh...http://www.4shared.com/video/zZaXgs14/Shirley_Temple_Biography_

(۱۳۹۱/۸/۱۱ عصر ۰۷:۵۰)رزا نوشته شده: [ -> ]

شرلی تمپل از دختر بچه ای خندون و پرنشاط فیلمهای دوره رکود اقتصادی در هالیوود تا سفیر امریکا در غنا و چکسلواکی

چه یادآوری خوبی mmmm:

فکر می کنم آخرین بازمانده دوران طلایی هالیوود همین شرلی تمپل باشه ashkالان 84 سالشه.

این عکس پایینی مربوطه به 16 سالگی اش هست. شرلی از دهه 50 دیگه سینما و دوربین رو بوسید و گذاشت کنار !

همون طور که رزا ی عزیز هم گفت مدتی هم سفیر آمریکا در برخی کشورها بوده. فعالیت های اجتماعی و خیریه زیادی هم

انجام داده. فیلمهایی که تمپل توش بازی کرده همگی یادآور دختربچه ای شاد و خندون هستند که  میشه بهش گفت : موش بخورتت !

..

گاهی دیدن چهره پیر و تغییر کرده بعضی از بازیگران کلاسیک در سالهای اخیر باعث ناراحتی و نامیدی میشه. بهرحال عمر گران میگذرد خواهی نخواهی.nnnn: گرچه حضور گرم و موثر بعضی بازیگران در دهه اخیر در تلویزیون و سینما و عرصه بازیگری نشون میده که همچنان دود از کنده بلند میشه. مثلا دیدن برنامه هایی که بتی وایت (هنرپیشه تلویزیون متولد 1922) همچنان با انرژی و موفق ظاهر میشه مایه دلگرمیه. (ماشالله)

اونروز بطور اتفاقی در یکی از برنامه های رقابتی رقص، دیدم که داور مهمان برنامه دبی رینولدزه. دبی رینولدز افسانه ای. متولد 1932

وقتی به آی ام بی دیش مراجعه کردم، دیدم همچنان فعاله و همچنان اسمش در برنامه های زیادی میدرخشه. (ماشالله)

http://s1.picofile.com/file/7561101826/S...http://s1.picofile.com/file/7561101826/Singin_in_the_Rain_7_8_Movie_CLIP_Switch_a_Roo_1952_HD_YouTub

دبی رینولدز، بازیگری که از فیلم singin in the rain به یادش داریم.(1952)

http://www.imdb.com/name/nm0001666/

http://s3.picofile.com/file/7561115692/G...http://s3.picofile.com/file/7561115692/Gene_Kelley_Donald_O_Connor_Debbie_Reynolds_Singing_In_The_Rain_YouTub

درود! در واقع پس از مدتها دوباره درود!  :blush:

مدتي بود با خودم كلنجار مي رفتم كه اگه بخوام يه چيزي اينجا بنويسم اون هم پس از اين همه غيبت و اينكه وقت نمي كنم همه نوشته ها رو بخونم ، درباره چي بنويسم؟  ديدم با توجه به كمبود زمان و اين چيزها شايد بهتر باشه برم سراغ يكي از جاههايي كه تعداد صفحات نخونده ش برام كمتره ! اينجوري شد كه اومدم اينجا! ashk

خب يادمه اون قديمها يه جايي تو پي تي در مورد زنان زيباروي سينما گفتگويي و يه سري نظرسنجي در جريان بود!  نمي دونم..واقعا نمي دونم چطور شد حواسم نبود اونجا اينگريد برگمن هم تشريف دارند تو ليست و كلا نبايد درباره ديگران اصلا حرف زد! براي همين اومدم يه خورده از مظلوم افتادن گريس كلي حرف بزنم و اينكه گرچه زيبايي افسانه اي نداره اما همين سادگيش يه نوع زيبايي وحشي از نوع آمريكايي بهش داده كه اون رو با اون لبخندهاي ساده و تا حدي كودكانه ش  به نوعي منحصر به فرد مي كنه.

خب تا كار به جاهاي باريك نكشيده، از بحث قيافه و زيباييش بياييم بيرون! اي بسوزه پدر پادشاهي و دنياي پادشاهان و شاهزاده ها چرا كه كسي چه مي دونه شايد اگه اون شاهزاده موناكويي ايشان رو به عنوان همسر انتخاب نكرده بود الان پيش از اين از ايشان در اين صفحه نام برده ميشد.

خب داشتم جستجو مي كردم براي عكس و البته پيشاپيش تصميم داشتم حتما تصاويري از نقشهايي كه در اونها در كنار كلارك گيبل و كري گرنت بازي كرده بگذارم.

خب اين براي مباحث ابتدايي. گرچه تصميم داشتم همه مطالب رو به طور همزمان قرار بدم اما چون واقعا مطمئن نبودم اين بار هم به تعويق نمي افته، گفتم حتما حالا كه فرصتي دست داده، ايشان رو بيارم بالا اينجا  و مطالب ديگه هم ميشه با همكاري شما دوستان عزيز به مرور قرتر داد چون به هر حال با اينكه از دنياي هنرپيشگي زود جدا شد اما در سال 1999 نامش در جايگاه سيزدهم بانوان ستاره در سينماي آمريكا قرار گرفته.

خب فكر كنم بهتر باشد به ماجراي جالب ازدواج گريس كلي و شاهزاده موناكويي هم اشاره بشود چرا كه آغاز آن به شيوه جالبي بايك افسانه كهن پيوند خورده.  از آنجا كه مطلب نسبتا طولانيست، فكر كنم بهتر باشد در چند پست قرار بگيرد.

در قرن سيزدهم كه هنوز مدت زيادي از سلطه خاندان گريمالدي بر موناكو نگذشته بود، فردي از اين خاندان يك زن زيباي بلژيكي را به عنوان معشوقه برگزيد و پس از مدتي به او خيانت كرد. طولي نكشيد كه  اين افسانه گسترش پيدا كرد كه يا او به جادوگر تبديل شد يا كسي او را به يك جادوگر تبديل كرده. به منظور انتقام گرفتن از كسي كه به او خيانت كرده، نفريني بر او قرار داد كه "هيچ كس از خاندان گريمالدي  هرگز در ازدواج خوشبختي راستين نيابد".

هفتصد سال پس از اين ماجرا، زماني كه يك گريمالدي ديگر تصميم گرفت ازدواج كند، كسي نمي توانست او را سرزنش كند  كه  چرا چنين نفريني او را دچار ترديد كرده. به هر حال، همانطور كه شاهزاده ري ني ير سوم موناكو /Rainier III به خوبي مي دانست پدر و مادر و همه نياكانش در ازدواجشان ناكام بوده اند.

با وجود اين، ري ني ير مي دانست كه زمان آن رسيده كه يك همسر انتخاب كند چرا كه اصول رفتاري او تا حدي كهنه و از مد افتاده جلوه مي كرد. كازينو ها و هتلهاي موناكو هم همانند گذشته پر رفت و آمد نبود. شايد يك ازدواج-آن هم با يك عروس خانم مناسب-مي توانست تا اندازه اي شكوه و جلوه  را به تصوير بين المللي موناكو برگرداند.

در كنار آن نفرين، موارد خوشايندي هم در زندگي شاهزاده موناكو وجود داشت؛ كاخ 800 ساله اي كه از تناسب چشمگيري برخوردار بود ، آب و هواي بسيار عالي منطقه، امنيت برقرار بود و ري ني ير نسبتا خوش قيافه بود و تنها سي و يك سال داشت.

در واقع، ري ني ير يكي از شايسته ترين مردان مجرد جهان بود: در نيمه دوم قرن بيستم، براي يك شاهزاده خانم بلند پرواز،  آنقدر ها حكمران مطلق براي ازدواج به جا نمانده بود! از ديدگاه ري ني ير، شاهزاده خانم مورد نظر بايد يك سري شايستگيها مي داشت. صد البته مي بايست بارور باشد چرا كه بايد براي تاج و تخت پادشاهي وليعهدي به دنيا بياورد. بايد جذابيت داشته باشد  و همانند ري ني ير كاتوليك باشد. آداب و رسوم پادشاهي هم بايد در نظر گرفته مي شد و بدين ترتيب  شاهزاده خانم بايد جهيزيه چشمگيري مي داشت و ثروتمند مي بود.

افكار و انديشه هاي شاهزاده به سمت هاليوود چرخيد، شايد چون تعداد زيادي از ستاره هاي هاليوود به طور مرتب از فستيوال كن بازديد مي كردند كه تنها حدود يك ساعت با ساحلي كه كاخ ري ني ير بر آن مشرف بود، فاصله داشت. برترين اين ستاره هاي هاليوودي ، گريس كلي بود كه به تازگي به خاطر ايفاي نقش هنرمندانه اش در فيلم دختر دهاتي ، جايزه  اسكار بهترين هنرپيشه زن را از آكادمي دريافت كرده بود.

علاوه بر اين، او در  چند فيلم آلفرد هيچكاك هم به ايفاي نقش پرداخته بود كه از ميان آنها، فيلمبرداري  فيلم دستگيري يك دزد در موناكو و فضاي پيرامون آن انجام شده بود. تازه ترين پروژه اي كه گريس در آن  زمان در آن به ايفاي نقش پرداخته بوده  هم همانطور كه ممكن است تا الان حدس زده باشيد-  قو بوده ، آن هم در نقش يك شاهزاده خانم!!!

همانطور كه سرنوشت در نظر داشت، پي ير گالانت، ويراستار سينمايي مجله Paris Match ، فكر كرد كه تصويري از شاهزاده موناكو به همراه ستاره هاليوود مي تواند تصوير بسيار مناسبي در مورد كن باشد كه بر روي جلد اين مجله قرار بگيرد. از شاهزاده پرسيد كه آيا مي پذيرد  از او چنين تصويري گرفته شود و بسيار شگفت زده شد وقتي  ديد شاهزاده بي درنگ اين خواسته را پذيرفت!

البته گريس به اندازه شاهزاده به موضوع علاقمند نبود ولي از آنجايي كه خود را به نوعي مديون گالانت مي دانست، در كاخ حاضر شد و بر خلاف آنچه انتظار داشت، از شاهزاده خوشش آمد چرا كه هم جذاب بود ،هم  شوخ طبع و بي آلايش و به دور از جو گرفتگي اشرافي.گريس پيشنهاد  شاهزاده براي گردش در باغ وحش خصوصيش را پذيرفت و  واقعا عميقا تحت تاثير اخلاق شاهزاده قرار گرفت وقتي او دستش را از ميان ميله هاي قفس ببر رد كرد و همانند يك گربه او را نوازش نمود.

شاهزاده هم مجذوب گريس شده بود چرا كه به نظر مي رسيد شايستگيهاي مورد نظر را داشته باشد: زيبا بود و ثروتمند. كاتوليك هم كه بود! وقتي گريس پس از بازگشت به آمريكا، در پيامي از او سپاسگزاري كرد، شاهزاده به طور مرتب اين ارتباط مكاتبه اي را حفظ مي كرد.

ديگر زمان مناسب براي گريس و همينطور شاهزاده فرا رسيده بود. گريس البته  در گذشته با بعضي هنرپيشه هاي مرد پيشرو در عرصه سينما نظير كلارك گيبل و ويليام هولدن  روابط بسيار نزديكي داشت و چون به عنوان يك كاتوليك پرورش يافته بود، احساس مي كرد مرتكب گناه شده و با ازدواج كردن هم خودش احساس خوشبختي خواهد كرد و هم پدر و مادرش. در عين حال، ترجيح مي داد دنياي هاليوود را زماني ترك كند كه همچنان در اوج است. گرچه يك ستاره به شمار مي رفت اما هميشه نگران اين بود  كه با پا به سن گذاشتن نتواند به خوبي به ايفاي نقش بپردازد.

تنها موضوعي كه مشكل ساز به نظر مي رسيد جهيزيه بود. البته خانواده كلي، از ثروتمندان به شمار مي رفتند اما واكنش پدر گريس به موضوع همانطور كه جان پاچنا ، از وكيلاني كه در موضوع مشاركت داشته ،به ياد مي آورد حاكي از ناخرسندي آنها از موضوع بوده:

"كلي اظهار داشت كه دخترش براي هر خواستگار ملعوني  خود به اندازه كافي جهيزيه است...ري ني ير ممكن است" سرورم جناب شاهزاده" باشد...اما  در چشمان هر آمريكايي كه فكر درستي داشته باشد، تنها  يك شاهزاده ورشكسته  لعنتي بود كه در راس كشوري  قرار گرفته كه هيچكس هيچ چيزي در باره ش نمي دانست."

با همه اينها، مشكل جهيزيه هم با موافقت جك كلي با پرداخت  جهيزيه 2 ميليون دلاري مرتفع شد. نتيجه مذاكرات اين شد كه ازدواج در بهار انجام بپذيرد. گريس به طور منطقي بسيار عصبي شده بود چرا كه تنها 3 بار همديگر را ديده بودند. با وجود اين نگرانيها هر دو مطمئن بودند كار درستي انجام مي دهند چرا كه گريس خود گفته بود كه "هر دوي ما زماني با هم آشنا شديم كه براي ازدواج آماده بوديم. . .در زندگي زماني مي رسد كه بايد انتخاب كني".

مراسم عروسي و ازدواج بدون وقفه و دردسر انجام شد. اگر گريس با خود چنين انديشيده بود كه زندگي يك شاهزاده خانم همانند داستان پريان است، به زودي دريافت كه چنين نيست چرا كه به خاطر كمرويي ذاتي و كم فرانسه دانستنش ، بيشتر زماني كه ري ني ير مشغول انجام كار بود، گريس خود را تنها احساس مي كرد. حتي خدمتكاران قصر هم همانند بسياري از شهروندان موناكويي به او به عنوان يك شاهزاده آمريكايي تازه وارد بدبين بودند. همين موضوع كه اجازه نداشت به تنهايي در مجامع عمومي ظاهر شود هم او را منزوي تر كرد.

جنیفر جونز  Jennifer Jones

( مارس ۱۹۱۹ - ۱۷ دسامبر ۲۰۰۹)

هنرپیشهٔ زن آمریکایی  از بزرگ‌ترين بازيگران هاليوود در دهه 40 و 50 بود كه چهاربار متوالي در مراسم اسکارسال‌هاي 1944، 1945، 1946 و 1947 نامزد بهترين بازيگر زن اسكار شناخته شد واز اين بابت ركورددار محسوب مي‌شود.  البته وی در سال1944 برای ایفای نقش در فیلم به یادماندنی آهنگ برنادت ، جایزه اسکار بهترین بازیگر زن را از آن خود نمود.

 

آهنگ برنادت (در ايران: آواز برنادت)، ساخته هنري کينگ(1943) از بهترين فيلم هاي کينگ و مؤثرترين فيلم هاي مذهبي تاريخ سينماست. در فيلم با ديدي عرفاني به مسيحيت پرداخته مي شود. جونز يکي از بهترين نقش هاي خود را در اين فيلم ايفا کرد.


جونز در آواز برنادت 1943درنقش برنادت سوبیرو (برنده اسکار)

جونز در وقتی که تو رفتی 1944درنقش جین هیلتون (کاندید اسکار)

جونز در نامه های عاشقانه 1945در نقش ویکتوریا مورلند (کاندید اسکار)

جونز در جدال در آفتاب 1946 در نقش پیرل جاوز (کاندید اسکار)

جونز در عشق چیز باشکوهی است 1955درنقش دکتر هان سوئین(کاندید اسکار)

سوزان هیوارد (1975 - 1917)

شاید زنی با اینهمه زیبایی در صورت،هیکل وگیسوان با شخصیتی قوی و مبارز وقابل احترام کمتردیده باشید.اینها آنچه بود که سوزان هیوارد از سفرکوتاهش از بروکلین به هالیوود باخود به همراه آورد.چه بسا ریشه بروکلینی او بود که وادارش کرد سخت بجنگدتا بتواند هم نقشهای خوب وهم اعتبار رایکجابدست آورد.چنانچه خودش میگوید:" من از سنین پایین آموختم که زندگی یک نزاع است.خانواده ام وهمسایگانمان فقیربودند.تنها راه رهاییم اززندگی نکبت باررا در «فیلم» یافتم.هدف بزرگم برای کسب درآمدشکل گرفت واینگونه به یک زن شاخص تبدیل شدم."

ادیت مارنردر1917 درمحله فقیرنشین بروکلین زاده شد.او در اولین شغلش به عنوان یک مدل مشغول کار شد.

هالیوود همیشه درپی زنان زیباروی بود و اینباردنبال زنی برای نقش اسکارلت اوهارا ...ادیت برای تست این نقش به هالیوود رفت گرچه ناکام ماند ولی درهالیوود ماندگار شدونقشهای کوچکی را باوارنربروس امضا کرد واز آن پس نام هنری وی سوزان هیوارد در اینجا وآنجا شنیده شد.

بالاخره فیلم 1947 Smash up پله ای شدبرای ترقی شگرف سوزان،او در این فیلم نقش زن الکلی رابازی کرد که سراسر زندگیش غرق در لیکور بود.این رل برای او اولین نامزدی اسکار بهترین هنرپیشه زن را به ارمغان آورد.

نقشهای درخشان او در فیلمهای  1947 They wont believe me و  1949 My foolish heart ،خیره کننده بود و او برای باردوم نامزد اسکار برای بازی درفیلم My foolish hert گردید.

 بازی در فیلم I can get it for you wholesale 1951 و The snows of Kilimanjaro 1952جاپای او را بعنوان یک هنرپیشه اصیل دراماتیک بازترنمود.متاسفانه سوزان در آن زمان همواره با باربارا استن ،بت دیویس و جون کرافورد درمقایسه ورقابت بودو ناچار بود برای اثبات خودش بیشتر تلاش کند.گرچه بازی در نقش بتسابه در فیلم1951  David and Bethsheba   با هجمه تصاویر زرد وانتقادات روبروشد اما آیا بت دیویس میتوانست چنین نقشی را بازی کند؟! - هرگز... چه بسازیبا بودن هم نعمت وهم نفرینی برای سوزان شد...

 خوشبختانه دوکاراکترآوازه خوان سوزان هیوارد دردو فیلم With a song in my heart 1952 و I ll cry tomorrow 1955 ارمغان آور دونامزدی اسکار دیگربرای او شد.در فیلم With a song in my heart او نمایشگر زندگی خواننده جذاب دهه 30 جین فورمن بود .برخی این فیلم را زیباترین فیلم هاوارد میدانند.

در فیلم I ll cry tomorrow نقش او درنمایش زوال تدریجی یک زن الکلی ،بسیار زیرپوستی بود و آواز خوانی درفیلم با صدای خود سوزان هاوارد بسیار جذاب وشنیدنی بود.

 

و بالاخره : می خواهم زنده بمانم  I want to live 1958 در حکم امضای فیلموگرافی سوزان هیوارد میباشد.این فیلم نام اورا تا ابد جاودانه کرد وپس از چهارنامزدی اسکار درپنجمین نامزدی جایزه اسکار بهترین هنرپیشه زن به او تعلق گرفت.فیلم بر اساس داستان واقعی زنی به نام باربارا گراهام بودکه در دهه ۱۹۵۰ درکالیفرنیا به اتهام قتل با اتاق گاز اعدام شددرحالیکه تا آخرین لحظه ادعامیکرد بیگناه است.سوژه این فیلم با روحیه مبارزه طلبانه ومقاوم سوزان مطابقت داشت واو به بهترین نحو تلاش گراهام برای احقاق حقش که طلب زندگیش بود،را به نمایش گذاشت.

این فیلم آخرین فیلم مطرح سوزان هیوارد بود . دهه شصت با چنداجرای تلوزیونی وفیلمهایی نظیرفاتحThe  conqueror 1956 و Where love has gone 1964 برای اوسپری شد .دهه 70 مصادف با ابتلا سوزان به سرطان مغز بود که به نظر میرسید ناشی از تشعشعات رادیواکتیویته در لوکیشن فیلم فاتح باشد.آخرین حضور سوزان هیوارد در مراسم اسکار1973 بود که به عنوان معرفی کننده بهترین هنرپیشه زن روی صحنه ظاهرشد.گرچه بیمار ورنجور بود ولی روحیه جنگنده او وزیبایی درون وبرونش هنوز ملموس بود وسرانجام ماده ببر جنگجوی بروکلین پس از سالها مقاومت دربرابر بیماری مهلکش در سال1975 زندگی را وداع گفت.

صفحات: 1 2 3 4 5 6
آدرس های مرجع