مطالب این پست جز اشتباهات سینمایی محسوب نمی شود ولی از جمله حرکت های خاص سم پکین پاست...
-------------------------
سگ های پوشالی اولین فیلمی بود که از پکین پا دیدم. فیلمی با حضور بازیگر محبوبم داستین هافمن که در آن نقش یک ریاضی دان را بازی می کرد... به نظر فیلم خوبی می اومد، بخصوص با این مدل شروع شدن فیلم. از یک سری صحنه های معمولی و منشوری بگذریم چند صحنه خاص از این فیلم رو آوردم...
اولین صحنه عجیب فیلم که کمی لبخند بر لب من و دوستم نشاند این صحنه بود. بخصوص با اون صدای معروف "گیش" که توی فیلم هندی ها زیاد شنیدیم...دقت کنید که دستش چقدر دورخیز می کنه تا به صورت اون بدبخت بخوره.
چند لحظه بعد از این صحنه بدون اینکه هیچ اتفاق خاصی بیفتد می بینیم که همین آدمی که داشت این جوری به این بدبخت میزد به شکل خیلی رومانتیکی خون لبش رو پاک می کنه.
صحنه بعدی در اواسط فیلم رخ می دهد. جایی که همین بدبخت تصویر بالا با یک دختری درون یک طویله بودند که پدر دختر نگران شد و شروع کرد به دنبال دخترش گشتن که این بدبخت می خواست اینجوری جلو رفتن دختر رو بگیره:
که در کمال تعجب، با همین حرکت ساده دختر به رحمت ایزدی پیوست!
این صحنه به خاطر غیر منتظره بودن و ساخت بسیار بد واقعا صحنه خنده داری است.
ولی اوج شاهکار پکین پا در فیلم این صحنه درگیری است.
سرگرد جان اسکات با دست شکسته (که بعدا فهمیدم این دست شکسته هم جز المان های ثابت فیلم های پکین پاست) سعی دارد جلو سردسته یاغیان را بگیرد که ابتدا تیری به سمت پایین شلیک می شود و در حین حرکت رو به پایین سرگرد، تفنگ به سمت بالا شلیک می شود و در نتیجه آن حرکت پرتابه سرگرد رو می بینیم که دقیقا یک سهمی را طی می کند.
اون چند فریمی که از تعجب داستین هافمن و زنش وسط پرتاب سرگرد اضافه شده است به جذابیت این صحنه اضافه می کند...
بعد از این صحنه تا حدود 10 ثانیه دهان این زن (و احتمالا مخاطب) از تعجب باز می ماند...
==================================
یک صحنه هم از فیلم "سر آلفردو گارسیا را برای من بیاور" می گذارم. البته این فیلم هم صحنه های جالب زیادی داره که متاسفانه اکثرا منشوری هستند. ولی به یاد ماندنی ترین صحنه فیلم این جاست. جایی که دو خلافکار در حال معامله با یه عده روستایی هستند. یکی از خلافکارها (جانی) به این شکل روبروی مردم ایستاده است و مثلا دستش شکسته است ولی به شکل خیلی تابلویی یک اسلحه زیر آن پنهان کرده است که هیچ کدام از افراد حاضر در معامله حتی به این صحنه شک هم نمی کند.
بعد از انجام معامله همین جانی با طمانینه خاصی کت را از روی تفنگ کنار می زند و تازه آن را مسلح کرده و بعد با لبخندی بر لب شروع به شلیک می کند...
در حین درگیری جانی کشته می شود و دوست او بالای سرش حاضر می شود. بعد از کمی صحبت با نقش مثبت فیلم، تفنگ خود را برداشته و بدون هیچ دلیل خاصی شروع به فرار می کند!
اوج قضیه این جاست
در وسط فرار، در حالی که پشتش به دوربین است، ناگهان او را می بینیم که رو به دوربین ایستاده است و تفنگش را هم رو به هیچ جای خاصی نشانه نگرفته است. تیر می خورد بدون اینکه جلیقه ضد گلوله ای داشته باشد... به زمین می افتد و چند لحظه بعد انگار نه انگار. به راحتی هر چه تمام تر از روی زمین بلند می شود به سمت دوستش می رود و پس از خوردن تیر بعدی می میرد.
این صحنه بیشتر مثل این است که پایش به چیزی گیر کرده باشد تا اینکه تیر خورده باشد...
من این صحنه رو 100 بار تا حالا دیدم و هنوز هم هر دفعه این طرز بلند شدن این مرد برام خنده داره...
=================================
باز هم از دوست داران سم پکین پا عذر می خوام... بخصوص نوبادی که سگ های پوشالی جز فیلم های مورد علاقه اش است.