(۱۳۸۹/۷/۲۰ صبح ۱۲:۵۰)سروان رنو نوشته شده: [ -> ]
توی دلم گفتم وای به ملتی که حاضره به جای 2500 تومن برای سی دی اصلی و با کیفیت ، 1500 تومن برای کپی اون بده که کیفیت نداره و نوعی دزدی هم محسوب میشه.
ایرانیها جماعتی هستند که به اصراف علاقه خاص دارند:
1- شما 10 مهمان دارید اما برای 17 نفر غذا درست می کنید
2- شلنگ آب خوردن را برداشته ماشین خود را می شوئید. چند سطل آب گرم و مواد شوینده و لنگ برای خشک کردن و جوی خیابان برای فاضلاب آب نیاز است که شکرخدا همه اینها در دسترس است
3- هوا سرد است بخاری گازی را تا آخر زیاد میکنید طوری که گرمتان میشود. لباسهای اضافی خود را درمی آورید تا برسید به یک زیرپیراهن. باز گرم است، پنجره را باز میکنید تا خنک شوید
4- 90 درصد ایرانیها لوستر دارند. داشتن لوستر با لامپهای بیشتر و زالام زیمبو یک افتخار است. هرچه روشنتر... قشنگتر... کمی تاریکتر باشه مهمانها صدایشان درمیآید که مگه اینجا طویله ست؟
5- خانم خانه گوشی تلفن را برمیدارد و از صبح علی الطلوع تا گرگ و میش هوا با زن همسایه آنهم فقط سر اینکه برنج دیشب خوب بود یا نه صحبت میکند
6- همه نوع وسائل در خانه دارید
7- با دبه ، نوشابه (ببخشید نوشابه رو گفتما سوء تفاهم نشه) می خورید مخصوصا اگر شب عروسی هم باشد که دیگه کار به خمره هم میکشه! ... نوشابه باید خانواده باشد. هر کدام از اعضای خانواده یک نوشابه خانواده!
(نه من حوصله نوشتن موارد بیشتر را دارم نه شما خواندن آنها را... پس به این 7 مورد به عنوان نمونه اکتفا می کنیم)... حال ببینیم آنسوی آبها چه خبر است
1- 10 مهمان دارند اما برای 8 نفر غذا می خرند (غذائی که 8 نفر را سیر کند 10 نفر را هم)
2- ماشین خود را به کارواش میدهند تابا آب غیر آشامیدنی با هزینه مربوطه شسته شود
3- هوا سرد است. بخاری گازی (نگفتم وسایل گرمایشی آنچنانی، تا قابل مقایسه باشد) را کمی زیاد میکند. باز هوا سرد است. لباس اضافی می پوشد. باز سرد است ... پتوئی روی مبل می اندازد و زیر آن به تماشای تلویزیون می پردازد.
4- یک لامپ کم مصرف (آنهم نه وسط سقف بلکه روی دیوار) کل فضای اتاق را روشن میکند. نوری ملایم و بدون آزار . این شیوه در مجلل ترین هتلهایشان هم رعایت میشود
5- خانم خانه در چند ثانیه صحبت واجب خود را با زن همسایه و از طریق تلفن تمام می کند
6- وسایلی مانند لباسشوئی و امثالهم در خانه وجود ندارد. کسی قصد شستن لباس را دارد آنرا به اتوشوئی نزدیک خانه می دهد. لباسشوئی برق زیادی مصرف میکند، اتو برق زیادی مصرف میکند ... و در ثانی لباسها آنگونه که باید نمیشود.
7- با گلس (که چند سی سی بیشتر جا نمیگیرد) نوشابه میخورند آنهم هر چند ده دقیقه یک یا چند جرعه
می بینید که ایرانی جماعت باید روی یک منبع انرژی و در حالت کلی تر روی یک معدن نعمت چنبره بزند تا بتواند ناخنکی از آن (که واقعا برایش مفید فایده است) بردارد. ما را اینگونه عادت داده اند.ماها در ارزان خریدن و گران فروختن تخصص داریم (چیزی که در اصطلاح به آن چانه زدن میگوییم). بعضی ها پا را فراتر میگذارند و میگویند : مفت باشه ، کوفت باشه... ضرب المثل داریم : ریگ مفت گنجشک مفت بردار و بزن (اگر گنجشکها صاحب داشتند حق نداری بزنی چون بعدا طرف میاد پولشو میخواد)... 1000 تا فیلم میخریم. بهترین فیلمهای تاریخ سینما با کیفیت عالی. کلا 150 هزار تومان. همه: رایتی.تازه غر هم میزنیم که عجب کلاهی سرمون رفت! غافل ازینکه هرکدام 150 هزار تومان می ارزد... در شکستن قفل دی وی دی و اصولا قفل هرچیزی تخصص داریم. داشتن نرم افزار قفل شکن اون ور آب جرم اما اینجا یک افتخار است. کل نرم افزارهای دنیا را در یک پکیج جمع میکنیم و کلا به قیمت 10 هزار تومان می فروشیم (درحالیکه ارزش واقعی چنین مجموعه ای 10 میلیون تومان است) ... و و و .... و یک دهن کجی قشنگ به پیمان کپی رایت برن و قرارداد WIPO. اصولا ایران بخاطر احترام به همین شیوه ها عضو پیمان جهانی کپی رایت نشده است تا مردمش راحت باشند که اصولا رایت کنند، چاپ کنند،قفل بشکنند... پلیسش هم راحت باشد که دیگر دنبال کسی ندود. همه راحت. خوبه دیگه کجاش بده!
همه اینها نشانه هائی از "بی قیدی" است. در شیمی خوانده اید که "همه چیز تمایل دارد به حداقل انرژی و حداکثر بی نظمی برسد" و ما ایرانیها این قانون را به ای نحوکان رو سفید کرده ایم. حداقل انرژی یعنی اینکه اگر هنوز در تنمان نیروئی مانده باید تا شب نشده آنرا خالی کنیم به فردا نکشد ... حداکثر بی نظمی هم که خود بهتر میدانید: صف در ایران یعنی هرکس زورش زیاد بود ، هرکس آشنا داشت ، هرکس پول داشت، هرکس زبان داشت و الی ماشا الله.... حداکثر بی نظمی یعنی کارمند را ول کن تا مثل کش تنبان در وقت اداری سر از بازار و خانه درآورد... حداکثر بی نظمی یعنی یک عکس هوائی از خیابانها و اتوبانهای ایران بگیر تا بفهمی منی که ماشینم بهتر است از توی اتول رشتی سوار خیلی بهترم، از پیاده رو هم که شده از شما سبقت می گیرم حتی اگر کار به زاویه 90 درجه ! هم بکشد از شما رد خواهم شد... ای تو، از من زدی جلو؟! پدرتو درمیارم: ایهاالناس بکشید کنار من با پیکانم با اون مرسدس کاردارم، شده اتوبان رو روی سرش خراب میکنم ، نزائیده اونی که از اصغر لائی لائی بکشه!