تالار کافه کلاسیک

نسخه کامل: دوبله و دوبلورها
شما درحال مشاهده محتوای قالب بندی نشده این مطلب هستید. نمایش نسخه کامل با قالب بندی مناسب.

گفتگویی متفاوت درباره این روزهای دوبله


چنگیز جلیلوند: دوبله دیگر رونق گذشته را ندارد...



فعالیت هنری‌اش را با تئاتر آغاز کرد، مدتی در ایران نبود و پس از سال ها بازگشت و کار دوبله را از سال 1377 از سر گرفت.
چنگیز جلیلوند که به واسطه توانایی‌اش در عرصه بازیگری سال ها در سریال‌ها و فیلم‌های سینمایی حضوری جدی داشته جزو معدود گویندگانی است که توانایی تیپ سازی با صدا را دارد و می‌تواند از استعداد و توانایی‌اش در نمایش کاراکترها و تیپ‌های مختلف تنها با عنصر صدا سود ببرد.گوینده بازیگرانی چون پل نیومن، مارلون براندو، ریچارد برتن، بروس ویلیس، ادهریس، دهر مندرا، سیلوستر استالونه و... روی بازی هنرپیشگان داخلی نیز بارها صحبت کرده است. حتماً مخاطبان فیلم‌های ایرانی صدای او را روی بازی محمدعلی فردین و همینطور بهروز وثوقی در فیلم «کندو» و ناصر ملک مطیعی، ایرج قادری، محمدعلی فردین و... به خاطر دارند.
چنگیز جلیلوند
بازیگر سریال‌های «یلدا»، «نوشدارو»، «عبور از پائیز» و... که سینما را با «قلاده‌های طلا» تجربه کرده است در گفت و گوی مفصل از حال و روز این روزهای دوبله می‌گوید.

آقای جلیلوند چه خبر؟ این روزها چگونه می‌گذرد؟والله من که خیلی فعالیت دوبلاژ ندارم!
چرا؟چون فیلم خوب نیست. یکسری فیلم در استودیو قرن 21 می‌روم و کار می‌کنم، چند تا فیلم از مجموعه‌ هابیت‌ها صحبت کردم، «هابیت 1» و «هابیت 2 و 3» هم صحبت کردم. یک فیلم جدید هم با نام «X Men» (مردان X) و یکی- دو فیلم دیگر هم کار کردم. کلاً فیلم خوب ولی نیست. فیلم‌های قدیمی می‌آید برای دوبله، تلویزیون هم که فیلم ندارد. اخیراً «کوسه خطرناک» یا «کوسه آهنین» را آوردند که فیلم بدی نیست یک اثر تخیلی است، الان این را دوبله می‌کنم و چند فیلم خارجی قدیمی برای اینکه سرگرم بشویم تا فیلم‌های بهتر بیاید، مثل فیلم‌های «دسیکا»، «نان و عشق و فانتزی»، «نان و عشق و حسادت» و... مشغول هستیم. (می‌خندد).

چرا اوضاع فیلم‌های ورودی برای دوبله خیلی مساعد نیست؟ببنید هر بیزنسی نیازمند جنس است. یک سوپرمارکت وقتی رونق دارد که همه چیز در آن باشد، فقط نیایند بگویند برنج و چای و روغن داریم، باید جنس سوپرمارکت جور باشد. اگر اینگونه نباشد از آن حالت سوپرمارکتی در می‌آید، دیگر افت می‌کند و مشتری‌اش را از دست می‌دهد و در نتیجه ورشکست می‌شود. «out off business» می‌شود. دوبله هم الان «out off business» است! (می‌خندد) تا فیلم خارجی صاحب درست و حسابی نداشته باشد اوضاع دوبله همین است. خب سینمای ما در این شرایط رونقی ندارد. من به عنوان یک تهیه‌کننده فیلمی را می‌خرم و تصمیم دارم آن را در سینمایی اکران کنم. کو سینمای اکران کننده برای من؟! خب من می‌گویم فیلم را دوبله می‌کنم و روانه رسانه‌های خانگی می‌کنم چه می‌شود؟ فردای آن روز CDها رایت شده و در همه جا فروخته می‌شود، تا وقتی مارکت اینگونه باشد دوبله نمی‌تواند بیزنس موفق داشته باشد. دوبله دیگر رونق گذشته را ندارد و تا وقتی اینگونه است گوینده‌ها هم حال و حوصله دوبله کردن را ندارند. چون برای آنها هیچ اتفاق خاصی رخ نمی‌دهد. نه تشویقی، نه پول خوبی، نه بازی خوبی، نه دعوت مجددی!! این حرفه یک حرفه بخور و نمیر است.
یکسری از دوستان شما که معتقدند نان بخور و نمیری هم نیست!واقعاً نیست! نمی‌خواهیم به کسی توهین کنیم ولی یک کارگر زحمتکش ساده ساختمانی بیشتر از یک گوینده دستمزد می‌گیرد!

باز کنید مبلغ این دستمزد را؟شما فکر کنید فاجعه!
یعنی چقدر؟شما حساب کنید یک گوینده نرمال حالا نمی‌گوییم خیلی بالا بالایی، یک گوینده معمولی که با این حرفه وارد زندگی شده، ازدواج کرده، فرزند دار شده، اجاره خانه می‌دهد و... نمی‌تواند از پس هزینه‌های زندگی‌اش بر بیاید. آن قدر دستمزدها ضعیف است. خب اینها حال و احوال این را هم ندارند که پس از کار دوبله بروند روی یک ماشین کار مسافرکشی انجام بدهند. در شأن این افرادی که در تلویزیون یا برای استودیوها فیلم دوبله می‌کنند نیست که بروند روی ماشین خودشان کار کنند! (من نمی‌خواهم به کسی توهین شود هر کسی کار خودش را دارد و قابل احترام است) این آدم نمی‌تواند پس از تا دیروقت مسافر بردن شب برود خانه بخوابد و صبح سرحال بلند شود و برود استودیو و مشغول دوبله شود و کار یک آرتیست خوب را انجام دهد، خب نمی‌شود! دوبله یک امر تخصصی است و باید افراد متخصص در آن مشغول باشند. من حاضر نیستم هرگز راجع به دوبله با همکاران شما و رسانه‌های دیگر حرف بزنم...
چرا؟چون چیزی ندارم بگویم!
این همه گفتنی؟!مگر حرف زدن تاثیری دارد!

خب بی تاثیر هم نخواهد بود؟خیلی حرف بزنیم می‌گویند مگر شما را کسی برای این کار دعوت کرده، خب بروید سراغ یک شغل دیگر! (می‌خندد)
چطور مگر می‌شود امروز برود سراغ یک شغل دیگر پس از سال‌ها زحمت کشیدن!آقا درد دل زیاد است! یک نفر دلسوز پیدا نمی‌شود این جنازه را از چاه بالا بکشد! شما فریاد می‌زنید بابا من زنده‌ام من فقط یک طناب می‌خواهم بگیرم بیایم بالا! هیچکس حاضر نیست این طناب را پایین بیندازد!
از یک سو هم باید ببینیم سینمای خارجی هم امروز در کشور ما مخاطب خودش را دارد؟سینما نیست که مخاطب داشته باشد یا نداشته باشد! شما باید نمایشی ارائه دهید که مخاطب داشته باشد اگر ارائه نشود چه مخاطبی؟! وقتی سینمای نمایش دهنده نداریم کسی حال و حوصله دوبله خوب را هم ندارد! نتیجه می‌شود اینکه ما زحمت می‌کشیم یکسری فیلم دوبله می‌شود یک تعدادی می‌خرند و می‌برند در خانه‌های‌شان و در یک جعبه‌های 60×50 (تلویزیون) می‌گذارند و تماشا می‌کنند و لذتی نمی‌برند! معلوم است که لذت بخش نیست چون فیلم سینما را باید روی پرده سینما دید، باید سیستم خوب تصویر و صدا وجود داشته باشد، فیلم دیدن کنار جمعیت هم خودش لذتبخش است. شما بهترین فیلم را ببرید در خانه تنهایی ببینید لذت نمی‌برید ولی همان فیلم اگر در سالن سینما با حضور 30-40 نفر 100 نفر به نمایش در می‌آید آن زمان لذتبخش است. امروز شما اگر سراغ بهترین آرتیست‌های دنیا را بگیرید کسی را نمی‌شناسد، اصلاً اسامی را نمی‌دانند. ولی آن زمان به یکباره در مدرسه اعلام می‌شد که امروز فیلم پل نیومن اکران می‌شود همه با اشتیاق می‌رفتند چون آنها می‌دانستند پل نیومن یعنی چه؟! یعنی کی؟! یعنی کدام بازیگر!؟ آن زمان همه بچه‌های مدرسه ما، بازیگران، کارگردانان، هنرمندان و حتی سازندگان موسیقی را می‌شناختند اما در این زمان اسامی آرتیست‌های مشهور بیگانه است! نمی‌شود راجع به این مسائل حرف زد مگر در یک سمینار، با حضور چند چهره خبره، تا بشود کلیت کار را آسیب شناسی کرد.

...و پیشنهاد شما چیست؟هیچ راه حلی وجود ندارد. تا سینمای خوب و استاندارد وجود نداشته باشد که مردم بروند و بنشینند فیلم خوب ببینند، اوضاع و احوال به همین منوال است. کم کم فیلم‌ها را هم با زیرنویس می‌بینند و دیگر دوبله کنار می‌رود! الان ما هر فیلمی دوبله می‌کنیم پس فردا CD و DVD آن در کوچه و خیابان پیدا می‌شود با زیرنویس...
بدون سانسور!؟(می‌خندد) بله بدون سانسور!
پس چرا با این همه معضل و دغدغه و مشکل و شرایط نامناسب در دوبله کماکان این همه عشق وجود دارد برای ورود به حوزه دوبله؟چون کار دوبله فوق العاده شیرین است، جذاب است و یک کار خسته کننده نیست! وقتی شما دوبلور می‌شوی و در کارت به یک مرحله از شکوفایی می‌رسی، هر روز با یک شخصیت روبرو می‌شوی، هر روز با یک کاراکتر روبرو می‌شوی، دیگر یک مدیر رستوران نیستی، دیگر مدیر یک کارخانه نیستی، دیگر یک پزشک نیستی، کارت ثابت باشد. تو در این حرفه با یکسری کاراکتر متفاوت مواجه هستی! من یک جا روی (بروس ویلیس) حرف می‌زنم که هفت تیرکش است ولی فردا جای همان بازیگر صحبت می‌کنم که یک وکیل است و قرار است از یک عده دفاع کند! گویش او فرق می‌کند، لحن او فرق می‌کند! در این حرفه ما هر روز با یک اتفاق ویژه مواجهیم پس خسته کننده نیست. به همین دلیل است که مردم عاشق این حرفه هستند.
با این اوصاف ما در این عرصه مکرراً شاهد حضور گروه‌های مختلف زیرزمینی و فعالان غیرقانونی هستیم...بله همین طور است.
راهکاری برای سر و سامان دادن به این ماجرا وجود ندارد؟نه راهکاری نیست و روز به روز هم شرایط بدتر می‌شود. متاسفانه کاری نمی‌شود کرد و هر روز علاقه‌مندان آن هم بیشتر می‌شود. دوبله یک کار هنری مخصوص است و با کار هنری روی صحنه و بازیگری سینما متفاوت است. دوبلور همان کار را در حجاب انجام می‌دهد. در واقع گوینده همان کار را در یک استودیو که تماشاگر ندارد انجام می‌دهد، در مکانی که بیننده وجود ندارد، دوربین وجود ندارد، پشت صحنه‌ای وجود ندارد و... 10 نفر نشسته‌اند و یک فیلم را به راحتی دوبله می‌کنند و هر کدام هم تلاش می‌کنند کارشان را از دیگری بهتر انجام دهند. ما در دوبله شاهد رقابت هستیم اما آنجا دیگر رقابتی نیست و هر کس می‌آید از روی کاغذ می‌خواند و می‌رود.
...و البته ظهور دیجیتال در دوبله...بله الان دیجیتال آمده و هر کس می‌آید جای خودش حرف می‌زند و می‌رود. اصلاً در دوبله دیگر بده بستان وجود ندارد که کار گرم و جذاب از آب در بیاید و این خب لطمه وارد می‌کند.
در واقع اعتقاد دارید تکنولوژی به کار دوبله لطمه زننده بوده است؟بله، اصلاً معضلی است. من با تئاتری برای شما مثال می‌زنم، در نمایش مثلاً «هارون الرشید» ما به جای دورخوانی و تمرین بیاییم اینگونه عمل کنیم که هارون الرشید بیاید نقش خودش را تنها بگوید و برود، وزیرش بیاید تنها نقش بگوید و برود، ارباب الرجوع بیاید جمله‌اش را بگوید و برود... (می‌خندد) مگر در این شرایط ممکن است؟!
تبادل حسی وجود ندارد؟اصلاً هیچ حسی وجود ندارد فقط دورخوانی است. در صورتی که در این حرفه بچه‌های بسیار با استعداد، بسیار هوشمند و بسیار کاربلدی وجود دارند که اگر فرصت داشته باشند و اگر شرایط مهیا باشد قیامت می‌کنند. ما امروز می‌توانیم شاهد پیشرفت دوبله در کنار سینما، تلویزیون، تئاتر و... باشیم ولی متاسفانه زمینه برای دوبله وجود ندارد.
باز خوب است که شما شرایط بازی و حضور جلوی دوربین را دارید. خیلی از همکاران‌تان تنها محل فعالیت‌شان دوبله است و...بله خب این دوستان بازیگر که نیستند کارشان دوبله است و عاشق حرفه خودشان هستند. من هم از اول عاشق تئاتر بودم، اگر می‌بینید امروز عِرقی به سینما و بازی دارم به خاطر علاقه و عشقم به تئاتر است. اگر تئاتر بتواند مرا تحمل کند و موقعیت مرا جور کند شک نکنید وقت و فکر و ذکرم را می‌گذارم برای کار صحنه، ولی خب نه درآمدی هست، نه شرایط مساعدی، اگر یک نمایش روی صحنه جا بیفتد سریع می‌گویند نمایش را عوض کنید گروه دیگری می‌خواهد بیاید. یک تئاتر خوب اگر یک سال روی صحنه بماند اصلاً بازیگر یک موجود دیگر می‌شود، بازیگر در غالب نقش می‌رود و سال‌ها با آن کاراکتر زندگی می‌کند.

اتفاقی که برای نمایش‌های معتبر در همه جای دنیا رخ می‌دهد...بله دقیقاً... چه بگویم همین است که هست!
چنگیز جلیلوند برای ورود جوان‌ترها و تازه کارها به عرصه دوبله چه می‌گوید؟ علاقه‌مندان بسیاری هستند که دوست دارند کنار دست شما کار یاد بگیرند و وارد حرفه دوبله شوند...من که از خدا می‌خواهم. این سوال برای من وجود دارد که من اگر بروم جای مرا چه کسی می‌گیرد؟!
مگر ما توانسته‌ایم جای این همه چهره درخشان دوبله را پر کنیم؟جای منوچهر اسماعیلی، آقای عرفانی، آقای والی‌زاده و خیلی‌های دیگر را چه کسی پر می‌کند؟ اینها با یک عشق و علاقه‌ای آمدند و شدند اسطوره این کار، الان دیگر عشق و علاقه‌ای وجود ندارد که کسی بشود اسطوره، دیگر در دوبله اسطوره سازی وجود ندارد.
خیلی از جوان‌ترها هم می‌آیند، صدای با سابقه‌ها و گویندگان گذشته یا صداهای ماندگار را تقلید یا کپی می‌کنند...بله، عاشق این کار هستند و دوست دارند شبیه آقای اسماعیلی حرف بزنند، شبیه آقای طهماسب صحبت کنند و...
از دنیای بازیگری چه خبر؟ پیشنهادی برای کار جدید نداشتید؟چرا پیشنهاد زیاد داشتم ولی نه احتیاج دارم و نه علاقه دارم هر کاری را انجام بدهم. مگر یک فیلم خوب باشد، یک نقش خوب و قوی که بروم و کار کنم. الان هم که اصلاً پولی نیست که کسی فیلمی بسازد! (می‌خندد) امیدوارم شرایط مساعد شود هم برای فیلمسازی و هم برای کار دوبله، هنرمندان شریف و کاربلدی در این عرصه کار می‌کنند. ای کاش شرایط مهیا شود تا این عزیزان در شرایط بهتری کار کنند.

منبع:  بانی فیلم

 ژاله های ماندگار

یادی میکنیم از پیشکسوتان هنر دوبله زنده یاد ژاله کاظمی و خانم ژاله علو که برایشان سلامتی و طول عمر آرزومندیم

ژاله کاظمی                                                             ژاله علو

Yadegari

Zhaleh Kazemi

 کار گویندگی مرا وادار کرده است بیشتر بدانم ژاله کاظمی

Zhaleh Olov

*** خسرو خسروشاهی: برخی کارگردان‌ها در بازگویی مشکلات دوبله محافظه‌کار شدند ***

وزارت ارشاد باید جلوی دوبله‌ی زیرزمینی را بگیرد. در غیر این‌صورت در سینما روزبه‌روز شاهد روزافزون کار دوبله‌ی غیرحرفه‌ای خواهیم بود.
خسرو خسروشاهی، دوبلور آثار سینمایی در خصوص مشکل دوبله در سینما گفت: سال‌های سال است برخی افراد مانع اکران فیلم‌های خارجی خوب و به‌روز دنیا می‌شوند و البته برای این کارشان توجیه و دلایلی دارند. برخی می‌گویند که با ورود فیلم‌های خارجی و نمایش آ‌ن‌ها در سینما، جوان‌ها به‌سمت فرهنگ غربی گرایش پیدا می‌کنند. اما در جواب باید گفت زمانی‌که فیلم کنترل شده با ضوابط خاص بر پرده‌ی بزرگ و کیفیتی خوب نمایش داده شود، به‌طور قطع نتیجه‌ی مثبتی خواهد داشت.
وی افزود: زمانی‌که فیلم‌های خوب خارجی طبق قوانین ما برای عموم نمایش داده شود، هم برای رونق سینما و هم برای مخاطب سودمند خواهد بود و بهتر از این است که هر فیلمی را با قیمتی نازل و قاچاقی بخریم.

وی ادامه داد: به‌هرحال شنیدم که قرار است چند سینما را برای دوبله‌ی فیلم‌های خارجی اختصاص دهند که می‌تواند برای نسل جوانی که پتانسیل فراوانی دارند، مفید واقع شود. از ما که گذشت و در این میان نقشی نداریم و کار‌ه‌ای نیستیم.
خسروشاهی عنوان کرد: البته من با دوبله‌های ارزان و زیرزمینی کاملا مخالف هستم و آن‌را قبول ندارم که متاسفانه این موضوع در حال ریشه دواندن است و وزارت ارشاد باید جواب دهد و جلوی این قضیه را بگیرد. در غیر این‌صورت کار دوبله در سینما روزبه‌روز بدتر می‌شود و شاهد روزافزون کار دوبله غیرحرفه‌ای و ارزان خواهیم بود.
این دوبلور ادامه داد: زمانی کار دوبله در سینما مجددا به حالت شکوفایی برگردد که طبق ضوابط، افرادی حرفه‌ای فیلم‌های خوب و روز دنیا را بخرند و با دل‌سوزی به خاطر هزینه و وقتی که می‌گذارند آن‌ها را دوبله و به مخاطبان ارائه دهند. در غیر این‌صورت کسی که پول ندارد و دلش برای سینما و هنر دوبله نمی‌سوزد فیلم‌ها را به‌صورت قاچاقی وارد و دوبله می‌کند و همه‌چیز را در دست می‌گیرد.
خسروشاهی عنوان کرد: ما کار خودمان را کردیم و همه‌چیز را پشت‌سر گذاشتیم. اما دلم برای جوان‌های مستعدی می‌سوزد که با امید پا به عرصه‌ی دوبله گذاشتند و به آن‌ها برای بروز هنرشان میدان داده نمی‌شود. افرادی که اگر در معرض امتحان قرار بگیرند و از پتانسیل‌شان استفاده شود خواهید دید با دوبله کردن فیلم‌ها و پخش آن در سینما‌های کشور مخاطبان فراوانی را به‌سمت سالن‌ها خواهند کشاند.
 این دوبلور بیان کرد: زمانی‌که در سینماها شاهد فیلم‌های ایرانی و خارجی باشیم و مردم حق انتخاب داشته باشند کم‌تر اتفاق می افتد سراغ شبکه‌های ماهواره‌ای بروند. متاسفانه ذائقه‌ی مردم آن‌قدر پایین آمده که فیلم‌های خارجی را در شبکه‌های خارجی می‌بینند و این موضوع برای سینمای ما شرم‌آور است. سینمایی که از هر جهت پتانسیل در آن وجود دارد.
خسروشاهی بیان کرد: متاسفانه برخی از کارگردان‌های ما در جهت بازگو کردن مشکل هنر دوبله و وارد کردن فیلم‌های خارجی محافظه‌کار شده‌اند. به این افراد باید گفت از کارگردان‌هایی مانند کیمیایی، مهرجویی و... یاد بگیرید که در هر مجلس و مراسم و جلسه‌ای در جهت حمایت ورود فیلم‌های خوب خارجی صحبت می‌کنند.

.این دوبلور اظهار داشت: متاسفانه برخی از فیلم‌سازان ما قدرت را در دست گرفتند و با زور می‌خواهند مخاطب را به‌سمت دیدن فیلم‌های بی‌کیفیت و بدی که تولید می‌کنند بکشانند. این افراد باید بدانند رفتن به سینما و فیلم‌دیدن اجبار نیست و مخاطب حق انتخاب دارد.

خسروشاهی در بخش پایانی صحبت‌های خود خاطرنشان کرد: امیدوارم هنر دوبله و فضای سینما به روزهای اوج خود برگردد و شاهد فیلم‌های خوب خارجی و ایرانی در سطح گسترده‌تر باشیم.


باشگاه خبرنگاران جوان - ۹۴/۱۱/۲۸

محض اطلاع آن عده از دوستان که از ماجراهای یکی دو سال اخیر دوبله بی اطلاعند و تصور می کنند اعتصابی صورت گرفته که عده ای افراد گمنام در کنار برخی از دوبلورهای باسابقه دوبله میکنند، باید بگویم که چنین نیست. دوران اعتصاب جدیدی در کار نیست. آقای م. ن به علت دوبلۀ قسمت های اولیه سریال حریم سلطان از سندیکا اخراج شدند. آقای امیرهوشنگ زند هم خودشان ترجیح دادند همکاران قدیمی را رها کنند و با عده ای جوان همکاری کنند. تعدادی از فیلم های قرن 21 و اخیراً سریال های بریکینگ بد و لیست سیاه را این گروه به اضافۀ یکی دو گویندۀ قدیمی دوبله کرده اند.

(۱۳۹۴/۱۲/۵ عصر ۰۸:۳۰)آمادئوس نوشته شده: [ -> ]

محض اطلاع آن عده از دوستان که از ماجراهای یکی دو سال اخیر دوبله بی اطلاعند و تصور می کنند اعتصابی صورت گرفته که عده ای افراد گمنام در کنار برخی از دوبلورهای باسابقه دوبله میکنند، باید بگویم که چنین نیست. دوران اعتصاب جدیدی در کار نیست. آقای م. ن به علت دوبلۀ قسمت های اولیه سریال حریم سلطان از سندیکا اخراج شدند. آقای امیرهوشنگ زند هم خودشان ترجیح دادند همکاران قدیمی را رها کنند و با عده ای جوان همکاری کنند. تعدادی از فیلم های قرن 21 و اخیراً سریال های بریکینگ بد و لیست سیاه را این گروه به اضافۀ یکی دو گویندۀ قدیمی دوبله کرده اند.

نمی دانم چرا مدیر دوبلاژ و گوینده ای توانا چون امیر زند با آن سابقه درخشان ترجیح داد از سندیکا خارج شود و با تعدادی گوینده که بدون طی کردن مرارتهایی که نسل خود آقای زند کشیدند کار کند و بدتر اینکه از آنها دفاع هم کند. این دانش آموخته رشته سینما که به روایت برخی از کسانی که با او کار کرده اند احاطه ای ویژه ودر خورتحسین بر سینمای کلاسیک دارد و از کودکی نیز وارد این حرفه  شده است دوستان و همکاران پنجاه ساله اش را در حالی ترک گفته که به ناچار بازهم برای دوبله دوسریال اخیرش دست به دامان آنها شده است.چون نتوانسته برای صداهایی چون ناصرطهماسب و سعید مظفری جایگزین پیدا کند!

خود امیر زند به خوبی می داند که این قهرش با انجمن گویندگان بزودی به پایان خواهد رسید . اما نمی دانم جوانانی که با دنیایی از امید و آرزو توسط آقای زند آن هم بصورت غیر قانونی وارد این حرفه شده اند _که برخی ازآنها بسیارهم مدعی هستند و من با یکی از آنها با نام د.ب در سایتش مجادله کلامی داشتم و متاسفانه دریافتم که برای این جماعت ارزشهای اخلاقی و احترام به پیشکسوتان محلی از اعراب ندارد_ ایشان چه پاسخی در برابر روزهای از دست رفته عمرشان به آنها خواهد داد؟در حالیکه گویندگان با استعداد و معتبر نسل طلایی و جدید با کم کاری و حتی بیکاری مواجه هستند این جوانان چه حرفی برای گفتن خواهد داشت و به چه دلخوشی ادامه خواهند داد؟ وضعیت نامطلوب دوبله در شبکه خانگی باعث شده که دستمزدها بشدت نامناسب و کیفیت دوبله هم به طبع آن سقوط نماید.

لیست سیاه و برکینگ بد هم به پایان خواهد رسید ،بعد از آن چه می شود ،کسی نمی داند...

(۱۳۹۴/۱۲/۶ عصر ۰۱:۰۷)زاپاتا نوشته شده: [ -> ]

 ایشان چه پاسخی در برابر روزهای از دست رفته عمرشان به آنها خواهد داد؟...

چه جوابی؟

همان جوابی که جناب مدقالچی  10 سال پیش به جوانانی که اطرافش را گرفته بودند و استاد استاد می کردند، داد!!!

العاقل یکفیه بالاشاره!

اخیرا یک موسسه ویدئویی تازه تاسیس بنام پارسی فیلم در شبکه ویدئویی شروع به فعالیت نموده است که فیلمهای وب سایت تاینی موویز را در قالب دی وی دی عرضه می کند . متاسفانه بسته بندی محصولات این موسسه بسیار ابتدایی و تاسف آور است . موسسه مذکور حتی به خود زحمت طراحی یک روی جلد مناسب هم نمی دهد و دقیقا با کپی پوستر ارژینال و اضافه کردن نام بازیگران به فارسی ،به فرهنگ ما خدمت فراوان می کند!

اخیرا سایت تاینی موویز فیلم چشمان اژدها با بازی ژان کلود وندام را با دوبله ای بسیار بد ارائه کرده است . این سایت در شبکه های اجتماعی طرفداران و سینه چاکان بسیاری دارد و احتمالا برخی از آنها از این نوشتار عصبانی خواهند شد که ما عادت داریم .مدیر دوبلاژ این فیلم که احتمالا باید از گویندگان ورودی دهه 80 باشد برای نقش ژان کلود از آقای بیژن علیمحمدی استفاده کرده است . در این که علیمحمدی از گویندگان مکمل گوی مستعد و توانای دوبله است شکی نیست . اما آیا صدای آرام و پر احساس ایشان که کمی شباهت به صدای استاد اسماعیلی دارد مناسب فیزیک و نوع بازی اکشن ژان کلود هست یا خیر؟

من نمی دانم مدیر دوبلاژ این فیلم بر اساس چه دیدگاه و استنباطی از صدای آقای علیمحمدی برای دوبله این نقش استفاده کرده است ؟ شاید توجیه سایت معزز تاینی موویز این باشد که یک اکشن درجه B قابلیت این حرفها را ندارد و می توان از هر گوینده ای استفاده کرد و هر دوبله ای که باشد بهتر از زیرنویس های اعصاب خردکن است. اما دوستان متولی این سایت حتما می دانند که وندام یک بازیگر جهانی است و در ایران همیشه گویندگان بزرگی مانند منوچهروالی زاده ،سعید مظفری ، بهرام زند و... بجای او صحبت کرده اند و به علت همین انتخاب های خوب گذشتگان ،ذائقه تماشاگر  بسوی صداهای خوب و درجه یک سوق داده شده است . پس چه دلیلی دارد که مدیر دوبلاژ و سفارش دهنده کار از صدایی نامناسب استفاده کنند که حتی نمی تواند ذره ای از آن بازی پرجنب و جوش بازیگر را در صدایش منعکس کند ؟جالب اینکه در همین فیلم از صدای ژرژ پطرسی برای نقش مکمل استفاده شده است . اگر مدیریت فیلم را ایشان بر عهده داشته که تاسف بنده دو چندان می شود ... و یک دلیل دیگر هم می ماند که آن ارزان تمام شدن کار است که متاسفانه این طرز تفکر ارزان تر تمام کردن و کارهای بزن و برویی همیشه وجود داشته است .

بنظر من باید یک صفر بزرگ روبروی عملکرد وب سایت تاینی موویز ، مدیر دوبلاژ و گویندگان این فیلم گذاشت...

(۱۳۹۵/۱/۵ عصر ۰۶:۴۲)زاپاتا نوشته شده: [ -> ]

ا

اخیرا سایت تاینی موویز فیلم چشمان اژدها با بازی ژان کلود وندام را با دوبله ای بسیار بد ارائه کرده است . این سایت در شبکه های اجتماعی طرفداران و سینه چاکان بسیاری دارد و احتمالا برخی از آنها از این نوشتار عصبانی خواهند شد که ما عادت داریم . ...

بنظر من باید یک صفر بزرگ روبروی عملکرد وب سایت تاینی موویز ، مدیر دوبلاژ و گویندگان این فیلم گذاشت...

با احترام، عارضم که این دوبله، دوبله سایت تاینی موویز نیست! متعلق به یکی از موسسات خصوصی ویدیویی است! سایتهای دیگر از قبیل ایران فیلم هم  چشمان اژدها را با همین دوبله ارائه کرده اند.

فیلمهای دوبله تاینی موویز با عبارت "دوبله اختصاصی" ارائه می شوند و اتفاق دوبله های بدی هم نیستند. از قبیل هشت منفور تارانتینو،CREED،مریخی،اینتراستلار،شبح،هتل بوداپست و...که من اخیرا دیدم دوبله های قابل قبولی داشتند و از دوبله های صداوسیما با آن امکانات و بودجه بهترند حداقل این که سانسور کمتری دارند!

خبرگزاری مهر در اواخر اسفندماه گفتگویی خواندنی با استاد خسروخسروشاهی انجام داده است . علی رغم اینکه شنیده بودیم ایشان کم حوصله شده اند و با خبرنگاران ارتباط خوبی ندارند، اما این گفت وگو بسیار زیبا و با نشاط است و البته با چاشنی گله های استاد از وضعیت کنونی دوبله. تاکنون دو قسمت این مصاحبه در سایت مهر منتشر شده است و احتمالا قسمت بعدی هم بزودی منتشر خواهد شد...

خسروخسروشاهی در گفتگویی از دستمزد کم دوبلورها و ممیزی سلیقه ای و بدون منطق فیلم‌های غربی که نتیجه معکوس می‌دهد و اهمیت کار دوبله که این روزها جدی گرفته نمی‌شود، صحبت کرد.

نام خسرو خسروشاهی با نام آلن دلون، آل پاچینو و آمیتاب باچان عجین شده است و شاید او تنها دوبلوری باشد که صدایش دهان به دهان در میان خیلی‌ها چرخیده و هر کس به نوعی جملات و لحن صدای او را تقلید می کند.

خسروشاهی زاده سال ۱۳۲۰ در تهران است و امسال همزمان با سال ۹۵ وارد ۷۵ سالگی می شود. در یکی از آخرین روزهای اسفندماه مهمان او شدیم تا از خاطرات وی در این سال ها که همیشه صدایش را از پشت شخصیت ها و از درون قاب شیشه ای می شنیدیم، بپرسیم.

این دوبلور پیشکسوت که این روزها همچنان فیلم های روز را می بیند و روزنامه می خواند ما به را چای دعوت کرد و بعد از آن به طور مفصل به تک تک سوالاتمان پاسخ داد.

خسروشاهی برادر همسر زنده یاد احمد رسول زاده است و اصلا رسول زاده باعث شد تا وی به این حرفه وارد شود. خودش می گوید با اصرار زیاد به دوبله وارد شد درحالیکه رسول زاده مخالف بود و البته حالا خودش هم به هر کسی که بخواهد وارد این حوزه شود توصیه می کند که کار و حرفه دیگری را در پیش بگیرد.

دوبلور فیلم های «پدرخوانده» در این گفتگو از ارتباط خود با کارگردانان خارجی برای دوبله فیلم هایشان، سخن گفت و بیان کرد که در ابتدای ورودش به حرفه دوبله در دهه ۴۰ تا سه سال در اتاق ضبط اجازه نشستن نداشته است.

خسروشاهی همچنین به ممیزی فیلم ها که بدون آگاهی و براساس سلیقه انجام می شود اشاره کرد و گفت که این ممیزی ها باعث می شود فحشا، آلودگی و جرم و جنایت ها از فیلم های غرب حذف شود و آنها را مردمی پاک نشان دهد.

قسمت اول این گفتگو را در زیر می خوانید:

*زنده یاد احمد رسول زاده معرف شما به دوبله بود و شما گاهی در خاطرات خود به این موضوع اشاره کرده اید اما دوست داریم که بدانیم این دعوت صرفا از طرف ایشان صورت گرفت یا خواست خود شما هم بود؟

- خیر اصرار خود من بود. من می خواستم دوبلور شوم اما او مخالف بود و حتی تا سال ها اصرار داشت که کسی نداند که من و او با هم فامیل هستیم و می گفت ممکن است با خود فکر کنند که چون او مدیر دوبلاژ است من هم از طریق او وارد کار شده ام و حتی بعد از اینکه اکثر مدیران دوبلاژ یک رُل نقش اول برای دوبله به من دادند او یک رُل نقش پنجم به من داد.

*می توان او را مرشد و استاد شما در دوبله دانست.

- بله، واقعا همین طور بود.

*چرا همیشه پیشکسوتان در حوزه دوبله ابتدا کسانی را که می خواهند وارد این حرفه شوند، نهی می کنند؟

- خود من هم همین کار را می کنم و اگر قرار باشد توصیه ای به جوانان علاقه مند به دوبله کنم، می گویم این کار بی سرانجام است و در نهایت به خسروشاهی تبدیل خواهند شد. فکر می کنم زمانی که جامعه ایران به سمت سهل پسندی و آسان گیری می رود، کیفیت کار خوب و بد دیگر برای کسی اهمیتی ندارد. در مورد این مساله کسانی که برای رسانه ها و تلویزیون نسخه می نویسند که برنامه ها چگونه باشند، باید پاسخگو باشند که چرا سلیقه مردم این قدر پایین آمده است. شاید به دلیل فیلم و سریال هایی است که پخش می شود و شاید به دلیل سبک زندگی امروز ما است. گویی این روزها با همه چیز شوخی داریم. اکنون فیلم و سریال های بسیار خوبی در جهان وجود دارد اما ما دیگر آنها را نمی بینیم.

همانطور که گفتم همه چیز به شوخی گرفته می شود اگر به بعضی از سالن های سینمایی مراجعه کنید، می توانید دوبله همزمان آثار را ببینید. یعنی فیلم را به زبان اصلی نمایش می دهند، عده ای روی صحنه می روند و به طور همزمان جای شخصیت ها صحبت می کنند و مردم هم می خندند. در حالی که دوبله یک کار جدی است و دوره ای دوبله ایران مورد تحسین دنیا بود. من زمانی که خواستم «جنگ ستارگان» را دوبله کنم با جرج لوکاس کارگردان این فیلم به صورت تلفنی حرف زدم و راهکار و روش خود را برایش شرح دادم به این ترتیب او پذیرفت که فیلم در ایران دوبله و بعد در آمریکا میکس شود و همین اتفاق هم افتاد. استنلی کوبریک و ویلیام فریدکین ... نیز در جریان دوبله من نسبت به کارهایشان قرار می گرفتند. الان دیگر این گونه نیست و هر کسی از هر جایی قهر می کند وارد این حرفه می شود.

*فرق شما با آنها که امروزه وارد این هنر می شوند و اتفاقا خود را عاشق می دانند، چیست؟

- شما می بینید که در این سال ها چقدر صداهای متعددی به دوبلورهایی که با شوق، عشق و علاقه کار می کرده اند، اضافه شده است. آن صداهای عاشق به خاطر پول وارد این حرفه نشده بودند و برای گفتن یک نقش ساعت ها صبر می کردند اما کدام یک از صداهای جدید در کنار آن صداها قرار گرفته است؟ من در ابتدای ورود به دوبله حدود ۳ سال حتی اجازه نداشتم در گوشه اتاق ضبط بنشینم تا بتوانم نقشی را بگویم و حالا عده ای همان ابتدا که به کار وارد می شوند، می خواهند نقش اول یک فیلم یا سریال را بگویند. من سال های سال است به هر جوانی که می خواهد وارد این حرفه شود، می گویم هر کاری که انتخاب کند از این حرفه بهتر است. بسیاری از دوبلورهای ما حتی نتوانسته اند با درآمد حرفه خود ازدواج کنند. قیمت دوبله نقش اول در تلویزیون ۷۰ تا ۱۰۰ هزار تومان است و اگر سابقه زیادی داشته باشید تا حدی افزایش خواهد یافت و با احتساب نتیجه کاری که می کنید ماهانه حدود ۲۵۰ هزار تومان خواهد شد که بسیار غم انگیز است. به طور مثال خود من را شاید سالی برای دوبله ۶ فیلم به کار دعوت کنند و اگر هر فیلم ۱۵۰ هزار تومان باشد حدود ۹۰۰ هزار تومان دریافت خواهم کرد. آن دسته از جوانانی که فکر می کنند ما ماشین آخرین مدل سوار می شویم باید این مسائل را بدانند. اگر دستمزدها در تلویزیون در این سال ها با تورم جلو می رفت شاید ما هم وضعیت بهتری داشتیم چون کار اصلی ما در تلویزیون است.

*آیا استودیوهای شخصی نمی توانند این خلاء را جبران کنند. به طور مثال موسسه فرهنگی و هنری قرن ۲۱ زمانی آثار بسیار خوبی داشت و از دوبلورهای حرفه ای بهره می گرفت.

- اکنون اکثر استودیوها وضعیتشان بدتر از تلویزیون شده است. خوبی تلویزیون این است که هیچ منعی برای آوردن دوبلور ندارد و اگر بخواهد، می تواند از ۱۰ دوبلور حرفه ای برای یک فیلم استفاده کند. بعضی از مشکلات این حوزه نیز از طرف خود ما دوبلورها است. میدان دید ما کم شده است و فیلم ها را نمی شناسیم. من نمی خواهم به همکاران توهین کنم ولی آنقدر دلمرده و خسته شده اند که فیلم های روز را نمی بینند. نباید فکر کنیم که حتما همه هنرپیشه ها باید آنتونی کوئین و دیگر هنرپیشه های سینمای کلاسیک باشند.

*خود تلویزیون چقدر در دوبله با کیفیت آثار حساسیت دارد؟

- برای بعضی این مهم است که صرفا کار به آنتن برسد و هیچ حرفی هم از چارچوب های مورد نظر آنها خارج نباشد. البته اگر با آنها صحبت کنید قانع می شوند که فیلم ها باید با کیفیت بالاتری دوبله شوند ولی وقتی کار به عمل می رسد من به عنوان مدیر دوبلاژ دیالوگی را تحویل می گیریم که پر از خط خطی و سانسور است و کیفیت در مراتب بعدی قرار دارد. سانسورها از طریق افرادی است که کسی آنها را نمی شناسد، فیلم نمی بینند و معلوم نیست چقدر سواد دارند. به جای خط خطی ها هم دیالوگ هایی نوشته می شود که وقتی با تصویر منطبق شود کسی آنها را نمی فهمد. خاطرم هست زمان دوبله فیلم «پدرخوانده ۲ و ۳» به من گفتند همه واژه های «کازینو» باید به هتل تبدیل شود. من به آنها جواب مثبت دادم و گفتم در این صورت آیا شما جواب شاکیان را خواهید داد؟ آنها پرسیدند که پاسخ چه کسی را باید بدهند و من گفتم همه نهادهایی که در کشورمان هتل دارند.

بنابراین این گونه نیست که استودیوهای دوبله فیلم ها وضعیت بهتری نسبت به تلویزیون داشته باشند. آخرین قیمت دوبله در استودیو بین یک میلیون و ۸۰۰ تا دو میلیون تومان است که این دستمزد بین همه گوینده ها تقسیم می شود. معمولا هم گویندگان ثابت هستند و تغییر نمی کنند. گاهی هم خود مدیران استودیوها کار مدیران دوبلاژ را انجام می دهند. به طور مثال یکی از استودیوها آخرین فیلم کمپانی والت دیزنی را که به شکل قاچاق از روی پرده فیلمبرداری شده است خریداری می کند؛ فیلمی که ناقص است، تیتراژ ندارد و حتی پرده در ابعاد درستی در فیلمبرداری جای نگرفته است و بعد این فیلم در استودیوی ایران دوبله شده و مردم هم که تبلیغات آن را دیده اند خریداری می کنند اما بعد به خاطر کیفیت پایین آن فکر می کنند که چه فیلم بدی است اما خبرنگاری که دقت بیشتری دارد آن را تحلیل کرده و بعد در رسانه ها از سرقت و کپی غیر مجاز آن خبر می دهند. در این زمان وزارت ارشاد به تازگی از خواب بیدار شده و می فهمد که در حیطه کاری او چه اتفاقی رخ داده است و سریع واکنش نشان می دهد و بیان می کند که فیلم را جمع خواهند کرد و دوباره فیلم اصلی را با کیفیت خوب خریداری کرده و دوبله خواهند کرد. این میان انجمن گویندگان اعتراضی نمی کند و کاری انجام نمی دهد و وزارت ارشاد نیز آخرین نفری است که متوجه ماجرا می شود. این رویکردها باعث شده است وزارت ارشاد که پیش از این به دوبله فیلم ها درجه الف و ب می داد دیگر این درجه بندی را ارائه نکند. در دوره آقای شمقدری بزرگداشتی هم برای دوبلورها برگزار شد اما انگار امروزه این مساله به فراموشی سپرده شده است.

به هرحال سانسورها فقط مربوط به تلویزیون نیست و همه جا وجود دارد. یادم می آید که فیلمی دیگری بود که شخصی از کارخانه بیرون می آمد و بعد آنقدر مشروب می خورد که در ادامه همسرش را می کشت. از ما خواسته شد که قسمت مشروب خوردن را از فیلم در بیاوریم و سوال من این بود که آن وقت همسر این فرد به چه دلیلی باید کشته شود؟

*زمانی هم در یکی از جلسات دوبلورها با مسئولان بیان شد که وقتی فیلم ها با سانسورها و ممیزی های زیادی مواجه می شوند مخاطبان این فیلم ها با خود فکر می کنند که غربی ها چقدر پاک هستند زیرا در فیلم های آنها هیچ نکته و ویژگی منفی وجود ندارد.

- بله خود من سال ها پیش درباره این مساله اعتراض کردم اما فیلم ها همچنان با ممیزی های فراوان دوبله می شوند.

خاطرم هست فیلمی را به نام «زلزله توکیو» دوبله کردیم. در این فیلم که بسیار مدرن بود ساختمان های شیک و زیبایی از توکیو نشان می داد و بعد از زلزله یکباره همه چیز نابود می شود اما این فیلم توقیف شد و دلیل آن هم زرق و برق زیاد توکیو بود. در واقع این ممیزی ها و توقیف شدن ها هیچ دلیل درست و روشنی نداشت و سلیقه ای پیش می رفت و خیلی وقت ها به نفع غرب بود. اعتراض ما در آن جلسه این بود که وقتی همه معضلات فیلم های غربی را حذف می کنیم چرا مردم ما نباید فکر کنند که آنها بسیار خوب هستند. یک نفر به خاطر خوردن مشروب خواهر یا همسرش را می کشد و ما همه این جرم و جنایت ها، فحشا، خیانت ها و مشروب خوردن ها را حذف می کنیم گویی غرب پاکِ پاک است. آن وقت اینجا در روزنامه های خود می خوانیم که فردی در گوشه ای از شهر و یا کشور به خاطر خوردن این مشروب دست به قتل زده است در حالی که همین مساله را از یک فیلم خارجی سانسور می کنیم و گویی اصلا چنین اتفاقی در آنجا رخ نمی دهد. البته سانسورکنندگان بعد از سال ها متوجه اشتباه خود می شوند اما دیگر راه برگشتی وجود ندارد.

خاطرم هست فیلم دیگری را برای تلویزیون دوبله کردیم که در آن نشان می داد در ماه آوریل هوا آنقدر دگرگون می شود که از آسمان برف می بارد. شخصیت های فیلم سراغ یک دانشمند می روند و او برای آنها توضیح می دهد که هر ۴۰۰ میلیون سال یک بار خورشید سه درجه کاهش دما پیدا می کند که باعث می شود زمین سرد شود و در این شرایط برف می آید. چنین دیالوگ هایی را مسئولان مربوطه خط زده بودند و به جای آن نوشته بودند که ما آمریکایی ها آنقدر در صحرای نوادا بمب منفجر کرده ایم که خورشید سرد شده است. اینها نتایج همان سطح آگاهی است. امام خمینی(ره) فرموده اند که تلویزیون باید دانشگاه باشد بنابراین در این رسانه نمی توان هر حرفی را نسنجیده به مخاطب عرضه کرد.

*چالش با چنین ویراستارانی چقدر از شما به عنوان یک مدیر دوبلاژ زمان و انرژی می گیرد و یا ممکن است روی یک فیلم تاثیر منفی بگذارد؟

- این مساله به مدیر دوبلاژ بستگی دارد. به طور مثال فیلم «پدرخوانده» صحنه ای دارد که در آن مایکل به هاوانا می رود و شریک پدرش در آنجا به او می گوید که در دنیای ممنوعیت الکل توانسته اند یک شبه میلیونر شوند چراکه از کانادا مشروب قاچاق کرده اند. ویراستار این واژه را خط زده بود و به جای مشروب، ملاس چغندر را به کار برده بود که این حرکت بینش پایین یک شخص را می رساند. بنابراین همانطور که گفتم این انرژی به این بستگی دارد که چقدر شما به کار خود وابسته باشید و آن را دوست داشته باشید.

من حدود سه سال پیش برای مدیر دوبلاژی فیلم «در جستجوی ریچارد» هر چه کتاب درباره ریچارد سوم در ایران چاپ شده بود خریداری کردم و خواندم چراکه فکر می‌کردم در کشور حداقل حدود ۱۰۰ نفر هستند که نمایشنامه «ریچارد سوم» شکسپیر را می شناسند و ما باید به خاطر همان صد نفر کتاب‌ها و ترجمه های متعدد را بررسی کنیم. البته ترجمه در خود تلویزیون اهمیت چندانی ندارد. هزینه ترجمه حدود ۷۰ هزار تومان است که به یک جوان سپرده می شود و متن ترجمه را در یک شب تا صبح تحویل می دهد. شما دیگر در این ترجمه اثری از کلام شکسپیر نمی بینید. در حالی  که شکسپیر کلماتی را در اثر خود بکار می برد که حتی باید در زمان انگلیسی هم معنای آن را جستجو کنید.

من شخصی را پیدا کردم که برای ترجمه این نمایشنامه چندین سال وقت گذاشته بود. البته ما نمی توانستیم به طور مستقیم از تلاش این فرد استفاده کنیم چون فیلم مثل کتاب نیست که در آن از پی‌نوشت استفاده شود بنابراین زمانی طول کشید تا دیالوگ ها را آماده کردم و فیلم را هم در ۳ روز با حدود سی‌ و چند گوینده دوبله کردیم. برای دوبله این فیلم از شرایط بدی برخوردار بودیم به گونه ای که در گرم‌ترین ماه تابستان در همان اتاقی کار را دوبله کردیم که کولر نداشت و من شیشه های آب یخ را روی پیشانی خود می گذاشتم. شاید این شرایط به این دلیل بود که ما باید از تلویزیون فراری می شدیم.

*یعنی به عنوان یک دوبلور و مدیر دوبلاژ پیشکسوت هیچ امتیازی را برای شما قائل نشدند؟

- بعد از دوبله فیلم «در جستجوی ریچارد» با آن شرایط سخت به من گفتند که می توانم دستمزد نهایی گویندگان را تا ۱۵۰ درصد افزایش دهم و من باید فکر می کردم که وقتی همه گویندگان درجه یک هستند این ۱۵۰ درصد را چطور باید تقسیم‌بندی کنم بنابراین همه دوبلورها را جمع کرده و ماجرا را برایشان تعریف کردم. در واقع خواستم حالا که با این همه سختی و مشقت کار را دوبله کرده ام، اجازه دهند که آن مبلغ هم به صندوق مالی تلویزیون بازگردد چراکه خیلی کمتر از دستمزد واقعی آنها بود.

رئیس واحد دوبلاژ وقتی چرایی این مساله را پرسید، اعتراض کردم که حق این دوبلورها ۱۵۰ درصد نیست و آنها یک فیلم معمولی را دوبله نکرده بودند اما این شخص در نهایت جسارت به من اظهار کرد که مگر دوبله «در جستجوی ریچارد» با یک فیلم ایتالیایی که یکی از همکارانتان ساعت ۲ بعد از ظهر دوبله آن را تمام کرده است، چه تفاوتی دارد؟ من هم به او پاسخ دادم که آیا فکر نمی کند بهتر است از پشت میز ریاستی خود به مکان دیگری برود.

اگر متن همین فیلم به شکلی بی کیفیت ترجمه و دوبله می شد بسیاری به سازمان صدا و سیما خرده می گرفتند که چرا با شکسپیر اینگونه برخورد شده است و چرا هیچکس پاسخگو نیست، اما در عین حال وقتی زمانی هم که کاری خوب می شود باز هم کسی حرفی نمی زند. گویی عشق، شور و درک از میان ما رخت بر بسته است و مسئولان فکر می کنند که وظیفه من این است که بیست و چند روز زندگی خود را کنار بگذارم، بهترین دیالوگ ها را با لب های آل پاچینو سینک کنم تا یک دوبله حرفه ای را تحویل آنها دهم و در نهایت ۲۵۰ هزار تومان دریافت کنم.

* فکر نمی کنم زمانی که شما برای ترجمه فیلمنامه این اثر گذاشتید حتی چند درصد آن برای یک فیلم معمولی صرف شود.

- بله مترجم هم درآمد زیادی ندارد و حتی ممکن است از بین آشنایان خود مدیر دوبلاژ انتخاب شده باشد. من پشت یکی از فیلم هایی که دوبله شده بود اسم فردی را به عنوان مترجم دیدم، اما چون او را می شناختم همان فیلم را با زبان اصلی تهیه کردم و بعد فیلم زبان اصلی را با فیلم دوبله شده مقایسه کردم و متوجه شدم که مترجم از یک زیرنویس بسیار الکن از کار خود استفاده کرده و حتی موجب شده است تا داستان فیلم که از پیچیدگی ها و راز و رمزهایی برخوردار بود، لو برود.

*البته این روحیه افرادی چون شما است که فیلم را به زبان اصلی پیدا می کنید و در دوبله یک فیلم این چنین کنکاش می کنید وگرنه این کار نفعی برای شما ندارد.

- خیر، نفعی ندارد. تنها می توان به این پرداخت که چقدر حرفه دوبله سطحی گرفته شده است و مترجم یا دوبلور هر واژه ای را در کار خود قرار می دهد. من پسری دارم که وقتی خیلی کوچک بود و به تازگی می توانست صحبت کند، ناسزایی را مدام بیان می کرد که ما ابتدا متعجب شدیم و بعدا فهمیدیم که آن واژه را از یک کارتون آموخته است. امروز هم گاهی همکاران خود من دوبله ها را با بی میلی انجام می دهند و من شنیدم که در جشنواره فیلم فجر یک کار انیمیشن دوباره دوبله شد چراکه صداپیشه شخصیت ها به طور مناسب انتخاب نشده بود.


گفتگوی مهر با خسرو خسروشاهی-۲

مهران مدیری برای شوخی با صدایم اجازه گرفت/ سینمای هند شوخی نیست


خسرو خسروشاهی می گوید از شوخی هایی که با صدایش شده، ناراحت نمی شود و مهران مدیری برای شوخی با صدای او در سریال قهوه تلخ، تلفنی از او اجازه گرفته است.

خبرگزاری مهر _ گروه هنر: قسمت اول گفتگو با خسرو خسروشاهی دوبلور پیشکوست که مخاطبان سینمای جهان در ایران صدایش را روی چهره شخصیت هایی چون آل پاچینو و آمیتاب باچان شنیده اند، پیش از این در خروجی خبرگزاری مهر قرار گرفت. در بخش اول، خسروشاهی از کج سلیقگی ها و اعمال نظرات غیرتخصصی که در حوزه دوبله توسط مسئولان اعمال می شود، انتقاد کرد و لحنی گلایه وار داشت اما بخش های بعدی گفتگو با مرور خاطرات وی در دوبله و ورق زدن گذشته، شیرین و شیرین تر شد.

در بخش دوم این گفتگو، موضوعاتی چون دوبله فیلم های هندی، تاریخچه این کار، شوخی هایی که توسط برخی طنزپردازان با صدای خسروشاهی شده و همچنین رفاقتش با منوچهر اسماعیلی یا کارگردانی چون مسعود کیمیایی مورد بحث قرار گرفت.

بخش دوم گفتگو با خسرو خسروشاهی در ادامه می آید:

*اگر مسائلی را که گفتید در نظر بگیریم و همچنین انتقاداتی را که ابتدای صحبت مطرح کردید و گفتید که جوانان به سمت دوبله نیایند در کنارش بگذاریم، این نتیجه را می گیریم که به خاطر عشق و علاقه خودتان در دوبله حضور داشتید و حداقل مقابل وجدان خودتان، شرمنده نیستید. این که دوبله قدیم، مقبول مخاطب واقع می شود یا فیلمی مانند «مخمصه» هنوز با دوبله شما دیدنی است، به دلیل داشتن همین روحیه است. نکته همین جاست که صداهای قشنگ و زیبا هنوز هستند ولی این روحیه دیگر وجود ندارد. صدایی مثل صدای شما یا صدای مخملی مانند صدای ناصر طهماسب وجود دارد ولی آن روحیه که در دوبله دهه ۴۰ وجود داشت، دیگر نیست. به نظرم نبود این روحیه هم  از مینی مالیستی شدن زندگی ها و هجوم تکنولوژی هایی چون گوشی هوشمند همراه، نرم افزار تلگرام و ... نشات می گیرد. وقتی می گویید که دوبله بد یک اثر را با زبان اصلی همان فیلم مقایسه کرده اید، ناشی از جدیت و دغدغه داشتن شما برای این کار است. وقتی این دغدغه در دهه ۴۰ یا چند دهه اخیر وجود داشت، دوبله های خوب متولد می شد.

- داشتن این روحیه زیاد سخت نیست. شاید آسان ترین کار باشد. انجام دادن کار خوب، خیلی راحت تر از انجام دادن بد کار است. وقتی گوینده خوبی را می آورید که جای یک هنرپیشه، نقش بگوید دیگر معطل کردن کار و چانه زدن معنی ندارد. اگر گوینده بدی را برای یک نقش انتخاب کنید، کلافه خواهید شد و آخر سر هم کار، آن طور که باید نمی شود. ولی وقتی گوینده ای مثل منوچهر اسماعیلی یا سعید مظفری را برای یک نقش انتخاب کنید، خیالتان راحت است.

سال گذشته «نیمه شب در پاریس» وودی آلن را دوبله کردم؛ فیلمی که آرزوی دوبله اش را داشتم. «عزیز میلیون دلاری» کلینت ایستوود هم همین طور. انسان هایی که دوراندیشی ندارند، مخالف دوبله این فیلم بودند. من به دوستان استودیوی قرن بیست و یکم گفتم این فیلم را دوبله کنید و در آرشیوتان نگه دارید؛ این فیلم، یک فیلم اسکاری است. یکی از ماندگارترین فیلم های تاریخ سینماست. ما این فیلم را دوبله و یک پول معقول را بین گویندگان تقسیم کردیم.

یکی دیگر از فیلم هایی که قرار است دوبله کنم، «بوی خوش زن» با بازی آل پاچینو است که به خاطرش برنده اسکار شد. این فیلم را از روی یک نسخه ایتالیایی ساخته اند که ویتوریو گاسمن در آن بازی می کرد. آن زمان که خیلی جوان بودیم، سینما آسیا این فیلم را نمایش می داد و توانستم ۵ یا ۶ دقیقه اش را ببینم. شاهکار بود. «بوی خوش زن» که آل پاچینو در آن بازی کرده، پیش از این یک بار دوبله شده است؛ البته ۷۰ یا ۷۵ دقیقه اش. هیچ نیازی نبوده که این فیلم، این گونه قیمه قورمه شود. این فیلم حرف های مهمی دارد. جالب است که هنوز که هنوز است، طرفداران این فیلم در دنیا با هم در ارتباط اند و یکی جمله ای از فیلم را می فرستد و دیگری هم با دیالوگی دیگر از فیلم، جوابش را می دهد.

نظرگاهی که شخصیت جناب سرهنگ در فیلم درباره زندگی دارد و می خواهد خودش را بکشد، یا همراهی اش با پسری جوان، داستانی را شکل می دهد که حرف ها و مفاهیم مهمی در خلالش زده می شود. این فیلم حرف های ناجور و بی تربیتی هم دارد اما وقتی دیالوگ ها در جای خودشان ارائه می شوند، در فراز دیگری از فیلم که وقت نتیجه گیری است، فایده شان مشخص می شود که شخصیت چه بوده و از کجا، به این جا رسیده است. مخاطبی که آن نسخه دوبله را از این فیلم می بیند، با خود چه خواهد گفت؟ می گوید این فیلم نه سر دارد نه ته! ما فیلم را برای بچه های هشتم دبستان که دوبله نمی کنیم. برای مخاطبان بزرگسال این کار را می کنیم تا از فیلم نتیجه ای بگیرند.

مثلا پایان بندی فیلم «عزیز میلیون دلاری» طوری است که شخصیت کلینت ایستوود، دختر جوان را روی تخت بیمارستان می کشد و به اصطلاح دیگر، خلاصش می کند تا رنج معلول بودن را تحمل نکند. وقتی می بیند فلاکت زده و مرگ مغزی شده، سیم های دستگاه را قطع می کند و می رود. فیلم هم تمام می شود. شخصیت کلینت ایستودد در این فیلم هر یکشنبه به کلیسا می رود و با شخصیت کشیش، کل کل دارد و به او می گوید هر چه خدا را صدا می زنم، جوابم را نمی دهد و با من راه نمی آید. کشیش هم می گوید تو مرتدترین آدمی هستی که دیده ام چون ۲۷ سال است که یکشنبه ها به کلیسا می آیی و باز از این حرف ها می زنی. جالب است که با دیدن این فیلم، عشق شما به خدا بیشتر می شود. آخر فیلم که شخصیت ایستوود می خواهد دختر جوان را بکشد، می رود و با کشیش حرف می زند. جمله کشیش خیلی جالب است که تو چه کاره هستی؟ آن که جان داده خودش هم جان را می گیرد.

ببینید، ما اصل و پایه را روی این می گذاریم که یک فیلم خوب را به درستی دوبله کنیم. نه این که سراغ فیلم های بد و منحرف کننده برویم. شنیده ایم بعضا می گویند دوبله فلان سال! و سال های پیش و پس از انقلاب را مطرح می کنند. ما پس از انقلاب هم، کم فیلم های عجیب و غریب دوبله نکرده ایم و به نظرم این تقسیم بندی صحیح نیست. در سال های پس از انقلاب، وقتی نوار ویدیویی رواج داشت برای استودیوی مسترفیلم، فیلم های بسیاری خوبی دوبله می کردیم؛ به یاد دارم که فیلم هندی دوبله نمی کردیم و آثار درجه یکی میان شان بود. نجات یافتگان، برباد رفته، جنگ ستارگان ۲ و ۳ و ۴ و مردی برای تمام فصول، از جمله این فیلم ها بودند که از قد و قامت نوار ویدیویی خارج بود و کسی فکر نمی کرد چنین دوبله هایی برای این فیلم ها روی نوار وی اچ اس، ارائه شود. تا آمدیم بجنبیم، کار ویدیو به دلیل سخت گیری هایی تعطیل شد و گفتند ویدیو با خود فحشا می آورد.

حالا هم تا حرف فیلم خارجی می شود، عده ای که از دولت پول گرفته و فیلم می سازند، دادشان به آسمان می رود که «نه آقا! چرا فیلم خارجی؟» تا فیلم خارجی نیاید، رقابتی صورت نمی گیرد و وضع سینما درست نمی شود. زمانی بود که ۱۵ فیلم خارجی روی پرده سینما بود و ۳ تا فیلم فارسی و ۲ فیلم هندی هم در کنارشان اما می دیدید این ۳ تا و ۲ تا هندی از کل آن ۱۵ فیلم خارجی، بیشتر می فروختند. هر کدام هم مشتری و مخاطب خودش را داشت. نتیجه برخوردهایی که شد و می شود، وضعیت فعلی است که مخاطب کپیِ با کیفیت آینه فیلم را در خانه اش می بیند که بعضی از این کپی ها واقعا زیرنویس های خوبی دارند. خب دیگر چه نیازی است که طرف به سینما برود و فیلم ببنید؟

* به فیلم هندی اشاره کردید. دیدن برخی فیلم های هندی که در تلویزیون دوبله و پخش شده اند، گاهی واقعا موجب حرص خوردن من می شود. چرا که می گویم دوبلور از شخصیت بازی جلوتر است. آیا خودتان به فیلم های هندی علاقه داشتید که دوبله شان کردید؟

- بعضی از فیلم های هندی، خیلی خوب هستند.

* فیلم هندی، واقعا برای خود مقوله ای است.

- یک فیلم در هند اخیرا فروش خوبی داشته است. اسم این فیلم این است: «بهترین هدیه ای که خدا به من داده عشق است». بازیگر این فیلم سلمان خان است و فیلم در آمریکا هم فروش بسیار خوبی داشته است. یا چند وقت پیش یک فیلم هندی نگاه می کردم باعث شد به مسئولان بگویم شما که می گویید قصه نداریم، این فیلم را ببینید. این فیلم خیلی جالب است. اجازه بدهید خلاصه ای از داستان این فیلم را بگویم.

خانواده ای در یکی از روستاهای پاکستان هستند که یک دختربچه بسیار زیبا دارند. این دختربچه در نهایت زیبایی است اما کر و لال است. قرار می شود این بچه برای درمان، به همراه مادرش سوار قطار شده و به کراچی برود. شب در ایستگاه وقتی که قطار توقف کرده، بچه از پنجره گوسفند و بره ای را می بیند و به خاطرشان از قطار پیاده می شود. قطار هم راه افتاده و در حالی که مادر هنوز در خواب است، ایستگاه را ترک می کند. قطار بعدی که می آید، دختر فکر می کند به همان مقصد می رود و سوارش می شود اما قطار به دهلی می رود. در این فیلم هم سلمان خان ایفای نقش می کند و شخصیت یکی از هندوهای تندرو را ایفا می کند که برای هر کاری باید از خدا اجازه بگیرد، مثلا این غذا را بخورم یا نخورم. گوشت نمی خورد و همیشه با خود درگیر است که الان فلان کار را بکنم یا نکنم! این بچه در خلال اتفاقات فیلم به دست این مرد هندو می رسد. هدفم از تعریف داستان فیلم این است که چگونه می شود با یک فیلم، بین دو ملت آشتی برقرار کرد! در ادامه فیلم وقتی شخصیت سلمان خان می خواهد این بچه را به نوعی در بازار دهلی گم کند و از دستش خلاص شود، متوجه می شود که دختربچه به یک نمازخانه رفته و به دنبال بچه، وارد نمازخانه می شود. آن مکان برای مسلمان های پاکستانی است. آنجا متوجه می شود که بچه، از کشور پاکستان آمده است.

خلاصه به هر ترتیبی، بچه را به پاکستان می برد و قاچاقی وارد این کشور می شود. اما ماموران مرز سعی در برگرداندنش دارند. او هم می گوید من پیرو آیینی هستم که دروغ را بد می داند. وقتی مرد می گوید که قصدش برگرداندن دختربچه به کشورش است، می گویند کارت را ندید می گیریم، برگرد برو. داستان را خلاصه کنم و به همان نکته آشتی ملت ها اشاره کنم که در ادامه فیلم، سلمان خان و دختربچه به یک امامزاده می رسند که در آن عده ای مشغول قوالی کردن و ذکر «علی علی» و مناقب حضرت علی(ع) گفتن هستند. در این صحنه فیلم ممکن نیست شما بتوانید اشک تان را نگه دارید. این شخصیت هندو، تحت تاثیر قوالی مسلمان ها، مشغول ذکر گفتن و شور گرفتن می شود. یکی از حاضران به این مرد هندو می گوید چه کار می کنی؟ او هم می گوید نمی دانم. فقط می دانم که خوب است. حالا شما فکر کنید تلویزیون بخواهد این فیلم را دوبله کند؛ چه مصیبتی را باید به خاطر برخی از صحنه هایش که مربوط به آسیب های اجتماعی هند است، متحمل شویم!

همه فیلم های هندی بد نیستند. خیلی از این فیلم ها، قصه دارند. چند فیلم بوده که در هالیوود کپی نسخه های هندی بوده است؟

* عکس این روند هم صادق بوده است. یعنی خیلی از فیلم ها را هندی ها از روی هالیوودی ها ساخته اند.

- بله اما هالیوددی ها بیشتر این کار را کرده اند. یک فیلم هندی بود که آمیتاب باچان در آن بازی می کرد و دوبله اش کردم. نسخه کپی این فیلم را هم آمریکایی ها ساختند هم اروپایی ها. داستان فیلم هم این بود که عده ای نابینا، بانک ها را سرقت می کردند. وقتی می خواهیم وارد مقوله سینمای هند بشویم باید با همان چارچوب و ساختار سینمای هند این کار را انجام بدهیم.

یکی از دوستانم تعریف می کرد که به هند رفته بوده است. می گفت گذرمان به یک سینما افتاد و وقتی درباره سانس های اکران پرسیدیم گفتند سانس ها متغیر است. وقتی علت را سوال کردیم گفتند بستگی به خواست مردم دارد. تعداد و گنجایش سینما هم تقریبا ۳ هزار نفر بوده است. وقتی دوستم بیشتر سوال کرده بود، به او گفته بودند علت وضعیت سانس ها این است که وقتی فیلم تمام می شود، ممکن است مردم بنشینند و سالن را ترک نکنند و بگویند فیلم را برگردانید و فلان قسمت شادش را یک بار دیگر پخش کنید. به همین خاطر، ممکن است یک سانس دیرتر تمام شود و سانس بعدی با تاخیر شروع شود. ببینید با چه پدیده ای روبرو هستیم!

یک بار در سفری که به آمریکا داشتم، یکی از دوستان به من زنگ زد و گفت امشب شبکه ۲ ساعت ۹ مصاحبه باربارا والترز را با راج کاپور پخش می کند. والترز یک خبرنگار مشهور مانند اوریانا فالاچی است که با شخصیت های زیادی مصاحبه کرده است. من هم شب پای تماشای این برنامه نشستم. آن زمان راج کاپور زنده بود و فکرش را بکنید که یک مرد ۱۰۰ کیلویی، سرتاسر سفید پوشیده و روی تخت بیمارستان در حال مصاحبه کردن است. او در آن مصاحبه یک جمله جالب گفت: «ما رویا فروش هستیم.» رسیدن دختر پولدار و پسر فقیر یا این خانه هایی که در فیلم های هندی می بینید، واقعیت ندارد و همه مربوط به فیلم هاست. یا خانه هایی که در فیلم های ما می بینید، همه شان دکور هستند یا شاید برای ماهاراجه های پولدار باشند.

کسی که از صبح در بازار کار می کند و به جای حیوانات بارکش، انسان ها را جابه جا می کند، وقتی شب به سینما می آید به کمتر از ۳ ساعت رضایت نمی دهد. مدت فیلم باید ۳ ساعت باشد، هم بخندند و هم گریه کند؛ آخر فیلم هم شاد و خوشحال از سینما بیرون برود. یک بار که برای جشنواره فیلم به اصفهان رفته بودیم، دو نفر هندی هم از هندوستان آمده بودند و فیلم آورده بودند. این دو نفر وقتی فهمیدند من در چند فیلم به جای آمیتاب باچان حرف زده ام، برخوردشان با من تغییر کرد. مقابلم اجازه می گرفتند تا بنشینند. برایم تعریف کردند که در یک فیلم، وقتی چاقوی مصنوعی فیلمبرداری را عوض کردند و آمیتاب باچان چاقوی واقعی خورد، در بیمارستان بستری شد و برایم میدان نقش جهان اصفهان را مثال زدند که فکر کنید پر از مردم شود و این مردم بیرون بیمارستان آمیتاب باچان جمع شوند. آن دو نفر می گفتند تا وقتی که باچان اولین کلمه را بعد از بهبودی گفت و از مردم خواست که به خانه هایشان بروند، آن جمعیت بیرون بیمارستان ماند و نگذاشت شمع هایی که روشن کرده بودند، خاموش شود. یعنی تا زمانی که آمیتاب باچان حرف نزد، شمع هایی که روشن کرده بودند، خاموش نشد. می خواهم بگویم هندی ها چنین مردمانی هستند و فیلم هندی هم ساخته دست آن هاست.

* احتمالا شما هم باید دارای روحیه خاص و لطیفی باشید که به فیلم های هندی علاقه دارید.

- فیلم هندی را باید به چشم فیلم هندی دید. در این فیلم همه چیز وجود دارد. موسیقی اش، بهترین موسیقی دنیاست؛ رقص به معنای هنری و اسطوره ای اش هم وجود دارد. منظورم اصلا رقص های عاشقانه ای که دو نفر به دنبال هم بین درختان می دوند نیست. بعضی از رقص های هندی، معنای اسطوره ای دارند و نماد خدایان باستان شان بوده اند. رنگ هم عنصر مهمی در فیلم های هندی است که در کنار جواهرات قرار می گیرد. همه این عناصر در یک فیلم هندی دست به دست هم می دهند تا جذاب باشد.

این روزها طرفدار فیلم هندی در دنیا زیاد شده است. فیلم هندی، قبل و بعد از انقلاب به ایران آمده و دوبله شده است. جالب است که قبل از انقلاب، اکثر فیلم های هندی که برای دوبله به ایران می آمد، توسط خود هندی ها آورده می شد. این افراد تاجران چای یا اجناس دیگر بودند که در ایران زندگی می کردند که فیلم هندی هم می آوردند. زمان این فیلم ها زیاد و مثلا ۱۸۰ دقیقه بود. آنها می دانستند که مردم ایران با این زمان، حوصله تماشای کل فیلم را نخواهند داشت بنابراین چند قطعه از رقص های فیلم و قسمت های کمدی را خارج می کردند و فیلم را به این جا می آوردند اما پخشش نمی کردند بلکه از رویش فیلم فارسی می ساختند؛ نعل به نعل و کاملا همان نسخه را.

* بله. یک دوره از سینمای فیلم فارسی، واقعا همان فیلم های هندی بوده است. حالا یک سوال، این انتقاد از طرف هم صنفانتان به شما وارد نبوده که تو و فیلم هندی؟!

- نه. این طور نبود. شما گاهی ناچارید یک کارهایی را انجام بدهید.

* بله. وقتی فیلم هندی مخاطب دارد، دوبلورها ناچارند به جای هنرپیشه های هندی حرف بزنند. همین آمیتاب باچان که به نامش اشاره شد، هنرپیشه ای است که هم شما به جایش صحبت کرده اید هم گوینده دیگری مانند سعید مظفری.

- من از فیلم «قانون» به بعد به جای آمیتاب باچان گویندگی کردم. اثرگذاری این فیلم بر مردم ایران، واقعا عجیب بود. طوری که تلویزیون ظرف ۱۰ روز، این فیلم را دوباره نشان داد. یک روز با مسعود کیمیایی به کتابفروشی های روبروی دانشگاه تهران رفته بودیم. سر در مغازه ای بودیم که کیمیایی دست من را گرفت و گفت نگاه کن! جلو رفتم و دیدم روی برگه ای نوشته اند: «نوار فیلم قانون موجود است.» تعجب کردیم و وارد مغازه شدیم و از صاحب کتابفروشی پرسیدیم: آقا این محصول چیست؟ تصویرش را ندارید؟ گفت: نه. گفتیم: یعنی چه؟ فقط صدا؟ گفت: بله. گفتیم: خب، الان دارید؟ گفت: نه نداریم. فردا بیایید. الان تمام کرده ایم.

* حالا که به این موضوع نوار صدای فیلم اشاره کردید، اجازه بدهید یک سوال درباره صدایتان بپرسم. شما احتمالا از شوخی هایی که با صدای شما شده مطلع هستید. نظرتان در این باره چیست؟

- خیلی کار خوبی است.

* در سریالی مانند «قهوه تلخ» مهران مدیری با صدای شما شوخی کرد یا در سریال «کوچه اقاقیا» مجید صالحی همین کار را انجام داد.

- مهران مدیری برای این کار از من اجازه گرفت. مجید صالحی فکر نمی کنم این کار را کرده باشد. ولی آقای مدیری به من تلفن کرد و از این جهت به نظرم انسان درجه یکی است. وقتی زنگ زد گفت می خواهم این نقش را با صدای شما بازی بکنم. من هم ایرادی وارد نکردم. وقتی سریال پخش شد عده ای از دوستانم عصبانی شده بودند و گفتند این کارها چه معنی دارد؟ ولی من مخالف بودم و گفتم چه اشکالی دارد. ما با هم حرف زده ایم. تازه اگر شوخی هم بکند، چه ایرادی دارد؟

* نگران نبودید شوخی با صدایتان باب شود؟

- نه خیر. چه اشکالی دارد؟ همه جای دنیا شوخی هست.

* بعد از انتقادات و گلایه ها، کمی هم حرف هایی بزنیم که باعث بازگویی خاطرات شیرین کاری تان بشود. وقتی کارنامه شما در دوبله را بررسی می کنیم، به این نتیجه می رسیم که خسرو خسروشاهی دو شخصیت در دوبله دارد؛ یکی مدیر دوبلاژ و دیگری گوینده. این دو را باید جدا از هم بررسی کرد. در مورد شخصیت مدیر دوبلاژی تان، بدون هیچ گونه تعریف و تمجید باید بگوییم که انتخاب های شما، جلب توجه می کند. یعنی گوینده هایی که برای یک کار انتخاب می کنید حقیقتا مناسب با شخصیت و نوع دیالوگ گفتنش انجام می شوند. اگر بخواهیم نمونه بارز بیاوریم، می شود به فیلم «مسیر سبز» اشاره کرد که در آن منوچهر والی زاده به جای تام هنکس صحبت می کند، منوچهر اسماعیلی به جای جان کافی، مهدی آرین نژاد به جای شخصیت دل، حسین عرفانی به جای دیوید مورس، پرویز ربیعی، تورج مهرزادیان و گوینده جوان و البته خوبی مانند افشین زینوری هم در کنار این بزرگان، یک شاهکار را خلق می کنند که اکثر قریب به اتفاق مخاطبان سیما دوستش دارند.

- بله. «مسیر سبز» اثر خاطره انگیری بود.

* خودتان هم به جای شخصیت منفی «پرسی» صحبت کردید. نکته دیگری که جلب توجه می کند، به نوعی رفاقت شما با منوچهر اسماعیلی است. در «مسیر سبز» اسماعیلی با گویندگی به جای جان کافی در مرکز قرار دارد. یا در فیلم ایرانی «جنگ نفکش ها» خودتان به جای مجید مظفری و منوچهر اسماعیلی به جای مرحوم فیروز بهجت محمدی گویندگی کردید.

- آن فیلم یکی از اتفاقات نادر سینمای ایران بود و به انتخاب منتقدان مجله فیلم، در همان سال اکرانش به عنوان بهترین دوبله ایران شناخته شد.

* و جایزه هم گرفت.

- بله. در مراسمی که در سینما آزادی برگزار شد، جایزه برد. اصلا عجیب بود که برای اولین بار به دوبله یک فیلم ایرانی توجه شد. بگذارید به یک نکته اشاره کنم. این مساله هم از یک جا شروع شد که فیلم ایرانی، دوبله نداشته باشد و این کار را هم با تهمت و فحاشی پیش بردند. روی دوبله اسم گذاشتند؛ لکه یا زخم چرکین! سال گذشته با تمام بی کاری ام، یک پول کلان توسط یکی از کارگردانان سرشناس کشور به من پیشنهاد شد تا به جای نقش اول فیلمش صحبت کنم. ولی موافق این کار نبودم. وقتی کارگردان با من تماس گرفت، فردایش به استودیو رفتم و ۱۵ دقیقه از فیلم را دیدم. به کارگردان گفتم چرا می خواهی به جای این شخصیت جوان حرف بزنم، گفت چون بازی اش دو زار ارزش ندارد. من گفتم باید کل فیلم را ببینم. ۳ بار فیلم را از اول تا آخر دیدم و در نهایت این کار را قبول نکردم.

وقتی آقای کیارستمی می خواست فیلم «شیرین» را دوبله کند، به چند گروه سر زد تا کار دوبله را انجام دهند. در نهایت به این نتیجه رسید که باید سراغ بچه های قدیمی دوبله بیاید. این حرف ها را جلوی دوربین زد که من با این حرفه آشنا نبودم و نمی دانستم دوبله چگونه است. من هم گفتم خب طبیعی است. شما فیلمی نداشتی که بخواهد دوبله بشود و بخواهی با این حوزه وارد گفتگو بشوی.

وقتی هم موضوع دوبله فیلم «جرم» آقای کیمیایی مطرح شد، به او گفتم که تو باید از فیلم «محاکمه در خیابان» شروع می کردی و فیلمت را دوبله می کردی.

* این روند دوبله از جایی قطع شد و همه چیز تبدیل به صدای سر صحنه شد. شما از یک طرف با منوچهر اسماعیلی رفاقت دارید و از طرف دیگر با مسعود کیمیایی. مثلا فیلمی قدیمی مانند «سرب» از جمله فیلم هایی است که شما برای آقای کیمیایی دوبله کرده اید و در آن به جای امین تارخ صحبت کردید.

- من حدود ۵ یا ۶ فیلم برای آقای کیمیایی دوبله کرده ام. گروهبان، دندان مار، تیغ و ابریشم و سرب.

* مشخص بود که آقای کیمیایی برای دوبله «جرم» پیش شما می آید ولی به نظر می رسد که این کار نگرفت.

- ببینید، تمام عوامل طبیعی، جوی، زمینی، مادی و معنوی همه دست به دست هم دادند تا این کار نشود. یک نمونه کوچکش را برای شما بگویم. چند نفر از بچه هایی که در این فیلم نقش های کوچک را گویندگی کردند، برای دیدن نتیجه کارشان به سینما رفته بودند و بلیت سانس اکران دوبله فیلم را خریده بودند چون فیلم هم با سانس دوبله و هم صدای اصلی اکران می شد. این بچه ها می گفتند وقتی فیلم شروع شد، دیدیم صدای اصلی است و وقتی برای اعتراض پیش مدیر سینما رفتیم با لحن بی ادبانه جوابمان را دادند که «مگه چی شده؟ حالا برید آپارات دوبله فیلم را فعال کنید!»

بعضی وقت ها به مافیای سینما اشاره می شود ولی به نظرم مافیا مقابل این افراد، هیچ است. چون اگر بخواهند فیلمی را زمین بزنند، واقعا آن فیلم زمین خواهد خورد.

* آیا به نظرتان داستان فیلم آن پتانسیل لازم را داشت که مخاطب را بگیرد؟ بالاخره سال ها گذشته و آقای کیمیایی هم آن کیمیایی سرب و دندان مار نیست.

- بله. همان طور که گفتم همه مسائل دست به دست هم دادند. به نظرم آقای کیمیایی تا حدودی قهرمان اول داستانش را گم کرده است.

* به غیر از این فیلم ها، فیلم های خاطره انگیز دیگری در سینمای ایران وجود دارد که شما آن ها را دوبله کرده اید مثلا «عقاب ها» که خودتان هم در فیلم به جای رضا رویگری صحبت می کردید. یا فیلم جنگی «ارابه مرگ».

- تهیه کننده آن فیلم آقای جعفری جوزانی بود.

* که در آن خودتان به جای شهرام زرگر صحبت می کردید و نقش اصلی را که فرامرز قریبیان بازی می کرد، منوچهر اسماعیلی می گفت.

- بله. داستان فیلم درباره راننده های کرد و لری بود که قرار بود با چند کامیون به جبهه مهمات برسانند.

* بررسی دوبله این فیلم ها نشان می دهد که باور عمیقی نسبت به توانایی های منوچهر اسماعیلی دارید که نقش اصلی این تعداد فیلم را به عهده او گذاشته اید.

- ببینید، بچه های دوبله همه شایستگی های خودشان را دارند ولی یک موقع است که یک نفر را به اسم رئیس می شناسند و گرداننده است. شما به «مردی برای تمام فصول» نگاه کنید!

این فیلم را هم شما دوبله کردید؟

- بله. البته این فیلم دو بار دوبله شد؛ یک بار پیش از انقلاب و یک بار پس از انقلاب و هر دو بار را خودم مدیریت کردم. دوبله پیش از انقلاب به دلیل این که نمی توانستیم یک سری مشکلات هنری هشتم را به عنوان پادشاه مطرح کنیم، آن طور که باید نشد و راضی ام نکرد. بالاخره پیش از انقلاب، دوران پادشاهی و اعلی حضرتی بود و نمی شد یک سری دیالوگ های فیلم را دوبله کرد اما پس از انقلاب دوباره دوبله

(۱۳۹۵/۱/۱۲ عصر ۰۱:۲۲)زاپاتا نوشته شده: [ -> ]

خبرگزاری مهر در اواخر اسفندماه گفتگویی خواندنی با استاد خسروخسروشاهی انجام داده است . علی رغم اینکه شنیده بودیم ایشان کم حوصله شده اند و با خبرنگاران ارتباط خوبی ندارند، اما این گفت وگو بسیار زیبا و با نشاط است و البته با چاشنی گله های استاد از وضعیت کنونی دوبله. تاکنون دو قسمت این مصاحبه در سایت مهر منتشر شده است و احتمالا قسمت بعدی هم بزودی منتشر خواهد شد...

سه سال و تمامی کتاب ها.........استاد سه سال حق نشستن در اطاق ضبط را نداشتند در اوایل؟؟؟ و تمامی کتاب های منتشر شده در مورد ریچارد سوم در ایران را مطالعه کرده اند؟

فیلم‌های خوبی برای نوروز دوبله نشد

منوچهر والی‌زاده با بیان اینکه امسال فیلم‌های سینمایی خوبی برای ایام نوروز خریداری و دوبله نشدند، از عملکرد حوزه‌ی دوبله در نوروز امسال انتقاد کرد.

این دوبلور و گوینده به خبرنگار سرویس تلویزیون و رادیو ایسنا گفت: ما هر سال شب عید و تقریبا از اوایل بهمن‌ ماه تا اواخر اسفند حتی وقت سرخاراندن هم نداشتیم، اما امسال تعداد زیادی کار خوب برای دوبله نیامد. دلایلش را نمی‌دانم اما من شخصا به عنوان یک گوینده که سال‌هاست در حوزه‌ی دوبله فعالیت دارم، امسال فقط در چندین فیلم صحبت کردم که به نظرم فیلم‌هایی که دوبله شدند چندان تعریفی نداشتند. در کل امسال در دوبله خبری نبود.

این گوینده پیشکسوت همچنین درباره‌ی سریال‌های نوروزی امسال نظرش را اینگونه بیان کرد: کارهای نوروزی را هر روز دنبال نمی‌کردم؛ چراکه سفر بودم و خیلی تایم نداشتم اما بیشتر فوتبال تماشا می‌کردم و در کنارش برنامه «خندوانه» شبکه نسیم را هم تماشامی‌کردم. «خندوانه»‌ی رامبد جوان را از میان برنامه‌های نوروزی خیلی دوست داشتم؛ چراکه خودم هم به این برنامه دعوت شده بودم. به نظرم برنامه رامبد جوان روز به روز جذاب‌تر و متنوع‌تر می‌شود.

 والی‌زاده همچنین درباره برنامه «دورهمی» مهران مدیری گفت: این برنامه را هم گاهی تماشا می‌کردم. ما بالاخره نفهمیدیم «دورهمی» یک تئاتر است یا یک دورهمی است. اگر بخواهم درباره کلیت این برنامه صحبت کنم جا دارد بگویم مگر می‌شود برنامه مهران مدیری را ندید؛ چراکه برنامه‌های او همیشه دیدنی است و جنبه سرگرمی دارد اما به شخصه متوجه نشدم بالاخره این برنامه تئاتر است یا یک مجموعه برنامه.

وی در ادامه سریال «بیمار استاندارد» سعید آقاخانی را سریال جدید و نویی عنوان کرد و توضیح داد: این مجموعه هم که در آن بابک حمیدیان به ایفای نقش پرداخت، بد نبود و به نظرم سریال جدید و نویی بود. من شخصا سعید آقاخانی را خیلی دوست دارم و آرزو می‌کنم آنقدر در کارهایش موفق باشد که بتواند کارهای بهتری بسازد. «بیمار استاندارد» بازیگران خوبی را دور هم جمع کرده بود.

منوچهر والی‌زاده در پایان گفت‌وگوی خود با ایسنا از پخش برنامه جدیدی با عنوان «جادوی صدا» از شبکه سه سیما خبر داد و گفت: «جادوی صدا» همانطور که پیشتر اعلام کردم، ظرف چند روز آینده از شبکه سه سیما به روی آنتن می‌رود. این برنامه تقریبا در حد برنامه «آقای گزارشگر» است. «جادوی صدا» که مدت‌ها پیش ضبط شد درباره فن گویندگی و بیان است که به نوعی از گویندگان جدید توسط پیشکسوتان دوبله تست گرفته شده و من به همراه آقایان منوچهر اسماعیلی، محمود قنبری، چنگیز جلیلوند، مینو غزنوی، فریبا رمضان‌پور و چندین همکار دیگر از گویندگان تست گرفتیم و داوری کردیم. «جادوی صدا» در 28 قسمت آماده پخش شده است که به‌زودی از تلویزیون پخش خواهد شد.

منبع خبر: ایسنا 

شنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۵

مسابقه جادوی صدا

[تصویر: 1460237140_6154_f5c57b09c4.png]

دوشنبه شب ها ، از 23 فروردین ساعت 20:45 از شبکه سوم سیما

به جای تهیۀ مسابقۀ بی خاصیت و بی هدفِ « جادوی صدا»- مسابقه ای که به اعتقاد من بیشتر بهانه ای است برای معرفی چندبارۀ اهالی دوبله تا استعدادیابی- بهتر بود یک مهمانی ترتیب می دادند و دوبلورها دور هم می نشستند و ضمن غذا خوردن و تعریف از دستپخت آشپز، برای هم در نوشابه باز می کردند. گنجاندن آیتمی مانند تشخیص صدای فلان دوبلور هم یکی از آن کارهای عبث حضرات است. دانستن این که فلان دوبلور در فلان فیلم به جای فلان هنرپیشه صحبت کرده است، چه دردی از هنرجو دوا می کند؟ آیا فرد با دانستن این موضوع دوبلور خوبی می شود؟ دوبلورها خودشان معتقدند که تقلید در این فن/هنر جایی ندارد و کمکی به هنرجو نمی کند. اما همین ارجاع های مکرر به پیشینیان، فرد تازه کار را ترغیب به الگوبرداری از اسلاف خود می کند و این خاطره بازی ها چه بسا نوعی تشویقِ تلویحی برای انجام این کار باشد. یقین دارم که اگر فردی با صدای اسماعیلی و قابلیت های او در این مسابقه شرکت می کرد، حتی برای مسابقه نهایی هم انتخاب نمی شد.

قصدم یافتن معایب بی شمار این برنامه نیست. آن بحثی جداست. نیتم اشاره به رویۀ خنده داری است که دوبلورها پیش گرفته اند. هر روز بیشتر به این موضوع ایمان می آورم که این استادان، محفلی دورهمی و خانوادگی می خواسته اند و قصد دارند بعد از خودشان چیزی به اسم دوبله وجود نداشته باشد و هر چه باشد همان یاد و خاطرۀ گویندگی های ایشان باشد.

داشتن صدای خوب و شناخت دوبلورها دو مقوله ی جدا از هم هستند. می شود صدای خوبی داشت اما دوبلورهای معروفی همچون ایرج ناظریان را هم نشناخت. برعکس آن هم صادق است. یعنی لزومی ندارد کسی که تمام دوبلورها را می شناسد حتما صدای خوبی هم داشته باشد.

هرچند انتظار می رود کسی که به دوبله علاقه دارد و به طور جدی و حرفه ای قصد ورود به حرفه-هنر دوبله را دارد ،حداقل شناخت پایه ای از تاریخچه دوبله و دوبلورها داشته باشد. وگرنه میشود موضوع همان برنامه دید در شب و فورد کاپولا و ...

در مجموع قسمت اول برنامه جادوی صدا خسته کننده نبود و تماشاچی علاقمند به دوبله مثل من را تا پایان همراه خود کشاند. هنوز قسمت دوم را دانلود نکرده ام و ندیده ام. امیدوارم این قسمت و بقیه قسمتها هم خوب باشند.

حنجره‌ام زمان دوبله خونریزی کرد!!!


خسرو خسروشاهی دوبلور پیشکسوت در گفتگویی از خون ریزی حنجره اش زمان دوبله یک فیلم، علاقه اش به تماشای فیلم ها و خواندن کتاب در سن ۷۵ سالگی، انتقاد از فیلم و سریال‌های کره‌ای و... سخن گفت.

خسرو خسروشاهی، دوبلور

خبرگزاری مهر-گروه هنر- عطیه موذن و صادق وفایی: صبح ها ساعت ۷ وقتی همسایه روبرویی در منزلش را باز و بسته می کند و سر کار می رود خسروشاهی تازه به رختخواب می رود؛ این برایش یک نشانی شده است که تا صبح کتاب خوانده یا فیلم دیده است. او قصد ندارد وقت زیادی برای خوابیدن بگذارد زیرا فکر می کند بعدا زمان زیادی برای خواب خواهد داشت.

خسروشاهی شاید از معدود دوبلورهایی باشد که وارد کاری جز حرفه خود نشد، او علی رغم پیشنهادهایی که در حوزه بازیگری و گویندگی داشت اما نخواست آنها را امتحان کند و وقتی از او می پرسم نخواسته است در زندگی ریسک کند پاسخ می دهد که همه زندگی او ریسک بوده است.

ریسک؛ همه زندگی مردی است که گزاف نیست اگر گفته شود خیلی‌ها دوست دارند حتی به شوخی صدایش را تکرار و تقلید کنند و البته نمی دانند دوبلوری که به جای شخصیت هایی چون آلن دلون، آل پاچینو و آمیتاب باچان سخن گفته است بهای رل گفتنش را با خونی داده که از حنجره هایش بیرون آمده است.

خودش البته اینها را با طنز می گوید؛ زمانی که برای دوبله یکی فیلم ایرانی حنجره اش خونریزی کرد و بعد با لهجه شمالی از دکتری می‌گوید که خطاب به او و کارگردان گفته است «یک مشت دیوانه هستید که دور هم جمع شده اید.»

خسرو خسروشاهی در این گفتگو از سریال های سطح پایین ترکی و مضمون های انحرافی آنها سخن گفت و از علاقه خود به فیلم دیدن و کتاب خواندن صحبت کرد که باعث می شود انسان همچنان زنده بماند.

این دوبلور پیشکسوت که امسال ۷۵ ساله می‌شود از موبایل استفاده نمی کند و معتقد است که نیازی هم ندارد چراکه ارتباط چندانی با بیرون و یا همکاران ندارد. قسمت پایانی گفتگوی تفصیلی ما با این دوبلور پیشکسوت را از نظر می‌گذرانید.

*اکنون یکی از دلسردی‌های هم‌نسلان شما این است که فیلم‌های کلاسیک گذشته دیگر وجود ندارد و چون آثار خوبی ساخته نمی شوند، دوبله ها هم ماندگار نیستند.

ـ وجود دارد ولی همکاران دیگر حوصله ندارند و کسی حاضر نیست دو بار بیشتر دیالوگ خود را تمرین کند و خسته می شود. اگر من به عنوان دوبلور حوصله کار نداشته باشم، مدیر دوبلاژ من نمی‌تواند کاری کند. تا یکی دو سال پیش که من برای تلویزیون کار می‌کردم، فیلمی را که قرار بود دوبله کنیم ابتدا تکثیر می‌کردم و به نقش‌های اصلی می‌دادم تا آن را ببیند و بعد قرار می‌گذاشتیم و درباره آن صحبت می‌کردیم، اما هر کسی چنین کاری را انجام نمی دهد.

*گله‌ای هم معمولاً از طرف دوبلورها وجود دارد که تلویزیون بیشتر فیلم‌ها و سریال‌های چینی و کره‌ای را دوبله می‌کند.

ـ بله متاسفانه. زمانی در تلویزیون فیلم‌های بسیار خوبی دوبله می شد اما در این چند سال اخیر اطلاعی ندارم چه شده است که دیگر آثار خوب حریداری نمی شوند. شاید آنها که سابق بر این فیلم و سریال می‌خریدند اخراج شده‌اند! ما در تلویزیون فیلم‌هایی مثل «جی اف کی»، «پارک ژوراسیک»، «مخمصه» و «پدر خوانده» ‌ها را دوبله کردیم. الان تمام فیلم‌ها کره‌ای است که در آنها عده ای شمشیر به دست و در حال مبارزه هستند. این فیلم‌ها بی‌خاصیت هستند و حرفی برای مخاطب ندارند.

زمانی دختر خانمی به من گفت دوست دارد به کره مهاجرت کند و من فهمیدم با دیدن این سریال‌ها به شخصیت‌های فیلم‌های کره‌ای علاقه‌مند شده است.

*گاهی هم بیان می‌شود این سریال‌ها خاستگاهی شرقی دارند.

ـ کشور کره چند سال تاریخ دارد و چند قهرمان در تاریخش داشته است؟ موسیقی، سبک زندگی و... در کره چه ویژگی دارد که ما باید دنباله‌رو آنها باشیم؟

مهرجویی یک بار به من گفت باید برای گرفتن مجوز ساخت یک فیلمنامه در تلویزیون کفش آهنی داشت و آنقدر که برای ساخت سریالی (سمفونی مردگان عباس معروفی) به تلویزیون رفت و آمد داشته، خسته شده است. او گفت تا پای ساخت رفته اما در نهایت پذیرفته نشده است.

*به نظر شما کمبود بودجه چقدر در خرید و ساخت آثار خوب نقش دارد؟

- اگر تلویزیون پول نداشت که برای سریالی مثل «کیمیا» انقدر هزینه نمی‌شد. سریالی که من تنها چند قسمت از آن را دیدم و به نظرم فاجعه بود. این سریال می‌توانست ۱۰ قسمت باشد.

*پس سریال‌های تلویزیونی را هم می‌بینید؟

ـ بله من هم سریال‌های تلویزیون را می‌بینم و هم سعی می‌کنم همه روزنامه‌ها را بخوانم. البته این را بگویم که تاکنون هیچ یک از سریال های ترکی شبکه های ماهواره ای را ندیده ام. آنقدر فیلم های خوب می بینم که اصلا دلم نمی آید سریال های سطحی ترکی را ببینم.

فکر می کنم اکنون ذائقه‌ها تغییر کرده است. یک بار من و آقای حسین عرفانی در استودیو بودیم و بعد او گفت اگر همین الان داخل یک کوچه برویم و زنگ در خانه ها را بزنیم همه در حال دیدن سریال ترکی هستند. واقعیت این است که من فکر نمی‌کنم زندگی ترک‌ها آنقدر بی‌در و پیکر باشد که یک زن با داشتن همسر، معشوقه‌ هم داشته باشد یا یک مرد چند زن را با هم داشته باشد. این داستان ها فقط از یک ذهن معیوب درمی آید.

مجله‌ای بررسی کرده بود که ترک‌ها بزرگترین صادرکننده سریال در جهان هستند و در بعضی از کشورها هیچ گونه نتوانسته اند از توزیع این سریال ها جلوگیری کنند. به طور مثال در نقاطی از جهان مثل مصر و پاکستان این سریال‌ها را تکفیر کرده‌اند.

*بعد از ۷۴ سال چه چیزی برای شما اهمیت دارد که همچنان مسائل و جریان‌ها را دنبال می‌کنید؟

ـ این ویژگی‌ آدم زنده است. چندی پیش کتابی خریدم که درباره فروغ بود و من دو ساعته و در نیمه شب آن را خواندم. صدایش را هم در دکلمه ها گوش می کنم و بسیار دوست دارم. من شب‌ها زودتر از ۵ یا ۶ صبح نمی‌خوابم گاهی ساعت ۷ که همسایه روبه‌رو سر کار می‌رود و در منزلش را باز و بسته می‌کند، من تازه به اتاق خواب می‌روم و این برای من نشانی شده بود. در این بازه زمانی فیلم و سریال می‌بینم و کتاب و مجله می‌خوانم. بالاخره شما باید بدانید که در کشورتان چه خبر است.

*اخیراً چه کارهای خوبی اعم از فیلم یا سریال از تلویزیون دیده‌اید که بخواهید از آنها بگویید؟

ـ کار خوبی ندیده‌ام.

*چرا همکاری خود شما با تلویزیون کمتر شده است؟

ـ همکاری دارم اما مثل قدیم نیست. پیش از نوروز همکاران من در تدارک برنامه‌ای بودند که درباره دوبله بود و تنها کسی که در آن شرکت نکرد من بودم چون تمایل چندانی به حضور در چنین برنامه هایی ندارم.

از طرف تلویزیون تماس‌های زیادی با من گرفته می‌شود که برای دوبله و یا همکاری بروم اما تمایلی ندارم. وقتی می‌بینم جوانانی برای دوبله می‌آیند با ۲۰ تا ۳۰ هزار تومان کار می‌کنند، آتش به جانم می‌افتد. من نمی‌توانم به این شکل کار کنم. من همچنان ماشین مدل ۸۲ سوار می‌شوم چون به خاطر پول کار نمی کنم و اگر قرار بود دنبال پول و ثروت بروم، وضعم بهتر از این بود.

از طرف دیگر دوست ندارم عروسک خیمه‌شب‌بازی باشم یا با احساسات جوانان بازی کنم، آنها را بیاورم و امتحانشان کنم. تلویزیون ما شبکه «من و تو» نیست که بخواهیم مسابقه‌های گویندگی و... برگزار کنیم.

*شما در حوزه های دیگر مثل گویندگی که همکارانتان ورود کرده اند کمتر فعالیت دارید. چرا؟

ـ چندی پیش شخصی با من تماس گرفت و بیان کرد که می‌خواهد شعرهای سهراب را دکلمه کند و یکی از آهنگسازان مطرح نیز ساخت موسیقی این اثر را برعهده داشت اما این تهیه‌کننده شخص حرفه‌ای نبود و من هم علی رغم اصرار فراوان قبول نکردم دکلمه کار را بر عهده بگیرم.

*وضعیت دوبلورها در این سال ها چه تغییری کرده است؟

- وضعیت در این سال ها بدتر شده است. احمدی نژاد برای صنف هنرمندان کارهای خوبی برای بیمه انجام داد که تا مبلغ ۴۰ تا ۵۰ میلیون پول بیماری ها را می داد. اکنون در بیمه ما عمل قلب و بسیاری از مواردی که لازم است وجود ندارد. حسین فرحبخش تعریف می کرد که شبی ساعت ۲ و نیم بامداد نزد احمدی نژاد رفته بود و گفته بود که اوضاع هنرمندان خوب نیست. احمدی نژاد هم همانجا نام شخصی را می برد و می گوید شمارش کند که چند نفر به پول نیاز دارند تا مبلغی به حسابشان ریخته شود. احمدی نژاد ۴۰۰ هزار تومان نقد و حدود ۲۰۰ هزار تومان هم به عنوان کالا برای هنرمندان قرار داد.

*فکر می‌کنید صدای خاص شما در همه این سال‌ها باعث شد به جایگاهی که دارید، برسید یا تکنیک‌هایی که در این سال‌ها آموختید؟

ـ در اجتماع چندان صدای من شناخته شده نیست‌ و اگر بیرون بروم، کمتر مرا می‌شناسند.

*خاطره‌ای نقل شده بود که شما تصادف می‌کنید و خانمی شاکی می‌شود که چرا با آن لحن و صدای خاص که با آن معروف شده‌اید در آن لحظه سخن گفته‌اید.

ـ بله این یک شوخی بود که دوستان منتقدم از جمله هوشنگ گلمکانی در مجله فیلم ساختند و صحت ندارد. آنها به من گفتند چنین اتفاقی برایت رخ داده است و من پرسیدم چطور که بیان کردند که خودشان ساخته‌اند.

تنها یک بار به یکی از فروشگاه محصولات فرهنگی رفتم، آنجا خانم و آقای میانسالی حضور داشتند که در حال انتخاب فیلم برای نوه های خود بودند. زمانی که از فروشنده سوالی پرسیدم، آن خانم به من اشاره کرد و به همسرش گفت این همان است که می‌گوید «امنِ»، آنها زبان آذری حرف می‌زدند و من هم با اینکه متوجه می‌شدم اما حرفی نزدم. همسرش هم به او پاسخ می‌داد «یوخ» یعنی که خیر این شخص او نیست. آنها از فروشگاه خارج شدند ولی باز برگشتند و بعد همسر آن خانم از من پرسید آقا شما همان هستید که همسر من می‌گوید و من هم تایید کردم آن وقت همسرش به او گفت « تو آنقدر بی‌حواس هستی که هنوز وقتی پسرمان از خارج زنگ می‌زدند می‌پرسی شما؟» و این تنها زمانی بود که یک نفر مرا شناخت.

*روزی چند ساعت فیلم و سریال می بینید؟

- معمولا سعی می کنم یک سریال را حداقل یک قسمتش را تمام کنم و بعد استراحت می کنم. درباره فیلم ها به جزئیات و حواشی از جمله لانگ شات و دیگر نکات فنی هم توجه دارم.

*این همه فیلم دیدن انگیزه بسیاری می خواهد.

ـ بله دوستانی دارم که برای من فیلم می آورند. حدود ۲ تا ۳ سال پیش هم در انبار چند گونی فیلم را که همه وی اچ اس بود، دور ریختم. فیلم هایی که برای دوبله برایم فرستاده بودند و یا عده ای از دوستان داده بودند.

*قرار بود در فیلمی از پیمان قاسمخانی بازی کنید، چرا به نتیجه نرسید؟

- بله اگر ساخته می‌شد بسیار جالب بود اما من از زیر بار آن فرار کردم. قصد این بود که من در این فیلم زندگی خود را با نام خسروشاهی بازی کنم و سفری هم به فرانسه داشته باشم، آلن دلون هم حضور داشته باشد اما نشد و با خود فکر کردم بازی در این سن و سال کار من نیست.

*شما در انتخاب فیلم ها و نقش و حتی پیشنهادهایی برای کارهایی مثل بازیگری و گویندگی به شکل گزیده عمل می کنید یا چندان علاقه ای به ریسک ندارید؟

- کل زندگی ما ریسک است. دیالوگ و رل گفتن ها و کاری که داریم ریسک است. در حین کار ممکن است از حنجره شما خون بریزد به گونه ای که وقتی به پزشک مراجعه می کنید، می پرسد اسید خورده اید و باید بگویید داد زده ام. می پرسد حرفه شما چیست؟ بعد می گوید اگر یکی از تارهای صوتی ات پاره شود چه خواهی کرد؟ مگر چقدر درآمد دارید که اینگونه از خود کار می کشید؟

*این اتفاق در دوبله چه فیلمی رخ داد؟

- فیلم «عروسی خوبان» ساخته محسن مخملباف. او صبح همان روز که دچار خون ریزی شدم مرا به بیمارستان برد و دکتر آنجا به من گفت یک مشت دیوانه دور هم جمع شده اید.

اینها ریسک است که شما با زندگی خود دارید. ممکن است کمتر فریاد بزنید و کسی هم اعتراضی نکند اما خود شما رضایتی ندارید.

*اتفاقا من فکر می کردم شخصیت جانبازی که موجی می شد و شما جای او سخن می گفتید صدایی آرام تر دارد و نمی دانستم که حنجره شما در این فیلم دچار خون ریزی شده است.

- چرا وقتی او را به اتاق عمل می برند و یا موجی می شود فریادهای بلندی می زند.

*تعطیلات برای شما با ایام دیگر چه تفاوتی دارد؟

- هیچ فرقی ندارد، همان زندگی خود را دارم. کتاب می خوانم، فیلم می بینم.

*آخرین فیلمی که دیدید چه بوده است؟

- چندی پیش فیلم «بازگشته» را دیدم. به نظرم باید صحنه هولناک این فیلم را که خرس به دی کاپریو حمله می کند یک بار بدون صدا دید، آن وقت می فهمید که این صحنه هیچ حسی و هیچ ترسی ندارد و تازه شما متوجه عیب ها می شوید. فکر می کنید خرس با او بازی می کند و به یک شوخی تبدیل می شود.

*فکر می کنم آرشیو بزرگی از فیلم داشته باشید.

 

- البته من فیلم های بسیاری داشتم که دیگران آنها را از من گرفته اند و دیگر نیاوردند. زمانی در دفتر محمد صالح علا بودم که دیدم فیلم «سرپیکو» روی میز اوست. پرسیدم این فیلم را از کجا آورده ای و او پاسخ داد که از مسعود کیمیایی گرفته است و دیگر هم نمی خواهد به او بازگرداند. به او گفتم این فیلم من است و تعریف کرد که کیمیایی به او توضیح داده است فیلم امانت است اما او آن را گرفته و دیگر هم نمی خواهد به او پس بدهد.

*و دیگر فیلم را نگرفتید؟

- خیر! بر باد رفت. همانطور که گفتم فیلم های زیادی داشتم، همه را از من می گرفتند. بابک بیات به منزل من می آمد و هر بار ۷ تا ۸ فیلم می گرفت. از او می پرسیدم چطور این همه فیلم را می بینید که می گفت همه فیلم ها را خودش نمی بیند و چند تا را هم برای شاملو می برد. این ماجرا مربوط به زمانی می شد که پای شاملو را قطع کرده بودند.

*چرا شما موبایل ندارید؟

- فکر می کنم لازم نیست، هیچ گاه نداشته ام و حتی بلد نیستم با آن کار کنم. یک روز با دوستان صحبت شد جلال مقامی گفت سه ماه است موبایلش زنگ نخورده است. تلفنی که چندان زنگ نمی خورد داشتنش فایده ای ندارد.

*این خاصیت این سنین است که ممکن است ارتباط آدم با جهان پیرامون کمتر شود؟

- ارتباط من با پیرامون کم نشده است من با فرزندانم که خارج از ایران هستند و خواهرم هفته ای چند بار صحبت می کنم. قبل از نوروز هم با همسایه رفتیم و نهالی برای درختکاری خریدیم اما با همکاران ارتباطی ندارم. از روزنامه ها بیشتر می فهمم که همکارانم در حال چه کاری هستند.

تا زمانی که کار بود ارتباط داشتیم. نمی دانم یک کارمند بانک یا دیگر مشاغل هم به همین شکل است و اگر بعد از ۳۰ سال مثلا بازنشسته شوند ارتباط ها قطع می شود؟ اکنون تنها با یک یا دو نفر بیشتر ارتباط دارم و از باقی همکاران اطلاعی ندارم.


منبع خبر:

خبرگزاری مهر- گروه هنر- عطیه موذن و صادق وفایی

دوبلور پیشکسوت: به دلیل بیماری کمتر فرصت کار پیدا می‌کنم


فرهنگ > تلویزیون - پرویز بهرام، پیشکسوت و صدای ماندگار دوبله ایران، روز گذشته برای دید و بازدید سال نو به این موسسه آمد.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، پرویز بهرام در دیدار با سید عباس عظیمی مدیرعامل موسسه هنرمندان پیشکسوت اظهار داشت: مدتی بود که می خواستم به بهانه سال جدید برای ملاقات با دوستان و همکاران موسسه به اینجا بیایم و دیداری تازه کنم، اما متاسفانه بیماری و مشکلات همراهش مانع از این موضوع می شد. خدا را شکر امروز بهترم و بسیار خوشحالم که پس از گذران یک دوره بیماری می توانم در این جا حضور داشته باشم.

پیشکسوت دوبله که همه مجموعه به یاد ماندنی «صدای ابریشم» و بسیاری اثر فاخر دیگر همچون فیلم «اتللو» که در آن به جای «سرگئی بوندارچک» سخن گفته را با صدای وی به خاطر می آورند، درباره آخرین فعالیت های خود گفت: به تازگی یعنی حدود 2 ماه قبل فیلمی را به سفارش شبکه مستند دوبله کردم ولی به علت درگیری که با بیماری‌ام داشته ام کمتر فرصت کار دست داده است، البته ناگفته نباشد که مدتی هست که همچون گذشته ها، کار زیادی وجود ندارد، گویی کساد شده است.

وی در ادامه با یادآوری خاطره سفر دسته جمعی هنرمندان پیشکسوت به کیش به مناسبت سومین سالگرد تاسیس این موسسه افزود: با اینکه کمی دیر است اما سال جدید را به همه تبریک می گویم، امیدوارم سال 95 سالی پر برکت و خوب برای سپیدمویان هنر کشور باشد، در این چند سال اخیر یکی از بهترین خاطرات من و همسرم همین سفر گروهی به کیش بود، که نشانگر توجه ویژه مسولین وزارت ارشاد به ویژه دوستانم در «موسسه هنرمندان پیشکسوت» به روحیه و نیاز های معنوی هنرمندان است، من امیدوارم که این موسسه در آینده مورد توجه و حمایت های بیشتر مادی و معنوی مسولین قرار بگیرد و در این سال جدید باز هم تجربه آن سفر به یادماندنی به نقطه ای دیگر از کشورمان تکرار شود.

بهرام که از پایه گذاران دوبله از بدو تاسیس تلویزیون به حساب می آید در پایان سخنانش، تصریح کرد: پیش از انقلاب که رسیدگی به امور هنرمندان به ویژه هنرمندان با سابقه از سوی حکومت آن زمان در حد صفر بود، اما پس از انقلاب وضع کمی بهبود یافت و به شکل موردی و جداگانه اگر هنرمندی خاص با مشکلی مواجه می گشت، مورد پشتیبانی قرار می گرفت، اما باز هم من در تمام چندین دهه تجربه کاری خود نه در ایران و نه در خارج از ایران شاهد تشکیلاتی متمرکز برای رسیدگی به امور کهن سالان هنر نبوده ام،برای همین است که تاکید دارم اقدامات این موسسه جای تقدیر و حمایت بیش از پیش دارد.

پرویز بهرام متولد 1312در شهر بابل بازیگر تئاتر و صداپیشه برجسته ایران است. او دانش‌آموخته‌ی کارشناسی حقوق قضایی است و سالها وکیل رسمی دادگستری بوده است. او از پایه گذاران دوبله است و این کار را از سال 1328 با دوبله‌ی فیلم ایتالیایی «هنرپیشه» شروع‌کرد.

او در گویندگی و مدیریت دوبلاژ فیلم های مستند نیز بسیار زبردست است و فیلم مستند «جاده ابریشم» با صدای او ماندگار شده است.

او مدیریت دوبلاژ فیلم ها و سریال های داستانی بسیاری را نیز برعهده داشته است از جمله فیلم مطرح «مهر هفتم» اثر «اینگمار برگمان» که در سال 1341 در استودیو گلستان توسط او دوبله شد و همینطور سریال دیدنی و به یاد ماندنی «شعبده باز».

از جمله سریال های تلویزیونی که او در آنها گویندگی کرده و جلوه خاصی به آنها بخشیده سریال مارکوپولو، کرس، بازرس، فراری و بسیاری سریال دیگر است.

حال نکته قابل ذکر با یادآوری تنها بخش کوچکی از فعالیت های هنری این پیشکسوت این است که وی با اینکه از قدیمی ترین های حال حاضر تلویزیون و از پایه گذاران دوبله ایران به حساب می آید حتی از حقوق بازنشستگی صدا و سیما برخوردار نیست و هم اکنون با حداقل حقوق مرتبط با بیمه هنرمندان گذران زندگی می کند، که با توجه به هزینه های سرسام آور در زمینه های پزشکی درمانی و پیگیری مسائل این چنینی که در سنین بالا هم سختی اش چند برابر می شود، این موضوع می تواند برای مسولین مربوط جای تامل فراوان داشته باشد، هر چند که استاد بهرام در پاسخ به این سوال که چگونه با این حقوق اندک زندگی میکنید ، فقط لبخند میزند و میگوید این نیز بگذرد!

ظاهرا چندروز قبل آقای شروین قطعه ای گوینده گرامی و فرزند استاد از دست رفته آقای امیر قطعه ای در مراسم رونمایی از مستند آقای جلال مقامی در گفتگویی با دوستان انجمن سینما کلاسیک ،دلخوری خود را از کافه کلاسیک ابراز داشته اند و نقد دوستان در کافه را توهین تلقی کرده اند و خوشبختانه دوستان حاضر در آن مراسم هم از نقدهای کافه کلاسیک اعلام برائت نموده اند! بنده آن نقد مورد نظر جناب قطعه ای را مجددا خواندم و اتفاقا نه تنها شائبه توهین در آن نیست بلکه بسیار منصفانه نگاشته شده است . سعه صدر یک هنرمند که در خلق آثار هنری حضور دارد یک شرط اصلی و اساسی است که متاسفانه در اینجا و از سوی ایشان مورد بی توجهی وبی مهری قرار گرفته است.

این که آن دوست عزیز در کافه کلاسیک نوشته اند فرزندان گویندگان هرگز نتوانسته اند مانند والدین خود باشند و در حرفه دوبلاژ بدرخشند یک واقعیت محض است . قطعا خود شروین عزیز هرگز نمی تواند مدعی باشد که توانسته جایگزین پدر باشد . ایشان در میان نسل جدید گوینده ای خوب و مدیردوبلاژی تواناست و حداقل در میان فرزندان دیگر گویندگان پیشکسوت ،کارشان مورد توجه است ،اما نبایستی واقعیتها را نادیده گرفت .اینکه هر نقدی را توهین تلقی کنیم کاری بسیار عبث و ویرانگر است . من از خود ایشان سوال می کنم که بعنوان یک منتقد منصف و واقع بین نظر دهند که در میان هم نسلان خود که فرزند گویندگان دوران طلایی هستند کدامیک توانسته اند به آن قابلیتهای پدران خود دست یابند؟نه ایشان و نه سایر گویندگان دوبله نبایستی این توقع را داشته باشند که فقط با صدایشان خاطره بازی کرد و از نقد کارهایشان دوری نمود.

نقدکردن یک اثر هنری باعث پویایی و حرکت روبه جلوی آن گونه هنری می شود . وقتی یک استاد تمام عیار دوبله مانند آقای حسین عرفانی که هنوز در کارهایش سعی می کند استانداردهای حداقلی این حرفه را رعایت کند ،در برنامه دورهمی با صراحت می گوید که حال دوبله خوب نیست ، پس باید بگوییم استاد به دوبله اهانت کرده است !!! قطعا وقتی ایشان می گوید حال دوبله خوب نیست ،یعنی مجموعه ای از عناصر باعث آن هستند ، پس حالا انجمن گویندگان باید ایشان را بابت این حرف توبیخ کند؟!

جناب شروین قطعه ای عزیز ،علی رغم تمام علاقه ای که به صدایتان دارم ، به صراحت می گویم هیچیک از فرزندان گویندگان قدیمی فیلم نتوانسته اند جای پای پدران هنرمند خود بگذارند و شما اگر دلیلی دارید که این نظر بنده را نقض می کند بیان فرمایید . این حرف بنده ،نه توهین است و نه نقد غیرمنصفانه ...

گویا دوستانی که کودک درونشان هنوز به سان دوران مدرسه و ایام خودشیرینی های قدیم فعال است، اشاره ای به حرفهای بنده داشته اند. نیازی به پاسخگویی و دفاع از خودم نمی بینم.

----------------------------------------------------------------------------------------

اما چون این مبحث دربارۀ اخبار دوبله است، یک خبر برای دوستداران دوبله: تا دو سه هفتۀ دیگر دوبلۀ «عزیز میلیون دلاری» که به مدیریت آقای خسروشاهی و گویندگی آقایان مظفری، عرفانی و خانم اعظمی انجام شده بود، در اختیار عموم قرار خواهد گرفت.

گفت و گوی خبرگزاری مهر با آقای جلال مقامی
استاد جلال مقامی در گفتگویی خواندنی از روزگارکودکی تا امروز را برای خوانندگان بیان کرده است
قسمت 1

«تارهای» صوتی‌ام دیگر کوک نیست/ صدا باید درام داشته باشد


شناسهٔ خبر: 3587052 - شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۰۸:۱۷

دوبلور باسابقه تلویزیون و سینما می‌گوید به دلیل مشکلی که برای تارهای صوتی‌اش پیش آمده دیگر نمی‌خواهد کار دوبله انجام دهد و بهتر است خاطرات روزهای دور در ذهن مخاطبانش باقی بماند.

خبرگزاری مهر - گروه هنر: جلال مقامی پیشکسوت عرصه دوبله، اجرا و بازیگری را به واسطه آثار ماندگاری که از خود به جای گذاشته می شناسیم. هنرمندی که به قول خودش در کنار هنرپیشگان صاحب نام، کارش بازیگری نبود و بازی بازی می کرد. در اجرا هم مثل همه مجریان دهه شصت و هفتاد این هنر را چیزی جدا از نمایش فردی می دانست و برای آن چارچوب هایی قائل بود. برای دیدار با این هنرمند پیشکسوت به مهرشهر کرج رفتیم تا با وی گفتگویی درباره سابقه هنری‌ و خاطراتش داشته باشیم. مقامی تقریبا دو سال پیش به دلیل مشکلی که برای حنجره اش پیش آمد از دنیای صداپیشگی فاصله گرفت اما بخش قابل توجهی از وقتش را صرف فیلم دیدن می کند و از سینمای ایران خیلی فاصله نگرفته است.

این هنرمند پیشکسوت که صدایش بارها بر صورت بازیگرانی چون رابرت ردفورد، عمرشریف، مایکل کین، داستین هافمن و ... نشسته است این روزها کلامش طنین خاصی دارد که تا حدی از آنچه سال‌ها شنیده ایم دور است. به اعتقاد من این صدای خش دار می تواند جای کاراکترهای دیگری بنشیند اما خودش موافق نیست و می گوید مردم جلال مقامی را با همان صدا می شناسند و به ما می گوید که ببخشید تحت تاثیر مسایل پیش آمده صدای من هنوز تحت اختیار خودم نیست. وی معتقد است اگر دوبله امروزه مثل سابق تاثیرگذاری لازم را ندارد به خاطر دوری از فضای درام و نزدیک شدن به فیلم های بزن و بکُش است و دوبلورهای جوان گناهی ندارند که نمی‌توانند آثار ماندگاری خلق کنند.

با ما در بخش نخست این گفتگو همراه می‌شوید:

* تجربه دوری مستمر از فضای دوبله چطور است؟

- هم خوبی هایی دارد هم بدی هایی که وقتی به هر دو فکر می کنم می بینم شاید بد هم نباشد. به هرحال دلتنگی همچنان هست اما در شرایط امروز دوبله نکردن خیلی معنی از دست دادن فرصت ها را نمی دهد.

* جوانان علاقه مند زیادی این روزها دغدغه صداپیشگی دارند اما چرا مثل نسل گذشته در کارشان پرقدرت ظاهر نمی شوند؟

- به اعتقاد من دوبله افت کرده و این گناهش گردن گوینده های جوان که تازه روی کار آمدند نیست. چون درام های قوی تولید نمی شود و دوبلور در آثار کمدی یا اکشن امروزه نمی تواند هنر خود را بروز دهد. فیلم های امروزی حتی فرم بازیگری را هم تغییر داده و همه نقش ها فقط یا بالا پایین پریدن است یا موضوعات سطحی.

* سینمای جهان چطور؟

- اول سینمای جهان بود که دوبله را رسمیت داد. قدیم مردم به خاطر دیدن یک فیلم خاص وقت می گذاشتند تا اثر محبوب شان را روی پرده عریض سینما ببینند و دو ساعت در سالن همه توجه شان به فیلم بود. ساخته های آن زمان از بزرگترین آثار ادبی دنیا اقتباس شده بود. «بینوایان»، «جنگ و صلح»، «برباد رفته» و ... آثاری از نویسندگان بزرگ بودند که قلم شان به شدت قوی و تاثیرگذار بود. با فیلمی مثل «جنایت و مکافات» داستایوفسکی نمی شد شوخی کرد و جای شخصیت ها همینطوری حرف زد. باید انقدر به آنها توجه می کردیم تا بتوانیم حس و حال را از دیالوگ و بازیگر بگیریم و به خودش تحویل دهیم.

الان فیلم ها از قاب تلویزیون در حالی پخش می شود که بچه در حال بازی کردن و پدر هم در حال رسیدن به امور دیگر است و تلویزیون فقط روشن مانده تا هر از چندگاهی اعضای خانواده سرشان را بلند کنند و نگاهی بیندازند. به همین خاطر کسی خیلی به دوبله ها هم توجه ندارد من اعتقادم بر این است جوانان دوبله در حدی که فیلم های امروز اجازه می دهد کارشان مطلوب است ولی اگر دنبال آن دوبله های ماندگار می گردید دیگر امکانش نیست.

* شاید به خاطر تولید و تعداد بالای فیلم ها باشد.

- این ارتباطی به تعدد فیلم ها ندارد. انگار برای کسی دست می زنند که کارش را زودتر تمام کند. امروز از همکارانم می شنوم که تعداد فیلم ها نسبت به دهه گذشته برای شب عید کمتر شده ولی روال سریع به سرانجام رساندن، تغییری نکرده است. آن موقع ماه اسفند که می شد یکباره هرچه فیلم قرار بود در نوروز پخش شود به ما می دادند و در واحد دوبلاژ دوبله می شد و ما حتی در تایم شب هم می ماندیم. طبیعی است که از خستگی بچه ها و شب بیداری ها دوبله خوبی در نمی آمد. از این اتاق به آن اتاق رفتن ها زیاد بود و گاهی به ضرورت گوینده ای در این اتاق دیالوگش را می گفت و می رفت در اتاق بغلی برای یک فیلم دیگر حرف می زد ولی در زمانی که ما را برای فیلم «دکتر ژیواگو» صدا می کردند تا این کار تمام نمی شد من هم سعی می کردم همان ژیواگو باشم و خودم را در آن کاراکتر نگه دارم. این فقط شامل حال من نبود تمام همکارانم همینطور بودند.

 مردم هم در سینما تمام توجه شان به فیلمی بود که برایش از خانه بیرون آمده و وقت گذاشته بودند. آنها در سکوت فقط به فیلم نگاه می کردند. امروز مردم به اکشن های فیلم دقت دارند و صدا مثل سابق مورد توجه قرار نمی گیرد ضمن اینکه داستان های قدیم قوی‌تر و با بازیگرانی قدرتمندتر بودند. امروزه بازیگران کره ای و کلمبیایی مگر چه حرفی برای گفتن دارند؟ بازیگرانی که قدیم بازی می کردند زبان بدن داشتند و با صورت شان بازی داشتند اما امروز جز اینکه همدیگر را بزنند یا با هم دعوا کنند کار دیگری بلد نیستند یا شاید هم از آنها نمی خواهند. دیالوگ هایی هم که رد و بدل می شود خیلی مفاهیم عمیقی ندارد که توسط یک صدای خاص به دل بنشیند بنابراین گوینده های جوان خیلی تقصیری ندارند.

* شرایط ورود به حوزه صداپیشگی را چطور می بینید؟

- زمانی که من می خواستم در عرصه دوبلاژ ورود کنم باید از چند مرحله می گذشتم تا این صدا را بپذیرند و چون فیلم ها و بازیگران قوی بودند مجبور بودیم تمرین زیاد داشته باشیم تا حس بازیگر را درک کنیم. مدیر دوبلاژها هم قضیه را جدی تر می گرفتند و کمی کوتاهی باعث تکرارهای مکرر و تذکر شنیدن بود. از طرفی فرصت کافی می دادند برای اینکه بالاخره مسیر را پیدا کنیم اما الان دوبله باید حتما یک روزه تمام شود.

دوران ما صداها با دقت بیشتری مورد ارزیابی بود و از بین ۵۰ نفر علاقه مند یکی انتخاب می شد به نام جلیلوند و بین صد نفر دیگر یکی می شد منوچهر اسماعیلی، خسروشاهی، والی زاده... . همه انتخاب کنندگان استادانی چون مرحوم علی کسمایی، سعید شرافت، عطالله کاملی، احمد رسول زاده و هوشنگ لطیفی بودند که صدا انتخاب می کردند. الان آنها که در این پست هستند غالبا از حرفه دوبلاژ هیچ آگاهی ندارند. تا چند سال پیش وقتی تلویزیون چند نفر را انتخاب می کرد می رفتم کارشان را ببینم اما برخی واقعا صدای مناسب دوبلاژ را ندارد.

* این صدای مناسب چه ویژگی هایی دارد؟

- نه اینکه صدا فقط زیبا باشد صدا باید درام داشته باشد و بتواند بازی کند. کسی که در نمایش رادیویی فعالیت دارد یا گوینده خبر است هر دو صدای خوبی دارند اما کاربرد صدای شان متفاوت است. گوینده احتیاجی ندارد در صدایش احساس به خرج دهد اما دوبلور تمام وجودش در صدایش خلاصه می شود. زمان دوبله بسیاری اوقات خودمان گریه مان می گرفت بس که تحت تاثیر نقش قرار می گرفتیم. بارها کار را به همین خاطر تعطیل کردیم و روی پرده خودمان را می دیدیم که بازی می کنیم نه بازیگرانی که جای شان حرف می زدیم.

* صدای شما اگر چه طنین متفاوت تری از آنچه پیشتر شنیده ایم دارد اما همچنان گوش نواز است و به دل می نشیند چرا تمایلی به صداپیشگی با این صوت را ندارید؟

- شاید این صدا هم بتواند جای کاراکتر بنشیند اما برای نوازنده «تار» اگر یک سیم کوک نباشد صدای مطلوب در نمی آید؛ حتی اگر نوازنده استاد پیشکسوت باشد چون تار اشکال دارد. من هم تار صوتی ام اشکال دارد و خودم هم می دانم ریتمم کمی کند شده است و بازیگر اگر جایی با فریاد و گریه حرف بزند احساس می کنم ممکن است نتوانم به سرعت سابق خودم را با واکنش هایش همراه کنم. بنابراین نمی خواهم آبروی چند ساله ام را به خاطر ۴ فیلم اضافه تر بر باد دهم.

بعد هم فیلم های امروزی برای ما جذابیتی ندارد که جای شان حرف بزنیم مگر یک فیلم که خیلی باب طبع باشد. چنگیز جلیلوند و منوچهراسماعیلی و منوچهر والی زاد مرتب کار می کنند اما چرا هیچ کس سراغ فیلم های امروزشان را نمی گیرد. همه دنبال آثار گذشته شان هستند. خاطراتی که سینمای آن زمان به جا گذاشته در ذهن نسل ها حک شده است تا به شما جوانانی رسیده که شاید آغاز فعالیت ما هنوز به دنیا هم نیامده بودید. من و هم نسلانم اگر امروز با همین صداها می خواستیم وارد کار دوبلاژ شویم آن شهرت را پیدا نمی کردیم چون شرایط خیلی تغییر کرده است.

* با این حساب از نظر شما سینمای گذشته حرف های زیادی برای گفتن داشت. دقیقا چه زمانی را برای این سینما قائل هستید؟

- سینمای جهان در دهه های ۳۰ تا ۵۰ آثار ماندگار زیادی ثبت کرد. امروز هالیوود با کمک تکنولوژی به فیلم های اکشن، تخیلی و فضاهای عجیب و غریب پناه برده و اغلب آثاری که اسکار می گیرند فیلم هایی هستند که در بخش جلوه های ویژه قوی ظاهر شده اند و درام در سایه قرار دارد. دیگر مثل سابق از ادبیات غنی برای ساخت آثار تاثیرگذار استفاده نمی شود. از طرفی ماهواره و شبکه نمایش خانگی همه چیز را دم دستی کرده است. فیلم خوب هم اگر باشد کسی به خاطرش تا سینما نمی رود، صبر می کند با کمترین هزینه و بهترین کیفیت در خانه خودش ببیند.

* سینمای خودمان را چطور می بینید؟

- به نظر من در زمینه کارهای هنری سینمای ایران خیلی پیشرفت کرده است. فیلم های فارسی قبل از انقلاب همه شان سینما نبودند و تعداد مشخصی کار قابل دفاع وجود داشت. در حال حاضر فیلم های خارجی در سینماهای ایران اکران نمی شوند و به جز چند سانس گم و مجهول همه سالن ها به فیلم های ایرانی اختصاص دارد. در این بین فیلمسازان مجبورند که برای دیده شدن فیلم شان تلاش کنند.

* برای فیلم های پیش از انقلاب چه تعریفی می توان داشت؟

- سینمای قبل از انقلاب با آنکه شاید از اصالت سینما فاصله داشت اما بزرگترین کمک را به پایداری این هنر در ایران کرد. به همین خاطر من احترام زیادی به جناب فردین قائلم چون معتقدم وجود او باعث شد که مردم سینما را بشناسند و تهیه کننده راغب باشد فیلم بسازد. آن موقع فیلم ها فروشی نداشتند تهیه کننده هم مساله اش تجارت بود و دغدغه هنر نداشت. وقتی «گنج قارون» اکران شد چنان فروشی کرد که همه تهیه کنندگان هجوم آوردند به ساخت فیلم. من در جشنواره فیلم کودک سال گذشته به کارگردانی گفتم اگر فردین و امثال او نبودند سینمای ایران تعطیل می شد.

آنها باعث شدند سینما شکل بگیرد تا بعدها کیمیایی بیاید و «قیصر» بسازد و مهرجویی «گاو» را کلید بزند و همه آنها که هنر را می شناختند در این عرصه دغدغه های شان را به نمایش بگذارند. تعداد فیلم های قابل اعتنا کم بود اما اگر همین تجاری ها ساخته نمی شدند فیلم های خوب هیچوقت شرایط تولید و استقبال مردمی را نداشتند.

* و پس از انقلاب؟

- پس از انقلاب اوایل کارگردان های خوب فیلم نساختند اما کم کم شرایط جامه را درک کردند و فیلم های ارزشمندی از ایشان دیدیم. «اجاره نشین ها»، «مهمان مامان»، «بانو»، «هامون» و حالا هم این جوانان که به راستی و درستی نبوغ عجیب و غریبی دارند. جوانانا ما پر از استعداد و کنجکاوی هستند. امروزه فیلم‌ها به راحتی اکران نمی شوند و فروش هم نمی کنند اما می بینیم که در همین شرایط آثار این جوانان چه فروشی را رقم زده و مردم را دوباره به سینما آورده است.

* در جریان فیلم های جشنواره فجر سال گذشته هستید؟

- بله. اغلب آثار را دیدم و از بعضی شان لذت بردم. من معتقدم در کارهای هنری، سینمای اول انقلاب به استثنای جوانانی چون ابراهیم حاتمی کیا و امثال او فیلم ها خوب نبودند اما کم کم جوانان دوره های بعد آمدند و امسال هم که فیلم «ابد و یک روز» بسیار خوشحالم کرد و از اینکه جوان ۲۵ ساله آن را ساخته است خرسند شدم.


گفتگوی مهر با جلال مقامی-۲

«دیدنی‌ها» تلگرام و اینستاگرام آن زمان بود/ ساده و مهربان باشید


شناسهٔ خبر: 3587322 - سه‌شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۰۸:۴۴
جلال مقامی معتقد است صداقت مهمترین عامل موفقیت «دیدنی ها» بود و در توصیه به مجریان جوان از آنها می‌خواهد ساده و مهربان باشند تا مردم آنها را باور کنند.

خبرگزاری مهر - گروه هنر- محیا رضایی: جلال مقامی فعال و پیشکسوت عرصه دوبله که سه نسل با صدا و سیمایش خاطره دارند این روزها استراحت را به فعالیت های هنری ترجیح می دهد. این هنرمند که سه سال پیش حنجره اش دچار آسیب شد علی رغم آنکه هنوز صدایش گوشنواز است ترجیح می دهد تا زمانی که بهبودی کامل پیدا نکرده به حرفه اش بازنگردد تا مردم او را با صدای ماندگارش به یاد آورند. چندی پیش در یک گفتگوی مفصل حضوری از احوال این روزهایش با خبر شدیم و مثل همیشه نکات قابل تاملی را از او یاد گرفتیم.

این صداپیشه، مجری و بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون در بخش نخست سخنانش از سینمای جهان و تاثیر آن بر دوبله ایران گفت و همچنین بیان کرد که چرا دیگر تمایلی به ادامه فعالیت ندارد. جلال مقامی که به تبع حرفه و علاقه اش یکی از بیننده های حرفه ای سینما است عقیده دارد منتقدان گاهی چنان به فیلم ها می تازند که اگر نقدشان را بخوانید احساس می کنید اشتباه کردید که فیلمی را دوست داشتید.

بخش دوم این گفتگو که در فضایی صمیمانه ادامه داشت بحث های متنوع تری دارد. این هنرمند ما را در جریان احوال یکی از همکاران قدیم خود گذاشت و برای مان توضیح داد که چرا تمایلی به دوبله کارهای انیمیشن نداشته است. او همچنین درباره اجرای برنامه ماندگار «دیدنی ها» به ذکر نکاتی پرداخت که خواندنی است. مقامی برای مان از فیلم ها، برنامه های مورد علاقه و مجریانی گفت که دوست شان دارد و خاطراتی از دوران کودکی اش را بازگو کرد. این صداپیشه پیشکسوت که سینمای ایران را دنبال می کند یکی از طرفداران برترین فیلم جشنواره فجر است و نظراتی درباره کارگردان جوان «ابد و یک روز» دارد.

* در جشنواره فجر سال ۹۴ به فیلم یک کارگردان ۲۵ ساله ۹ سیمرغ تعلق گرفت و بسیاری از منتقدان این مساله را به صلاح ندانستند و عقیده داشتند باعث غرور کاذب فیلمساز و درجا زدن او می شود. زمان شما هم فرصتی برای شهرت های اینچنینی بود؟

- راستش را بخواهید وقتی ما فعالیت مان را آغاز کردیم نه اینکه به شهرت گوشه چشمی نداشته باشیم اما کارمان، علاقه مان بود و بیشتر به این فکر می کردیم که مردم از نتیجه تلاش مان راضی باشند. ارتباطات هم مثل امروز نبود که آدم را به این سمت هُل بدهد. من خیلی با نظر این منتقدان موافق نیستم و فکر می کنم بستگی به ظرفیت خود آدم دارد. اینکه فیلم اول یک پسر جوان ۹ سیمرغ ببرد اگر یکباره خودش را بالا ببیند خوب نیست اما یادمان باشد یک سری کارگردانان پیشکسوت قبل از انقلاب یک فیلم موفق ساختند و الان هر چیز می سازند تحت تاثیر قصه، فرم و کادربندی همان کار است. خدا کند سعید روستایی به آن روز نیفتد و خودش را تکرار نکند. گناه جشنواره هم نیست که به او ۹ سیمرغ داده وقتی فیلمی خوب است حقش هست جایزه بگیرد. بعید می دانم جوانی مثل روستایی تحت تاثیر قرار بگیرد و در کارهای بعدی از خود ضعف نشان دهد. حاتمی کیا هم هرچه گذشت بهتر شد با اینکه گفتند «بادیگارد» فضایی متاثر از «آژانس شیشه ای» دارد اما به طور کل فیلم هایش حرفی برای گفتن دارد و معتبر است. منتقدان نباید اینگونه بتازند.

امروز عصر ارتباطات است همه از بازخوردها آگاه می شوند. کارگردان جوان نباید روحیه اش را از دست بدهد یا ناراحت شود که می گویند سیمرغ ها حقش نیست. یاس را در جوانان به وجود نیاوریم تا افکارشان درهم بریزد. به عنوان یک فیلم‌بین حرفه ای به او تبریک می گویم. بیش از ۵۰ سال فیلم ها را با کنجکاوی و دقت دیده ام و در بازیگری هم تجربیاتی داشتم. وقتی فیلمی می بینم مهم نیست که منتقد آن را تایید کرده یا نه. من یک بار به مسعود فراستی گفتم هیچ وقت انتقادهای شما را نمی خوانم چون شما به هر چیزی که ساخته می شود حمله می کنید. من خودم یک تماشاچی حرفه ای هستم گاهی وقت ها نقدهایی از این دست باعث می شود به خودتان بگویید انگار من اشتباه کردم از این فیلم خوشم آمد.

* درباره فیلم‌هایی که باب طبع‌تان هم نیست چطور؟

- به نظر من اشکالی ندارد که نظرات مان را بگوییم. وقتی فیلمی خوب است باید تعریف شود و وقتی فیلمی باب سلیقه مان نیست بد نیست اگر درباره اش حرف بزنیم. مثلا آخرین فیلمی که مجید مجیدی ساخت باب طبع من نبود. مجیدی از دوستان خوب من است و قبلا در فیلم هایش حرف زدم ولی در آخرین کارش احساس می کنم به جای اینکه بیشتر به قصه ماجرا بپردازد به صحنه های باشکوه پرداخته شده است. فیلم اگر این صحنه ها را نمی داشت قصه خیلی پخته نبود. اگرچه استقبال بزرگی هم از این کار شد اما من دیدگاه خودم را می گویم. از سینما که بیرون آمدم فکر می کردم فیلم مصطفی عقاد حرف آخر را زد و با اینکه زمانی ساخته شد که مثل امروز جلوه های ویژه نمی توانست به کمک فیلم بیاید اما بسیار قوی عمل کرد. هنوز بعد از این همه سال موسیقی فیلم را که می شنوید تمام صحنه ها در ذهن تان تداعی می شود.

* برگردیم به بحث دوبله. امروز یکی از راه های رونق صداپیشگی انیمیشن است. چقدر خودتان به دوبله انیمیشن تمایل دارید؟

- انیمیشن را در زمینه دوبله خیلی دنبال نمی کنم چون در کار دوبلاژ به نظرم احساس صورت بازیگر را نباید دست کم گرفت و بالطبع نوع بیان و احساس صدایی که قرار است با لبان بازیگر هماهنگ شود بی تاثیر از سیمای یک کاراکتر نخواهد بود. انیمیشن چهره نیست نقاشی و عکس است در نتیجه با حسی که قرار است جایش صحبت کنید روبرو نمی شوید. یعنی همه چیز باید در صدا خلاصه شود. من فقط یک انیمیشن صداپیشگی کردم به نام «شیرشاه» و یکی از دوبله هایی بود که با نگاه انیمیشن کار نمی کردم چون به نظرم در حد یک فیلم آمد. انیمیشنی که دارای قصه محکم بود و کمپانی والت دیزنیِ متبحر تولید آن را به عهده داشت اما در مجموع به دوبله انیمیشن علاقه ندارم و ترجیحم فیلم های سینمایی البته با قصه های محکم است. به هرحال از قدرت انیمیشن در جذب مخاطب نمی توان گذشت و هرچه پیش می رویم این صنعت آمیخته با هنر می تواند طیف وسیع‌تری را به خود علاقمند کند.

* هرقدر بخواهیم سوالات تکراری نپرسیم اما از «دیدنی ها» نمی توان چشم پوشید. نقشی که این برنامه  در زندگی مخاطبان ایفا می کرد کم از فضاهای مجازی امروز نبود؛ آنهم فضاهایی که بعد از یک مدت خسته‌کننده می ‌شوند. چه چیزی باعث شد «دیدنی ها» بیش از یک دهه برنامه ثابت و پرمخاطب بماند؟

- کاملا درست است. «دیدنی ها» تلگرام و اینستاگرام مردم بود اما چیزی که ۱۲ سال این برنامه را روی آنتن نگه داشت صداقت در اطلاع رسانی بود. به همین خاطر نسل جوانتری که اصلا این برنامه را ندیده اند از آن به نیکی یاد می کنند. «دیدنی ها» در شرایط جنگ پخش می شد زمانی که هیچ امکان ارتباطی و رسانه ای جز تلویزیون نبود. ما فقط ۲ شبکه داشتیم. تنها برنامه ای که سالیان سال قابلیت پخش با فرمت مشخص دارد اخبار و گزارش های ورزشی است ولی بدون اغراق «دیدنی ها» تنها برنامه تفریحی و سرگرمی بود که ۱۲ سال مداوم پخش شد و تا آخرین روز هم مورد استقبال قرار گرفت.

* چرا ادامه پیدا نکرد؟

- تلویزیون تمایل داشت که ادامه داشته باشد اما خود من احساس کردم دیگر عمرش به سر رسیده است. کم کم ویدئو و ماهواره داشت ورود پیدا می کرد و ما هم در کشور خودمان همه جذابیت ها را نشان داده بودیم. مردم راه های ارتباطی دیگری جز تلویزیون پیدا کرده بودند و ما اگر هم می خواستیم برنامه ای بسازیم باید در فرمت های دیگری فکر می کردیم تا «دیدنی ها» بعد از ۱۲ سال همانطور که بود در یادها باقی بماند. زمانی که دوباره پیشنهاد دادند نمی خواستم قبول کنم چون حتی چهره ام روز به روز تغییر می کرد و غلامحسین میرزاده تهیه کننده هم مایل نبود ادامه دهیم. حتی مرحوم درویش زاده تهیه کنندگی چند قسمت را هم قبول کرد اما بعد از آن من نرفتم و برنامه هم تمام شد.

* بین برنامه های تفریحی و سرگرمی این روزها کدام را بیشتر تماشا می کنید؟

- «خندوانه» به نظرم بهتر از بقیه است. رامبد جوان با این برنامه فقط و فقط هدفش شاد کردن مردم است که البته لازم هم هست اما سخت می شود مردم را به شادی کشاند نه خنده. چون خنده بخشی از شادی است و شادی درونی تر است.

* مجریان نسل جدید تفاوت فاحشی با مجریان نسل شما دارند. دهه شصت و هفتاد شخصیت فردی یک مجری کاملا مجزا از قالبی بود که جلوی دوربین ارائه می داد اما از دهه هشتاد انگار مجریان بیشتر شبیه خودشان شدند و از قالب یک مجری بیرون آمدند. کدام نوع اجرا را بیشتر می پسندید؟

- بستگی به خود مجری دارد اگر آن اجرا درست بود پس انقضا ندارد، اما نمی دانم چرا دیگر از آن شیوه استفاده نمی کنند. رامبد جوان در «خندوانه» بازی می کند و گاهی کاملا خودش است اما اشکال ندارد چون در این قالب کاربلد است. سبک و سیاق سلیقه ها هم متفاوت شده است. من روز اولی که جلوی دوربین رفتم با خودم عهد کردم در مقام مجری طوری رفتار کنم که احترام مردم حفظ شود و وقتی من را در خیابان می بینند تصویر عجیب و غریبی نداشته باشند. آنها که بیننده «دیدنی ها» بودند شاید یادشان باشد که برخی آیتم ها صحنه های کوتاه بی کلامی بودند که فکاهی داشتند و من به صورت بداهه چند جمله با تغییر صدا روی شان می گفتم ولی برایم مهم بود جلوی دوربین خیلی ساده باشم و تنها با یک لبخند ظاهر شوم.

* این نوع اجرا به نظرم جز در مجریان با سابقه دیگر دیده نمی شود. میان نسل امروز کدام اجرا را می پسندید؟

- بله. برخی مجریان دائم خود را به دوربین دور و نزدیک می کنند و داد و هوار راه می اندازند که من نمی فهمم اصلا منظورشان چیست. گاهی حرکت انقدر زیاد است که اصلا گفتارشان مشخص نیست. بین امروزی ها من نوع اجرای احسان علیخانی را دوست دارم. او باسواد است، با متانت می ایستد و انتقال مطلب می کند و چون حرفی برای گفتن دارد صحبت هایش هم جالب است و اگر جملاتش طولانی باشد منتظرید که ادامه را بشنوید. اجرای «دیدنی ها» اگر ثابت ماند چون فقط به این فکر می کردم که کارم را درست و در شان مردم انجام دهم. احساس می کردم صمیمیت های الکی را مردم می فهمند اما با مهر تمام می توان آراسته و ساده بدون ادا و اطوار ظاهر شد تا مردم شما را باور کنند.

* اجازه می‌خواهم حال پیشکسوت عزیزی را جویا شوم که سال هاست در عرصه دوبله فعالیتی ندارند. از خانم رفعت هاشم پور چه خبر؟

- ایشان مدت هاست خانه نشین شده و علی رغم دعوت های متعددی که دارد به هیچ وجه کار دوبله انجام نمی دهد. شکر خدا شرایط جسمی شان خوب است و هنوز هم با اینکه دیگران می دانند که او کارها را قبول نمی کند ولی پیشنهاد کار می دهند. او سال هاست تمایلی نشان نمی دهد و معتقد است در این سال ها آنچه برای دوبله داشته ارائه کرده است. حتی برای سریال هایی چون «مختارنامه» و «یوسف پیامبر» دعوت به کار شد اما قبول نکرد معتقد است کارهایش را کرده و وقت استراحت است.

* در پایان خاطراتی به یاد دارید برایمان بازگو کنید؟

- در کودکی پدرم لباسی را که برای عیدمان می خرید در کمد می گذاشت تا روز عید به ما تحویل دهد. من هم از شوق پوشیدنش خواب راحت نداشتم و هر روز صبح از مادرم می پرسیدم مامان هنوز عید نشده؟ در همان سن و سال بودم و یادم هست هر کس که به خانه ما می آمد قبل از پدر و مادرم اولین نفر به مهمان نزدیک می شدم و از آنها می پرسیدم عیدی من را نمی دهید؟

وقتی سال نو می شود، درختان شکوفه می کنند و همه جا سبز می شود به خودم می گویم تو چطور؟ تو سال به سال به سوی پاییز زندگی ات قدم می زنی. قدیم ترها می گفتم هنوز وقت هست اما احساس می کنم دیگر به خط پایان نزدیک می شوم. گله ای هم نیست طبیعت است و باید شکرگذار بود. ان‌شالله دل ها هم پاک شود و مغز و فکر و چشم ها رنگ دیگری به خود بگیرد. این چهار فصل دائم در گذرند مهم این است که بدانید چقدر می شود از این فرصت ها استفاده کرد و نیکی به جا گذاشت. امیدوارم در کنار همه شور شوقی که برای سال نو لازم است کمی هم حواس مان به افکارمان باشد.

آدرس های مرجع
  • تالار کافه کلاسیک: https://cafeclassic5.ir/index.php
  • :