فرشید فرزان با نام اصلی عزیز اله باقری (یا عزیز باقری) در سال 1318(و به روایتی سال 1323) در تهران به دنیا آمد. نام فرشید فرزان سینماروهای قدیمی ایران را به یاد بازیگری اتو کشیده و خوش قیافه می اندازد که اینگونه تیپها درآن سالها به مذاق تماشاگران ایرانی خوش می آمد. سال 45 ساموئل خاچیکیان (کارگردان شهیر ایران و استاد دلهره فیلمهای جنائی و پلیسی) او را کشف و در فیلمی با عنوان عصیان (در نقش منصور) بکار گرفت . او در این فیلم بجای خود صحبت کرد و ثابت کرد حرفه ای که پیش از این و از اواخر دهه 30 و اوایل 40 با عنوان گویندگی انتخاب کرده است را میتوان در بازیهای سینمائی هم به منثه ی ظهور گذاشت. او بعدها در 3 فیلم دیگر از خاچیکیان بازی کرد که عبارت بودند از : من هم گریه کردم ، دیوار شیشه ای و بوسه بر لبهای خونین (که مدیریت دوبله هر دو فیلم اخیر بر عهده خود وی بود).
به شخصه اعتقاد دارم فرزان با بازی در فیلم من هم گریه کردم (در یک نقش منفی) هم در دنیای بازیگری و هم سینما به دام نقشهای منفی افتاد، چیزی که هرگز از آن رهائی پیدا نکرد و تا سال 1362 (بشکل ثابت و نه متفرقه) که آخرین فیلمهای ایرانی را با گویش خود جلا می بخشید در 90 درصد موارد گویندگی نقشهای منفی را ناخواسته بر دوش او میگذاشتند. و بدین ترتیب یک استعداد فوق العاده سینما به ورطه ای غلتید که اکثریت بازیگران ایرانی از آن خلاصی ندارند.
فرزان در این بین در فیلم فراری (در نقش عبداله) بازی کرد. فیلمی کپی برداری شده از سریال فراری (با بازی دیوید او جانسن که دهه 40 از تلویزیون ایران پخش میشد). گل آقا را بازی کرد (که وسترن ایرانی را پایه گذاشت. چیزی که بعدها به فراموشی رفت و حتی جبار سرجوخه فراری یا دل و دشنه جعفری جوزانی هم نتوانست این شبه وسترنها را احیا کند). سالار مردان را بازی کرد (در نقش محمود) ، آدم وحوا را بازی کرد (در نقش هابیل) و پیش از آن در فیلم کشتی نوح در کنار بازیگر بین المللی ایران (ایلوش) در نقش ماشا الله ایفای نقش کرد و جالب آنکه در این فیلم همکار صمیمی وی در دوبله (خسرو خسروشاهی) ، بجای او صحبت کرد که عجیب بر چهره اش نشست (چیزی که خسروشاهی این صدا را روی فرزان دلجو و فرخ ساجدی هم امتحان کرد).
فرزان در اوایل دهه 50 فیلم رعد و برق را در مقام کارگردانی، فیلمنامه نویسی، تهیه کنندگی و بازیگری نقش نخست جلوی دوربین برد. این فیلم به لحاظ ضعف در داستان و ساختار و همچنین اکران در تعداد معدودی از سینماها بشدت شکست خورد و فرزان را به انزوا برد. انزوائی که بعدها موجبات کناره گیری وی از عالم بازیگری شد .
منوچهر نوذری (همکار پیش کسوت وی در دوبله و کارگردانی) با آگاهی ازین افسردگی، وی را به فیلم خیالاتی (که خود کارگردانی می کرد) دعوت کرد اما این فیلم و فیلم مطرب و پاپوش آخرین فیلمهائی بودند که فرشید فرزان در مقام بازیگری در سینما در آنها حضور یافت.
در دوبله که اصلی ترین کار فرشید فرزان بود او (به نقل از یکی از آشنایانش)، در بیش از 4000 فیلم (ایرانی و فرنگی) صحبت کرد که اکثریت قریب به اتفاق آنها منفی و درجه دوم و سوم بودند. در بیش از 650 فیلم ایرانی آرشیو این حقیر در پیش از انقلاب) از مجموع کل 1118 فیلم تولیدی پیش از انقلاب (با کمی بالا و پائین)، به شخصه صدای فرشید فرزان را در بیش از 200 فیلم شنیده ام . عمده ی این نقشها منفی بودند
فرشید فرزان در گوزنها با مهارتی حیرت انگیز در نقش 2 اصغر ظاهر شد (گرشا رئوفی در نقش اصغر مواد فروش و همینطور عنایت بخشی در نقش اصغر صاحبخانه). او حتی صدای فاخر خود را روی مرحوم امین امینی (در چندین فیلم و از جمله شاهرگ) امتحان کرد که همگی موفق بودند. فرشید فرزان دوبلور ثابت و همیشگی مرحوم علی آزاد بود (در اکثریت نقشهای منفی وی)
در سال 1362 فرزان به ترکیه مهاجرت کرد و به ترجمه روی آورد. در سال 68 به آلمان رفت و سازنده فیلمهای تبلیغاتی بود. همسر فرشید فرزید یکی از خوش صداترین گویندگان زن در تاریخ دوبلاژ ایران است. خانم فاطمه (معصومه) فرخنده مآل (مشهور به فرخنده) که شاخصترین نقش وی گویندگی بجای اولیویا دوهاویلند در نقش ملانی همیلتون در برباد رفته است و شاید بیادماندنی ترین آنها فیلم اومبره (مرد) ساخته مارتین ریت و بجای دایان سیلنتو در نقش جسی.
فرزان در اسفندماه 1385 پس از 62 سال ، زندگی را در آلمان وداع گفت. سالی که فرزان رفت سال خوبی برای سینماگران ایران نبود چرا که بزرگانی چون سروش خلیلی ، حسین کسبیان ، ایرج گلفشان ، جعفر بزرگی ، نرسی گرگیا ، امیر شروان ، عبدالعلی همایون ، احمد قدکچیان ، بابک بیات ، فرخ غفاری ، رسول ملاقلی پور و همینطور همکار قدیمی وی محمد شهیر امان الله خواجوی (معروف به مانی) نیز در همان سال از عالم خاکی پر کشیدند.
درخصوص گویندگی فرزان در بجای لی وان کلیف کاملا حق با دوستانست. در مرداد 72 وقتی در ویژه نامه 145 ماهنامه فیلم نوشته شد "شاخصترین گویش وی ، لی وان کلیف در خوب، بد،زشت بوده است" و این اشتباه در کتاب سال 84 این ماهنامه تکرار شد و پس از فوت ایشان مقاله مبسوط یکی از آشنایانش در ماهنامه یاد شده بر گویش وی در این فیلم اصرار ورزید به شخصه صداهای خوب بد زشت را از یاد برده بودم. دوبله دیگر این فیلم با صدای مرحوم ناظریان (و از همه جالبتر صدای اصغر افضلی بجای ایلای والاک و جلیلوند بجای ایستوود) در ذهنم تثبیت شده بود اما صدای فرزان به دلیل مشابهت با صدای سلطانی را در دوبله اخیر در خاطر نداشتم که رجعتی دوباره به فیلم طی هفته اخیر، این حقیقت را روشن کرد.
به باقی موارد در پستهای آتی خواهیم پرداخت
توضیح اینکه همه عکسها مربوط به آرشیو شخصی است و صرفا برای این فاروم تهیه گردیده است