تالار کافه کلاسیک

نسخه کامل: برنامه های دهه 70
شما درحال مشاهده محتوای قالب بندی نشده این مطلب هستید. نمایش نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحات: 1 2 3 4 5 6

(۱۳۹۳/۶/۱۹ عصر ۰۴:۱۷)خانم لمپرت نوشته شده: [ -> ]

شینگن

"...در یکی ازجنگهای کاواناکاجیما عده ای از لشگریان شینگن فریب می خورند و همین به یوسوگی کنشین فرصت می ده تا به اردوگاه شینگن نفوذ کنه. از انجایی که شینگن حتی در سخت ترین شرایط هم از جاش تکون نمی خورد و مثل کوه روی صندلی می نشست، وقتی کنشین با شمشیر بهش حمله کرد، تنها با بادبزن فلزی اش از خودش دفاع کرد و حتی ذره ای از روی صندلی اش جا به جا  نشد...

با سپاس بسیار از خانم لمپرت به خاطر این یادآوری زیبا .:lovve:

 این سکانس را به صورت مبهم به خاطر دارم و عجیب اینکه تقریبا همه سریال های قدیمی را توانسته ام دوباره پیدا کنم اما تاکنون نسخه ای دوبله از شینگن نه بر اینترنت و نه در بازار نیافته ام. این سریال یکی از سریال های مورد علاقه من بود و شیفته نظم و ابهت این جنگجویان عصر شینگن بودم بنابراین بعدها در رایش هم از آنها الگوبرداری کردیم . دوستان اگر ردی از نسخه دوبله این سریال زیبا پیدا کردید در آگاه ساختن ما کوتاهی نکنید.

و اما بعد ...

 هر از چند گاه یکی از کشورهای آسیایی و هم قاره ای ما , بر  گسترش فرهنگ خود از راه هنر سینما و تصویر تلاش می کند. شاید نخستین کشور همین ژاپن بود که زودتر از بقیه از خواب و رخوت بیدار شد و دست به کار شد. سپس نوبت به کره جنوبی رسید و هم اکنون چین و ترکیه قدم در این راه گذاشته اند تا همه جیک و پیک فرهنگ و تاریخ خود را به دنیا نشان دهند.  کشورهایی مانند هند و مصر نیز با تولید فیلم های بیشمار تا حد زیادی در این کار موفق بوده اند. به تازگی حتی عربستان نیز با هزینه کردن هنگفت برای سریال های بزرگی مانند عمر ابن خطاب سعی در معرفی تاریخ شبه جزیره عربستان نموده است.

دهها سال پیش زمانی که  روبرتو روسلینی ملعون , فیلم رم شهر بی دفاع را ساخته بود و فیلم مورد استقبال و توجه دنیا قرار گرفته بود , وزیر امور خارجه ایتالیا گفته بود:  کاری که روسلینی با فیلمش در عرض یکسال کرد ما در نیم قرن گذشته نتوانسته بودیم انجام دهیم .

افسانه ایلیا

کشور: شوروی سابق

سال تولید: 1956

مدت زمان: 87 دقیقه

کارگردان: الکساندر پتوشکو

هنرپیشگان: بوریس آندریف، شوکور بورخانف، آندری آبریکوسف، ناتالیا مدودوا

خلاصه داستان: قهرمان افسانه ای روسهای کیف، سواگاتور، شمشیر خود را به مسافرانی می دهد تا به ایلیا مورومتس برسانند و خود و اسبش به کوهی سنگی تبدیل می شوند و می میرند. ایلیا بیمار است و نمی تواند روی پاهایش بایستد. توگارها که کوچ نشینانی مغول تبار هستند به دهکده ایلیا حمله کرده و نامزد وی واسیلیسا را می ربایند. مردی به نام میشاتوشکا که او نیز اسیر توگارها گشته با آنها همکار می شود. در این اثنا مسافران به دهکده ایلیا رسیده و پاهایش را درمان می کنند و شمشیر را به او می دهند. ایلیا برای حفاظت از کیف در برابر توگارها عازم می شود.یکی از همسایگانش در روستا به او کره اسبی جادویی می دهد که در طی سه روز به اسبی جنگی بدل می گردد. ایلیا در عبور از جنگل با راهزنی به نام شیطان طوفان زا مواجه می شود که با دمیدن تولید طوفان می کند. ایلیا با پرتاب گرزی به سوی او،دستگیرش می نماید.

رازومی مردی است هیزم شکن که عزم ساختن سلاح برای پرنس ولادیمیر دارد و پرنس به او اجازه قطع درختان جنگل را می دهد.

ایلیا به کیف می رسد و شیطان را به پرنس ولادیمیر تحویل داده و با دو پهلوان دیگر به نام های دوبریانا نیکیتیچ و آلیوشا پوپوویچ پیمان برادری می بندد. سفیر توگارها به کیف می آید و خراج دوازده سال را طلب می کند اما ایلیا وی را دشنام می دهد و زمانی که سفیر سعی در کشتن وی می کند، سفیر را از پای در می آورد. سپس ایلیا از کیف خارج شده و واسیلیسا را که اسیر سه توگار است، آزاد می کند. پس از ازدواج با واسیلیسا، او را که باردار است به قصد جنگ با توگارها ترک می کند و به او می گوید "فرزندمان را اگر پسر بود سوکولچیک نام بنه" و حلقه انگشتریش را نیز به واسیلیسا می دهد.

واسیلیسا بار دیگر اسیر توگارها می شود و میشاتوشکای خائن که مشاور پرنس ولادیمیر شده، وی را قانع می کند که ایلیا قصد براندازی پرنس را دارد. ایلیا به سیاهچال می افتد و میشاتوشکا کلید سیاهچال را به رودخانه پرتاب می کند اما به دست رازومی می افتد. ایلیا را ده سال بدون غذا در زندان نگه می دارند و برادران قسم خورده اش، پرنس را ترک می کنند. واسیلیسا پسرش را در اسارت می زاید و خان توگار، وی را به فرزندی می پذیرد. توگارها در بیرون کیف اردو زده و طلب 700 ارابه طلا می کنند. پرنس به یاد ایلیا می افتد و ایلیا که با استفاده از غذاهای سفره جادویی بافت دست واسیلیسا زنده مانده، آزاد می شود. ایلیا پس از فریب توگارها به جنگ ایشان رفته و با پسرش رو در رو می شود و چون انگشتری خویش را دست وی می بیند، او را از ما وقع آگاه کرده و برای نحات واسیلیسا می فرستد. خان خشمگین توگار اژدهای سه سر را آزاد می کند تا کیف را به آتش کشد اما ایلیا بر اژدها چیره می گردد.


این فیلم را من دوبار در شبکه یک دیده ام اما اولین بار را دقیقا به خاطر نمی آورم که سال 1370 بوده یا 1371.

این فیلم رو فکر کنم سال 64-66 تو سینما دیدم.


فکر کنم همون فیلم هست که نقش اول فیلم ابتدا دست ها و پاهاش قدرت ندارند بعد چنان قدرتش زیاد میشه که با مشتش سنگ رو خرد می کنه.

راوی یا صدای بازیگر فیلم هم استاد پرویز بهرام بود. فکر کنم اون موقع تو سینما با اسم دلاوران دوران پخشش کردن.

دوبلوری که مدام شرمنده میشد!


"ماجراهای آقای شهروندی" (از برنامه های دهه 60)


بازیگران / تورج نصر (شهروندی) شیرین گلکار (همسر) مهدی بهنام (آقای رئیس)

در مجموعه جنگ هفته ( دهه 60 ) که جمعه ها عصرها از شبکه اول سیما پخش می گردید
تورج نصر هنرمند و پیشکسوت هنر دوبله در تلویزیون وسینما ، عهده دار نقش کارمند بی دست و پایی بنام آقای شهروندی بود
در زمان پخش هفتگی مخاطبین بسیاری را جلب نمود، شیرین گلکار و مهدی بهنام نیز به ترتیب نقش همسر و آقای رئیس را برعهده داشتند
 برای عزیزانی که ماجراهای این شخصیت دلنشین را ندیده اند به عنوان هدیه  فایل صوتی یکی از میان پرده هایش را تقدیم می کنم (نقل قولی از نویسنده)

آقای شهروندی در جنگ هفته دهه 60

از برنامه های دهه 70

اولین خاطره های من از تورج نصر، بازی در نقش آقای شهروندی بود
 یک کارمند بی دست و پا که نقش رئیسش را مهدی بهنام بازی می کرد و همسرش شیرین گلکار بود
در این کلیپ طنز کوتاه، تعدادی از همین بازیگران آشنای قدیمی را کنار هم می بینید
محسن یوسف بیک، مهدی بهنام، شیرین گلکار و خانم مژگان عظیمی، دوبلور خوب و آشنای "هایدی"
که گذر زمان و بالاتر رفتن سن هنوز نتوانسته چهره و صدای لطیف و کودکانه رو از ایشون بگیره
یادم هست تو مجموعه بعد از خبرِ شما هم یک آیتم شبیه این وجود داشت
که محسن یوسف بیک وسط دراز کشیده بود و تو بستر بیماری، آه و ناله می کرد (نقل قلی از هایدی)
 

 محسن یوسف بیک، مهدی بهنام، شیرین گلکار و خانم مژگان عظیمی

http://s5.picofile.com/file/8160378834/CLIP.flv.html

مرجع / فروم کودکی و نوجوانی

با وجود اینکه این دوتا گل رو زیاد دیدید ولی باز هم دیدنش خالی از لطف نیست.

این گل کریم باقری رو خیلی دوست دارم بخصوص با این کاتی که کارگردان داده و اون فلاشی که پشت دروازه میزنه.

تاریخ گل 28 شهریور 1376 دور رفت مرحله دوم گروهی انتخابی جام جهانی

خلاصه بازی رو می تونید از اینجا ببینید. با گزارش به یاد ماندنی کوتی.

http://www.----you----tu---be.com/watch?v=EE8t-ZzcaiY

این گل هم که به هر حال شاهکاریه برای خودش.

مسئله ای که هست اینکه واقعا نمی دونم چرا وقتی توپ توی این محدوده زمین بت می رسه باید تصمیم بگیری شوت بزنی؟! آخه چقدر مگه احتمال داره گل بشه؟

این لینک هم مجموعه ای گل های زیبای کریم باقری؛ گل هایی که با سر می زنه رو خیلی دوست دارم. از شوت محکم تره لامصب...

http://hw2.asset.aparat.com/aparat-video..._27004.mp4

----------------

پی نوشت: من از بچگی عاشق این بشر بودم. در این حد که وقتی می رفتیم زیارت، پول که تو ضریح مینداختم تنها دعام این بود که کریم باقری گل بزنه...

حاجی سیدت رو کشتن

صحنه ای از فیلم آخرین شناسایی (1372) به کارگردانی علی شاه حاتمی

داستان دو نفر که رفتند تا میزان مهمات دشمن رو برآورد کنند. سید (فرزین اژدری) مجروح می شود و به حسین (پیمان شریعتی) می گوید که او را تنها بگذارد. حسین دارد با بی سیم اطلاعات دشمن را به حاجی (غلام رضا علی اکبری) می گوید که یک هلی کوپتر (لاشخور) به سمت آن ها می آید. سید، موتورسیکلت را بر می دارد و می رود که هلی کوپتر او را می زند. این عکس العمل حسین به این اتفاق است.

پیمان شریعتی اخیرا معاون اجرایی اداره کل هنرهای نمایشی شده است.

بازگشت پرستوها (1377) ساخته ابوالقاسم طالبی از سریال های خاطره‌انگیز برای ما دهه هفتادی ها بود. چند هفته پیش به مناسبت سالروز بازگشت آزدگان خلاصه‌ای از این سریال از شبکه نمایش مجددا پخش شد. با جستجویی در نت متوجه شدم که به غیر از نسخه‌ای بی کیفیت از صدای تیتراژ سریال، هیچ نسخه تصویری از آن موجود نیست. به همین دلیل تیتراژ سریال با دو کیفیت تقدیم دوستان می شود:

کیفیت خوب با حجم 78 مگابایت

کیفیت پایین با حجم 13 مگابایت

به نظر حقیر،ناصر چشم آذر به همراه مرحوم بابک بیات، مجید انتظامی و محمد رضا عیلقلی تنها آهنگسازان ایرانی هستند که در تمام آهنگ‌هایی که در حوزه سینما و تلویزیون ایران خلق کرده‌اند، از نازل‌ترین‌ها تا بهترین‌ها، در همه حال ضمن حفظ پرستیژ کاری خود همیشه یک قدم از خود آن اثر جلوتر بوده‌اند. تا جایی که اطلاع دارم به غیر از دو سه آلبوم،متاسفانه بقیه آثار ناصر چشم آذر که در این حوزه خلق شده‌ تا به حال در بازار پخش نشده‌اند.

سلام بر همه دوستان عزیزم

مجموعه سمندون که در دهه هفتاد از شبکه دو پخش شده بود، مجددا" از شبکه نمایش در حال پخش می باشد.ساعت پخش 19:30- تکرار ساعت11:30

سال ساخت 1373

کارگردان و نویسنده :ناصر هاشمی

بازیگران:

زنده یاد حمیده خیرآبادی

داریوش اسد زاده

ناصر هاشمی

و زنده یاد رشید اصلانی در نقش سمندون

طراح صحنه ودستیار اول کارگردان:حسن پور شیرازی

تدوین :مسعود کرامتی

طراح چهره پردازی:استاد جلال الدین معیریان

نکته :مکان فیلم برداری منزل میرزاآقا(آغا)خان نوری معروف به اعتمادااسلطنه(1243-1186 خورشیدی)

دومین صدر اعظم ناصرالدین شاه بوده است.

.

(۱۳۹۲/۵/۱۱ صبح ۰۴:۲۹)terme نوشته شده: [ -> ]

 ...

یه سریال انگلیسی هم بود که ماجراش تو یه جزیره می گذشت که به دست آلمانها تصرف شده بود ماجرایه یه دختره با نامزدش بود نامزد دختره میخواست از جزیره بره تا به ارتش بپیونده یه بار که میخواد ار جزیره فرار کنه تیر میخوره ولی نمیتونن بگیرنش این قسمتش قشنگ یادمه تو کلیسا درجه دار آلمانی بهش شک میکنه مخصوصا دستشو میزاره رو شونش میفهمه اون بوده برعکس ارتش سری تو این سریال درجه دار آلمانی آدم خوبیه فقط یکی از زیر دستاش خیلی بدجنسه خلاصه اگه کسی  این سریالو یادشه اسمشو بگه ممنون میشم

.

به نام خدا

و با سلام به دوستان کافه کلاسیک  

.

.

تهاجم از سریالهای خاطره انگیز در دهه هفتاد می باشد .

.

.

با نام اصلی  Enemy at the Door محصول بریتانیا در سال 1978    نویسنده : James Andrew Hall

.

تهاجم - دشمن، پشت در - یک درام تلویزیونی بریتانیایی، شامل دو فصل 13 قسمتی است که اولین بار در بین سالهای 1978 تا 1980 از شبکه ITV انگلستان پخش گردید .

.

در این فیلم، نحوه تعامل یک واحد نظامی آلمان با ساکنان جزیره گوئرنسی - Guernsey، یکی از جزایر مانش Channel Islands واقع در کانال مانش بین فرانسه و انگلستان - و برخورد اهالی با اشغالگران آلمانی در طی جنگ جهانی نمایش داده میشود .

.

.

بسیاری از قسمت های مجموعه، توازن قدرت و هماهنگی شکننده ای را که بین ساکنان جزیره و نیروهای اشغالگر وجود دارد؛ به تصویر می کشاند . توازنی که با واکنش نیروی مقاومت و سرکوب توسط برخی قوای متعصب آلمانی به چالش کشیده میشود .

.

از جمله آنها یک افسر جوان اس اس است که در میان همکاران خود جایگاه خوب و قابل احترامی ندارد ...

.

جزیره عمدتاً توسط پزشک محلی، دکتر فیلیپ مارگِل - Philip Martell : گوینده ناصر نظامی ؟ - که در نظر ساکنان و اهالی شخصیتی قابل احترام میباشد؛ در تلاش برای حفظ صلح است و فرمانده واحد نظامی سرگرد دیتر ریکتِر، Dieter Richter : گوینده حسین معمار زاده - که یک افسر دانشگاهی است؛ بهمراه معاون خود سرگرد فریدل - Freidel : گوینده جواد بازیاران ؟ - شیوه ای ملایم را برای اداره امور جزیره در پیش گرفته است . روشی که در طول داستانها و حوادث مختلف فیلم بطور مداوم، توسط همتای اس اسِ او، سروان کلاوس راینِک، Hauptsturmführer Klaus Reinicke به چالش کشیده میشود - گوینده شهروز ملک آرایی -

.

جزایر مانش در نزدیکی سواحل نرماندی :

تنها بخشی از خاک بریتانیا است که در طول جنگ جهانی در فاصله 1940 تا 1945 به اشغال قوای آلمان نازی در آمد . تا پیش از آن - در ژانویه 1940 - از فرودگاه های کوچک این جزایر، بعنوان بخشی از تلاش های نظامی بریتانیا در نبردِ فرانسه برای حملات دور بردِ نیروی هوایی سلطنتی، RAF با 36 بمب افکن وایتلی به شهرهای تورین و جنوای ایتالیا استفاده می گردید - Royal Air Force : نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا و قدیمی ترین نیروی هوایی در جهان -

.

.

چهار جزیره جرسی Jersey ، گوئرنسی Guernsey ، الدرنی Alderney و سارک Sark مهمترین جزایر آن هستند و کل جزایر به دو منطقه جرسی و گوئرنسی تقسیم شده و هر یک قانون اساسی خاص خود را دارند که با حقوق عرفی محلی اداره می‌شوند .

.

.

.

این سریال در سال 1374 که چندی از پخش 24 ساعته شبکه اول سیما نمی گذشت؛ در دو نوبت عصر و صبح - نوبت تکرار - نمایش داده میشد و در آن، آقایان ناصر نظامی در نقش دکتر فیلیپ، حسین معمار زاده در نقش فرمانده یگان نظامی، جواد بازیاران در نقش معاون فرماندهی و شهروز ملک آرایی در نقش افسر اس اس، بعنوان گویندگان فیلم ایفای نقش داشته اند .

- بلحاظ اینکه از پخش سریال مدت زمان زیادی گذشته است؛ ممکن است در یادآوری نام گویندگان اشتباهاتی وجود داشته باشد -

.

.

http://www.imdb.com/title/tt0122818/

.

.

kurt steiner

[تصویر: 1443974375_5616_eae5b9d7ad.JPG]

سلیا

Celia

کارگردان: خوزه لوئیس بوروآ

سال تولید: 1992

کشور: اسپانیا

بازیگران: کریستینا کروز مینگز (سلیاآنا دوآتو(ماریا دل پیلار، مادر سلیاپدرو دیز دل کورال(پابلو گاولز، پدر سلیا)، آدلا آرمنگول(جولیا، عمۀ سلیا)

داستان مربوط به سالهای بین جنگ های جهانی اول و دوم است. سلیا دختربچۀ 7 سالۀ اسپانیایی و ساکن مادرید است. این دختر فوق العاده کنجکاو و دردسرساز پس از ایجاد موقعیتهای خطرناکی برای برادر نوزادش که او را کوچه فریتین می نامد، به مدرسه ای شبانه روزی فرستاده می شود. امّا در آنجا هم همان بازیگوشی ها و دردسرسازیها را به همراه دوستانش ادامه می دهد.

[تصویر: 1443974405_5616_2f7e8f3cda.jpg]

این سریال اواسط دهۀ 70 از برنامۀ نوجوان شبکۀ یک سیما بعد از ظهرهای تابستان پخش می شد و صدای خانم مریم شیرزاد با تیپ سازی خاص کودکان روی نقش سلیا به خوبی می نشست.

اطلاعات بیشتر

دو فیلم را با بازی هاینتس رومان که در اواسط دهۀ هفتاد از شبکۀ دو و سه پخش شده است، یادآوری می کنم.
معلم (Der Pauker)

کشور: آلمان غربی

سال تولید: 1958

کارگردان: الکس فون آمبِسِر


[تصویر: 1444896018_5616_984e1b4ada.jpg]
داستان: آلمان پس از جنگ دوم کاملاً از لحاظ ساختار اقتصادی و فرهنگی فروپاشیده است و جوانان سرخورده اش اندک اندک جذب فرهنگ وارداتی آمریکا می شوند. دکتر هرمان زایدل در منطقۀ گروس اشتاد وظیفۀ ادارۀ کلاسی را، دارای جوانان سرکش، بر عهده دارد. روش خاص او طاغی ترین جوانان را رام می کرده است. او جنگی نرم را با دانش آموزان آغاز می کند. او در کنار خونسردی در سر کلاس، برای افزایش آمادگی بدنی اش فنونی را از همسایۀ بوکسورش می آموزد.
[تصویر: 1444895711_5616_c5b7547d26.jpg]
زایدل در ادامۀ برنامه اش به دانش آموزان که پیرو جوانی سرکش و اخراج شده از دبیرستان هستند، نزدیک تر می شود. در برهه ای زایدل مجبور به درگیری با جوان اخراجی در مقابل چشم دانش آموزان می شود و گرچه در مبارزه شکست می خورد ولی به هدفش که جذب جوانان است، می رسد.
ژنرال کوپنیک (Der Hauptmann von Köpenick)


کشور: آلمان غربی

سال تولید: 1956

کارگردان: هلموت کوینتر

[تصویر: 1444877076_5616_946e34da70.jpg]
داستان: آلمان پیش از جنگ اول جهانی در وضعی آشفته است و تنها نظامی گری مورد احترام است. این فیلم دو شخصیت اصلی دارد یکی ویلهلم فویگت که زندانی سایقه دار است و البته کفّاش هم هست و دیگری لباس نظامی که برای ژنرالی تهیه شده که البته به دستش نرسیده است و خیاط که سعی دارد آن را به شهردار بفروشد، باز هم ناکام می ماند و در آخر آن را در کنار خیابان به فویگت که تازه از زندان آزاد شده می فروشد. فویگت که می خواسته زندگی سالمی را آغاز کند، پس از آنکه نمی تواند مجوز اقامت و حتی گذرنامه برای خروج بگیرد با خریدن این یونیفرم تصمیم می گیرد، تعدادی سرباز را همراه خود کند و شهرداری را اشغال نماید. پس از این کار سعی می کند برای خودش، گذرنامه صادر کند که ناکام می ماند.
مردم او را قهرمانی آزادیخواه تصور می کنند و از او تجلیل می کنند. فویگت که از این کار لذتی نمی برد، خود را تسلیم پلیس می کند و تنها خواسته اش این است که خود را با این لباس در آئینه ببیند و بی اختیار شروع به خنده با صدای بلند می کند.

[تصویر: 1444877597_5616_eeec047759.jpg]

(۱۳۹۴/۵/۱۳ عصر ۰۸:۳۱)هانیبال نوشته شده: [ -> ]

با وجود اینکه این دوتا گل رو زیاد دیدید ولی باز هم دیدنش خالی از لطف نیست.

این گل کریم باقری رو خیلی دوست دارم بخصوص با این کاتی که کارگردان داده و اون فلاشی که پشت دروازه میزنه.

تاریخ گل 28 شهریور 1376 دور رفت مرحله دوم گروهی انتخابی جام جهانی

خلاصه بازی رو می تونید از اینجا ببینید. با گزارش به یاد ماندنی کوتی.

www.----y o u---- t u--- b e . c o m/watch?v=EE8t-ZzcaiY

این گل هم که به هر حال شاهکاریه برای خودش.

مسئله ای که هست اینکه واقعا نمی دونم چرا وقتی توپ توی این محدوده زمین بت می رسه باید تصمیم بگیری شوت بزنی؟! آخه چقدر مگه احتمال داره گل بشه؟

این لینک هم مجموعه ای گل های زیبای کریم باقری؛ گل هایی که با سر می زنه رو خیلی دوست دارم. از شوت محکم تره لامصب...

http://hw2.asset.aparat.com/aparat-video..._27004.mp4

----------------

پی نوشت: من از بچگی عاشق این بشر بودم. در این حد که وقتی می رفتیم زیارت، پول که تو ضریح مینداختم تنها دعام این بود که کریم باقری گل بزنه...

ممنون بابت یاد اوری این تصاویر فوتبالی...

تصویر دوم برای بازی با کره جنوبی هست که مربوطه به بازی با کره جنوبی در سال2000 و اون شوت سهمگین باقری...

من اون زمان سرباز بودم و داشتم این بازی رو از آسایشگاه می دیدم..

 و وقتی توپ رفت توی دروازه من که اصلا مات و مبهوت موندم که چطور از اون فاصله توپ رفت توی دروازه...

ولی در نهایت شاهکار علی دایی بود که در دقایق پایانی اومد قیچی بزنه و نتونست و کره گل مساوی رو زد..

 باقری شوتزن خیلی خوبی بود و اون زمان هم توی آرمینیا بیله فلد بازی می کرد..

همین دروازه بان کره جنوبی دو سال بعد توی جام جهانی2002 پنالتی خواکین رو مهار کرد که کره جنوبی بتونه اسپانیا رو شکست بده..

 و اما اون گل اول هم که بازی با عربستان هست که انصافا در اون دهه واقعا فوتبال خوب و قلدری رو انجام میداد.. بازیکنان خوبی هم داشت...

البته دیگه هم فوتبال ایران و عربستان واقعا افت فاحشی کرده.. دیگه ستاره ای ندارن ..

がんばれ!キッカーズ

<< فوتبالیستها >>

علاقمندان این مجموعه خاطرشون باشه اواسط دهه 70 تلویزیون ویژه برنامه ای رو به مناسبت روز جهانی کودک پخش کرد

درست زمانی که مجموعه کارتونی فوتبالستها به اوج محبوبیت خودش رسیده بود و کلی طرفدار رو مینشوند پای تلویزیون 

یادم هست جمعه اون روز فوتبالیستها در دو نوبت بعد از ظهر و عصر پخش شد و کلی کیف کردیم

اما قبل از پخش نوبت عصر مصاحبه ای اختصاصی با گویندگان صورت گرفت که واقعا تماشایی و به یادماندنی بود

یعنی از اون روز تا الان هر وقت اسم فوتبالیستها به گوشم میخوره محال ممکنه یاد اون روز نباشم

خیلی مشتاق بودم یکبار دیگه اون مصاحبه رو ببینم که خوشبختانه امشب و به طور اتفاقی باهاش مواجه شدم

جالب که لینک ویدئو قبلا توسط کاربر خوب و علاقمند به دوبله جناب گالوم (مدتهاست غایبه) در این تالار قرار گرفته بود

کاراکتر محبوب من همونطور که هامون عزیز اینجا بهش اشاره کرد واکاشی مازو بود با دوبله ماندگار آقای زند بود

بدون اغراق گویندگی امیر هوشنگ زند نقش مهم و تاثیرگذاری داشت در محبوبیت هر چه بیشتر این شخصیت 

صدای آقای زند رو واقعا دوست دارم، قبل از مجموعه فوتبالیستها در بسیاری از فیلمهای ایرانی هم شنیده بودم

خیلی کنجکاو بودم با چهره ایشون آشنا شم که خوشبختانه با پخش این مصاحبه تلویزیونی در اون دهه به خواستم رسیدم

صدای ایشون به قدری جوان و با انرژی بود که اون وقتا فکر میکردم چهرش جوانتر از اینها باشه

اما، دیشب که عکسهای جدید ایشون رو دیدم، با خودم گفتم چقدر تو این عکس جوان بوده !

من امیر هوشنگ زند هستم، در سریال فوتبالستها جای واکاشی زوما دربازه بان تیم میوا صحبت میکنم 

پشت صحنه فوتبالیستها با حضور هنرمندان عرصه دوبله

به نقل از ویکی/ آقای زند در کارتون پسر دریا اولین انیمیشن دوبله شده در ایران نیز حضور داشتند

گویا اولین کارتون عروسکی دوبله شده در ایران هم Tander bird نام داشته با گویندگی امیر هوشنگ قطعه ای

گفتگو با امیر هوشنگ زند

若島津 健

<<WAKASHIMAZU>>

واکاشی مازو از همون دوران کودکی، قبل از اینکه پا به عرصه فوتبال بزاره و دروازه بان باشه یه کاراته باز حرفه ای با کمربند سیاه بوده

 

برای همینم یه دروازه بان بی رقیبه که همیشه شاهد حرکات و ضربات زیبا و تکنیک خاص و دیدنیش بودیم

بهترین و به یادماندنی ترین بازی واکاشی (تیم میوا) مقابل تیم شاهین (سوباسا) بود که با تمام وجودش از دروازه تیمش دفاع کرد

بی درنگ و در یک لحظه دو بار مانع ورود گل به دروازه شد، یکبار مقابل حمله تارو بار دوم هم با تمام توان مقابل سوباسا ایستاد !

به روایت تصویر

تماشای این رقابت شگفت انگیز

عجب شروعی! عجب معرفی ای! چیزی را که از یک فیلم وسترن انتظار داری، در یک انیمیشن می بینی ! (نقل قول حمید هامون)

///
اینگونه بود که کابوی تنها وارد میدان شد !  Wakashimazu vs Genzo
///
///
از مهیج ترین قسمتها مسابقه بین دو تیم میوا (کاپیتان کاکرو) و شاهین (کاپیتان سوباسا) بود
///
دقایق پایانی بازی واکاشی خسته اما قهرمان که نمیتونه نسبت به زحمات تیمش بی تفاوت باشه 
///
با شجاعت هر چه تمام تر دروازه رو رها میکنه، به سرعت و پا به توپ برای زدن گل به دروازه حریف نزدیک میشه
///
بلافاصله و با استفاده از تکنیک خاص (قیچی) توپ رو به دروازه حریف هدایت میکنه، هر چند که بی ثمره اما به یادماندنیه !
///
Wakashimazu mp4
///
///
 از دیگر صحنه های تماشایی باز هم مربوط میشه به همون فینال مسابقه بین دو تیم میوا و شاهین 
///
 این ویدئو بالای یک میلیون بازدید داشته 
///
Wakashimazu mp4
///
این نقاشیها برای حمید هامون ، هانیبال و سایر دوستان
///
///
سایز اصلی ( 35 / 25) / Wakashimazu / Wakashimazu / مدل نقاشی
//////
در پایان تصویری از یک هوادار دو آتیشه واکاشی
///
///
若島津 健
///
///

با عرض سلام و ادب خدمت دوستان سعی کردم بمواردی اشاره کنم که از قلم افتاده

ماهنامه ی طنزو کاریکاتور با سردبیری جواد علیزاده(فکر کنم چاپش به بالای 280 رسیده)


هفته نامه ی کیهان ورزشی و دنیای ورزش(تو روزایی که جز دوبرنامه ی ورزشی ورزش و مردم و ورزش از شبکه ی 2 برنامه ی ورزشی دیگه ای نبود)


برنامه های رادیویی که شادی رو به خانه ها می آورد

عصرانه(از پنجشنبه تا پنجشنبه چه خبر)با گویندگی و هنرمندی داریوش کاردان و سرکار خانم ژاله صادقیان


راه شب پنجشنبه شب با هنرمندی مرحوم منوچهر نوذری ومرحوم فرهنگ مهر پرور



صبح جمعه با شما با هنرمندی آقایان مرحوم منوچهر نوذری،پریچهر بهروان،مرحوم فرهنگ مهرپرور،منوچهر والی زاده،شهلا ناظریان،مینو غزنوی،علیرضا جاوید نیا،منوچهر آذری،بیوک میرزایی،مرحوم عزت الله مقبلی،مهین برزویی،حسین عرفانی،امیر حسین مدرس،شهروز ملک آرایی ، پرویز ربیعی،مهین دیهیم،کنعان کیانی،حسین امیر فضلی و پرویز نارنجیها

ماجراهای آقای ملون و آقای زرگنده

قصه ی ظهر جمعه با اجرای زیبای محمد رضا سرشار


تیتراژ برنامه ی قصه ظهر جمعه

و اما دو جام جهانی خاطره انگیز

جام جهانی 1990 ایتالیا


آرژانتین با درخشش مارادونا و کلودیو کانی جیا و سرگوی گوچئا تا فینال مسابقات رفت ولی مغلوب یاران لوتار ماتئوس شدمارکو فان باستن، رود گولیت ،رنه هیگوئیتا،کارلوس والدراما و گری لینه کر از ستارگان آنروزهای فوتبال بودند

لینک دانلود آهنگ نوستالژیک جام جهانی نود که از صداو سیماپخش میشد

جام جهانی 1994آمریکا


روماریو ،به به تو و ربرتو باجیو ستارگان بی بدیل آن جام

ناکامان بزرگ جام ماردونا به علت دوپینگ و اسکوبار که بعد بازگشت به کلمبیا به جرم زدن گل بخودی در مقابل آمریکا با 12 گلوله کشته شد


 مرحله ی یک چهارم نهایی_برزیل3-2هلند



(۱۳۹۵/۱/۵ صبح ۰۱:۱۴)جروشا نوشته شده: [ -> ]

الان که بازار عیدی دادن و عیدی گرفتن گرمه یاد قدیما افتادم، سکه های براق و قلک های گلی و جیلینگ جیلینگ صدای خوش افتادن سکه ها توی شکم برآمده قلک. چه لذتی داشت هم انداختن پول از لای شکاف قلک به داخل اون و هم شنیدن اون صدای جیلینگ سقوط سکه در کف کوزه :)

این پست منو یاد یکی از مسابقه های جذاب دهه 70 انداخت.

اسم مسابقه یادم نیست. ولی مجریش محمود شهریاری بود...

.

.

مسابقه به شکل مقدماتی، نیمه نهایی و فینال برگزار میشد.

جایزه ها هم روی کاغذهایی نوشته شده بود که این کاغذها توی یک سری کوزه بود.

شرکت کنندگان (و بعضی وقتا هم تماشاچیان) یکی از کوزه ها رو انتخاب می کردند و شهریاری شروع می کرد به معامله کردن.

این کوزه رو فلان قدر ازت می خرم و به جاش اون یکی رو میدم و از این حرفا!

بعدش هم هم همون قسمت هیجان انگیز شکستن کوزه...

جایزه نفر اول هم یک دستگاه رایانه بود که خیلی بود برای اون زمان!

جایزه نفر دوم هم یک دستگاه رایانک! یک کنسول که نوار سگا و اینا می خورد...

.

.

متاسفانه هیچ عکس یا ویدئویی از این مسابقه پیدا نکردم ولی مسابقه جذابی بود.

.

(۱۳۹۱/۱۲/۱۶ صبح ۰۷:۳۱)اکتورز نوشته شده: [ -> ]

اما اگه یادتون باشه برنامهء تصویر زندگی سریالهای سالهای دوراز خانه و داستان زندگی رو هم در طول سال پخش کرد .

.

بله.

این رو هیچ وقت یادم نخواهد رفت.

اون زمان یکی از مهم ترین(!) اختلاف نظرها، سر این بود که کدوم کانال رو ببینیم.

و البته همیشه هم حرف بزرگترها به کرسی می نشست.

همزمان با پخش اوشین و هانیکو یک برنامه ای داشت که من خیلی دوست داشتم ببینم ولی همیشه فقط چند دقیقه اول و چند دقیقه آخرش رو می دیدم.

جنگ فوتبال اروپا

با صدای زیبای اسکندر کوتی

یک برنامه که خلاصه بازی های لیگ های اروپایی رو نشون میداد. بعضی وقت ها هم تاریخچه بعضی از رقابت ها رو می گفت.

از اول تا آخرش هم هی می گفت با ما همراه باشید!

هر دو دقیقه یک بار هم یکی می اومد قیچی برگردون میزد و کوتی هم می گفت «جنگ فوتبال اروپا»

البته بعدا یک ورژن «جنگ فوتبال آسیا» هم ازش اومد.

یک تیکه که هیچ وقت یادم نمیره این بود که توی یک بازی، مدافع کویت پاس رو به عقب داد به دروازه بان و اون هم از همه جا بی خبر، خیلی راحت توپ رو با دست برداشت!

داور ضربه آزاد 2 ضرب توی محوطه اعلام کرده بود و همه بازیکن های کویت هاج و واج مونده بودند که این دیگه چه قانونیه!!!

taeed

.

.

.

یک برنامه دیگه هم که ظهرها توی برنامه خانواده پخش میشد آقای آبی بود.

یک سریال چند دقیقه ای که نکات آموزنده و عبرت آموز خیلی بی مزه ای می گفت.

نقش اولش هم حمید لولایی بود.

حتی یادمه تا مدت ها بعدش به حمید لولایی می گفتیم آقای آبی... تا وقتی که زیر آسمان شهر اومد و اسم خشایار روش موند.

یکی از قسمت های آقای آبی که خوب یادم مونده این بود که توی یک اداره منتظر نشسته بود و هی آب می خورد. تا اینکه نشون داد چند تا پارچ آب خورده و شکمش مثل یک بشکه آب شده.

توی یک قسمت دیگه اش هم یک کت آبی پوشیده بود که طرفداری پرسپولیس کتکش زدند. بعد رفت یک کت قرمز پوشید و طرفدارای استقلال کتکش زدند. آخرش رفت یک کت نصفه قرمز و نصفه آبی پوشید تا از بین هواداران رد بشه.

خلاصه همه قسمت هاش همینقدر بی مزه بود!

خوشبختانه شبکه نسیم چند وقت پیش چند قسمتش رو پخش کرده...

[با سپاس از بتمن و زینال عزیز]

.

http://s7.picofile.com/file/8241205900/mr_abi.mp4.html

.

یک سری فیلم هم بود که چند ده بار توی دهه هفتاد پخش شد.

در راس همه پلیس آهنی...

همچنین گودزیلا.

مورچه های آدم خوار و ...

یکی از فیلم هایی که اون هم زیاد پخش میشد فیلمی بود به اسم

عزیزم من بچه ها رو کوچک کردم!

البته یاد نیست با همین اسم پخش میشد یا نه.

داستان یک دانشمندی بود که دستگاهی برای کوچک کردن اشیا ساخته بود و هیچکس تحویلش نمی گرفت!

تا اینکه اتفاقی بچه های خودش توسط دستگاه کوچیک شدند و نمی دونم چطوری افتادند ته حیاط خونه.

و با کلی مصیبت خودشون رو رسوندند به خونه.

آخر فیلم هم هیچ وقت یادم نمیره...

بچه ها افتاده بودند توی ظرف شیر پدر و درست لحظه ای که می خواست اونا رو بخوره، سگ خونواده شروع کرد به پارس کردن و پدر بچه هاش رو توی قاشقش دید...

.

.

.

یاد چند تا سریال هم افتادم.

اولیش سریال گیوم تل.

.

.

داستان یک جنگجویی تو مایه های رابین هود، با یک تیر و کمان پیشرفته!

فضای سریال به قرون وسطی می خورد. اکثرا توی یک قلعه بودند یک سری مشعل هم به در و دیوار قلعه وصل بود و اینا هم توی راه پله های مارپیچ قلعه با هم می جنگیدند!

گویا نقش منفی فیلم با نام هرمان گسلر، پسر گیوم تل رو گروگان گرفته بوده و اون هم می خواسته آزادش کنه.

.

.

سریال دوم که اصلا سریال محبوبی نبود اسمش پلیس جزیره روگن بود.

یک سریال خیلی طولانی و بیمزه آلمانی که اگه اشتباه نکنم سه شنبه شب ها از شبکه سه پخش میشد.

از داستانش هیچی یادم نیست چون هر وقت شروع میشد کانال رو عوض می کردیم! فقط همین فضاش رو یادمه که یک سری آدم توی یک جزیره خیلی خلوت و صمیمی کنار هم زندگی می کردند!

نام اصلی این سریال Ein Bayer auf Rügen است که بین سال های 1993 تا 1997 پخش می شده است.

.

.

و اما سریال آخر.

ویروس 2000 که در ایام نوروز 79 از شبکه 2 پخش میشد.

دانیال حکیمی یک مرد مجرد بود که روی کامپیوتر شرکتش یک برنامه ای داشت که با اون صحبت می کرد...

این برنامه توی هر قسمت یک دختری برای دانیال در نظر می گرفت که با اون ازدواج کنه

بازیگر همه دخترها هم سیما تیرانداز بود که توی هر قسمت با یک شخصیت جدید می اومد.

یک بار شوخ، یک بار جدی، یک بار حساس، یک بار بی خیال...

یکی از شخصیت هاش که توی ذهنم مونده قسمتی بود که خیلی علاقه به مد داشت و می خواست همه چیز رو بنفش بادمجونی بکنه چون مد بود!! فکر کنم تنها شخصیتی هم بود که 2 قسمتی شد! :دی

نهایتا هم دانیال حکیمی با دختر همسایه شون ازدواج کرد که نقش اونو هم سیما تیرانداز بازی می کرد!!

.

.

اما اسم ویروس 2000 که اون سال زیاد شنیده میشد خودش ماجرا داشت.

این اسم از اونجایی می اومد که بعضا برنامه های کامپیوتری توی این سال دچار مشکل می شدند.

یکی از دلایلش این بود که برخی از برنامه ها سال رو دو رقمی ذخیره می کردند و به همین دلیل برای مقایسه سال 99 با سال 00 دچار مشکل می شدند.

اما مشکل دیگه اینکه برخی برنامه ها به اشتباه سال 2000 رو غیرکبیسه می دونستند.

با توجه به مدت زمان هر سال که حدودا 365 روز و 5 ساعته باید در طول هر 400 سال 97 روز به سال های 365 روزی اضافه بشه.

توی تقویم میلادی برای این کار، هر چهار سال یک روز به تقویم اضافه می کنند. در واقع سال هایی که مضرب 4 هستند رو کبیسه اعلام می کنند. البته این کار باعث میشه 100 روز اضافه بشه. برای اینکه اون 3 روز اضافه اصلاح بشه، از بین سال های مضرب چهار، اون سال هایی که مضرب 100 هستند رو کبیسه اعلام نمی کنند.

اما بازم این باعث میشه توی 400 سال، 96 روز اضافه کرده باشیم! برای همین دوباره تبصره میذاریم که از بین سال هایی که مضرب 100 هستند، اونایی که مضرب 400 هستند رو کبیسه میذاریم تا اون یک دونه دوباره اضافه بشه و دقیقا بشه 97 روز!!

و سال 2000 دقیقا یکی از همون مضارب 100 بود که مضرب 400 هم هستند و بخاطر همین تبصره حسابش با سال های 1800 و 1900 و 2100 و 2200 فرق می کنه و این چیزی بود که خیلی از برنامه ها رعایت نکرده بودند.

نمودار بالا نشون میده که بعد از هر سه سالی که از زمان جلو می افتیم با یک سال کبیسه این فاصله رو جبران می کنیم. ولی در یک بازه صد ساله، این کار باعث میشه که زیادی عقب بیفتیم. برای همین سال هایی که مضرب 100 هستند رو کبیسه اعلام نمی کنیم که دوباره کمی جلو بیفتیم!

اما باز هم این کار دقیق نیست و ما مجبور می شویم هر 400 سال یک بار، باز هم کبیسه اعلام کنیم.

البته در تقویم شمسی این اختلاف را جور دیگری برطرف می کنند.

در تقویم جلالی، به جای اینکه 8 سال کبیسه در طول 32 سال رخ دهد، در طول 33 سال رخ می دهد. در واقع بعد از 7 دوره چهارساله، یک دوره پنج ساله نیاز خواهیم داشت که به یک سال کبیسه برسیم.

با وجود اینکه این کار باعث می شود تبصره های بالا از بین برود ولی تشخیص کبیسه بودن یک سال را در نگاه اول سخت می کند در صورتی که در تقویم میلادی به سرعت می توان تشخیص داد که سال 2016 یک سال کبیسه است!

البته در تقویم میلادی روزی که به تقویم اضافه می شود روز آخر سال نیست! بلکه به ماه دوم سال (فوریه) یک روز اضافه می شود. برای امسال تاریخ تولد شمسی و میلادی تون یک روز اختلاف پیدا کرده!

(۱۳۹۱/۹/۱۰ عصر ۰۷:۵۶)زاپاتا نوشته شده: [ -> ]

سريال حادثه جو يكي از سريالهاي خاطره انگيز اوايل دهه 70 است . پس از سالها ، دوستي مجددا قسمتهايي از اين سريال را دراختيارم گذاشت و تجديد خاطره اي كردم با يكي از سريالهاي ديدني دودهه قبل.

تيتراژ با صداي محكم و استوار خسروشمشيرگران آغاز مي شود . رابرت پاول به نقش هني در حادثه جو... صداي زيباي خسروخسروشاهي بجاي اين بازيگر چشم آبي و خوشپوش يكي از همان ضيافتهاي دلپذيري بود كه در آن سالهاي كم فيلمي و بي فيلمي ! موهبتي بزرگ بود. داستانهاي پركشش و جرح و تعديل كم و دوبله استاندارد اين سريال هنوز قابل توجه است . تمي دانم مدير دوبلاژ اين سريال چه كسي بوده (احتمالا خود خسروشاهي است ) اما تيمي از بهترين گويندگان طراز اول آن دوران از نقش اول گوها تا مردي گوها را گرد هم آورده است.

مرحوم عطاالله كاملي ، نيكوخردمند ، منوچهروالي زاده ، منصوره كاتبي ، مرحوم حسين حاتمي ، عباس سعيدي ، حميد منوچهري ، ايرج رضايي ، عباس نباتي ، مينو غزنوي ، زهره شكوفنده ، فاطمه شعشعاني ،محمدعبادي ، جلال مقامي ، حسين معمارزاده و...

با سلام

فایل این سریالو دارید

یا اطلاعاتی برای تهیه کردنش

(۱۳۹۱/۹/۱۰ عصر ۰۷:۵۶)زاپاتا نوشته شده: [ -> ]

سريال حادثه جو يكي از سريالهاي خاطره انگيز اوايل دهه 70 است . پس از سالها ، دوستي مجددا قسمتهايي از اين سريال را دراختيارم گذاشت و تجديد خاطره اي كردم با يكي از سريالهاي ديدني دودهه قبل.

تيتراژ با صداي محكم و استوار خسروشمشيرگران آغاز مي شود . رابرت پاول به نقش هني در حادثه جو... صداي زيباي خسروخسروشاهي بجاي اين بازيگر چشم آبي و خوشپوش يكي از همان ضيافتهاي دلپذيري بود كه در آن سالهاي كم فيلمي و بي فيلمي ! موهبتي بزرگ بود. داستانهاي پركشش و جرح و تعديل كم و دوبله استاندارد اين سريال هنوز قابل توجه است . تمي دانم مدير دوبلاژ اين سريال چه كسي بوده (احتمالا خود خسروشاهي است ) اما تيمي از بهترين گويندگان طراز اول آن دوران از نقش اول گوها تا مردي گوها را گرد هم آورده است.

مرحوم عطاالله كاملي ، نيكوخردمند ، منوچهروالي زاده ، منصوره كاتبي ، مرحوم حسين حاتمي ، عباس سعيدي ، حميد منوچهري ، ايرج رضايي ، عباس نباتي ، مينو غزنوي ، زهره شكوفنده ، فاطمه شعشعاني ،محمدعبادي ، جلال مقامي ، حسين معمارزاده و...

سلام دوست عزیز فکر می کنم ما همسن باشیم چون خاطراتمون یکیه

تو متن بالا نوشتی تونستی چند قسمت از این سریال رو بدست بیاری اگر لطف کنی اونو در اختیار منم بذاری ممنون میشم.

البته سریال 99-1 و پرستاران و کمیسر ناوارو هم میخوام اگر تو این ضمینه میتونی کمکم کنی متشکرم

چند شب است که مشغول تماشای سریال مدیر کل هستم !

کافه کلاسیک: در دهه 70 که تلویزیون آن را پخش کرد چه کسی فکرش را می کرد که روزی این سریال هم کلاسیک و خاطره انگیز شود ؟! الان که دوباره تماشایش می کنی واقعا به ارزش آن پی می بری. آن شخصیت های جالب و واقعی , دوبله های خوب , طنز خوب با موضوعی که هنوز تر و تازه است. حدود  20 سال از ساخت این سریال در سوریه می گذرد و کنجکاوم بدانم با وضعیت فعلی این کشور چند نفر از بازیگران این سریال الان زنده اند !idont

موضوع مدیر کل ( با نام اصلی : یومیات مدیر عام ) فساد اداری  است. جالب است که وقتی سریال را تماشا می کنی شباهت بسیار زیادی با کشور خودمان مشاهده می کنی. حتی بازیگران و ظاهر آنها هم شباهت زیادی با خودمان دارند  و جالب تر اینکه این داستان زیرمیزی در آنجا هم نهادینه شده و چندان عیب و بد نیست !

تیتراژ سریال  با اینکه ساده بود اما معرفی کارگردانش همیشه لبخند به لبمان می آورد چون اسم جالبی داشت : هشام شربتچی !

شخصیت های عجیب و جالبی  در سریال بودند. من که شخصا آقای ممدوح را خیلی می پسندیدم. معاون مدیر کل که در همه فسادها و رشوه ها دستی داشت . با آن ظاهر شق و رق و حرکات عجیبش .  دکتر عبدالحق (مدیر کل ) , طلال ( رئیس دفتر ) و دوست دکتر ؛ وحید که کارگردان بود با آن شلوار جین گشاد خمره ای که همیشه روی اعصاب بود. زن مدیر کل هم اینقدر خوشکل بود که وقتی می اومد صدا و سیما رنگ سکانس رو کم می کرد (!) . بچه های دکتر هم برای خودشان عتیقه ای بودند مخصوصا پسرش با آن دوستان ناباب اش. پدرش ( دکتر ) بهش می گفت : مهندس نی قلیون khhnddh

خلاصه هر کدام از شخصیت های سریال برای خودشان داستانی تماشایی داشتند . مدیر کل از آن دسته سریال هایی است که اگر یکی دو شب تماشا کنی دوست داری  بقیه اش را هم نگاه کنی. اگر دلتان برای دیدن این سریال خاطره انگیز تنگ شده است این شما و این هم لینک اش:

http://www.namasha.com/v/2zEHCPoZ

..

(۱۳۹۵/۹/۱۶ صبح ۱۲:۴۶)سروان رنو نوشته شده: [ -> ]

یادی از سریال خاطره انگیز "مدیر کل" .... [تصویر: 16.gif] ..

چند شب است که مشغول تماشای سریال مدیر کل هستم !

پوئن بزرگ سریال "مدیرکل" این بود که به صورت روتین قبل از افطار در ماه رمضان پخش شد اگه خاطرتون باشه سال 77 سریال عربی سرای ابریشم تجربه موفقی بود که موجب شد شبکه دوم برای باکس ماه رمضان یکبار دیگر به سریال عربی اینبار از نوع کمدی رو بیاره که به خوبی دیده شد و حتی در پخش چندین و چند باره مورد اقبال مخاطب قرار گرفت.

جالب اینجاست شبکه اول برای عقب نموندن از قافله سریال مشابهی که با همین اکیپ بازیگر و عوامل ساخته شده و حتی از لحاظ داستانی قابلیت جذب وسیع تری داشت خرید و در اختیار محمود قنبری گذاشت به امید تکرار موفقیت مدیرکل، این سریال به نام "آقای دغل" پخش شد که به دلیل پخش هفتگی بدساعت جمعه شب ها به تمام معنی شکست خورد و در یاد کسی نموند، از همین نمونه میشه به اهمیت شیوه توزیع و پخش برای موفقیت یک سریال پی برد.

یومیات مدیرعام 1

مدیر کل یکی دیگر از کارهای زیبا و خاطره انگیز زوج هنری یعنی شهلا ناظریان و حسین عرفانی میباشد

در رابطه با احوالات بازیگران سریال/ خوشبختانه هر دو هنرپیشه نقشهای اصلی (مدیر و همسر) زنده و در صحت و سلامت به سر میبرند

مدیر کل در واقع جزو اولین کارهایشان بود و از آن تاریخ تا به الان در فیلمها و سریالهای تلویزیونی بسیاری نقش آفرینی کردند

در یک بررسی اجمالی متوجه شدم سایر بازیگران این سریال هم در قید حیاتند و عده ای هم که فوت شدند علتش کهولت سن بوده

متاسفانه شخصیت محبوب سروان رنو (ممدوح / خالد تاجا ) در سال 2012 فوت کرده، البته در سری دوم (در ادامه اشاره میشود) هم حضور دارد

نادین خوری

 ویکی فارسی در رابطه با هنرپیشه نقش همسر مدیر کل اطلاعات درستی ثبت نکرده که همین امر سبب شد ابتدا فکر کنم بازیگر گمنامی هستن

همچنین با جستجوی نام نادین در گوگل اطلاعات ناقصی به دست میاید که اغلب بی ربطن

نام کامل این هنرمند در ویکی عربی نادين الخوري ذکر شده، متولد 1957 که از بازیگران مطرح سوریه ست

یومیات مدیرعام 2

احتمالا برای طرفداران خبر خوشایندی باشه که بدونن سری دوم مدیر کل در سال 2011 با حضور مجدد ایمن زیدان (مدیر کل) تولید شده است

 اینبار نقش همسر مدیر کل (حمیده/ نادین خوری) رو شخص دیگری (امیره/ مها المصري) ایفا میکند که البته ایشان هم از بازیگران مشهور سوری هستند

تیتراژ مجموعه کمدی مدیر کل 2

(از ظواهر امر پیداست، سری جدید هم زیبا و تماشاییست)

در این قسمت ایمن زیدان را دکتر خطاب میکنند که اینبار در تغییر چهره دادن حرفه ای تر از گذشته عمل میکند و با گریم تغییر جنسیت هم میدهد!

 چه خوب است صدا و سیما سری دوم مدیر کل را هم دوبله و پخش کند، هر چند بعید به نظر میرسد

شاید به این دلیل که محتوای سری جدید مغایر با قوانین و اختیارات صدا و سیماست

صفحات: 1 2 3 4 5 6
آدرس های مرجع