ظاهرا قرار است اینروزها سریال سایه همسایه از شبکه نمایش روی آنتن رود...
سایه همسایه برای من یک دنیا خاطره است از بازیگرانی خوب و گویندگانی خوبتر...
مرحوم رامین فرزاد ... با آن صدای مخملی و یکی از ابر گویندگان رادیو که متاسفانه بعد ها بخاطر اعتیاد مفرط از دنیا رفت. صدای فرزاد صدای آرامش و بازی او بازی زندگی است...
مرحوم حسين امیر فضلی. یک بازیگر توانمند و یک گوینده بزرگ در رادیو و آنزمان در صبح جمعه با شما. مهر و مهربانیی که در وجود این مرد و چهره پیرش بود را من در کمتر کسی دیده ام. بعدها پسرش هرگز نتوانست در تلویزیون جا پای پدر نهد
مرحوم محسن يوسف بیگ. حتما هوشیارو بیدار را بیاد دارید. خمسه یکی ازیندو بود و یوسف بیگ آن دیگر. چه توانمند بود این مرد در بازی! و چقدر دوست داشتنی بود. و چقدر مهربان بود و چقدر مظلوم و بیصدا رفت
مرحوم اسماعیل داورفر. خنده های مستانه اش از سریال دائی جان ناپلئون بگیرید تا سریال مثل آباد و آژانس دوستی همه خاطره اند. نمیدانم واقعا نمیدانم اینها که در گذشته چرا اینقدر مهربان بودند. آنها که مانده اند نامهربانند یا آنها که رفته اند مهربان؟ او تمام احساسات خود را در بازی خود بکار میگرفت. او نابغه احساسات بود
مرحوم باقر صحرارودی. آنزمان ها هم پیر بود. اوسا صفر بنا بود در سریال. نقشش مثل خودش خوب بود. تن صدای نازکش که گاهی به جیغ تبدیل میشد جذابترین صدای مردی است که تاکنون شنیده ام وقتی در حالت عصبانیت نهیب میزد صدای هر زنی را پشت سر میگذاشت. شاید تعجب کنید اما جذابیتها به متفاوت بودنهاست.
و دیگران...
عنایت بخشی که تا پیش از آن همه منفی بود... از نقش رئیس کاباره بدذات و زن باره در پیش از انقلاب بگیرید تا خشن ترین چهره های ساواکی ... اما به یکباره به مردی مسجد دیده و تسبیح بدست و مهربان و دوست داشتنی تبدیل شد در این سریال. یک دگردیسی. مهربانی ساختگی و مصنوعی او به مدد بازی بی نقصش حتی از مهربانی اصیل تمامی مهربانان سریال سرتر شد و من مانده بودم عنایت بخشی را با نقش میز نصرالله چکار؟!
کتایون ریاحی. که اولین حضورش جلو دوربین بود. دختر میز(میرزا) نصرالله بود... دماغش اصیل بود و عمل نکرده. نجیب بود و خاص. بکر بود و تازه کار... هرگز زلیخای 3هزار سال قبل را با دماغی عمل کرده نپذیرفتم.
توران مهرزاد. یک گوینده سترگ در دوبله. که گه گاه به تلویزیون می آمد و شاید اینبار موثرترین نقشش بود در تاریخ تلویزیون. صدای مهرزاد صدای مهر و عطوفت مادری است. مهرزاد با مهر زائیده شده است.
تانیا جوهری. با آن ابروهای کشیده و چشمانی که بعدها با خود میگفتم به چشمان استاد راغب مصطفی غلوش شباهت دارد! همسر خسرو شکیبائی بود آنزمان ها ... و بعهد از ایران رفت. زنی حساس که گهگاه از کوره بدر میرفت ، یا به آن و آن تهمت میزد در سریال ... او بازیگری توانمند بود اما بشکلی پیگیر ادامه نداد
سیروس ابراهیم زاده. با آن صدای خاصش که هرگز بیاد ندارم حتی یک کلمه تپق زده باشد در حالیکه هر لحظه انتظار تپق میرود. یک گوینده. یک بازیگر. که البته بعدها از عالم گویندگی به شکلی منزجر و متواری شد. چیزی شبیه به خسروشکیبائی. او یک بازیگر توانمند است.
سریال را اسماعیل خلج ساخت و اواسط دهه 60 از شبکه اول سیما پخش شد