این جملات از بین صدها جمله بامزه کمدین های محبوب من یعنی برادران مارکس (بویژه بامزه ترین آنها گروچو) انتخاب شده است. البته ترجمه این جملات کار سختی است و گاهی باعث میشود طنز آن از بین برود. چون بیشتر عبارات آنها بازی با کلمات و استفاده از جناس کلامی است ؛ مثلا به این جمله از گروچو مارکس در فیلم نارگیل ها دقت کنید: Ice Water? Get some Onions - that'll make your eyes water اگر بخواهیم ترجمه اش کنیم میشود : آب یخ؟ یه کم پیاز بخور تا از چشات آب بیاد! می بینید که ترجمه آن بی معنی است. اما در جمله اصلی ، بازی با کلمات Ice Water و eyes water برای شنونده ی انگلیسی دان خنده دار و مضحک است. فکر می کنم این مشکل در دوبله فیلم های برادران مارکس هم به چشم بخورد. البته فقط 4 یا 5 فیلم از مجموع فیلم های برادران مارکس دوبله شده باشد مثل فروشگاه بزرگ (حسن عباسی به جای گروچو و منصور غزنوی به جای چیکو و پروین ملکوتی به جای مارگارت دومونت که متاسفانه هر سه دوبلور مرحوم شده اند) ، شبی در اپرا ، در سیرک و یک شب در کازابلانکا.
به هر حال این جملات که از نظر مفهومی بامزه بوده اند انتخاب شده اند که نشاندهنده ذوق ادبی و طنز کلامی ایشان است:
* از موقعی که کتابتون را برداشتم تا موقعی که اون رو زمین گذاشتم یکسر داشتم می خندیدم ... شاید یه روز دیگه وقت کنم بخونمش!
* من تلویزیون رو بسیار آموزنده می دونم ؛ هر وقت یکی روشنش میکنه میرم تو یه اتاق دیگه و کتاب میخونم!
* من هیچوقت چهره کسی رو فراموش نمی کنم ، اما در مورد شما خوشحال میشم که استثنا قائل بشم!
* به باشگاه تلگراف زدم که : "لطفا استعفای منو بپذیرید ؛ نمیخوام به باشگاهی ملحق بشم که منو به عنوان یه عضو قبول میکنه!"
* شرایط من اینها هستند و اگه شما قبولشون ندارید ... خب ، من شرایط دیگه ای هم دارم!
* او ممکنه شبیه یه احمق به نظر بیاد و مثل یه احمق هم صحبت کنه. اما یه وقت گول نخوری ؛ او واقعا یک احمقه!!
*چیکو: این هم کتابت ، میشه یه دلار
گروچو: این یه ده دلاریه ، بقیه شو بده
چیکو: خورد ندارم ، بقیه شو 9 تا کتاب ببر! (از فیلم یک روز در مسابقه)
* مرد : تو آدمی یا موشی؟
گروچو: یه تیکه پنیر رو زمین بذار ، اونوقت متوجه میشی! (از فیلم یک روز در مسابقه)
* اگه یه کم دیگه بهت نزدیک بشم ، میرم پشتت! (از فیلم یک روز در مسابقه)
* گروچو : تو گل "یاسمن" رو دوست داری؟
زن : آره ، من عاشقشم . از کجا میدونستی؟
گروچو: نمیدونستم! بنابراین به جاش واست گل "فراموشم نکن" گرفتم! (از فیلم یک روز در مسابقه)
* چیکو : چی شده ، آقا؟
گروچو : ما داشتیم یه بحث منطقی میکردیم ، اون واسم چاقو کشید منهم با تیر زدمش!
* لسپاری : اونا به سمت من سیب پرت کردند
گروچو: خب ، الان فصل هندوانه گذشته! (از فیلم شبی در اپرا)
* چیکو : اون چطوری با سه دلار تو نیویورک زندگی میکنه؟
گروچو : مثل یه شاهزاده . البته غذا نمیتونه بخوره ، ولی مثل یه شاهزاده زندگی میکنه! (از فیلم شبی در اپرا)
* گروچو : میدونی من فکر میکنم تو زیباترین زن در تمام دنیا هستی
زن : واقعا؟
گروچو : نه ، ولی دروغ مصلحت آمیز ضرری نداره! (از فیلم یک شب در کازابلانکا)
*راننده تاکسی : هی آقا ، 18.75 {دلار کرایه اش شد}
گروچو : 1875؟ فکرشو می کردم . صندلی مدل 1940 خیلی راحتتره! (از فیلم در سیرک)
منبع : سایت برادران مارکس