تالار کافه کلاسیک

نسخه کامل: راهنمای فیلم نوآر
شما درحال مشاهده محتوای قالب بندی نشده این مطلب هستید. نمایش نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12

التهاب         White Heat *

کارگردان : رائول والش

فیلمنامه : ایوان گاف – بن رابرتس (براساس داستانی از ویرجینیا کلاگ)

فیلمبردار : سید هیکاکس

موزیک : مکس استاینر

بازیگران : جیمز کاگنی – ادموند اوبراین – استیو کاکران – مارگریت ویچرلی – جان آرچر – ویرجینیا مایو

محصول 1949 برادران وارنر – سیاه و سفید – 114 دقیقه

 

سردسته باند تبهکاران آرتور کودی جارت (کاگنی) که مبتلا به سرع است و وابستگی عاطفی توصیف ناپذیری به مادرش دارد , خود را به ماموران پلیس تسلیم می کند تا دست پیش را بگیرد و به جای اعدام (به علت  ارتکاب چند مورد جنایت) به یکی دو سال حبس (به دلیل سرقت از یک هتل) محکوم شود . پلیس و مقامات قضایی چون مدارک مستدل در اختیار ندارند , او را به زندان می اندازند . اما یکی از ماموران زبده خود هانک فالون (اوبراین) را با هویت یک مجرم به زندان می فرستند و او را همبند کودی جارت قرار می دهند تا با جلب اعتماد او و گرفتن اطلاعات از وی ,  زمینه دستگیری سایر تبهکاران را فراهم آورند ...

 

فیلم دارای صحنه های درخور توجهی است : نخستین حمله سرع کودی و آنگاه آرام گرفتن در دامان مادرش , از خود بی خودی دیوانه وارش هنگامی که خبر مرگ مادرش را در زندان می شنود و جنون پر شور و اعجاب انگیزش در لحظه مرگ بر فراز مخازن پالایشگاه که فریاد برمی آورد : " مادر ! بالاخره موفق شدم ... به اوج رسیدم ! " تنها برخی از صحنه های ماندگار فیلم هستند . نه کاگنی , نه کمپانی برادران وارنر دیگر هیچگاه نتوانستند به چنین نقطه اوجی دست یابند . بدون وجود یک عامل موثر و تثبیت شده داستانی (مثلا ماجرایی عشقی یا عرضه جذابی از اخلاقیات) تماشاگران به ناچار به کودی جارت ضد قانون و محکوم به فنا گرایش می یابند . در سکانس پایانی , پلیس نفوذی (با بازی ادموند اوبراین) با تفنگی پرقدرت , چندین گلوله به سوی جارت شلیک می کند و در همان حال زیر لب می گوید : " پس چرا نمیفته زمین؟ " پاسخ به این سوال روشن است : همان منطق عجیب ستاره بودن و اسطوره سازی هالیوود که طی سال ها از فیلم ها و نقش ها روی هم انباشته شده بود , به ستارگانی نظیر جیمز کاگنی و ادوارد جی رابینسون این قدرت را داده بود تا بر جدال ها و لطمات و حتی خود مرگ چیره شوند و دوباره و چند باره جان بگیرند و در نقشی دیگر , حیاتی دیگر و تجسمی دیگر روی پرده سینما یا در ذهن تماشاگر جلوه ای تازه ای بیابند . **

 

  

* به معنای گرمایی بیش از 1200 درجه که فلز حرارت دیده در آن دما به رنگ سفید درمی آید . و این ترکیب کنایه ای است از اوج التهاب و غلیان . این فیلم در ایران با نام در اوج قدرت نمایش داده شده است . (ظهور و سقوط نظام استودیویی در هالیوود ,  ترجمه کاظم اسماعیلی – ص  471)

** برگرفته از همان منبع ص 472 و 473

با فردا خداحافظی کن         Kiss Tomorrow Goodbye

کارگردان : گوردون داگلاس

فیلمنامه : هری براون (براساس داستانی از هوریس مکوی)

فیلمبردار : پورل مارلی

موزیک : کارمن دراگان

بازیگران : جیمز کاگنی – باربارا پیتون – هلنا کارتر – وارد باند – لوتر آدلر – بارتن مک لین

محصول 1950 برادران وارنر – سیاه و سفید – 102 دقیقه

 

مجرم سابقه دار رالف کاتر (کاگنی) که به حبس ابد با اعمال شاقه محکوم شده , با پشتیبانی دوستان خود , می گریزد . او و یارانش بی درنگ , شرارت های شان را از سر می گیرند . یک افسر پلیس رد او را می گیرد , اما به جای به دام انداختنش , می پذیرد که در ازای دریافت مقداری پول , همه چیز را نادیده بگیرد . ضمن آنکه رالف و همدستش در جهت اطمینان بیشتر , با ضبط صدای او در هنگام دریافت رشوه , خاطر خود را از هر حیث آسوده می کنند . درست در شرایطی که به نظر می رسد همه چیز مطابق میل رالف پیش می رود , ارتباط او با دو زن سرانجام کار دستش می دهد ...

 

جیمز کاگنی شخصیت تندخو , بی رحم و انتقام جوی خود در فیلم التهاب (والش – 1949) را پررنگ تر و با تاکید بیشتری تکرار می کند . اگر در پایان فیلم التهاب , شخصیت اصلی با نقش آفرینی کاگنی نمی مرد , این فیلم را می شد التهاب 2 نیز نام گذاری کرد . با فردا خداحافظی کن فاقد ظرافت های ساختاری التهاب است . به یادماندنی ترین صحنه فیلم در سکانسی اتفاق می افتد که رالف به یک تعمیر کار خودرو که مشکل حرکتی دارد , به دلیل همکاری با پلیس , درس عبرتی فراموش نشدنی می دهد . مشابه این واکنش را در فیلم التهاب هم از او شاهدیم ; آنجا که فرد خائنی را که در صندوق عقب خودرو محبوس کرده , در نهایت خونسردی درحال به نیش کشیدن ران مرغ با شلیک گلوله به قتل می رساند . حضور باربارا پیتون ( از فم فتال های کمتر شناخته شده ) غافلگیر کننده است . او نقش زنی نامتعادل را ایفا می کند که به مرور به جنون می رسد .    

شب طولانی           Long Night

کارگردان : آناتول لیتواک

فیلمنامه : ژاک ویوت – جان وکسلی

فیلمبردار : سال پولیتو

موزیک : دمیتری تیومکین

بازیگران : هنری فاندا – وینسنت پرایس – الیشا کوک – آن دی ووراک – باربارا بل گدس – هاوارد فریمن

محصول 1947 R.K.O – سیاه و سفید – 101 دقیقه

 

جو آدامز (فاندا) سرباز دیروز و کارگر امروز ,  دلباخته دختری به نام جو آن (بل گدس) می شود . آن رابطه خود با یک شعبده باز متلک گو و خودستا به نام ماکسی میلیان (پرایس) را از آدامز پنهان می کند . وقتی حقیقت آشکار می شود , آدامز در حالت غیظ و غضب ماکسی میلیان را به قتل می رساند . در ادامه , نیروهای پلیس آپارتمان مزبور را یه محاصره درآورده و به آن شلیک می کنند تا  آدامز یا بمیرد یا خود را تسلیم کند ...

 

فیلم با شلیک چند گلوله و به دنبال آن فرو افتادن پرایس از فراز پلکانی مارپیچ آغاز می شود و بیش از 90% آن در فلشبک اتفاق می افتد . با وجود برخی اشکالات , مثل پایه های سست درام فیلمتمرکز بیش از حد و غیر ضروری روی برنامه شعبده بازی , یا چهره پردازی کاریکاتوری وینسنت پرایس , شب طولانی را به دلیل برخی ویژگی ها نظیر توان بازیگری فاندا در انتقال وقار و انزوای جو آدامز و همچنین طراحی صحنه باورپذیر در فضای محدود , نمی توان فیلمی به کلی بی ارزش  تلقی کرد . صحنه ای که یونیفرم نظامی آدامز (به عنوان نماد خدمت او به میهنش) در کمد مورد اصابت گلوله پلیس قرار می گیرد , به یاد ماندنی است .

بلوند بد ذات            Bad Blonde

کارگردان : رجینالد لی بورگ

فیلمنامه : گای المز – ریچارد لاندا (براساس داستانی از مکس گتو)

فیلمبردار : والتر هاروی

موزیک : ایور اسلنی

بازیگران : باربارا پیتون – فردریک والک – جان سالتر – سید جیمز – تونی رایت – مری برک

محصول : 1953 - سیاه وسفید – 81 دقیقه

 

در قسمتی از یک شهربازی و در قالب برنامه ای تفریحی , استعدادهای جدید را برای مسابقات بوکس کشف می کنند . ژیسپ ویکی (والک) از این طریق به دنیای مسابقات بوکس راه می یابد . خیلی زود تباهی گریبانش را می گیرد . ژیسپ با زنی هوسران به نام لورنا ویچی (پیتون) همدست می شود و با اغواگری های او , همسر لورنا یا در واقع مدیر برنامه های خود را به قتل می رساند ... 

 

طرح کلی فیلم برگرفته از غرامت مضاعف (وایلدر – 1944) است . ضمن آنکه نیم نگاهی هم به او را به خدا بسپار (استال – 1945) دارد ; به ویژه در سکانسی که ژیسپ مرتکب قتل می شود . ساختار فیلم ابتداعی و ساده انگارانه است . تنها نکته جالب  که در حاشیه آن قابل بررسی است ,  حضور باربارا پیتون در نقش زنی مرگبار است . او در زندگی شخصی اش نیز همین نقش را چندین سال ایفا کرد . با دو تن از بازیگران هالیوود – فرانک تونه و تام نیل- همزمان رابطه داشت ; ارتباطی که به درگیری و مجروح شدن تونه توسط تام نیل (یا عوامل اجیرشده او) منجر شد . اندکی بعد با تونه ازدواج کرد , اما پس از دو ماه وی را رها کرد تا با تام نیل به سفر برود . غیر از ماجراهای عاشقانه , چهار بار ازدواج کرد . رسوایی اخلاقی و تنهایی اش به دلیل زندانی شدن تام نیل (که زنی را به قتل رسانده بود) او را به انزوا و اعتیاد کشاند و سرانجام در 40 سالگی  در  1967 درگذشت . قبل از مرگش , شرح پرشوری از داستان زندگی اش را در کتابی با عنوان شرمنده نیستم ! به چاپ رساند . برخی از فیلم های او عبارتند از : گرفتار (ریچارد فلایچر – 1949) , دالاس (استوارت هایسلر – 1950) , با فردا خداحافظی کن (گوردون داگلاس – 1950) , فقط شجاعان (گوردون داگلاس – 1951) , جنایت راه و رسم من است (ادگار جی. اولمر- 1955) .

بدرود خوشگل من               Farewell, My Lovely

کارگردان : دیک ریچاردز

فیلمنامه : دیوید زلاگ گودمن (براساس داستانی از ریموند چندلر)

فیلمبردار : جان آلونزو

موزیک : دیوید شایر

بازیگران : رابرت میچم – شارلوت رمپلینگ – جان آیرلند – سیلویا مایلز – جک اوهالوران – سیلوستر استالون

محصول 1975 AVCO Embassy Pictures – رنگی – 95 دقیقه

 

فردی تنومند به نام موس مالوی (اوهالوران) که تازه از زندان آزاد شده نزد کاراگاه خصوصی فیلیپ مارلو (میچم) می رود و از او می خواهد تا معشوقه گمشده اش ولما (رامپلینگ) را بیابد . مارلو در ازای دریافت مبلغی پول , جست و جوی مخاطره آمیزش را برای یافتن ولما آغاز می کند ... 

 

براساس این داستان چندلر دو فیلم دیگر نیز ساخته شده است : ملاقات با شاهین ( اروینگ رایس – 1942) و جنایت,  عزیزم ! (ادوارد دمیتریک – 1944) . بدرود خوشگل من ,  هم در قیاس با این دو , و هم به خودی خود فیلم ضعیف و کسالت باری است و حضور رابرت میچم نیز کمکی به جذابیت آن نکرده . شارلوت رمپلینگ به شمایل فم فتال های درجه یک تاریخ سینما حتی نزدیک هم نشده و تنها به بازسازی شلخته ای از ژست های آنان بسنده کرده است . طنز تلخ نهفته در اثر چندلر , جای خود را به لودگی داده و این دیگر مزید بر علت است . 

 

 * این فیلم در ایران با نام قدرتمند نیز شناخته شده است .

خواب ابدی            Big Sleep

کارگردان : مایکل وینر

فیلمنامه : مایکل وینر (براساس داستانی از ریموند چندلر)

فیلمبردار : رابرت پینتر

موزیک : جری فیلدینگ

بازیگران : رابرت میچم – سارا مایلز – جیمز استیوارت – جان میلز – ریچارد بونه – کندی کلارک – جون کالینز – ادوارد فاکس

محصول 1978 یونایتد آرتیستز – رنگی – 99 دقیقه

 

عده ای خلافکار با تهیه عکس های ناجور از دختر یک ژنرال بازنشسته , درصدد باج گیری اند . کاراگاه خصوصی فیلیپ مارلو (میچم) استخدام می شود تا ماجرا را پیگیری کند و جلوی این رسوایی را بگیرد ...

  

بازسازی ناموفق و هجو گونه ای از فیلمی به همین نام که در 1946 توسط هاوارد هاکس ساخته شده بود . کارگردان (وینر) خیال خود را راحت کرده و زمان وقوع ماجرای فیلم را به دهه 1970 منتقل نموده تا مجبور نباشد برای ایجاد حال و هوای دهه 1940 و طراحی دکور و گریم و لباس و ... هزینه اضافی روی دست تهیه کننده بگذارد . با جرات می توان این فیلم را به عنوان نازل ترین اثر سینمایی ساخته شده  براساس رمانی از چندلر در لیست 100 فیلمی که نباید تا آخر عمر دید , گنجاند . 

خانه بیگانگان                 House of Strangers

کارگردان : جوزف ال. منکه ویتس

فیلمنامه : فیلیپ جوردن (براساس داستانی از جرومی ویدمن)

فیلمبردار : میلتن کراسنرر

موزیک : دنیل آمفی تیاتروف

بازیگران : ادوارد جی رابینسون – سوزان هیوارد – ریچارد کنت – لوتر آدلر – افرم زیمبالیست – دبرا پجت – هوپ امرسن

محصول 1949 فاکس قرن بیستم – سیاه و سفید – 101 دقیقه

 

مکس مونتی (کنت) پس از هفت سال از زندان آزاد می شود و گذشته اش را به یاد می آورد : پدر خانواده جینو مونتی (رابینسون) مالک و مدیر یکی از بانک های معتبر نیویورک , به دلیل تخلف از قوانین بانکداری نوین مورد پیگرد قرار می گیرد و به دنبال آن از کار برکنار می شود . پسرانش – غیر از مکس – فرصت را غنیمت شمرده , امکانات او را تصاحب می کنند و برادر خود , مکس را که مدافع پدرشان است , با دغل بازی و پاپوش روانه زندان می کنند ...

 

زوال ارزش های موروثی مضمون اصلی فیلم است . نظیر آنچه در فرهنگ شرق یا جنوب جهان شاهدیم و قبلا در غرب و شمال اتفاق افتاد . در برخی موارد هنجارهای سنتی ناکارامد , مملو از ریا , عامل بروز حسادت , کینه ورزی و خشونت به تصویر کشیده می شوند . فیلم به خانواده های آمریکایی در 1949  هشدار می دهد که برای زندگی بهتر باید در نظام ارزشی و معیارهای اخلاقی و آنچه که از نسل های گذشته به آنها منتقل شده ,  تجدید نظر کنند و خود را با ملزومات زندگی معاصر تطبیق دهند , اگر نه , مانند خانواده پدرسالار فیلم خانه بیگانگان با فروپاشی مواجه خواهند بود . از این منظر پیام فیلم کمی گلدرشت و شعاری است . شخصیت پردازی وجه غالب فیلم است . جینو بونتی : کسی که از جوانی در یک سلمانی محقر در ایتالیا سخت کار کرده و مدارج ترقی را یک به یک پیموده . همسر او : در ایتالیا با امکانات محدود بیشتر احساس خوشبختی می کرده تا در خانه ای قصر مانند در نیویورک . فرزند ارشد آنها : با اینکه جینو به او وعده می دهد که پس از او (مرگ جینو) مالکیت بانک به او خواهد رسید , اما فعلا مورد بی احترامی پدر قرار می گیرد و مدام خوار و خفیف می شود . فرزند کوچکتر : پدرش او را به عنوان دربان بانک به استخدام درآورده و کمترین دستمزد را به او می دهد و به دلیل علاقه به ورزش های رزمی او را ملامت می کند ( چون معتقد است تقویت بازو و مغز با هم نسبت معکوس دارند) . کوچک ترین برادر : بیشتر در پی تفریحات و گردش و تفنن است . پدرش او را بیچاره تر از بقیه می داند ; چون حتی نمی تواند آنچه دوست دارد را به زبان بیاورد . و سرانجام خود مکس : او بیشتر مورد توجه و اعتماد پدر است . دختری کم سن و سال را به شیوه سنتی برایش درنظر گرفته اند تا با او ازدواج کند . اما او به ارتباط  با معشوقه خود (هیوارد) راغب تر است . رابطه این پدر خودکامه و مستبد با همسرش (مادر خانواده) هم با زیبایی نشان داده می شود . جینو مونتی نهایت قدرشناسی را نسبت به او به جا می آورد و حتی در مقابل بی تابی ها و گله مندی های او با ملایمت و بردباری برخورد می کند . پایبندی به سنت ها و ارزش های تثبیت شده برای جینو مونتی چنان اهمیت دارد که سرانجام وقتی با طغیان فرزندانش مواجه می شود ,  از غصه می میرد .      

ماموران ویژه اف.بی.آی            G - Men            

کارگردان : ویلیام کیتلی

فیلمنامه : سیتن میلر (براساس داستانی از گرگوری راجرز و داریل اف زانوک ( بدون ذکر نام در عنوانبندی))

فیلمبردار : سال پالیتو

موزیک : دیوید بوتولوف

بازیگران : جیمز کاگنی – آن دوراک – مارگارت لینزی – رابرت آرمسترانگ – رجیس تومی – ویلیام هاریگان – بارتن مک لین

محصول 1935 برادران وارنر – سیاه و سفید – 85 دقیقه

 

جیمز بریک (کاگنی) پس از طی دوره آموزشی , به عنوان مامور FBI مشغول به کار می شود و در نخستین ماموریت خود با پشتیبانی اطلاعاتی یک خواننده کلوپ در شیکاگو (دوراک) که با خلافکاران مرتبط است , محل اختفای آنان را شناسایی می کند  و نیروهای پلیس با عملیاتی گسترده آنان را تار و مار می کنند . اما یکی از گنگسترها می گریزد و از زن خبرچین انتقام می گیرد ...

 

از پر تحرک ترین فیلم های گانگستری دهه 1930 که سرشار از انفجار و شلیک گلوله و تعقیب و گریز خودرو و کشت و کشتار است . به یادماندنی ترین قسمت فیلم لحظه ای است که جیمز بریک (کاگنی) در کوران درگیری , به اشتباه دوست و همکار خود را که گانگستر ها از او به عنوان سپر انسانی استفاده کرده اند , هدف قرار می دهد . وجود یکی دو اشتباه سهوی , ارزش جلوه های ویژه پرقدرت و طراحی صحنه خوب فیلم را اندکی مخدوش کرده است ; اما حتی اگر اشتباهات اینچنینی وجود نمی داشت ,  باز تماشاگر ( به دلیل تصویر اولیه یا First Image ) راغب تر است کاگنی را در نقش گانگستر ببیند تا پلیس !  

دومین شانس     Second Chance

کارگردان : رودولف ماته

فیلمنامه : سیدنی بوئم – دی.ام. مارشمن – اسکار میلارد – ادموند گرینجر

فیلمبردار : ویلیام اسنایدر

موزیک : روی وب

بازیگران : رابرت میچم – لیندا دارنل – جک پالانس - روی رابرتز - دن سیمور - رجینالد شفیلد

محصول 1953 R.K.O   - رنگی – 82 دقیقه

 

 در شهرکی توریستی در آمریکای لاتین , کلر شپارد (دارنل) از یک آدمکش که سابقا با او در ارتباط بوده (پالانس) می گریزد و به فردی بوکسور (میچم) پناه می برد ...

 

 بیش از یک سوم این فیلم در تله کابین می گذرد و این محدودیت لوکیشن باتوجه به عدم خلاقیت فیلمبردار و کارگردان , کسل کننده است . * نتیجه تقابل نهایی میچم و پالانس در تله کابین ,  قابل پیش بینی است  و ناشیانه ساخته شده . تهیه کننده فیلم هاوارد هیوز است .

از نیمه دهه 1940 تا اوایل دهه 1950 فیلم نوآر های زیادی در هالیوود ساخته شد که موقعیت مکانی و فضای فیلم در آمریکای جنوبی و به طور اخص مکزیک اتفاق می افتاد . این انتخاب چند ویژگی داشت :

1-  اشرار و تبهکاران , غیر آمریکایی معرفی می شدند و اداره سانسور که نظارتش را مضاعف کرده بود , برچسب سیاه نمایی به این قبیل فیلم ها نمی زد . (یا نمی توانست بزند)

2-  از لوکیشن های متنوع تر و توریستی تر و چشم نواز تر برای مخاطبان بهره برده می شد . چرا که رسانه های تصویری غیر سینمایی  آن دوره بسیار محدود بودند و در نتیجه جنبه های فولکلور و نمایش تصویری از زندگی و آداب و رسوم مردم در روستا های مکزیک , کوبا یا حتی آرژانتین در پس زمینه فیلم  برای شهروندان آمریکایی جذابیت داشت و در راستای کارکرد رسانه ای سینما قرار می گرفت .  

3-  موسیقی آمریکای لاتین و آن چیزی که تحت عنوان فلامینگو و موزیک اسپانیش شناخته می شود ,  برای تماشاگر عام هنوز تازگی داشت . به همین دلیل غیر از تم اصلی و تکرار شونده موزیک فیلم ,  معمولا قطعه ای کوتاه بصورت کلیپ گونه در این نوع فیلم ها با موسیقی محلی در کافه ,  کاباره , ساحل یا کازینو گنجانده می شد ( هرچند کاملا بی ربط با موضوع فیلم  ) و بازیگر نقش اول زن می خواند و عده ای نوازنده محلی می نواختند و به این ترتیب کارکرد سرگرمی سینما نیز مد نظر قرار می گرفت .     

 

* نمونه موفق در استفاده از فضای محدود : حاشیه باریک (ریچارد فلایچر – 1952)

پیروزی پوچ           Hollow Triumph

کارگردان : استیو سکلی

فیلمنامه : دنیل فاکس (براساس داستانی از مری فوربس)

فیلمبردار : جان آلتون

موزیک : سال کاپلان

بازیگران : پل هنرید – جون بنت -  ادوارد فرانز – لسلی بروکس - جان کالن میبل پیج- هربرت رادلی

محصول 1948 ایگل لاین فیلمز– سیاه و سفید - 83 دقیقه

 

 

سارق فراری جان مولر (هنرید) به طور تصادفی با روانکاوی مبرز ویکتور بارتوک (هنرید) آشنا می شود که شباهت زیادی با خودش دارد , تصمیم می گیرد هویت او را تصاحب کند تا خود را از این مخمصه برهاند . برای این کار از منشی دکتر (بنت) کمک می گیرد ...

 

حضور پل هنرید در دو نقش چندان جالب نیست . تهیه کنندگی فیلم را خود هنرید به عهده داشت و احتمالا از همین روی نقش خود را پررنگ کرده است . برگ برنده فیلم موزیک پر تعلیق کاپلان و فیلمبرداری جان آلتون است  و  خود فیلم – به عنوان یک کلیت – به هیچ وجه در حد و اندازه آن نیست . عمل جراحی ویکتور بارتوک بر روی خودش که با ایجاد زخمی بر صورت  سعی دارد کاملا شبیه دکتر روان پزشک شود ,  نه تنها خلاقانه نیست ,  بلکه باور پذیر هم نیست . به این علت خلاقانه نیست که ایده تغییر تعمدی چهره , یک سال قبل از آن در گذرگاه تاریک ( دلمر دیوز) استفاده شده بود . و به این دلیل باور پذیر نیست که فردی در میانسالی و اوج پختگی اگر تصمیم بگیرد که این کار خطیر و پر زحمت را انجام دهد , قطعا دقت بیشتری می کند ; نه آنطور که در فیلم شاهدیم به جای سمت چپ ,  در طرف راست صورتش این زخم را ایجاد کند و بعد بفهمد که اشتباه کرده ...نام دیگر فیلم زخم است .

راه میانبر         Detour

کارگردان : ادگار جی. اولمر

فیلمنامه : مارتین گلداسمیت (براساس داستانی از خودش)

فیلمبردار : بنیامین کلاین

موزیک : لئو اردودی

بازیگران : تام نیل – آن سویج – کلودیا دریک – ادموند مک دونالد – تیم رایان -  استر هووارد

محصول 1945  PRC  - سیاه و سفید -  68 دقیقه 

ال رابرتس (تام نیل) پریشان و مضطرب در کافه ای پست , سرگذشت شوم خود را به یاد می آورد : اینکه پیانیست یک رستوران بوده ; در مسیر کالیفرنیا برای رفتن پیش نامزدش به عنوان یک مسافر مجانی بین راه , سوار خودروی یک مرد پولدار  شده ; اندکی بعد به نحو مرموز و عجیبی , ناخواسته و کاملا اتفاقی , آن مرد را به کشتن داده . در ادامه راه به زنی ولگرد به نام  ورا (آن سویج) بر خورده . کسی که به گفته خودش به بیماری سمج و ناشناخته ای مبتلا بوده  و احتمالا به زودی دار فانی را وداع می گفته . ال او را با خود همراه کرده و به دردسر بزرگتری افتاده .  ورا از سرگذشت ال به طرز مشکوکی مطلع بوده . خودروی مقتول را فورا بازشناخته و از ال اخاذی کرده است . پس از کشمکشی فرساینده ,  ال باز هم کاملا تصادفی و بی اراده این بار  باعث مرگ ورا شده . اکنون او حیران و مبهوت , منتظر پلیس است . انتظار او زیاد طول نمی کشد ...

 

از مهمترین نوآرهای ردۀ B تاریخ سینما که می توان آن را کابوسی مصور پنداشت ; کابوسی که به واقعیت می پیوندد و اصلا علمی - تخیلی نیست .  آن سویج در نیمه دهه 1940 به طور پیاپی در چند فیلم در نقش فم فتال ظاهر شد , اما اوج کارنامه اش همین فیلم بود . ورا مانند یک عنکبوت دور ال رابرتس تار می تند و او را آزار می دهد . تام نیل ایفاگر این نقش , در 1951 به دنبال یک رسوایی از طرف فیلمسازان طرد شد . چند سال بعد از آن , همسرش را به قتل رساند و درنهایت , سرنوشتی  مشابه خود  ال رابرتس برایش رقم خورد . این فیلم با حداقل هزینه در مدت تنها چند روز فیلمبرداری شد . راه میانبر از نظر فنی و تکنیکی گواهی بر این مدعا ست که  استفاده درست و خلاقانه از تمهیدات ساده سینمایی چقدر می تواند موثر باشد . (یا می توانسته موثر بوده باشد) گفتار متن که توسط خود تام نیل بیان می شود , در بسط  التهاب و سرگردانی شخصیت اصلی سهم به سزایی دارد .

مرد سوم          Third Man

کارگردان : کارول رید

فیلمنامه : گراهام گرین (براساس داستانی از خودش)

فیلمبردار : رابرت کراسکر

موزیک : آنتون کاراس

بازیگران : جوزف کاتن – آلیدا والی – ترور هووارد – اورسن ولز- برنارد لی – پل هوئر بیگر- ارنست دویچ

محصول 1949 لاندن فیلمز – سیاه و سفید – 104 دقیقه

 

در یک شب سرد زمستان ,  اندکی پس از جنگ ,  درحالی که متفقین  وین را به اشغال درآورده بین خود تقسیم کرده اند , هالی مارتینز (کاتن) نویسنده آمریکایی داستان های عامه پسند , قدم به این شهر نیمه ویران می گذارد . بی درنگ به سراغ دوست قدیم ,  هری لایم (ولز) می رود ; چراکه اصلا به دعوت او و به شوق دیدار و همکاری با وی رنج سفر را تحمل کرده است . به هالی خبر می دهند که هری لایم در تصادف خودرو کشته شده . تناقض در گفتار شاهدان و دوستان هری درمورد نحوه مرگش , هالی را نسبت به ماجرا مشکوک می کند . همزمان پلیس نیز تحقیقات خود را آغاز کرده است . جست و جوی ماموران و کنکاش هالی , آن ها را متقاعد می کند که نه تنها هری لایم زنده است و مرگ او صحنه سازی بوده , بلکه در کارهای خلاف دست دارد. اکنون همه غیر از معشوقه سابق هری (والی) در پی آنند که او را بیابند و مجازات کنند ...

 

از پرآوازه ترین و باشکوه ترین فیلم های تمام تاریخ سینما که انگار " آنچه خوبان کلاسیک دارند , همه را یکجا دارد . " * امیدواری و تشویش , حضور در عین غیاب ,  تقابل ارزش های اخلاقی با هنجارهای اجتماعی , برخی از مفاهیم و مضامین این فیلم را تشکیل می دهند که در قالب اکسپرسیونیسمی هالیوودیزه اما برخوردار از اصالتی ناب , به مخاطب سینما هدیه شده است . کمتر فیلمی را می توان یافت که نظیر مرد سوم تمام عناصر آن در یک هارمونی کامل به یگانگی رسیده باشند .

 

لینک دانلود موزیک متن اورژینال فیلم موسوم به تم هری لایم :

http://www.mediafire.com/?hm8jp8uw22hi98p

 

 -------------------------------------------------- 

* این جمله برگرفته از یادداشت هوشنگ گلمکانی در مورد فیلم مرد سوم است .

به 1119 زنگ بزنید         Dial 1119

کارگردان: جرالد مایر

فیلمنامه : جان مونکس (براساس داستانی از هیو کینگ – دان مگوآیر)

فیلمبردار : پل ووگل

موزیک : آندره پره وین

بازیگران : مارشال تامسون – ویرجینیا فیلد – آندره آ کینگ – سام لوین – ویلیام کانراد

محصول 1950 MGM – سیاه و سفید – 75 دقیقه

 

قاتلی روان پریش پس از کشتن راننده  اتوبوس به یک بار می رود . در آنجا هم فروشنده ای را که قصد دارد با پلیس تماس بگیرد , به قتل می رساند و سپس پنج نفر را گروگان می گیرد . تلاش پلیس برای ورود به محل مورد نظر از راه کانال کولر ناکام می ماند . روان شناسی بی باک به میل خود نزد گروگان گیر می آید اما جان خود را بر سر این بی احتیاطی از دست می دهد . اکنون کل منطقه توسط نیروهای ویژه و تک تیراندازان پلیس احاطه شده و یک شبکه تلوزیونی لحظه به لحظه اخبار را پوشش می دهد . در این میان , گروگان ها که خود در بطن جریانند , با کنجکاوی ماجرای خود را مثل یک فیلم از طریق تلوزیون دنبال می کنند ...

 

پرداختن به مقوله رسانه در سینما اتفاق جدیدی نبوده است . پیشتر باستر کیتن در فیلمبردار (1928) , فریتس لانگ در خشم (1936) و اورسن ولز در همشهری کین (1941)  هر یک با رویکردی متفاوت هوش و حواس خود را معطوف به پدیده رسانه کرده بودند . نقش رسانه در بحران های اجتماعی و مدیریت افکار عمومی در آغاز دهه 1950 بار دیگر مد نظر فیلمسازان قرار گرفت و در فیلم های آنان نمود یافت . تکخال در حفره (وایلدر – 1951) و چهارده ساعت (هاتاوی – 1951) نمونه ای از این آثار هستند . اما تاثیر تلوزیون بر زندگی برای نخستین بار , در به 1119 زنگ بزنید مطرح شد . در لحظاتی از فیلم , تلوزیون به یک کاراکتر بدل می شود . ما (تماشاگر) همراه با سایر بازیگران منتظریم ببینیم او چه واکنشی نشان می دهد . به 1119 زنگ بزنید به عنوان اولین فیلم بلند کارگردانش , گواهی بر هرز رفتن استعدادی سینمایی در نظام استودیویی هالیوود است .

سبز به نشانه خطر              Green for Danger

کارگردان : سیدنی گیلیات

فیلمنامه : سیدنی گیلیات و کلود گارنی (براساس داستانی از کریستیانا براند)

فیلمبردار : ویلکی کوپر

موزیک : ویلیام آلوین

بازیگران : لئو جین – سالی گری – ترور هووارد – هنری ادواردز – رونالد آدام – جودی کمبل – ویندی تامسن – آلیستر سیم

محصول 1946 انگلستان  - سیاه و سفید – 91 دقیقه 

 

1944 منطقه ای دور افتاده در انگلستان . در شرایطی که مناطق مختلف زیر حملات V1 های آلمانی است , در یک بیمارستان که اختصاص به مداوای مجروحان دارد ,  به رغم تلاش های  پزشکان و پرستاران ,  تعداد قابل توجهی از عمل های جراحی با شکست مواجه و منجر به مرگ مصدومان می شود .  بازرس کاکریل (سیم) مامور پیگیری موضوع می شود ...

 

یک فیلم معمایی/جنایی درجه یک و فراتر از حد انتظار که از اصل غافلگیری در مواجه با مخاطب نهایت بهره را برده است  . توزیع اطلاعات به مخاطب در سراسر فیلم همگن صورت گرفته و همین امر باعث جذابیت کار تا آخرین لحظه شده است . تزریق مایه های طنز به فیلم که عمدتا توسط  بازرس کاکریل انجام می شود , به دور از زیاده روی است . هیجان خوشایند فیلم تداعی کننده محصول دیگری از سینمای انگلستان قاتلین پیر زن (مکندریک - 1955) است .

جنایت راه و رسم من است            Murder Is My Beat

کارگردان : ادگار جی اولمر

فیلمنامه : آبری ویسبرگ (برمبنای داستانی از مارتین فیلد و خودش)

فیلمبردار : هرولد ولمن

موزیک : آلبرت گلسر

بازیگران : پل لنگتون – رابرت شین – باربارا پیتن – سلینا رویل – روی گوردون – تریسی رابرتس

محصول 1955 الید آرتیستز پیکچرز – سیاه و سفید – 77 دقیقه

 

به دنبال وقوع یک جنایت , کارآگاه پتریک (لنگتون) مامور رسیدگی به پرونده می شود . او در قدم اول یک خواننده کلوپ شبانه به نام ادن لین (پیتون) را بازداشت می کند . هنگامی که آنها سوار بر قطار هستند , لین فرد قاتل را بازمی شناسد ...

 

هیچ نشانی خلاقیت سال های قبل تر ادگار جی اولمر در این فیلم دیده نمی شود . سکانس طولانی قطار تا آستانه غیر قابل تحمل بودن پیش می رود , اما جهش پیتون و لنگتون از کوپه قطار به بیرون به قدری تصنعی و عجیب است که تماشاگر را برای لحظاتی سرگرم می کند !

دیلینجر        Dillinger

کارگردان : ماکس نوسک

فیلمنامه : فیلیپ جردن و ویلیام کسل (بدون ذکر نام در عنوانبندی)

فیلمبردار : جکسن رز

موزیک : دیمیتری تیومکین

بازیگران : لارنس تیرنی – مارک لارنس – آن جفریز – الیشا کوک – ادموند لو - فیلیپ لوئیس

محصول 1945 مونوگرام – سیاه و سفید – 70 دقیقه

 

سرگذشت جان دیلینجر , گانگستر معروف دهه 1930 آمریکا .

 

طرح کلی داستان فیلم تداعی کننده آثار معتبری چون سزار کوچک ( لروی -1930) ,  دشمن مردم ( ولمن – 1931 ) و صورت زخمی ( هاکس -1932) است , اما در قیاس با آنها   تقلید ناشیانه ای بیش نیست .  

اولین اشتباه , همان دقیقه اول اتفاق می افتد ; در سالن سینما فیلمی به پایان می رسد . عبارت The End   به طور دقیق روی کادر پرده سینما (یعنی انتهای آن فیلم) درج نمی شود و طرفین آن از کادر پرده سینما بیرون می زند و مونتاژ ضعیف فیلم را جار می زند . از اشتباهات دیگر فیلم , صحنه پایانی آن است که دیلینجر و دوست دخترش به یک سینما می روند که میکی ماوس نمایش می دهد . تیرنی ( در نقش دیلینجر) با عینک آفتابی وارد سالن می شود و خیلی جدی کارتون را تماشا می کند . مضحک تر اینکه همه تماشاگران , افراد بزرگ سال هستند و همگی عبوس اند و هیچ کودکی در تصویر دیده نمی شود . البته امروز می توان برداشت متفاوت و مدرنی از آن داشت !

تنها سکانس به یادماندنی این فیلم که تا حدودی ارزش دراماتیک دارد ,  صحنه ای است که جان دیلینجر خود را ماه ها در آپارتمانی مفلوک ,  محبوس کرده و دیوارکوب " تحت تعقیب , جان دیلینجر ,  مرده یا زنده ,  جایزه : 15 هزار دلار " را خود در اتاقش نصب کرده .

سرگذشت جان دیلینجر 5 بار دیگر در سینما و تلوزیون به تصویر کشیده شده که آخرین آنها دشمنان مردم به کارگردانی مایکل مان در سال 2009 با بازی جانی دپ بوده است . سایر آثار :

دیلینجر (1960) – سریال تلوزیونی – با شرکت فیلیپ ابات در نقش اصلی

دیلینجر (1973) – فیلم سینمایی – وارن آتس

دیلینجر (1991)  - سریال تلوزیونی – مارک هارمن

دیلینجر (1994) - فیلم سینمایی – ریمارت سانتیاگو

فریاد خطر          Cry Danger

کارگردان : رابرت پریش

فیلمنامه : ویلیام بوئرز ( برمبنای داستانی از ژروم کادی)

فیلمبردار : جوزف بیروک

موزیک : پل دانلپ – امیل نیومن

بازیگران : دیک پاول – روندا فلمینگ – ریچارد اردمن – ویلیام کنراد - رجیس تومی - جین پورتر - جی آدلر

محصول 1951 R.K.O – سیاه و سفید – 79 دقیقه

 

راکی مالوی (پاول) پس از پنج سال از زندان آزاد می شود و نزد همسر خود ,  نانسی (فلمینگ) که به طرزی محقرانه در یک کانکس در حاشیه لس آنجلس زندگی می کند , باز می گردد . از همان لحظه برای آزادی همبند سابقش در زندان که با هم به جرم سرقت مسلحانه دستگیر و روانه زندان شده بودند ,  تلاش می کند . اما کاری از پیش نمی برد ; چراکه همه , حتی کسانی که به آزادی خود وی کمک کرده اند ,  باطنا به گناه کار بودن او و دوستش  یقین دارند ...  

 

مهمترین ضعف های فیلم,  شخصیت پردازی و انتخاب بازیگران است . راکی ( با نقش آفرینی پاول) چنان شیک پوش , و شاد و خرم است که هیچ نشانی از فردی که الآن از زندان بازگشته و رنج کشیده را ندارد . همسر او نیز همینطور ; زنی تنها و بی پناه که هفته ها و ماه ها را در انتظار بازگشت او در شرایطی مفلوک سر می کند , نمی تواند شباهتی به روندا فلمینگ با گونه و بینی عمل کرده و آرایش و ژست هالیوودی او داشته باشد .  

ایستگاه یونیون     Union Station

کارگردان : رودولف ماته

فیلمنامه : سیدنی بوئم (برمبنای داستانی از توماس والش)

فیلمبردار : دنیل فپ

موزیک : هاینز روئمهلد

بازیگران : ویلیام هولدن – نانسی اولسن – بری فیتس جرالد – جان استرلینگ - آلن رابرتس - لیل بتگر

محصول  1950 پارامونت - سیاه و سفید – 81 دقیقه

 

خبرنگاری جوان به نام جویس (اولسن) که به رفتار دو مسافر در قطار ظنین شده ,  ماجرا را با مسئول کوپه درمیان می گذارد . اما هشدارش جدی گرفته نمی شود . پس از رسیدن به ایستگاه "یونیون" , همین موضوع را با پلیس ایستگاه (هولدن) مطرح می کند . با پیگیری ماموران , مشخص می شود که افراد مشکوک , از اعضای باند آدم ربایی هستند ...

 

رودولف ماته را به طور عمده در دو حوزه می توان شناخت . ماته  فیلمبردار ; با آثاری نظیر بودن یا نبودن (لوبیچ - 1942) ,  دختر روی جلد ( چ. ویدور - 1944 ) , گیلدا (چ. ویدور – 1946) ,  خانمی از شانگهای (ولز- 1947) و ماته در مقام کارگردان با فیلم هایی چون گذشته تاریک (1948) - D.O.A 1950- شانس دوم (1953) و ایستگاه یونیون . در این میان فیلم اخیر را نمی توان فیلم ارزشمندی دانست . وقایع فیلم بسیار تخت و کپسولی و و بدون هیچ نوآوری و ابتکار در روایت سینمایی پیش می رود . لوکیشن ها و زوایای دوربین نیز به سرعت تکراری و خسته کننده می شوند .  انتخاب برخی بازیگران ازجمله نانسی اولسن در نقش خبرنگاری کنجکاو که شم حرفه ای اش سرآغاز ماجراست , درست انجام نگرفته و برخلاف انتظار اولیه , پخمه به نظر می رسد (درحالیکه نقش او اینگونه ایجاب نمی کند) و همین امر کشش فیلم را ذایل کرده است .

برخورد         Conflict

کارگردان : کرتیس برنهارت

فیلمنامه : آرتور هورمن و رابرت سیودماک ( براساس داستانی از آلفرد نیومن و رابرت سیودماک )

فیلمبردار : مریت جرستاد

موزیک : فردریک هولاندر

بازیگران : هامفری بوگارت – الکسیس اسمیت – سیدنی گرین استریت – رز هوبارت – چارلز دریک – گرانت میشل

محصول 1945 برادران وارنر – سیاه و سفید - 86 دقیقه

 

ریچارد میسون (بوگارت) که خود در یک سانحه رانندگی آسیب دیده , با صحنه سازی , همسرش را به قتل می رساند و وانمود می کند که او در حین رانندگی به همراه خودرو به دره سقوط کرده و کشته شده است . سپس توجه خود را معطوف خواهر جوان تر همسرش (اسمیت) می کند . اما نه تنها روی خوش نمی بیند بلکه به مرور نشانه هایی دال بر زنده بودن همسرش دریافت می کند ... 

 

مضمون فیلم و تعلیق آن هیچکاکی است . ریتم فیلم تازه از دقیقه 70 به بعد اوج می گیرد که البته دیگر کمی دیر است و ارتباط موثر بیننده با آن از دست رفته است . هرچند بوگارت روی ویلچر یا با عصا از شمایل اسطوره ای اش دور به نظر می رسد , اما همین جذابیت نصفه نیمه فیلم تماما مرهون حضور اوست .

پلیس فرومایه            Rogue Cop

کارگردان : روی رولند

فیلمنامه : سیدنی بوئم (براساس داستانی از ویلیام مک گیورن)

فیلمبردار : جان سایتز

موزیک : جف الکساندر

بازیگران : رابرت تیلور – جورج رافت - جنت لی – آن فرانسیس –استیو فورست – رابرت الن استاین

محصول 1954 M.G.M  - سیاه و سفید - 92دقیقه

 

برادر یک درجه دار پلیس شاهد قتلی بوده که توسط گروه تبهکاران به سرکردگی دن بیومانت (جورج رافت)  صورت گرفته . گانگستر ها برای ممانعت از درز ماجرا ,   پیشنهاد حق السکوت می کنند . وقتی مامور پلیس کریستوفر کلوانی (تیلور)  این پیشنهاد وسوسه انگیز را رد می کند , آنها برادرش را که در آستانه ازدواج است ,  به قتل می رسانند . کریستوفر خود را در مرگ برادرش مقصر می داند , چون اگر رشوه را قبول می کرد , اکنون برادرش زنده بود ...

 

فیلم کم تحرک و دیالوگ محور است . شخصیت پردازی فیلم , ابهامات فراوانی دارد ; ازجمله شخصیت اصلی فیلم – رابرت تیلور – که گوشه چشمی به نامزد برادرش (جنت لی) دارد و این موضوع (شاید به دلیل سانسور) خوب قوام نمی یابد ; یا شخصیت فرعی پلیسی که وردست تیلور است و برای خوشایند رئیسش جانفشانی می کند ... آن فرانسیس در نقش دختری که شمع محافل جورج رافت است و نهایتا از سوی او طرد می شود و به اردوی جناح رقیب ( تیلور جنت لی ) پناه می آورد ,  غلو شده بازی می کند و بیش از حد حس می گیرد . بهترین بازیگر این فیلم جورج رافت است در نقشی آشنا که تا آن مقطع بارها در طی بیش از 20 سال آن را تجربه کرده بود . در یکی از سکانس ها بی ذوقی کارگردان به اوج می رسد و جنت لی بعنوان خواننده کاباره آواز می خواند که کاملا بی ربط است . بهترین قسمت فیلم , سکانس ابتدای آن است . این سکانس 3 دقیقه ای , در یک کازینو  اتفاق می افتد و ساختار بی نقص آن باعث می شود نقایص بقیه فیلم ,  دوچندان جلوه کند . تبادل اطلاعات تیلور با پیرزنی روزنامه فروش و خبرچین در دکه روزنامه فروشی که به تناوب اتفاق می افتد , از جذابیت های اندک این فیلم است .  

 

صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12
آدرس های مرجع