سلطان و من
پوستر تبلیغاتی اولین اجرای صحنه ای سلطان و من
تئاتر موزیکال سلطان و من پنجمین ساخته ریچارد راجرز و اسکار همراشتاین به حساب می آید. این کار براساس رمانی به نام آنا و سلطان سیام نوشتۀ مارگارت لاندون (سال 1944) مربوط به خاطرات آنا لنوون تنظیم شده است. آنا لنوون به عنوان مربی فرزندان حاکم سیام به نام مونگ کوت، در اوایل 1860 مشغول به کار شده بود. این کتاب به تجربیات و سرگذشت این زن می پردازد که به عنوان یک معلم مدرسه، برای مدرن سازی کشور سیام، از انگلستان عازم این کشور شده بود. رابطۀ سلطان و آنا که همواره با کشمکش و درگیری و تضادهای گوناگون همراه است و در انتها به عشق و علاقه ای متقابل (که البته سرانجامی نیز ندارد) ختم می شود.
مونگ کوت سلطان سیام و ولیعهدش پرنس چالالونگ کورن در سال 1861 با یونیفرم نیروی دریایی
در 1950، فانی هالتزمن که برای بانو گرترود لارنس(یکی از بازیگران تئاتر زن برادوی ) کار می کرد، متوجه شد که کتاب آنا و سلطان می تواند سوژه ای مناسب برای ایجاد یک اثر ارزشمند شود، به راجرز و همراشتاین پیشنهاد کار بر روی کتاب داد که با بی میلی این دو نفر مواجه شد. اما در نهایت پذیرفتند که نمایشنامه ای موزیکال برمبنای کتاب بنویسند. ابتدا رکس هریسون به عنوان نقش سلطان انتخاب شد که پیش از این در فیلمی براساس همین کتاب- که در سال 1946 ساخته شده بود -نقش سلطان را ایفا کرده بود اما به دلیل در دسترس نبودن او، بازیگر روسی - آمریکایی آن زمان هالیوود، یعنی یول براینر برای این نقش انتخاب شد.
نمایشنامۀ موزیکال اثر موفقی بود، جایزۀ تونی را برای بهترین موزیکال کسب کرد و خانم گرترود لارنس نیز بهترین بازیگر زن شد و بهترین بازیگر مرد هم به براینر رسید. خانم لارنس یک سال و نیم بعد از شکل گیری گروه درگذشت و به همین دلیل نقش آنا در خلال سه سال اجرا در برادوی (1246 اجرا)، مرتبا توسط بازیگران زن مختلفی بازی شد. سرانجام در سال 1956 فیلمی سینمایی از این تئاتر ساخته شد. از آن زمان تا سال 2000، سلطان و من بارها توسط گروه های مختلفی در قالب نمایش اجرا شده است ، از جمله، براینر در سال1980 و یکبار دیگر قبل از مرگ در 1985 در برادوی برای این اثر به روی صحنه رفت.
سلطان و من The King and I
کارگردان: والتر لانگ
فیلمنامه: ارنست لمن (بر اساس نمایش موزیکالی نوشته شده توسط اسکار همراشتاین و ریچارد راجرز)
فیلمبردار: لئون شامروی
آهنگساز: آلفرد نیومن
بازیگران: یول براینر، دبورا کار، ریتا مورنو، مارتین بنسون
محصول 1956 آمریکا (کمپانی فاکس قرن بیستم) 133دقیقه
فیلم با ورود خانم آنا -یک بیوه زن انگلیسی- به همراه پسر خردسالش با کشتی به سواحل سیام آغاز می شود. از دقایق نخست فیلم فضای موزیکال اثر شروع می شود. فرزند خانم معلم از دیدن سربازان نیمه برهنه سیام می ترسد و مادرش او را با شعر و سوت زدن آرام می کند. از ابتدا و با نوع برخورد خانم آنا با فرستادگان سلطان، شخصیتی مقتدر از او ترسیم می شود.
زن وارد دربار سلطان شده و در زمان ورودش داستان دوم در دل روایت اصلی شکل می گیرد. همزمان با ورود معلم، دختری را می بینیم که از برمه به عنوان هدیه برای سلطان آورده شده است. دخترک در راه از برمه تا سیام عاشق شخصی شده که قرار است او را به سلطان هدیه کند. این زوج عاشق می دانند که در برابر قدرت سلطان شانسی برای به هم رسیدن ندارند و فقط با نگاه با هم وداع می کنند و همزمان با ورود خانم معلم، این دختر جوان نیز به حرمسرای سلطان وارد می شود.
خانم معلم حاضر نیست در خود قصر ساکن شود، اغلب درگیری های نخست او و سلطان حول خانه جدید و محل اقامت خانم آنا می گردد. سلطان مرتبا در حال گذاشتن شرطی جدید برای خانم آنا است تا هدیۀ نهایی اش به معلم، یک خانه شود. فرزندان متعدد سلطان و زنان بسیار او موجب شگفت زدگی معلم می شوند. فرزندان سلطان باهوش و مهربان هستند و تصویر ارئه شده از ولیعهد شخصی باشعور و فهمیده است. فرزندانی که کاملا مستعد برای پذیرش فرهنگ جدید و ورود به دنیای متمدن خارج هستند(ویژگی هایی متفاوت با پدرشان). بچه ها ابتدا هیچ ذهنیتی در خصوص کشورهای دیگر و حتی ابعاد کشورشان در مقایسه با کل جهان ندارند. نقشه ای که بر دیوار کلاس درس قرار گرفته فقط یک کشور عظیم به نام سیام را دارد و یک مستعمرۀ بسیار کوچک به نام برمه. خانم آنا در قدم اول نقشه جهان را نشان می دهد و با نشان دادن نقطه ای به نام سیام در دل این جهان بزرگ سعی می کند غرور کودکان را شکسته و دنیای واقعی و واقعیت را به آنها نشان دهد.
از همین صحنهها بخشهای موزیکال فیلم آغاز می شود و بچه ها و معلم دسته جمعی می خوانند و می رقصند. سلطان هم می داند که علیرغم مخالفتهایش حق با خانم آنا و سخنان منطقی اوست.
در کنار داستان اصلی و رابطه معلم با سلطان و فرزندانش داستان دوم،-دختر عاشق پیشه- نیز روایت می شود که با کمک خانم آنا با معشوقش ملاقات می کند.
در همین میان یک تیم از انگلستان برای بازدید از سیام عازم این کشور می شوند. سلطان در نهایت غرور با ترفندهایی خانم آنا را وادار می کند تا در آماده سازی دربار در کمتر از یک هفته کمک کند و همه چیز از آداب نشستن و برخاستن تا لباس و نحوۀ سرو غذا مطابق مد روز تغییر داده شود. لباس بانوان درباری از لباس سنتی به شکل زنان انگلیسی عوض می شود و بهترین شرایط برای برگزاری مهمانی ایجاد می شود، چرا که سلطان مایل نیست کشورش بدوی و غیر متمدن معرفی شود.
در دل این مهمانی باشکوه، با توجه به آموزش های معلم و آشنا کردن زنان دربار از جمله دختر جوان با ادبیات غرب، نمایشنامه ای ترکیبی اجرا می شود(برداشتی از کلبه عمو تومو به سبک نمایش های آهنگین شرقی) .تم اصلی این تئاتر ظلم ستیزی و مبارزه با ارباب زورگوست، در اینجا به نوعی به شیوه حکومت سلطان و استبداد او مورد انتقاد قرار می گیرد). سلطان با سعۀ صدر تا انتهای نمایش می نشیند. پس از مهمانی مشخص می شود دختر جوان با معشوقش از قصر فرار کرده اند.
سلطان و خانم آنا که از کل مراسم راضی اند، به نوعی همدلی می رسند و رابطه و نگاهی احترام آمیز به هم پیدا می کنند و شادمانه با هم می رقصند، البته همه چیز در حد متعارف است و قرار نیست این رابطه به جایی ختم شود.
دختر جوان دستگیر شده و به قصر بازگردانده می شود. سلطان قصد دارد اورا شلاق بزند که با دخالت خانم آنا صرفنظر می کند اما باعث شکسته شدن غرور سلطان و تردید او در شیوه مدیریت و برخوردش با دیگران می شود، بعد از این اتفاق سلطان دچار آشفتگی روحی می شود). خانم آنا نیز مایوس از سلطان و روشهایش در حال ترک قصر است. بانوی اول دربار از او می خواهد فقط یکبار دیگر به ملاقات سلطان برود. در این دیدار آخر، همۀ فرزندان سلطان به دور معلم حلقه می زنند و از او خواهش می کنند نرود. سلطان هم می گوید که در حال مرگ است و از این به بعد ولیعهد جوان حاکم خواهد بود. در سکانس نهایی فیلم در حالیکه ولیعهد در حال تمرین حکومت با شیوه ای جدید است، حکومتی که تعظیم و تبعیض و نوع حکومت مداری گذشته را نمی پذیرد، سلطان نفس آخر را کشیده و جان می سپارد. خانم آنا که کنار بستر سلطان حضور دارد شروع به گریه کردن می کند...
ساختار موریکال فیلم در جذب مخاطب و خسته نکردن او نقش مهمی دارد(با توجه به زمان طولانی فیلم). شخصیت سلطان و بازی خیره کنندۀ براینر(که او را برنده اسکار نقش اول مرد کرد) از این فرد چهره ای مقبول به نمایش می گذارد. سلطان مردی مقتدر است که قلب معصوم یک کودک را دارد. خانم آنا(با بازی دبورا کار) نیز شخصیتی قدرتمند است ولی او نیز مهربانانه سلطان و فرزندانش و کشور سیام را دوست دارد. از ابتدا تناقضی بین شخصیت مقتدر و خودرای سلطان و خانم آنا -که با اقتدار و منطق جلوی برخی خواسته های سلطان می ایستد- به وجود می آید، کنش دراماتیک اصلی فیلم کشمکش ها بین سلطان و خانم آنا و تضاد در باورها و روش هایشان است.
در این فیلم مارنی نیکسون به جای دبورا کار آواز خوانده است.
فیلم در مراسم اسکار جوایز متعددی کسب کرد:
1 - اسکار بهترین بازیگر مرد نقش اول: یول براینر
2- بهترین دکوراسیون و طراحی صحنه : لیل ویلر، جان دکو ایر، والتر ام. اسکات، پاول اس. فاکس
3- طراحی لباس: ایرنه شریف
4- موسیقی و اجرای موزیکال: آلفرد نیومن و کن داربی
5- ضبط صدا : کارل فالکنر (واحد ضبط صدای استودیوی فاکس قرن بیستم)
و چند مورد نامزدی برای:
- تهیه کننده: چارلز براکت
- بازیگر زن نقش اول: دبورا کار
- بهترین کارگردان: والتر لانگ
- بهترین فیلمبرداری: لئون شامروی