سلام
این قطعه را تقدیم می کنم به همه ی دوستان غایب کافه
به خصوص رفیق گرمابه و گلستان من : آناکین اسکای واکر
دلم برای یک نفر تنگ است…
نه می دانم نامش چیست…
و نه می دانم چه می کند…
حتی خبری از رنگ چشمانش هم ندارم…
رنگ موهایش را نمی دانم…
لبخندش را هم…
فقط می دانم که باید باشد،
ولی نیست…
(۱۳۹۶/۴/۲۷ عصر ۱۱:۵۸)شارینگهام نوشته شده: [ -> ]
به خصوص رفیق گرمابه و گلستان من : آناکین اسکای واکر
واقعا جایشان خالی است با آن پست های پرمغز و زیبا.
امیدواریم در جنگ ستارگان از بین نرفته باشند.
آخرین خبری که از ایشان داریم این است که یک روز صبح سوار سفینه شخصی خود شده و عازم محل کار خود در کهکشان قنطورس گشتند. بعد از آن دیگر خبری از ایشان نشده است.
شاید در کمین موجودات فضایی گرفتار شده باشند یا به اسارت گرفته شده باشند.
یادی میکنم از جناب «پیرمرد» و تشکر دوباره از ایشان بابت معرفی آهنگ Mariage d'amour.
(۱۳۹۳/۳/۸ صبح ۰۱:۰۶)سروان رنو نوشته شده: [ -> ]بالاخره این رزا با بی احتیاطی هایش کار دست خودش داد ...
(۱۳۹۳/۱۱/۱۰ عصر ۰۳:۰۴)زاپاتا نوشته شده: [ -> ]... دقیقا 18 روز دیگر، یکسالی می شود که یکی از بانوان گرامی و فرهیخته در کافه حضور نیافته است. بانویی که غالب ارسالهایش خاطره انگیز و ماندگار بود ...
این سنّت قدردانی و یاد نمودن از دوستان در کافه برایم گرامی است. من هم به نوبهی خود میخواستم از بانویی تشکر و یاد کنم که با خواندن پُستهایشان در کافه، پیوسته از هوش و ذهن قوی و در عین حال بیادعایی و بیپیرایگیشان شگفتزده میشوم: خانم رزا
برای اینکه دست خالی نیامده باشم ــ با توجه به اینکه بیشتر پُستهایی که از ایشان خواندهام مربوط به دنیای خیالانگیز کودکی بوده است ــ به سراغ آلبوم کارت پُستالهای قدیمیام رفتم و به نیّت ایشان از چندتایشان عکس گرفتم. اینها را به آن عهدِ بیپیرایگیِ کودکی و نوجوانی، در برگ پشتی یا داخلیشان نشانیِ دوست مینوشتیم و با پیام شادباش و آرزوی بهروزییی پُست میکردیم و منتظر میماندیم تا دوست هم در جواب، کارتی دیگر فرستد؛ با نقشی دگر از همان جنسِ خیال و آرزو.
منتظر بازگشت سبزتان هستیم رزای گرامی.
------------------------------------------------
پس از چهار سال و نیم دوری ، پس از گذر از جبهه روسیه ، نبرد واترلو و تبعید ، اینک خسته و تنها در کافه ای کلاسیک در پاریس نشسته ام.
غیرممکن کلمه ای است که فقط در لغتنامه احمق ها پیدا می شود. هیچ چیز غیر ممکن نیست.
سلام بر دوستان همیشگی کافه و به امید بازگشت دوستان قدیمی کافه.
به به ....
چه خوب که در این نوروز ویژه و خاص , برخی از دوستان قدیمی دوباره به کافه قدیمی خودشون سر می زنند:
سام اسپید عزیز ... واترلو گرامی ... جناب منصور ... آمادئوس بزرگوار ...
.
چند روز پیش با پیرمرد احوال پرسی داشتم ...
با اینکه سن اش خیلی بالاست هنوز از تک و تا نیفتاده . گویا عاشق ملکه انگلیس شده ...
جویای حال خانم لمپرت شدیم که گفتند خوشبختانه سلامت هستند و دورا دور باهاشون در ارتباط هستند.
از بانو هم خبردار هستیم که سرحال و قبراق مشغول زندگی هستند . هانیبال هم اینطور که پیرمرد گفت هنوز کرونا نگرفته و در قید حیات است خوشبختانه. بتمن , زاپاتا , شهرزاد و دکتر ژیواگو را از طریق صفحات مجازی شان و یا با واسطه خبر داریم و خوشبختانه خوبند . فقط از اکتورز , رزا , ژان والژان و چند تا بچه های دیگه خبری نداریم .
(۱۳۹۹/۱/۱۲ صبح ۱۱:۴۸)سروان رنو نوشته شده: [ -> ]
چند روز پیش با پیرمرد احوال پرسی داشتم ...
با اینکه سن اش خیلی بالاست هنوز از تک و تا نیفتاده . گویا عاشق ملکه انگلیس شده ...
یعنی حتا کرونا هم حریف پیرمرد نشد؟؟؟ ای بابا!!
یکی نیست به این پیرمرد بگه بابا این دنیا اون قدر هم ارزشمند هم نیستا! بابا الان وقتشه! بجنب!!
دوستان بنده هم در قید حیاتم و سال خوبی رو برای همه دوستان ارزومندم!
زاهد خلوت نشین باز به میخانه شد
از سر پیمان گذشت بر سر پیمانه شد
سلام و عرض ادب و احترام خدمت دوستان جدید و قدیم و اقدم و آرزوی سالی خوش برای همه مردم
مدت مدیدیست عادت نوشتن متن طولانی از سرم افتاده است و صفحه کلید فارسی هم ندارم، لذا با تشکر از دوستان گرامی جناب آمادئوس بزرگوار که به یاد این حقیر بودند و دوستان عزیز، ماهیگیر، شارینگهام، Flirtacia، بوچ کسیدی، دون دیهگو، مموله که به بنده با اعطای اعتبار لطف داشتهاند، و عرض خیر مقدم به دوستان پیشکسوت جنابان واترلو و سم اسپید که متأسفانه در دوران حضورشان در کافه قبل از غیبت طولانیشان، در محضرشان نبودهام ، فعلا سخن را کوتاه میکنم تا در فرصتی بهتر در مواردی توضیح بدهم.
امیدوارم دوستان بزرگوار و ارزشمند کافه که شمارشان ناشدنیست، به عنوان مثال خانم رزا، بانو، سرکار خانم لمپرت گرانقدر، جروشا، دلشدگان، حمید هامون، بتمن، مگی گربه، دن ویتو کورلئونه،ژانوالژان ، هانیبال، ،واتسون، ... اندک اندک به پاتوق قدیمی خودشان برگردند و این چراغ را روشن نگاه دارند.
ارادتمند همه دوستان
به نام خدا
و با سلام به دوستان کافه کلاسیک
.
.
(۱۳۹۸/۱۱/۵ صبح ۱۲:۵۳)دون دیه‌گو دلاوگا نوشته شده: [ -> ]
(۱۳۹۸/۱۱/۴ صبح ۱۲:۱۰)سروان رنو نوشته شده: [ -> ]
... و سپاس از دون دیه گو که کارتون زیبای سوزی رو یادآوری کردن....
راستی کسی خبری از کورت اشتاینر عزیز نداره ؟
ارادت سروان رنوی عزیز. امیدوارم "کورت اشتاینر" گرامی هم دوباره به جمع دوستان بپیوندند. مطالب ایشان در خصوص انیمیشنهای کلاسیک، بسیار عالی و محققانه است؛ و یکی از طرحهایی که همانزمانِ حضورشان، به ایشان ارائه داده بودم و امیدوارم روزی در پی اجرایش باشند، جمعآوری این حجم مطالعات و ترجمهی متون و دادههای صوتی و تصویری دربارهی انیمیشنها، و ارائهی آنها بصورت یک نرمافزار چندرسانهای در یک عدد دی.وی.دی است.
من، چند کتاب پُربار و کمیاب در خصوص انیمیشنهای کلاسیک دارم، که میشود از مطالب آنها هم در ارجاعات این نرمافزار سود جُست.
البته همه گرفتار امور زندگی و معیشت هستیم، و پرداختن به علایق اینچنینی را کمتر مجالی فراهم میشود.
به هر رو، هرجا هستند سلامت و در عافیت باشند. چشمانتظار بازگشتشان هستیم ...
.
.
عرض سلام خدمت همه دوستان عزیزم . از لطف و محبت شما بسیار بسیار ممنونم . امید دارم که حضور کوتاه بنده و مطالب حقیر برای دوستان گرامی مفید واقع باشد . امروز که بعد از مدتها به کافه بازگشتم و به صفحه پروفایل نگاه می کردم؛ گذر سالیان و زمان را در آن می دیدم که چه زود لحظات عمر به خاطرات گذشته تبدیل میشوند و چه زود ثانیه های زندگی از کنارمان میگذرند . وقتی آخرین حضور درج گردیده بود : 26 آذر ماه 96
.
.
.
به هر روی زمان متوقف نمیشود و آنچه که باقی میماند دوستی ها، مهربانی ها و خاطرات خوشی است از باهم بودن ها و به یاد هم بودنها . بنده هم بنوبه خود برای همه دوستان غائب آرزوی صحت و سلامتی میکنم و امیدوارم هر جا که هستند؛ خوش و سلامت باشند و بدانند دلم برای تک تک شان تنگ شده از خلق خاطرات ماندگار و نوشته های زیبای ایشان تا صفا، خوبی ها و مهربانی های شان . دست همگی را می بوسم .
.
.
ارادتمند
اشتاینر
امروز دیدم که "پروفسور" گرامی در اینجا از دوست ارجمندمان "مراد بیگ" یاد کرده بودند. الان بیش از دو ماه است که ایشان از جمعمان غایب هستند، ولی این امیدواری در دلمان هست که هرجا هستند، در سلامتی و عافیت باشند. صفاتی که "پروفسور" برای روحیاتِ ایشان برشمردند: «بیتفاوتنبودن نسبت به دیگران، کمک، سمپاتی، محبت و حمایت و احترام» کاملاً درست و بیاغراق است. جا داشت که اینجا (در این تاپیک) مجدداً از صاحبِ این فضایل و صفاتِ عالی یاد شود. فضایلی که این روزها غالباً در زندگیِ اجتماعی (و صدبرابر در فضای مجازی) نزد ایرانیانْ ناپـیداـست و یکباره دیدنشان، به قولِ "پروفسور"، «شوکهکننده!» است.
تقدیم به "مراد بیگ" گرامی
به پیوستِ این یادنگاشت، انیمیشنِ خاطرهانگیزِ انگشتدانه (بندانگشتی) ، با عنوان اصلیِ おやゆびひめ ـ ساختهی "کازوهیکو واتانابه" در سال 1982 م. [توضیحات در اینجا]، را به همراه یکی از قدیمیترین ترجمههای فارسیِ این داسـتان از "روحی ارباب" در سال 1336، تقدیم یادِ دوستِ غایبمان میدارم:
[دریافت پی.دی.اف داسـتان از اینجا]
من مراد بیگم !!
با سلام خدمت دوستان و سروران گرامی
و آرزوی سلامتی و بهروزی برای شما عزیزان هنرمند و هنر دوست
و تشکر ویژه از بزرگوارانی که در طول این سه ماه "غیبتِ ناخاسته"(شما بخوانید جنگلی شدنمان) به یاد اینجانب بوده و به اشکال مختلف بنده را مورد لطف و کرامت خویش قرار داده اند از همکار همه فن حریفمان جناب اِل پروفسور و یار غارمان جناب دون دیه گو دلاوگا گرفته تا عزیزانی چون جنابان زرد ابری ، سروان رنو ، کاپیتان شارینگهام ، لوک مک گرگور و مارک واتنی و البته بانوان فرهیخته و محترم کافه کنتس پابرهنه و kathy Day
دوستان خصایصی را در تعریف از این دوست راهزنشان نامبرده اند که به سبب روح و طبع بلندشان خود برازنده تر و لایق تر بدان هستند و بنده اگر کاری کرده ام و یا قدمی کوچک برداشته ام برحسب وظیفه بوده و البته که در این راه پیرو و دنباله رو بزرگان غایب کافه چون دوست بسیار عزیز و گرامی ام جناب BATMAN و بانوی ارجمند و گرانقدر کافه سرکار خانم لمپرت و وام دار مکتب ایشان بوده و هستم ، هم ایشان بودند که در ابتدای ورودم به کافه دست مرا را گرفتند و راه و چاه را نشانم دادند ...امیدواریم که دوباره شاهد حضور این دو بزرگوار در این محفل ادبی و هنری باشیم ...
و اما به تأسی از دوست ارجمندمان جناب دون دیگو یادی هم می کنم از دوست بسیار عزیز و باسواد و البته باز غایبمان جناب آناکین اسکای واکر "دامت افاضاتهم"
(۱۳۹۵/۱۱/۱۵ عصر ۱۲:۰۴)آناکین اسکای واکر نوشته شده: [ -> ]
دوستان عزیزم
در اوایل دهه 60 شبی یک پویا نمایی از تلویزیون پخش شد که در واقع با تکنیک تک فریم ساخته شده بود. ماجرای شهری فانتزی که شهروندانش در واقع " لوبیا " بودند. ماجراهای مختلفی از مردم این شهر روایت شد . دو تا از صحنه هایی که در خاطرم به خوبی مونده یکی صحنه شلیک به یک لوبیا بود که با کبریت ( به عنوان اسلحه ) صورت گرفت و دیگری صحنه تصادف یک قوطی کنسرو ( به عنوان اتومبیل ) با یک لوبیا بود .
در جستجویی که کردم به نام این پویا نمایی رسیدم " BabFilm . Scenes With Beans " به کارگردانی " Otto Foky " محصول 1975 مجارستان .
این جستجو متاسفانه من رو به لینکی برای تماشای مجدد این پویانمایی و اشتراک اون با شما نرسوند ولی برای تجدید خاطره اون رو عنوان کردم تا اگر دوستان لینکی از این پویا نمایی سراغ دارند با ما به اشتراک بگذارند .
و استاپ موشنی که به همراهی ایشان ماههای مدید در به در دنبال آن گشتیم و حاصلی نیافتیم تا اینکه بلطف یکی از کاربران یووو ت یییوب موفق به پیدا نمودن نسخه ی کامل آن گشتم ؛
تقدیم به شما دوستان و البته تقدیم به آناکین اسکای واکر گرامی :
Babfilm - Direção de Ottó Foky (Pannonia Studio1976Hungria)
به حساب ایشان در کافه ، خود را به یک کاپوچینو مهمان می کنم ؛
شنیده ام ایشان به یک سفر فضایی کوتاه مدت تشریف برده اند امیدوارم حساب زمان و عمر ما زمینی ها را هم داشته باشند و تا کارمان به جناب میر غضب نکشیده ...
همانطور که کنتس در جعبه پیام نوشته اند غیبت جناب دون دیه گو دلاوگا کمی طولانی شده. امیدواریم سلامت باشند و هر چه زودتر سوار بر آن اسب راهوار به کافه وارد شوند .
همچنین غیبت دوست قدیمی BATMAN هم بسی دراز گشته. امیدواریم از آن مشکلاتی که فرموده بودند هر چه زودتر خلاص شوند و دوباره ببینیمشان.
و اما بعد ...
این ویروس کرونا (لعن الله RNA هِ ) انگار بر اهالی هنر کاراتر و سریعتر عمل می کند:
...جلیلوند ... پرتوی .... پورحسینی
اصلا من به مرگ طبیعی مارادونا هم مشکوکم
بعید نیست باز دست خدا کلکی سوار کرده باشد ! در اثر کرونا مرده باشد اما برای حفظ پرستیژ سکته را وصیت کرده باشد.
.
دون دیهگو دلاوگا : مسافر سبزـپوش کافه
.
دوست نجیب زاده و غایب مون که احتمالاً در حال تاخت زدن با اسب سیاه و نیزتکش تورنادو در دشتهای کالیفرنیاست .
.
اما به هرحال دوستانشون تو کافه منتظرن تا یک مدت صحبت با برنارد و سر به سر گذاشتن با گروهبان مورد علاقه مون گارسیا رو تعطیل کنه و بعد رهایی از دام عقاب و شکست قانون شکنان، سوار تنها مون سر راهش سری هم به کافه بزنه .
و اینو بدونند که دوستانشون به یادشون هستند و برای قهرمان افسانه ای مون آرزوی سلامت و پیروزی دارند ...
.
.
.
ارادتمند : اشتاینر
.
.
.
در روزهای گذشته از طریق ایمیل جویای حال خانم لمپرت از بهترین اعضای انجمن شدم و خوشحالم که در صحت و سلامت هستند. هرچند بیش از چهار سال و اندی است که در کافه حضور ندارند؛ اما نوشته ها و مطالب زیبا همراه با خاطره لطف و ادب و متانت و بزرگواری شون نسبت به دوستان کافه در یادها ماندگار گشته است . ضمن کسب اجازه که از ایشون صورت گرفت؛ متن پاسخ محبت آمیزشون رو برای دوستان انجمن قرار میدم .
.
ان شاا.. همه اعضای کافه هرجا هستند سالم و سلامت و موفق باشند .
.
.
سلام جناب اشتاینر گرامی
.
خیلی خوشحال شدم از اینکه یادی از من با این کلام پرمهرتون کردید. امیدوارم چرخ روزگار بر وفق مرادتون بچرخه ... این روزها خیلی کمتر در فضای مجازی ام مشغله های زیادی دارم که البته شکر خدا مثبت و خیر هستند. این عذری بود برای دیرکرد پاسخم به ایمیل حضرتعالی، پوزش می خوام.
.
البته که یاد کافه و همکافه ای های بامحبت و عزیزم همیشه جان و دلم رو صفا می ده بقول حافظ شیرین سخن: یاد باد آن روزگاران یاد باد...می دونم کمابیش در کافه فعالید آفرین به همت بلندتون... براتون آرزوی موفقیت می کنم... لطفا سلام و ارادت بنده رو به همکافه ای هایی که با ایشان در ارتباطید برسونید مخصوصا یک تشکر ویژه از زرد ابری گرامی برای فتوشاپ عکس کودکی ام و نمایش اون در کافه.
.
با سپاس بسیار از مرحمت بزرگوارانه تان
.
ارادتمند همگی دوستان : اشتاینر
.
.
با عرض سلام خدمت هم کافه ایهای عزیز غیبت بعضی از دوستان خیلی طولانی شده مورچه سیاه کتی دی زردابری ادگارفروسه و لردپدینگتون و .......... کسی هست از وضعیت این دوستان اطلاع داشته باشه؟
(۱۴۰۰/۵/۹ عصر ۰۹:۳۳)Kurt Steiner نوشته شده: [ -> ]
.
دون دیهگو دلاوگا : مسافر سبزـپوش کافه
.
دوست نجیب زاده و غایب مون که احتمالاً در حال تاخت زدن با اسب سیاه و نیزتکش تورنادو در دشتهای کالیفرنیاست .
.
اما به هرحال دوستانشون تو کافه منتظرن تا یک مدت صحبت با برنارد و سر به سر گذاشتن با گروهبان مورد علاقه مون گارسیا رو تعطیل کنه و بعد رهایی از دام عقاب و شکست قانون شکنان، سوار تنها مون سر راهش سری هم به کافه بزنه .
و اینو بدونند که دوستانشون به یادشون هستند و برای قهرمان افسانه ای مون آرزوی سلامت و پیروزی دارند ...
ارادتمند : اشتاینر
درود و وقت به خیر
بالاخره مسافر سبزپوش کافه از مخفی گاه خود بیرون آمد و امروز پیامی برایم فرستاد که باعث خرسندی من شد .
نیک بدیدم که عینا" پیامش را به شما منتقل کنم.
به امید بازگشت سایر دوستان غایب
درود بر رنوی عزیز و سروران گرانقدر و شواالیه های میزگرد این محفل وزین
پس از سالها ، چند روز پیش با دیدن ایمیلی از کافی همیشه ماندنی کلاسیک ، حس و حال غریبی دل را به دریای کافه کشاند
کافه کلاسیک بیایی دیگر خروجی از آن نیست ، دلت همیشه اینجا می ماند
سبز و سلامت باشید ای خوبان روزگار
(۱۴۰۰/۸/۲۷ عصر ۱۱:۱۹)ساب زیرو نوشته شده: [ -> ]
درود بر رنوی عزیز و سروران گرانقدر و شواالیه های میزگرد این محفل وزین
پس از سالها ، چند روز پیش با دیدن ایمیلی از کافی همیشه ماندنی کلاسیک ، حس و حال غریبی دل را به دریای کافه کشاند
کافه کلاسیک بیایی دیگر خروجی از آن نیست ، دلت همیشه اینجا می ماند
سبز و سلامت باشید ای خوبان روزگار
واییییییی باورکردنی نیست!!!!!!دیدار دوباره یک دوست قدیمی حتما برای بزرگترهای کافه حس عجیبی دارد.راستی می شود بفرمایید چند مدت از کافه دور بودید؟
به هر حال خوش برگشتید! به امید بازگشت سایر عزیزان ترک کافه کرده!