تالار کافه کلاسیک

نسخه کامل: گمشدگان و مفقودین کافه
شما درحال مشاهده محتوای قالب بندی نشده این مطلب هستید. نمایش نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8

[تصویر: 1424549849_5616_c4977d608c.jpg]

به دیدن نامش در زمرۀ افراد حاضر در 24 ساعت گذشته بدجوری خو گرفته بودم. به قول سرکار خانم لمپرت

(۱۳۹۳/۹/۲۰ عصر ۰۵:۰۰)خانم لمپرت نوشته شده: [ -> ]

هر کافه ای یکسری مشتریان خاص خودش را دارد مشتریانی که آنقدر جَلد آشیان گرمش شده اند که به هردلیلی از مامن خود دل نمیکنند. اما جالب این است که اینها برای سایر مشتریان در دراز مدت جزئی از لوازم کافه میشوند مثل یک فنجان قهوه ترک، یک چای دبش قند پهلو، یک قاب آنتیک چشم نواز بر دیوارآجری  و... مثل هرچیزی که شما خواننده عزیز در یک تریای دنج میجویید، اینهابه مشتریان رهگذر انرژی مضاعف میبخشند...اینها دیگران را اهلی میکنند...

شاید غیبتش به دلیل مشغلۀ کاری و یا هر گرفتاری دیگری است و ممکن است بزودی هم باز گردد، چرا که طبع طنزش را از دست نداده و نوشته:

دلیل غیبت: تعميرات و بروز رساني كوره ها و اتاق گاز
زمان شروع غیبت: ۲۲-۱۱-۱۳۹۳     زمان بازگشت: ناشناخته

امّا ای والژان! خداوکیلی، خیلی بی معرفت و بی مزه ای، اگر بتوانی بیایی و نیایی!nnnn:

شاه مردان و امیر مؤمنان علی علیه السّلام می فرماید: آدمی بندۀ احسان است.

بهترین احسان خلق نیکوست و این روزها جای دوتن از خوش اخلاق ترین و وفادارترین کاربران کافه که همیشه کمترین کار دوستانشان را مدّنظر داشتند و از تشکّر دریغ نمی کردند و همیشه بزرگوارانه تازه واردان را می نواختند، بسیار خالی است. امیدوارم هر جا که هستند سرزنده و سلامت باشند و بدانند چشمهایی در انتظار آنهاست.

[تصویر: 1426185451_5616_421875742f.jpg]

(۱۳۹۳/۱۲/۲ عصر ۱۱:۵۴)پیرمرد نوشته شده: [ -> ]

[تصویر: 1424549849_5616_c4977d608c.jpg]

به دیدن نامش در زمرۀ افراد حاضر در 24 ساعت گذشته بدجوری خو گرفته بودم. به قول سرکار خانم لمپرت

(۱۳۹۳/۹/۲۰ عصر ۰۵:۰۰)خانم لمپرت نوشته شده: [ -> ]

هر کافه ای یکسری مشتریان خاص خودش را دارد مشتریانی که آنقدر جَلد آشیان گرمش شده اند که به هردلیلی از مامن خود دل نمیکنند. اما جالب این است که اینها برای سایر مشتریان در دراز مدت جزئی از لوازم کافه میشوند مثل یک فنجان قهوه ترک، یک چای دبش قند پهلو، یک قاب آنتیک چشم نواز بر دیوارآجری  و... مثل هرچیزی که شما خواننده عزیز در یک تریای دنج میجویید، اینهابه مشتریان رهگذر انرژی مضاعف میبخشند...اینها دیگران را اهلی میکنند...

شاید غیبتش به دلیل مشغلۀ کاری و یا هر گرفتاری دیگری است و ممکن است بزودی هم باز گردد، چرا که طبع طنزش را از دست نداده و نوشته:

دلیل غیبت: تعميرات و بروز رساني كوره ها و اتاق گاز
زمان شروع غیبت: ۲۲-۱۱-۱۳۹۳     زمان بازگشت: ناشناخته

امّا ای والژان! خداوکیلی، خیلی بی معرفت و بی مزه ای، اگر بتوانی بیایی و نیایی!nnnn:

سلام عليكم

پيرمرد عزيز ...

از اين همه لطف و محبتي كه نسبت به حقير داريد ممنون و سپاسگزارم. اگر قرار باشه كه من جزء اموال كافه باشم ، حتما بايد پادري كافه بحساب بيام. هر چند كه لياقت اونو هم ندارم...

درود بر همه

از دوستان به خصوص آقای بروبیکر تشکر میکنم که نگران حال بنده بودند و در اینجا این موضوع را با پستی مطرح کرده اند .

امیدوارم همه شما شاد و سلامت باشید .

                                                                                                   با سپاس جو برادلی

این بزرگواران مدّت مدیدی است که رؤیت نشده اند. خداوند به سلامت داردشان.

[تصویر: 1431690910_5616_d678cf8394.jpg]

هر وقت در اینجا می نویسم به یاد حکایت آن خیاطی می افتم که کوزه ای داشت و برای هر مرده ای که از مقابل مغازه اش تشییع می شد، ریگی در آن می انداخت(البتّه بلانسبت کاربران محترم غائب که انشاءالله تعالی در صحّت و سلامت کاملند و فقط فرصت مراجعه ندارند) و عاقبت خود نیز در کوزه افتاد.

علی ایّ حال فعلاً وظیفۀ سرشماری غائبان بر عهدۀ من افتاده و این بار باز هم یادی از جناب ژان والژان می کنم که 10 روزی است کاملاً چراغ خاموش و زیرآبی از محفل برکنده است.

انشاءالله تن و دلش سالم باشد و ایّام به کامش.

[تصویر: 1433699017_5616_6ea1294f52.jpg]

و ایضاً خداوند جناب جو برادلی را هم که دو ماهی است دیده نشده، به سلامت دارد.

[تصویر: 1433656164_5616_ae29467dcf.jpg]

(۱۳۹۴/۳/۱۷ صبح ۰۹:۱۹)پیرمرد نوشته شده: [ -> ]

 یادی از جناب ژان والژان می کنم که 10 روزی است کاملاً چراغ خاموش و زیرآبی از محفل برکنده است.

نگران نباش پیرمرد .

متفقین چنین شایعه کرده بودند:

ژان والژان مشغول  قرار دادن اجساد در داخل کوره بوده که ناگهان در کوره اشتباهی بسته می شود.  یکی از کارمندان واحد آدم سوزی که فکر می کرده کسی داخل کوره نیست اقدام به روشن کردن مشعل می نماید. ژان  به در می کوبد اما فایده ای ندارد  و متاسفانه ژان عزیز مظلومانه و غریبانه در داخل کوره می سوزد.

خب این چنگ روانی متفقین است و به شدت تکذیب می شود. و اما واقعیت ماجرا:

برادر عزیز و ارزشی ما  ژان والژان ( حفظ الله کوره ) , صحیح و سالم در خدمت اهداف رایش می باشد. ایشان در حال ماموریت بسیار ویژه و مخفی بوده و به زودی با اخبار پیروزمندانه باز خواهند گشت و مشت محکمی به دهان شایعه سازان و متفقین کوردل می زنند.. در تصویر زیر یکی از سران فتنه گر متفقین را که به دستان پرتوان ژان افتاده است می بینید.

چه خوب است که اگر یادی از عزیزان غایب که البته در فکرو ذهن ما همیشه حاضرند می کنیم برای کاربرهای نازنین تازه وارد یکی دو کار زیبا از آنها هم بگذاریم تا بیشتر آنها رابشناسند و به قدر وارزش حضورشان در کافه پی ببرند. یک تشکر ویژه هم از جناب پیرمرد گل کافه دارم که همواره یادی از کاربرانی می کند که شاید برخی از ما کمتر با آنان برخورد داشته ولی بواسطه یادآوری ایشان و کنجکاوی خودمان، با آنها آشناتر می شویم... هرچند این امر به گونه ای دلتنگی مان را ازنبود کاربران خوب بیشتر می کند اما انتظار زیارت مجدد عزیزان هم شیرینی خاص خودش را دارد و امید که هرکجا هستند درسلامت وشادی به سر برند و سری هم به کافه کلاسیک بزنند وما راشاد نمایند.

دو عزیز هنرمند و هنر دوستی که مدتی است در کافه حضور ندارند یکی کنتس نازنین است که شخصا لوگوی های کافه با طراحی ایشان را بسیار دوست دارم . دولوگوی زیبا از کارهای ایشان را که مدتها زینت بخش سردر کافه بود در این آدرس مشاهده بفرمایید.البته درست است که کنتس ما پابرهنه است اما دستهای هنرمندش پوششی ازطلا دارد :-)

و اما دیگر عزیز، دندانپزشک محترم کافه جناب اسپونز است که جدای ارسالات متنوع ومفیدشان پایه گذاری وادامه تاپیک راهنمای دانلود فیلمهای دوبله راعهده دار بودند وامیدوارم بزودی کمی از رسیدگی به احوالات بیمارانشان فراغت یافته ودر کافه خود دمی بیاسایند.

و در نهایت جای استاد فرزانه ام،دوست بزرگوار، یاوری دلسوز ومهربان ، جناب مگی عزیز واقعا در کافه خودشان خالیست . انتخاب پست یا تاپیکی از ایشان به مثابه گزینش گلی از گلستان سعدی دشوار است چون تمامی عالی وبی نظیر و درس آموزهستند و همچنان که پیرمرد خوب ما اشاره فرمودند امیدواریم ایشان، دو عزیز فوق الذکر و تمام غایبین همیشه حاضر کافه هر جا که هستند سرزنده و سلامت باشند و بدانند چشمهایی در انتظار آنهاست... یاحق

در سالهای اخیر دوستانی - چه بانوان و چه آقایان - از کافه رفتند که متاسفانه هرگز جایشان پر نشد . بنظر بنده ریشه یابی دلائل هجرت برخی از این دوستان - که از قضا جزء معتبرترین ها هم بودند - می تواند در عدم بروز چنین اتفاقاتی در آینده موثر باشد. پیشنهاد می کنم یک گروه حقیقت یاب درون کافه ای که در بی طرفی اشان تردیدی نباشد روزی این زحمت را متقبل شوند .  در برخی از موارد ، نتایج آنقدر  غافلگیرانه است که به سریالهای معمایی مشهور پهلو می زند! همانند کشفیات هرکول پوآرو در انتهای داستانهایش که از میان یک جمع چند نفره در اتاق ،مچ  یکی را بعنوان مجرم می گیرد.دقیقا همان کسی که هرگزتصورش را نمی کردیم ...!

زاپاتای عزیز و گرامی

غیبت و هجرت دوستان اتفاق ناگواریست که هرزگاه در این کافه اتفاق می افتد. گاهی غیبتها مقطعی می باشد ، و گاهی طولانی ، و گاهی بی بازگشت. غیبتهای مقطعی که در اثر مشغله کاری و یا گرفتاریهای زندگی پیش می اید اجتناب ناپذیر است و از دوستانیکه به خاطر آن مجبور به ترک کافه می گردند را نمی توان خرده گرفت. اما همینکه گاهی به کافه سر می زنند و دوستان از سلامتی شان آگاه می شوند خود موجب مسرت سایر اعضا می شود.

من بارها در پستهای خود گفته ام محیط مجازی دیگر زیاد مجازی نیست. در همین کافه بسیاری از دوستان بجز ارتباطشان از طریق کافه گاها آنقدر با یکدیگر آشنا شده اند که  از طریق سایر وسایل  ارتباط جمعی  مانند تلفن یا پیام کوتاه با یکدیگر ارتباط دارند و حتی ممکن است ملاقاتهایی هم در فضای غیر مجازی با یکدیگر داشته باشند.

اینکه  در این فضا گاها برخی از دوستان علیرغم آنکه هیچ رابطه ای با یکدیگر ندارند اما به یکدیگر عادت می کنند کاملا بدیهی می باشد ، در چنین شرایطی ترک ناگهانی یکی از اعضا به نظر من نوعی بی احترامی به دیگران می باشد. اما در خصوص موضوعی که مطرح نمودید و بنده تقریبا متوجه منظورتان نیز گردیدم جای دارد نکته ای را  عرض کنم.

هریک از دوستانی که در کافه قلم می زنند و یا اطلاعاتی را از جایی دیگر جمع آوری می کند و با سایر دوستان به اشتراک می گذارد عاشقانی هستند که بدون جیره و مواجب از در اختیار گذاشتن اطلاعاتشان و حتی نظراتشان با دیگران لذت می برند. قطعا در چنین شرایطی ممکن است مطلب بنده و یا عقیده من در خصوص موضوعی ، در تضاد با نظر شخص دیگری باشد. عکس العمل افراد در چنین شرایطی متفاوت است. گاهی ممکن است نظر متضاد بنده با دوستی دیگری موجب ایجاد بحث شیرینی شود ، اما گاهی ممکن است آستانه تحمل فرد مقابل من قدری پایین باشد و باعث گردد او در مقابل عقیده من از ادبیات مناسبی استفاده نکند.

من ادبیات نامناسب را تایید نمی کنم اما از طرفی قهر و ترک کافه را نیز تایید نمی کنم. اگر قرار باشد بنده ساعتها و گاها روزها و هفته ها وقت بگذارم و در خصوص موضوعی تحقیق کنم و آنرا در اختیار کافه قرار دهم ، قطعا اگر توقع تشویق از سوی دوستانم را نداشته باشم ، حداقل توقع بی احترامی و یا گاها توهین را نیز ندارم. اما بنظر شما اگر فرضا یکی از دوستان با پست بنده موافق نباشد و متعاقب آن به بنده بی احترامی کند و یا حتی توهین کند آیا قهر و یا ترک کافه روش مناسبی می باشد؟

تکلیف دوستی که از پست بنده دچار شعف می شود و از آن راضی می باشد چیست؟ آیا منطقی ست بخاطر توهین یک کاربر شال و کلاه کنم و کافه را ترک کنم؟ آیا بهتر نیست بمانم و از عقاید خود دفاع کنم؟ مطمئن باشید سایر اعضا قضات خوبی هستند و بخوبی می توانند درک و قضاوت کنند که حق با کیست. کافیست نیم نگاهی به پستهای قدیمی داشته باشیم. گاهی بحث های بسیار کودکانه ای از سوی برخی از دوستان می بینیم که حتی تحمل پذیرش تشخیص اشتباه خود، نسبت به صدای یک گوینده را ندارند.

در هر حال اگر قرار باشد راه حل ادبیات تند ، قهر از کافه باشد بسیاری از اعضا اکنون نباید به کافه بیایند. زاپاتای عزیز ، ریشه یابی و آسیب شناسی  این مشکل با شناسایی یک یا چند کاربر که فرضا موجب قهر برخی از کاربران شده اند به جایی نمی رسد. بجای آن باید فرهنگ ارتباط با یکدیگر را بازسازی کنیم. باید آستانه تحمل خود را بالا ببریم و نهایتا باید یاد بگیریم با یکدیگر با احترام متقابل گفتگو نمائیم. حتی باید یاد بگیریم با کسی که به دیگران احترام نمی گذارد چگونه رفتار کنیم.

تمام دوستان در اینجا محترم هستند ، چه آنان که سالهاست در این کافه هستند و چه آنان که اخیرا به کافه پیوسته اند ، من آموخته ام اخلاق و گفتار و ادبیات انسانها با یکدیگر متفاوت است. معمولا با چنین دیدگاهی ،  پاسخ منتقدان خود را می دهم. پیشنهاد شما در خصوص گروه حقیقت یاب بسیار متین است. اما بنظر من حقیقت تا حدودی واضح است . باید به دنبال راه حل بود تا کشف حقیقت. بنظر بنده بجای گروه حقیقت یاب ، گروه یا هیئتی که دارای وجه مثبتی هم باشند تشکیل گردد و در مواقع بروز مشکل با ارسال پیامهای خصوصی طرفین را به آرامش دعوت کنند به مراتب موثر تر می باشد. در چنین مواقعی این هیئت پس از دعوت طرفین به آرامش حتی می تواند برای جلوگیری از تنش پستهای طرفین را با اطلاع قبلی حتی حذف نماید.

یادمان باشد درخت هرچه پر بارتر باشد افتاده تر است. محصول ضریب ادعا در معلومات یک عدد ثابت است. پس هرکسی ،کمترین اطلاعاتی از ریاضیات داشته باشد می داند که هرچه ادعا بیشترباشد ، معلومات کمتر تر است و هرچه معلومات بیشتر باشد ادعا کمتر.

درگیریهای لفظی همه جا هست . بین خانواده ها ، بین برادر و خواهر ، بین پدر و مادر ، بین دو همکار و ....  تنها تفاوت این درگیریها در فضای مجازی با فضای واقعی در این است که در آنجا ، برادر با خواهر یا پدر با مادر در پسِ هر کدورتی مجبور هستند یکدیگر را تحمل کنند، اما در اینجا هیچکس مجبور نیست دیگری را تحمل کند. بنابراین  در پسِ هر کدورتی آسان ترین راه برای اعضا بستن چمدانها می باشد که بنظر من بدترین انتخاب همین راه می باشد. بویژه برای دوستانی که سالهاست در این کافه با سایر دوستان مانند اعضا یک خانواده زندگی کرده اند. برای آن دوستان آرزوی سلامتی می کنم اما همیشه یادشان باشد در اینجا ممکن است ، گاهی برخی از دوستان دلتنگشان شوند و همیشه بیادشان هستند و البته ..... چشم انتظار.

ارادتمند

بروبیکر

پیرمرد کافه ده روز است که غیبت دارد. معمولا ایشان در این تاپیک از هجرت کنندگان یادی می کرد. اما متاسفانه خودش چند روزی است که عصازنان و نفس زنان به کافه نمی آید.پیرمرد کافه خیلی زودرنج و احساساتی است و گاهی بعضی از حرفهای جوانان کافه را به دل می گیرد. خوشبختانه آلزایمر نداره و حافظه کوتاه مدتش عالی است . با سرای سالمندان هم ارتباط برقرار نمی کند.

این هم تعدادی عکس که از آلبوم شخصی پیرمرد لو رفته است! از ایشان میخواهم هرچه سریعتر این آخر عمری به کافه بازگردد و گرنه تعدادی دیگر از عکسهای 18+ ایشان را به نمایش خواهم گذاشت.

بدون شرح !

پیرمرد در حال گرفتن دوچرخه این بانوی محترم با ترفندی خاص!

فالگوش ایستادن پیرمرد!

پیرمرد در حال نصیحت کردن اجباری !

1- متاسفانه  اینروزها یکی از علل کم کاری و همینطور هجرت دوستان خوب کافه، تمسک به شبکه های تلفن همراه (همچون وایبر ، تلگرام ، واتساپ ، لاین و ... ) است... برخی از دوستان کافه روزی اقلا 5 بار به کافه سر میزدند و از مطالب دیگران استفاده میکردند ، هر چند روز یکبار اثری از خود بجا میگذاشتند که برای دیگران قابل استفاده بود. و چه آرمانی بهتر از اینکه یک انسان برای دیگران مثمر ثمر باشد... اینروزها و این شبها محفل آنها چنین انجمن هائی است. اینکه واقعا چه میکنند در این محافل موضوع بحث ما نیست. شاید با شخص یا اشخاص خاصی صحبتهائی خصوصی دارند ، شاید در گروه های خاصی که مورد علاقه آنهاست قلمفرسائی میکنند یا از مطالب دیگران استفاده میکنند ... اما کوتاه سخن اینکه واقعا چه لذتی در آن محیط ها هست که در کافه نیست؟ کسانی که روزی چندین بار به کافه سر میزدند اینروزها آنقدر گرفتار این شبکه های مجازی اند که حتی گوشی بدست سر سفره شام و ناهار حاضر میشوند تا مبادا مطلبی و پیامی از دست آنها رود و دلی از آنها برنجد. واقعا چطور شده است که دلهای تازه از راه رسیده آنجا اینقدر محبوب شده اند که دلهای کهنه بچه های کافه که هر روز آنها را یاد میکنند به گرد آن دل ها نمیرسد؟!

اگر آنطور که ادعا دارند که زندگی ما را گرفتار کرده است و فرصت سرخاراندن نداریم و ...  پس آن لاین بودن شبانه روزی آنها را در آن محیطها چطور باور کنیم؟

در سالهای قبل با ظهور ف ی س بوک و ت و ئیتر و ... عده ای از بهترین کاربران کافه جو گیر شدند و کافه را به هوای چنان محیطهائی ترک کردند. با ظهور شبکه های گوشی همراه عده ای دیگر رنگ باختند و جلای وطن کردند. بدون شک اکثر دوستان در چنان محیطهایی هم عضوند اما هرگز کافه را رها نمیکنند. اینکه چطور میشود حضور عده ای در چنان محیطهائی آنقدر برای آنها دلچسب میشود که قید هر انجمن دیگری (من جمله کافه) را میزنند نیاز به تحقیق دارد. اما فکر میکنم یکی از علتها را من بدانم. اگر از ارتباطات مجازی آمارگیری شود خواهید دید کسانی که چت را به فاروم ترجیح میدهند بیشترند. محیط چت نیازی به فکر کردن ندارد. هر آنچه از ذهن تراوش میشود روی صفحه می آید. به ساده ترین شکل ممکن. گفتگوها کوتاهند. فقط یکی یا عده  محدودی آنرا میخوانند. اگر اشتباهی صورت گیرد کسی خرده نمیکیرد و با یک لبخند و "ههههه" همه چیز ختم به خیر میشود، مسائل خودمانی تر است و ... اما در فارومها اینگونه نیست... محیطهایی که نام برده شد همگی حکم چت را دارند. همان سیستم قدیمی نت اما با شکل و شمایلی پر رنگ و لعابتر.

2- عده ای میگویند دیگر به کافه باز نخواهیم گشت! علت را که جویا میشویم اینطور میگویند:

در کافه اکثر کاربرها چنان رفتار میکنند که انگار از دماغ انیشتین و افلاطون افتاده اند. غرور پشت غرور. هیچکس دیگری را فبول ندارد. وقتم را در کافه تلف کنم که چه؟ برای کی؟ برای کسانی که وقتی میگویم عاشق فلان بازیگرم مسخره ام میکنند؟ یا برای کسانی که اگر یک کلمه اشتباه بنویسم آنرا چماق میکنند و بر سرم می کوبند؟

این گروه نسبت به گروه اول تا اندازه ای حق دارند. البته در شکل افراطی ، این هم بهانه ای بیش نیست. دوستانی در کافه هستند که با خود من و دیگران بارها و بارها کل کل کرده اند و رنجیده اند اما علاقه آنها به کافه و محبت آنها به سایر دوستان آنقدر بوده و هست که بخاطر من نوعی عطای کافه را به لقایش نبخشند. با من یا شخص مورد نظر از در دشمنی و بغض درآمده اند اما هرگز سایر دوستان و خود کافه را ترک نکرده اند. این افراد شایسته تقدیرند و با رفتار خود به همان گروه بهانه جو بخوبی ثابت میکنند که :

دارم هوای صحبت یاران رفته را

عرض سلام خدمت دوستان عزيزم:

حتما در خاطر مباركتون ، وقايع چند ماه اخير عربستان و يمن ، همچنين ورود جناب سروان رنو به رياض به عنوان مشاور ارشد نظامي رايش در عربستان سعودي باقي مونده. جناب سروان بعنوان فرمانده نيروهاي موسوم به" قوات التحالف العربية " طراحي ، نظارت و اداره عمليات نظامي در يمن با عنوان " عاصفة الحزم " را بر عهده دارند.

ورود ايشان به رياض و استقبال گرم از سوي ملك سلمان بن عبدالعزيز و رقص شمشير پادشاهي عربستان با جناب سروان رنو بقدري در رسانه هاي خبري مورد توجه قرار گرفت كه حتي در اخبار نيمروزي شبكه يك سيما هم بازتاب يافت. اين هم لينك خبر:

http://cafeclassic4.ir/thread-57-post-27...l#pid27780

 

 و اما دليل غيبتم :بدستور پيشوا ماموريت يافتم تا طي مسافرتي به رياض و معرفي خود به جناب سروان رنو بعنوان پيك مخصوص رايش ، اوامر محرمانه پيشوا رو كه عمده آنها در باب مسائل نظامي بود خدمت سروان رنو  عرض نمايم.

در اين مدت از نزديك شاهد تدبير و كياست سروان رنو در طراحي عمليات متعدد هوايي بودم. ايشان ساعت ها مشغول طرح ريزي و تفسير اطلاعات نظامي بودند.

جناب سروان رنو در گردان پرواز در جمع خلبانان سعودي

بوسيدن دست سروان رنو توسط افسران عاليرتبه نيروي هوايي سعودي

و اما بعد ...

جاي شما واقعا خالي ... در اين مدت كه در رياض و در معيت مشاور ارشد نظامي رايش _ جناب سروان رنو بودم، بارها براي شكار سوسمار صحرايي ( مارمولك ) بهمراه سروان رنو و راهنماي عرب زبان عازم صحرا هاي لم يزرع و بي آب و علف مي شديم و البته هر بار با دست پر بر ميگشتيم:

سروان رنو شخصا با دستان مباركشان ، سوسمار پلوئي خوشمزه برايمان طبخ فرمودند:

 

 

اين هم سوسمار شكم پر كه براي صبحانه صرف شد:

در پايان سفر و در هنگام مراجعتم به محضر پيشوا ، جناب سروان رنو قابلمه اي مملو از سوسمار پلوي لذيذ رو بعنوان ره آورد سفر رياض به من سپردند كه تقديم پيشوا گرديد:

اما جناب سروان رنو كه عرب زبانان ايشان را " سيدي نقيب الرنو" خطاب ميكردند ، در رياض باقيماندند تا بار ديگر توان رزمي و برتري طرح هاي نظامي افسران ارتش رايش رو به همگان نمايان كنند.

با یاد پیرمرد عزیز

در ایستگاه قطار ایستاده ام . نظاره گر . مسافری بی حوصله با چمدان هایی سنگین از خاطره ، سوار شده و قطار بوق زنان دور می شود . دیروز هم ، پریروز هم ، کسانی شهر را ترک کردند . آیا کسی می آید ، کسی خواهد آمد . کسانی . چندی پیش « پیرمرد » هم سوار شد و قطار بوق زنان دور شد و فقط عطرگل یاسی ماند که در ایستگاه پیچده شده بود آن هم بتدریج محو و محوتر شد.شکوفه های گیلاس ، یخ زده بر زمین ریختند.آهویی سرگردان از من نشانی صیاد را پرسید. روزی که خود در ایستگاه از قطار پیاده شدم.منتظر بودم روزی دیگر هم دراکولا به ایستگاه برسد و روز بعد و روز بعد و روز بعد اسپایدرمن و سوپرمن و هالک شاید سیندرالا و سفید برفی و مادام بوواری و پوآرو و مش قاسم و شیرعلی قصاب و.......ببینم دوچرخه ای بی سوار می آید . می آید و روبرویت می ایستد ، حیرت زده وقتی نگاه می کنی کسی ، صدایی از سمت هیچ بگوید سلام منم ، مرد نامریی . به سروان رنو فکر می کنم .اگر درایتش نبود همه جا را زامبی ها الان در اختیار خود گرفته بودند.
می نشینم روی نیمکت انتظار ایستگاه . دیری نمی گذرد کسی کنارم می نشیند . چقدر شبیه بیژن نجدی است .نگاهش خیره به روبرو ، آرام زمزمه می کند:
اتوبوسی آمده از تهران
تمام صندلی‌هایش خالی‌ست
قطاری می‌رود از تبریز
تمام کوپه‌هایش خالی‌ست
سینماهای شیراز در حال نمایش فیلم
تمام ردیف هایش خالی‌ست
انگار یک نفر هست که اصلا نیست
انگار عده‌ای هستند که نمی‌آیند
شاید کسی در چشم من است ،
که رفته از چشمم
نمی‌دانم ...
***
می خواهم بگویم :بیژن درمان اعتیاد به عطر گل یاس را می دانی؟
که دیگر کسی نیست ، انگار از اول هم کسی نبوده است.

چند وقتی است اثری از شرلوک عزیز در کافه نیست.

احتمالا درگیر حل مسئله جنایی هستند و خودشون رو تو ی اطاق حبس کردند.

اگر کسی می دونه سر آرتور کجاست بش بگه چند تا اپیزود جدید براش بنویسند.

بدون حضور ایشون محله چینی ها بسیار سوت و کور است.

بارها پست های ایشان در تاپیک پیکارجوی "درخواست راهنمايي در مورد نام فيلم" برای بنده راهگشا بوده است.

پی نوشت: مدیون اید اگه فکر کنید من ایشون رو خوردم و این پست رو برای رد گم کنی گذاشتم.

(۱۳۹۴/۴/۲۵ صبح ۰۳:۰۶)هانیبال نوشته شده: [ -> ]

چند وقتی است اثری از شرلوک عزیز در کافه نیست.

احتمالا درگیر حل مسئله جنایی هستند و خودشون رو تو ی اطاق حبس کردند.

به نظر می رسد در مورد غیبت جناب شرلوک هلمز، همۀ آتشها از کُندۀ پروفسور موریارتی و باند مخوفش بلند می شود و شاید قضیۀ همان پرتگاه در سوئیس و ... است.

امّا بعد... زرد ابری عزیز و عاشق دهۀ شصت و کارتون های قدیمی، مدّتی است که خیلی کم به کافه سر می زند و آخرین حضورش به بیش از 15 روز پیش بر می گردد.

[تصویر: 1437850292_5616_d0d7889cee.gif]

چقدر لذت بخشه وقتی کسی که اولین اعتبار رو به شما داده، ضمن اینکه داره از شما نقل قول می کنه، سراغ کسی رو بگیره که دومین اعتبار رو بهتون داده.

در همین لحظه که به این دارید فکر می کنید ببینید یکی از اعضای مورد علاقه تون یه اعتبار جدید به شما داده.

جالب اینجاست که بعد این پست کسی که سومین اعتبار رو داده باهاتون همدلی کند!

پیشاپیش از ارسال این پست خودمحورانه معذرت می خوام! :D

در واقع این سیاهه ای بود برای تشکر از چهار عضو بزرگوار کافه، پیرمرد، زردابری، هانا اشمیت و زاپاتای عزیز...

(۱۳۹۴/۵/۳ عصر ۱۱:۲۷)هانیبال نوشته شده: [ -> ]

چقدر لذت بخشه وقتی کسی که اولین اعتبار رو به شما داده، ضمن اینکه داره از شما نقل قول می کنه، سراغ کسی رو بگیره که دومین اعتبار رو بهتون داده.

در همین لحظه که به این دارید فکر می کنید ببینید یکی از اعضای مورد علاقه تون یه اعتبار جدید به شما داده.

پیشاپیش از ارسال این پست خودمحورانه معذرت می خوام! :D

در واقع این سیاهه ای بود برای تشکر از سه عضو بزرگوار کافه، پیرمرد، زردابری و هانا اشمیت عزیز...

یادم میاد زمانی که امتیازی ناقابل را بخاطر حضور پربارتان در کافه تقدیم کردم ،در پیامی خصوصی ضمن تشکر گفتید که نمی دانم این امتیاز چه مزایایی دارد و به عبارتی به چه دردی می خورد!یکی ازمزایای آن همین همدلی ها و مطلب زیبای شماست.

گلچین روزگار چه بدسلیقه است ... می چیند آن گلی که پژمرده تر است

با خبر شدیم که دو عضو برجسته متفقین , کاپیتان اسکای و اسکارلت اوهارا , هنگام نقل و انتقال های محرمانه دچار سانحه شده اند و مفقود گشته اند. ظاهرا هواپیمای اسپیت فایر به خلبانی کاپیتان اسکای و کمک خلبانی اسکارلت هنگامی که وارد حریم آسمان رایش می شود , توسط یکی از هواپیماهای فوق پیشرفته ما رهگیری شده و سرنگون می شود. جستجو برای یافتن بقایای این دو نفر ادامه دارد...

... ... https://s-media-cache-ak0.pinimg.com/236x/ff/9d/34/ff9d344fd670e8205c43d577d146ffe7.jpg

http://regmedia.co.uk/2010/07/21/eurofighter_spitfire.jpg

امروز با مشاهدۀ حضور مجدّد جناب سی.سی. باکستر از کاربران محترم پیشکسوت و سر زدن به صفحۀ کاربری چند تن از بزرگان غائب کافه نکته ای توجهم را جلب کرد.

متوجه شدم سرکار خانم دزیره از کاربران بسیار خوب که حدود دو سال پیش غائب شده بودند در تاریخ 1394/4/16 به کافه سر زدند امّا گویا کسی متوجّه حضور ایشان نشده است(در جعبۀ پیام نشانی نیافتم).

[تصویر: 1439086656_5616_3fff2d241d.jpg]

بارقۀ امیدی پیدا شده که شاید دوستان غائب گاهی از بیرون به کافه نظری می اندازند، لذا برای نمونه سه تن از تأثیرگذارترین کاربران غائب را در ذیل نام می برم که زمانی طولانی را در کافه سپری کرده اند و برای افزایش احتمال بازگشت این بزرگواران یک خواهش از مدیران و یک خواهش از کاربران محترم دارم.

از مدیران محترم درخواست می کنم رتبۀ کاربری این عزیزان را ارتقاء دهند و از کاربران محترم بخصوص کاربران جدیدی که اخیراً امکان اعطای اعتبار یافته اند، خواهشمندم از اعطای اعتبار به این بزرگواران دریغ نفرمایند.

  1. رزا
  2. سم اسپید
  3. الیور

[تصویر: 1439086736_5616_0ced9a7463.jpg]

[تصویر: 1439086182_5616_7bd40a08d3.jpg]

[تصویر: 1439086338_5616_dbd14ba63f.jpg]

صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8
آدرس های مرجع