تالار کافه کلاسیک

نسخه کامل: گمشدگان و مفقودین کافه
شما درحال مشاهده محتوای قالب بندی نشده این مطلب هستید. نمایش نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8

با تشکر از سرهنگ عزیز و اسکورپان گرامی و لمپرت نازنین  اجازه دهید من هم به سهم خود چند نکته را در خصوص تشکر متذکر شوم

من لم یشکر المخلوق ، لم یشکر الخالق 

هرکه را بندگان خدا سپاسگزار نباشند ، خداوند نیز از او راضی نیست

اینکه من سراپا تقصیر گاهی که چه عرض کنم ، همیشه ،  در تشکر از نوشته های خوب دوستان که برای تک تک آنها زحمت کشیده اند کوتاهی میکنم را به حساب بی ادبی ، ناسپاسی و بیعاری نگذارید. هر نوشته ای از دوستان در این کافه حکم گلی را دارد که بویش سایر دوستان را سرمست میکند. برای من همه خوب هستند. حتی کسانی که با آنها بحث یا جدلی داشته ام. در فاروم گفتمان با حامد عزیزی (از انجمن گویندگان جوان) بحثی درگرفت بر سر دوبله های سریع و بی ارزش بودن اینگونه کارها. ایشان بخاطر غیرتی که روی کارهای همسر خود (که مترجم فیلمهایشان هم بودند) داشتند با نظر من بشدت مخالف بودند. خب نظر هرکس در اقل مراتب برای خودش محترم است چه رسد به اینکه تعداد دیگری هم موافق او باشند.او پس از آن بحثها خیل دوستانش را به گفتمان سرازیر کرد که علیه من و رزا (کاربر دیگری غیر از رزای این کافه) هر آنچه در توان و زبان دارند بکار گیرند. حتی در سایت خودش هم ما را به باد ناسزا گرفت و باخبر شدیم خبرش را به شبکه پنجم سیما هم داده است که در خبرها اعلام کنند دعوای انجمن گویندگان جوان با انجمن گویندگان چه ها که نمیکند! ... بدون شک ظرفیت یک نفر در شنیدن صحبتهای طرف مقابل اساس گفتگوست هرچند به مذاق ما خوش نیاید.او بعدها از دوستان خوب ما شد همچنانکه بود.

هیچکس را نباید بخاطر سلیقه و نظرش بازخواست کرد. زمانی سام اسپید عزیز بر من خرده گرفت که چرا از فیلم ترور (ای مثل ایکار) تعریف میکنید؟ گفتم به هرحال هرکسی سلیقه ای دارد. من بخاطر شخصیت ایو مونتان که در این فیلم در کمال پختگی و مردانگی است ازین فیلم " خوشم" می آید. با وجودیکه خود بهتر از هرکسی میدانم که این فیلم فاقد ارزشهای آنچنانی هنری یا مقبولیت عمومی یا حتی رضایت منتقدین است. علاقه چیزی نیست که نزد هرکس یه نظر دیگری ربط داشته باشد. دوست گرامی من حسین مطمئن زاده در جائی اذعان کرد پدر محترم ایشان که یکی از کارشناسان زبده سینما و دوبله هستند و با دسترسی به هزاران فیلم در فیلمخانه ملی ،  به یک فیلم علاقه مفرط دارند .این فیلم نه بن هور است نه پدرخوانده و نه ده ها فیلمی که شما فکر میکنید حتما باید مد نظر ایشان باشد. علاقه خاص ایشان فیلم هفتمین سفرسندباد است که البته من هم بخاطر کارهای دستی اسطوره اسپیشال افکت تاریخ سینما ، ری هری هاوزن (سازنده جلوه های ویژه این فیلم) علاقه خاصی به این فیلم دارم... می بینید که هریک از ما در گوشه ذهن خود چیزهائی داریم که دیگران حتی به مخیله خود هم راه نمیدهند. زیبایی سلیقه اصولا در همین چیزهاست و هرکس بخواهد بدنبال علاقه دیگران راه بیفتد و خود را مقید به چیزی بداند که دیگری دوست دارد بزودی کوس رسوائی اش گوش فلک را کر خواهد کرد مگر اینکه سواد تشخیص نداشته باشد.

معمولا ما بندگان خدا دوست نداریم کسی به عمق خواسته ها و ذهنیات درونی ما واقف باشد. چراکه گاهی این خواسته ها مطابق با خواسته های جمع نیست.به چیزهائی علاقه داریم که ممکن است از نظر دیگران فاقد ارزش باشد. اما علاقه ما دروغ نیست. واقعا علاقه داریم. ممکن است به یک نفر علاقه داشته باشیم که از نظر دیگران آن فرد نه زیباست ، نه هنری دارد ، نه خصوصیت خاصی که دیگران را جذب کند اما ما عاشق اوئیم. اصولا راز آفرینش در همین نکته نهفته است. شما دختری را در خیابان می بینید و پیش خود فکر میکنید واقعا چه کسی این شخص را بعنوان همسر خود خواهد پذیرفت؟ او نه زیباست و نه به لحاظ عقلی کامل است. اما براساس همین سلیقه های نهفته در اعماق تک تک ما انسانها ، در نهایت یک نفر عاشق این دختر (تکرار میکنم عاشق این دختر) خواهد شد. چیزی که شما و هزاران نفر حتی نمیتوانید بپذیرید و با آن کنار آیید.به همین خاطر است که سر هیچ بنده ای ، سر هیچ گلی ، سر هیچ موجودی در این جهان بی کلاه نخواهد ماند چون خدای سبحان ترکیبی از سلیقه ها در این دنیا قرار داده است که در نهایت با خواست خود آنها را در یک دایره سرخ (بر اساس گفته بودا) گرد خواهد آورد و به هم پیوند خواهد زد.

تشکر (در مفهوم پاک و بی آلایشش) در کافه هم همین حکم را دارد. گاهی یک نوشته مطابق سلیقه ماست ، بیدرنگ تشکر میکنیم. گاهی می بینیم برای یک مقاله زحمت کشیده شده است ، تشکر میکنیم. گاهی می بینیم یک نفر با نهایت اخلاص و از عمق دل و جان نوشته است ، تشکر می کنیم. گاهی چیزهائی بدیعی می بینیم که قبلا ندیده ایم یا نمیدانستیم ، تشکر میکنیم و ....

اما قبول بفرمائید (همانطور که دوستان گفتند) اینروزها کسی به نوشته نکاه نمیکند. نگاه میکنند ببینید چه کسی نوشته است. به فرمایش شما یک تازه وارد ، چند روز وقت صرف میکند و دو صفحه مطلب ارائه میکند اما 4 نفر از ایشان تشکر میکنند. آنطرفتر یک کاربر قدیمی یک خط (آنهم چیزی در حد بسیار معمول) می نویسد و تعداد تشکرها که واقعا معلوم نیست سپاسگزار چه چیزی هستند سر به فلک میکشد!  اینجاست که چنین تشکرهائی نه تنها فاقد ارزشند بلکه خود تشکر کننده را هم به نوعی خفیف میکنند. اینجاست که به سرهنگ گرامی میگویم اینکه یک نفر قلم و کاغذ بردارد و زیر هر نوشته ای سلام و صلوات بفرستند و تعداد تشکرهایش را زیاد کند تا بگوییم میانگین بهمانش زیاد است لذا این یک امتیاز محسوب میشود،  نه اینطور نیست. گر همه شبها قدر بودی شب قدر بی قدر بودی. نه آن حالت صحیح است و نه کاری که منصور میکند و اینقدر خساست به خرج میدهد... باید (بقول سقراط) میانه رو بود و در عین حال ارزش تشکر و نظر شخصی خود را هم حفظ کرد.

شکل پاک تشکر را گفتم اجازه دهید اشکال دیگرش را هم بگوئیم که متاسفانه اینروزها کافه و دوستان کافه حتما از آن رنج می برند. نوعی جناح بندی خاص را در کافه حس میکنم. نوعی یارگیری. خانمها معمولا با هم هستند. اما آقایان نه. وقتی یک خانم چیزی ارائه میکند محال است تشکر بقیه خانمها را نبینید. اگر کسی زمانی در کافه از طریق پیام خصوصی یا ملا عام به کس دیگری گفته باشد بالای چشمت ابروست دیگر نشانی از تشکر آنها از هم نخواهید دید. اگر کسی حس کند کسی مغرور است یا اخلاق ندارد یا عامی است یا زشت است یا فلان است یا بهمان نیست دیگر از او تشکر نمیکند. اگر کسی پشت سر کسی با پیام خصوصی به دیگری بگوید فلانی آدم نیست ، حسب این غیبت،  دیگری متشکر نخواهد بود. اگر کسی به دوست شما بالاتر از گل بگوید خود و دوستتان که هیچ ، 4 نفر دیگر را هم همراه خود خواهید کرد که با تشکر نکردن از نوشته های آن شخص به نوعی انتقام خود را بگیریددقت کرده باشید جائی که من از تغییر نام کاربرها و ورودشان با نام دیگر گلگی کنم تعداد تشکرها کم خواهد شد.چون باب طبع کسانی که چنین کاری کرده اند نیست و .... و الی ماشاالله.

اتفاقا برای کسانی که روی بحثهای روانشاسی کار میکنند مطالعه  ارتباط شکل نوشته ها و تشکرهایی که صورت میگیرد بسیار جالب توجه خواهد بود.

رخصت دهید یک مثال خوب در این مورد ارائه کنم تا ببینید عمق این نگاه های خاص تا کجاست. زمانی در همین کافه یکی از خانمها با یکی از کابران درگیری لفظی پیدا کرد. آن خانم ذیل آخرین نوشته اش نوشت : متاسفم برای کسانی که در یک دعوای دو نفره بین دو نفر، زیر نوشته های یکی تشکر میزنند ...  اخیرا که بحثی با بانوی محترم کافه داشتم همین خانم زیر صحبتهای بانو تشکر مرقوم میکردند !

ختم کلام اینکه :

بنگرید چه میگوید ، ننگرید که میگوید

با سلام خدمت دوستان

بحث جالبی اینجا مطرح شده که ینظر من جای بسیار بحث و تامل دارد. هر چهار پست اخیر را با دقت مطالعه کردم و خوشبختانه بحث هایی مطرح گردید که حرف دل بسیاری از دوستان می باشد. باید خدمت دوستان عرض کنم این تشکرهایی که در پایین پستها می بینید واقعیت امر این است که هیچکدامشان برای ذینفع اعتبار نمی آورد. اگر من امروز به سبزی فروش محلمون مراجعه کنم و عنوان کنم من دارای صد هزار لایک از سایت کافه کلاسیک هستم باور کنید حتی نیم کیلو سبزی بدون دریافت وجه به بنده نخواهد داد.

این را گفتم تا در پی تایید گفته های دوستان سایر اعضا بدانند دوستانی که در این سایت اطلاعاتشان را با دیگران به اشتراک می گذارند هرگز بدنبال دریافت تشکر نیستند. اما واقعیت امر این است اگرچه این تشکرها برای ارسال کننده پست اعتبار نمی آورد اما برای سایت اعتبار ویژه ای می آورد. شحصا وقتی در پی موضوعی وارد یک فروم می شوم و به پستی بر می خورم ابتدا نگاهی به تعداد لایکهای آن پست می نمایم.

بدیهی است وقتی با پستی مواجه می گردم که دارای لایکهای فراوانی است ترغیب می گردم آن پست را بخوانم. این اعتباریست که تشکر کنندگان به آن پست داده اند. من نیز به این موضوع واقفم که همه ما در تشکر کردن یا نکردن مختار و آزاد هستیم اما در بین ما قوانینی وجود دارد که گاها در هیچ کجا نوشته نشده است. فرهنگی در بین ما وجود دارد که به روی هیچ کاغذی مکتوب نشده است. وقتی در یک نقلیه عمومی نشسته ام و پیرمردی را می بینم که سوار بر آن نقلیه شده است بی اختیار بلند می شوم و جایم را به او می دهم.

اگر من از روی صندلی بلند نشوم هیچ قانونی نمی تواند بنده را شماتت کند که چرا برنخواستم. هیچ محکمه ای نمی تواند علیه من کیفر خواستی صادر کند زیرا من دچار نقض قانون نشده ام. اما من بر خلاف نظر دوستان خود را در خصوص تشکر کردن از پستهای دوستان مختار و آزاد نمی دانم بلکه آنرا وظیفه می دانم( البته نه هر پستی ) . منصور خان زحمت کشیده اند و ساعتها در خصوص دوبله مجدد رابین هود مطلب نوشته اند . او هیچ وظیفه ای در اینخصوص نداشته است. بابت نوشتن چنین مطلبی از هیچ مرجعی حقوق یا حق الزحمه ای دریافت ننموده است. آیا بدور از ادب نیست که مطلب ایشان را بخوانم و از پست ایشان تشکر نکنم؟

در خصوص پست سرهنگ عزیز نیز باید بگویم حق با ایشان است. گاها در این کافه مقابله به مثل نیز صورت می گیرد. از قدیم درست گفته اند که با هر دست که بدهی با همان دست هم میگیری. بعبارتی اینکه هر روز وارد کافه شویم و هر پست جدیدی که ارسال شده است را مورد لطف کلیک تشکر نمائیم نیز کار درستی نیست. لذا بنده در اینجا ضمن احترام به نظر کلیه دوستان ، بقول سروان جهانبینی و ایدئولوژی خود را در خصوص استفاده نکردن از کلید تشکر را خدمت دوستان عرض می کنم.

شخصا در خصوص تشکر کردن از پستهای دوستان خساست بخرج نمی دهم اما در 3 حالت زیر خود را مقید میدانم که از آن پست تشکر ننمایم:

1 - پستی که بر خلاف سلیقه و عقایدم باشد. برای مثال کاربری پستی ارسال دارد و فرضا بگوید بنظر من صدای جلال مقامی برای رابرت رد فورد مناسب نیست. و یا اینکه منوچهر اسماعیلی گوینده قابلی نیست. در چنین مواقعی علیرقم اینکه تشکر به مفهوم تایید پست نیست اما هیچ انگیزه ای برای تشکر کردن از چنین پستی نخواهم داشت.

2 - پستی که فاقد محتوا باشد و صرفا جهت تایید پست دیگر و یا ذکر سوال ساده ای ارسال گردد. فرضا کاربری زحمت می کشد و و در خصوص نقد یک فیلم کلی مطلب می نویسد. کاربر دیگری پستی ارسال می کند و فرضا می نویسد خیلی جالب بود اتفاقا منهم این فیلم را دیده ام و ..... لایک نمودن چنین پستی برای بنده هیچ توجیهی ندارد. و یا وقتی کاربری در تاپیک راهنمایی فیلم سراغ فیلمی را می گیزد چه لزومی دارد آن پست را لایک نمایم؟ حالا سوال کننده هر کسی که میخواهد باشد اما کار شرلوک عزیز که وقت می گذارد و پاسخ سوال او را می دهد شایسته لایک است.

3 - پستی که ارسال کننده آن خود در خصوص پستهای سایر اعضا بی تفاوت است. البته این موضوع نیاز به شکافتن دارد. پست چنین فردی خیلی باید از لحاظ محتوایی در درجه بالایی باشد که بنده را ترغیب کند تا آن پست را لایک نمایم. دیشب فیلم اسپارتاکوس از شبکه نمایش پخش گردید . امروز به محض ورود به کافه در دایره المعارف بدنبال اسامی گویندگان آن بودم. وقتی دیدم سم اسپید محترم برای یافتن نام گویندگان این فیلم چه مشقتهایی را تحمل فرمودند بدون هیچ درنگی و بدون در نظر گرفتن اینکه ارسال کننده این پست تا کنون پستهای دیگران را لایک نموده است یا خیر پستشان را لایک نمودم. حتی اگر تعداد تشکرهای ایشان از سایر پستها عدد صفر را نمایش می داد این تشکر را می کردم.

اما در مجموع وقتی می بینم برخی از دوستان برخی از پستها را می خوانند و کاملا بی تفاوت از کنار آن رد می شوند دلم به درد می آید. پستهای با محتوای بسیاری در این کافه وجود دارد که امروز سایر سایتها مثل آب خوردن آنرا از این سایت سرقت می کنند و در سایت خودشان  از آن استفاده می کنند و جالب اینکه تعداد لایکهای این پست سرقت شده در سایر فرومها از مرجع اصلی ان بیشتر است . اما وقتی می بینم خودمان قدر این نوشته ها را نمی دانیم چنین اتفاقاتی را باید طبیعی بدانیم.

ارادتمند

بروبیکر

باز هم سلام و صدها سپاس خدمت دوستان عزیز

لحظه ای که موضوعی را اندر باب تشکر کردن یا نکردن در این وادی مطرح نمودم پیش از هرچیز در کمال آرامش و در خط دوم پست خود ذکر نمودم بدور از هرگونه هیاهویی میخواهم به مسئله ای بپردازم که سابقا نیز به آن پرداخته گردیده بود. مقام عظمای کافه چه درست فرمودند که این هنرمندان و هنردوستان دارای روح لطیفی و حساسی هستند. بر من واضح بود و هست که این محیط بسیار دوستانه تر از آنچه دیگران فکر می کنند می باشند و وای بر من که اگر قصدم از چنین قیاسی بخواهد منجر به جناح بندی و خط و خط کشی بین نسوان کافه و رجالان کافه گردد.

سرکار محترم خانم لمپرت من احساس می کنم سوء تفاهمی پیش آمده است. من صرفا با چنین قیاسی خواستم به عرض دوستانی که اخیرا به این کافه پیوسته اند برسانم که فقط یک خواننده محض نباشند. هرگز با چنین قیاسی مقصودم همتراز کردن دوستان با یکدیگر نبود. بنده معتقد هستم که تشکرها در این سایت صرفا بواسطه محتوای پستها نیست و مقبولیت و محبوبیت ارسال کننده پست نیز در این موضوع دخیل می باشد. و از اساتید و پیشکسوتان کافه تقاضا نمودم که اگر اشتباه فکر می کنم و غیر از این است این حقیر را راهنمایی کنند. سایر دوستان مانند اسکورپان و منصور و بروبیکر نیز نظرات خود و معیارهای خود را در باب لایک یا عدم لایک عنوان نمودند و تجربیاتشان باعث گردید تا چراغی شود در این راه.

بنده هرگز با این عمل خود نخواستم بگویم چه کسی برتر است یا چه کسی برتر نیست. اگر این قیاس من چنین تصوری را برای شما به همراه داشته است خاضعانه عذر می خواهم. ضمن آنکه هرچه پستهای غیر تخصصی کافه را مرور نمودم جایی ندیدم خدائی ناکرده شما بطور خاص نقل محفل دوستان شده باشید و اگر این حقیر در پستم به شخص شما اشاره نمودم صرفا به این دلیل می باشد که شما را فردی مقبول ، محبوب و بدون حاشیه یافتم و قصدم آن بود که سایر دوستان طریقت شما را الگو قرار دهند. و هنوز نیز چنین عقیده ای دارم و خواهم داشت.

در پایان نیز باید عرض کنم که درست است که معلمی شغل انبیاست اما نیک میدانیم که از دامن زن است که مرد به معراج می رسد و من هرگز قصد کشیدن دیوار بین خانمها و آقایان کافه را نداشتم.

من همه پست ها را خواندم  .تنها چیزی که می توانم بگویم اینست که:

اگر یک مو  از  سر :heart: خانم لمپرت  :heart:  کم شود  قیصریه را به آتش می کشم .

  [تصویر: kar.gif]

سلام به همه

پستهای دوستان را در این صفحه مطالعه نموده و استفاده زیادی بردم .

در مورد تشکر کردن و یا نکردن بارها پستهایی نوشته شده و جناب ادمین ، کلاسیک ، سروان رنو ، منصور ، اسکورپیای شیر دل و خیلی از دوستان دیگر در این مورد صحبتهای زیادی کرده اند و حرف تمام آنها به نوعی درست می باشد و اگر میگویم حرف و گفته همه آنها به نوعی درست میباشد این از باب تزاحم بین دو امر نیست در این مورد چند نکته را عرض میکنم.

1- بله من یک انسان متاسفانه سختگیر هستم و از مطالبی که به دلم مینشیند و یا به نوعی دوست میدارم سعی میکنم از آنها تشکر کنم ، البته خیلی وقتها هم پیش آمده که شخصا از موضوعی خوشم نیامده و در راستای اهداف و دوست داشته های بنده نبوده اما از آن پستها هم تشکر کردم و دیده ام واقعا برای آنها زحمت کشیده شده است حتی اگر نقد بنده حقیر بوده باشد  و کلید تشکر را مثل یک ابزار در خدمت اهداف کافه و پیشرفت هرچه بیشتر کافه به کاربرده ام.

2 - دوستان باید توجه کنند که داشتن امتیاز به طور مثال برای شخص بنده جزء منبع درآمد نیست و هر شخصی اگر دوست داشته باشد میتواند از یک پست تشکر کند و یا نکند ، من شاید از یک پست خوشم نیاید و به نظرم جالب نباشد ، نهایت امر این است که از آن تشکر نمیکنم و این به معنی لجبازی و یا توهین نیست.( البته دوستانی که امتیازات بالایی دارند برای من واقعا قابل احترام هستند و کیفیت پستهای این افراد را تائید میکنم )

3 - تشکر نکردن از یک پست به معنی این نیست که به طور مثال من از فلان شخص خوشم نمی آید و میخواهم او را تنبیه یا اذیت کنم خیر شاید در پستی دیگر از آن شخص تشکر کرده باشم.

4 - به طور مثال من از فیلم هندی زیاد لذت نمیبرم و خوشم نمیاد و در نهایت کار این است که از آن پست تشکر نمیکنم و این نباید به این معنی باشد که من با افرادی که فیلم هندی را دوبله میکنند و یا آن فیلم رامیبینند دشمن باشم .

5- خودم به هیچ وجه برایم پیش نیامده که بر اساس لجبازی به نوشته ای امتیاز ندهم اما فکر میکنم دیگران اینطور فکر میکنند که من با سوء نیت  به آنها امتیاز نمیدهم.

6 - سن و سال ما اهالی کافه ایجاب میکند از این دلخوری ها دست برداشته و با دیدی تازه و نو به مسائل بنگریم.

7 - بسیاری مواقع شده است که پستهای من بی پاسخ مانده و یا بدون توجه و بدون امتیاز بوده است و این برای من بهانه نشده است که به طور مثال به افرادی که به پست من توجه نکرده اند امتیاز ندهم.

8 - بنده خیلی از وقتها با وجود داشتن مشغله به کافه سر زده و تا جای ممکن سعی بر این داشتم تا مثمر ثمر واقع شوم و برای دقایقی در روز برای خواندن مطالب به کافه می آیم و هدفم دلخوری شخصی نیست.

9 - نکته آخر و جالب تر،  بد نیست تاریخ ثبت نام بنده را هم ملاحظه بفرمائید ، زیادهم تازه وارد نیستم ، البته از لحاظ تاریخ ثبت نام نه از لحاظ رده و امتیاز. :!z564b

                                                                                      با سپاس فراوان جو برادلی

" وقتی دزیره رفت "

( از جناب جو بردلی معذرت خواهی میکنم که قبل از گذشت کمتر از یک روز زیر پست ایشان پست جدید ارسال مینمایم )

یادمه در تاپیک مشابه همین تاپیک بحثی درافتاد و دست آخر باعث دورشدن جناب شیندلر عزیز ازکافه شد ، اما جالب اینکه آخرین پست را در آنجا بنده ارسال کردم که هم بسیاری ازدوستان موافق نطریاتم بودند و هم ختم قائله شد ( حالا نمیدونم واقعآ تاثیرداشت یا اتفاقی بود ).

امیدوارم اینجانیز سخنانم به نوعی تاثیرگذار باشد و مانع دوری و دوستی شود چون از دل برود هرآنکه از دیده برفت و خداحافظی هر کاربری بمانند این است که از اول هم نبوده زیرا تا شش ماه الی یک سال دیگر هموطن خوش قلم دیگری می آید و حضور او تسکین بخش داغ رفتن آن یکی میشود.

دوستان من :

درهمان روزهایی که خانم دزیره از کافه خداحافظی کردند و پچ پچی بود بین اعضا که آیا واقعا از جناب منصور دلخور شدند یا دلیل دیگری داشته من خودم هم از عزیزی بسیار دلخور شده بودم و چندباری هم دوست عزیزم جناب بتمن و همچنین سرکار بانو مدیر کافه پرسیدند که کیست و چرا دل آکتورز را رنجانده ؟ ولی من کوتاه آمدم و به طرفم زمان دادم تا کم کم نه حتی گذاشتم بداند ازش دلخوری دارم بلکه کم و بیش استارت دوستی نیز درمیانمان زده شد.

یک باردیگر نیز بی احترامی مستقیم فردی باعث شد که عجولانه تصمیم به خداحافظی بگیرم و یادمه در همین جستاربود که خداحافظی کردم و عکسی از خودم زیر آخرین ارسالم قرار دادم و گفتم : میرم که برم ، ولی دو روز بعدش دلم داشت سینه ام رو میشکافت آنقدر مشتاق بودم که صفحهء زیبای کافه رو در مرورگرم باز کنم و همین شد که با کله برگشتم و اولین کارم حذف پست خداحافظی بود.

همین جناب اسکورپان عزیز شاهد و حاضر میتواند تعریف کند که در اولین پیام خصوصی ای که بین من و ایشان دوسال پیش رد و بدل شد چه بهم گفتیم ؛

ایشان گفتند که از بازی مورد علاقهء من چه بعنوان ورزش و چه دربازی های کامپیوتری یعنی بازی فوتبال متنفرند و من هم گفتم که از بازی مورد علاقهء ایشان ( که یادم نمی آید چه بود ) متنفرم ولی حتی تنفرمان از این ریزه علایق همدیگر دلیل تنفرمان از هم نبوده و نیست و نخواهدشد و دوستیمان پابر جاست اما بخدا دیدم و هستندکسانی که بخاطر یک همچین رک بودن هایی نتوانستند نه تنها به سایر علاقه های مشترکشان فکر کنند بلکه کارشان به جاهای باریکتری کشیده شده است که واقعآ کودکانه و بی احترامی به کسی نباشد ، از روی نادانی بوده است.

خانم لمپرت عزیز که اکنون فکرمیکنند پشتشان به کسی محکم نیست !

حقیقتآ اشتباه فکر میکنند زیرا ایشان خود به یاد دارند وقتی اولین شب حضورشان را درکافه میگذراندن و من همچون همیشه در شیفت شب آمده بودم متوجه شدم  که سه بارنام کاربری انتخاب کردند و من هم هرسه بار یاد آورشدم که یا نام تکراریست یا نام حقیقی هنرپیشه ها جایز نیست و یا نام کاربری با عکس آواتار همخوان نیست تا آخر سر شدند خانم لمپرت و همان شب دوستیمان شکل گرفت و از آن شب همیشه خوانندهء نوشته هایشان بودم و هستم و محکم پشت ایشان و هرکاربر موثر دیگری درکافه می ایستم چونکه اینجارا مال خود میدانم و به هیچ عنوان نمیخواهم ببینم که لمپرتها و دزیره ها و رزاها و زاپاتا ها و .... یک یک دارند کافه را ترک میکنند .

و یک نکتهء خنده دار ، آنهم اینکه برسر تعداد تشکر های کاربران بحثی شکل بگیرد.

همان دوتا پست خانم لمپرت و جناب بردلی رو اگه نگاه کنید من فقط پست جوبردلی رو تشکر زده ام و این درحالیست که همین الان در پاراگراف قبل از خانم لمپرت حمایت کردم و درکل به کمترین پستهای جناب بردلی تشکر زده ام ولی بی تعارف میگم من پستی رو تشکر میکنم که بیشتر با موضوعش ارتباط برقرار کنم و یا ببینم کاربر برای پستش زحمت کشیده که حتی اگر نخوانم هم تشکر میکنم که برای کافه ام وقت گذاشته اگرهم از موضوعش خوشم بیاید به این توجه میکنم که نوع پردازش کاربر کامل و بی نقص است یا نه و جالب اینکه هم جناب بردلی خیلی خوب درمورد تایتانیک ننوشته بودند و هم خانم لمپرت در مورد رقصهای فیلم شعله خوب ننوشته بودند ولی بازهم به آنکه بیشتر توجهم راجلب کرد تشکری دادم .

هردوپست هم از سوژه هایی بودند که شخصا میخواستم در آینده در آن دو جستار به آنها اشاره کنم که این دو عزیز زحمتم را کم کردند و دستشان هم درد نکند.

ولی یک سوال : جدا تعداد تشکر و رتبه و غیره و غیره هنوز هم برایتان مهم است ؟ 

من که مدتهاست برایم بی اهمیت شده و از آخرین بحثی که پارسال شکل گرفت در مورد اعتبار کاربران خصوصآ تازه واردان تا کنون یک بارهم به تعداد تشکرهای زیر پستهایم اهمیتی نداده ام و جالب اینکه چندوقت پیش برام دغدغه شده بود که تعداد تشکرهایی که از کاربران دیگر میکنم را به 1000 برسانم دیگر زیر پست کسی تشکر نمیزنم ولی میبینید که اکنون از 1500 نیز گذشته است و بخدا تازه متوجه این موضوع شده ام . بابا بیخیال برای شماها زشته که به خاطر لایک پست ارسال کنید و بخاطر یک همچین مورد بی ارزشی دل همدیگر رو برنجونید.

منصور عزیز رو کم متهم کنید به اینکه کاربران رو فراری میده ، خداشاهده که خود این جناب منصور از کسانیست که امروز یکی از دلایل بودنم در کافه به عشق خواندن پستهای امثال ایشان و یا تنها دیدن اسمهایشان در لیست کاربرانی که به کافه سر زده اند است .

هنوز به کافه نیامده بودم که در وبلاگی که به دوبله میپرداخت مطلبی دربارهء درگیری منصور نامی با فکر کنم میثم در سایتی به نام کافه کلاسیک دیدم و مدتها بعد که به کافه آمدم در ذهنم آنچه در مورد منصور خوانده بودم را مرور میکردم و میدیدم که کاملآ در تناقض است و منصور خیلی هم بامرام و دوست داشتنیست و جالب اینکه اتفاقآ بعضی ها به ایشان غرض میورزند واین را حتی در زیراستاتوسی از خودم در ف ی س ب و ک م نیز دیدم که در پستی از زحمت شناسایی دوبلورهای رابین هود و این گروه خشن و الرساله و .... از منصور و چندی دیگر از دوستان تشکر کرده بودم ( سم اسپید و سید و ... ) که یکی از همین دوستان کافه که درفیس بببببب ووو ک هم دوستم است در نهایت بی انصافی با کنایه کامنت گذاشته بود ( حالا بماند که که بود / منصورجان پیام خصوصی نفرستی و بپرسی که کی بود چون جواب نمیدم ).

چند وقت پیش که جناب زاپاتا برای مدتی به کافه نمی آمدند همه شاهد بودیم که کلیهء کاربران ازاین بابت ناراحت بودند و الان هم اگر خانم لمپرت به کافه بازنگردند دیگر نهایت بی انصافیست.

 خانم دکتر هم تاجایی که من بدانم دلشان بزرگتر ازاین حرفهاست و بیچاره جناب سرهنگ چیزی نگفته و اگر هم گفته شما ببخشید.

لطفآ صفحات کافه را به این بحثها پرنکنید که مهمانان کافه جور دیگری تصور نکنند و نیاران ( بیگانه ها ) هم به ناراحتی های ما خوش نشوند.

بارها در محافل در مورد کافه کلاسیک و تعدادی از همین کاربران اندیشمند و دلسوز و بی منت رکلام کرده ام و جناب سناتورشاهدند که در صفحهء ف ی س ب و ک شخصیم نیز هم لینک سایت رو چندین بار قرار داده ام هم برای بسیاری از دوبلورهای مطرحی که از دوستان ف ی س ب و ک یم هستند نقل گفتگوهای کافه را کرده ام  و پیشنهاد داده ام سری به کافه بزنند و بعدها نظرشان را نیز جویا شده ام و پیش آمده دوبلورهایی مانند خانم مریم شیرزاد و آقای ماهرخ و یاکیده و شهاب عسگری و ...... از دیدن و خواندن مطالب ما کاربران به وجد آمده اند و تشکر کرده اند و همینک نیز به عنوان مهمان گاهآ به کافه سرمیزنند.

 این کافه با بودن همهء ما درکنار هم چه در گذشته و با کسانی که اکنون غایبند و چه در آینده با کسانی که هنوز کشفش نکرده اند کافهء وزین کلاسیک شده است.

بحث تمـــــــــــــــــــــــــــــــــام .

برخی مواقع ما ندانسته کاری می کنیم که عواقب سنگینی دارد. کاش قبل از مطرح کردن چنین مواردی بیشتر اندیشه کنیم.ممکن است پرتاب یک سنگ ناچیز به داخل مرداب , غول مرداب را بیدار کند و بشود آنچه نباید می شد.

وقتی موضوعی بسیار پیش افتاده و کم اهمیت مانند تعداد تشکرها را مطرح می کنید  این موضوع با جواب های دوستان اینقدر بزرگ می شود که خودبخود دلخوری به بار می آورد. نتیجه آن می شود که یکی از بهترین کاربران تاریخ فعالیت کافه را از دست می دهیم. اینکه آیا چنین واکنش شدیدی از خانم لمپرتِ  همیشه آرام , تعجب برانگیز هست یا نه موضوع بحث نیست. مساله اینست که با توجه به پست خداحافظی که گذاشته اند و غروری که دارند ممکن است برگشتن دوباره را سخت ببینند.

در چند پست آخر دوستان اعلام کردند که سوء تفاهم شده و امیدواریم که ایشان این مطالب را با بردباری بخوانند .این تاپیک تا مشخص شدن اینکه ایشان تصمیم به بازگشت دارند یا خیر به نشانه احترام  و تمام شدن این بحث ها بسته می ماند.

دوستانی که مایل به حمایت از خانم لمپرت هستند با زدن علامت تشکر در زیر این پست اعلام کنند تا ایشان متوجه جمع انبوه طرفداران و حامیان خود شوند.

با سپاس

پس نوشت: خوشبختانه  "خانم لمپرت" گرامی با اقتدار به کافه بازگشتند. با پوزش از دوستانی که بعد از این پست , پست تبریک از ایشان را گذاشته بودند. جهت پایان دادن به بحث و فراموش کردن آنچه گذشت این پست ها حذف گردید. امیدواریم از این به بعد کوشش کاربران در جهت جلوگیری از بزرگ شدن این حواشی و دامن نزدن به آنها باشد. همه به سر کار اصلی خود در کافه باز می گردیم با روحیه قوی تر و تجربه ای بیشتر.

تقدیم به یک رفیق

همه شب نالم چون نی
که غمی دارم، که غمی دارم
دل و جان بردی اما
نشدی یارم، یارم
با ما بودی، بی ما رفتی

چون بوی گل به کجا رفتی
تنها ماندم، تنها رفتی

چو کاروان رود، فغانم از زمین، بر آسمان رود
دور از یارم، خون می‌بارم

فتادم از پا به ناتوانی
اسیر عشقم، چنان که دانی
رهایی از غم نمی‌توانم
تو چاره‌ای کن، که می‌توانی

گر ز دل برآرم آهی، آتش از دلم خیزد
چون ستاره از مژگانم، اشک آتشین ریزد

چو کاروان رود، فغانم از زمین، بر آسمان رود
دور از یارم، خون می‌بارم

نه حریفی تا با او غم دل گویم
نه امیدی در خاطر که تو را جویم
ای شادی جان، سرو روان، کز بر ما رفتی
از محفل ما، چون دل ما، سوی کجا رفتی

تنها ماندم، تنها رفتی

به کجایی غمگسار من، فغان زار من بشنو بازآ، بازآ
از صبا حکایتی ز روزگار من بشنو بازآ
بازآ سوی رهی
چون روشنی از دیده ما رفتی
با قافله باد صبا رفتی
تنها ماندم، تنها رفتی

اینجا بشنوید صدای جاودان استاد بنان را.

برگرد امیرو،برگرد...

یادم میاد زمانی که امیر نادری پس از ساختن فیلم آب ،باد ،خاک از برخورد منتقدان با این فیلم دلگیر شد جلای وطن کرد و به نوعی پاسخ نامهربانی را با نامهربانی داد. امیر نادری این جوان واقعا صبور و پوست کلفت جنوبی طاقت از کف داد و سینمای ایران از وجود مغتنمش محروم شد.هیچکس در این میانه فکر نکرده بود که پشت این ظاهر زمخت قلبی مهربان و زودرنج نهفته است.

سالها بعد هوشنگ گلمکانی که روزگاری این نقدهای تند درباره فیلم آب ،باد ،خاک در ماهنامه فیلم و تحت سرپرستی او نوشته شده بود در اقدامی اگرچه دیر اما به جا در مطلبی تحت عنوان غلط کردم امیرو برگرد... از برخورد سالها پیش خود و همکارانش عذرخواهی کرد.اگرچه نمی توان به هر دو طرف ماجرا آنچنان خرده گرفت زیرا که هرکدام وظیفه ای بر عهده داشتند،یکی فیلم ساختن و دیگری نقدکردن...

بهرحال از اینکه می بینم بدلائل واقعا ناچیز دوستانی چون بروبیکر،منصور و اکتورز ترک کافه نموده اند دلگیر می شوم . شاید به نوعی خودم را هم مقصر می دانم که ماه گذشته با ترک موقتی کافه باعث شدم دوستانی که آن روزها با پیامهای خود مرا به حضور دوباره دعوت می کردند این بار خود غایب محفل باشند.

دوستان عزیز برگردید که جایتان واقعا خالیست ...

ازطرف دوستان کافه

والسلام علی من اتبع الهدی

بیش از یکسال است که گذر این شیخ پس از هجرت به سبزوار و نیشابور به این منطقه خوش آب و هوا افتاد و برخلاف آنکه کارم موعظه کردن و نصیحت نمودن است اما بر حسب تجربه در این محیط ساکت و با صفا استوار گردیدم که کم گویم اما گزیده. به همین خاطر است که شمارگان پستهایم تازه از رقم انگشتان یک دست عبور نمود و بیشتر در این محفل با توجه به شرایط مصرف کننده بودم تا تولید کننده و شاید به همین خاطر است که تا کنون ورشکسته نگردیدم.

اما اندر پس اوضاع و احوالات پیش آمده باید بعرض این پیرمرد دلسوخته و آن سروان سوری برسانم که ای برادران من بقول صفر بیگ این کارها حساب دارد ، کتاب دارد. نه این کافه صحنه هنرنمایی ماست و نه این محفل قیصریه و نه نوشته دوستان آن نغمه. ای سروان عزیز وقتی شهری شلوغ می گردد چشم همه به تجربه سیاست شماست نه به باتوم و دستبند. در این یکسال و اندی از مطالب بسیاری از دوستان سرشار گردیدم و درست می گویید که اینجا محل گذر است. یکی می رود و دیگری می آید اما ای سروان عزیز بیاد داشته باش که در ، هیچوقت به روی یک پاشنه نمی چرخد. و همه شاهدیم که در یکسال گذشته که برخی از دوستان قدیمی کافه رفتند همین دوستانی که اکنون غایبند و شما نه تنها قیصریه را برایشان به آتش نزدید بلکه با زبان بی زبانی فرمودید که بروند و خرم آنکه نغمه هایشان را کاربران بسپارند بیاد ، تنور کافه را گرم نگاه داشتند و همه را مستفیض دانش خود نمودند . اما غافلید که سایر دوستانشان مانند این پیرمرد و آن بتمن و آن سرهنگ و آن اشمیت دوست دارند نغمه های این دوستان را در کنار نغمه گرانش بشنوند. تا نغمه گری نباشد نغمه ای در کار نخواهد بود.

این کاربران که اینگونه تلاش می کنند تا دوستانشان را برگردانند شایسته تقدیرند نه تحریم و اخراج و بسیار متعجب گردیدم که در یکهفته گذشته هر پیامی که باب میل نبود از جعبه پیام حذف گردید و هر پستی که به مزاج خوش نیامد منهدم شد و از همه بدتر کاربرانی چون هانا اشمیت و سرهنگ آلن فاکنر که هریک با دلسوزی در پی گرم کردن این محفل بودند به کوره های آتش سوزی ژان والژن سپرده شدند و مورد بی مهری قرار گرفتند. چه تلاشی برای بازگرداندن کاربر محترمی مانند سم اسپید گردید که با نزدیک به 500 پست یادگاری ماندنی  از خود در این وادی بجای گذارد و اعتباری بزرگ به کافه و اکنون بیش از هفت ماه است هیچکس از او خبر ندارد؟

بگذریم. حال که کار از کار گذشته است پس بهتر آنست که بفکر چاره باشیم. این شیخ پیشنهادی دارد که اگر مقبول افتاد مدیران خود آنرا اجرا نمایند و اگر مقبول نیست و دوست دارید کافه به همین منوال گرم و پرحرارت باشد !!!! این پست را نیز حذف نمائید تا هرکس به کار و گرفتاری خود برسد. من پیشنهاد اعلام وفاق عمومی و وحدت مجازی را در کافه می دهم آنهم با برگزاری یک میتینگ مجازی.

پیشنهاد می کنم روز پنج شنبه چهارم دیماه از ساعت 22 لغایت 24 کلیه اعضای کافه با ورود به کافه یک رکورد تاریخی را از خود بجای بگذارند و در این وانفسا یکی از مدیران این میتینگ را از طریق ایمیل به کلیه کاربران غایب اعلام نماید. یک جشن آشتی در کافه. قطعا لزوما این امر باید توسط مدیران انجام بپذیرد زیرا آنان هستند که به ایمیل کاربران دسترسی دارند. البته منظور این شیخ از کاربران غایب فقط این سه عزیزی که اخیرا غروب نموده اند نیست. بلکه این میتینگ مجازی و جشن آشتی شامل کلیه کسانی که طی دو سال گذشته به هر دلیلی کافه را ترک نموده اند نیز می گردد. حال صلاح مملکت خویش خسروان دانند.

اگر صاحب کافه چنین پیشنهادی را می پسندند پس بهتر آنست که در ذیل همین مکان پستی مرقوم نمایند و با اعلام ساعت و زمان میتینگ مقدمات چنین جشنی را برپا نمایند و همچنین یکی از مدیران را مامور اطلاع رسانی از طریق ایمیل نمایند و اگر مخالفند پس آنگاه این پست را حذف نمایند تا قیصریه بیش از این شعله ور نگردد و کافه به طریقت خود عمل کند و دوستان در فراق یارانشان بسوزند و بسازند. و ما دل نگرانیم که مبادا کاربرانی چون زینال بندری که مشوقی چون بروبیکر را داشت روزی تردید نماید که مبادا سرنوشتی چون سم اسپید یا دیگر رفتگان در انتظارش باشد و اگر روزی در این محفل از موضوعی رنجیده خاطر شود هیچکس تره هم برایش خرد ننمایند؟؟؟؟

با اینحال بسیار خوشبین هستم تا اگر پیشنهاد این واعظ حراف جامه عمل بر تن کند و درست اجرا شود بتوان بسیاری از سفر کردگان را بازگرداند وگرنه ........

الاحقر

شیخ حسن جوری

30 صفر سال یکهزار و چهارصد سی و شش

با تشکر از دوستانی که در این مدت با ارسال ایمیل و یا اس ام اس مراتب قدرشناسی خود را نسبت به این حقیر اعلام و خواستار بازگشت بودند. از دوستان شنیدم که در فقدان ما هرکس حمایتی در کافه از ما کرد پیامش حذف شد . به هرحال مراتب تشکر مدیر سایت از منصور هم این شکلی است. آنهم جائی که برای کاربران دیگر، قیصریه را به آتش میکشد و شرایط را طوری پیش میبرد که نامبردگان درصورت بازگشت یک روز و یک شب باید وقت گذارند تا فقط به پیامهای خصوصی موجود در کافه پاسخگو باشند و حتی فرصت نکنند که برای دیگران بنویسند که اصولا بخاطر چه رفتند و بخاطر چه از ظلم به زنان و مظلومیت آنها صحبت کردند و اینکه چقدر مظلوم واقع شده اند. کاش جعبه پیام منصور را هم الان میدید تا ببینید که جز یک پیام سروان رنو پیام دیگری هم در آن می یابید یا نه یا حتی به تعداد تشکرهای ذیل نوشته کلاسیک عزیز (که خواهان بازگشت X  بودند ) و همینطور  نوشته شیح حسن جوری گرامی (که خواهان بازگشت چندین نفر مرد بودند) نگاهی بیندازید تا ببینید که مظلوم منم و مائیم ، یا شما ؟ منصور مدتهاست در این سایت غریب است. به پشت سر را که نگه میکنم  همه کسانی که با ما آمدند ، رفته اند. ... من ماندم و این حقیقت که دوستان قدیمم ( همچون واترلو ، ژیواگو  و ... ) چه راحت و بی بهانه د ل کَندَند و منصور حتی با بهانه هم نمیتواند دل برکَند. ... در این سالها من هم دل شکستم. هستند کسانی که در کافه از من رنجیده خاطرند. کدامیک از ما دلی در زندگی نشکستیم؟ جز شرمندگی چیزی در انبانم نیست.

بشکفد بار دگر لاله رنگین مراد
غنچه سرخ فرو بسته دل باز شود
من نگویم که بهاری که گذشت آید باز
روزگاری که به سر آمده آغاز شود
روزگار دگری هست و بهاران دگر
شاد بودن هنر است ، شاد کردن هنری والاتر
لیک هرگز نپسندیم به خویش
که چو یک شکلک بی جان شب و روز
بی خبر از همه خندان باشیم
بی غمی عیب بزرگی است که دور از ما باد
کاشکی آینه ای بود درون بین که در آن خویش را می دیدیم
آنچه پنهان بود از آینه ها می دیدیم
می شدیم آگه از آن نیروی پاکیزه نهاد
که به ما زیستن آموزد و جاوید شدن
پیک پیروزی و امید شدن
شاد بودن هنر است گر به شادی تو دلهای دگر باشد شاد

زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست.
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد
  
  (ژاله اصفهانی)

از مدیر محترم کافه میخواهم رنگ اسم منصور را مثل قبل همرنگ جماعت کند.  مرا به رنگ و ستاره نیازی نیست و دوست تر میدارم مثل بقیه دوستان باشم

حال که بحمدالله دوستان رفته بازگشتند، به توصیۀ یکی از دوستان وظیفۀ خود دیدم تا مواردی را یادآوری کنم.

فراموش نکنیم که ما کاربران و مدیریت محترم انجمن در یک صفیم نه در مقابل هم. مجموعۀ مدیران نیز بی هیچ چشمداشتی این انجمن را ایجاد کرده اند و از منافعی چون تبلیغات حاشیۀ صفحات گذشته اند. و علی رغم ناملایماتی که در این چند سال دیده اند، هنوز انجمن را حفظ کرده اند. شاید ما بعضی از روش ها را نپسندیم اما باید متوجه فشاری که با رفتن کاربران زبده بر مدیران وارد می شود نیز باشیم و همیشه جانب انصاف را نگاه داریم.

فراموش نکنیم که در بحران ها یکدل باشیم و با هم عمل کنیم و ضمن دفاع از دوستانمان، منظم و منضبط باشیم، چنانچه با تشکر از ارسال زاپاتای گرامی نشان دادیم همه خواهان بازگشت دوستانمان هستیم.

فراموش نکنیم که زندگی به حد کفایت بر ما سخت می گیرد، پس این لحظاتی را که در فضای مجازی در کنار هم هستیم، بر هم تلخ نکنیم.

خاک پای رفقا

پیرمرد

(۱۳۹۳/۱۰/۵ عصر ۰۷:۲۱)پیرمرد نوشته شده: [ -> ]

فراموش نکنیم که ما کاربران و مدیریت محترم انجمن در یک صفیم نه در مقابل هم.

این جمله جناب پیرمرد منو یاد یه فیلم انداخت که توصیه میکنم شما هم اونو ببینید. فیلم Das Experiment به کارگردانی اولیور هیرشبیگل که در سال 2001 به نمایش دراومد. این فیلم که برگرفته از یک تجربه روانشناختی واقعیه یه تعداد آدم معمولی رو نشون میده که در ازای مبلغی پول به یه زندان منتقل میشن تا نقش زندانبان و زندانی رو بازی کنند. بعد از چند روز این افراد اونقدر در نقش خود فرو میرن و خشونت به خرج میدن که آزمایش کننده مجبور میشه قبل از پایان مهلت مقرر آزمایش رو متوقف کنه. این فیلم بر اساس یک تجربه واقعی که توسط یک روانشناس آمریکایی بنام فیلیپ زیمباردو انجام شد ساخته شد که میتونید جزئیات بیشتری از اون رو در اینجا بخونید. این آزمایش نشون میده که آدم ها می تونند حتی در شرایط غیر واقعی و مجازی به اصطلاح جوگیر بشن و چنان در نقش خود فرو برن که فراموش کنند فارغ از تمام تفاوت های شغلی و نژادی و جنسی (در اینجا رنگ ها و ستاره ها) همه انسان هستند و شرط اول برای هر کار و هر وظیفه ای انسانیته. امیدوارم از فردا که شروع هفته ای تازه است همه ما اتفاقات پیش اومده رو فراموش کنیم و دوباره مثل گذشته دوست و در کنار هم باشیم.

پ ن: نسخه آمریکایی این فیلم هم با نام The Experiment در سال 2010 ساخته شد که آدرین برودی و فارست ویتاکر در نقش اصلی فیلم ظاهر شده اند . نسخه آلمانی باارزش تر و نسخه آمریکایی اکشن تره. هر دو فیلم هم در سایت تاینی موویز موجودند. ببینید و ما رو هم دعا کنید.

بازهم سلام

روزهای اولی که پا در این کافه گذاشتم خاطرم هست منصور خان در یکی از جستارها معمایی را طرح نمودند. پس از رد و بدل شدن چند پست بین بروبیکر و بانو و منصور چون داشتیم به یکی از فرضیه های مجهول  علم ریاضیات برمی خوردیم من برای اتمام بحث و با توجه به عدم شناختم از اعضای کافه برای ختم کلام و و ادامه ندادن بحثی که نتیجه نداشت بدون آنکه منظوری داشته باشم خطاب به منصورخان نوشتم راستی از دوبله چه خبر و در ادامه برای مزاح و حسن نیتم یکی از شکلکهای متداول را برایشان ارسال نمودم.

منصور خان بِدِل گرفتند و ابراز ناراحتی نمودند. بلافاصله هم در پیام خصوصی و هم در پی نویس پستم برای ایشان نوشتم قصد من خدای ناکرده تمسخر نبوده است  و موضوع بین ما ختم بخیر گردید. پس از آن مدیر محترم سایت پیامی خصوصی برای بنده ارسال کردند که حتما از منصور خان عذر خواهی کنید و از ایشان دلجویی نمائید زیرا به هیچ قیمتی حاضر نیستند موجبات کدورت ایشان فراهم گردد. (البته قبل از رسیدن  پیام این سوتفاهم برطرف گردیده بود) . همچنین متذکر گردیدند که در برخورد با پیشکسوتان کافه زین پس از جملات طعنه آمیز استفاده ننمایم . بر خودم بالیدم که در سایتی قلم می زنم که مدیران با چه همتی از کاربران برجسته خود حمایت می کنند و تاب هیچ سوتفاهم یا دلخوری را برای کاربران خود ندارند. با خود گفتم چنین حمایتی ستودنی است و با چنین سیاستی قطعا این سایت هر روز نسبت به روز قبل پر بارتر خواهد شد.

اما همه چیز بعد از وقایع پیش آمده برای زاپاتا برای بروبیکری که سرش در لاک خودش بود و هیچگاه اسیر مسائل حاشیه ای نمی گردید رنگ و بوی دیگری گرفت . نمی خواهم تکرار مکررات نمایم و دوستان را بیاد روزهای گذشته بیاندازم. زاپاتا دلشکسته برگشت. نه بخاطر بحثی که با فرانکنشتاین داشت بلکه بخاطر عدم حمایت کسانیکه او از آنها انتظار حمایت داشت. متاسفانه همزمان ماجرای پست جناب سرهنگ پیش آمد. پستی که نه تنها از نظر بنده بلکه از نظر هر خواننده ای بجز افرادی که در پستشان به صراحت از آنها نام آورده بود  مملو بود از تعریف و تمجید از مظهر ادب و ادبیات کافه سرکار خانم لمپرت و اینکه دوستان را دعوت نموده بود تا ایشان را الگو و سرمشق خود قرار دهند. در این وانفسا من و امثال من نیز فقط و فقط و فقط نظر و شیوه های خود را در باب موضوعی نه چندان مهم که بلکه از نظر من بسیار مهمِ تشکر نمودن ابراز نمودیم. نظری که در آن بسیار شفاف به شیوه های خود در خصوص تشکر کردن پرداختم و در آنجا گفتم تشکر کردن در تفکرات و عقاید من نه تنها اختیاری نیست بلکه یک وظیفه است و هیچگاه کسی را که تشکر کردن را یک اختیار می داند شماتت نکردم زیرا او نیز عقاید خود را دارد. اما ظاهرا عقاید من در لفافه مورد شماتت قرار گرفت.

بگذریم ، این وقایع نیز موجب  دلخوری یکی دیگر از ارکان کافه گردید که شخصا بسیار متاسف گردیدم اما خوشبختانه خیلی زود ختم بخیر گردید. اما آنچه موجب مسرت بروبیکر گردید این بود که مدیران عزیز با مدیریت صحیح باعث گردیدند تا کافه یکی از بهترین کاربران خود را از دست ندهد. مضافا اینکه اغلب کاربران یک تشکر عظیم به جناب سرهنگ آلن فاکنر بدهکار شدند زیرا اقدام ایشان باعث گردید تا سرانجام تکلیف یکی از اضلاع مدیریتی کافه که باید خیلی پیش تر از اینها اقدام می گردید مشخص گردد. به پاس بازگشت سرکار خانم لمپرت جستاری جدیدی را آغاز نمودم و به ایشان تقدیم نمودم و همچنان مبهوت بودم که آیا من بغیر از بیان نظرم ناخواسته خطایی نموده بودم یا خیر که متاسفانه به هیچ نتیجه ای  نرسیدم.

اما آنچه موجب کدورت برخی از دوستان گردید مواضع دوگانه ای بود که کادر مدیریتی کافه در خصوص کاربرانش در موضوعات اخیر در پیش گرفته بود. با وجود تمام احترامی که برای کلاسیک محترم قائل هستم ایشان را پدر معنوی کافه می دانم. اما ضمن شایسته دانستن اقدام ایشان این شائبه را در من برانگیخت که این پدر برای مفقود شدن یک فرزندنش نام او را در روزنامه آگهی نمود و برای یافتنش به همه جا سر زد اما برای فرزند دیگرش در خانه نشست و گفت خودش برمی گردد.

با اینحال بنده خود را در حدی ندیدم که بخواهم وارد این موضوع شوم و اگر در پروفایلم اعلام غیبت نمودم بخاطر چنین مسائلی نبود. بلکه بخاطر آن بود که پس از این مسائل جو بدی بر کافه مستولی گشت بطوریکه هر پیام یا پستی ولو ساده در اینخصوص بدون اطلاع ذینفع حذف می گردید. بنده پستی را در سه خط در جستار سوته دلان که اساسا به همین منظور استارت خورده یود ارسال نمودم و در آنجا نوشتم از غیبت زاپاتا و منصور ناخشنودم و تا زمانی که برنگردند سکوت اختیار می کنم و از خواندن پستهای سایر کاربران لذت خواهم برد و هرگز قصد غیبت نداشتم اما متاسفانه دقایقی بعد این پست حذف گردید. و من بسیار متاثر گردیدم.

با خود گفتم ما اهالی هنر دوست به اندازه کافی در جامعه واقعی خود از سانسور و عدم  اجرای آزادی بیان به حد کافی رنج می بریم اما در گوشه ای دنج در کافه ای که اختیارش دست خودمان است اجازه بیان نظرات خود را به خودمان نمی دهیم. همیشه اعتقاد داشتم پستهای کاربران در فرومها فقط باید به سه دلیل حذف گردد 1 - سیاسی باشد 2 - نوهین و یا از کلمات رکیک استفاده شده باشد 3 - اسپم باشد. براستی پست بروبیکر شامل کدامیک از بندهای بالا میگردید. آیا بروبیکری که از 270 پست خود تعداد پستهای کمتر از 10 خطش به تعداد انگشتان یک دست نمی رسد اینبار این حق را نداشت تا یک پست سه خطی ارسال نماید و از مدیرانش بخواهد تا زمان عدم غیبت دوستانش ترجیح میدهد سکوت کند؟ آیا باز باید کارآگاه دیگری معرفی می کرد؟ یا زندگینامه هنرمند دیگری را می نگاشت و یا شاید یادی از سکانس یک اعدامی دیگر؟

اسکورپان عزیز درست گفت و اتفاقا دست گذاشت به روی یکی از فیلمهای مورد علاقه من. اما با این تفاوت که واقعا چه کسانی جو گیر شدند. آیا تحریم هانا اشمیت و سرهنگ برای مدتی کوتاه آنهم صرفا به گناه حمایت از دوستانشان موجب تنبیه آنان گردید؟ مگر نه آنکه این تحریم برایشان اعتبار آورد و محبوبیت ( نگاهی به تعداد و دلایل اعطای اعتبار های دریافتی آنان طی یکهفته گذشته بیاندازید)  باور کنید اگر صاحب چنین سایتی بودم از اینکه چنین کاربرانی دارم که در حمایت از یکدیگر از هیچ کوششی دریغ نمی کنند به خود می بالیدم. این کاربران شایسته تحسینند که پایه های دوستی بین شان در قابهای مانیتورشان چنان مستحکم است که بدون اینکه یکدیگر را دیده باشند اینگونه به پای هم می ایستند.

اینگونه دوستیها و حمایتها بین کاربران ، سایت را مانند یک دژ از بروز هرگونه آسیبی در امان می دارد. اگر کاربران نسبت به عدم حضور دوستانشان بی تفاوت بودند باید غصه می خوردیم و فاتحه سایت را می خواندیم. بنظر من کلاسیک محترم باید به وجود چنین کاربرانی افتخار نماید و بداند تا وقتی چنین کاربرانی در سایت هستند که برای هم نگرانند همیشه رونق و صفا و صمیمیت و اقتدار در سایت موج خواهد زد و درب چنین کافه ای را هیچکس نمی تواند ببندد. امیدوارم از این پس مدیران و صاحبان سایت در نحوه و دیدگاه خود کمی مهربانتر گردند و از چنین ابزاری (حمایت کاربران از یکدیگر) برای پیشبرد سایت استفاده نمایند  نه خدایی نکرده مقابله با سایت.

 وقتی زاپاتا و منصور و در پی آنها آکتورز محترم رفتند و عدم حمایت مدیران را از خود را دیدم واقعا دیگر تمام انگیزه های حضورم  در اینجا از بین رفت. زاپاتای عزیز ایمیلی برایم ارسال نمود. مشغول پاسخ دادن به ایمیل ایشان بودم که روز جمعه یک sms از منصور عزیز دریافت نمودم. ایشان جمله ای بمن گفتند که پاسخ من فقط یک جمله بود : به روی چشم. امروز که برگشتم فقط می توانم بگویم از اینکه دوستانی مانند منصور و زاپاتا و آکتورز و رهگذر و اسپونر و بتمن و پیرمرد و اشمیت و سرهنگ و شیخ و ....... را در فضای مجازی (که بنظرم دیگر خیلی هم مجازی نیست) دارم که وقتی نیستم برایم نگرانند و برای یکدیگر دلتنگ می شوند خوشحالم.

من به همین دلیل برگشتم

و این بهترین دلیل برای هر برگشتنی است.






پ.ن: بنده سعی نمودم در این پست خدائی ناکرده نه به کسی توهین نمایم و نه موجبات تشویش اذهان کافه نشینانم را فراهم آورم. بلکه درد دلی بود که لازمه بازگشتم را محیا نمود. پس چنانچه نیاز به ویرایش یا حذف داشت لطفا از قبل با بنده مشورت شود تا بیش از این موجبات آشفتگی اعصاب یکدیگر را فراهم نیاوریم





(به ترتیب بازگشت کاربران / علامت + به معنای پیوند دوباره دوستیهاست)

زاپاتا + پیرمرد + خانم لمپرت + منصور + آکتورز + برو بیکر


ابتدا بنده هم به نوبه خود ورود مجدد تمامی رفتگان بالاخص بروبیکر گرامی را خیرمقدم عرض میکنم. قراربودجهت حفظ آرامش بازیافته کافه مرقومه ای را که قول داده بودم در تشکر از دوستان و مختصرا درباب رفت وبازگشتم تقدیم نمایم تبدیل به پیغام خصوصی نموده وتک تک بعرض برسانم که انجام وظیفه شد. اما ظاهرا باید در پاسخ به سخنان بروبیکر گرامی مسایلی اینجا مطرح شود .

1- فرمودید علت کدورت پیش آمده را نمیدانید. دریک کلام انتظار داشتم همانگونه که از مطالب ارزنده سرهنگ در باب تشکر ،حمایت نمودید این را هم موکدا اضافه بفرمایید که آوردن اسامی کاربران ومقایسه و آمارگیری از آنها بدون رضایت خودشان صحیح نمیباشد. والسلام ... (چنانچه شبهه ای باقی است در پیام خصوصی در خدمتتان هستم)

2- شما من و همه کاربران پیش از این شاهد رفتن سم اسپید ، بانو، رزا،دزیره آشیل و خیلی فعالان دیگر به هر دلیلی ...بودیم اما راستی چرا این حمایت بقول شما پیش از این از آنان صورت نگرفت؟ چرا وقتی بانوی گرامی پس از مباحثاتشان دیگر به کافه سر نزدند. مسئولی توضیحی نداد و کمپینی هم آن زمان برای حمایت از خانم مدیر ایجاد نشد چرا؟؟؟ واضح است چون بنده  خانم لمپرت رفتنم و علتش را(درست یا غلط) علنی وصادقانه اظهار نمودم. آنقدر هم شهامت این را دارم که بگویم در پیامهای خصوصی نیز از مدیران درخواست کمک کردم. چون آنقدر کافه را دوست دارم که قادر نبودم همینطوری بی خداحافظی راه نامعلومی درپیش بگیرم و بروم... بشوم مثل خیلی رفتگان دیگر که نه کمپینی برای بازگشتشان ترتیب داده شد ونه اکنون نامی از آنها برده میشود.

3- این کافه در حال حاضر 5794 عضو دارد. غالبا قریب 60 الی 70 کاربر آنلاین مهمان دارد که عمدتا اعضای کافه اند. منکر این نیستم که نفرات پرچمدار حمایت ازشما عزیزان،  در بین اعضای کمپین مشهور ومحبوب شده اند خودم هم دوستشان دارم. اما همانطور که میدانید اعطای اعتبارات هم بخشی از همین محبوبیت سرچشمه میگیرد (درست مثل تشکر بنا به اعتقاد شما) .ما کاربر گل خوش اخلاقی را داریم که 35 اعتبار و 38 ارسال داشته است. بنابراین اینگونه دوستی ها وحمایت کاربران از یکدیگر البته منافعی هم دربردارد . میپردازم به امرحفاظت ازدژکافه اول باید مشخص کرد حفاظت دربرابر چه چیزی؟ چه کسی؟ مدیران؟! صاحب کافه؟ کاربران عاصی؟دشمن بعثی؟...وانگهی اگر هم تهدیدی در میان باشد به اعتقاد شخصی من ، دژ کافه با تمامی 5794 بلوک بتونی پایدار میماندوانشالله روزبروز ستون آن بالا وبالاتر میرود.یادمان باشد پیش از ورود من و شما مسایلی در کافه اتفاق افتاد که منجر به رفتن تعدادبسیاری کاربر واقعا فعال و فرزانه شد ویابرخی هم رفتند که وبلاگ خویش را آباد کنند. سر کافه چه بلایی آمد؟ منارجنبان شد یا مثل برج پیزا،خم گردید؟ خیر بقوت خویش باقی ماند. الحمدلله

درجریان اتفاقات اخیر سرجمع و خوشبینانه سی نفر در تکاپو بودیم. سی نفر دیگر شاهدان خاموشی بودند که تنها خواهان بازگشت آرامش به کافه بودند...آرامش چیزی که بیش از همه جویای آن درزندگی پراسترس امروزی هستیم.

اخیرا که افتخارنیابت موقت مقام بانو رایافته ام چندین کاربر محترم و عزیز بی آنکه هیچگونه آشنایی از قبل با بنده داشته باشند می آیند وبرای ویرایش بخش دانلودو... درخواست کمک میکنند.بنده نام این گرامیان را تنها در پستهایشان خوانده ام و بس ... آرام ، متین ، بی حاشیه و آبی، باوجودیکه  وقتی میروم پستها رابررسی میکنم میبینم چقدر تلاششان در گذشته عالی و بی ادعا بوده و همتشان بالاست. اما باوجود ارسالات غنی فراوان حتی بعضا اعتبارشان به بیست هم نرسیده است به نظر بنده همانگونه که باید قدر کاربران حامی یکدیگر را دانست صدبرابر باید قدر شاهدان خاموش را دانست که نه تشکر نه اعتبار و نه رنگ میخواهند تنها به اعتقاد من جویای آرامشند .  دست در دست هم بیاییم آرامش را از یکدیگر دریغ نکنیم ...

ما گوشه نشینان خرابات الستیم

تا بوی می ای هست در این میکده مستیم

روزها و شبهای تلخ و شیرین و پر استرسی رو پشت سر گذاشتیم....با رفتن خانم لمپرت نگران و دستپاچه شدیم..تعجب کردیم از برآشوبی ناگهانی ایشان از مدیریت کافه خواهش کردیم ایشان را بازگردانند..خدا رو شکر ایشان برگشتند و ماهم مسرور و شادمان پیش از ایشان پیرمرد و زاپاتا هم برگشته بودند در دهانمان قند آب میشد که ناگاه دیدیم  کنار اسم منصور و بروبیکر علامت غایب درج شده است! باورمان نمیشد...چندی بعد اکتورز هم که ریه هامان بادود و دمش خو گرفته بود اعلام وفات! کرد...یعنی چه؟ چه خبر شده؟ دوباره تلخکام و نگران شدیم... دوستان غایبمان را یاد کردیم و بعضا تنبیه! هم شدیم..سراغ دوستان غایب را از سایر دوستان گرفتیم..شماره تلفنی..ایمیلی چیزی؟ از کنترل پنل دوستان به ایشان ایمیل فرستادیم خوشحال از اینکه صدای خودرا به گوش دوستان غایب رسانده ایم بعدا فهمیدیم  که امکان ارسال ایمیل از داخل کافه به کاربران مسدود شده است و ما در واقع در پیت حلبی داد زده ایم...دل و دماغ آمدن به کافه را از دست داده بودیم..اول گفتم من هم خداحافظی کنم اما بعد دیدم که من کاربر معمولی بود و نبودش برای بقیه یکسان است  و غیبت من به چشم کسی نمی آید پس گفتم باشیم شاید کاری از دستمان برآمد خواستم  بمب به خودم ببندم و تاپیک انتحاری بزنم دوستان نهی کردند .... تا اینکه بالاخره زحمات دوستان و همکاری مدیران کافه جواب داد و دوستان غایب به جمع کافه نشینان برگشتند.....خدارا شکر!

می گویند بیماری که مرا از پا نکشد قویترم می کند! اتفاقات اخیر یقینا باعث افزایش میزان صمیمیت ،دوستی و استحکام روابط اعضای کافه شد...از مدیران سایت هم ممنونیم بدون شک انها هم در این چند وقت اذیت شدند به قول پیرمرد کاربران و مدیران کافه در یک صف هستند و هر دو دلشان برای کافه می تپد هر چند ممکن اسن در این میان سیاستی غلط اعمال شود یا ...

به امید روزهای بهتر برای کافه کلاسیک!mmmm:




پ.ن1:ابتدا خواستم به تک تک دوستان از سفر برگشته پیام خصوصی بزنم و تبریک بگویم و گله گذاری و ....اما دیدم این جور بهتر است. هم مقدم دوستان را گرامی داشته ایم هم با بقیه دوستان گپی زده ایم!

پ.ن2: تلاش کنیم سایر دوستان رفته هم برگزدند رزا...بهزادستوده....رامین جلیلوند ..ناخداخورشید ...دزیره و......

راستش مدتها بود که می خواستم یادی از دوستان رفته از کافه - یا بعبارتی دل کنده - کنم که با بسته شدن تاپیک مفید مفقودین و گمشدگان کافه به دلائلی که دوستان به آن واقفند میسر نشد. با این که با افزایش تاپیکهای غیر ضروری مخالفم اما وجود چنین جایی برای کافه الزامی و مفید است . اما تا جایی که حواشی بر اصل سایه نیندازد...

دقیقا 18 روز دیگر ،یکسالی می شود که یکی از بانوان گرامی و فرهیخته در کافه حضور نیافته است. بانویی که غالب ارسالهایش خاطره انگیز و ماندگار بود . متانت و ادب ایشان مثال زدنی و تواضعشان بی بدیل بود. بانو رزا ازخود تاپیک برنامه های دهه 70 را بیادگار گذاشت که مرور نوشته های ایشان سرشار از خاطره هاست. آرزو می کنم این بانوی گرامی هرجا که هستند بسلامت باشند و بدانند که یادشان برای دوستان کافه همیشه جاودان است.

از تیرماه 90 تا مردادماه 91 بانوی جوان و پرشوری بنام آوینا در کافه حاضر بود که متون پراحساسش حال و هوایی خاص به کافه داده بود. معمولا به تمام تاپیکها سرک می کشید و گاهی هم با قلم شیوایش مطالب زیبایی را می نگاشت . اگر چه دو سال و نیم است که ایشان دیگر در کافه حضور ندارد و هیچگاه هم دلیل غیبت ناگهانی اش را ندانستیم ،اما خوشبختانه نوشته های زیبایش در حافظه کافه برایمان بیادگار مانده است...

http://cafeclassic4.ir/user-2421.html

با سلام

عکس زیر متعلق از به یکی از کاربران کافه بنام جو برادلی. نامبرده از تاریخ 94/11/5 از کافه خارج و تا کنون مراجعت ننموده است. طی دو ماه گذشته به فوران پستهای ایشان در جستارهای سکانس آخر و زوجهای ماندگار عادت کرده بودیم. نامبرده پایه گذار جستار سینمای رزمی در کافه می باشد. امیدوارم نامبرده در هر کجا که هستند دوستان خود را در کافه از سلامتی خود با خبر سازند.

ارادتمند

بروبیکر

صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8
آدرس های مرجع