تالار کافه کلاسیک

نسخه کامل: برنامه های دهه 60
شما درحال مشاهده محتوای قالب بندی نشده این مطلب هستید. نمایش نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28

از فیلمهای تاثیرگذار دهه شصت، پخش شده از کانال یک میشه به فیلمهای پدر سالار  و هلن کلر اشاره کرد.

فیلم ایتالیایی پدر سالار Padre padrone ساخته برادران تاویانی، فرزندان خلف سینما گران نئور آلیست ایتالیا، به سال 1977 داستان روابط پدر و پسری روستائی رو روایت میکنه که پسر تحت سلطه پدر مستبدشه..تک تک صحنه های فیلم میتونه سکانس ماندگاری باشه از به تصویر کشیدن زندگی توسط برادران تاویانی. جالبه که داستان از زبان پسر، گوینو لدا، برگرفته از رمان سرگذشت زندگی خود نویسنده، گفته میشه. اگه بشه فیلم رو بدون دخالت احساسات برای چندین بار تماشا کرد؛ در هر تماشا، نکات جالبی رو میشه درک کرد. برخورد خشن پدر وقتی که پسر از قوانین ساختگی پدر سرپیچی میکنه و این خشونت تا سنین جوانی پسر ادامه پیدا میکنه نشانگر تاثیر تفکر بر زندگی و غلبه سنت کورکورانه بر آزادیه. هر لحظه به همراه پسر منتظر رهائی هستی ولی ظاهرا راه نجاتی وجود نداره حتی اگه پدر از رفتارش برگرده شاید ناظر فاجعه ای باشی.

دوبلور نقش پدر، ایرج رضائی دوست داشتنی بودند.       http://www.imdb.com/title/tt0076517/

پدر......پدر 2

 و فیلم سینمائی هلن کلر،The Miracle Worker، محصول 1962 روایتگر زندگی هلن کلر بود که بیشتر داستان رو به نقش بینظیر پرستار سالیوان در گشایش دریچه های جهان به روی دختری بدون حس بینائی و شنوائی ولی باهوش و با استعداد اختصاص میداد. آن بنکرافت این نقش رو به زیبایی هر چه تمامتر ایفا کرده.    http://www.imdb.com/title/tt0056241/

آن

 هر دو فیلم ارزش تماشای چندین باره بدون در نظر گرفتن سال ساختشون رو دارند..با اینکه میدونیم پایان هر دو قصه چیه ولی هر دو فیلم نقش آموزش و تربیت و تفکر انسانها نسبت به هم رو به زیبائی هر چه تمامتر بیان میکنند.

پدر مادرا در دهه 50 و 60 برای فرزندانشون سری کتاب های به من بگو چرا  - مجله دانستنیها و دانشمند می خریدن . و کتاب های مختلف مثل شاهنامه منثور و مصور . یا نوار قصه .

والدین الان چی می خرن ؟ idont

(۱۳۸۹/۱۱/۱ عصر ۰۱:۰۳)هری لایم نوشته شده: [ -> ]

پدر مادرا در دهه 50 و 60 برای فرزندانشون سری کتاب های به من بگو چرا  - مجله دانستنیها و دانشمند می خریدن .

برای ما بهترین کتاب آن زمان یعنی  قصه های خوب برای بچه های خوب رو می خریدن . عجب کتاب هایی بود . فکر کنم بیشتر از 10 جلد بود.  داستان های خیلی شیرینی داشت . اون داستان خر برفت و خر برفت هیچوقت از یادم نمی ره !

والدین الان چی می خرن ؟ idont

ما که هنوز جزو والدین نشدیم. لطفا والدین کافه بیان بگن که برای بچه هاشون چه می خرن . [تصویر: 129fs409511.gif]

(۱۳۸۹/۱۱/۱ عصر ۰۴:۲۴)هری لایم نوشته شده: [ -> ]

اواسط دهه 60 سریال برادران شیردل یادتون هست ؟ در برنامه کودک شبکه 2 پخش می شد .

یکی از برادران شیردل الان در کافه خودمون حی و حاضر است :  اسکورپان شیردل عزیز  .

يه فكر بكر

همانطور که دوستان می دانند شروع تاپیک برنامه های دهه شصت با همت دشمن مردم عزیز و با معرفی برنامه همیشه ماندگار مسابقه هفته با اجرای برترین مجری عالم هنر ایران استاد منوچهر نوذری آغاز شد . به شخصه برای من به یاد ماندنی ترین برنامه دهه شصت برنامه ماندگار مسابقه هفته است با اجرای دریغ انگیز استاد منوچهر نوذری . تسلط به اجرا، حاضر جوابی بی نظیر و تکه کلامهای زیبا و به یادماندنی استاد، که حقیقتا بدون استاد این برنامه معنایی نداشته و ندارد. تکه کلام سیزده ساله ها را نیفتن بیان تو این برنامه – از خودت در نیار اونیکه تو فیلم بود را بگو و...

[تصویر: 1296407561_85_813161e84b.jpg]

 خاطرات شیرین گذشته : در دوران مدرسه، معلم ادبیات فارسی ما انسان بسیار فرهیخته و لوطی منشی بود به نام استاد یاسینی . تسلط ایشان بر زبان ادبیات فارسی کم نظیر بود . یکی از شاگردان ایشان در کنکور سراسری ادبیات فارسی را صد در صد زده بود .

یکی از درسهایی که از استاد یاسینی به یاد دارم اینکه می گفت: بر خلاف زبان عربی، در زبان فارسی برای مونث "ه" تانیث وجود ندارد و در زبان فارسی نوشتن عبارت مرحومه برای خانمها اشتباه است  و صحیح آن مرحوم است که متاسفانه امروزه بسیار رایج شده و حتی در تیتراژ سریال مختارنامه هم این اشتباه مشاهده می شود .

اگر یادتون باشه در مسابقه هفته استاد نوذری می پرسید کدامیک از گزینه های زیر درست است و سه گزینه را نام می برد که در برنامه های اولیه، شرکت کننده اول می گفت گزینه یک بعد استاد نوذری می گفت نه و طرف یه چراغش می سوخت و نفر بعدی می گفت گزینه دو استاد نوذری باز می گفت نه و این شرکت کننده هم یه چراغش می سوخت و نفر سوم با خوشحالی گزینه باقیمانده و سوم را می گفت و در کمال تعجب استاد نوذری می گفت نه، هر سه تاش درسته . در برنامه های بعدی اکثر شرکت کننده ها که موضوع را فهمیده بودن، در جواب این نوع سوالها می گفتند هر سه تاش درسته و امتیاز می گرفتند .

استاد یاسینی که از دیدگاه یک استاد ادبیات به برنامه ها نگاه می کرد، همیشه از طراحان سوال این مسابقه خرده می گرفت که هنگامی که شما می گویید کدامیک از گزینه های زیر صحیح است فقط یک گزینه می تواند صحیح باشد و طرح این سوال از لحاظ دستور زبان فارسی کاملا غلط و غیر قابل قبول است.

 خاطره و شرکت خانم دزیره در مسابقه هفته باعث شد یاد این خاطره بیفتم . در دوران راهنمایی معلم جغرافی ما شخصی بود به نام آقای فریس آبادی . ایشان در برنامه مسابقه هفته شرکت کرده بود و در اون مسابقه سوم شدند و بعنوان جایزه تنها یک خودنویس جایزه گرفته بودن و اگه حافظم یاری کنه مطابق رسم برنامه، سه نفر اول هر برنامه مجددا در برنامه بعدی هم حضور پیدا می کردن که معلم ما هم در برنامه بعد، اواسط برنامه، از مسابقه حذف شده بود. گاهی در این برنامه دو سه نفر با هم لج می کردن و هی از همدیگه می پرسیدن و در آخر همشون حذف می شدن و افرادی که خیلی شایسته نبودند برنده مسابقه می شدند و باز هم این برنامه درس بزرگی به ما می داد که  لج و لج بازی نتیجه ای جزء ضرر و زیان برای ما ندارد .

یکی از جذابترین قسمتهای مسابقه هفته قسمت پایانی و پخش فیلمش بود و این سوال و حسرت در دل من بود که چرا این فیلمهای جذاب و بسیار زیبا رو به طور کامل برای ما پخش نمی کنند.

اگه اشتباه نکنم یه برنامه دیگه هم بود به نام سینمای هفته که پنج شنبه شبها پخش می شد و تا حد امکان، بهترین فیلمهای ممکن را نشان می داد و نقد و بررسی پایانی فیلم توسط اکبر عالمی نازنین هم که عالمی داشت برای من . حقیقتا یاد آن ایام بخیر .

بدون تردید، اگر بار دیگر متولد شوم، دوست دارم در دهه شصت زندگی کنم.

دوستدار شما دلشدگان

اسم اون برنامه بود هنر هفتم . با اجرای اکبر عالمی که از 68  تا  آخر 71  پخش می شد . از فیلم هایی که در اون برنامه پخش شد و من یادم مونده میتونم به داستان توکیو – سن میکله یک خروس داشت - بانی لیک گم شده – انتخاب هابسن – جاده – رم شهر بی دفاع  و مرد سوم اشاره کنم . گنج های سیه را مادره هم اگر درست یادم باشه برای اولین بار در این برنامه پخش شد .

شبی که مرد سوم پخش می شد ,  میهمان برنامه خسرو سینایی بود . بعد از پخش فیلم تحلیل خودشو شروع کرد  و در قسمتی از صحبت هاش به این موضوع اشاره کرد که نما های زیادی از این فیلم کج و مووج فیلمبرداری شدن اما تا این حد از این فیلم تجلیل به عمل اومده . آیا اگر من ( سینایی ) هم فیلمی بسازم و همین کارو انجام بدم ,  تا این اندازه  "به به چه چه" صورت می گیره ؟ !

اکبرعالمی سال ها قبل تر در اواخر دهه 50 برنامه فانوس خیال و در اوایل دهه 60 برنامه آن روی سکه رو اجرا می کرد . برنامه آن روی سکه چندین  قسمت بود و هر قسمت به یک مقوله سینمایی می پرداخت . یک قسمت مخصوص تروکاژ بود . یادمه بخش هایی از یک فیلم علمی تخیلی قدیمی پخش شد و از نظر تکنیکی مورد بررسی قرار گرفت . من ,  برادرم و همه بچه های فامیل در خونه مادر بزرگم این قسمت رو دور هم دیدیم . چقدر لذت بخش بود .  

قسمتی دیگر از برنامه آن روی سکه درمورد انیمیشن بود . در اون برنامه قسمتی از تام و جری پخش شد که در اون  تام پیانو می زد و پس از کلی تلاش وقتی به مرور می خواست موزیک رو با یک اوج تمام کنه ,  جری که در داخل پیانو قایم شده بود ,  با اهرم کلید ها بازی می کرد و باعث می شد تام دوباره با عرق ریزی فراوان مجبور شه باز نواختن رو ادامه بده و دوباره موزیک رو به اوج برسونه . بعد از چند بار تلاش و ناکامی ,  سر انجام با هر بدبختی بود تام از پس پایان اجرای تک نوازی پیانو بر اومد و صدای تماشاگران و صوت و تشویق ,   سالن رو برداشت اما تام از شدت خستگی به زمین ریخت و کف سن به توسط تام مفروش شد .

قسمت دیگه ای  از آن روی سکه در خصوص دوبلاژ بود و همچنین   درمورد گریم  .  این برنامه سال 61 یا 62 بصورت هفتگی پخش می شد و موزیک تیتراژ اون یکی از جاودانه ترین قطعات موسیقی ساخته یوهان سباستین باخ بود .

برنامه دیگه ای در سال 67 پخش شد به نام سینمای کمدی با اجرای جمشید گرگین . خیلی دلنشین بود . به خصوص که  سال ها بود در تلوزیون ( تقریبا از 63 به بعد ) به دلایل مختلف توجه چندانی به سینمای کمدی نمی شد .

برای اولین بار قسمت هایی از فیلم های کمدین های بزرگ سینما رو می دیدم . کسانی که فقط اسمشونو شنیده بودم یا عکسشونو در مجله فیلم دیده بودم .

 مکس لندر – هری لنگدون – باد ابوت  و لو کاستلو ...

 

 

(۱۳۸۹/۱۱/۱۱ صبح ۱۲:۴۵)هری لایم نوشته شده: [ -> ]

شبی که مرد سوم پخش می شد ,  میهمان برنامه خسرو سینایی بود . بعد از پخش فیلم تحلیل خودشو شروع کرد  و در قسمتی از صحبت هاش به این موضوع اشاره کرد که نما های زیادی از این فیلم کج و مووج فیلمبرداری شدن اما تا این حد از این فیلم تجلیل به عمل اومده . آیا اگر من ( سینایی ) هم فیلمی بسازم و همین کارو انجام بدم ,  تا این اندازه "به به چه چه" صورت می گیره ؟ !

نمای اریب یا کج (Dutch tilt, Dutch angle, oblique angle, German angle, canted angle, or Batman Angle):

نمایی است که دوربین فیلمبرداری به صورت موازی با زمین قرار ندارد و اصطلاحا تراز نیست. یکی از خصوصیات این نما، پویایی نماها و بالا بردن تمپوی بصری نماهاست (Dutch = Deutsch).

نحوه مونتاژ این نماها معمولا بدین شکل است که در هر برداشت شیب دوربین معکوس شیب قبلی است، به عنوان مثال برداشتی که به سمت چپ کج شده است با برداشتی به سمت راست دنبال می شود و الی آخر.

این نماها بطور گسترده در اکسپرسیونیسم آلمان برای به تصویر کشیدن جنون، ناآرامی، بیگانگی و سردرگمی استفاده می شدند.

استفاده گسترده از این نماها در فیلم مرد سوم برای تاکید بر بیگانگی شخصیت اصلی در محیطی که در آن قرار گرفته است می باشد.

در واقع فیلم نوآر ریشه در اکسپرسیونیسم آلمان دارد و ادامه دهنده راه آن می باشد. مرد سوم یکی از بهترین فیلم های نوآر و یکی از بهترین فیلم های تاریخ سینماست.

خسرو سینایی فارغ التحصيل آكادمی هنرهای نمايشی وين در رشته كارگردانی و فيلمنامه نويسی و فارغ التحصيل رشته تئوری موسيقی از كنسرواتوآر موسيقی وين می باشد و از آنجا که داستان فیلم هم در شهر وین اتفاق می افتد قطعا بهترین انتخاب برای تجزیه و تحلیل این فیلم بوده است.

با تمام احترامی که برای او قائل هستم این حرف ایشان تنها و تنها به یک دلیل است: حسادت

هر نمایی فضای خاص خودش را می طلبد و اگر امروزه شاهد شاهکارهایی نظیر مرد سوم نیستیم ایراد کار را باید در خلاقیت کارگردانان امروز جستجو کرد.

قطعا به به و چه چه کردن از این فیلم تنها به دلیل استفاده از این نوع نما نیست.

(۱۳۸۹/۱۱/۱۱ صبح ۱۲:۴۵)هری لایم نوشته شده: [ -> ]

شبی که مرد سوم پخش می شد ,  میهمان برنامه خسرو سینایی بود . بعد از پخش فیلم تحلیل خودشو شروع کرد  و در قسمتی از صحبت هاش به این موضوع اشاره کرد که نما های زیادی از این فیلم کج و مووج فیلمبرداری شدن اما تا این حد از این فیلم تجلیل به عمل اومده . آیا اگر من ( سینایی ) هم فیلمی بسازم و همین کارو انجام بدم ,  تا این اندازه  "به به چه چه" صورت می گیره ؟ !

اکبرعالمی سال ها قبل تر در اواخر دهه 50 برنامه فانوس خیال و در اوایل دهه 60 برنامه آن روی سکه رو اجرا می کرد . برنامه آن روی سکه چندین  قسمت بود و هر قسمت به یک مقوله سینمایی می پرداخت . یک قسمت مخصوص تروکاژ بود . یادمه بخش هایی از یک فیلم علمی تخیلی قدیمی ( احتمالا جک غول کش ) پخش شد و از نظر تکنیکی مورد بررسی قرار گرفت . من ,  برادرم و همه بچه های فامیل در خونه مادر بزرگم این قسمت رو دور هم دیدیم . چقدر لذت بخش بود .  

 

1- این قسمت کج و مووج رو یادم نیست ولی یادم است که سینایی به شخصیت واقعی ولز پرداخت که آدم مغروری است و اینکه تمام پلان هایی که از این آدم گرفته شد همش بصورت تک پلان تک پلان است برای خودنمایی کردن بیشتر ولز ، انگار که عجله داریم می خواهیم برویم زود بگیرید و فقط در یک پلان اون هم آخر فیلم که ولز داره می میره تو فاضلاب ، در بک گراند هاله ای از یک سرباز رو می بینیم که داره بهش نزدیک می شه و در آخر اکبر عالمی با یه لبخند گفت قبل از اینکه کارول رید و ولز رو در دادگاه خودمون محکوم کنیم از بینندگان خداحافظی می کنیم.

 

2- آن روی سکه تیتراژ و موسیقی خوبی داشت ترکیبی از پلان فیلم ها مثل جایزه بزرگ که از صحنه تصادف ماشین ماسبقات استفاده کرده بود.

 

(۱۳۸۹/۱۱/۱۱ صبح ۱۲:۴۵)هری لایم نوشته شده: [ -> ]شبی که مرد سوم پخش می شد ,  میهمان برنامه خسرو سینایی بود ...

اکبرعالمی  در اوایل دهه 60 برنامه آن روی سکه رو اجرا می کرد . برنامه آن روی سکه چندین  قسمت بود و هر قسمت به یک مقوله سینمایی می پرداخت . یک قسمت مخصوص تروکاژ بود

خسرو سینائی در آن برنامه ضمن اشاره به نورپردازی فوق العاده ی صحنه درب فاضلاب ! این فیلم را بطور کلی فیلمی ضعیف خواند... در تاریخ تلویزیون پس از انقلاب، تحلیل خسرو سینائی از مرد سوم و دکتر هوشنگ کاووسی از باشو غریبه کوچک و سارا (که در آن بیضائی را در حد یک الف بچه که از سینما چیزی نمیداند و حتی فرق سفته و برات را هم نمی فهمد - البته با استدلال و ادله - خوار و خفیف کرد) جامعه سینمائی را تکان داد (درست مثل ارائه نتایج دکتر بادمان قلیچ از آب درمانی که پس از 40 سال از آمریکا به ایران بازگشت و در یک برنامه تلویزیونی 30 مورد از نحوه مداوای بیمارهای مختلف را با استفاده از مصرف آب خالی در فواصل تعیین شده بشکلی فوق العاده بیان کرد و جامعه پزشکی ایران را به لرزه درآورد: مثلا اینکه اگر شما نیم ساعت قبل از هر وعده غذائی یک لیوان آب بخورید کلسترول خون نخواهید داشت)...

برنامه آن روی سکه کلا در مورد اسپیشال افکت (یا جلوه های تصویری یا همان حقه های سینمائی) بود. تحصیلات آکادمیک اکبر عالمی در همین بخش است و در اوایل دهه 60 کتابی هم با مضمون جلوه های ویژه در سینما توسط شرکت سروش منتشر کرد. در برنامه آن روی سکه (همانطور که از نامش بر می آمد قرار بود آنچه را که در پشت صحنه فیلمها رخ میدهد به تصویر کشد) عالمی به بررسی نحوه ساخت جلوه های ویژه مشهورترین فیلمهای تاریخ سینما پرداخت...

بیاد دارم وقتی صحنه ای از فیلم بیگانه  پخش شد که در یک رستوران ناگهان مردی به درو دیوار کوبید و دوستانش او را روی میز بزور خواباندند و ناگهان پیراهن سفیدش از شکم قرمز شد و بعد فواره خون و بیرون آمدن سر یک خزنده عجیب از شکم ، تمام اطرافیانم قالب تهی کردند... یا صحنه بالا رفتن کینگ کنگ 1933 از ساختمان امپایراستیت و شلیک توپخانه ... یا صحنه جنگ جیسون با استخوانهایی که از قبر بیرون می آمدند (در نسخه قدیمی جیسون و آرگوناتها) و یا فیلمی از تاریخ انقلاب که قطرات آب از جائی می چکد و تصاویر انقلاب داخل قطره ها جای دارد ... و نحوه ترکیدن چاشنیهای انفجاری برای تلقین اصابت گلوله در فیلمها و ... بطور کل اکثر کارهای مرحوم ری هری هاوزن ( بزرگترین سازنده جلوه های ویژه تاریخ سینما و مبدع جلوه هایی که اشاره شد) در این برنامه بشکلی تخصصی بررسی شد.

 

(۱۳۸۹/۱۱/۱۱ صبح ۰۸:۳۴)منصور نوشته شده: [ -> ]

خسرو سینائی در آن برنامه ضمن اشاره به نورپردازی فوق العاده ی صحنه درب فاضلاب ! این فیلم را بطور کلی فیلمی ضعیف خواند...

اين مورد را دقيقا" بياد دارم.

البته بسياري از انتقادات به فيلمنامه برمي گشت.

و اگر درست يادم مانده باشد و اشتباه نكنم يكي از علت هاي آن اين بود كه فيلم با سانسور نمايش داده شد.

   برنامه سینمای کمدی اولین‌بار در نوروز 1368 از شبکه اول پخش شد. این برنامه فرصتی برای تماشای بخشی از فیلم‌های معروف و تجدید دیدار با کمدین‌های قدیمی و محبوب بود.

 

   در هر قسمت ضمن مرور زندگی‌نامه و فعالیت‌های سینمایی کمدین‌های دوران کلاسیک، برخی فیلم‌های شاخص آن‌ها  بررسی و بخش‌هایی هم پخش می‌شد. دیدن دقایقی از این فیلم‌ها در آن روزگار فرصت مغتنمی بود، فیلم‌هایی که امکان پخش کامل‌شان وجود نداشت و گاه نسخه دیگری،جز در آرشیو تلویزیون، موجود نبود.

 

تهیه و اجرای برنامه بر عهده جمشید گرگین بود و نویسنده برنامه احمد امینی(منتقد معروف آن زمان و کارگردان سال‌های بعد)؛ متن‌های خوب و کارشده از نقاط قوت برنامه بود، البته برخی به اجرای گرگین خرده می‌گرفتند که اجرای رسمی‌اش تناسب چندانی با چنین برنامه‌ای ندارد.

 کمدین‌هایی که در این برنامه به آن‌ها پرداخته شد: چاپلین، لورل و هاردی، هارولد لویِد، هری لنگدون، بود ابوت و لو کاستلو، نورمن ویزدوم، لویی دوفونس، توتو، جری لوئیس، جک لمون، پیتر سلرز، چیچو و فرانکو و ...

 

 

 

موسیقی تیتراژ برنامه ساخته هنری مانچینی(منسینی) و مربوط به فیلم پلنگ صورتی(بلیک ادواردز) بود.

بعد از موفقیت برنامه، طی سال‌های بعد چندین‌بار تکرار و همچنین سری دوم برنامه ساخته شد.

برنامه اغلب با این جمله گرگین تمام می‌شد: فراموش نکنیدکه" هر چهره‌ای با لبخند زیباتر است" 

(۱۳۸۹/۱۲/۱ صبح ۱۲:۴۵)الیور هاردی نوشته شده: [ -> ]

     برنامه سینمای کمدی اولین‌بار در نوروز 1368 از شبکه اول پخش شد. این برنامه فرصتی برای تماشای بخشی از فیلم‌های معروف و تجدید دیدار با کمدین‌های قدیمی و محبوب بود.

چقدر این برنامه ، با مجری خوش قیافه اش ( با اون سبیل زیباش )  برای ما جذاب بود ashkاصلا از همه جاش شادابی می بارید : تیتراژش ، دکورها و پس زمینه هاش ، اجرای سرزنده و شاداب آقای گرگین و ... :lovve:. با وجود امکانات ابتدایی آن زمان ، گرافیک و طراحی برنامه یک سر و گردن از برنامه های کسل کننده امروزی بالاتر بود. راستی این فیلمی که یک مرد ، دامن زنانه می پوشه و می برنش اداره پلیس و ... اسمش چی بود ؟  idont

اینهم یک کاریکاتور از تفاوت امکانات بچه های دیروز با امروز :

(۱۳۸۹/۹/۱۰ صبح ۱۲:۴۲)senatore نوشته شده: [ -> ]

(۱۳۸۹/۹/۷ صبح ۱۲:۴۲)سروان رنو نوشته شده: [ -> ]

بچه ها یه فیلم حدود 20 سال پیش برای بچه ها در تلویزیون پخش کردن که من فقط دو تا سکانس اش رو یادمه. اول اینکه توش از فشفشه استفاده می کردن و ظاهرا چند تا بچه رو زندانی کرده بودن و اونا با فشفشه به بیرون ساختمون علامت می دادن و دیگه اینکه آخرش یه جوونی که شبیه گانگسترها بود داشت می مُـرد که  اسمش ریکا بود و هی می گفت: من نمی خوام بمیرم  و ... zzzz:فیلم های اون موقعی که برای کودکان پخش می شد خیلی راز آلود بودن و همیشه آدم رو به فکر فرو می برد. حتی بعد از 20 سال من هنوز بعضی از صحنه هاش یادمه اما اسمش رو یادم نیست.

اون فیلم اگر فیلم سیاه وسفید ی باشه کهشما می گفتید .فیلم  هدیه کریسمس بود که چندتابچه یکی از دوستان سیاهپوستشون رو روی ویلچر میگذارند و دنبال یک پنی برای شب کریسمس می گردند.

بله درسته . بچه‌ها با دانشمندی آشنا شدند که دستگاهی برای اکتشاف نفت ساخته بود . عده‌ای می‌خواستند اون دستگاه را از دانشمند بخرند که مخالفت کرد . به زور متوسل شدند و اون دانشمند رو در خونه خودش حبس کردند . بچه‌ها متوجه شدند و نهایتا دانشمند با کمک بچه‌ها نجات پیدا کرد .


(۱۳۸۹/۱۰/۹ عصر ۰۹:۱۰)رزا نوشته شده: [ -> ]

یه فیلم آلمانی هم یادم میاد در مورد مردی که زن و بچه اشو در تصادف جاده ای از دست میده و البته نشون میدن که تصمیم به انتقام میگیره و لباس چرمی مشکی میپوشه و سوار موتور میره راننده های ماشین باری رو به قتل میرسونه و در آخر فیلم نشون میدن که این دوستش بوده که بخاطرش این انتقامها رو میگرفته.tajob

یادمه که یه راننده کامیون مست باعث تصادف و کشته شدن زن و بچه اون مرد شد . تصمیم به انتقام گرفت و دنبال اون راننده کامیون می‌گشت . تعدادی راننده کامیون کشته شدند ، با ضربه سنگینی که به جمجمه اونها خورده بود و جمجمه رو خرد کرده بود . تحقیقات نشون میداد که ظاهرا ضربه با مشت به سر مقتولین وارد شده . پلیس سراغ مربیان ورزشهای رزمی شهر رفت و نظر اونها رو خواست . اونها گفتند اگر ضربه با دست بوده باشه ، کار یک استاد کاراته است (و ظاهرا در کشور تنها دو نفر می‌توانستند چنین ضربه‌ای بزنند). قتلها توسط یک موتور سوار که لباس چرمی و کلاه کاسکت سیاه پوشیده بود و با وسیله فلزی که (روم به دیفال!) شبیه وافور بود ، انجام می‌گرفت . پلیس به مردی که همسر و فرزندش رو در تصادف از دست داده بود ، مظنون میشه . اما عاقبت متوجه میشن که قتلها توسط دوست مرد حادثه دیده (که به نظرم برادر زنش هم بود) انجام شده . آخر فیلم جالب بود ، زمانی که پلیس در حال تعقیب موتور سوار سیاهپوش بود . سر و کله یه موتور سوار سیاهپوش دیگه با همون هیبت و با همون مدل موتور سیکلت پیدا شد و پلیس رو گیج کرده بود . همون مرد حادثه دیده بود که متوجه شده بود ، قتلها کار دوستش بوده و برای کمک به اون اومده بود . (مثل اینکه هر دوشون قهرمانان اسبق مسابقات موتورسواری بودند)


به یاد خاطرات شیرین دوران کودکی و نوجوانی ، تصویر تعدادی از کارتونهای قدیمی رو براتون اینجا میزارم که حالشو ببرین :

[تصویر: 1299844257_646_b64727f976.jpg]

امروز به دلیل بارانی بودن * بیرون نرفتیم و فرصتی بود تا پای تلویزیون به تماشای برنامه خاطره انگیز بچه های دیروز از شبکه 5 بنشینم. کارتون بچه های مدرسه والت مرا به 20 سال پیش برد. یادم  آمد که حتی دنیای آن زمان ما هم ، با دنیای کارتون هایی که در تلویزیون می دیدیم فرق داشت . در کارتون بچه های والت ، در هر کلاس حداکثر 20 بچه می نشستند اما ما می دیدیم که در کلاس ما 60 نفر در هم لولیده اند ! یا معلم دلسوز آنها ، اگر یک بچه درسخوان یکبار نمره پایینی می گرفت سعی می کرد علت واقعی افت نمره او را بفهمد و مشکل اش را حل کند اما در کلاس ما اینطور نبود. یادم می آید یکبار سر کلاس عمدا سوال ها را عوضی جواب دادم تا برخلاف همیشه که نمره ام 19 و 20 بود ، نمره زیر 10 بگیرم. وقتی معلم نمره ها را می خواند فقط به یک چشم غره کردن به من قناعت کرد و من چقدر ساده بودم که فکر می کردم حتما معلم ، مانند معلم بچه های مدرسه والت ، در آخر زنگ کلاس مرا به گوشه ای فرا می خواند و علت آن نمره پایین را جویا می شود . زنگ خورد و معلم ما مثل همیشه سریع از کلاس رفت تا دنبال بدبختی های خودش برود ! narahat

این تفاوت ها در دیگر موضوعات حتی شدیدتر بود . در سالهای پایان دبستان ، که جنگ به شهرها و بمباران هوایی هم کشیده بود ؛ با شنیدن صدای آژیر فکر می کردیم که الان صدها هواپیما در راه شهر ما هستند تا هزاران بمب روی آن بریزند و حداقل 1000 نفر را نابود کنند ، از بس فیلم های جنگ جهانی از تلویزیون پخش می شد  ما فکر می کردیم که همه جنگ ها و بمباران ها باید شبیه به هم باشند ! هر بار که آژیر حمله هوایی به صدا در می آمد و این صدا با شلیک های مهیب ضدهوایی ها توآم می شد ، منتظر فرود آمدن صدها بمب یا چترباز - به سبک نبردهای آلمان و متفقین - بودیم ، اما دریغ از یک بمب ! جنگ تمام شد و ما نه یک هواپیمای واقعی و نه یک بمباران در شهرمان دیدیم. انگار جنگ ما هم با جنگ آنها خیلی فرق داشت. narahat

برنامه بچه های دیروز ( شبکه 5 ) که  عصرهای جمعه بازپخش دارد یکی از برنامه های انگشت شمار خوب صدا و سیماست. خیلی از کارتون هایی که پخش می کند را ما در زمان تلویزیون های سیاه و سفید دیده ایم و تماشای رنگی آنها جالب است. در زیرنویس برنامه ، پیامک های تماشاچیان پخش می شود که برخی از آنها خواندنی است. برخی افسوس و حسرت گذشته را می خورند و برخی تشکر می کنند. به نظر من باید به این نوع برنامه ها با دید یادآوری خاطرات خوش نگریست و انرژی گرفت برای آینده . افسوس خوردن و حسرت گذشته را داشتن ، فقط آدم را از سرزندگی می اندازد. راستی این برنامه  علاوه بر پخش کارتون های قدیمی ، دارای  بخش پخش نقاشی هم هست که بچه های دیروز و مردان بالای 30 سال امروز ، نقاشی های جدید خود را به یاد قدیم برای برنامه می فرستند !  مثلا پگاه مازندرانی 32 ساله از تهران ! البته اینطور که از نقاشی ها بر می آمد ، نقاشی اکثر آنها در حد دبستان باقی مانده است !!

 * چقدر روزهای بارانی دل انگیز است .

جشن بزرگ بچه های دیروز،با همت مدیر شبکه تهران با شکوه و زیبایی هر چه تمام تر ، دیشب برگزار شد.

جشنی  با حضور بزرگان و دست اندر کاران برنامه های کودک از گذشته تا امروز.کسانی که نه تنها خیلی هاشان را میشناسیم بلکه به نامهای برخی شان در تیتراژ پایانی برنامه ها عادت کرده ایم.

من هم در این جشن شرکت کردم ،که چگونگی اش با توجه به این که هیچ ارتباطی با صدا و سیما ندارم جالب است.

من معمولا برای برنامه های تلویزیون پیامک میزنم .فقط برای اظهار نظر،انتقاد وتشکر.حدود یک ماه پیش هم برای بچه های دیروز فرستادم.در 5 اسفند پیامکی از 30000555 دریافت کردم مبنی بر این که هرچه سریعتر برای شرکت در جشن بزرگ  در20 اسفند ثبت نام کنم با فرستادن نام و سن ،ظاهرا متولدین قبل از 57 بچه های دیروز محسوب میشدند.بعد از ان هر چه جستجو کردم جایی خبر جشن نبود حتی روابط عمومی سازمان وجود ان را انکار کرد تا 18 اسفند که مکان برگزاری در سایت شبکه 5 و سایتهای دیگر اعلام شد.جالب این بود که تعداد افرادی که با پیامک دعوت شده بودندخیلی خیلی کم بود و به قول معروف همه از خودی ها شان بودند ان هم از نوزاد ی که گریه میکرد تا هر سن و سالی که بخواهید.به هر حال جای همه شما دوستان را خالی کردم خصوصا علاقمندان دوبله را چون پیشکسوتان دوبله هم بودند.

برنامه ساعت شش و نیم با تیتراژقدیمی برنامه کودک همان که پرده قرمز دارد و احوالپرسی خانمها خامنه و رضایی شروع شد. مجری اصلی اقای مولی نیا که مجری برنامه خانه فیروزه ای است، بود.و از بچه های دیروزی که الان دست اندر کاربرنامه ها هستند می خواست که پس از چند کلمه صحبت از کارت زرینی که در دست داشتند پیشکسوتی را برای اهدای جایزه( سکه و تندیس) دعوت کنند،در حالیکه تکه ای از برنامه شان پخش میشد.

از بچه های دیروز شقایق دهقان ،افشین زنوزی (که از او به عنوان مدیر دوبلاژ نام برده شد)، لاله صبوری ،هومن حاجی عبد الهی،را ضیه برومند ،نیمای رنگین کمان ،کامیار اسماعیلی مجری نیم رخ،علی رضا رئیسی پسر عینکی مدرسه پیر مرد ها، علی تفرشی که اهنگ هم خواند و...... بودند.

واز بزرگان داوود رشیدی، مرتضی احمدی، مرضیه برومند ،گیتی خامنه، الهه رضایی ،ژرژ پطرسی ،پرویز ربیعی ،جواد پزشکیان ،مجید قناد ،تورج نصر ،فریبا شاهین مقدم،بیژن بیرنگ ،بهروز بقایی ،پروین شمشکی ،عادل بزدوده ،مسعود فروتن ،خانم مریم نشیبا (که با صدای فوق فوق العاده اش هیجان عجیبی رابرسالن حکم فرما کرد) و مهمان اخر اکبر عبدی با محله برو وبیا وبازم مدرسم دیر شده اش.ایشان مریض احوال بودندولی خاطرات جالبی تعریف کردند.

جشن ساعت ده و نیم به پایان رسید،با این که خسته شدیم اما بسیار به یاد ماندنی بود وجای همگی تان خالی بود.راستی،گفتند که جشن رادر ایام نوروز پخش می کنند.پیشاپیش عیدتان مبارک و شاد باشید.

الیور هاردی' نوشته شده:

   

 

(۱۳۸۹/۱۲/۱۸ صبح ۱۲:۰۴)سروان رنو نوشته شده: [ -> ]

     راستی این فیلمی که یک مرد ، دامن زنانه می پوشه و می برنش اداره پلیس و ... اسمش چی بود ؟  idont

 

یک روز در کلانتری(Accadde al commissariato)

کارگردان: جورجیو سیمونلی

بازیگران: نینو تارانتو(کمیسر/با گویندگی عزت‌الله مقبلیآلبرتو سوردی(آلبرتو تادینی/با گویندگی جلال مقامی)

محصول 1954 ایتالیا

فیلم داستان یک روز کاری کمیسر و سروکله زدن او با مراجعین به کلانتری‌ست و اتفاقاتی که برای هر کدام از آن‌ها رخ داده است.

در صحنه‌ای یکی از مراجعین(آلبرتو تادینی) با کت و لباس  آراسته کنار میز ایستاده و برای کمیسر از خاندان تادینی و افتخاراتش می‌گوید و لحظه‌ای که از میز فاصله می‌گیرد کمیسر می‌بیند که دامن به تن دارد!

تادینی خطاب به همکاران کمیسر

تادینی: دیدید حتی جناب کمیسر هم هیچ‌چیز عجیبی در من ندیدند!

کمیسر: یعنی چه! چطور عجیب نیست؟ این بی‌ادبیه! بی‌عفتی‌یه!

تادینی: بی‌عفتی؟ این که پایینه!

کمیسر: ولی این یه دامنه!

تادینی: مگه پوشیدن دامن عیب داره؟  من افتخار آشنایی با همسر شما را ندارم اما فکر کنم دامن بپوشند یا مسلما مخالفش نیستند.

کمیسر: همسر من یک زنه!

تادینی: خوب چه فرقی می‌کنه؟!

کمیسر: خوب شما یک مرد هستید، حداقل تصور می‌کنم!

 

در ادامه و با توضیحات تادینی مشخص می‌شود که قصدش از پوشیدن دامن و جلب‌توجه مردم فروش حباب صابون بوده است!

 

پ.ن: عکس‌ها از روی نسخه VHS فیلم تهیه شده و کیفیت پایین آن‌ها به این دلیل است.

استودیو هشت رادیو برنامه صبح جمعه با شما 1363

ایستاده از راست به چپ:مرحوم منصور غزنوی_عباس نوروزی_نورالدین شجره_سعید مهاجر_توران مهرزاد_مینو جبارزاده_رامین پورایمان_بیوک میرزایی_رضا عبدی_رحیم بقایی_فرهنگ جولایی_محمود آیت

نشسته از راست به چپ:کامران ملک مطیعی_مینا جعفرزاده_مهین فردنوا_مرحوم عزت الله مقبلی_مرحوم محسن فرید_مرحوم فرهنگ مهرپرور

برگرفته شده از آلبوم عکس کامران ملک مطیعی در ف ی س ب و ک

بعد از دیدن تصویر صبح جمعه، فیلم یاد هندستون کرد و به یاد خاطرات قدیم افتادم. به نظرم با توجه به فعالیت بسیاری از گویندگان فیلم در این برنامه، بد نیست باب گفتگو در این زمینه باز شه. این گفتگو رو میشه در قالب یه تاپیک جدید هم مطرح کرد. به هر حال من در ادامه همین پست به نکاتی در این زمینه اشاره میکنم، اگر استقبال شد میتونیم تحت تاپیک اختصاصی ادامه بدیم.

قسمت اول این متن برگرفته شده از یک منبع اینترنتیه و قسمت دوم بر اساس چیزهاییه که یادم میاد، بنابراین عاری از اشتباه و کاستی نیست. لطفا اگر اشتباهی در این متن هست بفرمایید اصلاح کنم و اگر اطلاعات تکمیلی در این زمینه دارید اضافه کنید.

" در سالهای اخر دوره پهلوی برنامه ای به نام"صبح جمعه با شما"به تصویب شواری موسیقی رادیو و تلویزیون ملی ایران رسید.این برنامه جمعه صبح ها از رادیو سراسری بمدت 2 ساعت پخش می شد.در این برنامه شاد که پس از مدت کوتاهی  شنوندگان بسیار زیادی پیدا کرد ،زنده یاد منوچهر نوذری مجری بود که  گهگاهی گوگوش، ثریا قاسمی،مریم صادقی هم با او همکاری می کرد. در این برنامه  علاوه بر  شرکت خوانندگان  و بازیگران معروف نمایشنامه های  بیاد ماندنی اجرا می شد که از بازیگران ان  می توان به حمید قنبری،مقبلی،مهین دیهیم،تاجی احمدی و....نام برد.

در این برنامه بیشتر از خوانندگان روز و  پاپ دعوت می شده که باعث شده بود نسبت به" شما و رادیو" جوان پسندانه تر باشد.این برنامه هر جمعه تا انقلاب پخش می شده است.

 پس از انقلاب پخش ان با توجه به دگرگونی های که در رادیو ایجاد شد قطع گردید و در سال 66 دوباره پخش ان با  کارگردانی و مجری گری منوچهر نوذری از سر گرفته شد.

برنامه  جمعه ایرانی که هم اکنون  هم از رادیو پخش می شود جایگزین برنامه صبح جمعه با شما شده است."

برگرفته شده از http://www.iranold.net/Singer/Googoosh/G...0Jomeh.htm

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------

هنرمندان "صبح جمعه با شما" :

1- منوچهر نوذری ------ مجری ------ گوینده تیپهای : آقای ملون - آقای دست و دلباز ------ برگزارکننده مسابقات

2- پریچهر بهروان ------ مجری ------ برگزارکننده مسابقات

3- اصغر افضلی ------ گوینده تیپ : رحمت گردچاقه

4- شادروان کنعان کیانی ------ گوینده تیپ : زرگنده

5- رضا عبدی ------ گوینده تیپ : آ میز عبدالطمع

6- شادروان مهین دیهیم ------ گوینده تیپهای : خاله سوزنی - همسر آ میز عبدالطمع - اقدس، همسر دست و دلباز

7- اکبر منانی ------ گوینده تیپ : پوآرو

8- شادروان حمید قنبری ------ گوینده تیپ فوفول (مشابه تیپ جری لوییس - مربوط به برنامه قبل از انقلاب)

9- شادروان محمدعلی زرندی ------ گوینده تیپ شاباجی خانم (مربوط به برنامه قبل از انقلاب)

10-منوچهر اسماعیلی ------ گوینده تیپ : سرکار کازانو (مشابه تیپ معروف ستوان کلمبو (پیتر فالک))

هنرمندانی که اسامی تیپهایشان یادم نمیاد:

زنده‌ياد عزت الله مقبلی

مرتضی احمدی

حسین عرفانی

شهلا ناظریان

منوچهر والی زاده (اگه اشتباه نکنم "هوشنگ")

پرویز ربیعی

شهروز ملک‌آرايی

مينو غزنوی

مهين برزويی

منوچهر آذری

بيوک ميرزايی

عليرضا جاويدنيا

محسن هرندی (با لهجه اصفهانی و تکیه کلام "خانم، صدا منو دارین؟!!")

زنده‌ياد حسين اميرفضلی

زنده‌ياد پرويز نارنجی‌ها

زنده‌ياد فرهنگ مهرپرور

زنده‌ياد علی تابش

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------

بخشهای به یاد ماندنی "صبح جمعه با شما" :

1- نمایشها (ماجراهای آقای ملون، دست و دلباز، رحمت گردچاقه، آ میز عبدالطمع، پوآرو و ....)

2- مسابقات (بله و نخیر - که باید جواب برعکس میدادند!، مسابقه حروف - مشابه اسم و فامیل خودمون)

3- لطیفه های ریزه میزه (لطیفه های ارسالی شنوندگان)

4- مصاحبه های طنز (با اجرای محسن هرندی)

------------------------------------------------------------------------------------------------------------

این برنامه، هر هفته با این بیت زیبا شروع میشد که گوینده اون ابتدا مرحوم مقبلی و بعد پریچهر بهروان بودند.

"زحق توفيق خدمت خواستم، گفت پنهاني                چه توفيقي از اين بهتر كه خلقي را بخنداني"

(۱۳۸۹/۱۲/۲۵ عصر ۱۰:۳۴)پایک بیشاپ نوشته شده: [ -> ]

" در سالهای اخر دوره پهلوی برنامه ای به نام"صبح جمعه با شما"به تصویب شواری موسیقی رادیو و تلویزیون ملی ایران رسید.این برنامه جمعه صبح ها از رادیو سراسری بمدت 2 ساعت پخش میشد  .

نام این برنامه صبح جمعه با شما یا صبح جمعه در رادیو نبود ، رادیو تعطیلی بود

(۱۳۸۹/۱۲/۲۵ عصر ۱۰:۳۴)پایک بیشاپ نوشته شده: [ -> ]

هنرمندان "صبح جمعه با شما" : .......

 

به لیست مربوطه ، منوچهر اسماعیلی را هم اضافه کنید. اسماعیلی بمدت 1 سال در نقش سرکار کازانو (که نقش یک بازرس بسیار باهوش را داشت) با تیپ مشهور خود و با صدائی که بجای رضا بیگ ایمانوردی و یا بعبارت درست تر بجای پیتر فالک ابداع کرده بود صحبت کرد. در این سری نمایشها حسین عرفانی هم حضور داشت.

---------------------------------------------------------

در این مقام یادی میکنم از قصه گوی پرتوان رادیو رضا رهگذر. رهگذر که بعدها به دلایلی نامعلوم نام خود را بطور کل عوض کرد و به محمدرضا سرشار تغییر داد اما نتوانست از نام قبلی خود هم دل بکند، گوینده برنامه قصه ظهر جمعه رادیو در دهه های 60 و 70 بود که حدفاصل ساعات 1 تا 2 بعد از ظهر از رادیو پخش میشد. این برنامه بمدت 24 سال با اجرای وی 2 نسل از بچه های پس از انقلاب را سیراب کرد. صدای رهگذر آنچنان آرام و زیبا و مناسب قصه گوئی بود که بی اختیار هر بچه و بزرگسالی را جذب خود میکرد که البته نوع قصه ها و آموزندگی آنها هم در این جذابیت بی تاثیر نبود... رهگذر که از اوایل دهه 60 تا کنون پست و مقامی نمانده است که در این مرز و بوم اشغال نکرده باشد ( از مدرس دانشگاه تهران و سردبیری و ریاست اکثریت قریب به اتفاق روزنامه ها و کمیته ها و گاهنامه ها و ماهنامه ها بگیرید تا سرپرستی بخش ادبیات حوزه هنری) که البته به مدد خطوط موازی فکری وی با جریانهای امروزی است پس از دو دهه گویندگی در این برنامه استعفا داد و صندلی خود را به خانم نشیبا سپرد که امروز روز و پس از یک و نیم  دهه از عدم حضور وی نامی از این برنامه باقی نمانده است هرچند کسان دیگری در این وادی هستند . کتابهای تالیف شده توسط وی در آن سالها هم جذابیت خاصی داشت که در آن ایام صرفا نویسندگانی چون علی موسوی گرمارودی و مصطفی رحماندوست میتوانستند با او رقابت کنند...

به لحاظ توان گویندگی قصه ، رهگذر در کنار مرحومان صبحی و عاملی سه تن از بزرگان این عرصه بوده و هستند(هرچند کسان دیگری چون مرحوم فضل الله مهتدی هم کم از اینها نداشتند)

(۱۳۸۹/۱۲/۲۶ صبح ۱۲:۱۷)منصور نوشته شده: [ -> ]

به لیست مربوطه ، منوچهر اسماعیلی را هم اضافه کنید. اسماعیلی بمدت 1 سال در نقش سرکار کازانو (که نقش یک بازرس بسیار باهوش را داشت) با تیپ مشهور خود و با صدائی که بجای رضا بیگ ایمانوردی و یا بعبارت درست تر بجای پیتر فالک ابداع کرده بود صحبت کرد. در این سری نمایشها حسین عرفانی هم حضور داشت.

با تشکر از منصور عزیز mmmm:

اگه اشتباه نکنم منوچهر اسماعیلی در سالهای آخر رونق برنامه (اواخر دهه 70) اضافه شده بود، درسته؟

در ضمن، شما گوینده نقشهای نازیلا (همسر ملون) و همسر هوشنگ خان رو به یاد دارید؟

یه نمایش هم بود با صدای والی زاده و مینو غزنوی (شاید همان هوشنگ بود، یا به قول رحمت گردچاقه "هوشتنگ خان"!) درسته؟

صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28
آدرس های مرجع