تالار کافه کلاسیک

نسخه کامل: برنامه های دهه 60
شما درحال مشاهده محتوای قالب بندی نشده این مطلب هستید. نمایش نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28

در انتهای فیلمهایی که دهه 60 پخش می شد ویا شاید  درانتهای اکثر فیلمهای قدیم، پایان نوشته میشد.و سوالی که من بارها از پدر میپرسیدم . مگه ادم نمی فهمه که فیلم کی تموم میشه؟ خصوصا در سینما همیشه فکر می کردم،  شاید برای کسانی است که خوابشان میگیرد؟؟  ظاهرا امروزه این پایان نوشتن بر اخر فیلمها  دیگر از مد افتاده

فیلمهای قدیمی ایرانی هم همه پایان داشت که تصویری برای ان یافت نکردم.

(۱۳۹۰/۸/۲۱ صبح ۱۱:۵۰)دزیره نوشته شده: [ -> ]

سینما ی گذشته دوتفاوت با سینمای امروز داشت

 هر سینما یک آپارات داشت و بین دوحلقه فیلم  Anterakبود تا حلقه دوم سوار آپارات بشود و ادامه فیلم آماده نمایش به همین خاطر موقع پایان حلقه دوم و آخر فیلم  عبارت پایان بود تا با آنتراک اول اشتباه نشود

سینماهای گذشته با یک بلیط تماشاچی می توانست تا آخرین سانس درسینما بماند و فیلم تماشا کند و اجباری به بیرون کردن بعد از هر اکران نبود و به همین دلیل هر وقت که به سینما میرسیدید می توانستید داخل بشوید و فیلم را تماشا کنید   و سانس بعد از اول فیلم را ببینید عبارت پایان نشان می داد فیلم تمام شده

دلی روشن‌تر از آیینه داده … محبت را به جای کینه داده

در این روز جمعه ، ای دوست … گذر بر شهر خوبی‌ها چه نیکوست

به شادی دوستداران را خبر کن … به دنیای نکویی‌ها سفر کن

حالا برای شنیدن اشعار فوق با صدای مرحوم عزت‌الله مقبلی (دوبلور ماندگار اولیور هاردی و هزاران نقش دیگر) به این کلیپ صوتی گوش فرا دهید:

دانلود تیتراژ برنامه در سال ۱۳۶۵

خاطرات گذشته به ذهنتان هجوم نیاوردند؟ بله درست حدس زدید. کلیپ صوتی بالا مربوط بود به تیتراژ برنامه رادیویی خاطره‌انگیز “صبح جمعه با شما” در سال ۱۳۶۵ شمسی. برنامه‌ای که تنها دلخوشی مردم این سرزمین در روزهای سخت جنگ و بحران اقتصادی داخلی بود.

هنرمندانی همچون منوچهر آذری ، زنده‌یاد فرهنگ مهرپرور ، مرحوم عزت‌الله مقبلی ، زنده‌یاد هوشنگ (حسین) امیر‌فضلی ، رضا عبدی ، تورج نصر ، مرحوم منوچهر نوذری ، مرحومه مهین دیهیم ، بیوک میرزایی ، زنده‌یاد کنعان کیانی ، پرویز ربیعی ، مینا جعفرزاده ، مرحوم غلامرضا طباطبایی ، مینو غزنوی و زنده‌یاد مهدی آژیر در آن سالها هر جمعه به خانه ایرانیان آمده و دل افسرده مردم این سرزمین را شاد میکردند. همانگونه که از عبارات بالا هویداست بسیاری از این عزیزان ما را ترک کرده‌اند.

در سالهای میانی دهه ۱۳۶۰ شمسی بسیاری از دوبلورها بواسطه کاهش قابل ملاحظه تعداد فیلمهای خارجی قابل نمایش در ایران به ناچار به استودیوهای رادیو و یا استودیوهای خصوصی (جهت ضبط نوارهای قصه و از این قبیل) روی آوردند. بدین لحاظ کیفیت اجرای نمایش‌های مربوطه بسیار بالا رفت ، البته نمی‌توان منکر نوسان کیفیت متون مورد استفاده گردید. این همه ناشی از وجود ممیزی قوی در رادیو و تلویزیون آن سالها بود. بهرحال پسربچه‌ای در سن و سال من عاشق همین برنامه‌های در دسترس بود و اگر فضایی در نوارهای کاست موجود می‌یافتم نسبت به ضبط صدای رادیو اقدام می‌کردم.

چندی پیش تصمیم گرفتم به سراغ نوارهای کاست در حال اضمحلال رفته و کلیپ‌های صوتی با ارزش را به فرمت دیجیتالی تبدیل کنم تا نابود نشوند. این میان انبوهی از کلیپ‌های کوتاه و بلند برنامه صبح جمعه با شما وجود داشت که بصورت پراکنده در جای‌جای نوارهای کاست قرار گرفته بود. برنامه‌های ضبط شده مربوط میشوند به سالهای ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۷ که هنوز ایران درگیر جنگ بود. در آن سالها هنوز فرهنگ مهرپرور سکته نکرده بود ، عزت‌الله مقبلی هنوز زنده بود ، مریضی هوشنگ امیرفضلی (پدر همین ارژنگ امیرفضلی فعلی) گسترش نیافته بود و مهدی آژیر هم در اثر موشک‌باران تهران از بین نرفته بود.

منوچهر نوذری تازه مجاز به انجام فعالیت‌های هنری شده بود و همزمان با اجرای برنامه مسابقه هفته در شبکه اول تلویزیون در برنامه صبح جمعه با شما نیز نقش ایفا میکرد. سریال اوشین در حال پخش بود و برنامه توی صف ایستادن‌ و منتظر اعلام کوپن اقلام مختلف بودن به راه بود. هزار تومانی یک اسکناس لوکس و گرانبها محسوب میشد. دوران سختی بود اما یادش بخیر…

در اینجا برای شما دوستان قدیم و جدید در مجموع قریب به چهار ساعت کلیپ‌های مختلف صوتی برنامه صبح جمعه با شما را قرار میدهم و امیدوارم از شنیدن آنها لذت ببرید. نام رمز فایل‌های زیپ‌شده afshinihsfa است. با هم بشنویم:

دانلود لطیفه‌های ریزه میزه

این فایل شامل میان برنامه‌های صبح جمعه باشماست که طی آن نمایش‌های کوتاه طنز توسط هنرمندان اجرا میشود.

دانلود نمایش‌های بلند طنز

در این فایل نمایش‌های بلند طنز قرار گرفته است. البته لازم به توضیح میدانم تمامی این نمایش‌ها الزاما خنده‌دار نبودند. در بسیاری مواقع که فجایعی همچون بمباران‌ شهرها در طول هفته رخ داده بود هنرمندان و نویسندگان برنامه صبح جمعه نیز رعایت کرده و با حفظ رگه‌هایی از طنز ، نمایش‌های مضحک را کاهش میدادند. این امر در برخی از کلیپهای صوتی درون این فایل نیز قابل لمس است. در نتیجه همیشه منتظر شنیدن نمایش‌های قهقهه‌آور نباشید. زیرا جو جامعه در آن زمان چنین بود.

دانلود نمایش‌های بلند طنز (مربوط به ایام دهه فجر)

برنامه صبح جمعه با شما در روزهای حدفاصل ۱۲ الی ۲۲ بهمن‌ماه هر سال نیز برنامه‌های ویژه‌ای را تدارک میدید که برخی از آنها مفرح بودند. البته تم اصلی این برنامه‌ها مضحکه شاهان و بخصوص شاه ایران بود. بهرحال فضا اینگونه ایجاب میکرد و اتفاقا مردم هم از این بابت کلی می‌خندیدند.

دانلود تبلیغ فیلمهای سینمایی طنز

در آن سالها منوچهر آذری گوینده آنونس فیلمهای سینمایی خیالی و طنز بود و بسیار با هیجان و طبیعی برنامه خود را اجرا میکرد. در پسزمینه صدای منوچهر آذری از موزیک چندین فیلم مهیج سینمایی استفاده شده بود. هنوز که هنوز است مات و متحیر مانده‌ام که یکی از این موزیکها که بسیار به تم فیلمهای جیمزباند نزدیک است مربوط به چه فیلمی بوده؟ این آهنگ بطور مشخص در تمامی آنونس‌های خیالی این پوشه تکرار شده است. اکنون مطمئنم این تم به هیچ فیلمی از سری جیمزباند متعلق نیست (چون چک کرده‌ام!) امیدوارم به کمک شما دوستان روزی دریابم این موسیقی مربوط به چه فیلمی است…

دانلود مسابقه پلیسی هفته (کازانو)

در آن سالها شخصیتی توسط رضا عبدی خلق شده بود با نام کارآگاه کازانو که دستیاری مضحک به نام پیپو زاپرلی (با نقش‌آفرینی تورج نصر) داشت. این کارآگاه ایتالیایی هر هفته معمایی را حل میکرد و شنوندگان یک هفته فرصت داشتند تا برای برنامه صبح جمعه با شما نامه نوشته و بگویند که کازانو از کجا متوجه شد که قاتل یا سارق ماجرا کیست؟ این برنامه با مهارت تهیه میشد و خود من از مشتریان پر و پا قرص آن بودم. در این پوشه چهار نمایش قرار گرفته که پاسخ برخی بسیار آسان و برخی بسیار سخت است. راستی امتحان کنید و ببینید آیا شما قادرید جواب معماها را بیابید؟

دانلود برنامه روابط عمومی صبح جمعه با شما

این برنامه با اجرای منوچهر آذری و فرهنگ مهرپرور اجرا میشد که در آن روزگار زوج بسیار خوشمزه و مفرحی را تشکیل داده بودند. حیف و یکصد حیف که فرهنگ مهرپرور زود از این دنیا رفت.

در آن سالها شخصیت‌های آمیز عبدول‌طمع (توسط رضا عبدی) و آقای ملون (توسط منوچهر نوذری) خلق شدند و تا سالهای سال نمایش‌های این دو کارآکتر از صبح جمعه با شما پخش میشد. به نمونه‌ای از این نمایش‌ها گوش کنید:

دانلود ماجراهای آقای ملون

دانلود ماجرای آمیز عبدول‌طمع

در پایان امیدوارم توانسته باشم دوستداران این وبلاگ را شاد کرده باشم. مرا از نقطه نظرات خود مطلع کنید. همچنین خوشحال میشوم اطلاعات بیشتری در مورد برنامه صبح جمعه با شمای آن سالها ، از زبان شما عزیزان بشنوم. مسلما پس از شنیدن کلیپهای بالا متوجه میشوید نام برخی از هنرمندانی که در این برنامه نقش‌آفرینی کرده‌اند از قلم افتاده است. متأسفانه موفق به یافتن نام این عزیزان نشده‌ام و بسیار خوشحال میشوم مرا از نام ایشان مطلع کنید تا در متن فوق اضافه کنم.

بعدالتحریر : مشخص شد نام زنده یاد آذر دانشی را به خطا مهین دیهیم درج کرده ام که از این بابت پوزش می طلبم. از امید عزیز تشکر می‌کنم که مرا از اشتباه بیرون آوردند. اما در هر حال در متن کلیه فایل‌های فوق نام آذر دانشی با مهین دیهیم اشتباه شده است. هر چند خانم دیهیم بسیار هنرمند بودند اما در آن سالها این خانم دانشی بودند که در برنامه صبح جمعه با شما هنرنمایی می کردند و چه صدای گیرایی داشتند. یادشان بخیر!

قصه‌های رادیو


در سالهای میانی دهه ۱۳۶۰ شمسی که ایام نوجوانی را می‌گذراندم بعلت فقر شدید برنامه‌های تلویزیون به ناچار به برنامه‌های رادیویی پناه برده بودم. پیشتر در مورد برنامه جذاب “صبح جمعه با شما” نوشته‌ام و اینک به دو برنامه رادیویی دیگر خواهم پرداخت. در درجه نخست قصه‌ی شب رادیو که پس از اخبار ساعت ۱۰ شب به مدت نیم ساعت پخش میشد (و میشود). حقیقتاً برنامه‌ای جذاب و گیرا با اجرای هنرمندان شهیر رادیو و گویندگی آقای رضا معینی که در آن سالها چشممان به جمال مبارکشان نیز روشن شد.

مسابقه هفتگی نام‌ها و نشانه‌ها هر هفته پنجشنبه‌ها از شبکه یک پخش میشد و آقای معینی به خوبی آن را اداره میکردند. ضمن اینکه صدای زیبایشان به فاخر و ادیبانه نمودن فضای این مسابقه کمک زیادی میکرد. رضا معینی معمولا گوینده قصه‌های شب بود و چند سالی است صدای ایشان را از رادیو نشنیده‌ام. امیدوارم هر جا هستند سلامت و پیروز باشند. بهرحال برنامه رادیویی قصه شب جزو معدود دلایل موجه من برای دیرتر خوابیدن محسوب میشد. وگرنه که پدر و مادر اصرار داشتند زودتر بخوابم تا فردا صبح از مدرسه جا نمانده و بدون احساس خستگی سرکلاس درس حاضر شوم. از ذوق و شوق گوش دادن به قصه‌ی شب ، رأس ساعت ۱۰ شب به رختخواب رفته و رادیوی خودم را روشن میکردم. چه لذتی داشت گوش دادن به قصه‌هایی که از رادیو پخش میشد.

قصه‌ها اجرای فوق‌العاده‌ای داشت (و دارد) و بدین لحاظ هنرمندان رادیو را بسیار اصیل و قوی‌تر از سایر هنرمندان میدانم. وقتی هنرمندی با صدای خود ، شما را چنان میخکوب میکند که با بستن چشم براحتی صحنه‌های نمایش را نیز مجسم می‌کنید مسلم است که هنرمند چیره‌دستی است. به نظرم رنگ و لعاب تلویزیون کمک شایانی به هنرمندان تلویزیونی می‌نماید اما در برنامه‌های رادیویی هنرمند کاملا بی‌سلاح بوده و با صداقت کامل به هنرنمایی می‌پردازد. بگذریم. سالها از گوش دادن‌های شبانه‌ام به قصه‌های شب رادیو گذشته بود که از یکسال پیش مجدداً به این برنامه اقبال نشان دادم. البته این بار بصورت دیجیتالی برنامه‌‌ی یادشده را گوش داده و سپس اقدام به ضبط کردم. در پایان این نوشتار چند قصه را بصورت اتفاقی برایتان در یک پوشه زیپ‌شده قرار داده و در اختیار قرار میدهم.

اما پیش از آن به یک نکته نامکشوف دیگر بپردازم که اخیراً از حقیقت آن مطلع گردیده‌ام…

تیتراژ برنامه رادیویی قصه‌ی شب از سالها پیش تاکنون به یک شکل است (برای دانلود تیتراژ این برنامه روی این لینک کلیک کنید). ابتدا بخشی از یک موسیقی کلاسیک هشیارکننده پخش شده و سپس صدایی متین این عبارات را بر زبان جاری می‌سازد که : “قصه‌ی شب”. قدیمی‌ترها می‌گفتند این قسمتی از سمفونی شهرزاد اثر ریمسکی کورساکف است. در این خصوص علاقمند بودم و حتی کاست سمفونی شهرزاد را از نوارفروشی‌ها خریداری کردم اما دریغ از وجود قطعه‌ای حتی مشابه با آنچه که در تیتراژ قصه‌ی شب شنیده میشد!

این موضوع ذهنم را به خود مشغول نموده بود تا اینکه پاسخ معما یافت شد. یک سی‌دی معمولی از آثار برتر اساتید موسیقی کلاسیک بدستم رسید که در پوشه‌ی ریمسکی کورساکف قطعه‌ی یادشده نیز حضور داشت. این قطعه که برخلاف تصور رایج هیچگونه ارتباطی به سمفونی شهرزاد یا قصه‌های هزار و یکشب ندارد متعلق است به موسیقی تنظیم‌شده برای ارکستر با الهام از ملودی‌های محلی اسپانیایی که از قضا این قطعه‌ی مشهور موسیقی کولی‌های اسپانیایی را مد نظر خود قرار داده است. کورساکف این قطعه را در سال ۱۸۸۷ میلادی نوشت و پس از گذشت یکصد و بیست و سه سال از ساخت آن ، هنوز شنیدنی است.

با توجه به اینکه احتمالاً دوستداران قصه‌های شب رادیو علاقمند به شنیدن موسیقی کامل قطعه‌ی فوق و حفظ آن در آرشیو شخصی خود می‌باشند ترتیبی داده‌ام تا با دانلود پوشه‌ی زیر پنج قصه‌ی شب و این قطعه (بصورت کامل در پنج موومان) در دسترس عزیزان قرار گیرد. نام رمز این فایل afshinihsfa است. توضیح اینکه به لحاظ همراهی دائمی اخبار ساعت ۱۰ شب با قصه‌ی شب رادیو ، در تعدادی از این فایل‌های MP3 اخبار آن روز را نیز ضمیمه نموده‌ام که در القای فضای شبانه کمک بیشتری نماید.

دانلود قصه‌ی شب رادیو و قطعه‌ی ساخته شده توسط کورساکف

از قصه‌ی شب رادیو گفتیم اما نمی‌توان از قصه‌ی ظهر جمعه یادی نکرد. قصه‌ی ظهر جمعه که به نقل از سایت اینترنتی رادیو ایران از سال ۱۳۱۹ هر جمعه ساعت یک و نیم بعد از ظهر تا ساعت ۱۴ از رادیو پخش میشود برنامه‌ای جذاب است که تنها یک گوینده دارد و همچون قصه‌های شب که نمایشنامه‌ای توسط هنرمندان رادیویی اجرا میگردد نیست. از اقبالم من هرچه قصه‌ی ظهر جمعه به خاطر دارم توسط رضا رهگذر دیروز و محمدرضا سرشار امروز اجرا شده است. صدای رضا رهگذر گرم و دلنشین بود و ظهرهای جمعه همزمان با خوردن نهار این برنامه از رادیوی منزل ما پخش میشد. قصه‌ی ظهر جمعه اینک توسط سرکار خانم مریم نشیبا که صدای براستی صمیمی و گرمی دارند اجرا میشود. می‌توانید یک نمونه از اجرای ایشان را در فایل زیر گوش کنید:

دانلود تیتراژ برنامه رادیویی قصه‌ی ظهر جمعه

دانلود فایل زیپ‌شده قصه‌ی ظهر جمعه (با اجرای مریم نشیبا) – اسم رمز  afshinihsfa‌است.

علیرغم گسترده شدن روزافزون تلویزیون و برنامه‌های دیجیتالی تلویزیونی ، رادیو همچنان زنده است و به کار خود ادامه میدهد. به شما دوستان عزیز پیشنهاد می‌کنم هر از چندگاهی رادیوی خود را (به غیر از داخل ماشین) روشن نموده و برنامه‌های آن را گوش کنید. جذابیت رادیو انکارنشدنی است.

رادیوی دوران ما…


شما را نمی‌دانم اما رادیو در منزل پدری ما (تقریبا) همیشه روشن بود و من خاطرات بسیار خوبی از رادیو و برنامه‌های آن دارم… بیایید تصور کنیم یک روز از اواسط دهه ۱۳۶۰ شمسی شروع شده و رادیوی منزلتان روشن است. با هم برنامه ها را مرور می کنیم.

*ساعت ۶:۳۰ صبح تا ۶:۴۵
برنامه تقویم تاریخ با موسیقی تیتراژ گروه Pink Floyd با نام “Time” و صحبتهای متین مجری که اینگونه می‌گفت : “۷۶۸ سال پیش در چنین روزی , ۲۸ ذیحجه سال ۷۱۳ قمری , شاه سلطان حسین به جنگ سپاهیان فلان رفت و …”
*ساعت ۶:۴۵ صبح تا ۷:۰۰
برنامه بچه‌های انقلاب که بنظرم یکی از مجریان فعلی برنامه کودک و نوجوان سیما از مجریان جوان این برنامه بود. سرشار از برنامه‌های کودکانه و نوجوانانه و موسیقی‌های زیبا. هنوز یادم هست این موزیک که می‌گفت : “گنجیشکه می‌گه جیک و جیک و جیک ….. گربه‌هه می‌گه میوو میوو ,‌ دنبال توپت مثه من بدو…”
*ساعت ۷:۰۰ تا ۷:۱۵
اولین بخش از اخبار بامدادی
*ساعت ۷:۱۵ صبح تا ۸:۰۰
برنامه‌ی سلام صبح‌بخیر که البته ورژن‌های مختلفی در استان‌های مختلف داشت. در تهران به این نام بود و از همه با شور و حال‌تر(با اجرای آقای آتش‌افروز) برگزار می‌شد. عملا اولین برنامه‌ی استانی جدی این برنامه بود.
*ساعت ۸:۰۰ تا ۸:۲۵
دومین بخش از اخبار بامدادی
*ساعت ۸:۲۵ تا ۹:۰۰
برنامه جالب علم و زندگی که به ذکر مطالب علمی (در حد روزنامه‌ای) می‌پرداخت. بین صحبت‌های مجریان این برنامه که یکی در میان خانم و آقا عهده‌دار خواندن اخبار علمی بودند غالبا موزیکی پخش میشد که مربوط به فیلمی سینمایی است با نام (۱۹۵۸) A Summer Place اثر آهنگساز معروف مکس اشتاینر . نکته جالب‌ اینکه موسیقی متن این فیلم از خود فیلم معروفتر است.
*ساعت ۹:۰۰ تا ۱۰:۰۰
برنامه‌ی معروف خانه و خانواده که معرف حضور همگی است. چند صد هزار دفعه آقای دکتر افروز و خانم دکتر فرودسی‌پور میهمان برنامه بودند و به سئوالات خانم‌های عزیز خانه‌دار پاسخ دادند؟ آقای شجاعی‌مهر با این برنامه معروف شد که الحق هم سزاوار تمجید است زیرا مجری‌ای مسلط از کار در آمده است.
*ساعت ۱۰:۰۰ تا ۱۰:۱۵
برنامه‌ی دوست‌داشتنی خردسالان که چقدر دوستش داشتم و نمی‌دونم کی و به چه علتی این برنامه دیگر پخش نشد؟ واقعا دوست دارم بیشتر در مورد این برنامه بدوونم و از همه‌ی دوستان خواهش می‌کنم کلیه اطلاعات خودشون رو بریزن وسط سفره!
*ساعت ۱۰:۱۵ تا ۱۱:۰۰
ادامه برنامه خانه و خانواده که گاهی اوقات نیمه دوم این برنامه با نمایشی رادیویی در مورد مشکلات خانواده‌ها همراه بود و بعد مورد تحلیل کارشناسان محترم برنامه قرار می‌گرفت.
*ساعت ۱۱:۰۰ تا ۱۱:۱۰
اخبار اقتصادی اجتماعی (احتمالا) پخش میشد. مثلا کی فلان کوپن اعلام میشود و از این قبیل…
*ساعت ۱۱:۱۰ الی ۱۱:۴۵
برنامه‌های این ساعت فیکس نبود. بعنوان مثال یکروز برنامه ارتش جمهوری اسلامی ایران پخش می‌شد و روزی دیگر برنامه‌ای مربوط به نهادی دیگر.
*ساعت ۱۱:۴۵ الی اذان ظهر (مثلا ۱۲:۰۰)
برنامه‌ای با اجرای آقای ایت‌الله توسلی رئیس دفتر امام که مسائل شرعی را تفسیر می‌کردند و به نوعی سخنگوی امام بودند در این امور. یعنی سئوالات شرعی مردم از امام را می‌خواندند و پاسخ (امام) را به این سئوالات میدادند. جالب است که بیان ایشان گیرا بود و به قول معروف خوشمزه حرف میزدند!
*ساعت ۱۲:۰۰ الی ۱۲:۴۰
برنامه‌های عارفانه بعد از اذان ظهر
*ساعت ۱۲:۴۰ الی ۱۳:۴۰
خاطرم هست که در طول هفته متنوع بود و بعنوان مثال برنامه‌ی کار و کارگر پخش میشد با این تیتراژ که : “کااااااااار و کاااااارگر!” ظاهرا این برنامه از نمونه برنامه‌های قدیمی رادیو است که پیش از انقلاب هم با همین عنوان پخش میشده است.
*ساعت ۱۳:۴۰ الی ۱۴:۰۰
برنامه‌ی راه امام ,‌ کلام امام که با پخش بیانات رهبر انقلاب و بعد تفسیر اندکی پخش میشد.
*ساعت ۱۴:۰۰ الی ۱۴:۴۰
مهمترین بخش اخبار رادیو در این ساعت پخش میشد.
*ساعت ۱۴:۴۰ الی ۱۶:۰۰
یادم هست که شامل انواع برنامه‌ها میشد. برنامه‌های فرهنگی در این میان غالب بودند. بخاطر دارم که از آلبوم “جام تهی” (۱۳۵۵) با آهنگسازی استاد فریدون شهبازیان و خوانندگی محمدرضا شجریان قطعه‌ی بدون کلامی با عنوان “راپسودی برای تار و ارکستر” بارها و براها پخش شد و چه دلنشین است این قطعه… دوستان جدا توصیه می‌کنم البوم “جام تهی” را تهیه بفرمایید و به این قطعه بخصوص گوش کنید. برای من تداعی‌کننده‌ی بعد از ظهرهای گرم تابستانی است که همه‌ی افراد خانواده در خواب ناز بودند و رادیو با صدای کمی برای خودش (در مثلا آشپزخانه) کار می‌کرد…
*ساعت ۱۶:۰۰ الی ۱۶:۱۵
باز هم از آن مدل اخبار اقتصادی اجتماعی که یکبار هم ساعت ۱۱ صبح پخش شده بود.
*ساعت ۱۶:۱۵ الی ۲۰:۴۵
متأسفانه خاطرم نیست. چون حتما برای بازی به بیرون خانه رفته بودم!
*ساعت ۲۰:۴۵ الی ۲۱:۰۰
این اواخر (؟) شب بخیر کوچولو پخش شد. حداقل به نظر من این اواخر بوده. قبلش خاطرم نیست آیا برنامه خاصی پخش شده یا خیر…
*ساعت ۲۱:۰۰ الی ۲۲:۰۰
برنامه‌های متنوع فرهنگی پخش میشد.
*ساعت ۲۲:۰۰ الی ۲۲:۰۵
گزیده‌ی اخبار پخش میشد.
*ساعت ۲۲:۰۵ الی ۲۲:۳۵
این یکی را همه باید یادشان باشد. برنامه‌ای که سالهای سال است با بهترین کیفیت در حال پخش است. قصه‌ی شب با مقدمه قطعه‌ی بیادماندنی سمفونی “هزار و یکشب” اثر آهنگساز شهیر : ریمسکی کورساکف. بهترین داستانهایی که شنیدم مربوط به این برنامه بودند. چه هنرمندانی در این برنامه فعالیت کردند. بهزاد فراهانی تا سالهای سال پای ثابت این برنامه بود و سپس وارد عرصه‌ی تلویزیون و سینما شد. میکائیل شهرستانی نیز هنرمند جوانی بود که بسیار خوب درخشید. همچنین علی عمرانی نیز هنرمند ارزشمند دیگری است که صدایش را هنوز می توان شنید. ظاهرا این برنامه رقیبی یافته که هر شب از ساعت ۲۳:۳۰ تا ۲۴:۰۰ از رادیو جوان پخش میشود.
*ساعت ۲۲:۳۵ الی ۲۳:۰۰
برنامه‌ای زیبا با نام با رهروان خلوت انس پخش میشد که برنامه‌ای فرهنگی ادبی و کمی مذهبی بود. مجری این برنامه اجرای مسابقه‌ی “نامها و نشانه‌ها” معروف (تلویزیون) را نیز عهده‌دار بود و گوینده تیتراژ گوینده قدیمی رادیو بود که الان نامشان را فراموش کرده‌ام و سالها بهمراه خانم آذر پژوهش اخبار رادیو پیش از انقلاب را می‌گفتند. صدایی زنگدار و بر جان نشین داشتند و می‌گفتند : “کیست این پنهان مرا در جان و تن؟ اینکه همی گوید از لب من راز , کیست؟ بشنوید این صاحب آواز , کیست؟…” (احتمالا در مصرع آخر کم و کسری وجود دارد اما واقعا این شعر از که بوده؟ چقدر زیباست)
*ساعت ۲۳:۰۰ الی ۲۳:۱۵
آخرین بخش اخبار رادیویی در آن روز پخش میشد.
*ساعت ۲۳:۱۵ الی ۲۴:۰۰
برنامه‌های فرهنگی پخش میشد.
*ساعت ۲۴:۰۰ الی ۲۴:۳۰
اولین بخش از اخبار روز بعد که تقریبا مفصل بود.
*ساعت ۲۴:۳۰ الی ۲:۰۰
برنامه‌ی معروف و قدیمی راه شب که این اواخر (از دوباره) پس از بازگشت منوچهر نوذری به صدا و سیما (پس از غیبت چندساله از بابت بیماری نقرس) این هنرمند والا نیز مجری برنامه‌ی زندهِ رادیویی راه شب شده بود. برنامه معمولا یک مجری خانم و یک مجری آقا داشت و بسیار با شور و حال اجرا میشد! من همیشه حسرت می‌خوردم که چرا نمی‌توانم بیدار بمانم و این برنامه را درست گوش کنم. همیشه کلی آدم هم زنگ میزدند و مجریان جوابشان را میدادند. پس در نتیجه برنامه زنده بود و کلک نزده بودند که قبلا ضبط شده باشد. آن زمان سئوالم این بود که آخر برای کی این برنامه را پخش می‌کنند؟ البته پاسخش مردمی که شیفت شبانه ادارات یا ارگان‌ها را برعهده داشتند بود. مثل آتش نشانی و اورژانس و …

منبع: فروم کودکی

به شخصه از زبل خان عزیز بخاطر زحمتی که کشیده اند تشکر میکنم و حقیقتا نشان دادند که زبل هستند!

(۱۳۹۰/۹/۱۶ صبح ۰۶:۱۶)زبل خان نوشته شده: [ -> ]در آن سالها شخصیتی توسط رضا عبدی خلق شده بود با نام کارآگاه کازانو که دستیاری مضحک به نام پیپو زاپرلی (با نقش‌آفرینی تورج نصر) داشت. این کارآگاه ایتالیایی هر هفته معمایی را حل میکرد و شنوندگان یک هفته فرصت داشتند تا برای برنامه صبح جمعه با شما نامه نوشته و بگویند که کازانو از کجا متوجه شد که قاتل یا سارق ماجرا کیست؟ این برنامه با مهارت تهیه میشد و خود من از مشتریان پر و پا قرص آن بودم. در این پوشه چهار نمایش قرار گرفته که پاسخ برخی بسیار آسان و برخی بسیار سخت است. راستی امتحان کنید و ببینید آیا شما قادرید جواب معماها را بیابید؟

البته فعلا فرصت دانلود این فایل را نداشته ام اما بخاطر دارم گوینده کاراگاه کازانو رضا عبدی نبود و منوچهر اسماعیلی بود که با الهام از تیپ خودساخته ی خود بجای بیگ ایمانوردی و پیتر فالک مجددا این نقش را بازسازی کرد

(۱۳۹۰/۹/۱۶ صبح ۰۶:۱۶)زبل خان نوشته شده: [ -> ]در آن سالها شخصیت‌های آمیز عبدول‌طمع (توسط رضا عبدی) و آقای ملون (توسط منوچهر نوذری) خلق شدند و...

بنظرم آ میز عبدالطمع (اقا میرزا عبدالطمع: بنده ی طمع) صحیحتر باشد. دستیار این مرد محتکر را مرحوم مهرپرور با تیپی خاص اجرا میکرد که بعضا رضا عبدی را جا میگذاشت

(۱۳۹۰/۹/۱۶ صبح ۰۶:۱۶)زبل خان نوشته شده: [ -> ]در سالهای میانی دهه ۱۳۶۰ شمسی که ایام نوجوانی را می‌گذراندم بعلت فقر شدید برنامه‌های تلویزیون به ناچار به برنامه‌های رادیویی پناه برده بودم. پیشتر در مورد برنامه جذاب “صبح جمعه با شما” نوشته‌ام و اینک به دو برنامه رادیویی دیگر خواهم پرداخت. در درجه نخست قصه‌ی شب رادیو که پس از اخبار ساعت ۱۰ شب به مدت نیم ساعت پخش میشد (و میشود). حقیقتاً برنامه‌ای جذاب و گیرا با اجرای هنرمندان شهیر رادیو و گویندگی آقای رضا معینی که در آن سالها چشممان به جمال مبارکشان نیز روشن شد.

دو تن از بزرگترین گویندگان آن سالهای نمایشهای قصه شب (در کنار بهزاد فراهانی)، آقای صدرالدین شجره و خانم مهین نثری بودند. البته خانم شهین علیزاده هم بعدها اضافه شدند (مهین نثری در اواخر دهه 50 و همزمان با اعتصاب گویندگان گوینده فیلم از رادیو به دوبله روی آورد و مشهورترین نقش وی گویندگی بجای شخصیت بسنتی در فیلم مشهور شعله است. نثری صدائی فوق العاده زیبا دارد و فعلا از بازنشستگان رادیوست. علاقه شخصی وی رادیو بود و به همین جهت در دوبله ماندگار نشد. صدای وی بلحاظ زیبائی براحتی با صدای مرحوم ژاله کاظمی و مهین کسمائی پهلو میزند و مملو از احساسات زنانه است)

(۱۳۹۰/۹/۱۶ صبح ۰۶:۱۶)زبل خان نوشته شده: [ -> ]*ساعت ۱۰:۰۰ تا ۱۰:۱۵
برنامه‌ی دوست‌داشتنی خردسالان که چقدر دوستش داشتم و نمی‌دونم کی و به چه علتی این برنامه دیگر پخش نشد؟ واقعا دوست دارم بیشتر در مورد این برنامه بدوونم و از همه‌ی دوستان خواهش می‌کنم کلیه اطلاعات خودشون رو بریزن وسط سفره!

مجری این برنامه یکی از بهترین مجریان و دست اندرکاران قدیمی و تهیه کنندگان و قصه گویان بزرگ رادیو خانم عذرا وکیلی بود که صدائی فوق العاده مهربان و البته مسلط داشت و بسیاری از بازیگران و مجریان فعلی رادیو حتی تلویزیون و سینما از شاگردان ایشان هستند که نمونه شاخص آنها مهران مدیری است. مدیری در آن سالها با سنی کم از بازیگران برنامه خردسالان بود و در واقع اولین پله نردبان بازیگری ایشان از این برنامه شروع شد.

(۱۳۹۰/۹/۱۶ صبح ۰۶:۱۶)زبل خان نوشته شده: [ -> ]*ساعت ۲۲:۳۵ الی ۲۳:۰۰
برنامه‌ای زیبا با نام با رهروان خلوت انس پخش میشد که برنامه‌ای فرهنگی ادبی و کمی مذهبی بود. مجری این برنامه اجرای مسابقه‌ی “نامها و نشانه‌ها” معروف (تلویزیون) را نیز عهده‌دار بود و گوینده تیتراژ گوینده قدیمی رادیو بود که الان نامشان را فراموش کرده‌ام و سالها بهمراه خانم آذر پژوهش اخبار رادیو پیش از انقلاب را می‌گفتند. صدایی زنگدار و بر جان نشین داشتند و می‌گفتند : “کیست این پنهان مرا در جان و تن؟ اینکه همی گوید از لب من راز , کیست؟ بشنوید این صاحب آواز , کیست؟…

گوینده اشعار آقای امیر نوری بودند که بهترین شعرخوان رادیو از زمان قدیم بوده و هستند و من هرگز حتی یک کلمه غلط خوانی در اشعاری که ایشان خوانده اند تا بحال نشنیده ام. ایشان حتی در شعر "چند خوردی چرب و شیرین از طعام/ امتحان کن چند روزی در صیام..." که شجریان همزمان با ربنا برای رادیو اجرا کرد و قبل از اذان مغرب در ایام ماههای رمضان از رادیو پخش میشد ، قبل از آواز، نوری شعر را میخواند و بعد صدای شجریان پخش میشد. ایشان در تنها برنامه تلویزیونی که به شخصه بیاد دارم حضور داشتند سری نمایشی شاخه ی طوبی بود که آنجا هم شعر میخواندند و بعضا مجری و گوینده نمایش بودند با صدائی فوق العاده آرامش بخش و دلنشین.

و اینهم مصاحبه جام جم با این استاد فرزانه که پیش از انقلاب حتی مدتی گوینده اخبار رادیو هم بود و گوینده برنامه سیمای فرزانگان رادیو

http://jamejamonline.ir/papertext.aspx?n...0840418343

(۱۳۹۰/۹/۱۶ صبح ۰۸:۴۷)منصور نوشته شده: [ -> ]

به شخصه از زبل خان عزیز بخاطر زحمتی که کشیده اند تشکر میکنم و حقیقتا نشان دادند که زبل هستند!

(۱۳۹۰/۹/۱۶ صبح ۰۶:۱۶)زبل خان نوشته شده: [ -> ]در آن سالها شخصیتی توسط رضا عبدی خلق شده بود با نام کارآگاه کازانو که دستیاری مضحک به نام پیپو زاپرلی (با نقش‌آفرینی تورج نصر) داشت. این کارآگاه ایتالیایی هر هفته معمایی را حل میکرد و شنوندگان یک هفته فرصت داشتند تا برای برنامه صبح جمعه با شما نامه نوشته و بگویند که کازانو از کجا متوجه شد که قاتل یا سارق ماجرا کیست؟ این برنامه با مهارت تهیه میشد و خود من از مشتریان پر و پا قرص آن بودم. در این پوشه چهار نمایش قرار گرفته که پاسخ برخی بسیار آسان و برخی بسیار سخت است. راستی امتحان کنید و ببینید آیا شما قادرید جواب معماها را بیابید؟

البته فعلا فرصت دانلود این فایل را نداشته ام اما بخاطر دارم گوینده کاراگاه کازانو رضا عبدی نبود و منوچهر اسماعیلی بود که با الهام از تیپ خودساخته ی خود بجای بیگ ایمانوردی و پیتر فالک مجددا این نقش را بازسازی کرد

منوچهر اسماعیلی از بچگی و از دوران مدرسه بخصوص دوره دبیزستان بابک در بین همکلاسی هاش به منوچهر خوش صدا معروف بود و هر روز صبح قران و نیایش می خوانده و اگر یک روز دیر میرسید بچه های مدرسه منتظر می ماندند تا بیاید و قران و نیایش بخواند

کاراگاه کازانو یک دوره کوتاه پخش شد و حالت مسابقه داشت برای شنوندگان و اخر داستان ما باید به این سوال که کاراگاه چطور  راز ماجرا را کشف کرد جواب می دادیم و برای برنامه پست می کردیم

اسماعیلی به جز این نقش یک تیپ پیزمرد قدیمی هم داشت که خاطره تعریف می کرد و ان هم خیلی جالب بود

دو تن از بزرگترین گویندگان آن سالهای نمایشهای قصه شب (در کنار بهزاد فراهانی)، آقای صدرالدین شجره و خانم مهین نثری بودند. البته خانم شهین علیزاده هم بعدها اضافه شدند (مهین نثری در اواخر دهه 50 و همزمان با اعتصاب گویندگان گوینده فیلم از رادیو به دوبله روی آورد و مشهورترین نقش وی گویندگی بجای شخصیت بسنتی در فیلم مشهور شعله است. نثری صدائی فوق العاده زیبا دارد و فعلا از بازنشستگان رادیوست. علاقه شخصی وی رادیو بود و به همین جهت در دوبله ماندگار نشد. صدای وی بلحاظ زیبائی براحتی با صدای مرحوم ژاله کاظمی و مهین کسمائی پهلو میزند و مملو از احساسات زنانه است)

مهین نثری صدای فوق العاده ای دارد و همیشه دوست داشتم دوبله هم کار کند ولی بجز شعله یکی دوتا نقش ماندگار دارد و یکی از کارهاش دایی جان ناپلئون بجای ان پیرزن فضول و بد قدم بوده که اسمش خاطرم نیست

(۱۳۹۰/۹/۱۷ عصر ۱۲:۱۲)بهزاد کازابلانکا نوشته شده: [ -> ]

مهین نثری صدای فوق العاده ای دارد و همیشه دوست داشتم دوبله هم کار کند ولی بجز شعله یکی دوتا نقش ماندگار دارد و یکی از کارهاش دایی جان ناپلئون بجای ان پیرزن فضول و بد قدم بوده که اسمش خاطرم نیست

بهزاد عزیز این مورد را مطمئن هستید؟

در ذهنم اینطور به یاد مانده که خود بازیگر این نقش را می گفت.

زمانی مجله دنیای تصویر ویژه نامه ای برای این سریال چاپ کرد که نام گویندگان هم ذکر شده بود.

متاسفانه این شماره را پیدا نمی کنم وگرنه می توانست جواب این ابهام باشد.

(۱۳۹۰/۹/۱۷ عصر ۰۱:۲۲)soheil نوشته شده: [ -> ]

(۱۳۹۰/۹/۱۷ عصر ۱۲:۱۲)بهزاد کازابلانکا نوشته شده: [ -> ]

مهین نثری صدای فوق العاده ای دارد و همیشه دوست داشتم دوبله هم کار کند ولی بجز شعله یکی دوتا نقش ماندگار دارد و یکی از کارهاش دایی جان ناپلئون بجای ان پیرزن فضول و بد قدم بوده که اسمش خاطرم نیست

بهزاد عزیز این مورد را مطمئن هستید؟

در ذهنم اینطور به یاد مانده که خود بازیگر این نقش را می گفت.

زمانی مجله دنیای تصویر ویژه نامه ای برای این سریال چاپ کرد که نام گویندگان هم ذکر شده بود.

متاسفانه این شماره را پیدا نمی کنم وگرنه می توانست جواب این ابهام باشد.

مطمئن هستم و شکی نیست  اگر یک تازه وارد این را می گفت ناراحت نمیشدم

از شما بعنوان یک قدیمی انتظار داشتم با صبر و حوصله برخورد کنید و اینکه اگر پیام خصوصی میدادی زیباتر بود

مجله برای من این تجربه را داشته که همیشه قابل استناد نیست .شما  ان قسمت های آخر که مهین نثری خیلی آرام و شمرده حرف زده را مرور کن متوجه میشی در قضاوت  عجله کرده ای

یکی از عزیزان پیام داده چرا دلسرد شده ای چرا مثل قبل مفصل نمی نویسی

این هم جوابش

چند وقت پیش یک برنامه ضبط شده از "تصویر زندگی " دیدم که بانو مهوش افشاری مهمان برنامه بود و قسمتهایی از پسرشجاع پخش شد و مجری برنامه خیلی از گویندگی بانو مهوش تعریف و تمجید کرد که چطور اینقدر صدایش را تغییر داده

ان قسمت پسرشجاع صدای بانو مهوش نبود بلکه صدای بانو نادره سالارپور بود ...

از حدود شش هفت سال پیش که به نت وصل شدم تا  بحال 4 تا سایت مختلف همین دوگانگی صدای پسرشجاع را نوشته ام اما چه فایده این هم جواب ما ... مجله فلان سندیتش از ما بیشتره

(۱۳۹۰/۹/۱۷ عصر ۰۱:۲۲)soheil نوشته شده: [ -> ]

بهزاد عزیز این مورد را مطمئن هستید؟

در ذهنم اینطور به یاد مانده که خود بازیگر این نقش را می گفت.

زمانی مجله دنیای تصویر ویژه نامه ای برای این سریال چاپ کرد که نام گویندگان هم ذکر شده بود.

متاسفانه این شماره را پیدا نمی کنم وگرنه می توانست جواب این ابهام باشد.

بهزاد عزيز دليل ناراحتي شما را نفهميدم.

جمله اول من سوالي بود و بعد با نهايت احترام گفتم اينگونه به ذهنم مي رسد.

مگر نمي شود موردي به اشتباه به ذهنم مانده باشد؟

در اين خصوص كاش ساير دوستان هم اظهار نظر مي كردند.

ولي تصور مي كنم مهين نثري تا قبل از اعتصاب گويندگان وارد عرصه دوبله نشده بودند.

حال شايد هم من اشتباه كرده باشم.


در ضمن دليل اينكه پيام خصوصي ندادم اين بود كه مطمئن نبودم و دوست داشتم نظر ديگران را هم بشنوم.

اگر مطمئن بودم شايد در پيام خصوصي مي گفتم.

هرچند اگر مي دانستم اينقدر دلگير مي شويد با وجود مطمئن نبودن بازهم در پيام خصوصي مي گفتم.

مجموعه كاراگاه كازانو رو دانلود و گوش كردم حق با دوست عزيزمونه گوينده كارآگاه كازانو رضا عبدي هست و نه منوچهرخان!

كارآگاه كازانو اواخر دهه 60 حدود سالهاي 67-68 پخش ميشد اما منوچهر اسماعيلي  اواسط دهه 70 با برنامه صبح جمعه با شما همكاري مي كرد و  - به گمانم- نقش يك كاراگاه رو  با تيپ بيك ايمانوردي اجرا مي كرد...

(۱۳۹۰/۹/۲۲ صبح ۱۰:۱۷)رامین_جلیلوند نوشته شده: [ -> ]

(۱۳۹۰/۹/۱۷ عصر ۰۱:۲۲)soheil نوشته شده: [ -> ]

(۱۳۹۰/۹/۱۷ عصر ۱۲:۱۲)بهزاد کازابلانکا نوشته شده: [ -> ]

 و یکی از کارهاش دایی جان ناپلئون بجای ان پیرزن فضول و بد قدم بوده که اسمش خاطرم نیست

 

فرخ لقا خانم = مهین معاون زاده

رامین جان شما دیگه چرا ؟

مهین معاون زاده توی فیلم ال سید حرف زده و واترلو  و جان دو صدایش را تایید کرده اند صدای بم و خاص دارد

 _______________________

کاراگاه کازانو صدای رضا عبدی هستش و کاملا درسته که اوایل دهه 60 پخش شده

ان کاراگاه که منظور منصور عزیز بود و اسماعیلی حرف زده اسمش کاراگاه نینو بود سال 73 پخش شده

(۱۳۹۰/۹/۲۱ صبح ۰۷:۵۶)rahgozar_bineshan نوشته شده: [ -> ]

مجموعه كاراگاه كازانو رو دانلود و گوش كردم حق با دوست عزيزمونه گوينده كارآگاه كازانو رضا عبدي هست و نه منوچهرخان!

كارآگاه كازانو اواخر دهه 60 حدود سالهاي 67-68 پخش ميشد اما منوچهر اسماعيلي  اواسط دهه 70 با برنامه صبح جمعه با شما همكاري مي كرد و  - به گمانم- نقش يك كاراگاه رو  با تيپ بيك ايمانوردي اجرا مي كرد...

کاراگاه کازانو قبل از 67 پخش شده یکی قسمتهایش که صدای مرحوم آزیرهم بود مربوط به حداقل سال 66 بوده   یادم هست کازانو زیاد ادامه نداشت یک دوره ای بود و تمام شد به دو یا سه سال نکشید

چند وقتیست ایمیلی دست به دست میچرخد با موضوع کتاب اول ابتدائی هفتاد سال پیش. درسته شاید ربطی به  خاطرات دهه شصت نداشته باشه ولی با دیدنش حس عجیبی پیدا میکنی. انگار زنده شدن خاطرات، محدود به زمان خاصی نمیشود.

عبدالحسین کلهرنیا گلکار فردی است که کتاب اول ابتدایی خود را حدود ۷۰ سال حفظ و نگه‌داری کرده است. کلهرنیا بیش از ۳۰ سال در مدرسه‌های استان کرمانشاه به عنوان معلم هنر سعی کرده نظم را در زندگی دانش‌آموزان نهادینه کند و امروز می‌توان از او به عنوان یکی از دانش‌آموزان منظم هفت دهه‌ی گذشته نام برد.

استفاده از کتاب یادشده به سال‌های دهه‌ی ۱۳۲۰ مربوط می‌شود و نوع خط به کار برده‌شده در آن به صورت نستعلیق و نسخ است.

او با اشاره به انتقادی که در همان سنین کودکی به یکی از درس‌های این کتاب داشته است، می‌گوید: درس آذر و شخص کور همیشه سؤالی آزاردهنده در ذهن من به وجود می‌آورد که چرا نویسنده‌ی این کتاب ارزشمند، آن فرد نابینا را مرد کور خطاب می‌کند؟ چون من همیشه از واژه‌ی کور متنفر بودم که اصلاً چرا انسان به خاطر معلولیت باید تا آخر عمر احساس ذلت کند و همیشه دوست داشتم که آدم علیل هرگز ذلیل نباشد.

نگه‌دارنده‌ی این کتاب قصد فروش آن را ندارد؛ مگر این‌که در مراکز فرهنگی خاص مورد بازدید عموم قرار گیرد
منبع: ایسنا

نگاهی به نوارهای کاست در دهه 1350 و 1360

    نوارهای کاست نیز همانند نوارهای VHS دارد تبدیل می‌شود(یا تبدیل شده) به بخشی از خاطرات‌مان، دیگری با رواج CD و از سویی گسترش دانلود، دیگر کمتر کسی سراغ کاست را می‌گیرد. از اواسط دهه 1370 گاهی در کنار نوار کاست، CD برخی آلبوم‌ها هم منتشر می‌شد اما کاست همچنان محبوب بود(یکی از دلایلش قیمت پایین نسبت به CD بود و همینطور فراگیر نشدن دستگاه‌های پخش CD). یک دهه بعد و از اواسط دهه 1380هم قیمت کاست بالا رفته بود و هم در هر خانه‌ای دستگاه پخش CD یافت می‌شد و حال کاست بود که داشت از چرخه آثار موسیقی حذف می‌شد. چند سال قبل که در نمایشگاه کتاب از مسئول غرفۀ یکی از شرکت‌های مشهور ارائه‌کننده آثار موسیقی، سراغ کاست را گرفتم(در غرفه اثری به چشم نمی‌خورد) با نگاهی خاص و به سختی سری تکان داد که یعنی کاست نداریم!

    اولین بار در سال 1963 کاست توسط شرکت فیلیپس ارائه شد و از اوایل دهه 1970 تا دو دهه نوار کاست در عرضۀ آثار موسیقی بی‌رقیب بود.

   از اوایل دهه 1350 بود که ضبط صوت و نوار کاست به خانه‌های ایرانیان راه یافت. تقریبا از سال 54 و 55 بود که نوار کاست در ایران رواج بیشتری یافت، کاست هم ابعاد کوچکتری از صفحه داشت و هم حجم بیشتری نسبت به آن؛ صفحه معمولا شامل دو آهنگ یا آواز بود و کاست ‌های 60 دقیقه‌ای حدود 8 آهنگ.

 تبلیغ رادیو کاست در مجله تماشا(شماره 237، 14 آبان 1356)

    در سال‌های پس از انقلاب هم که دیگر در هر خانه‌ای دستگاه ضبط و پخش کاست یافت‌ می‌شد. دهه 60 دوران محبوبیت و مقبولیت نوار کاست، به خصوص برای دوستداران موسیقی سنتی بود که علیرغم فضای خاص حاکم در آن دوره، دوران اوجش را می‌گذارند و شاهکارهایی نظیر دستان، بیداد و...خلق شدند که هنوز جز بهترین کارهای خالقان این آثار محسوب می‌شوند. با تغییر سیاست‌ها از اوایل دهه 70، محدودیت‌های اعمال شده برای موسیقی پاپ هم برداشته شد.

   در دهه 60 اغلب آلبوم‌های ایرانی روی نوار سونی عرضه می‌شد(اغلب سونی آبی رنگ و گاه قرمز ) و از اوایل دهه 70 کم کم پای کاست‌های کره‌ای نظیر سامسونگ(که آن موقع کاست خام آن 100 تومان قیمت داشت) و همینطور کاست‌های ایرانی نظیر دنا به این عرصه باز شد که کیفیت نازل‌تری نسبت به سونی داشتند.

   یک تجربه مشترک که شاید برای دوستان هم پیش آمده باشد جمع شدن نوار کاست بود، یکدفعه صدای کاست دچار اعوجاج صوتی می‌شد و تا خودمان را به ضبط‌صوت برسانیم و دگمه stop را بزنیم، بخشی از نوار جمع شده بود. در چنین موقعی مداد و یا خودکار(بهترین گزینه خودکار بیک بود!) را داخل حلقه کاست کرده و می چرخاندیم تا نوار به حالت اولش بر‌گردد؛ گاه مشکل جدی بود و بخش آسیب دیده را می‌بردیم و با چسب مایع(آن سال‌ها موسوم به چسب اُهو) می‌چسباندیم.


   در این پست جهت تجدید خاطره برخی کاست‌های منتشر شده در دهه 50 و 60 خورشیدی ارائه می‌شود. اغلب آثار متعلق به موسیقی سنتی‌ست و دوستانی که در دیگر سبک‌های موسیقی آرشیوی دارند می‌توانند بخش دیگری از این خاطرات موسیقیایی را تکمیل کنند.

برای از پرهیز از طولانی شدن پست بخشی از جلد‌های اسکن شده در این بخش قرار می‌گیرد.

                   

     

 

             

                         

                         

                         

                         

                         

                         

                             

                         

                         

                         

                         

                         

                         

                         


سریال جک هالبورن، همیشه یکی از به یادماندنی ترین برنامه های دوران کودکی ام بوده است. این سریال که محصول شبکه ZDF آلمان در سال 1982 و ماجرای همراه شدن پسری به نام جک با دزدان دریایی بود، سال 70 یا 71، جمعه ها از برنامه کودک  شبکه یک پخش می شد.

ماجراهای دزدان دریایی از موضوعات جالب دوران کودکی ام بود. در آن دوره چندین فیلم و سریال با محوریت این موضوع پخش شد و علاوه بر آن، یادم هست که در همان دوران رمانی به نام روحی در جزیره گنج، به صورت داستان دنباله دار در مجله کیهان بچه ها چاپ می شد که بسیار پرماجرا و ترسناک بود و شخصیت اصلی اش هم پسری بود که با دزدان دریایی سفر می کرد. همه این فیلم و سریال ها و داستان ها سبب شده بود تا در ذهن کودکانه ام، هاله ای مرموز و هیجان انگیز پرچم معروف دزدان دریایی را احاطه کند.

http://cafeclassic3.ir/imgup/933/1327998082_933_e8e5ca01c7.jpg


داستان سریال جک هالبورن که موسیقی خاطره انگیزش برایم فراموش ناشدنی است، در مورد پسر یتیمی به نام جک بود که دادگاه سرپرستی اش را به زوجی میانسال سپرده بود. جک که خیلی اصرار داشت او را فقط جک صدا کنند و نه جک هالبورن، آرزو داشت در کشتی کار کند و از طرفی مشتاق کشف راز زندگی خود و هویت پدر و مادرش بود. جک در نهایت به هر صورتی بود با گروه دزدان دریایی به رهبری کاپیتان شرینگهام که به نظر می رسید چیزی در مورد گذشته جک می داند، همراه شد. کاپیتان شرینگهام، برادر دو قلویی به نام قاضی شرینگهام داشت که به عنوان یک لرد و نجیب زاده انگلیسی، سخت با روش های برادرش مخالف بود و سعی داشت هر طور شده برادر خود را به پای میز محاکمه بکشاند.

به این ترتیب جک قدم در سفری پرماجرا و بسیار جذاب گذاشت که با فراز و نشیب های زیادی از جمله عوض شدن جای دو برادر، رد شدن از منطقه بومیان وحشی و فروخته شدن لرد شرینگهام به عنوان برده همراه بود...


http://cafeclassic3.ir/imgup/933/1327999904_933_83b51a315e.jpg

بازیگر نقش جک در این سریال، پاتریک باخ بود که برای ما در آن زمان، چهره آشنایی بود و دلیل آن هم این بود که در همان دوره، سریال دیگری به نام طوفان با بازی او در نقش پسری به نام سیلاس، پخش می شد که البته اصلا به اندازه سریال جک هالبورن جذاب نبود. پاتریک باخ بازی قابل قبولی در نقش جک داشت و خوب از پس نقش پسری شجاع و مهربان که همه او را دوست داشتند برآمد.


http://cafeclassic3.ir/imgup/933/1327998340_933_8fe537da95.jpg

پاتریک باخ

ماتیاس هابیخ دیگر بازیگر این سریال بود که در دو نقش کاپیتان شرینگهام و برادر دوقلویش، قاضی شرینگهام بازی کرد.

با اینکه کاپیتان شرینگهام یک دزد دریایی و در نقش منفی بود، علاقه زیادی به او داشتم. حتی وقتی جای کاپیتان شرینگهام با برادر قاضی اش عوض شده بود، هم دوست داشتنی و بامزه بود.


http://cafeclassic3.ir/imgup/933/1327998697_933_a237f5bb48.jpg


 شخصیت های منفی سریال جک هالبورن تقریبا همگی دوست داشتنی و دلسوز بودند و  میزان بدجنسی آنها حد مشخصی داشت که از آن تجاوز نمی کردند. آنها با اینکه دزد دریایی بودند، جک را دوست داشتند و کمک های زیادی به او کردند.


http://cafeclassic3.ir/imgup/933/1327998471_933_221c781995.jpg


در مقابل قاضی شرینگهام که نقش مثبت بود، فردی بود بسیار خشک و بی احساس که بیننده کودک هیچ علاقه ای به او پیدا نمی کرد. قاضی شرینگهام به شدت از برادرش متنفر بود و به دنبال این بود تا روزی او را محاکمه و اعدام کند و به این شکل این لکه ننگ را از دامان خانواده اش پاک کند. همیشه انتظار می کشیدم که بالاخره احساس و علاقه برادرانه قاضی شرینگهام تحریک شود و کمی در مورد کاپیتان شرینگهام نرمش و عفو نشان دهد ولی هرگر این اتفاق نیفتاد. در مقابل کاپیتان شرینگهام با وجود اینکه منفی بود، به برادرش علاقه داشت و در مواقعی نشانه هایی از این علاقه از خود بروز داد.


http://cafeclassic3.ir/imgup/933/1327998568_933_4c7e0f2896.jpg

قاضی شرینگهام

قسمت آخر سریال از همه قسمت ها بهتر در ذهنم ثبت شده است. کاپیتان شرینگهام محکوم به اعدام، نومیدانه از جک می خواست به عنوان آخرین ترفند، برایش یک لوله فلزی ظریف بیاورد تا بتواند با گذاشتن آن در حلقش، زمانی که طناب دار سفت می شود از خفه شدن خود جلوگیری کند. (و یادم هست که پدرم به شدت تاکید می کرد که چنین روشی کاملا خیالی است و اصلا شدنی نیست! و البته بعدا فهمیدم حق با او بود.)

ولی افسوس که ترفند کاپیتان نقش بر آب شد و در نهایت کاپیتان شرینگهام در یک روز بارانی و در حالی که برادر قاضی اش از پشت پنجره شاهد مراسم بود، اعدام شد و من ماندم و اندوهی بی پایان که تا مدت ها بعد همراهم بود. رسیدن جک به مادرش در پایان سریال ابدا خوشحالم نکرد! امروز که به آن فکر می کنم، می بینم که پایان این سریال واقعا برای یک بچه، سنگین و به یاس تبدیل شدن امیدی که در بیننده کودک نسبت به نجات کاپیتان به وجود آمده بود، تا حدی دردناک بود.

صحنه ای که کاپیتان شرینگهام از داخل سیاهچال با جک که از بالا به او نگاه می کرد حرف می زد و با نگاهی ملتمسانه، از او می خواست تا با تهیه آن لوله فلزی به او کمک کند و او هم در عوض راز زندگی اش را به او بگوید، برای همیشه در ذهنم ثبت شده است.


http://cafeclassic3.ir/imgup/933/1327998812_933_21f7d4a235.jpg

گربه دوست‌ داشتنی کارتون محبوب دهه ۶۰/ فیلم


تلویزیون - کارتون «خپل درباغ گل‌ها» یکی از کارتون‌های محبوب دهه 60 بود که از تلویزیون پخش می‌شد.


دانلود كارتون خپل در باغ گل‌ها
منبع:خبر آنلاین

سیلاس (طوفان) سریال دوران کودکی


منبع:سایت آپارات

سیلاس (به آلمانی: Silas) نام مجموعه تلویزیونی ۶ قسمتی آلمانی است و داستان پسر ۱۳ ساله ایست که از سیرک فرار می کند. این مجموعه از کانال سراسری زد د اف در سال ۱۹۸۱ پخش می شد . این سریال بر اساس رمانی از نویسنده ی دانمارکی سسیل بودکر به نام سیلاس می باشد. بازیگر اصلی نقش سیلاس در این مجموعه را پاتریک باخ به عهده دارد که او را یک شبه تبدیل به ستاره ی تلویزیونی آلمان نمود. سیلاس از تلویزیون جمهوری اسلامی ایران هم پخش شده

http://www.aparat.com/v/e7d158a6d9ee5617...4a3e571835
.........................................
سریال جک هالبورن
سریال جک هالبورن ساخت شبکه ZDF آلمان - سال 1982 بر اساس کتابی به نویسندگی لئون گارفیلد.
http://www.aparat.com/v/91546109eaf11032...713/1%3A26

(۱۳۹۰/۹/۲۹ صبح ۱۰:۱۷)رزا نوشته شده: [ -> ]

چند وقتیست ایمیلی دست به دست میچرخد با موضوع کتاب اول ابتدائی هفتاد سال پیش. درسته شاید ربطی به  خاطرات دهه شصت نداشته باشه ولی با دیدنش حس عجیبی پیدا میکنی. انگار زنده شدن خاطرات، محدود به زمان خاصی نمیشود.

عبدالحسین کلهرنیا گلکار فردی است که کتاب اول ابتدایی خود را حدود ۷۰ سال حفظ و نگه‌داری کرده است. کلهرنیا بیش از ۳۰ سال در مدرسه‌های استان کرمانشاه به عنوان معلم هنر سعی کرده نظم را در زندگی دانش‌آموزان نهادینه کند و امروز می‌توان از او به عنوان یکی از دانش‌آموزان منظم هفت دهه‌ی گذشته نام برد.

استفاده از کتاب یادشده به سال‌های دهه‌ی ۱۳۲۰ مربوط می‌شود و نوع خط به کار برده‌شده در آن به صورت نستعلیق و نسخ است.

منبع: ایسنا

من یک کتاب دارم مربوط به دوم ابتدایی سال1315 البته نوشته  (چاپ هشتم).البته این کتاب رو برادر دوست سابق من که الان رابطه ام باهاش قطع شده از یکی از خونه های بالای تهران که برای گچ بری رفته بود پیدا کرد.من می ترسم صفحات اون رو اسکن کنم و دوستم ببینه و بگه این کتاب من هست.اگر تونستم تا جمعه چند صفحه اون رو اسکن می کنم تا رکورد این کتاب رو بزنم از لحاظ قدمت.

(۱۳۹۰/۱۲/۲۳ عصر ۰۸:۱۷)سناتور نوشته شده: [ -> ]

من یک کتاب دارم مربوط به دوم ابتدایی سال1315 البته نوشته  (چاپ هشتم).البته این کتاب رو برادر دوست سابق من که الان رابطه ام باهاش قطع شده از یکی از خونه های بالای تهران که برای گچ بری رفته بود پیدا کرد.من می ترسم صفحات اون رو اسکن کنم و دوستم ببینه و بگه این کتاب من هست.اگر تونستم تا جمعه چند صفحه اون رو اسکن می کنم تا رکورد این کتاب رو بزنم از لحاظ قدمت.

بیصبرانه منتظریم سناتور . :rolleyes: هر جور شده اسکن کن ببینیم کتاب های دوره رضاشاهی چطوری بوده . shakkk!

ساعت 5 بعدازظهر:

ساعت پخش برنامه كودك بود.

روز هاي جمعه ساعت 2:30 بعدازظهر، بعد از اخبار ساعت 2.

يكي از برنامه هاي خاطره انگيز كودكي من سريال عروسكي آفتاب و مهتابه.

اين سريال عصر جمعه پخش مي شد.

فرداي روز جمعه، شنبه بود و بايد مي رفتيم مدرسه.

من معمولا مشقامو دير مي نوشتم، درواقع هميشه تكاليفم رو دقيقه نود انجام مي دادم.

طفلي خواهر بزرگترم، هميشه در نوشتن مشق ها بهم كمك مي كرد.

بعضي وقت ها هم مشق هاي نوشته شده ي دفتر مشق قبلي ام را جدا مي كردم و به دفتر مشق جديد مي چسبوندم. اونوقت با يه اعتماد به نفسِ مثال زدني، مشق ها رو به خانم معلمم نشون مي دادم و چندتا آفرين و باريكلا هم دريافت مي كردم .......

يادش بخير

فضاي اين سريال تيره بود و من موقع تماشاي اين برنامه دلهره عجيبي حس مي كردم چون ياد تكاليف انجام نشده مي افتادم. هنوز هم عصر جمعه وقتي كار انجام نشده اي دارم ياد برنامه آفتاب و مهتاب مي افتم

آفتاب و مهتابيم ما اما نه تو آسمون
آفتاب و مهتابيم ما دوستای قصه هاتون

شادی، متل ، معما مياريم تو قصه ها
چشم ما روشن میشه از ديدن بچه ها

...........

.......

...

راستي كارتون سه كله پوك رو يادتونه؟

خيلي اعصاب خرد كن و بامزه بودن!!!!

(۱۳۹۰/۱۲/۲۶ عصر ۰۱:۵۲)اسکارلت اوهارا نوشته شده: [ -> ]

بعضي وقت ها هم مشق هاي نوشته شده ي دفتر مشق قبلي ام را جدا مي كردم و به دفتر مشق جديد مي چسبوندم. .......

[تصویر: 298.gif]

من دیگه اینقدر پیشرفته نبودم.

سعی می کردم درشت بنویسیم تا صفحه زودتر پر بشه !  :D

(۱۳۹۰/۱۲/۲۶ عصر ۰۱:۵۲)اسکارلت اوهارا نوشته شده: [ -> ]

 تيره بود و من موقع تماشاي اين برنامه دلهره عجيبي حس مي كردم

آره. کلا فضای برنامه های عروسکی اون موقع خیلی تیره بود و دلهره آور. [تصویر: 164.gif]

مثلا هادی و هدی , ماجراهای شهر عجیب , کار و اندیشه .

 از همه ترسناک تر یه برنامه بود نمی دونم اسمش چی بود که یک پیرمرد یک کتاب جلوش بود و داستان های عبرت آموز تعریف می کرد و پشت سرش هم دود بلند می شد.  zzzz:   :eee2

صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28
آدرس های مرجع