(۱۳۹۹/۳/۲۳ عصر ۱۱:۳۵)پروفسور نوشته شده: [ -> ]
نویسنده اشاره به جنبشی می کنه که از چند سال پیش با رهبری چند تن از فلاسفه فمینیست از ژورنالهای دانشگاهی و کنفرانس های علمی شروع شد؛ محکوم کردن فیلم برباد رفته بعلت زن آزاری!. یکی از این مدعیان، پروفسور سامر استادیار فلسفه در دانشگاه کلارک بود که در مقالاتش شخصیت غالب رت باتلر رو که در قالب یک مرد جذاب قوی هیکل و بلند بالا در برابر اسکارلت اوهارای ریز جثه و نیازمند قرار گرفته بود، به نقد کشید و معتقد بود رابطه این دو یک ارتباط دوطرفه نبوده و صرفا مرد سالارانه ست. صحنات سلطه جویانه ج.نسی رت به اسکارلت مخصوصا در سکانس بالا بردن از پله شکستن در اتاق خواب و ...، نشانه یک رفتار خشن تجاوزکارانه است ولی جوری رنگ و بوی دروغین رمانتیسم بهش دادن که حتی بیشتر زنان رت باتلر رو برای این عمل تحسین می کنند!
مباحثات این استاد دانشگاه و پروفسور دیگری بنام فریدمن درباره مردسالاری و ترویج خشونت علیه زنان در کتاب و فیلم بربادرفته، در روزنامه های کثیرالانتشار چاپ می شه و حتی فریدمن کتابی تحت عنوان «زنان اسکارلتی؛ بر باد رفته و طرفداران مونثش» چاپ می کنه و ناشر فمینیستش هلن تیلور از زنانی که برباد رفته را خوانده یا دیده اند می خواد موضع شون در این رابطه رو براش بفرستند. آمار بدست اومده می گفته بازخورد فیلم کماکان در خانمهای بیننده مثبت و رمانتیک بوده! هلن تیلور نتیجه این آمار رو خودزنی زنانه توصیف می کنه.
بهرحال آقای تام کونتز موضعی مشابه فمینیستها درباره برباد رفته داره و معتقده اوج خشونت و توحش خانگی در سکانس بحث برانگیز برباد رفته با دیالوگ زیر شکل می گیره و از شمای خواننده می خواد درباره ش فکر کنید و خودتون قضاوت کنید:
"با همین دستها می تونم تیکه تیکه ت کنم! اگه می دونستم اینکار فکر اشلی رو از مغزت بیرون می کنه این کارو می کردم. ولی نمی کنه. بنابراین اینطوری اونو از مغزت بیرون می کنم... براحتی می تونم جمجمه ت رو له کنم تا مغزت متلاشی بشه و این فکر لعنتی از سرت بره بیرون..."
واقعا چه باید گفت به سیاه پوستان عزیزتر از جان؟!
ظاهرا از یاد آنها رفته است که تا قبل از نلسون ماندلا همه برده بودند و نوکر و کارراه انداز سفید پوست جماعت.
ظاهرا زنجیرهای کل تاریخ را از یاد برده اند و آن تاریخ سراسر ذلت را دوست ندارند یاد کنند اما لحظه به لحظه صدسال اخیر را و سکانس به سکانس فیلمهایی که براساس همان زمان برده داری آنها ساخته شده را حتما باید بکاوند تا اگر در صحنه ای به سیاهی بالاتر از گل گفته شده فیلم و کارگردان و بازیگر را بنوازند...
اگر قرار است آمریکا جای سفیدپوستان نباشد قطعا موطن سیاه پوستان هم نیست چراکه سرخ پوستها زمانی در آنجا زندگی میکرده اند.
من نظر خود را میگویم و مهم هم نیست کسی خوشش بیاید یا نیاید یا مرا متهم به نژادپرستی بکند یا نکند. عقیده من اینست که موطن تمامی سیاه پوستان آفریقاست. اگر مرد بودند و هستند و ادعای تمدن و شرف و انسانیت و برتری جویی دارند در موطن خود می ماندند و موطن مظلوم خود را آباد میکردند و یا پس از مهاجرت به وطن خود بازمیگشتند نه اینکه در وطن های دوم خود ادعای ارث و میراث کنند.
بولله قسم زمانی وقتی اسم یک تیم ملی (نه یاشگاهی) می آمد تمام توجهات به نسل خالصی که در آن تیم بود منعطف میشد. بطور مثال وقتی گفته میشد تیم ملی انگلستان ، بیننده دوست داشت نژاد انگلوساکسن ها را ببیند یا وقتی گفته میشد تیم آلمان ، نژاد ژرمن و هرکشور نژاد اصیل خود را. و در کنار دیگران تیمهای آفریقایی که نمادی از وطن خود بوده و هستند. اما سیاهپوستان گرانقدر اینروزها در تمام تیمهای ملی حضور دارند. از تیم ملی ژاپن بگیرید تا آلمان. از هلند بگیرید تا فرانسه. تیم ملی هرکشور نماد یکرنگی و خلوص آن کشور است. در تیم های باشگاهی میتوان از هر نژادی و هر تیره ای بازیکن گردآورد اما ظاهرا سیاه پوستان تیمهای ملی را با تیمهای باشگاهی اشتباه گرفته اند یا به گوشه قبایشان برمیخورد اگرگفته شود حق ندارید در تیم ملی کشوری بازی کنید.
اینکه در مشارکتها همه نژادها کنار هم باشند یک اصل قابل قبول است. کاملا قابل درک . چون تمام انسانها مانند دانه های تسبیح باهم برابرند و رنگ و ظاهر تفاوتی در مرتبه اجتماعی و فردی ایجاد نمیکند. از حضور در سینما بگیرید تا سیاست.
اینکه اینروزها با میکروسکوپ در فیلمهای قدیمی دنبال نخود سیاه اخم و تخم سفیدپوستان (آنهم در فیلمهائی که وقایع آنها دقیقا مربوط به دوران برده داری آنها باشد) بگردند و فیلمها و عوامل آنها را زیر سوال ببرند نشان از عزت آنها نیست، نشان از پاک کردن تعمدی تاریخی است که دوران مظلومیت آنهاست. اگر بخواهند ردپاها را پاک کرده یا تحقیر نمایند چگونه به آیندگان خواهند گفت ما زمانی آن بودیم و اینک این شده ایم؟