تالار کافه کلاسیک

نسخه کامل: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ )
شما درحال مشاهده محتوای قالب بندی نشده این مطلب هستید. نمایش نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحات: 1 2 3 4


من برباد رفته را با کتابش شناختم و از همان موقع دوستش داشتم.می دانستم فیلم معروفی از رویش ساخته شده.تکه هایی از فیلم در برنامه یک مسابقه سی سوال با مجری گری اقای حسین باغی ( که الان شدیدا بیمار هستند وخدا کند شفا پیدا کنند )به کرات پخش می شد.در ارزوی دیدن فیلم بودم تا در اتاق فیلم دانشکده که هفته ای یک فیلم پخش میکرد موفق به دیدنش شدم.ان هم چه اتاقی پر از صندلی اهنی ارج قدیمی که یک طرفش جا برای نوشتن دارد و مخصوص سالنهای امتحان بود.ان روز در ان اتاق جا برای ایستادن هم نبود چه برسد به نشستن و من در شگفت که عشق به برباد رفته همه گیر است!....

به هر حال این سوال همیشه برای من مطرح است که چرا هیچ وقت هیچ جا از ادامه برباد رفته حرفی نیست ؟

نا سلامتی الکساندرا ریپلی کلی زحمت کشیده و دو جلد کتاب نوشته وبا هر بدبختی بوده رت و اسکارلت را به هم رسانده.

و این که ایا اگر ویوین لی و کلارک گیبل و تمام دار و وسته برباد رفته قدیم زنده بودند ادامه ان را می ساختند؟

و یا شاید تعلیق و بلا تکلیفی راز جذاب شدن برخی فیلم های مشهور است.

" عشقی که به وصال بینجامد که دیگه به درد نمی خوره " : پارسا پیروزفر در نقاب *

دزیره جان !

تمام آبروی بربادرفته به همون سکانس آخری هست که رت ، اسکارلت رو ول می کنه و میره .

ژیواگو به خاطر اون سکانس حسرت انگیز آخرش شده ژیواگو .

کازابلانکا رو اون وداع دل انگیز در آن فرودگاه مه آلود به حد کمال رسونده .

بیمار انگلیسی و سینما پارادیزو  به خاطر جدایی همیشگی عاشق و معشوق از هم اینقدر زیبا شدن و ....

خلاصه اینکه بهتره بذاریم رت و اسکارلت از هم دور باشن و توی زندگی خصوصی شون دخالت نکنیم.

* نکته : در نقاب ، کاراکتر پارسا پیروزفر همین حرف هایی که ما این بالا زدیم رو در مورد عشق به دوست دخترش زد ! دوست دخترش هم با حسرت گفت: اما این فرمول ها برای فیلم ها خوبه . یعنی ما در زندگی واقعی هم نباید به هم برسیم ؟!!

به چند دلیل بنده عقیده دارم بهترین اثر اقتباس ادبی تاریخ سینما رو باید بربادرفته بدونیم، یه دلیل اینه که هنوز دیدنش برای ما زیباست و حوصله مون بعد از 70 سال که از ساخت این فیلم می گذره با دیدنش سر نمی ره. دلیل دیگه هم این می تونه باشه که توی همه جای دنیا این فیلم رو حتی مردم کوچه و بازار هم می شناسن. بنده دقیق اطلاع ندارم به جز فیلم پدر خوانده و کازابلانکا چه فیلم کلاسیک دیگه ای هست که این قدر شناخته شده باشه. دلیل سومی هم اینه که ماجرای برباد رفته فقط عاشقانه نیست. در زمان جنگ های آمریکا اتفاق افتاده و کلی با او ن فضا درگیر می شیم. به عقیده بنده این یعنی بربادرفته چیزی بیشتر از یک رمانس معمولیه

بازیگر فیلم «بربادرفته» در ۹۴ سالگی درگذشت   

سینما - آن راترفورد بازیگر نقش خواهر کوچک اسکارلت اوهارا در فیلم «بربادرفته» از دنیا رفت.

به گزارش خبرآنلاین، آن راترفورد دوشنبه غروب در خانه خود در بورلی هیلز به خاطر عوارض ناشی از بیماری قلبی درگذشت. او 94 ساله بود.


او در نوجوانی در «بربادرفته» (1939) نقش خواهر کوچک اسکارلت اوهارا (با بازی ویویان لی) را بازی کرد. راترفورد یکی از آخرین بازیگران در قید حیات این فیلم محبوب به کارگردانی ویکتور فلمینگ بود. اولیویا دو هاویلند که در «بربادرفته» نقش ملانی همیلتن را بازی کرد، اول ژوئیه 96 ساله می‌شود.

راترفورد در دهه‌های 1930 و 1940 در سری فیلم‌های پرطرفدار «اندی هاردی» نقش پالی بندیکت دوست همیشه وفادار میکی رونی را بازی کرد.

او سال 1938 در فیلم «سرود کریسمس» که هنوز در ایام تعطیلات از شبکه‌های تلویزیونی آمریکا پخش می‌شود، نقش روح کریسمس گذشته را بازی کرد. راترفورد سال 1947 در فیلم «زندگی مخفی والتر میتی» روبروی دنی کی مقابل دوربین رفت و یکسال بعد در «ماجراهای دون ژوان» با بازی ارول فلین نقش‌آفرینی کرد.

او در دوران کاری خود در بیش از 60 فیلم بازی کرد که بیشتر آن‌ها مربوط به دوران قراردادش با استودیو مترو گلدوین مه‌یر در دهه 1930 و اوایل دهه 1940 بود.

راترفورد قرار بود سال 1997 در «تایتانیک» نقش شخصیت رز را بازی کند، اما این نقش در نهایت به گلوریا استیوارت رسید و یک نامزدی اسکار برای او به همراه داشت.

آن راترفورد با نام مری سیسیلیا رامونه در دوم نوامبر 1917 در ونکوور به دنیا آمد. پدرش جان راترفورد ستاره اپرا و مادرش یک بازیگر بود. خانواده راترفورد وقتی آن کوچک بود به سان فرانسیسکو و بعد لس آنجلس نقل مکان کرد و آن اولین بار سال 1925 در یک نمایش روی صحنه رفت. او در نوجوانی در رادیو مشغول کار شد.

راترفورد سال 1935 با بازی در چهار فیلم فعالیت سینمایی خود را آغاز کرد و یکسال بعد در فیلم «The Lonely Trail» با جان وین همبازی شد. او در 17 سالگی با مترو گلدوین مه‌یر قرارداد امضا کرد و در 13 فیلم «اندی هاردی» در کنار رونی نقش‌آفرینی کرد.

از دیگر فیلم‌های مهم او می‌توان به «قلب‌های انسانی» (1938)، «غرور و تعصب» (1940)، «همسران ارکستر» (1942)، «جنایت در تماشاخانه» (1946) و «آن‌ها تنها اربابان خود را می‌کشند» (1972) اشاره کرد. راترفورد آخرین بار سال 1976 در فیلم «سگی که هالیوود را نجات داد» بازی کرد.

درباره حضور راترفورد در فیلم «بربادرفته» گفته می‌شود دیوید اُ سلزنیک تهیه‌کننده معروف او را برای بازی در «بربادرفته» انتخاب کرد، اما راترفورد ابتدا نتوانست نقش کارین را بپذیرد، چرا که تحت قرارداد مترو گلدوین مه‌یر بود. لوییس بی. مه‌یر رئیس استودیو با این توجیه که این نقش اصلا اهمیت ندارد، قصد داشت از طرف راترفورد آن را رد کند.

راترفورد سال 2010 در یک مصاحبه گفت به رمان مارگارت میچل خیلی علاقه داشت و برای به دست آوردن نقش کارین آن قدر گریه کرد که مه‌یر بالاخره راضی شد او در «بربادرفته» بازی کند. راترفورد در 1989 همراه 9 بازمانده دیگر این فیلم در آتلانتا در جشن 50 سالگی فیلم شرکت کرد.

هالیوود ریپورتر / 12 ژوئن / ترجمه: علی افتخاری

بازیگر «بربادرفته» ۹۶ ساله شد + عکس




اول ژوئیه مصادف با نود و ششمین سالروز تولد اولیویا دهاویلند بازیگر نقش ملانی در فیلم کلاسیک «بربادرفته» است.


به گزارش خبرآنلاین، اولیویا دهاولیند (متولد 1916) بازیگری بریتانیایی-آمریکایی است که در تئاتر و سینما بسیار شهرت دارد.

او دو بار در سال‌های 1946 و 1949 برنده جایزه اسکار شد و همراه خواهر کوچکترش جون فونتین آخرین بازماندگان ستاره‌های هالیوود دهه 1930 هستند.

این بازیگر و خواهرش در توکیو ژاپن متولد شدند. پدرشان وکیل بود و مادرشان بازیگر تئاتر. مادر اولیویا با نام مستعار لیلیان فونتین در دنیای تئاتر مشهور بود و خواهر کوچکتر اولیویا نام فامیلی خود را از مادرش وام گرفته است.

اولیویا دهاویلند اولین بار سال 1933 در نمایش «آلیس در سرزمین عجایب» روی صحنه رفت. و اولین نقش مهمش بازی در «رویای نیمه شب تابستان» بود. این نمایش در سال 1935 تبدیل به فیلمی سینمایی شد که اولین حضور دهاویلند بر پرده سینما بود.

او با بازی در مقابل جیمز کاگنی و ارول فلین در دهه 1930 به شهرت رسید دهاویلند در مجموع هشت بار با فلین همبازی بود.

دهاویلند با بازی در «بربادرفته» (1939) به شهرت رسید. جالب اینجاست که ابتدا جون فونتین برای بازی در این فیلم نزد جرج کیوکر، کارگردان فیلم رفته بود، اما کیوکر با بازی فونتین در نقش اصلی قبول نکرد و به او نقش ملانی را پیشنهاد داد، اما فونتین کلا از بازی در فیلم انصراف داد. در عوض کیوکر با دهاویلند به توافق رسید تا نقش ملانی را بازی کند و دهاویلند برای این نقش نامزد جایزه اسکار بازیگر زن نقش مکمل شد.





فونتین با بازی در فیلم‌های «ربه‌کا» و «مظنون» آلفرد هیچکاک و «نامه زن ناشناس» ماکس افولس معروف است، او برای فیلم «مظنون» در سال 1942 برنده جایزه اسکار شد، رقیب فونتین در آن سال خواهرش بود که با فیلم «Hold Back the Dawn» نامزد اسکار بود.

دهاویلند سال 1946 برای بازی در «To Each His Own» برنده جایزه اسکار شد. سال 1948 بازی او در «حفره مار» بسیار تقدیر شد و یک نامزدی دیگر اسکار برایش به ارمغان آورد. این فیلم اولین حضور دهاویلند در نقش شخصیتی با مشکل روانی بود. او سال 1949 برای فیلم «وارثه» برنده دومین جایزه اسکار خود شد.



این بازیگر در دهه 1960 در فیلم‌های معدودی نقش‌آفرینی‌های خیره‌کننده‌ای داشت؛ او در «بانو در قفس» (1964) نقش بیوه‌ای را بازی می‌کرد که در آسانسوری گرفتار می‌شود و در «هیس...هیس، شارلوت عزیز» ساخته رابرت آلدریچ در مقابل بت دیویس بازی کرد.

دهاویلند اولین زنی است که رئیس هیئت داوران جشنواره فیلم کن (1965) شد. او در دهه 1970 و 1980 نیز به بازیگری ادامه داد و بیشتر در تلویزیون فعال بود و سال 1986 برای بازی در سریال کوتاه «آناستازیا: راز آنا» برنده جایزه گلدن گلوب و نامزد جایزه امی شد.

او تنها بازیگر نقش‌های اصلی «بربادرفته» است که همچنان در قید حیات است. کلارک گیبل (رت باتلر)، ویویان لی (اسکارلت اوهارا) و لسلی هوارد (اشلی) دیگر بازیگران اصلی این فیلم معروف از دنیا رفته‌اند.

(۱۳۸۹/۷/۲۰ عصر ۱۱:۵۸)IranClassic نوشته شده: [ -> ]

برباد رفته بهترین استفاده را از رنگ کرده است...

یعنی منظورتون اینه که نسخه 1939 سیاه و سفیده و در دهه نود رنگی شده؟

(۱۳۹۱/۴/۱۸ عصر ۰۲:۵۸)نوستالژیکا نوشته شده: [ -> ]

یعنی منظورتون اینه که نسخه 1939 سیاه و سفیده و در دهه نود رنگی شده؟

خیر . بهیچوجه ! بربادرفته به صورت اورجینال رنگی بوده است ( رنگ تکنی کالر )

منظور این بوده است که در صحنه آرایی و ترکیب بصری , خیلی خوب از قابلیت رنگ های شفاف تکنی کالر استفاده کرده است. چون در روش تکنی کالر از سه نگاتیو مجزا استفاده می شود کیفیت و ماندگاری رنگ بسیار بالاست. البته بعدها هم برخی شرکت های پخش کننده ی معروف , نگاتیو اصلی MASTER را بوسیله کامپیوتر و تکنولوژی دیجیتال بهینه سازی کردند. امروز نسخه HD بربادرفته یکی از بهترین کیفیت های تصویری فیلم های کلاسیک را از نظر شفافیت و زنده بودن رنگ ها داراست.

برای سالگرد تولد «ویوین لی» بر باد رفته؛ سی گفته دلپذیر از خودش +گفته‌های دیگران: از وودی آلن تا وینستون چرچیل


بر باد رفته یکی از جنجالی ترین فیلمهای تاریخ سینماست؛ هم به خاطر اینکه در زمان خودش هیچ فیلم دیگری در هالیوود چنین پروسۀ طولانی و هزینۀ سنگینی برنداشته بود. و همچنین به این خاطر که تکاپوی تهیه کننده برای یافتن بازیگر مناسب نقش اسکارلت اوهارا دو سال و نیم زمان برد و جنجال آفرین شد.

تعداد زیادی از بهترین بازیگران زن برای ایفای نفش اسکارلت هجوم آوردند: از بت دیویس و کاترین هپبورن و جون کرافورد و میریام هاپکینز و کلودت کولبرت و کارول لومبارد؛ تا بازیگران تازه کاری مثل سوزان هیوارد کاندیدای این نقش بودند و همگی رد شدند. دیوید او سلزنیک تهیه کنندۀ فیلم از تابستان ۱۹۳۶ که پروژه را در دست گرفت، به دانشگاهها و مدارس دراماتیک و سالنهای نمایش سر می زد تا دختری مناسب برای این نقش بیابد.

تا اینکه از این جست و جوی طولانی خسته شد و در سال ۱۹۳۹ فیلمبرداری را بدون بازیگر اسکارلت و از صحنۀ سوختن آتلانتا در آتش جنگ آغاز کرد. همان روز برادر سلزنیک، به همراه دختری جوان به سمت او آمد و بازیگر اسکارلت اوهارا را معرفی کرد.



ویوین مری هارتلی قبل از سفرش به هالیوود برای اهالی سینما در آمریکا چندان شناخته شده نبود. او در لندن در رشتۀ هنرهای دراماتیک درس خوانده بود و در تعدادی فیلم و نمایش انگلیسی ایفای نقش کرده بود. سماجت لی برای گرفتن نقش اسکارلت و دست تقدیر باعث شد تا از همۀ دشواری ها عبور کند و با بازی حیرت انگیزش شخصیت رمان مارگارت میچل را جاودانه سازد. یگانگی بین ویوین لی و اسکارلت اوهارا به حدی بود که حیات بیرونی و درونی این نقش پیچیده در حد کمال روی پرده بازآفرینی شد. بر باد رفته برای لی اسکار و شهرت و محبوبیت بین المللی به ارمغان آورد.

ویوین لی در سالهای بعد و در فیلمهایی چون پل واترلو و آن خانم همیلتن و آنا کارنینا هم حضوری باشکوه و تأثیرگذار داشت. او به وجوه ظریف و خلاقانۀ نقشهایش امکان بروز می داد و از چارچوب شخصیت پردازی نویسنده هم فراتر می رفت. اما ویران کننده ترین بازی لی در نقش بلانش دوبوآی اتوبوسی به نام هوس است. لی در این فیلم با ترسیم تقابل و نوسان میان صداقت و دروغ و سرزندگی و استیصالِ بلانش، بازی دوگانه و رمزآمیزی به نمایش گذاشت.

ویوین لی در هر دو مدیوم سینما و تئاتر تجربه های موفقی داشت و در نمایشهایی به کارگردانی همسرش لارنس الیویر بازی کرد. لی در ۵ نوامبر ۱۹۱۳ در دامنه های هیمالیا در دارجیلینگ هندوستان به دنیا آمد و در ۸ ژوئیۀ ۱۹۶۷ در لندن از دنیا رفت.


این تصویر تغییر اندازه داده شده است. برای مشاهده تصویر کامل روی این جایگاه کلیک کنید. تصویر اصلی دارای اندازه 650x490 می باشد.


نقل قول های ویوین لی:
- وقتی اولین صفحۀ کتاب بربادرفته را خواندم آرزو کردم نقش اسکارلت را خودم ایفا کنم. آن موقع در لندن مشغول بازی در یک نمایش بودم. کتاب خیلی برایم جذابیت داشت و به دوستانم می گفتم اگر یک روز به هالیوود بروم حتما اسکارلت را بازی خواهم کرد. آنها فکر می کردند عقلم را از دست داده ام و به ام می خندیدند.

- در تست گزینش بازیگر برای نقش اسکارلت، تعداد زیادی هنرپیشه شرکت کرده بودند و لباس های طراحی شده برای نقش را پوشیده بودند. طوری که وقتی نوبت به من رسید لباس ها از گرمای بدن دختران هنوز گرم بود.

- می دانم که از پسِ ایفای نقش اسکارلت بر می آیم. حتما می توانم آقای دیوید سلزنیک را متقاعد کنم. (زمان انجام تست بازیگری برای بر باد رفته)
- (وقتی از لی پرسیدند که به نظرش سرگذشت اسکارلت بعد از رفتن رت چه می شود، پاسخ داد) فکر نمی کنم دیگر رت باتلر برگردد؛ اما به نظرم اسکارلت زن بهتری می شود.



- دیگر می توانم بر طبق اراده ام عمل کنم و از همۀ داشته ها و نداشته هایم مطابق میلم بگذرم.

- عاشق سه چیز هستم: شمشیربازی، رقص، و فن بیان.
- در فرانسه کلمات باید خیلی دقیق و واضح تلفظ شوند. یادگیری زبان فرانسه در سنین پایین به فن بیانم کمک بزرگی کرد.

- بعد از یادگیری چند زبان، دیگر در تلفظ و ادای کلمات هیچ مشکلی ندارم.
- وقتی در پاریس درس می خواندم، نزد خانم آنتوان -هنرپیشۀ «کمدی فرانسز»- دورۀ مخصوص آموزش بازیگری می گذراندم و از اینکه در انواع نمایشنامه ها حضور داشتم احساس رضایت می کردم.

- پدر و مادرم از اینکه در زندگی اهداف مشخصی داشتم خیلی خوشحال بودند.
- راجع به متدهای بازیگری چندان نمی دانم. در لحظه های بازی در نقش غرق می شوم.
- بازیگری همۀ زندگی من است؛ چنانچه باید باشد.

- شب های اجرای نمایش خیلی عصبی هستم. اصلا نمی توانم حدس بزنم تماشاگران چه واکنشی به بازی ام نشان خواهند داد.
- به نظر من هر اجرای کلاسیک در تئاتر از ارزش بالایی برخوردار است.

- نمایشنامه های کلاسیک برای یک بازیگر، نیازمند قدرت تخیل بالاتر و تمرین بیشتری هستند. به این خاطر دوست دارم شخصیت های شکسپیر را بهتر از سایر نمایش نویسان ایفا کنم.

- یک بازیگر فقط آنچه را که مد نظر نمایشنامه نویس است اجرا می کند. پس برای یک مؤلف بزرگ، شیوۀ بازیگری شخصیت ها از اهمیت بیشتری برخوردار است.

- وقتی در تئاتر به موفقیت می رسم احساس امنیت و آرامش می کنم. به تماشاگرم علاقه مندم. و بازی می کنم چون تلاش برای لذت بخشیدن به مردم را دوست دارم.

- اتوبوسی به نام هوس نوشتۀ تنسی ویلیامز شگفت انگیزترین نمایشنامه ای ست که به عمرم خوانده ام.



- به تیپ شدن در بازیگری علاقه ای ندارم.

- کمدی خیلی پیچیده تر از تراژی ست و به تمرین بیشتری نیاز دارد. گریاندن مردم خیلی ساده تر از خنداندن شان است.
- همیشه حد و مرز خودم را می شناسم.

- گاهی از درستی حرفهایم می ترسم. اما نمی خواهم ترسم را بروز دهم.
- من مثل یک عقرب ام. عقرب ها خودشان را نیش می زنند و می سوزانند؛ درست مثل من.
- این نقل قول اسکارلت را یادتان می آید؟ جایی که اسکارلت از اینکه مادرش در این دنیا نیست و نمی بیند اسکارلت چه دختر بدی شده اظهار خوشحالی می کند. خب، الآن همین احساس اسکارلت به سراغ من آمده.

- فکر می کنم ادیت ایوانز حیرت انگیزترین هنرپیشۀ زن در دنیاست. نگاه او به دنیا بسیار زیباست.

- عمرمان کوتاه تر از آن است که بخواهیم اینقدر سخت کار کنیم.
- اوا پرون آدم خوش بختی بود که در ۳۳ سالگی از دنیا رفت؛ من الآن ۴۵ ساله ام.
- خدای بزرگ؛ از اینکه هنوز عاشق ام ازت ممنونم.
- هیچ هراسی از مرگ ندارم.

گفته های بزرگان دربارۀ ویوین لی:

- «وقتی بعد از یک جست و جوی طولانی مدت و بی نتیجه برای یافتن بازیگر نقش اسکارلت حسابی کلافه و ناامید شده بودم، تصمیم گرفتم یک فصل از بر باد رفته را بدون اسکارلت فیلم بگیرم: صحنۀ آتش سوزی آتلانتا. روز شروع فیلمبرداری ساعتی منتظر ماندم تا مادر و برادرم از راه برسند و فیلمبرداری اولین سکانس این فیلم بزرگ تاریخی را با حضور آنان آغاز کنم. برادرم مایرن بعد از دو ساعت تأخیر همراه با زنی جوان و بسیار زیبا به طرف من آمد. و با لبخندی رضایت بخش گفت: «هی دیوید! می خواهی با خانم اسکارلت اوهارا آشنا شوی؟!» همان لحظۀ اول یک ندای دورنی به ام گفت: او همان است که دنبالش بودی! خود اسکارلت اوهاراست.»

دیوید او سلزنیک/تهیه کنندۀ بر باد رفته

- «مدتی بعد از اینکه ویوین لی در همۀ تست های دشوار ما شرکت کرد و قبول شد، در یک مهمانی او را دیدم و به اش گفتم: خب خانم، دیگر فکر می کنم همۀ عوامل فیلم درگیرت شده اند!»
جورج کیوکر/کارگردان اول بر باد رفته قبل از انتخاب ویکتور فلمینگ

- «بازی خانم ویوین لی در فیلم آن خانم همیلتون من را خیلی تحت تأثیر قرار داد.»
وینستن چرچیل/سیاستمدار

- «منتقدان باید ویوین را به عنوان یک بازیگر بزرگ قبول کنند و اجازه ندهند که توانمندی های او تحت تأثیر زیبایی فوق العاده اش قرار بگیرد.»

لارنس الیویر/بازیگر و کارگردان و همسر ویوین



- «به نظرم انتخاب ویوین لی برای نقش بلانش دوبوآ (اتوبوسی به نام هوس) بسیار به جا بود. او قبلا این نقش را در نمایش تئاتری اش در لندن بازی کرده بود و از بسیاری جهات مثل بلانش بود؛ بی اندازه زیبا و خیلی آسیب پذیر.»
مارلون براندو/بازیگر

- «هر بازیگری از نسل من می خواهد از ویوین لی تقلید کند.»
ناتالی وود/بازیگر

- «بت دیویس و ویوین لی را خیلی دوست دارم. اما علاوه بر استعداد و توانایی شان چیزی که باعث علاقۀ بیشتر من به آنها شده اینست که خود را بت نمی دانستند و کارشان را درست انجام می دادند.»
ایملدا استنتون/بازیگر

- «ویوین لی در خاطرات ما زندگی می کند؛ مثل یک انسان زنده و پویا.»
اندرو ساریس/منتقد فیلم

- «ویوین لی و مارلون براندو در اتوبوسی به نام هوس دو تا از بهترین نقش آفرینی های تاریخ سینما را ارائه داده اند. بازی لی آنقدر یگانه است که می توان گفت دو احساس متفاوت ترس و ترحم را در بیننده برمی انگیزد.»
پالین کیل/منتقد فیلم

- «تنها هنرپیشۀ زن کلاسیک که آرزو داشتم برایم بازی کند ویوین لی است.»
وودی آلن/کارگردان و بازیگر


تهیه شده توسط:
دنیا میرکتولی

.برگرفته از انجمن عصرجوان

دوستان عزیزم در کافه

حدود " هف ، هش ، ده " سال پیش یک ویدئو کلوپی بود توی شهرما که ازش فیلم میگرفتم. یک شب که دقیقآ یادم نمیاد چه فیلمی رو ازش خواستم ( بگمانم یکی از فیلمهای دیوید فینچر بود ) وقتی داشتم میرفتم بیرون یک دفعه صدام زد و گفت : فیلم " اسکارلت " ادامه ای بر " برباد رفته " رو که تازگی اوردم نمیخوای ببینی؟!!!!!!!:huh:

ابتدا کلی تعجب کردم ( میدونستم نسخهء ادبیش هست " رمانش " ولی فکرنمیکردم کسی بخواد بعداز این همه سال فیلمش رو بسازه ) و بعدش برگشتم تا قسمتهاییش رو بهم نشون بده.

فیلم از مراسم خاکسپاری ملانی شروع میشد که رت باتلر هم درش حضور داشت.

بادیدن همین یک تیکه از فیلم و گریمهای آبکی و الکی که به زور میخواستن تیپ کلارک گیبل رو بازسازی و نشان بدهند ( که در اون روزها محبوبترین هنرپیشه ام بود و اتفاقا به عشقش سبیل گذاشته بودم " باریک شده مثل مال خودش " )، چنان تو ذوقم خورد که تمایلی به دیدن ادامه اش نداشتم و همینجور سرم و انداختم و امدم بیرون. ( بعدشم که یه چندسالی ازایران رفتم و وقتی برگشتم دیگه در اون کلوپ رو بسته بودن و ملت بیشتر فیلمهارو از ماهواره دنبال میکردند).

الان بعد از گذشت دقیقآ همین " هف، هش، ده، دوازده" سال همیشه از خودم میپرسم چرا بعدها این فیلم رو نه جایی دیدم و نه دربارش شنیدم و باتغییر ذاویه دیدم نسبت به سینما دیگه اونقدرام سخت گیر نیستم و اگه دست بده و جایی گیرش بیارم حتما نگاهش میکنم.( با اینکه لوکیشناش بیشتر شبیه سریال پزشک دهکده بود تا بربادرفته).

دوستان اگر این نسخه رادیدید لطفآ دربارش توضیح دهید. صاحب ان کلوپ الان موبایل فروشی داره اگه بتونم یه سری اطلاعات ازش میگیرم.( ازاون خوره فیلمهاست که فیلمهارو فقط میخوره و براش مهم نیست در مورد عوامل و تاریخچهء فیلم اطلاعاتی داشته باشه ، این کارمو یک مقدارسخت میکنه ).

ارادتمندشما

mmmm:

(۱۳۹۲/۱/۱۷ صبح ۰۵:۲۴)اکتورز نوشته شده: [ -> ]

 فیلم " اسکارلت " ادامه ای بر " برباد رفته "...

الان بعد از گذشت دقیقآ همین " هف، هش، ده، دوازده" سال همیشه از خودم میپرسم چرا بعدها این فیلم رو نه جایی دیدم و نه دربارش شنیدم و باتغییر ذاویه دیدم نسبت به سینما دیگه اونقدرام سخت گیر نیستم و اگه دست بده و جایی گیرش بیارم حتما نگاهش میکنم.( با اینکه لوکیشناش بیشتر شبیه سریال پزشک دهکده بود تا بربادرفته).

دوستان اگر این نسخه رادیدید لطفآ دربارش توضیح دهید. صاحب ان کلوپ الان موبایل فروشی داره اگه بتونم یه سری اطلاعات ازش میگیرم.( ازاون خوره فیلمهاست که فیلمهارو فقط میخوره و براش مهم نیست در مورد عوامل و تاریخچهء فیلم اطلاعاتی داشته باشه ، این کارمو یک مقدارسخت میکنه ).

فیلم مورد نظر شما در واقع یک سریال 4 قسمتی است (کلا در 360 دقیقه) . محصول 1994 و به کارگردانی جان ارمن. در این سریال خانم جووان والی نقش اسکارلت اوهارا را بازی کرد و تیموتی دالتن نقش رت باتلر را. تیموتی دالتن هرگز نتوانست در نقشهائی که بازی کرد حتی ادای قهرمانان واقعی را درآورد. بعنوان نمونه در یک قسمت از سری فیلمهای جیمز باند بازی کرد که شاید بدترین شخصیت باند باشد که در بین بیست و چند فیلم این شخصیت تاکنون ساخته شده است. در این فیلم نیز شخصیت کلارک گیبل (که در حقیقت شخصیتی اسطوره ای و شمایل واقعی مرد در عالم واقع است) را به بدترین شکل ممکن به تصویر میکشد که هرگز قابل تحمل نیست... به شخصه این فیلم را هرگز تا به آخر نتوانسته ام تحمل کنم...

کتاب قطور اسکارلت نوشته الکساندر ريپلی که در واقع ادامه داستان را از نظر خود ساخته و پرداخته کرده است هرگز مورد توجه قرار نگرفت و طبعا فیلم آن نیز به همان میزان با اقبال مواجه شد. مارگارت میچل با وجودی که میتوانست و حتی پیشنهادهای زیادی برای نوشتن ادامه داستان به او شد هرگز برای ادامه رمان دست به قلم نشد و بارها گفت خواننده واقعی خود ادامه داستان را میداند!

 

(۱۳۹۱/۴/۱۸ عصر ۰۲:۵۸)نوستالژیکا نوشته شده: [ -> ]

یعنی منظورتون اینه که نسخه 1939 سیاه و سفیده و در دهه نود رنگی شده؟

ابتدا توضیح بدهم که این عنوان "برباد رفته" را نویسنده داستان (خانم مارگارت میچل) از کجا پیدا کرد...وقتی رمان تمام شد هنوز میچل نامی روی آن نگذاشته بود.ابتدا نام آن را براساس آخرین جمله اسکارلت (فردا روز دیگری است) را "فردا" گذاشت. اما کتابهای متعددی بود که عنوان فردا یا چیزی شبیه به این داشت و میچل دوست نداشت چنین حماسه ای عنوانی ساده داشته باشد. بعد عنوانهای دیگری انتخاب کرد... مانند : "گوسفند سیاه" ، " ستاره های ما" و ... و در نهایت عنوان بی نظیر "برباد رفته" را از روی قطعه شعری از ارنست داوسون پیدا کرد. این شعر:

 ... من چیزهای بسیاری را فراموش کرده ام/همه چیز برباد رفته است/و همان دسته گلهای سرخی که آشوبگرانه تکان میخورند ...

در مورد رنگ فیلم و در واقع رنگی بودن یا نبودن فیلم هم توشیحی بدهم که خالی از لطف نیست.در دهه 90 راجر ایبرت در مقاله ای تحت عنوان "تصور امروزی" دقیقا تمام ریز و بمهای کیفی فیلم و فیلم بازسازی شده را بررسی کرد. بیاد دارم در آن مقاله صراحتا به این موارد اشاره شده بود:

در سال 1988 گروهی تکنسین دو سال تمام کار کردند تا برای پنجاهمین سالگرد برباد رفته فیلمی آماده کنند که همان کیفیت اولیه را داشته باشد.آنقدر از نسخه اصلی سال 1939 کپی گرفته بودند که تماشاگران امروزی فقط سایه ای از آن شکوه اولیه فیلم را می دیدند . رنگ و روی فیلم رفته بود، باند صدا پرخش بود و کنتراست نماها آنقدر زیاد بود که جزئیات اصلا دیده نمیشد. تلاشهای قبلی برای نو کردن فیلم مخصوصا تلاش 1967 مترو فاجعه آمیز بود. آنها در آنزمان تصمیم گرفته بودند فیلم را بشکل واید اسکرین درآورند.یک خطای غیرقابل گذشت. چون نسخه اصلی فیلم 1 روی 33/1 بود یعنی هر 4متر عرض 3 متر ارتفاع. مجبور شدند از بالا و پائین کادر بزنند تا فیلم بشکل واید درآید و با این کار یک چهارم تصاویر را ازبین بردند.

تد ترنر (سلطان تلویزیونهای کابلی آتلانتا) در سال 1986 شرکت مترو گلدوین میر را خرید.گوهر آرشیو او فیلم بربادرفته بود. دستور بازسازی فیلم را صادر کرد. پیش ازین ترنز سابقه خوبی در بازسازیها نداشت. بخصوص نسخه رنگی که از کازابلانکا ساخته بود وی را بدنام کرده بود. اما او برای برباد رفته سنگ تمام گذاشت. بهترین تکنسینهای دنیا را یکجا جمع کرد...تکنسین ها باید کیفیت رنگی تکنی کالر فیلم را بازسازی میکردند که عجیب کهنه شده بود.

بربادرفته بطریقه تکنی کالر سه رنگ فیلمبرداری شده بود که در آن با سه نگاتیو مختلف از هر صحنه فیلمبرداری میشد که هرکدام یکی از رنگهای اصلی را ضبط میکرد. در نهایت این سه نگانیو باهم تلفیق میشد و فیلم رنگی شفافی از آن بدست می آمد.بطور کلی این روش روش دقیقی نبود و از آن بشکل ناهماهنگی هم استفاده میکردند. نسخه ای که در سال 67 مترو بازسازی کرده بود صرفا از یکی از رنگها استفاده کرده بود که به مرور زمان رنگ آن زایل میشد. مانند بلائی که سر نسخه فارغ التحصیل درآوردند. اما این بار تکنسینها سراغ هر سه نگاتیو فیلم رفتند که در ایستمن هاوس روچستر نیویورک نگهداری میشد . آنها مشاهده کردند که مشکل دیگری هم هست. بعضی از جاها در هر سه نگاتیو چین و چروک خورده بود و هرسه باهم چفت و بست نمیشد.و مشکل دیگر که در برخی صحنه ها در لبه های کادر سائیدگی تصویر وجود داشت...

تکنسینها دو سال شبانه روز بدون آنکه حتی به آغوش خانواده های خود بازگردند روی نگاتیوها کار کردند و در نهایت نسخه ای پدید آمد که یکی از شاهکارهای بازی سازی فیلم در تاریخ سینماست.آنها نسخه ای را پدید آوردند که شاید از نسخه اصلی هم فراتر بود.

دوستانی که بلوری فیلم را در اختیار دارند میدانند که فیلم بشکل واید نیست و در تلویزیونهای 16 در 9 بشکل 3 در 4 دیده میشود (یعنی دو ستون سیاه عمودی در کناره ها وجود دارد). این در واقع نسخه اصلی فیلم است که باید به همان شکل تماشا کرد. بلوری فیلم یک نسخه بی نظیر است. گوئی فیلمی که جزو اولین فیلمهای رنگی تاریخ سینماست با بهترین دوربینهای فیلمبرداری روز هالیوود فیلمبرداری شده است.جزئیات بشکلی حیرت انگیز نمایان است.  دوستان را به صحنه ای که بازیگران اطراف یک شمع جمع شده اند ارجاع میدهم تا ببینند واقعا چه شاهکاری درتصویر سازی بعمل آمده است. تمام پس زمینه های نور شمع بشکلی حیرت انگیز بازسازی شده اند.  باند فیلم هم بخوبی ساخته و پرداخته شده است چنان که در نسخه بازسازی شده حتی صدای جیرجیر کفشهای کلارک گیبل بوضوح شنیده میشود.

کیفیت نسخه  جدید و بازسازی شده (که  در آن حتی اشکهای اسکارلت و شفافیت لباهایش بخوبی مشخص است)

 در مورد برباد رفته به شخصه عقیده دارم بزرگترین فیلم داستان گوئی است که تاکنون ساخته شده است و از نظر من یکی از 5 فیلم برتر کل تاریخ سینماست. فیلمی که عنوان پربیننده ترین فیلم تمام دورانها را در اختیار دارد. فیلمی که حتی میچل در اولین اکران آن اذعان کرد چیزی است فراتر از کتاب من. و دوستان بخوبی میدانند که هیچ نویسنده ای از تصویر سینمائی که از اثرش خلق شده است راضی نیست و حتی مردم نیز کتاب را برتر میدانند... اما این،  اقتباسی است بی نظیر و حتی فراتر از کتاب ...و نشان میدهد که سینما میتواند گاهی از ادبیات هم سبقت گیرد. چیزی که در تاریخ ادبیات و سینما تعدادش حتی به تعداد انگشتان دست هم نمیرسد.

بحث خوبی در بخش جعبه پیام ( سر در بالای کافه ) در مورد شخصیت های بربادرفته در گرفت. جهت ادامه بهتر بحث , صحبت های دوستان را به اینجا جابجا می کنیم تا آسان تر پیگیری شود.

<اسکارلت اوهارا> من نمی دونم این اشلی که این همه باوقارو دوست داشتنی ست چه هیزم تری به انگلیسی ها فروخته است؟!

<منصور> اشلی اگر اینروزها می بود هیچ زنی برایش تره خورد نمیکرد... زنهای امروز عاشق وقار نیستند ... عاشق صورت اند.

<منصور> خود بازیگر نقش اشلی هم در مصاحبه های خود بارها گفت : من نمیدونم با این قیافه ام چطوری محبوب دو زن فوق العاده بودم در این فیلم؟!

<کاپیتان اسکای> آخه اشلی باوقار و دوست داشتنیه!؟؟؟ شخصن به رقیب قدیمی ژان وال ژان برای سوزانده شدن در کوره های آدم سوزی تحویلش می دادم.

<بانو> تعمیم یک امر به کل یک جمع غلط است، انگار که بگوییم مردان امروز نیز از زن فقط چهره اش را می جویند و نه فهمش را!

<سروان رنو> موافقم. در هر دو طرف سلیقه و معیارهای متنوعی وجود دارد و نمی توان به همه تعمیم داد.

<سروان رنو> به نظر من اسکارلت چون موفق به وصال اشلی نشد همچنان دلباخته اون بود. شخصیت اش چیزی بود که اگر چیزی را می خواست باید بهش می رسید.

<سروان رنو> اما چون در این باره ناکام بود همچنان آرزو به دل مانده بود ... مسلما اگر به او می رسید داستان جور دیگری پیش می رفت.

<اسکورپان شیردل> البته اگه داستان بربادرفته رو بخونید متوجه میشید که اسکارلت کلا زنی سطحی نگر و بلهوسه

<اسکورپان شیردل> زنی که از زبیائیش همچون سلاحی برای به دام انداختن مردان استفاده میکنه

<اسکورپان شیردل> تنها مردی که مفتون زیبائیش نمیشه اشلیه و شاید به همین دلیل باشه که اسکارلت به سمت اون کشیده میشه

<BATMAN> با نظر اسکورپان شیردل عزیز موافقم و این هم نظر منه http://cafeclassic4.ir/imgup/2932/137675...291bda.jpg
<اسکارلت اوهارا> دوستان نظرات جالبی نوشتند، با نظرات بانو و سروان رنو موافقم، شخصیت اسکارلت طوری بود که باید به خواسته هایش می رسید! و همین موضوع فیلم رو هیجان انگیز کرده بود.

<اسکارلت اوهارا> بیشتر وقت ها رویدادهای مهم رو آدم های عاقل نمی سازند، آدم های جسور و مبارزند که تاریخ رو می سازند، هر چند که به نظر ما عاقلانه رفتار نمی کنند!

<اسکارلت اوهارا> من فکر می کنم که عشق موضوعی بسیار موردی و شخصی است، و اشکالش به تعداد آدم های روی زمین متنوع و متفاوته!

<BATMAN> همونطور که اشاره کردین اسکارلت شخصیت بی باکی داره و همین ویژگی باعث جذابیش در فیلم شده (چه خوشمون بیاد چه نیاد) یه موردی هم الان به ذهنم رسید اینکه اسکارلت در ظاهر و در نگاه اول شخصیت مغروری به چشم میاد در حالیکه روحیه شکننده ای داره و در راه رسیدن به مطلوب از غرورش گذشته!در صحنه هایی که با اشلی در ارتباطه، خیلی راحت میشه متوجه این قضیه شد.

<terme> من شخصا از شخصیت اسکارلت خیلی خوشم میاد با اینکه در اخر رت ترکش کرد با این همه بازم استوار موند

<اسکارلت اوهارا> سلام به ترمه عزيز و گرامي؛ باهاتون موافقم، ميشه گفت: اسكارلت انتخاب مي كرد كه چطور زندگي كنه و هزينه ي انتخابش رو مي پرداخت.

<BATMAN> اسکارلت که به گوشم میخوره کمر باریکش یادم میاد! توصیه میکنم از حلقه های لاغری استفاده کنید تاثیر زیادی داره تو باریک شدن کمر http://lifemag.ir/wp-content/uploads/2011/08/328.jpg

<منصور> اتفاقا به نظر من مردی که دوست داشتنی و باوقار است رت باتلر است و نه اشلی.اشلی از نظر شخصیت زن فیلم دوست داشتنی است نه از نظر تماشاگر. رت باتلر تمام مشخصات فوق العاده یک مرد را دارد بغیر از روابط خاصش با زنان دیگر که در سایه ازدواج با اسکارلت آنرا هم کنار میگذارد.اما محبوبترین شخصیت فیلم از نظر من که تمام فضایل وارسته انسانی را یکجا دارد نه اسکارلت است نه اشلی و نه رت. بلکه ملانی است

<BATMAN> منصور جان شخصیت ملانی من هم واقعا دوست دارم!قبلا هم بهش اشاره کردم اما الان یادم نیست کدوم تاپیک بود. پیدا کردم، اینجاست! http://cafeclassic4.ir/thread-118-page-4.htm

البته این هم باید گفت که ملانی، با وجود اسکارلت بهتر جلوه میکنه و همینطور بالعکس/ صحنه های زیادی این دو شخصیت در کنار هم حضور دارن

<سروان رنو> البته همیشه شخصیت های جسور ( نه حتما منفی ) جذاب ترند. رت و اسکارلت دو نمونه خوب هستند.. من که شخصا از ملانی متنفر بودم. از بس این زن خوب بود و بیش از حد به همه خوبی می کرد !!

<اکتورز> غیراز رت باتلر من / دوست زنش / مامی و ملانی رو جذاب میدونم/ خصوصآ اون دوست زنش که هیچکس ازش خوشش نمیاد.اسمش چی بود؟ اون خانمی که رت باهاش رابطه داشت. خیر هم بود.

<کنتس پابرهنه> اکتورز عزیز اسم اون خانم بل واتلینگ بود.


شخصیت های منفور:

1- اشلی (عینهو شیر برنج  )

2- ملانی  ( از بس زیادی خوبه )

3- خدمتکار سیاه جوان ( کمک دست مامی )


شخصیت های محبوب ( به غیر از رت و اسکارلت )

1- خواهر اسکارلت ( سوئلن )  زیبای گمشده !

2- دکتر  ( شخصیت جالبی داره. اصلا اکثر دکترهای پیر  توی فیلم های قدیمی  باحال هستند )

3- دوست دختر رت  ( خانم خانم ها. به قول یکی از دوستان ایشون خیر هستند و دست خیر دارن به صورت ناشناس )


مظلوم ترین شخصیت ها

1- شوهر اول اسکارلت  ( آدم به این مظلومی و بی گناهی در تاریخ سینما کمتر پیدا میشه )

2- خواهر اسکارلت  ( شوهر مظلوم شماره یک رو از دست اش در آورد اسکارلت)

3-پدر اسکارلت  ( این بنده خدا در طول فیلم از یک ملاک بزرگ به یک دیوانه کوچک تبدیل شد )

دوستان به خاطر دارم نویسنده کتاب(مارگارت میچل)از زیبایی اشلی تعریف کرده بود.مثلا چشمهای اشلی رو چشمانی خاکستری و خمار توصیف کرده بود.من خودم هم وقتی فیلم رو برای اولین بار دیدم از انتخاب این بازیگر در نقش اشلی تعجب کردم.فکر میکنم انتخاب بازیگر در مورد این نقش به درستی صورت نگرفته.

بارها با خودم فکر کردم از بین بازیگران کلاسیک چه کسی برای ایفای این نقش مناسب بود؟

فکر میکنم پل نیومن انتخاب خوبیست.

  

(۱۳۹۲/۵/۲۷ صبح ۱۲:۲۹)کنتس پابرهنه نوشته شده: [ -> ]

بارها با خودم فکر کردم از بین بازیگران کلاسیک چه کسی برای ایفای این نقش مناسب بود؟

فکر میکنم پل نیومن انتخاب خوبیست.

البته پل نیومن در آن زمان وجود نداشت اما شاید لارنس الیویه رقیب خوبی برای کلارگ گیبل در این فیلم می شد.

در مورد لسلی هاوارد ( اشلی ) من هم با انتخاب نامناسب اش موافقم. شاید به دلیل شهرت لسلی در صحنه و تاتر او انتخاب شده بود. در داستان ساخت بربادرفته آمده است که خود او ( که خودش را در نقش اول فیلم می خواست ) به دلیل در حاشیه بودن نقش اشلی در این فیلم ناراضی بود و می خواست کنار بکشد. دیوید سلزنیک ( تهیه کننده فیلم ) با وعده اینکه در فیلم بعدی حتما هنرپیشه اول فیلم خواهد بود او را راضی کرد. این فیلم بعدی همان اینترمتسو - یک داستان عاشقانه - ( اولین فیلم اینگرید برگمن در آمریکا ) بود. حتی در این فیلم هم با اینکه  بازی او بهتر و موثرتر از بربادرفته است اما باز هم کودن بودن لسلی هاوارد در برابر برگمنِ سرزنده و تازه وارد کاملا به چشم می آید و شخصیتی دلچسب را به نمایش نمی گذارد و  آدم از اینکه بازیگر اول مرد در این فیلم زیبا و احساسی اوست حسرت می خورد.... rrrr: کلا چند فیلمی که من از او دیده ام , بازی اش مورد پسند شخصی من نیست. شاید در عرصه تاتر موفق تر بوده است. گو اینکه سینما هم برای او بدشانسی آورد و در سال 1943 ( چهار سال بعد از بربادرفته ) در جوانی توی دریا سقوط می کند و  الفاتحه . ( شاید از نفرین تماشاچی ها ).

چندسال پیش یه جایی خوندم که در مورد ( لسلی هاوارد ) نظر داده بودند(اون قدیما) و گفته بودن قیافه اش بیشترشبیه ناظم های بداخلاق مدرسه است.

[تصویر: 1376773740_3053_bb5b7009e7.jpg]

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

در بسیاری از تاپیک ها در مورد بربادرفته و سکانس های ماندگارش صحبت ها شده.

سکانسی که اشلی و اسکارلت مشاجره میکنند و بعد اون حضور جالب رت باتلر و دیالوگ : جنگ شروع شده!

یا تصویر فوق العادهء میدان بزرگی که جنازه ها را پوشانه اند و دوربین به سمت عقب و بالا حرکت داره و بعد پرچم آمریکا نمایان میشه.

میگن این نوع تصویر برداری هنوز در دانشکده ها تدریس میشه و این سکانس بهترین نمونه است ( به نقل از خیلی منابع و " فواد نجف زاده / تصویربردارو مدرس " )

(۱۳۹۲/۵/۲۷ صبح ۱۲:۲۹)کنتس پابرهنه نوشته شده: [ -> ]

دوستان به خاطر دارم نویسنده کتاب(مارگارت میچل)از زیبایی اشلی تعریف کرده بود.مثلا چشمهای اشلی رو چشمانی خاکستری و خمار توصیف کرده بود.من خودم هم وقتی فیلم رو برای اولین بار دیدم از انتخاب این بازیگر در نقش اشلی تعجب کردم.فکر میکنم انتخاب بازیگر در مورد این نقش به درستی صورت نگرفته.

بارها با خودم فکر کردم از بین بازیگران کلاسیک چه کسی برای ایفای این نقش مناسب بود؟

فکر میکنم پل نیومن انتخاب خوبیست.

من داخل بحث نبودم ولی خوندم بحث خیلی جالبی بود

اما به نظر من لسلی هاوارد انتخاب خوبی بوده چون ما این کاراکتر رو از نظر شخصیتی خوب به ذهن میسپاریم نه ظاهری و جالب اینه که اسکارلت هم شیفته همین رفتارها و بی محلی های اشلی هست که تو چهره سرد لسلی هاوارد خیلی خوب به چشم میاد

انتخاب بازیگری مثه نیومن(جدای از اینکه اون زمان هنوز نیومن تو سینما مطرح نبود) باعث میشد اولین جذبه این شخصیت چهره جذابش باشه

البته حرف سارا تا حدودی درسته.اما اگر یه نفر خوش تیپ تر به جای اشلی بود , کــُـنش بین شخصیت ها شدیدتر می شد و داستان هیجانی تر پیش می رفت. الان رت باتلر تقریبا بدون رقیب هست.

(۱۳۹۲/۵/۲۷ صبح ۱۲:۲۰)سروان رنو نوشته شده: [ -> ]

1- شوهر اول اسکارلت  ( آدم به این مظلومی و بی گناهی در تاریخ سینما کمتر پیدا میشه )

(۱۳۹۲/۵/۲۷ صبح ۰۱:۱۳)سروان رنو نوشته شده: [ -> ]

البته حرف سارا تا حدودی درسته.اما اگر یه نفر خوش تیپ تر به جای اشلی بود , کــُـنش بین شخصیت ها شدیدتر می شد و داستان هیجانی تر پیش می رفت. الان رت باتلر تقریبا بدون رقیب هست.

البته این یارو خیلی جذاب بود و میتونست در یک نقش طولانی تر باشه که آدم اینقدر داغ دارش نشه.

[تصویر: 1376776743_3053_3adca90412.jpg]

اون دوقلوهام بودن / در کل داستان پراز آدمای عاشق اسکارلته.

به نظرم رت باتلر و ملانی خیلی باهم جور بودن و مناسب هم ( خدابگم چکارت کنه مارگارت میچل )

از نظر من تو این فیلم فقط دو نفر هستن که اهمیت دارن اسکارلت و رت......رت نباید رقیبی داشته باشه که بیننده رو دچار تردید کنه و حتی این تردید گاهی باعث بشه ببینده به اسکارلت به خاطر عشقش به اشلی حق بده.

شما فک کن جای هاوارد  بوگارت بازی میکرد اون موقع بیننده هم باید مثه اسکارلت عاشق بوگارت میشد و اخر داستان به جای اینکه بالاخره از تصمیم درست اسکارلت برای رفتن دنبال رت خوشحال بشه حرص میخورد

دوست دشتن یا نداشتن شخصیتها به نظر من یه امر سلیقه ایه که هرکس با توجه به سلیقش میتونه از کسی خوشش بیاد یا نه من اوایل فیلم از اسکارلت بدم می اومد مخصوصا تو ازدواج دومش شخصیت خودش رو خوب نشون داد منزجر کننده بود ولی به تدریج ازش خوشم اومد میدونید چیزی که در کل فیلم منو آزار دادآخرش بود دوس نداشتم آخرش اونجور تموم بشه شاید به خاطر سنم بود اوایل نوجوانی بودم .خیلی حساس ولی اسکارلت به نظر میخواست آدم بهتری بشه باید یه فرصت بهش داده میشود

صفحات: 1 2 3 4
آدرس های مرجع