تالار کافه کلاسیک

نسخه کامل: شخصیت های دوست داشتنی
شما درحال مشاهده محتوای قالب بندی نشده این مطلب هستید. نمایش نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحات: 1 2 3 4

(۱۴۰۱/۴/۲۸ عصر ۱۰:۱۸)سروان رنو نوشته شده: [ -> ]

جالبه !

اولین تجربه آشنایی من با الیویا دهاویلند در فیلم برباد رفته بود . اونجا چندان ازش خوشم نیومد!

شاید پررنگ بودن شخصیت اسکارلت اُهارا و رت باتلر در فیلمنامه باعث می شد که ملانی در سایه قرار بگیره و علاوه بر اون , نوع لباس و گریم الیویا در فیلم طوری هست که بر خلاف جذابیت اسکارلت , ملانی جذابیت خاصی نداره و بیشتر یک زن خانه دار مهربان را تداعی می کنه.

اما بعدها که فیلم های دیگری ازش دیدم متوجه شدم که چه بازیگر توانا و زیبایی است .

با یک فیلم واقعا نمی توان درباره بازیگرها قضاوت کرد.

الیویا دهاویلند

آفرین بر سروان نکته سنج و تیزبین کافه

چهره معصوم فارست ......

البته من زیاد به مفهوم پنهان فیلم که آمریکای در حال تغییر را روایت می کند کاری ندارم .

بماند برای دوستانی که منتقد هستند

کاراکتر دود  در فیلم ریو براوو با بازی درخشان دین مارتین یکی دیگر از شخصیت های دوست داشتنی برای من هستش. شخصیتی که با دست یاری دهنده کلانتر چانس  از خاکستر به جا مانده از شکست عشقی و الکلیسم شدید دوباره بال و پر می گیره و میشه یه معاون واقعی و همه فن حریف.

دین مارتین

شخصیت جک تورنس با بازی درخشان جک نیکلسون در فیلم درخشش یکی از شخصیت های منفی ولی محبوب سینمایی من هستش. به زیبایی هر چه تمام تر مراحل تحول جک تورنس از یک پدر مهربان و شوهری دوست داشتنی به یک  جانی خطرناک و روانی رو برای بیننده تداعی می کنه.

jack torrance

فيلم فوق العاده مرد كوچك (little man 2006) شخصيت كالوين يك دزد قد كوتاه و پر زور كه تازه از زندان آزاد شده. دوستان لطفا اگه كسي نسخه 1080 دوبله و سانسور نـشده اين فيلم رو داره به من پيام بده . خيلي گشتم جايي پيدا نكردم. در آرشيو سايت تايني موويز قبلا بوده ولي حذفش كردن. اگر كسي از قبل 1080 اين فيلم رو از تايني موويز داره و يا دسترسي به سايت ديبا مووي داره لطفا پيام بده.

زیبا . آرام . آواز یک پرنده . خونسرد . پایبند بر اصولی اخلاقی - حرفه ای . تنها . خانه ای محقر . انتخابی استادانه از ملویل . آلن در جای جف . موزیک در جای دیالوگ . سالها بعد . سکانس ی در ( 1983 Fighter ) آلن ، موزیک ، قفس . بار دگر در کنار هم . (ادای احترام بر Samourai  1967)  .  زنده باد کاستلو . https://uupload.ir/view/samourai_o2sa.mp4/ https://uupload.ir/view/fighter_k3vq.mp4/

(۱۴۰۱/۱۲/۲ صبح ۱۲:۴۸)آرلینگتون نوشته شده: [ -> ]

زیبا . آرام . آواز یک پرنده . خونسرد . پایبند بر اصولی اخلاقی - حرفه ای . تنها . خانه ای محقر . انتخابی استادانه از ملویل . آلن در جای جف . موزیک در جای دیالوگ . سالها بعد . سکانس ی در ( 1983 Fighter ) آلن ، موزیک ، قفس . بار دگر در کنار هم . (ادای احترام بر Samourai  1967)  .  زنده باد کاستلو . https://uupload.ir/view/samourai_o2sa.mp4/ https://uupload.ir/view/fighter_k3vq.mp4/

اصلا حواسم به عکس نبود خط به خط نوشته اتون رو که می خوندم ته ذهن ام می گفتم سامورایی  سامورایی

دانکرک شاید در بین دوستداران نولان خیلی محبوب نباشد اما به نظر من در ژانر جنگی فیلمی استادانه و قدرتمند است که داستانش را به خوبی تعریف کرده و از صحنه های جنگی رایج پرهیز می کند. در بین سه داستانی که همزمان روایت می شود (در ساحل، دریا و آسمان) جذاب ترین داستان برای من زمانی ست که فیلم بر روی فریر خلبان نیروی هوایی تمرکز دارد. او و دو خلبان دیگر به سمت محل تخلیه در دانکرک می روند اما فرمانده آنها مفقود می شود و فریر فرماندهی را به دست می گیرد. هنگامی که نشانگر سوختش می شکند او حاضر به برگشت نیست. اگر چه با نگرانی به نشانگر سوخت شکسته اش نگاهی می اندازد اما بیشتر دلهره ای که در چشمانش دیده می شود برای همرزمانش است، خودش انگار بیمی به دل راه نمی دهد و محکم و مصمم مشغول نبردی سخت با جنگنده های آلمانی می شود. سرانجام نیز به خاطر اتمام سوختش در نزدیکی آلمانها فرود آمده و به اسارت آنها درمی آید.

قطعن اگر شخص دیگری به جز تام هاردی این نقش را ایفا می کرد، این شخصیت اینقدر جذاب و دوست داشتنی نبود. هیچ بازیگری را به یاد ندارم که در فیلمی فقط و فقط با نگاهش بازی کند. حیرت آور است که او تنها با چشمانش می تواند تمام احساسش را به مخاطب انتقال دهد. هنگام نوشتن فیلم نامه ی دانکرک، نولان کاراکتر فریر را برای تام هاردی نوشته و به گفته خودش برای اولین بار بازیگر را قبل از نوشتن فیلم نامه انتخاب کرده است.

سالهای سال است که حرفهای ضد و نقیضی درباره سریال های ترکی می شنویم. بعضی ها معتقدند که آثار ترکی کاملا بی محتوا و ضعیف اند و ارزش پیگیری را ندارند. عده ای اما با شور و اشتیاق تمام قسمت‌های این سریال ها را دنبال می کنند و بر این باورند که ترک ها راه جذب مخاطب را به خوبی می شناسند؛ به شکلی که با آمیختن فرهنگ شرقی و غربی در آثارشان به جایی رسیده‌اند که هم می توانند مردم مشرق زمین را جذب کنند و هم مردم مغرب زمین را. بنده نه شیفته آثار ترکی هستم و نه مخالف آنها. سالها پیش که به تماشای بعضی از این سریال ها می نشستم گاهی لذت نصیبم می شد و گاهی نیز آزار! الان حدود ده سالی می شود که سریال ترکی نمی بینم و دلیل اصلیش نیز قسمت‌های بسیار طولانی و کشدار آنهاست که مملو از تکرار و تکرار و تکرار همان دیالوگ های صد بار بر زبان رانده شده است و گاهی نیز پایانهای ضعیفی که بیننده را به مرز ناامیدی و حتی افسردگی می کشانند.

معمولاً وقتی یادی از شخصیت های دوست داشتنی و یا قابل توجه می کنیم آنهایی در ذهن مان نقش می بندند که حضوری پررنگ داشته و یا به عبارتی از کاراکترهای اصلی یک اثر به شمار می روند. چرا که کاراکترهای حاشیه ای معمولاً فرصتی برای پرداختن به آنها وجود ندارد و شاید بتوان گفت که بسیار دشوار است تا از شخصیتی که معمولاً حضور ندارد، کاراکتری ملموس و گیرا ارائه داد. اما انگار ترک ها این کار را بهتر از دیگران می توانند انجام دهند. چرا که شخصیت رسول با بازیگری فرید کایا در سریال ترکی Öyle Bir Geçer Zaman ki همان کاراکتری است که نبودش در سریال همیشه آزارم می داد!

در ابتدای سریال او یکی از آدم بدهاست. از آنهایی که حتی رد شدن از کنارش نیز دلهره ایجاد می کند. از آن جاسوس های دانشگاه که تحمل اغتشاشات را ندارد. وظیفه او این است که از تظاهرات دانشجویی و هر حرکتی که منجر به انتقاد علیه حکومت دهه شصت میلادی ترکیه شود، جلوگیری کند. از آن دست مردانی که شما فکر می کنید, می تواند سر یک دانشجوی حق طلب را به راحتی به باد دهد! اما زمان ثابت میکند که وی با وجود اینکه می تواند، اما نمی تواند...

رسول از آن نقشهایی است که ممکن است قسمتها بگذرند و بگذرند و بگذرند و شما او را نبینید‌ اما در هر لحظه ای که در سریال حضور دارد، در همان زمان اندک، بعد تازه ای از شخصیتش را به نمایش می گذارد. حضور او هیچگاه بیهوده و بی هدف باقی نمی ماند. حضور او در فصل اول سریال نسبت به سایر کاراکترها بسیار کم رنگ است. نقش وی اما در فصل دوم کم رنگتر می شود و در فصل سوم و پایانی اثر نیز اصلا حضور ندارد. با این وجود پرداختی که به کاراکترش شده و پیچ‌ و‌ قوس های زیرکانه ای که در همان مدت زمان محدود در آن بستر شکل گرفته، آنقدر گیرا است که نمی توان وی را از یاد برد و همواره نبودش آزار دهنده جلوه می کند‌‌. چقدر پیش آمده که کاراکتری نسبتاً کم رنگ تا سالها در ذهنتان باقی بماند را نمی دانم. اما امیدوارم که چنین تجربه ای نداشته باشید. چرا که شخصیتی جذاب که نویسندگان او را در پس زمینه نگاه دارند، نشان یک پتانسیل از دست رفته است!

صفحات: 1 2 3 4
آدرس های مرجع