تالار کافه کلاسیک

نسخه کامل: درخواست راهنمايي در مورد نام فيلم
شما درحال مشاهده محتوای قالب بندی نشده این مطلب هستید. نمایش نسخه کامل با قالب بندی مناسب.

(۱۳۹۶/۸/۲۴ عصر ۱۱:۱۹)زرد ابری نوشته شده: [ -> ]

(۱۳۹۶/۸/۲۴ عصر ۰۸:۱۹)سناتور نوشته شده: [ -> ]

(۱۳۹۶/۸/۲۴ عصر ۰۶:۵۱)امنیه نوشته شده: [ -> ]

(۱۳۹۶/۸/۲۳ عصر ۰۳:۲۶)جناب سرگرد نوشته شده: [ -> ]

درودبر شما .ممنون از راهنماییتون.فقط نمیدونم باید هر بار یک موضوع رو مطرح کرد یا چند فیلم مختلف خلاصه اگر ایرادی بود  یاد اوری کنید ممنون.

فیلم مورد نظر من یک فیلم دهه هشتادیه (میلادی)در باره یک سرخپوسته که در یک شهر بزرگ دکتره و مشغول کاره تا بسبب ماجراهایی از تبعیض و ظلمی که به قشر اونها میشه کارشو ول میکنه و بشکل اجدادش سوار بر اسب توی شهر برای انتقام گیری و اعتراض راه میوفته و ایجاد اغتشاش و ناارامی میکنه آخرش رو هم یادم نیست.

دومین مطلب :یک کارتونه که دختر بچه ای کنار ساحل خوابش میبره و در خواب به جزیره ای میره که راهنماش یک طوطیه با صدای زیبای اقای تورج نصر و افراد بد و وحشتناکشم به شکل خروسهای بزرگ هستن و یک دایناسور هم توش بود به اسم اوستاش که گوشاش سنگین بود و به اینا سواری میداد ....واخر داستان دختره در کنار ساحل از خواب بیدار میشه .

و سوم:دوبله ی این فیلم کارتون رو کسی سراغ داره ؟1970"Dunderklumpen"

لطفا اگر سرنخهایی در دست دارید راهنمایی کنید سپاس از دوستان.روز شما خوش .

اون کارتون اسمش بسته ناطق (سخنگو) بود.

The Talking Parcel (1978)

خیلی زیبا و تخیل برانگیز بود.

با درود.

 کارتون بسته ناطق رو سایت نوستالژی گذاشتهمی تونید دان کنید

من خودم دارم ولی امکان آپ فعلا ندارم.

با درود خدمت سناتور عزیز و دیگر دوستان کافه نشین

نسخه ی نوستالژیک تی وی همان نسخه ای است که اولین بار 5 سال پیش در کافه کلاسیک صدا گذاری نموده و لینک آن را برای دوستان قرار دادم که از قضا فایل صوتی آن را هم از خود شما گرفتم.به درخواست دوست عزیزم بتمن تصمیم به این کار گرفتم و چون نسخه زبان اصلی را در اختیار داشتم با حدود 6 ساعت زمان کار صدا گذاری به انجام رسید.یک سال بعد سایت نوستالژیک تی وی از بنده خواست تا این نسخه را در اختیارشان قرار دهم و آنان حتی نام کوچک مرا(جمال از مشهد) نیز برای تشکر در آن صفحه قرار دادند.هدفم هم از نوشتن این چند خط این بود که اعلام نمایم اولین سایت پارسی زبانی که این فیلم در ان قرار گرفت سایت وزین کافه کلاسیک بود.

لینک صفحه دانلود این کارتون در کافه

http://www.cafeclassic5.ir/showthread.ph...509&page=5

این هم لینک دانلود همین کارتون از سایت نوستالژیک تی وی که فعلا فیلتر است و فقط با فیلتر شکن میتوانید آن را مشاهده نمایید که البته همان نسخه کافه کلاسیک است که سه سال بعد از انتشار در کافه کلاسیک در این سایت قرار داده شد.

http://nostalgiktv.org/%DA%A9%D8%A7%D8%B...-8163.html

درود بر شما جمال جان.

منتظر آپلود بادبانهای بر افراشته هستم.

(۱۳۹۶/۸/۲۵ عصر ۱۰:۰۲)سناتور نوشته شده: [ -> ]

(۱۳۹۶/۸/۲۴ عصر ۱۱:۱۹)زرد ابری نوشته شده: [ -> ]

(۱۳۹۶/۸/۲۴ عصر ۰۸:۱۹)سناتور نوشته شده: [ -> ]

(۱۳۹۶/۸/۲۴ عصر ۰۶:۵۱)امنیه نوشته شده: [ -> ]

[quote='جناب سرگرد' pid='36434' dateline='1510660602']

درودبر شما .ممنون از راهنماییتون.فقط نمیدونم باید هر بار یک موضوع رو مطرح کرد یا چند فیلم مختلف خلاصه اگر ایرادی بود  یاد اوری کنید ممنون.

فیلم مورد نظر من یک فیلم دهه هشتادیه (میلادی)در باره یک سرخپوسته که در یک شهر بزرگ دکتره و مشغول کاره تا بسبب ماجراهایی از تبعیض و ظلمی که به قشر اونها میشه کارشو ول میکنه و بشکل اجدادش سوار بر اسب توی شهر برای انتقام گیری و اعتراض راه میوفته و ایجاد اغتشاش و ناارامی میکنه آخرش رو هم یادم نیست.

دومین مطلب :یک کارتونه که دختر بچه ای کنار ساحل خوابش میبره و در خواب به جزیره ای میره که راهنماش یک طوطیه با صدای زیبای اقای تورج نصر و افراد بد و وحشتناکشم به شکل خروسهای بزرگ هستن و یک دایناسور هم توش بود به اسم اوستاش که گوشاش سنگین بود و به اینا سواری میداد ....واخر داستان دختره در کنار ساحل از خواب بیدار میشه .

و سوم:دوبله ی این فیلم کارتون رو کسی سراغ داره ؟1970"Dunderklumpen"

لطفا اگر سرنخهایی در دست دارید راهنمایی کنید سپاس از دوستان.روز شما خوش .

اون کارتون اسمش بسته ناطق (سخنگو) بود.

The Talking Parcel (1978)

خیلی زیبا و تخیل برانگیز بود.

با درود.

 کارتون بسته ناطق رو سایت نوستالژی گذاشتهمی تونید دان کنید

من خودم دارم ولی امکان آپ فعلا ندارم.

با درود خدمت سناتور عزیز و دیگر دوستان کافه نشین

نسخه ی نوستالژیک تی وی همان نسخه ای است که اولین بار 5 سال پیش در کافه کلاسیک صدا گذاری نموده و لینک آن را برای دوستان قرار دادم که از قضا فایل صوتی آن را هم از خود شما گرفتم.به درخواست دوست عزیزم بتمن تصمیم به این کار گرفتم و چون نسخه زبان اصلی را در اختیار داشتم با حدود 6 ساعت زمان کار صدا گذاری به انجام رسید.یک سال بعد سایت نوستالژیک تی وی از بنده خواست تا این نسخه را در اختیارشان قرار دهم و آنان حتی نام کوچک مرا(جمال از مشهد) نیز برای تشکر در آن صفحه قرار دادند.هدفم هم از نوشتن این چند خط این بود که اعلام نمایم اولین سایت پارسی زبانی که این فیلم در ان قرار گرفت سایت وزین کافه کلاسیک بود.

لینک صفحه دانلود این کارتون در کافه

http://www.cafeclassic5.ir/showthread.ph...509&page=5

این هم لینک دانلود همین کارتون از سایت نوستالژیک تی وی که فعلا فیلتر است و فقط با فیلتر شکن میتوانید آن را مشاهده نمایید که البته همان نسخه کافه کلاسیک است که سه سال بعد از انتشار در کافه کلاسیک در این سایت قرار داده شد.

http://nostalgiktv.org/%DA%A9%D8%A7%D8%B...-8163.html

درود بر شما جمال جان.

منتظر آپلود بادبانهای بر افراشته هستم.


 درود بر دوستان  اهل هنر خاصه هنر هفتم

با سپاس فراوان از دوستان خوش ذوق که همدیگر رو در یافتن شادیهای گمشده دور گذشته یاری میکنن مخصوصا دوستان امنیه. سناتور. زرد ابری 


این  کارتون جزو یکی از زیباترین کارتونهای دوران کودکیه منه مخصوصا با اون موسیقی متن زیبایی که داره و باعث جذابتر شدن کارتون میشه و منو که کودکی 6 یا 7 ساله بودم جذب کرد و همیشه در خاطرم بود  و امروز تمام اون خاطره ها برام تازه شد :haha:: :heart:

(۱۳۹۶/۸/۲۴ صبح ۰۵:۵۶)لوک مک گرگور نوشته شده: [ -> ]

یک فیلم هندی هم بود درباره دو دختر جوان دوقلو که یکیشون با مادر و فکر میکنم داییش خارج زندگی می کنه و دیگری با پدرش در هندوستان. انگار دو تا دختر از هم بیخبرند. طی حوادثی همدیگر و می بینند و فکر می کنم جاشون رو با هم عوض می کنند و در نهایت پدر و مادرشون به هم بر می گردند.

یک فیلم هندی دیگه هم بود که چند زن و شوهر پدر و مادرشون رو طرد می کنند در حالی که بچه هاشون که یک دختر و پسر بچه هستند ناراضی هستند و پدر بزرگ و مادربزرگشون رو می خواند سالها می گذره بچه ها بزرگ می شند و به پدر ومادرشون می گند همانطور که شما والدینتون رو ترک کردید ما هم شما رو ترک می کنیم. اونها پدر و مادرشون رو رها می کنند و به پیش پدربزرگ و مادربزرگ شون بر می گردند.

فیلمی هم بود با بازی بازیگر قدیمی فرانسوی میشل کنستانتین که یادمه آخرش کشته می شه و بعد یکباره نشون داده میشه که بچه هاش بزرگ شدند و قاتل پدرشون رو می کشند و فرار می کنند.

سلام

احتمالا فیلمهای مورد نظرتان به ترتیب  اینها باشند.

تلخ و شیرین

Kuch Khatti Kuch Meethi.2001

دل های شکسته

Amrit.1986

مردان

Les hommes.1973


سلام بر همه دوستان خوب

موضوع فیلم:

اول فیلم یک افسره که ظاهرا میخواد بره خونه یا به بخش دیگه منتقل بشه که نمیزارن سر راهش تو مقر فرماندهیشون یه یوزپلنگ میبینه که به یه درخت بستنش وچند تا سرباز اذیتش میکنن میتونه نمادی از افسر باشه که  اجازه نداره بره.بهش یه ماموریت اجباری میدن و با یک گروه وارد صحرایی میشن مثل اینکه فرمانده گروه مقابل رو اسیر بگیرن یا تحویل بدن که توی صحرا بهشون حمله میشه و مجبور میشن مدتی موندگار بشن تا کمک بیاد گاه گداری هم صحرا نشینها با شتر میان سراغشون .اخرش هم فقط اون افسر و یک اسیر باقی میمونن که فرمانده رو تحویل بدن.یادمه فرماندشون هم ادم خیلی خشک و مغروری بود که جون بقیه رو به خطر مینداخت.

 این فیلم رو کسی بخاطر داره  ؟:blush:

(۱۳۹۶/۸/۲۶ عصر ۰۱:۴۱)جناب سرگرد نوشته شده: [ -> ]

سلام بر همه دوستان خوب

موضوع فیلم:

اول فیلم یک افسره که ظاهرا میخواد بره خونه یا به بخش دیگه منتقل بشه که نمیزارن سر راهش تو مقر فرماندهیشون یه یوزپلنگ میبینه که به یه درخت بستنش وچند تا سرباز اذیتش میکنن میتونه نمادی از افسر باشه که  اجازه نداره بره.بهش یه ماموریت اجباری میدن و با یک گروه وارد صحرایی میشن مثل اینکه فرمانده گروه مقابل رو اسیر بگیرن یا تحویل بدن که توی صحرا بهشون حمله میشه و مجبور میشن مدتی موندگار بشن تا کمک بیاد گاه گداری هم صحرا نشینها با شتر میان سراغشون .اخرش هم فقط اون افسر و یک اسیر باقی میمونن که فرمانده رو تحویل بدن.یادمه فرماندشون هم ادم خیلی خشک و مغروری بود که جون بقیه رو به خطر مینداخت.

 این فیلم رو کسی بخاطر داره  ؟:blush:

فیلم دوم:

داستان در باره ی دوخلبان جنگ جهانی دوم است که هواپیما ی انان در دریاچه ای سقوط کرده و کشته شده اند و به شکل روح سرگردان درامده اند ولی انها از وضعیت خود بیخبرند. روحشان هر صبح از دریاچه بیرون می اید و از کودکی که در ان اطراف خانه دارد کمک میطلبند پسر بچه هم به انها کمک میکند ولی باز صبح بعد ماجرا از نو شروع میشود و دوباره از کودک کمک میخواهند تا اینکه پسربچه به کمک خانواده اش هواپیمای این  دو را تعمیر میکنند تا به اینوسیله روحشان با ارامش برسد.

(۱۳۹۶/۸/۲۶ عصر ۰۸:۲۳)جناب سرگرد نوشته شده: [ -> ]

(۱۳۹۶/۸/۲۶ عصر ۰۱:۴۱)جناب سرگرد نوشته شده: [ -> ]

سلام بر همه دوستان خوب

موضوع فیلم:

اول فیلم یک افسره که ظاهرا میخواد بره خونه یا به بخش دیگه منتقل بشه که نمیزارن سر راهش تو مقر فرماندهیشون یه یوزپلنگ میبینه که به یه درخت بستنش وچند تا سرباز اذیتش میکنن میتونه نمادی از افسر باشه که  اجازه نداره بره.بهش یه ماموریت اجباری میدن و با یک گروه وارد صحرایی میشن مثل اینکه فرمانده گروه مقابل رو اسیر بگیرن یا تحویل بدن که توی صحرا بهشون حمله میشه و مجبور میشن مدتی موندگار بشن تا کمک بیاد گاه گداری هم صحرا نشینها با شتر میان سراغشون .اخرش هم فقط اون افسر و یک اسیر باقی میمونن که فرمانده رو تحویل بدن.یادمه فرماندشون هم ادم خیلی خشک و مغروری بود که جون بقیه رو به خطر مینداخت.

 این فیلم رو کسی بخاطر داره  ؟:blush:

فیلم دوم:

داستان در باره ی دوخلبان جنگ جهانی دوم است که هواپیما ی انان در دریاچه ای سقوط کرده و کشته شده اند و به شکل روح سرگردان درامده اند ولی انها از وضعیت خود بیخبرند. روحشان هر صبح از دریاچه بیرون می اید و از کودکی که در ان اطراف خانه دارد کمک میطلبند پسر بچه هم به انها کمک میکند ولی باز صبح بعد ماجرا از نو شروع میشود و دوباره از کودک کمک میخواهند تا اینکه پسربچه به کمک خانواده اش هواپیمای این  دو را تعمیر میکنند تا به اینوسیله روحشان با ارامش برسد.

اون دختر بود که بشون کمک می کرد نه پسر. اسمش ارواح ناارام هست.فیلم تلویزیونی کانادایی.

http://www.imdb.com/title/tt0196484/

(۱۳۹۶/۶/۱۳ صبح ۱۱:۵۳)kramer نوشته شده: [ -> ]

(۱۳۹۶/۶/۱۳ صبح ۰۸:۵۵)رابین‌هود نوشته شده: [ -> ]

درود برشما.

پس الن ارکین درست بود. این سکانسی که گفتید بصورت محو در ذهنم هست. مخصوصا ساده دلی اون بنده خدا. یادمه اول فیلم داشتن درباره پروژه ساختمانی حرف میزدن و اینکه بادهای شدید در اون منطقه میاد و الن ارکین میگفت که راه حلش کاشتن تعداد زیادی درخته.

ممنون از لطفتون. یاداوری خاطرات قدیم کار لذت بخشیه. خوشحالم از اشنایی با شما

{#smilies.rolleyes}

ما هم منتظریم نام اصلی این فیلم خاطره انگیز اعلام بشه.

جناب رابین هود.

ممنون از راهنماییتون ولی متاسفانه فیلم مورد نظر مایکل کین توش نبود

(۱۳۹۶/۸/۲۶ عصر ۰۸:۵۰)لوک مک گرگور نوشته شده: [ -> ]

(۱۳۹۶/۸/۲۶ عصر ۰۸:۲۳)جناب سرگرد نوشته شده: [ -> ]

[quote='جناب سرگرد' pid='36460' dateline='1510913476']

سلام بر همه دوستان خوب

موضوع فیلم:

اول فیلم یک افسره که ظاهرا میخواد بره خونه یا به بخش دیگه منتقل بشه که نمیزارن سر راهش تو مقر فرماندهیشون یه یوزپلنگ میبینه که به یه درخت بستنش وچند تا سرباز اذیتش میکنن میتونه نمادی از افسر باشه که  اجازه نداره بره.بهش یه ماموریت اجباری میدن و با یک گروه وارد صحرایی میشن مثل اینکه فرمانده گروه مقابل رو اسیر بگیرن یا تحویل بدن که توی صحرا بهشون حمله میشه و مجبور میشن مدتی موندگار بشن تا کمک بیاد گاه گداری هم صحرا نشینها با شتر میان سراغشون .اخرش هم فقط اون افسر و یک اسیر باقی میمونن که فرمانده رو تحویل بدن.یادمه فرماندشون هم ادم خیلی خشک و مغروری بود که جون بقیه رو به خطر مینداخت.

 این فیلم رو کسی بخاطر داره  ؟:blush:

فیلم دوم:

داستان در باره ی دوخلبان جنگ جهانی دوم است که هواپیما ی انان در دریاچه ای سقوط کرده و کشته شده اند و به شکل روح سرگردان درامده اند ولی انها از وضعیت خود بیخبرند. روحشان هر صبح از دریاچه بیرون می اید و از کودکی که در ان اطراف خانه دارد کمک میطلبند پسر بچه هم به انها کمک میکند ولی باز صبح بعد ماجرا از نو شروع میشود و دوباره از کودک کمک میخواهند تا اینکه پسربچه به کمک خانواده اش هواپیمای این  دو را تعمیر میکنند تا به اینوسیله روحشان با ارامش برسد.

اون دختر بود که بشون کمک می کرد نه پسر. اسمش ارواح ناارام هست.فیلم تلویزیونی کانادایی.

http://www.imdb.com/title/tt0196484/

ممنون همین فیلمه. ولی ظاهرا برای دانلود وجود نداره مخصوصا دوبله::ok::haha::

(۱۳۹۶/۸/۱۹ صبح ۰۹:۵۵)لوک مک گرگور نوشته شده: [ -> ]

(۱۳۹۶/۵/۷ صبح ۱۰:۴۸)ایشی زاکی نوشته شده: [ -> ]

ببخشید یه فیلم آلمانی یا ایتالیایی 16-15 سال پیش از شبکه 3 پخش شد که یه آدم ربا پسر یه آقایی رو میدزده و باهاش رفتار بدی میکنه واون پدر هم پسر اون رو میدزده ولی باهاش خوشرفتاری میکنه کس اسمشو نمیدونه؟؟؟؟ صدا و سیما به اسم انتقام متقابل یک پدر پخشش کرد

Kidnapping _Ein Vater schlägt zurück 1998

فیلم را به خوبی به یاد دارم. هر چند از آن زمان تا به حال دیگر ندیدمش.

خیلی ممنون

سالها پیش یک فیلم به نام پدر نمایش داده شد که فکر می کنم مجارستانی بود. در مورد یک دختر بچه بود که با باباش توی یک ساختمان زندگی می کردند. مادرش روانپریش و در تيمارستان بود اما گاهی با مادرش میومدند که دخترشو بگیره. اما دختر بچه باباشو دوست داره. آخر فیلم انگار توی دادگاه بود که دختر بچه خودش رو از بالای ساختمان می اندازه و باباش هم همراهش خودشو می اندازه ولی هر دوشون می افتند روی بالشتک هایی که آتش‌نشانان اونجا گذاشته بودند. بعد هم اون مرد دست دخترش رو می گیره و با هم اونجا رو ترک می کنند.

فیلمی هم بود که در مورد یک مرد دزد و خلافکار بود با صدای بهرام زند که یکباره طی حادثه ای متحول و مذهبی می شه. یادمه یک صحنه اش کنار یک خانم نشسته بود و اون زن که از گذشته اون آقا خبر نداشت بهش گفت مادر و پدر شما حتما انسان‌هایی خیلی مذهبی بودند نه که اون مرد گفت متوسط بودند و خیلی کم می رفتند کلیسا.

فیلمی هم بود درباره یک  پسر شانزده یا هفده ساله که با یک زن نسبتا جوان که انگار همسر یا دوست باباش بود زندگی می کرد. بابای اون پسر  مخترع یک نوع واکسن بود و به تازگی مرده بود شاید کشته شده بود. یادمه یک نفر یکبار در میزنه و به اون نوجوان میگه من دوست بابات بودم . اونم میزاره بیاد توی خونه ولی معلوم میشه خبرنگاره و فورا بیرونش می کنند. آخر فیلم هم اون زنه به پسر میگه بریم واکسن بزنیم که در جواب بهش میگه من به شدت از واکسن می ترسم و اونجا فیلم تموم میشه.

سریالی هم بود که اوایل دهه هشتاد خودمون روز جمعه در برنامه کودک و نوجوان کانال یک نشان داده می شد. اسمش جستجو بود و در مورد یک خواهر و برادر نوجوان با برادر کوچیکشون که به ترتیب مریم شیرزاد، سعید شیخ زاده و سینا زند به جاشون صحبت می کردند. مادرشون چند سالی بود که مرده بود و اونها با باباشون زندگی می کردند. قسمت آخر متوجه می شند مادرشون زنده است و اسیره و در نهایت هم نجاتش می دهند.

همون سالها هم سریال دیگری نشان داده شد یک خانواده که پسر بچه شون با یک پیر مرد کارتونی دوست بود. یه کم سریالش شبیه وروجک و آقای نجار بود.

و در نهایت باز هم اوایل دهه هشتاد خودمون فیلمی با نام مرد نامرئی نشان داده شد. البته نه اون نسخه روسی. یک فیلم جدیدتر بود با داستان متفاوت. یادمه دو داستان داشت که یکیش ربودن یک  پسر  بچه بود که اون آقای نامرئی رفته بود از دست آدم رباها نجاتش بده که یکباره مرئی میشه و اونم اسیر میشه.

کسی اینارو به خاطر میاره.

درود و شب خوش به دوستان دیرآشنا

یک فیلم فرانسوی مد نظر است که دنبال اسمش هستم :

     خاطرات یک دلقک سیرکه که دلیل انتخاب شغلش رو تعریف میکنه که زمان جنگ جهانی با دوستاش گیر آلمانها افتاده . المانها اونارو در یک چاله خیلی بزرگ گلی میندازن  یک سرباز المانی مسئول مراقبت از اونها بوده .اون بر خلاف مافوقهاش با این اسرا رفتار خوبی داشته و گاهگاهی یک دماق قرمز میزاشته و برای سرگرم کردن اونا از وضعیت ناجور شون نمایش اجرا میکرده و به نظرم کمک میکنه که فرار کنن وقتی مافوقاش متوجه میشن میکشنش و دماق قرمزش میوفته و این اسیر برش میداره و به یاد اون سرباز المانی توی سیرک دلقک میشه.

با تشکر پیشاپیش

(۱۳۹۶/۸/۲۹ صبح ۰۱:۰۲)جناب سرگرد نوشته شده: [ -> ]

درود و شب خوش به دوستان دیرآشنا

یک فیلم فرانسوی مد نظر است که دنبال اسمش هستم :

     خاطرات یک دلقک سیرکه که دلیل انتخاب شغلش رو تعریف میکنه که زمان جنگ جهانی با دوستاش گیر آلمانها افتاده . المانها اونارو در یک چاله خیلی بزرگ گلی میندازن  یک سرباز المانی مسئول مراقبت از اونها بوده .اون بر خلاف مافوقهاش با این اسرا رفتار خوبی داشته و گاهگاهی یک دماق قرمز میزاشته و برای سرگرم کردن اونا از وضعیت ناجور شون نمایش اجرا میکرده و به نظرم کمک میکنه که فرار کنن وقتی مافوقاش متوجه میشن میکشنش و دماق قرمزش میوفته و این اسیر برش میداره و به یاد اون سرباز المانی توی سیرک دلقک میشه.

با تشکر پیشاپیش


[quote='لوک مک گرگور' pid='36468' dateline='1511038593']

سالها پیش یک فیلم به نام پدر نمایش داده شد که فکر می کنم مجارستانی بود. در مورد یک دختر بچه بود که با باباش توی یک ساختمان زندگی می کردند. مادرش روانپریش و در تيمارستان بود اما گاهی با مادرش میومدند که دخترشو بگیره. اما دختر بچه باباشو دوست داره. آخر فیلم انگار توی دادگاه بود که دختر بچه خودش رو از بالای ساختمان می اندازه و باباش هم همراهش خودشو می اندازه ولی هر دوشون می افتند روی بالشتک هایی که آتش‌نشانان اونجا گذاشته بودند. بعد هم اون مرد دست دخترش رو می گیره و با هم اونجا رو ترک می کنند.

فیلمی هم بود که در مورد یک مرد دزد و خلافکار بود با صدای بهرام زند که یکباره طی حادثه ای متحول و مذهبی می شه. یادمه یک صحنه اش کنار یک خانم نشسته بود و اون زن که از گذشته اون آقا خبر نداشت بهش گفت مادر و پدر شما حتما انسان‌هایی خیلی مذهبی بودند نه که اون مرد گفت متوسط بودند و خیلی کم می رفتند کلیسا.

فیلمی هم بود درباره یک  پسر شانزده یا هفده ساله که با یک زن نسبتا جوان که انگار همسر یا دوست باباش بود زندگی می کرد. بابای اون پسر  مخترع یک نوع واکسن بود و به تازگی مرده بود شاید کشته شده بود. یادمه یک نفر یکبار در میزنه و به اون نوجوان میگه من دوست بابات بودم . اونم میزاره بیاد توی خونه ولی معلوم میشه خبرنگاره و فورا بیرونش می کنند. آخر فیلم هم اون زنه به پسر میگه بریم واکسن بزنیم که در جواب بهش میگه من به شدت از واکسن می ترسم و اونجا فیلم تموم میشه.

سریالی هم بود که اوایل دهه هشتاد خودمون روز جمعه در برنامه کودک و نوجوان کانال یک نشان داده می شد. اسمش جستجو بود و در مورد یک خواهر و برادر نوجوان با برادر کوچیکشون که به ترتیب مریم شیرزاد، سعید شیخ زاده و سینا زند به جاشون صحبت می کردند. مادرشون چند سالی بود که مرده بود و اونها با باباشون زندگی می کردند. قسمت آخر متوجه می شند مادرشون زنده است و اسیره و در نهایت هم نجاتش می دهند.

همون سالها هم سریال دیگری نشان داده شد یک خانواده که پسر بچه شون با یک پیر مرد کارتونی دوست بود. یه کم سریالش شبیه وروجک و آقای نجار بود.

و در نهایت باز هم اوایل دهه هشتاد خودمون فیلمی با نام مرد نامرئی نشان داده شد. البته نه اون نسخه روسی. یک فیلم جدیدتر بود با داستان متفاوت. یادمه دو داستان داشت که یکیش ربودن یک  پسر  بچه بود که اون آقای نامرئی رفته بود از دست آدم رباها نجاتش بده که یکباره مرئی میشه و اونم اسیر میشه.

کسی اینارو به خاطر میاره.

درود بر شما

فیلم اول که گفتید یادم میاد که دختره باباباش لج بود و اخرش هم رابطه عاطفیشون زیاد میشه و با باباش زندگی میکنه

و اون فیلم کارتون هم یکی مشابهش یادم هست ولی اونجا یه پیرمرده بود که با وروجکها دوست بود یکیشون عطسه میکرد اخر فیلم هم نوه پیرمرده باهاشون دوست میشه. اسمش هاچیپو بود

سلام بر دوست گرامی

هاچیپو یک فیلم بود که دوبلش هم به سادگی توی نت یافت میشه. اما اینی که من گفتم سریال بود که اگه درست یادم باشه جمعه ها بعد از ظهر نشان داده می شد.

اون مردی که متحول و مذهبی میشه هم خودم اسمش رو یافتم.

Almost an angel 1990

با سلام خدمت دوستان عزیز
یه فیلم راجع به آقایی هست (مشخصاتش هم شبیه اروپایی ها با موهای بلند) که برگشته خونه ای که بهش ارث رسیده رو بفروشه یا خراب کنه. ولی هرچی تو خونه قدم میزنه بیشتر یاد خاطرات کودکیش میفته مثلا یه قسمتی از دوچرخه ی قدیمیش و تو حیاط پیدا میکنه و یاد اولین روزی که پدربزرگش بهش دوچرخه سواری یاد داد میفته. در نهایت هم از فروش یا خراب کردن خونه منصرف میشه. فکرکنم فیلم اروپایی بود و تو دهه هفتاد دو سه بار تلویزیون نشون داد.

اوایل دهه هشتاد خودمون یک فیلم وسترن نشان داده شد که پایان باز شد. چیز زیادی ازش در خاطرم نیست. جز اینکه کاراکتر اصلی انگار اولش بچه بود. یک سری دزد سرگردنه هم بودند که یادمه یکبار رئیس اونها عصبانی میشه. زبونشو گاز می گیره و کنده میشه و می اندازش دور. از اون به بعد تا سالها دیگه درست نمی تونه حرف بزنه. آخر فیلم هم کاراکتر اصلی که دیگه یک مرد جوان بود سوار بر اسب شد و  با خودش می گفت باید انتقام بگیرم. و همینجا فیلم تموم شد. به خاطر همین گفتم که انتهای روشنی نداشت. به نظر هم نمی اومد فیلم قدیمی باشه. شاید محصول دهه نود میلادی بود. از کانال سه هم دیدمش.

کسی اسم این فیلم رو می دونه؟

(۱۳۹۶/۹/۱ عصر ۰۴:۵۲)پدرخوانده نوشته شده: [ -> ]

با سلام خدمت دوستان عزیز
یه فیلم راجع به آقایی هست (مشخصاتش هم شبیه اروپایی ها با موهای بلند) که برگشته خونه ای که بهش ارث رسیده رو بفروشه یا خراب کنه. ولی هرچی تو خونه قدم میزنه بیشتر یاد خاطرات کودکیش میفته مثلا یه قسمتی از دوچرخه ی قدیمیش و تو حیاط پیدا میکنه و یاد اولین روزی که پدربزرگش بهش دوچرخه سواری یاد داد میفته. در نهایت هم از فروش یا خراب کردن خونه منصرف میشه. فکرکنم فیلم اروپایی بود و تو دهه هفتاد دو سه بار تلویزیون نشون داد.

سلام و عرض خیرمقدم به حضور شما دوست جدید::ok:

نشانه هایی که شما فرمودید،بنده را به یاد فیلم

جایی که کبوترها می میرند

where pigeons go to die

می اندازد.

https://www.y o u t u b e . c o m/results?search_query=where+pigeons+go+to+die

سالها پیش فیلمی نشان داده شد در سبک سرقت که یادمه مجری تلویزیون تاکید کرد که فیلم زیبایی است. داستان درباره یک کارآگاه بود که به دنبال دو سارق بانک که صورتشون رو مخفی می کردند می گشت. یادمه از روی تصویر دوربین ها می گفتند یکی از سارقین قدبلند بود و حدودا صد و هشتاد و پنج سانتیمتر قد داشت و دیگری قد کوتاه و در حدود صد و شصت و پنج بود. البته کم کم متوجه شدند که اون یک خانم بوده. آخر سر هم دستگیر می شند. اونطور که گفته می شد فیلم بر اساس داستان واقعی ساخته شده بود.

فیلم دیگری هم بود در مورد مردی کچل که فکر می کنم نگهبان بانک یا همچین چیزی بود و انسان خیلی متعهد و شریفی بود. اما یکبار به خاطر اینکه فرزندش شدیدا بیماره و احتیاج به عمل داره با سارقین همکاری می کنه که از اونجايی که نگهبانش هست دزدی کنند. یادمه وقتی همسرش متوجه میشه ناراحت میشه اما بهش میگه لازم نیست حقیقت رو به کسی بگی. در سکانس انتهایی فیلم وقتی قصد داره در یک جلسه سخنرانی حقیقت رو بگه اینکار رو نمیکنه و تنها از شرافت و اعتماد حرف میزنه و همسرش خوشحال میشه.

دیگه فعلا همین ها یادمه.

(۱۳۹۶/۹/۴ صبح ۱۲:۲۷)لوک مک گرگور نوشته شده: [ -> ]

سالها پیش فیلمی نشان داده شد در سبک سرقت که یادمه مجری تلویزیون تاکید کرد که فیلم زیبایی است. داستان درباره یک کارآگاه بود که به دنبال دو سارق بانک که صورتشون رو مخفی می کردند می گشت. یادمه از روی تصویر دوربین ها می گفتند یکی از سارقین قدبلند بود و حدودا صد و هشتاد و پنج سانتیمتر قد داشت و دیگری قد کوتاه و در حدود صد و شصت و پنج بود. البته کم کم متوجه شدند که اون یک خانم بوده. آخر سر هم دستگیر می شند. اونطور که گفته می شد فیلم بر اساس داستان واقعی ساخته شده بود.

اینو یادمه. تو فیلمهای دوربین مدار بسته وقتی دیدن مرده کنار همدستش ایستاده و دستش دور کمر اونه، حدس زدن شاید همدستش زن باشه و خب تو فیلم میگفت که همسرشه. یه جایی از فیلم ریش مصنوعی درازی هم گذاشته بودن...

ازین فیلمای در پیت بود ولی ها ;-)

(۱۳۹۶/۹/۴ صبح ۱۲:۴۸)رابین‌هود نوشته شده: [ -> ]

(۱۳۹۶/۹/۴ صبح ۱۲:۲۷)لوک مک گرگور نوشته شده: [ -> ]

سالها پیش فیلمی نشان داده شد در سبک سرقت که یادمه مجری تلویزیون تاکید کرد که فیلم زیبایی است. داستان درباره یک کارآگاه بود که به دنبال دو سارق بانک که صورتشون رو مخفی می کردند می گشت. یادمه از روی تصویر دوربین ها می گفتند یکی از سارقین قدبلند بود و حدودا صد و هشتاد و پنج سانتیمتر قد داشت و دیگری قد کوتاه و در حدود صد و شصت و پنج بود. البته کم کم متوجه شدند که اون یک خانم بوده. آخر سر هم دستگیر می شند. اونطور که گفته می شد فیلم بر اساس داستان واقعی ساخته شده بود.

اینو یادمه. تو فیلمهای دوربین مدار بسته وقتی دیدن مرده کنار همدستش ایستاده و دستش دور کمر اونه، حدس زدن شاید همدستش زن باشه و خب تو فیلم میگفت که همسرشه. یه جایی از فیلم ریش مصنوعی درازی هم گذاشته بودن...

ازین فیلمای در پیت بود ولی ها ;-)

زیبا بودنش حرف مجری تلویزیون بود نه من که البته اونم حتما بهش گوشزد شده بود که اینو بگه!

(۱۳۹۶/۹/۲ عصر ۰۲:۳۸)شارینگهام نوشته شده: [ -> ]

(۱۳۹۶/۹/۱ عصر ۰۴:۵۲)پدرخوانده نوشته شده: [ -> ]

با سلام خدمت دوستان عزیز
یه فیلم راجع به آقایی هست (مشخصاتش هم شبیه اروپایی ها با موهای بلند) که برگشته خونه ای که بهش ارث رسیده رو بفروشه یا خراب کنه. ولی هرچی تو خونه قدم میزنه بیشتر یاد خاطرات کودکیش میفته مثلا یه قسمتی از دوچرخه ی قدیمیش و تو حیاط پیدا میکنه و یاد اولین روزی که پدربزرگش بهش دوچرخه سواری یاد داد میفته. در نهایت هم از فروش یا خراب کردن خونه منصرف میشه. فکرکنم فیلم اروپایی بود و تو دهه هفتاد دو سه بار تلویزیون نشون داد.

سلام و عرض خیرمقدم به حضور شما دوست جدید::ok:

نشانه هایی که شما فرمودید،بنده را به یاد فیلم

جایی که کبوترها می میرند

where pigeons go to die

می اندازد.

https://www.y o u t u b e . c o m/results?search_query=where+pigeons+go+to+die

سلام دوست عزیزم
بله فکر میکنم خودشه. خیلی لطف کردید. ممنونم

یه فیلم رزمی فکرکنم از کلوپ گرفته بودیم واسه همون دهه 70 اگه اشتباه نکنم هندی بود. راجع به یه مبارزی که خیلی قوی بود (مشخصاتش هم یادمه موهای کوتاه سیاه داشت با سیبیل) و همه رو تو مبارزه شکست میداد. وقتی داشت یکی از حریفهاش و شکست میداد تو صورتش یه پودری میریزن که موقتا کور میشه و باعث میشه حریفش شکستش بده و در نهایت با یه ضربه فلجش میکنه. دوستش یا برادرش برای انتقام یه سری تمرینات سخت انجام میده (مثلا با چشمهای بسته تمرین کردن) و برمیگرده و انتقامش و میگیره و درست لحظه ای که طرف و شکست میده اون مبارز اولی از شدت خوشحالی از روی ویلچر بلند میشه و پاش خوب میشه. (فکر میکنم اونموقع این فیلم و از جمع دوتا فیلم رینگ خونین و کیک بوکسر فرانکی ساخته بودن)

آدرس های مرجع