تالار کافه کلاسیک

نسخه کامل: درخواست راهنمايي در مورد نام فيلم
شما درحال مشاهده محتوای قالب بندی نشده این مطلب هستید. نمایش نسخه کامل با قالب بندی مناسب.

(۱۴۰۱/۱۱/۲۷ عصر ۰۵:۳۶)اکتورز نوشته شده: [ -> ]

بە یاد دارم قبلا هم یک جایی در اعماق این کافە در مورد این فیلم کە بدنبالشم توضیحاتی دادەام اما هرچە گشتم آن مطلب را نیافتم ؛ لذا مجدد اینجا کە مکان مقبولش میباشد درخواستم را مطرح میکنم.

اواخر دهەی شصت یا اوایل هفتاد بود کە در خانەی همسایەامان یک فیلم ترسناک دیدم(اولین فیلم ترسناکی کە دیدم).

فیلمی هست با عنوان Dèmoni 2... l'incubo ritorna 1986 که مشکلش فقط ژاپنی نبودنش است، وگرنه با اطمینان می توانستم بگویم که همان است. https://www.imdb.com/title/tt0090930

سالها بود که چنین فیلم هایی را ندیده بودم، البته اگر اتاق تامی وایزو را به حساب نیاوریم. "oh, hi Mark!" "Hi, Doggie!"

(۱۴۰۱/۱۱/۲۷ عصر ۰۹:۲۵)میاموتو موساشی نوشته شده: [ -> ]

فیلمی هست با عنوان Dèmoni 2... l'incubo ritorna 1986 که مشکلش فقط ژاپنی نبودنش است، وگرنه با اطمینان می توانستم بگویم که همان است. https://www.imdb.com/title/tt0090930

ای جانم بە این دوست ، سپـــــــــاس جناب میاموتو موساشی گرامی .{#smilies.heart}

خود خودش است .

اون پسر بچە رو هیچ وقت فراموش نکردم کە تنها تو خونە موندە بود.

یک بار کە بە عنوان مهمان مطالب دوستان در این جستار رو مطالعە میکردم متوجە شدم کاربری سراغی از یک فیلم در مورد جنگ گرفتە و مختصر توضیحاتی نیز دادە کە بندە فیلم مورد نظرشان را میشناختم اما نمیتوانستم وارد سایت شوم تا پاسخ آن عزیز را بدهم پس موکولش کردم بە بعدها.

اکنون کە آن بعدهاست متاسفانە پست مزبور را نیافتم گرچە هم عنوان فارسی و هم انگلیسیش را جستجو کردم بلکە دوستی فیلم گمشدەی آن بندە خدا را برایش یافتە باشد ولیکن بی نتیجە بود؛ ضمن آنکە حدود بیست و اندی از صفحات همین تایپیک را مرور کردم ولی باز هم نیافتمش.

فیلمی کە ایشان بدنبالش بود :

No man's land 2001 سرزمین هیچکس

یک فیلم ضد جنگ مربوط بە دوران جنگ در بوسنی کە انتهای بسیار غم‌انگیزی دارد.

اگر همان توضیحاتی کە آن کاربر دادە بودند را بازگو کنم اینچنین میشود:

چند سرباز در آخر فیلم پشت تپەای ماندە اند و از پایان جنگ بی اطلاع هستند ، این در حالیست کە یکی از آن سربازها در فاصلەای کە بی هوش بود توسط نیروهای دشمن روی یک گودال درازکش شدە بود درحالی کە زیرش را مین کار گذاشتە بودند و بە محض اینکە بخواهد تکانی بخورد مینها منفجر میشدند.

بە امید اینکە گمشدەای برای کسی یافتە باشیم.

{#smilies.lightbulb}

(۱۴۰۱/۱۱/۲۹ صبح ۱۲:۰۰)اکتورز نوشته شده: [ -> ]

یک بار کە بە عنوان مهمان مطالب دوستان در این جستار رو مطالعە میکردم متوجە شدم کاربری سراغی از یک فیلم در مورد جنگ گرفتە و مختصر توضیحاتی نیز دادە کە بندە فیلم مورد نظرشان را میشناختم اما نمیتوانستم وارد سایت شوم تا پاسخ آن عزیز را بدهم پس موکولش کردم بە بعدها.

اکنون کە آن بعدهاست متاسفانە پست مزبور را نیافتم گرچە هم عنوان فارسی و هم انگلیسیش را جستجو کردم بلکە دوستی فیلم گمشدەی آن بندە خدا را برایش یافتە باشد ولیکن بی نتیجە بود؛ ضمن آنکە حدود بیست و اندی از صفحات همین تایپیک را مرور کردم ولی باز هم نیافتمش.

فیلمی کە ایشان بدنبالش بود :

No man's land 2001 سرزمین هیچکس

یک فیلم ضد جنگ مربوط بە دوران جنگ در بوسنی کە انتهای بسیار غم‌انگیزی دارد.

اگر همان توضیحاتی کە آن کاربر دادە بودند را بازگو کنم اینچنین میشود:

چند سرباز در آخر فیلم پشت تپەای ماندە اند و از پایان جنگ بی اطلاع هستند ، این در حالیست کە یکی از آن سربازها در فاصلەای کە بی هوش بود توسط نیروهای دشمن روی یک گودال درازکش شدە بود درحالی کە زیرش را مین کار گذاشتە بودند و بە محض اینکە بخواهد تکانی بخورد مینها منفجر میشدند.

بە امید اینکە گمشدەای برای کسی یافتە باشیم.

{#smilies.lightbulb}

بله پیرو صحبت شما خیلی این مشکل توی کافه پیش میاد در جستجوی گوگل که نمی شه مطلب موجود در کافه را یافت حتی توی کافه هم امکان جستجوی عبارت خاصی که مورد نظر هست  میسر نیست و بنظرم یه جورایی  مطالب توی کافه مدفون میشن وامکان جستجوی سریع نیست

(۱۴۰۱/۱۲/۸ عصر ۰۳:۵۳)مموله نوشته شده: [ -> ]

... خیلی این مشکل توی کافه پیش میاد در جستجوی گوگل که نمی شه مطلب موجود در کافه را یافت حتی توی کافه هم امکان جستجوی عبارت خاصی که مورد نظر هست  میسر نیست و بنظرم یه جورایی  مطالب توی کافه مدفون میشن و امکان جستجوی سریع نیست

چنین چیزی نیست !

اتفاقا برعکس , بیشتر ارجاعات به مطالب کافه از گوگل است.

مثلا در 24 ساعت گذشته 2700 نفر کاربر از کافه بازدید داشته اند که فقط 34 نفر آنها عضو کافه بوده اند و بقیه کاربر مهمان و عبوری بوده اند .

برای جستجوی یک مطلب در کافه باید گزینه جستجوی کافه را بر روی پست تنطیم کنید نه موضوع.

 راه سریعتر و بهتر این است که کلمه مورد نظر را در گوگل بنویسید و عبارت کافه کلاسیک را  به آن اضافه کنید. مثلا :

No man's land 2001 سرزمین هیچکس کافه کلاسیک

(۱۴۰۱/۱۲/۸ عصر ۰۳:۵۳)مموله نوشته شده: [ -> ]

اکنون کە آن بعدهاست متاسفانە پست مزبور را نیافتم گرچە هم عنوان فارسی و هم انگلیسیش را جستجو کردم بلکە دوستی فیلم گمشدەی آن بندە خدا را برایش یافتە باشد ولیکن بی نتیجە بود؛ ضمن آنکە حدود بیست و اندی از صفحات همین تایپیک را مرور کردم ولی باز هم نیافتمش. 

بله پیرو صحبت شما خیلی این مشکل توی کافه پیش میاد در جستجوی گوگل که نمی شه مطلب موجود در کافه را یافت حتی توی کافه هم امکان جستجوی عبارت خاصی که مورد نظر هست  میسر نیست و بنظرم یه جورایی  مطالب توی کافه مدفون میشن وامکان جستجوی سریع نیست

چند درخواست راهنمايي در مورد نام فيلم مرا هم به یاد فیلم هایی انداخته بودند که بلافاصله نامشان به یاد نیامدند و فراموش شدند! شاید هم جایی غیر از کافه دیده بودیم و قاطیشان کرده ایم. سوالاتی که  این چند فیلم را به یاد انداخته بودند را خواستم ببینم که جوابشان پیدا شده یا نه، و آیا  ربطی به این فیلم ها داشتند، که پیدا نشدند!

Amazing Stories 2020 The Rift" Episode V
Holes, 2003
Monkey Trouble, 1994
The Langoliers 1995

(۱۴۰۱/۷/۲۹ عصر ۰۳:۰۹)شارینگهام نوشته شده: [ -> ]

(۱۴۰۱/۷/۲۴ عصر ۰۹:۰۹)شارینگهام نوشته شده: [ -> ]

(۱۴۰۱/۷/۲۲ عصر ۱۰:۱۴)جناب سرگرد نوشته شده: [ -> ]

درود به همه

زمان هنر هفتم ک فیلمها بعد از مسابقه هفته پخش میشد  قسمتی از یک فیلم یادمه یه مردی داشت انگشتهای پای یک نفر رو ک رو زمین افتاده بود گاز میگرفت کسی چیزی یادش هست ممنون.

سلام

زود-تند- سریع بگم و برم!(فوتبال بایرن شروع شد.:heart:)

فیلم قدیمی پدر سالار بود.

بعدا" بیشتر براتون تعریف می کنم.:!z564b

با عرض سلام مجدد

اول بگم که اون گاز گرفتن شست پا، مربوط می شد به قتل ناجوانمردانه ی مردی که توسط دشمن قدیمیش کشته شد.

او همسایه ی پدرسالار بود که صاحب باغ زیتون بود.

بعد از مرگش،بیوه اش باغ رو به پدرسالار واگذار کرد.

 ولی گذشته از این قضیه،  این فیلم چه قدرتلخ و گزنده و در عین حال عبرت آموز بود.zzzz:

یک پدر تا چه قدر می تونه خشک و بدون انعطاف باشه؟:eee2

صحنه ی ابتدای فیلم که پدر گاوینو او را از درس و مدرسه جدا می کند.

 https://www.aparat.com/v/bswTN/%D9%BE%D8...8%AF%D8%A7

خداحافظی گاوینو با خانم معلمcryyy!

به نظر من:!z564bتلخ ترین و ناراحت کننده ترین صحنه ی فیلم، مربوط می شود به سکانسی که گاوینو ی جوان همراه پدرش به دفتر یک تاجر بزرگ زیتون آمده است.

تاجر، یک پسر جوان دارد که تقریبا" هم سن و سال گاوینو است.

او که جوانی تحصیل کرده است، مسئول خرید شرکت پدرش است.

در وسط بحث بر سر قیمت،گاوینو هم حرفی می زند که با جواب تحقیرآمیز تاجر مواجه می شود :"تو حرف نزن کوچولو،اگه حوصله ات سر میره، پاشو برو پیش کارگرها!"asabi

از همه بدتر برخورد پدرش است که شخصیت گاوینو را با خاک یکسان می کند:

"لازم نیست تو دخالت کنی، این موضوع به من مربوط میشه!" و یک سیلی محکم به صورت او می زند!idont

در حالی که چند دقیقه پیش،تاجر داشت پسرش رو تا سرحد یک کارشناس بین المللی زیتون تعریف و تمجید می کرد.

این یعنی  نتیجه ی دو نوع تربیت فرزند.rrrr:

                                                 

این هم سایت دانلود فیلم با توضیحات مفصل

https://filmzon.ir/movie/padre-padrone


سلام دوست ارجمندم
خیلی ممنونم از لطف تون چند سال دنبال این فیلم بوددم
حتما باید دان کنم و ببینم

(۱۳۹۴/۱۰/۱۰ عصر ۱۰:۳۳)آلبرت کمپیون نوشته شده: [ -> ]

سلام به همگی

یادمه یه سریالی (احتمالاً ایرلندی) اواخر دهه 60 از تلویزیون پخش میشد به اسم ستیز که قهرمان اون یه مردی بود یه اسم جان ماریو کُندیک که یه یاغی بود که طرفدار حقوق مردم و تحت تعقیب حکومت ظالم وقت بود. کندیک از دست حکومت مجبور بود مخفیانه و توی جنگل زندگی کنه. یه جورایی شبیه رابین هود بود. آخر هر قسمت سریال یه گیتاریست بود که کنار جاده می نشست و یه آهنگ زیبای غم انگیز درباره کندیک می خوند (که البته فقط ما اونو می دیدیم) و کندیک هم از جاده رد میشد و می رفت. در آخرین قسمت کندیک به شوخی تفنگ رو به سمت دوستش که با اسب به سمتش میومد نشونه گرفت (کندیک و اون آدم قبلاً با هم دشمن بودند و مدتی بود که با هم صلح کرده و دوست شده بودند) ولی دوستش دچار سوتفاهم شد و به سمت کندیک شلیک کرد. بعد از اسب پایین اومد و تفنگ کندیک رو بررسی کرد و دید که هیچ فشنگی توش نبوده و متوجه اشتباه خودش شد اما پشیمانی فایده ای نداشت و کندیک مرده بود... دوستان حالا میخوام بدونم اسم انگلیسی سریال چی بوده ؟

t1p.de/jo1zr 

 t1p.de/jr6kz

(۱۳۹۴/۱۰/۱۱ عصر ۰۵:۲۱)seyed نوشته شده: [ -> ]

'اسکورپان شیردل'

آخه من هم دقیقا چنین چیزی در خاطرم هست. فردی که با خانواده اش زندگی خوبی داشت. بر اثر یک حادثه تحت تعقیب قرار میگیره و مجبور میشه به جنگل فرار کنه در حالی که مقامات دولتی دنبالشند. یه تفنگ شکاری هم داشت.

بله، حق با شماست... اتفاقا این مورد مربوط به یه فیلم بود نه سریال...

تا جایی که یادمه دو تا دوست نظامی بودن، یکی از نظام ترخیص شده و به شهرش برمیگرده، و دیگری به همون شهر دوستش منتقل میشه و فکر کنم بعنوان رئیس پلیس اونجا منصوب میشه...

و در آخر فیلم با سلاح خالی (یادم نیست، ولی فکر کنم) از داخل نیزارها میاد بیرون و بطرف دوستش (رئیس ژاندامری) نشانه میگیره و اون هم که سوار بر اسب بوده بطرفش شلیک میکنه. بعدش که اسلحه اش رو چک میکنه متوجه خالی بودن اون میشه...

شکی باقی نماند; کندیک ایوان.  t1p.de/8kjx0 

Top cast Svetozar Cvetkovic Kondic Ivan - Branislav Lecic  Kapetan Topolac Hajduk 1980 1h 31m

سلام به همگی!

خاطره مبهمی از فیلمی درباره پیشگامان مهاجر-احتمالا در آمریکا- دارم. چون هیچ چیزی جز دقایق آغازین فیلم در یاد نمانده، گزینه درا م بودن و لاجرم، کسل کننده بودنش برای یک کودک، که منتظر یک وسترن بقول معروف اکشن بوده، قوت می گیرد، که نتوانسته خواب را از چشم بپراند. آنچه که در یاد مانده: خانواده ای سوار بر گاری،  به جایی بی نام و نشان، در بیابانی بی آب و علف می رسند. و ناگهان تصمیم می گیرند که همینجاست، آنجایی که به دنبالش، این همه راه پیموده، ماجرا پشت سر گذاشته بودند. چون هنگام رسیدن، نگفته بودند که رسیدیم! در مقیاس زمانی فیلم، دقایقی بعد خانواده دیگری هم از راه می رسند، اجازه می خواهند که همینجا بمانند و همسایه شوند. و این پیشنهاد با تایید و استقبال خانواده اول مواجه می شود. داستان بر همین منوال پیش می رود و شهرکی پدید می آید، که نام نوزاد اولین خانواده را بر خود دارد; همین. تاریخ پخش: حوالی 61- 64. در باره زمان و مکان تقریبی خود فیلم هم که گفته شد. تلویزیونمان که سیاه وسفید بود، با این وجود فیلم هم، سیاه و سفید محصول دهه 40-60 میلادی بنظر می آید. هیچ ایده ای هم درباره کلاسیک بودنش یا مثلا تلویزیونی پیش پا افتاده بودنش، ندارم. انتظار بالایی هم برای پیدا شدنش ندارم، چرا که همین دیروز، یکی دیگر را که آن دوران را دیده بود، خاک کردیم! از آنها که هنوز هستند هم که می پرسم، یا حافظه یاریشان نمی کند و برخی هم کودک درونشان مرده بنظر می رسند و ، این حرف و حدیث ها دلشان را گرم نمی کند!

اهمیت پیدا کردن کودک درون شاد خود
مشکلاتی همانند افسردگی، اضطراب و حوادث ناگوار دیگری که در زندگی روزانه بزرگسالان وجود دارد باعث می شود که به مرور زمان انسان انرژی و انگیزه خود را برای ادامه زندگی از دست بدهد اهمیت شناسایی کودک درون شاد اینجا خودش را نشان می دهد.
چگونه می توانیم با کودک درون شاد خود ارتباط برقرار کنیم؟
هدف ما در کودک درون شاد بچه بازی و رفتارهای بچه گانه نیست بلکه می خواهیم مشکلات خلق و خوی ناراحت خود را بهبود ببخشیم، پس بنابراین باید بدانیم که چگونه می توانیم کودک درون خود را شاد کنیم و راهکارهای آن چیست؟پرورش کودک درون شاد
گام اول کودک درون شاد خود را پرورش دهید
کودک درون را جدی بگیرید. ممکن است بخواهید او را پس بزنید، اما این درست نیست. عمیق‌ترین احساسات شما به وسیله کودک درون ایجاد می‌شود. به او گوش دهید و از احساسات او دوری نکنید. به یاد کودکی خود باشید و از آن برای بهتر شدن حال خودتان استفاده کنید از" با نیک اندیشان"

(۱۴۰۱/۱۲/۲۵ صبح ۱۰:۱۱)میاموتو موساشی نوشته شده: [ -> ]

سلام به همگی!

خاطره مبهمی از فیلمی درباره پیشگامان مهاجر-احتمالا در آمریکا- دارم. چون هیچ چیزی جز دقایق آغازین فیلم در یاد نمانده، گزینه درا م بودن و لاجرم، کسل کننده بودنش برای یک کودک، که منتظر یک وسترن بقول معروف اکشن بوده، قوت می گیرد، که نتوانسته خواب را از چشم بپراند. آنچه که در یاد مانده: خانواده ای سوار بر گاری،  به جایی بی نام و نشان، در بیابانی بی آب و علف می رسند. و ناگهان تصمیم می گیرند که همینجاست، آنجایی که به دنبالش، این همه راه پیموده، ماجرا پشت سر گذاشته بودند. چون هنگام رسیدن، نگفته بودند که رسیدیم! انتظار بالایی هم برای پیدا شدنش ندارم، چرا که همین دیروز، یکی دیگر را که آن دوران را دیده بود، خاک کردیم! از آنها که هنوز هستند هم که می پرسم، یا حافظه یاری نمی کند ویا به برداشت و نظر شخصی خودم، که امکان اشتباه بودنش بالاست، دلمرده بنظر می رسند و ، این حرف و حدیث ها دلشان را گرم نمی کند!

سلام دوست عزیز

ابتدا به ساکن خدمتتان عارض شوم که:

چرا دلمرده ؟zzzz:

ما همگی به امید زنده ایم.taeed

همین که این خاطرات رو مرور می کنیم، خودش یک نوع زندگی است.

به قول رزمنده ها :

-کی خسته است؟دشمن!:blush:

                                                                ***

نشانه های ابتدایی فیلم مورد نظر شما ، مرا به یاد سریال زیبای خانه ی کوچک می اندازد.ولی بعد ، فیلمی سینمایی را به یادم می آورد با محوریت شروع یک زندگی جدید در یک زمین دراندشت.

داستان فیلم ،بر می گردد به دهه ی 20 و30 میلادی در آمریکا که فقر و بیکاری موج می زد.

خانواده ای هم برای تامین معاش کوچ کرده بودند تا زمینی بیابند و زراعت کنند.

به همین خاطر زمینی را می یابند و زندگیشان را از نو شروع می کنند .

سال های اول خوب پیش می رود، ولی بعد دچار خشکسالی می شوند.طوری که پدر خانواده افسردگی می گیرد و می میرد.

بعد از مرگش باران می بارد و همسرش با بغض می گوید:"کاش الان زنده بودی و می دیدی!"rrrr:

                           ***

.ملاحظه فرمودید دوست عزیز؟

در نومیدی بسی امید است    پایان شب سیه سپید است

.پس تا آن جا که می توانید، از این دست خاطرات بیان کنید.::ok:

ممکنه به زودی اسمش پیدا نشه، ولی باعث میشه امثال بنده، نشانه هایی به آن اضافه کنند و روند شناسایی آن تکمیل تر بشه.

بنده همیشه از دیدن پست های جدید در این بخش به وجد می آیم.

ضمنا" از لطف و مرحمت شما در اعطای امتیاز یه اینجانب صمیمانه تشکر می کنم.:rolleyes:

(۱۴۰۱/۱۲/۲۶ صبح ۰۸:۵۶)شارینگهام نوشته شده: [ -> ]

(۱۴۰۱/۱۲/۲۵ صبح ۱۰:۱۱)میاموتو موساشی نوشته شده: [ -> ]

سلام به همگی!

خاطره مبهمی از فیلمی درباره پیشگامان مهاجر ...

سلام دوست عزیز

ابتدا به ساکن خدمتتان عارض شوم که:

چرا دلمرده ؟zzzz:

ما همگی به امید زنده ایم.taeed

همین که این خاطرات رو مرور می کنیم، خودش یک نوع زندگی است.

به قول رزمنده ها :

-کی خسته است؟دشمن!:blush:

                                                                ***

نشانه های ابتدایی فیلم مورد نظر شما ، مرا به یاد سریال زیبای خانه ی کوچک می اندازد.ولی بعد ، فیلمی سینمایی را به یادم می آورد با محوریت شروع یک زندگی جدید در یک زمین دراندشت.

داستان فیلم ،بر می گردد به دهه ی 20 و30 میلادی در آمریکا که فقر و بیکاری موج می زد.

خانواده ای هم برای تامین معاش کوچ کرده بودند تا زمینی بیابند و زراعت کنند.

به همین خاطر زمینی را می یابند و زندگیشان را از نو شروع می کنند .

سال های اول خوب پیش می رود، ولی بعد دچار خشکسالی می شوند.طوری که پدر خانواده افسردگی می گیرد و می میرد.

بعد از مرگش باران می بارد و همسرش با بغض می گوید:"کاش الان زنده بودی و می دیدی!"rrrr:

                           ***

.ملاحظه فرمودید دوست عزیز؟

در نومیدی بسی امید است    پایان شب سیه سپید است

.پس تا آن جا که می توانید، از این دست خاطرات بیان کنید.::ok:

ممکنه به زودی اسمش پیدا نشه، ولی باعث میشه امثال بنده، نشانه هایی به آن اضافه کنند و روند شناسایی آن تکمیل تر بشه.

بنده همیشه از دیدن پست های جدید در این بخش به وجد می آیم.

ضمنا" از لطف و مرحمت شما در اعطای امتیاز یه اینجانب صمیمانه تشکر می کنم.:rolleyes:

باسلام و عرض احترام به شارینگهام عزیز که می گویم، به گمانم مبالغه نکرده باشم که خاطرات ولحظات زیبا وشیرینی را جان دوباره می دهید. و تقریبا هر چه نوشتید خاطره زنده کرد و امتیاز هم، ناقابل است. مثلا با به یاد آوردن همین فیلم Drylanders 1962 ."دانیل گریر (جیمز داگلاس) که در دهه 1900 در غرب کانادا، پس از جنگ بوئر به خانه بازمی‌گردد. او زندگی یک کشاورز گندم را انتخاب می کند. ابتدا مزرعه او رونق دارد، اما قربانی خشکسالی سراسری می شود. او برای سرپا نگه داشتن مزرعه خود تلاش می کند، اما قبل از اینکه بتواند پایان خشکسالی را ببیند می میرد. همسرش ( فرانسیس هایلند ) کار شوهرش را در مزرعه ادامه می دهد." دلمرده که گفتم زیاده روی کردم، شاید هم زیاده گویی. "کودک درون" اگر می گفتم شاید بهتر می بود. والبته که امروزمان و زندگی هنوز زیباست و خالی از خوشحالی نیست که وقت وحوصله اینجا نشستن را داریم، و غرق در مشکلات و دلشوره و غیره نیستیم، که شکر گذار هم هستم. "بنده همیشه از دیدن پست های جدید در این بخش به وجد می آیم." هم که نوشتید حرف دل خودم هم بود که مصداق ضرب المثل «جانا سخن از زبان ما می گویی»شد، مخصوصا که اواخر کمتر پیدایتان بود و از نظر دور نماند! واما، درباره فیلمی که نوشته بودم چون خوابم برده بود، قاطعانه نمیتوانم بگویم که این نیست، شاید هم همین بوده، ولی مطمینا این هم یکی از گمشده ها بود.t1p.de/8khz4 

استدلالات جناب شارینگهام متقاعدم کرد که درباره دو- سه فیلم دیگر که، اطلاعات ناچیزی درباره آنها دارم هم بپرسم.

فیلمی بود شبیه به ملودرامهای با شرکت "آمدئو ناتزاری" ولی آدم ها بنظر خشک تر از ایتالیایی ها بنظر می رسیدند. یکی از فیلمهای تا دهه شصت بود، سیاه و سفید که به گمانم داستانی از نیمه دوم قرن نوزدهم را روایت میکرد که، همه داستان درون یک خانه اتفاق می افتاد. خواهر شوهر از پله سقوط کرد، ودر حال احتضار، خانم خانه را به خیانت متهم کرد و برادرزاده اش را هم به نتیجه همان خیانت بودن. ودر اواخر فیلم هم زن در حال مرگ بود که گفت، اگر ایمان داری که آدم، دم مرگ دروغ نمی گوید، من هم در حال مرگ قسم می خورم که این بچه توست.

فیلمی هم بود که اوایل دهه هشتاد میلادی دیدم، و داستان فیلم هم مال همان سالها بود، درباره یک پلیس رشوه خوار که با سوداگران مرگ بخاطر پول همکاری میکرد. صحنه انفجار ماشین پلیس را یادم می آید. واین که عنوان فیلم یک جمله کامل بود. و این که احتمالا به مکزیکی ها و مرز مکزیک هم، بی ربط نیست

فیلمی هم بود، رزمی -شرق دوری، که احتمالا یکی از کارهای سونی چیبا که با دیدن فیلم کاراته بازان کت و شلوار پوشیده و کراوات زده، تعجب کرده بودم. و تنها صحنه درگیری با یک دستفروش - به گمانم هندوانه فروش-کنار پیاده رو، ازاین فیلم بیادم مانده. یکی- دو فیلم از سونی را که نگاه کردم, از تصمیمم برای جستجوی این فیلم عدول نمودم!

فیلمی هم بود که فکر می کردم ژاپنی است. با عنوان Baljunochopanambo 1980 "گروهی از کودکان آنقدر برای بزرگ شدن بی تاب هستند که تصمیم می گیرند بفهمند آیا یک داستان عامیانه، که نوشیدن از انتهای چشمه رنگین کمان واقعاً آنها را به بزرگسالان تبدیل می کند یا خیر. برای انجام این کار، آنها یک قایق را می دزدند و به سمت انتهای رنگین کمان حرکت می کنند... " دوست داشتم بدانم با چه نامی پخش شده بود، به این امید که شاید دوبله اش پیدا بشود. اصل و فرعش که پیدا نشد.

وقتی دبستان می رفتم و تلویزیون مون سیاه سفید بود یادمه یک برنامه سینمایی با نام هنر و اندیشه ( یا یک نامی شبیه این ) یک شب از تلویزیون پخش شد که تیکه هایی از یک فیلم رو نمایش می داد :

یک جنگجو با اسب به لانه یک اژدها می اومد که در یک صخره بود , از اسب اش پیاده می شد و با شمشیر سراغ اش می رفت که خفته بود.  اژدها بیدار میشد و با دهانش آتش به طرف مرد می فرستاد و سرانجام اون مرد جنگجو بعد از یک نبرد سخت تونست شمشیر رو در گردن اژدها فرو کنه و از فوران خون اژدها یک رودخونه و آبشار درست شد !

جلوه های ویژه اش اینقدر واقعی بود که هنوز از یادم نرفته !

کسی اسم  اون فیلم رو می دونه ؟

(۱۴۰۱/۱۲/۲۷ عصر ۱۱:۵۴)سروان رنو نوشته شده: [ -> ]

وقتی دبستان می رفتم و تلویزیون مون سیاه سفید بود یادمه یک برنامه سینمایی با نام هنر و اندیشه ( یا یک نامی شبیه این ) یک شب از تلویزیون پخش شد که تیکه هایی از یک فیلم رو نمایش می داد :

یک جنگجو با اسب به لانه یک اژدها می اومد که در یک صخره بود , از اسب اش پیاده می شد و با شمشیر سراغ اش می رفت که خفته بود.  اژدها بیدار میشد و با دهانش آتش به طرف مرد می فرستاد و سرانجام اون مرد جنگجو بعد از یک نبرد سخت تونست شمشیر رو در گردن اژدها فرو کنه و از فوران خون اژدها یک رودخونه و آبشار درست شد !

جلوه های ویژه اش اینقدر واقعی بود که هنوز از یادم نرفته !

کسی اسم  اون فیلم رو می دونه ؟

سلام «سروان رنو»ی گرامی.

شاید بخشی از فیلم سینمایی «برادران شیردل» ( The Brothers Lionheart 1977 ) بوده؟

توصیفی که کردید، منو تنها یاد این فیلم انداخت که وقتی ما کوچیک بودیم، با ممیّزی و به‌صورت سریالی سه یا چهار قسمته از «شبکهٔ دوی سیما» داده شد.

بررسی کنید، ببینید خودشه؟

https://www.doostihaa.com/1395/12/06/dow...-1977.html

(۱۴۰۱/۱۲/۲۸ صبح ۱۲:۱۴)Emiliano نوشته شده: [ -> ]

شاید بخشی از فیلم سینمایی «برادران شیردل» ( The Brothers Lionheart 1977 ) بوده؟

بررسی کنید، ببینید خودشه؟

درود بر امیلیانو ؛

نگاه کردم ,  خاطرات اسکورپان  و یوناتان - برادران شیردل - زنده شد  :lovve:

اما سکانسِ اژدهای این , با اون یکی که گفتم تفاوت داشت و خودش نبود.

به نظرم اون فیلم یک فیلم اقتباسی بود و شاید اساطیری .

در IMDB لیست 50 فیلم دارای اژدها را هم بررسی کردم اما آنجا هم نبود. :ccco

یافتم ... یافتم .... ( به سبک ارشمیدوس ! )

بعد از گشتن بسیار سرانجام گمشده را یافتم ! :!z564b

فیلمی که چند پست بالاتر توضیح دادم فیلم Die Nibelungen 1924 فریتس لانگ بوده است.

اقتباس از یک افسانه اسکاندیناوی که در آن زیگفرید قهرمان اسطوره ای به جنگ اژدها می رود و پس از کشتن او در خون اژدها شنا می کند تا بدن اش پولادین شود.

 این فیلم بعد از 100 سال هنوز سکانس هاش جذاب است !:ccco

اینم لینک یوتیوب اون سکانس ؛

https://youtu.be/45-8eZViYOE

فیلم die nibelungen فریتس لانگ

(۱۴۰۱/۱۱/۶ عصر ۱۰:۵۱)میاموتو موساشی نوشته شده: [ -> ]

[quote='راجرز' pid='41160' dateline='1605126058']

با عرض سلام

داستان فیلم گمشده بنده هم راجع به یک زندانی هست که از زندان آزاد میشوند و ماموریت پیدا میکنند با کامیون حمل دارو و کمکهای اولیه برای بچه ها از آلمان به یوگسلاوی انجام وظیفه کنند که با یک خانم راهبه همسفر

Un camion pour deux 1998   یک کامیون برای دو نفر 1998     فیلم تلویزیونی فرانسوی

پل مورلان، رئیس سابق یک شرکت ورشکسته، پنج سال را به دلیل سرقت از بانک در زندان گذراند. اولین شغل او پس از زندان به عنوان اسکورت برای یک بیمارستان کودکان در بلغارستان بود. در این ماموریت بشردوستانه سیسیل، راهبه ای جوان، او را همراهی میکند. یک سفر عجیب، یک ملاقات عجیب دو نفر که همه چیز آنها را از هم جدا می کند: پل یک بدبین و بی ادب است، سیسیل پر از نوع دوستی است. t1p.de/6zwml

Sad Angel?  Jacques Davidovici

با سلام و ارادت خدمت عزیزان کافه کلاسیک و هزاران بار تشکر از دوست ارجمند و گرانقدر جناب میاموتو موساشی.بنده درگیر عروسی و تکمیل خانه و...بودم و امروز فرصتی پیش اومد که بیام کافه و دوست عزیزم، گمشده ۱۴ ساله بنده را پیدا کردن و جا دارد از ایشان  بسیار تشکر کنم از جناب سروان رنو بابت اینکه این سالها اذیتشون کردم و مدام موضوع فیلم را تکرار کردم عذرخواهی میکنم.خیلی خیلی سپاسگزارم.

با سلام و عرض تبریک سال نو

من دنبال اسم یک فیلم وسترن می گردم که تو بچگی دیدم

فقط یک صحنه ازش یادمه که خانواده شخصیت اصلی میخاستن از رودخانه ای بگذرن سوار قایق بودن و یه تمساح بهشون نزدیک میشد و شخصیت اصلی با تفنگ به تمساح شلیک می کرد

خیلی ممنونم

(۱۴۰۲/۱/۱۰ صبح ۱۱:۴۵)LAUREL نوشته شده: [ -> ]

با سلام و عرض تبریک سال نو

من دنبال اسم یک فیلم وسترن می گردم که تو بچگی دیدم

فقط یک صحنه ازش یادمه که خانواده شخصیت اصلی میخاستن از رودخانه ای بگذرن سوار قایق بودن و یه تمساح بهشون نزدیک میشد و شخصیت اصلی با تفنگ به تمساح شلیک می کرد

خیلی ممنونم

t1p.de/1ug15  احتمالش کم بنظر می ر سد که همین باشد، ولی صحنه ای شبیه به این دارد! وسترن استرالیایی The Overlanders 1946 که احتمالا با عنوان "سرفرازان" پخش شده. t1p.de/ts17n

درود دوستان . یکی از آشنایان ، گمشده ای دارند . سپاس از شما اگر راهنمایی کنید . فیلم در سال ۱۳۵۲ ، در سینماهای انگلیس نمایش داده شده . این آشنای ما اون سال ، اونجا دانشجو بوده و فیلم رو به زبان اصلی دیده . دو افسر بلند پایه ی نازی در چکسلواکی ، به این تنیجه میرسند که آلمان در جنگ شکست خواهد خورد . تصمیم میگیرند به بریتانیا فرار کرده و خود را تسلیم کنند . در کوهستانهای فرانسه دچار یخزدگی شده ، و یکی از آنها ، مجبور به قطع انگشت پای دوست خود با وسیله ای مانند قندشکن انبردستی ، میشود . در کلبه ای در دامن کوهستان ، توسط پارتیزان های شارل دوگل ، دستگیر و با وجود اعلام برائت از نازیسیم و افشای اسناد جنگ ، به علت قتل تعداد زیادی از پارتیزان های چکسلواکی ، توسط چند تندرو ، اعدام صحرایی میشوند که بعد از این کار توسط فرمانده هان خود سرزنش و توبیخ میشن. نام یکی از اون دونفر ، هلموت یا چیزی نزدیک به آن هست . فیلم انگلیسی زبان و سیاه سفید هست . چهره ی بازیگر نقش یکی از اون دو نفر، شبیه به مایکل کیتون بوده . نمیدونم اصلا تو ایران دوبله یا نمایش داده شده یا نه .سپاس .

آدرس های مرجع