سلام و تبریک مجدد سال نو
ابتدا خدمت دوست عزیزمان جناب مامفی عرض کنم که ؛
هر دو فیلم رو یادم هست، ولی اسمشون رو نه!
چون این مشکل از سیما خانوم بود که اسم فیلم ها را یک بار قبل از شروع ذکر می کرد و دیگر هیچ.
مورد اول را فکر کنم مصطفی طاری نقش اول را ایفا می کرد.
متاسفانه در جستجوی من در وب سایت سوره چیز دندان گیری نیافتم.
به احتمال زیاد یک فیلم تلویزیونی بوده نه سینمایی!
مورد دوم را هم یادم هست که در تعطیلات نوروزی از شبکه ی یک پخش شد،شاید نوروز سال 63 یا 64 منزل خواهر بزرگترم بودیم و پای تلویزیون مبلی آن ها دسته جمعی تماشا می کردیم و خیلی هم خاطره انگیز شد.
از بازیگران آن فقط محمد ابهری را یادم هست که نقش باجناق را ایفا می کرد.در یک صحنه ای ابهری پرخاشگرانه آمد خانه ی نقش اول و گفت چرا دست بند مادرم رو پس نمی دهید؟
مردی هم طاقتش تمام شد و گفت :دست بند گم شده!
(سینی چای از دست زنش افتاد و زنش از خجالت گریست! )
ابهری گفت باید خسارتش رو بدید،200 هزار تومنه،مردی جواب داد:
نه،130 هزار تومنه! مرتب یکی به دو می کردند که از خواب بیدار شد.
متاسفانه سیما خانوم ما خیلی از این دست فیلم ها را نیست و نابود کرده و فقط خاطراتش را برای ما گذاشته!
***
و اما فیلم های گمشده ی خودم:
1_ پیرمردی آلمانی که در مظان اتهام قرار می گیرد.
یکی از بازمانده های جنگ جهانی دوم از او شکایت کرده که در قتل عام اهالی یک روستا در یونان شرکت داشته، به طوری که یک کودک را مستقیما" کشته!
آن پیرمرد 2تا پسر بزرگ دارد.
یکی از آن ها سیبیلو با گیس های بلند!
دومی احساساتی با صدای خسروشاهی که شدیدا" از سابقه ی پدرش به خشم آمده .
مرتب از پدرش می پرسد که چرا دست به چنین جنایتی زده؟
پدرش اطاعت از مافوق را عنوان می کند.
ولی قتل آن کودک را گردن نمی گیرد.
پسر جوانش از شدت خشم و نفرت علیه پدرش، حین رانندگی دست به خودکشی می زند تا هم خود و هم پدرش را نابود کند، ولی خودش کشته می شود.
از پسر آن پیرمرد، زن و فرزندش باقی می ماند که پیرمرد از آن ها سرپرستی می کند.
دادگاه آن پیرمرد را تبرئه می کند.
در صحنه ی پایانی فیلم،نوه ی پیرمرد می پرسد:
چرا ما چیزهای قدیمی رو نگه می داریم؟
پدربزرگ :چون هر وقت دلمون براشون تنگ شد،بریم اونا رو ببینیم .
ضمنا" روند دادرسی و جزییات زندگی پیرمرد از ذرهبین یک نشریه پرطرفدار دیده می شود.
یادم هست که تیزر یا همان پیش پرده ی فیلم ،با صحنه ای نمایش داده شد که افراد آن نشریه، یک هدیه برای سردبیر درنظرگرفته بودند.
سردبیر با صدای مرحوم حسین عرفانی، بعد از منفجر شدن آن هدیه ی سرکاری، لبخندی می زند و می گوید:"بامزه بود! "
2_فیلم بعدی داستانش شبیه بالایی است، با این تفاوت که یک خانم خبرنگار یک جنایتکار جنگی را به پای میز محاکمه می کشاند .
اتهام بزرگ او ،مشارکت در اعدام اسرای جنگی به وسیله ی کوره های آدم سوزی است.
بعد از گذشت چند جلسه از روند دادگاه، ایادی آن جنایتکار، پسر کوچکش را گروگان می گیرند تا او از شکایتش دست بردارد.
یکی از شهودی که به دادگاه می آورد،یک افسر پیر است که از روند بازجویی جنایتکار فیلمبرداری کرده است.
دوبلورها
زن خبرنگار...............رفعت هاشمپور
جنایتکار. .............. ایرج ناظریان
افسر پیر. ..............احمد رسول زاده
3_ فیلم سینمایی قرنطینه ی خونین
سال 64 یا 65 از شبکه ی یک پخش شد. در عصر یک بعد از ظهر جمعه
پزشک پیری را با نقشه ای ناجوانمردانه، جایگزین یک محکوم به حبس طولانی مدت می کنند.
افسر زندان بان از این نقشه راز می گشاید.(رشوه )ولی هیچ کمکی به او نمی کند.
او و چند زندانی دیگر را به یک آزمایشگاه سری منتقل می کنند تا بر روی آن ها داروهایی را آزمایش کنند.
پزشک از اهداف آن ها سر در می آورد و با فرار از زندان،پادزهر آن دارو ها را می یابد.
وقتی دوباره به همان آزمایشگاه برمی گردد،تمام زندانی ها را نیست و نابود می بیند.
دوبلورها
پزشک.................پرویز بهرام
زندان بان.............پرویز ربیعی