تالار کافه کلاسیک

نسخه کامل: درخواست راهنمايي در مورد نام فيلم
شما درحال مشاهده محتوای قالب بندی نشده این مطلب هستید. نمایش نسخه کامل با قالب بندی مناسب.

با سلام

ولی در مورد «صلیب برنزی 1955» جز این چند عکس چیزی پیدا نشد!

http://setonovelty.blog65.fc2.com/blog-e...28.html?sp

سیلاس مارنر

به دنبال نام اصلی 3 فیلم سینمایی هستم  که در نوروز سال 1359 از تلویزیون با عناوین زیر پخش شدند:

معلم و شیطان - نفس های خاکستری

احتمالا

نفس خاکستری اژدها 1979 آلمان شرقی

مرشد و مارگاریتا 1972 یوگسلاوی

با سلام

به دنبال نام اصلی 3 فیلم سینمایی هستم  که در نوروز سال 1359 از تلویزیون با عناوین زیر پخش شدند:

معلم و شیطان - نفس های خاکستری - دزد قهار 

متاسفانه با گذشت بیش از 40 سال از زمان پخش این فیلم ها چیزی از موضوع و داستان آنها در حافظه ام نمانده به همین علت نمی توانم تایید کنم که فیلم های پیشنهادی شما  همان گمشده هایم  باشند (عجیب این که احتمالا هیچکدام در طول دهه 60 باز پخش نشدند ) . 


با سلام

سالها پیش فیلمی را در سینما دیده بودم وهمیشه فکر می کردم که رنگی بود. با عنوان جنبش یا نهضت مقاومت.https://www.imdb.com/title/tt0060814

و همچنین قیام علیه شمشیر که در خاطر من رنگی بود!

ok.ru/video/2482020616814    Rise Against the Sword

(۱۴۰۰/۱۰/۲۵ عصر ۱۰:۲۵)میاموتو موساشی نوشته شده: [ -> ]

اگر هنر پیشه هایش معروف نبودند احتمالا می گفتم که همین است. جستجوی فیلم شبیه به این, نتیجه اش بهتر از این نشد

Harrison's Flowers 2000

درود بر میاموتو "قدیس شمشیر"

با تشکر ،متاسفانه حدس شما صحیح نیست ، اما گمان من میرود این فیلمی که سالهاست بدنبالش هستم یک فیلم تلوزیونی باشد نه سینمایی ، موردی که در آن سالها ، تبدیل به عادت صدا و سیمای کشورمان گردیده بود ،  مثل فیلم تلویزیونی "پیشروی به منطقه ی صفر" که به اشتباه در بیشتر سایتهای ایرانی برچسب فیلم سینمایی خورده است .

سلام به مراد بیگ و همگی

بالاخره تا صفحه 100 پست های قبلی را توانستم که گذرا مرور کنم. به نظر می آید که فیلمی نمانده که هنوز گم باشد, حد اقل برای من! آنچه جلب توجه کرد: فیلم جناب هرکول که بطری و نامزد داشت!

این عکس و فیلم را تداعی می کند: https://www.imdb.com/title/tt0033152

آقای مرد بیگ از قرار خیلی وقت دنبال فیلمی بوده اند که با کمی تغییر سناریو هنگام دوبله به این فیلم تشابه  پیدا می کند!    ok.ru/video/515320121858

وفیلمی ژاپنی را گفته بودند در باره دو خواهر یکی با ناز ونعمت در خانه دیگران و دیگری با فقر ومکنت در حانه پدری بزرگ شده بودند. فقیره را که گیشا گفته بودند کمی جستجو را مشکل کرد.

vk.com/video-162918645_456242964  Twin Sisters of Kyoto

The Old Capital    ok.ru/video/3642746538662  هر دو نسخه فکر نکنم گیشا داشته باشد.  یک فیلم سیاه وسفیدی هم بود شبیه این که گمش کردم!این یکی گیشا دارد ولی داستانش نمی خواند.

vk.com/video-162821941_456246856

بقیه اش را نه دیده ام ونه شنیده ام! جز این فیلم که دو اسیر جنگی بمبی را در خانه یک افسر آلمانی باید خنثی کنند. 3-4 سال پیش دیده بودم.

(۱۴۰۰/۱۰/۲۶ عصر ۰۸:۴۸)میاموتو موساشی نوشته شده: [ -> ]

سلام به مراد بیگ و همگی

"با تشکر ،متاسفانه حدس شما صحیح نیست" آخرین گزینه که احتمال این که هم آن باشدذخیلی کمتر است را با گزینه پیام ارسال خواهم کرد! اما بعد, سالها پیش گوشه هایی از یک فیلم آلمانی را دیده بودم و مطمئن نیستم که ای همان باشد. ولی ترجمه ویکیپدیای آلمانی میگوید که همان است!

Jaider, der einsame Jäger, 1971   یایدر شکارچی تنها؟

ترجمه متن«شکارچی جایدر از مزرعه به سرزمین باواریایی خود باز می گردد. مانند بسیاری از مردان هم نسل خود، او نمی تواند در آنجا کار پیدا کند و از سر ناچاری به دنیا آمده، برای تضمین بقای خود شکارچی متخلف می شود. فعالیت اکیدا ممنوعه او به قدری موفقیت آمیز است که به زودی باند پنج نفره خود را رهبری می کند که بی وقفه توسط سربازان باواریایی و شکارچیان مورد تایید دولت تعقیب می شود. شکار جیدر و افرادش به زودی ویژگی های متعصبانه ای پیدا می کند. مهمتر از همه، شکارچی باپتیست مایر به دشمن شخصی خود تبدیل می شود. او چندین بار سعی می کند برای جایدر تله بگذارد. هنگامی که شریک زندگی او اگنس و برادرش در طی این اقدامات جان خود را از دست می دهند، جیدر بی رحمانه به مقابله می پردازد. او با تفنگ پیچشی مدرن (در آن زمان بسیار) خود، هدیه ای از همرزمانش، به دهکده ای می رود که مایر و افرادش از قبل منتظر شورشیان و شکارچیان غیرقانونی هستند. Jaider در یک مسابقه، که کمتر ملودراماتیک نسبت به وسترن های آمریکایی یا ایتالیایی مربوطه است، سرانجام می تواند حریف خود Meyer را شکست دهد. »

داستانش کمی شبیه Jägerschlacht  یا کشتار شکارچیان است، اما این یکی را به خاطر نمی‌آورم.

درود و وقت به خیر

با توجهات مثبت دوست عزیزمان جناب سیلاس مارنر

اینجانب بر آن شدم که چند فیلم نوستالوژیک را به خدمت دوستان تعریف کنم تا بلکه از این رهگذر خاطرات، رد ونشانی از این فیلم های خاطره انگیز پیدا شود.

http://cafeclassic5.ir/thread-192-post-3...l#pid38167

1-عروس سیاه پوش :

محصول یک کشور اسلامی مثل ترکیه یا ترکمنستان

داستان دختری فقیر که در قبیله ای کوچ نشین  عروس خانواده ای می شود.

شوهرش برادر بزرگتری دارد که خیلی خوش اخلاق است.فکر کنم با ارباب هم مقابله می کرده...

در روز عروسیش که رسم بوده برای شادی بیشتر در جشن و پایکوبی تیر هوایی در کنند،به ناگاه افراد ارباب برادر شوهرش را با تیر می زنند.

عروس خانم ما هم که از مرگ برادرشوهرش به خشم آمده، به طور غیرمنتظره ای به ارباب شلیک می کند و او را می کشد و...

2-دختر گل فروش:

دختری 14-15 ساله ی چینی به طور دوره گردی گل می فروشد.

او خواهر کوچکتری دارد که نابیناست.

گویا آن ها ، قبلا" خدمتکار ارباب بوده اند.چون یادم هست که دخترگل فروش ،سرگذشت نابینا شدن خواهرش را برای زنی تعریف می کرد که :

روزی خواهر کوچولویش جلوی کتری چای ارباب نشسته بوده تا بی اجازه چای بخورد که زن ارباب از راه می رسد و از دیدن این صحنه به خشم می آید و لگدی به زیر کتری آب جوش می زند.به طوری که آب جوش یا چای داغ به چشمان آن طفل معصوم می ریزد و او را کور می کند.

برادر بزرگشان به تلافی ، خانه ی ارباب را به آتش می کشد.

ولی دستگیر می شود و به زندان می افتد.

در پایان فیلم ،برادر به خواهرهایش می پیوندد و چشم های خواهر کوچک هم درمان می شود.

*خاطره : یادم هست که من و مادرم و خواهر و برادرهام ، دسته جمعی داشتیم این فیلم رو تماشا می کردیم.در یک بعدازظهر جمعه از شبکه ی یک.

آن قدر سکانس پایانی فیلم غمناک و تاثیرگذار بود که همگی ما بغض کرده بودیم و چشمان ما در آستانه بارش اشکی بود.

البته مادرم  جلوتر از ما گریه رو سر داده بود که برای ما عجیب نبود.

ولی برادر بزرگم که روحیه ی محکم تری داشت، با نیشخندی به ما نگاه کرد و گفت:اینا رو ببین،همه شون گریه شون گرفته...سپس سقلمه ای به زیر چونه ی اون یکی برادرم زد و گفت :مثلا" این...الان گریه اش می گیره !

همین یک ضربه ی کوچک کافی بود که اون برادرم بغضش بترکد و های های گریه رو سر بدهد!khande

 3- کتاب:

پسرکی هندی

با صداپیشگی بانو ناهید امیریان

اودر شهری (فکر کنم بمبئی)

با خواهر و شوهر خواهرش زندگی می کند.

مادرش او را به آن ها سپرده تا در مدرسه درس بخواند.

ولی او در مدرسه درگیر اتفاقاتی می شود که یکی از مسببین آن ،یک پسر چاق و قلدر است که سر به سر او می گذارد.

البته یک دوست صمیمی هم دارد که بیشتر وقت ها با هم هستند.

مثلا" یک بار با هم به گردش می روند و تصمیم می گیرند ،نصف راه رو با تاکسی بروند.

آن ها چون یک روپیه بیشتر نداشتند،عدد تاکسی متر را می خواندند تا به مبلغ یک روپیه که رسید، فریاد زدند:همین جا نگه دار!

پسرک به همان دوستش خودنویس یادگاری می دهد.در حالی که شوهرخواهرش اور ا به خاطر همین کار سرزنش می کند و او را می رنجاند.

در پی شیطنتی، شوهرخواهرش چنان به او سیلی می زند که پسرک قهر می کند و مخفیانه از آنجا فرار می کند تا به خانه ی خودشان و نزد مادرش برگردد.

او قاچاقی سوار قطار می شود.

در کوپه ای با خانواده ای هم سفر می شود.

تا بالاخره به خانه اشان می رسد.

خواهر و شوهرخواهرش،جلوتر به آنجا آمده اند و خبر گم شدنش را به مادر داده اند.

مادر که شدیدا" گریه می کند از خانه بیرون می زند که به ناگاه پسرک را در حیاط می بیند.

صحنه ی آخر، او تصمیم می گیرد که دوباره به خانه ی خواهرش برگردد.ولی به شوهرخواهرش قول می دهد که حرف شنوتر باشد.

                                         پایان

(۱۴۰۰/۱۱/۳ صبح ۰۷:۴۵)سیلاس مارنر نوشته شده: [ -> ]

شارینگهام درخواست کرده بود:

نام فیلم :......؟

محصول : ژاپن 

سال نمایش : 1372

شبکه : یک سیما 

ژانر :عاطفی _کمدی 

شاید دهه شصتی ها،چهره یک بازیگر مرد ژاپنی را به یاد داشته باشند که صورتی گرد و چشمان ریز داشت. (عجب مشخصاتی! دو میلیارد نفر این شکلی فقط در آسیا داریم! )

منظورم آن بازیگر معروف است که همیشه استاد ناصر طهماسب   به جایش حرف می زد،خیلی هم بامزه بود.

خلاصه؛ آن مرد(فعلاً  او را ساساکی می نامم )با یک کارمند دوست می شود.به طوری که در منزل و محل کار او، مدام به او سر می زند.به قدری در اداره خود را خودمانی می انگارد،که برای کارمندان زن دست تکان می دهد و می گوید : " چطورین بچه ها؟ "

یک بار دیگر  که به اداره ی او رفته بود، یک شاخه موز به او می دهد و می گوید:"اینو برای تو آوردم، ببر با همکارات بخور."

کارمنده هم موقع جلسه ی کاری،پاکت موز را با خودش می برد و روی میز می گذارد .وسط جلسه؛ رییس(دوبلور ناصر نظامی : ) دستش را دراز می کند تا پاکت را بردارد.در حالی که پاکت را باز می کند، می گوید :"ببینم، این چیه؟[موز ها را در می آورد. ]چند بار بهتون گفتم سرجلسه خوراکی نیارید! "

سپس یکی برمی دارد و بقیه را روی میز می اندازد و در حالی که شروع به خوردن موز کرده،می گوید : " خیل خب،بخورید، بخورید. ..نفری یکی! "

بر اثر یک اتفاقی، کارمنده مفقود می شود. ساساکی برای یافتن دوستش تلاش زیادی می کند و به خانواده ی او رسیدگی می کند تا بالاخره کارمنده به سرخانه و زندگیش بر می گردد.

با سلام 

کاپیتان شارینگهام عزیز : تقدیم به شما و سایر دوستان کافه

 Otoko wa tsurai yo: Torajirô shinjitsu ichiro

 محصول سال 1984  کشور ژاپن

این فیلم کمدی با عنوان توراسان از تلویزیون پخش شد (همان طور که شما اشاره کردید اوایل دهه 70) . در نسخه اصلی توراسان (شخصیت اصلی و کمدین معروف ژاپنی آشنا برای ما) در طول فیلم عاشق همسر کارمند مفقود شده می شود و در دل آرزو میکند که شوهرش پیدا نشود !!!

https://www.imdb.com/title/tt0087858

فیلم

توراسان در واقع شخصیت اصلی یک سری فیلم است که از ۱۹۶۹ تا ۱۹۹۷ توسط یوجی یامادا ساخته شدند. دو سال پیش هم با وجود درگذشت بازیگراصلی این مجموعه فیلم‌ها یامادا آخرین سری این فیلمها را به عنوان یادبودی برای پنجاهمین سالگرد آغاز این مجموعه و نیز ادای دینی به بازیگر فقیدش و با استفاده از بخش‌‌های مختلف از فیلم‌های قبلی ساخت و عرضه کرد. البته این شخصیت ریشه در یک مجموعه تلویزیونی دارد که پیش از نخستین فیلم توراسان ساخته شده بود و این مجموعه - یا شاید قسمت‌هایی از آن- در دهه شصت هم در تلویزیون ایران نمایش داده شده بود.

سلام

imdb.com/title/tt0095227  گوشه هایی از یک فیلم شبیه به این را با همین هنر پیشه دیده بودم و الله اعلم.  فایل تورنت فیلم, با یک سیدر! cloud.mail.ru/public/jSpz/EWbxJkMeh   با دوبله بسیار زیبای روسی, که البته به حال ما که تماشای تلویزیون کشورهای دوست و برادر همسایه  و فیلم های ویدیویی بدون دوبله عادت بود چندان فرقی ندارد. بقیه را نمیدانم ولی خودم نمینشینم که از اول تا آخر این فیلم ها را ببینم و هدف فقط «رفع خارش روحی چندین ساله» با تماشای بعضی صحنه ها برای اطمینان از این که همان بود یا نه. واین که اصلا ارزش جستجوی دوله را ذارد یا نه؟ که اکثر اوقات بدون اثرات جانبی و تبدیل شدن به غیر روحی رفع می شود. شکر خدا.

(۱۴۰۰/۱۱/۶ صبح ۱۲:۵۴)میاموتو موساشی نوشته شده: [ -> ]

ok.ru/video/1216168659494     سرخپوستان آمریکا!

این را تحت عنوان «کشتار بی‌ترحم» پخش کردند.

'شارینگهام'

درود و وقت به خیر

با توجهات مثبت دوست عزیزمان جناب سیلاس مارنر

1-عروس سیاه پوش :

محصول یک کشور اسلامی مثل ترکیه یا ترکمنستان

داستان دختری فقیر که در قبیله ای کوچ نشین  عروس خانواده ای می شود.

با اجازه استاد, البته ترکها احتمالا فیلم با این مضمون زیاد دارند در هر حال.

سلام دوستان
دنبال فیلم تلوزیونی هستم که دهه1360از تلوزیون پخش شد.داستانش این بود.مدرسه ای بود که معلم جدید اومد سر کلاس.یکی از دانش آموزان بازیگوش بود.فلک هم میشد.یک روزی داشت به مرغابی ها نگاه میکرد که دفترمشقش افتاد توی آب.روز امتحان دانش اموز درسخوان رو تهدید کرد اگه برگه امتحانی با من عوض نکنی سر قناریت جدا میکنم و بابام بابات رو میکشه/برگه امتحانی شاگرد اول کلاس به زور برمیداره و اسم اون شاگر خط میزنه و اسم خودش رو مینویسه/شاگرد اول کلاس هم گریه میکرد
خواهش دارم اگه کسی این فیلم تلوزیونی رو میدونه به بنده اطلاع بده/خیلی ممنون از لطف تون

با سلام.

در پست های قبلی کسی دنبال فیلم «سرگذشت یاماشیتا» می گشت. یاماشیت و دارالتادیب چند فیلم دیگر :

https://www.aparat.com/result/فیلم_...قدیمی

«دنبال فیلم تلوزیونی هستم که دهه1360از تلوزیون پخش شد.» که آقای وایت نوشته بودند مرا به فکر انداخت که جستجویی در فیلمهای دهه شصت انجام بدهم، به انجامش که نرسیدم ولی آغازش جالب بود!

https://www.imdb.com/search/title/?relea...f_=adv_prv

مخصوصا مستند هایش جالب بودند بعنوان نمونه این را ندیده بودم:

https://www.aparat.com/v/qSDtG/فیلم_...رستمی

ویا فیلم های دهه شصت که حداقلش لبخند به لب می نشاند و هنرپیشه های آن دوران را به خاطر می آورد. نمونه: y o u t u b e.com/watch?v=eWtOk7bwhsY 

https://www.aparat.com/v/INUul/مدرس...رجویی

(۱۳۹۹/۱۱/۵ عصر ۰۸:۲۷)راجرز نوشته شده: [ -> ]

(۱۳۹۹/۷/۲۳ عصر ۱۱:۵۸)راجرز نوشته شده: [ -> ]

[quote='راجرز' pid='40360' dateline='1592163494']

با عرض سلام و آرزوی ساعاتی خوش برای عزیزان

داستان فیلم گمشده بنده هم راجع به یک زندانی هست که از زندان آزاد میشوند و ماموریت پیدا میکنند با کامیون حمل دارو و کمکهای اولیه برای بچه ها از آلمان به یوگسلاوی انجام وظیفه کنند که با یک خانم راهبه همسفر میشوند و در راه ماجرای دزدیدن کامیون توسط سارقین و زخمی شدن راننده هنگام عبور از مرز که توسط سربازها بهشون شلیک میکنند و اینکه خود راننده به ذهنشون خطور میکنه که کامیون را بدزدند و در نهایت خود راهبه رانندگی کامیون را به عهده میگیرند و از مسیرهای کوهستانی عبور میدهند اتفاق می افتد.حول و حوش سالهای ۸۷الی ۸۸بود فکر میکنم البته چندبار دیگه هم به گفته آشنایان  از تلویزیون پخش شد این فیلم ؛ولی هنوز موفق به پیدا کردنشون نشدیم..به نظرم ابتدای فیلم نوشته شده بود این داستان بر اساس واقعیت است.

به نظر بنده باید مربوط بشود به دوران جنگ سرد اروپا.البته احتمال است.

با تشکر از دوستان

(۱۴۰۰/۱۱/۹ صبح ۱۲:۵۱)باد وایت نوشته شده: [ -> ]

دنبال فیلم تلوزیونی هستم که دهه1360از تلویزیون پخش شد.داستانش این بود.مدرسه ای بود که معلم جدید اومد سر کلاس.یکی از دانش آموزان بازیگوش بود.فلک هم میشد.یک روزی داشت به مرغابی ها نگاه میکرد که دفترمشقش افتاد توی آب.روز امتحان دانش اموز درسخوان رو تهدید کرد اگه برگه امتحانی با من عوض نکنی سر قناریت جدا میکنم و بابام بابات رو میکشه/برگه امتحانی شاگرد اول کلاس به زور برمیداره و اسم اون شاگر خط میزنه و اسم خودش رو مینویسه/شاگرد اول کلاس هم گریه میکرد

سلام و درود

من این فیلم رو خوب یادم هست، ولی اسمش یادم نیست.

بیشتر تعریفش می کنم تا دوستان راحت تر شناسایی کنند.

یک مرد تقریبا"40 ساله با صدای استاد جواد پزشکیان به قهوه خانه ی محل وارد می شود.

پیرمردی نامه ی پسرش را به او می دهد تا برایش بخواند.

مرد که سواد زیادی ندارد، نامه را با غلط های زیاد می خواند و اسباب خنده ی اطرافیان می شود.

همین امر باعث می شود تا سرگذشت مدرسه اش را برای آن ها تعریف کند.

در بازگشت به گذشته که پسر شروری است،پدرش هم قصاب است.

صداپیشگی خودش به عهده ی مهوش افشاری و پدرش حسین معمارزاده

در مدرسه یک معلم جدی و سخت گیر با تنبلی او بر خورد می کند.

او به جای درس خواندن بیشتر، با پوستین پشمی اتاقشان، سبیل مصنوعی درست می کند تا ادای آقا معلم را دربیاورد!

دوستی دارد که برعکس او زرنگ و درسخوان است و پسر یک معلم است.

سرجلسه ی امتحان نهایی ، ورقه ی املای خودش را با او عوض می کند و اورا تهدید می کند که اگر حرفی بزند، کله ی قناریش را می کند.

ولی تقلبش لو می رود و از تمام تحصیل محروم می شود و می آید کنار پدرش به قصابی مشغول می شود.

از دوستش هم تعریف می کند که در حال حاضر دکتر شده است و هنوز با او ارتباط دارد.

                                                      ***

این هم فیلم گمشده ی من:

ایرانی-کودک و نوجوان-محصول شبکه ی 2-سال 1369 یا 1370

کیف موزیکال؟

پسری با صدای فریبا شاهین مقدم ، کیف مدرسه ی هم کلاسی اش را می دزدد،آن هم در سرویس بهداشتی مدرسه!

البته موقعی که صاحبش در حال...asabiمی باشد و نمای فیلمبرداری،از بالا ،صحنه ی سرقت را نشان می دهد.

البته کیف مال آن هم کلاسیش نبوده، بلکه برادرش که در کیف فروشی کار می کرده،آن کیف را چند روز بدون اجازه ی صاحب مغازه به خانه آورده بوده و برادرش برای پز دادن به مدرسه آورده بوده است.

در صحنه ای قبلتر می بینیم که بچه های مدرسه در اتوبوس واحد دارند به خانه برمی گردند.یکی از بچه ها از دیگری کتک می خورد.

صاحب کیف، با موزیک شاد بزن و برقص راه می اندازد.

یکی از مسافران به راننده می گوید:اینا الکی خوشند!

ولی می بیند که خود راننده درحال قر دادن است!khhnddh

در پایان پسرک خطاکار که شنیده: "کسی که دزدی بکند ،چشمش چپ می شود"خودش کیف را به صاحبش برمی گرداند.

سلام مجدد به همه ی دوستان به خصوص عزیزان دهه شصتی:heart:

و بالاخص استاد ارجمندم جناب سیلاس مارنر عزیز:lovve:

که زنده شدن بخشی از خاطرات دیرینه ام را مدیون راهنمایی ارزنده ی ایشان هستم.

http://cafeclassic5.ir/newreply.php?tid=192&processed=1

دختر گل فروش-کتاب-فراموشی-پیروزی-توراسان-پوستین جادویی


حالا که این قدر انرژی مثبت داده اید،بزرگواری کنید و رد ونشانی هم از این فیلم های قدیمی ارائه بفرمایید:

1-فیلمی خارجی مربوط به تقریبا" اواخر قرن نوزدهم میلادی در کشوری مشابه اتریش یا مجارستان

چون مردی که یک قایق کوچک دارد و روی آنرا به طور طاقدیسی مسقف کرده، در دانوب سفر می کند.

ابتدای فیلم در یک مسابقه ی ماهیگیری برنده می شود و یک مدال جایزه می گیرد.

وارد حوادثی می شود که یک دسته راهزن، همسرش را اسیر می کنند تا از او گرو کشی کنند.

یک کارآگاه پلیس که ظاهرا" با او دوست شده، همسرش را از دست راهزنان نجات می دهد.

او هم با همسر زیبایش به سر زندگیش بازمی گردد.

2-فوتبالیست کوچولو

پسرکی با صداپیشگی بانو ناهید امیریان که در بازی فوتبال نابغه است،در تیم فوتبال بزرگسالان استخدام می شود.

ستاره ی تیم می شود.

یک بار در زمین فوتبال در حین دریبل کردن به داور برخورد می کند و با عصبانیت به او می گوید:برو کنار گامبو!khhnddh که با کارت زرد داور جریمه می شود.

یک بار هم که می خواهد با تاکسی به ورزشگاه برود، در راه به پل متحرک سر راه بر می خوردکه خیلی آهسته باز و بسته  باز می شود

و باعث دیر رسیدن او  به مسابقه می شود  و دیگ هیچ!

3-فیلم سامورایی:

یک جوان سامورایی با صداپیشگی مرحوم منصور غزنوی چند مزاحم را از سر یک دختر زیبا و همراهانش دک می کند.

اسم این دختر جوان خانم آیاکو می باشد.

در صحنه ای او با چندتا قلدر سر مهارت شمشیربازی شرط بندی می کند.

در دور اول سر یک سکه بازی می کند و برنده می شود.

در دور دوم شرط را بالاتر می برد و این بار سر 2سکه ی طلا بازی می کند که بازهم برنده می شود.

قلدرها می خواهند سکه ها را از او بگیرند که می زند و می گریزد.

در پایان با آن دختر زیبا ازدواج می کند و در حالی که او را کول کرده ، می گوید: داریم می رسیم خانم آیاکو!

دختره هم پاسخ می دهد: دیگه به من نگو خانم آیاکو...من حالا دیگه همسرت هستم.:lovve:

4-عملیات بلگراد:

جنگ جهانی دوم

افسری پارتیزان با لباس مبدل وارد شهری می شود که نامزدش در یکی از بیمارستان های آن شهر پزشک است.

فردی زخمی را نجات می دهند.از نامزدش هم می خواهد که با آن ها بیاید. ولی قبول نمی کند و می گوید: من دکترم و اینجا به من احتیاج دارند.

متاسفانه یکی از مجروحین آلمانی که همان خانم دکتر او را از مرگ نجات داده،علیه او گزارش می دهد که او با آن افسر،آشنایی دارد.

5-جدال در معدن:

جنگ جهانی دوم و درگیری پارنیزان ها با نیروهای آلمانی در یکی از معادن.

صحنه ی ماندگار این فیلم:یکی از پارتیزان هاکه دوستش کشته شده،بالای سر او فانوس روشنی می گذارد و با چهره ای غم آلود معدن را ترک می کند.

6-لحظه ی تصمیم:

پخش شده از شبکه ی یک در نوروز 1368

پسرکی اسبش گم می شود.

اسب گمشده ی او قاطی گله ی اسب های مرد ثروتمندی می شود.

آن مرد ،دختر فلجی دارد که به همان اسب علاقه مند می شود.

بین پسرک و دختر برسر اسب درگیری  و اختلاف پیش می آید و کار به دادگاه می کشد.

دادگاه تصمیم می گیرد که انتخاب را به عهده ی خود اسب بگذارد.

به طرف هر کدام که برود با سر به او ضربه بزند، آن اسب به او تعلق دارد.

پسرک که اسبش را دف صدا می زند،برنده می شود، در حالی که دختر فقط با حسرت چند کلام با اسب سابقش حرف می زند و می گوید:آخه چرا بو؟

 در صحنه ی پایانی فیلم می بینیم که اسب بر همان درشکه ی دخترک بسته شده است ،در حالی که در یک طرف آن پسر و یک طرف دیگر دختر نشسته اند و به نوبت افسار اسب را می گیرند و به هم تعارف می کنند.

صداپیشگی پسرک به عهده ی ناهید امیریان و دخترک به عهده ی فریبا شاهین مقدم بود.

7-هرگز نمیر مادر:

فیلم ژاپنی پخش شده در 1364 از شبکه ی یک

پدر خانواده سخت بیمار است.

دو پسر به همراه مادر از او پرستاری می کنند.

پسربزرگ و باهوش  که کمر پدر را مالش می دهد، سردی مرگ رازیر دستانش حس می کند ، در حالی که پدر از گرمای دستان پسر لذت می برد.

در مسابقه ی نامه نویسی ،نامه ی او با عنوان هرگز نمیر مادر برنده ی جایزه ی اول می شود.او این نامه را به مادرش هدیه می کند و مادرش که اشک شوق می ریزد، او را در آغوش می گیرد.

برادر کوچیکه هم بیدار می شود و می گوید: هی برادر،کادوی منو لهش نکنی!

در پایان پدر می میرد و پسرها در بیمارستان به دیدن پدر می روند.

پسر بزرگ جایزه ی خود را بالای سر پدرش می گذارد.

8-یک مرد چاق هندی ،از طریق پسربچه ای یک تیله ی جادویی به دست می آورد که به هر چیز آهنی بزند،به طلا تبدیل می شود.

او ثروتمند می شود، ولی تیله را قورت می دهد و تیله در شکمش هضم می شود و دیگر هیچ!

9- پنج دلاور:

فیلم وسترن-پخش از شبکه ی یک در سال 1367

پنج نفر کابوی از طرف شخص متمولی اجیر می شوند تا عده ای راهزن را از بین ببرند.

آن ها در پوشش یک کالسکه ی حمل تابوت حرکت می کنند ، در حالی که داخل تابوت پر از دینامیت است.

یک کابوی جوان و ناشی هم همراه آنان است که باتجربه ها به او راه ورسم کار را به او یاد می دهند.

یک بار دینامیت را در می آورد که به دوستانش نشان بدهد، آن ها بلافاصله به او می گویند که عرق کرده،مواظب باش که الان منفجر میشه.

یک بار هم در سراب دسته ی راهزنان را می بیند.

در پایان او و 2 نفر دیگر زنده می مانند.

10-سرگذشت مختوم قلی شاعر ترکمن

11-سریال چنگیزخان مغول با گویندگی مرحوم ایرج ناظریان

12-سریال رامون کاخال

(۱۴۰۰/۱۱/۱۵ صبح ۰۶:۲۲)شارینگهام نوشته شده: [ -> ]

سلام مجدد به همه ی دوستان به خصوص عزیزان دهه شصتی:heart:

و بالاخص استاد ارجمندم جناب سیلاس مارنر عزیز:lovve:

که زنده شدن بخشی از خاطرات دیرینه ام را مدیون راهنمایی ارزنده ی ایشان هستم.

http://cafeclassic5.ir/newreply.php?tid=192&processed=1

دختر گل فروش-کتاب-فراموشی-پیروزی-توراسان-پوستین جادویی


حالا که این قدر انرژی مثبت داده اید،بزرگواری کنید و رد ونشانی هم از این فیلم های قدیمی ارائه بفرمایید:

1-فیلمی خارجی مربوط به تقریبا" اواخر قرن نوزدهم میلادی در کشوری مشابه اتریش یا مجارستان

چون مردی که یک قایق کوچک دارد و روی آنرا به طور طاقدیسی مسقف کرده، در دانوب سفر می کند.

ابتدای فیلم در یک مسابقه ی ماهیگیری برنده می شود و یک مدال جایزه می گیرد.

وارد حوادثی می شود که یک دسته راهزن، همسرش را اسیر می کنند تا از او گرو کشی کنند.

یک کارآگاه پلیس که ظاهرا" با او دوست شده، همسرش را از دست راهزنان نجات می دهد.

او هم با همسر زیبایش به سر زندگیش بازمی گردد.

2-فوتبالیست کوچولو

پسرکی با صداپیشگی بانو ناهید امیریان که در بازی فوتبال نابغه است،در تیم فوتبال بزرگسالان استخدام می شود.

ستاره ی تیم می شود.

یک بار در زمین فوتبال در حین دریبل کردن به داور برخورد می کند و با عصبانیت به او می گوید:برو کنار گامبو!khhnddh که با کارت زرد داور جریمه می شود.

یک بار هم که می خواهد با تاکسی به ورزشگاه برود، در راه به پل متحرک سر راه بر می خوردکه خیلی آهسته باز و بسته  باز می شود

و باعث دیر رسیدن او  به مسابقه می شود  و دیگ هیچ!

3-فیلم سامورایی:

یک جوان سامورایی با صداپیگی مرحوم منصور غزنوی چند مزاحم را از سر یک دختر زیبا و همراهانش دک می کند.

اسم این دختر جوان خانم آیاکو می باشد.

در صحنه ای او با چندتا قلدر سر مهارت شمشیربازی شرط بندی می کند.

در دور اول سر یک سکه بازی می کند و برنده می شود.

در دور دوم شرط را بالاتر می برد و این بار سر 2سکه ی طلا بازی می کند که بازهم برنده می شود.

قلدرها می خواهند سکه ها را از او بگیرند که می زند و می گریزد.

در پایان با آن دختر زیبا ازدواج می کند و در حالی که او را کول کرده ، می گوید: داریم می رسیم خانم آیاکو!

دختره هم پاسخ می دهد: دیگه به من نگو خانم آیاکو...من حالا دیگه همسرت هستم.:lovve:

4-عملیات بلگراد:

جنگ جهانی دوم

افسری پارتیزان با لباس مبدل وارد شهری می شود که نامزدش در یکی از بیمارستان های آن شهر پزشک است.

فردی زخمی را نجات می دهند.از نامزدش هم می خواهد که با آن ها بیاید. ولی قبول نمی کند و می گوید: من دکترم و اینجا به من احتیاج دارند.

متاسفانه یکی از مجروحین آلمانی که همان خانم دکتر او را از مرگ نجات داده،علیه او گزارش می دهد که او با آن افسر،آشنایی دارد.

5-جدال در معدن:

جنگ جهانی دوم و درگیری پارنیزان ها با نیروهای آلمانی در یکی از معادن.

صحنه ی ماندگار این فیلم:یکی از پارتیزان هاکه دوستش کشته شده،بالای سر او فانوس روشنی می گذارد و با چهره ای غم آلود معدن را ترک می کند.

6-لحظه ی تصمیم:

پخش شده از شبکه ی یک در نوروز 1368

پسرکی اسبش گم می شود.

اسب گمشده ی او قاطی گله ی اسب های مرد ثروتمندی می شود.

آن مرد ،دختر فلجی دارد که به همان اسب علاقه مند می شود.

بین پسرک و دختر برسر اسب درگیری  و اختلاف پیش می آید و کار به دادگاه می کشد.

دادگاه تصمیم می گیرد که انتخاب را به عهده ی خود اسب بگذارد.

به طرف هر کدام که برود با سر به او ضربه بزند، آن اسب به او تعلق دارد.

پسرک که اسبش را دف صدا می زند،برنده می شود، در حالی که دختر فقط با حسرت چند کلام با اسب سابقش حرف می زند و می گوید:آخه چرا بو؟

 در صحنه ی پایانی فیلم می بینیم که اسب بر همان درشکه ی دخترک بسته شده است ،در حالی که در یک طرف آن پسر و یک طرف دیگر دختر نشسته اند و به نوبت افسار اسب را می گیرند و به هم تعارف می کنند.

صداپیشگی پسرک به عهده ی ناهید امیریان و دخترک به عهده ی فریبا شاهین مقدم بود.

7-هرگز نمیر مادر:

فیلم ژاپنی پخش شده در 1364 از شبکه ی یک

پدر خانواده سخت بیمار است.

دو پسر به همراه مادر از او پرستاری می کنند.

پسربزرگ و باهوش  که کمر پدر را مالش می دهد، سردی مرگ رازیر دستانش حس می کند ، در حالی که پدر از گرمای دستان پسر لذت می برد.

در مسابقه ی نامه نویسی ،نامه ی او با عنوان هرگز نمیر مادر برنده ی جایزه ی اول می شود.او این نامه را به مادرش هدیه می کند و مادرش که اشک شوق می ریزد، او را در آغوش می گیرد.

برادر کوچیکه هم بیدار می شود و می گوید: هی برادر،کادوی منو لهش نکنی!

در پایان پدر می میرد و پسرها در بیمارستان به دیدن پدر می روند.

پسر بزرگ جایزه ی خود را بالای سر پدرش می گذارد.

«شارینگهام» عزیز، مورد سوم رو مطمئن نیستم؛ ولی، شاید منظورتون «توپ طلایی» باشه. اسم اریجینالش اینه:

Le Ballon D'or

[تصویر: 1_78zq_thumb.jpg]


مورد هفتم («هرگز نمیر مادر») رو هم آگهی روزنامه‌ا‌ی‌شو واسه‌تون می‌ذارم. شاید جستجوی نام بازیگرا بتونه کمکتون کنه:

[تصویر: 2_dh9r_thumb.jpg]



«پنج دلاور» رو هم نام اصلی و پوسترها و آگهی‌هاشو واسه‌تون می‌ذارم و فکر کنم کلّاً حذف شه از نوشته تون:

Raw Deal

[تصویر: (1)_6taz_thumb.jpg]

[تصویر: (2)_wbel_thumb.jpg]

[تصویر: (3)_37ec_thumb.jpg]

[تصویر: (4)_h5o_thumb.jpg]

[تصویر: (5)_t4t_thumb.jpg]

[تصویر: (6)_0l5b_thumb.jpg]

پی‌نوشت: فکر نمی‌کنم نیازی به توضیح باشه که با لمس لینک‌ها به عکس‌های بزرگشون می‌رسید.

امیلیانو

سلام دوستان من دنبال فیلمی هستم که خوشحال میشم کمکم کنید حوالی سال 71 یا 70از برنامه کودک در دوقسمت پخش شد به نام قصه ای در بیمارستان . فکر میکنم فیلم لهستانی یا چک بود اما مطمئن نیستم یک پسری که دستش شکسته بود در بیمارستانه که با یک کارگردان که پاش آسیب دیده آشنا میشه کارگردان براش قصه میگه که دراون قصه پدر وپسرن و یک کشتی دارند و از دست بعضی آدمها فرار میکنند یک فیلم دیگه هم هست که به اسم بلای کامپیوتر فکر کنم دهه شصت پخش شد


سه تا فیلم هم هست که سال 75 پخش شد یکی در مورد یک مادر و پسر بود که مادر فکر کنم اسمش کاترین بود و پلیس بود پسرش به شدت دنبال بازیهای کامپیوتری بود و مادر و نامزدش نگرانش بودند

یک فیلم هم یک مرد جایی مثل یک جزیره رو میخره بعد یک عده میان دنبالش انگار از اون جزیره با فرستنده یک چیزهایی فرستاده شده بود

یک فیلم هم بود به اسم معمای سواحل شن. پخش شد که در اینترنت چیزی از اون پیدا نکردم

سلام و درود بر هم کافه ای گرانقدر سیلاس مارنر عزیز واقعا از شما ممنونم مدتها بود دنبال نام و نشانی از این فیلم بودم امیدوارم با یاری شما و سایر دوستان اطلاعات در خصوص فیلمهای دیگر هم کامل شود .

آدرس های مرجع