تالار کافه کلاسیک

نسخه کامل: کـارتون های ماندگار و خاطره انگیز کودکی
شما درحال مشاهده محتوای قالب بندی نشده این مطلب هستید. نمایش نسخه کامل با قالب بندی مناسب.

مدیر دوبله لولک  و بولک زنده یاد منوچهر نوذری بود

وقتی یک کارتون معرفی میکنی و می نویسی منبع بهزاد ستوده  واقعاً شرمنده می شوم

اکثر این کارتون ها را با اعتماد به حافظه معرفی کرده ام و حالا که تعدادی از انها در دسترس هستند فقط تکمیل میکنم

دلشدگان عزیز دستــت درست خیلی زحمت می کشی  mmmm:

من هم تا آنجايی که يادم می آيد لولک و بولک دايولگ نداشت.

(۱۳۸۹/۳/۲۷ عصر ۰۳:۱۵)رامین_جلیلوند نوشته شده: [ -> ]

من هم تا آنجايی که يادم می آيد لولک و بولک دايولگ نداشت.

من یادمه سریالش که شامل اپیزودهای کوتاه بود دیالوگ نداشت. ولی یه فیلم سینمایی هم از لولک و بولک پخش شد که همه شخصیتها دیالوگ داشتند و اگه اشتباه نکنم، "اصغر افضلی" هم به جای شخصیت دوست لولک و بولک صحبت میکرد.

مسافر کوچولو

[تصویر: 00923921469364940421.jpg]

مدیر دوبلاژ : ؟
مریم شیرزاد : مسافرکوچولو
مهوش افشاری : گل سرخ
علیرضا بدرطالعی : خلبان

 منبع : بهزاد ستوده گل

«شازده كوچولو»ی سنت اگزوپری را فكر نمی‌كنم كسی باشد كه نخوانده باشد. ماجرای پسركی كه از ستاره‌ها آمد تا یاد بگیرد كه گل‌اش را باید اهلی می‌كرد. ماجرای این پسربچه بیزار از دنیای آدم بزرگ‌ها، آن‌قدر لطیف هست كه هر كمپانی انیمیشن را وسوسه كند تا سراغش برود. ولی عجیب این كه تا به حال فقط یك كمپانی (كمپانی Knack ژاپن) توانسته این ایده را به كارتون تبدیل كند. این‌كه بقیه نتوانسته‌اند یا نخواسته‌اند شاید به خاطر خود كتاب باشد كه آن‌قدر مشهور است كه كمتر كسی جرأت نزدیك شدن به آن را دارد یا شاید هم به خاطر داستانش كه قدرت جادویی‌اش در متن كلماتش نهفته و احتمال موفق از آب در نیامدن تبدیل‌هایش به كارتون و فیلم هست. دقیقا اتفاقی كه برای همین كارتون افتاد. آن موقع كه ما كارتون را می‌دیدیم، هنوز داستان را نخوانده بودیم و فكر می‌كردیم این، بهترین مشكل ممكن قصه مسافر كوچولو است. اما وقتی كه كتاب را خواندیم، دیگر قضیه فرق می‌كرد. آن عبارت‌های ناب توی كتاب، مثل آن جایی كه روباه به شازده می‌گوید: «من وقتی گندم‌زار را می‌بینم، یاد موی تو می‌افتم.» را كجا می‌شد توی كارتون دید؟ می‌فهمید كه چه می‌گویم. خودتان كه كتاب را خوانده‌اید.

منبع : احسان رضایی  هفته نامه همشهری جوان ویژه کارتونهای دوران کودکی ما

دیدن این کارتون لذت عجیبی داشت که با بقیه کارتونها فرق می کرد . وقتی گل سرخ باز می شد احساس عجیب و زیبایی به من دست می داد احساسی که قابل وصف نیست. خوشحال می شوم  دوستان هم احساساتشان را درباره این کارتون زیبا ابراز نمایند .دوستان در صورت اطلاع مدیر دوبلاژ  این کارتون را معرفی کنند .

 از لطف بهزاد ستوده عزیز و سایر دوستان بسیار ممنونم . حضور در جمع شما عزیزان باعث غرور و خوشحالی هر هنر دوستی می باشد . تلاش من قدر دانی بسیار ناچیز در برابر زحمات فراوان تمامی عزیزانی است که سالها در اتاقهای کوچک و تاریک همچون شمعی سوختند تا به دلهای ما روشنی ببخشند . بعد از سالهای سال هنوز این نور در دلهای ما وجود دارد . 

بهزاد ستوده عزیز اگر امکانش هست گویندگان کارتون دختری به نام نل را هم بنویسید . یاد استاد حسین معمارزاده گرامی باد . گویندگی با صلابت ایشان به جای پدر بزرگ یک دنده و لجباز نل وصف نا شدنی است . همیشه با دیدن این کارتون و شنیدن صدای استاد بی اختیار اشک در چشمانم جمع می شود روحش شاد. کارتون دختری به نام نل یکی از بهترین و محبوبترین کارتونهای دوران کودکی من است . موسیقی جعبه نل - صدای گربه نل - کیت و دار و دستش - صدای دلنشین ناهید امیریان - مرد ناشناس و ....

بهزاد جان بی صبرانه منتظر معرفی کامل گویندگان این کارتون هستم .  ارادتمند شما دلشدگان

دختری بنام نل

مدیر دوبلاژ : امیر هوشنگ قطعه ای

نــل : ناهید امیریان

دوست پسر نل : مهوش افشاری

پدربزرگ :حسین معمارزاده

سردسته تعقیب کننده  ها  ناصر احمدی

تعقیب کننده دوم  :تورج نصـر

تعقیب کننده سوم :جواد پزشکیان 

مرد ناشناس(برادر نل) : مهدی آرین نژاد

مهین برزویی

__________________________________

اسم های شخصیت ها را بیاد ندارم ولی بعد این پست را اصلاح خواهم کرد

بیشتر ازاین خجالتم ندین:eee43

کارتون مسافر کوچولو یادش بخیر   اون زمان مریم شیرزاد تازه وارد دوبله شده بود

مسافر کوچولو همه را دوست من صدا می کرد یا اینکه می گفت  هی پسر با لحن خاص خودش

این هی پسر گفتن های مریم شیرزاد بعدها تکیه کلامش شد و درکارهای دیگه هم ادامه پیدا کرد

حسین معمارزاده اصفهانی بزرگوار بود ودر دوبله کارتون بینوایان  بود که ما را تنها گذاشت  یادش گرامی

(۱۳۸۹/۳/۲۵ عصر ۰۳:۴۸)دلشدگان نوشته شده: [ -> ]

مدیر دوبلاژ کارتون تنسی تاکسیدو و چاملی چه کسی است ؟

مدير دوبلاژ اين كارتون, صادق ماهرو است.يك قسمت كوتاهي از اين كارتون هم در برنامه صداهاي ماندگار موجود است.اين كارتون دو بار دوبله شده در دوبله دوم تورج نصر به جاي تنسي حرف زده است.و دوبلور ديگري كه در خاطرم است همت موميوند است كه به جاي يكي از شخصيتها حرف مي زد.

هیچوقت حسرت کارتون ژاپنی را نخوردم. اصولا از برنامه کودکان کودکی خودم کم و بیش متنفر بوده و هستم. غیر از کارتون های امریکایی مثل گالیور-تنسی تاکسیدو ......... برای همین اینجا کم می نویسم.
ولی از نقطه نظر دوبله ای واقعا دوبلورها زحمت کشیدند.

در میان تمام این کارتون های ژاپنی فقط یک استثنا برایم وجود داشت و هنوز هم دارد آن هم دختری به نام نل...

(۱۳۸۹/۳/۲۹ صبح ۱۰:۲۳)دلشدگان نوشته شده: [ -> ]

مسافر کوچولو

دیدن این کارتون لذت عجیبی داشت که با بقیه کارتونها فرق می کرد . وقتی گل سرخ باز می شد احساس عجیب و زیبایی به من دست می داد احساسی که قابل وصف نیست. خوشحال می شوم  دوستان هم احساساتشان را درباره این کارتون زیبا ابراز نمایند .

دلشدگان جان ، عجب ما رو می بری به دوران خوش گذشته ،ashk به قول ریک در کازابلانکا : پاریس و آن روزهای خوش . "lllo

 کارتون مسافر کوچولو از آن کارتون های بسیار خاص هست که دیگه بازپخش نشد . مثلا سندباد و پینوکیو و پسر شجاع تا حالا چند بار تکرارشون از شبکه های استانی پخش شده اما مسافر کوچولو نه ، برای همین جز شبحی مبهم چیز از این کارتون در ذهن من نیست :eee2چیزی که یادمه یه کودک خوش تیپ قشنگ با موهای طلایی بود که معلوم نبود پسر هست یا دختر ! ( کارهاش پسرانه بود اما صداش و چهره اش دخترانه ! ) بعد یه گل سرخ روی سیاره اش داشت که هر وقت بهش آب می داد گُله رشد می کرد و رنگارنگ میشد . اما چیزی که در اون زمان برای ذهن کودکانه من عجیب بود این بود که وقتی مسافر کوچولو می رفت به قسمت زیر سیاره اش  که وارونه بود ، نمی افتاد . همیشه این برای من سوال بود !

سلام. از اینکه به جمع صمیمی شما وارد شدم خیلی خوشحالم و از اینکه بر خلاف اکثر سایتهای دیگر دوستان این کافه ، با ادب و احترام و محبت باهم گفتگو می کنند ، خوشحالتر.{#smilies.biggrin} از اساتید خودم تقاضا دارم دوبلورهای یکی از زیباترین کارتونهای دوران کودکیمان یعنی یوگی و دوستان را معرفی کنند .مخصوصا شخصیتهایی مثل کوییک درا مک گرا (همان اسب هفت تیرکش!) و دو سگ گوش دراز پدر و پسر با تکیه کلام پسسسسر گلم! همچنین در مورد یک سریال (احتمالا استرالیایی) که دو شخصیت نقش اول آن ، خواهر و برادری با نام جمی و جما (فامیلیشان هم فکر کنم مک کلود بود) اگر اطلاعات یا عکسی دارید بگذارید مخصوصا خواهره که موهای بلند و صافی داشت و من در عالم بچگی عاشق او شده بودم!  با تشکر

قلعه هزار اردك

مدير دوبلاژ و راوي : اكبر مناني

داكولا : اصغر افضلي

ايگور : جواد بازياران

ناني : زهرا هاشمي

شهروز ملك آرايي - تورج نصر

 

مدیر دوبله قلعه هزار اردک اصغر افضلی بود

 ایشون در "هنر دوبله "به این کارتون   و کاراگاه گجت بعنوان مدیر دوبله اشاره داشت اشاره مستقیم داشت

http://up.iranblog.com/Files/c2edd3a811d34c229408.jpg


مدیر دوبلاژ : پرویز نارنجیها

گویندگان :

فریبا شاهین مقدم .......................... چوبین

مریم شیرزاد .................................. رولی

اکبر منانی .................................... پدربزرگ

مهدی آرین نژاد .............................. برونکا

مهدی آرین نژاد .............................. خرگوش

عباس سعیدی ............................... خرس

تورج نصر ....................................... قورباغه

فریبا رمضانپور ................................ بچه قورباغه

رزیتا یاراحمدی ................................ پروانه

ژیلا اشکان ...................................... پرنده

پرویز نارنجیها ................................... جغد

گویندگان دیگر : محمد عبادی ، عباس نباتی ، جواد پزشکیان ، مهتاب تقوی و ...

عکس بالا هم سکانس نهایی سریال یعنی رسیدن چوبین به مادرش بود که در تلوزیون ایران سانسور شد!

پی نوشت : با تشکر از بهزاد ستوده عزیز که ویرایش و تکمیل این پست به کمک ایشان انجام شد.

چوبین (Chobin the Star Child)

كارگردان: تارو رین

آهنگساز: میوكو آی

فیلم نامه: یوكیمورو شیمیچی

محصول 1974، ژاپن/ 26 قسمت

استودیوی تهیه‌كننده: Tatsunoko Prod. Co. Ltd

[تصویر: 22475821417952319995.jpg]

مدیر دوبلاژ : زنده یاد پرویز نارنجیها
چوبین : فریبا شاهین مقدم
رولی : مریم شیرزاد 
پروانه : رزیتا یاراحمدی
پدربزرگ : اکبر منانی
قورباغه : تورج نصر
برونکا/خرگوش : مهدی آرین نژاد
خرس : زنده یاد عباس سعیدی
جغد : زنده یاد پرویز نارنجیها     
بچه قورباغه : فریبا رمضانپور
پرنده :ژیلا اشکان
گویندگان دیگر : محمد عبادی ، عباس نباتی ، جواد پزشکیان ، مهتاب تقوی و....

پی نوشت : با تشکر از دو نازنین ( میثم و بهزاد ستوده ) که همیشه یار و یاور دلشدگان هستند و زحمت معرفی گویندگان کارتون زیبای چوبین را هم کشیده اند .

سوپرمن كوچولو

كاوه مظاهری

تیتراژش كه می‌آمد، وول خوردن شروع می‌شد، وول خوردن سؤال‌ها توی سرم را می‌گویم.هیچ‌وقت نفهمیدم كه چوبین چه‌جور جانوری بود. اگر حیوان بود، پس چرا مادرش آدم بود و اگر آدم بود، پس چرا قیافه‌اش آن شكلی بود: تركیبی از تا دو تا چشم گنده، یك خرمن مو، دو تا دست و دو تا پای قلمبه؟ همین مشكل را كمابیش برای برونكا هم داشتم؛ هویت آن‌را هیچ‌وقت نفهمیدم. دماغش شبیه دماغ باربارا استرایسند بود و چشم‌هایش مثل جك نیكلسون، ولی در مجموع، شبیه هیچ جانور قابل تصوری نبود. همیشه خدا روی اعصاب آدم رژه می‌رفت. آن راهروی رنگارنگی كه جلوی مخفیگاه برونكا بود چرا آن‌قدر پیچ واپیچ بود؟ خود برونكا با آن هیكل زمختش چه جوری از آن راهرو رد می‌شد؟

چرا رنگ آن قورباغه قرمز بود و بچه‌اش توی دهنش زندگی می‌كرد؟ چرا چوبین عاشق پروانه شده بود و آن دختره كه چوبین پیش‌شان زندگی می‌كرد، رقیب عشقی پروانه بود، آن هم از نوع خارق‌العاده و نایابش؟ چرا قیافه خرسه، آن‌قدر دپرس بود و فقط گل می‌خورد؟ چرا پیپ پیرمرده مثل پیپ عموی بلفی، كنار دهنش چسبیده بود و نمی‌افتاد؟ چرا هر وقت اتفاق بدی می‌افتاد، آن جغد بیچاره از بالای درخت می‌افتاد پایین؟ یعنی چیزی‌اش نمی‌شد؟

 برزخ             احسان عمادی

کارتون­های کودکی نسل من با نسل بعد از من تفاوت­های فرمی و محتوایی زیادی داشت. جای شخصیت­های انسانی یا انسان­باورانه حیوانی با خصائل سیاه و سفید  و خاکستریِ محبت، حسادت، تنهایی، افسردگی، مقاومت، شجاعت یا حماقت را آدم­های فضایی و موجودات محیرالعقولی گرفتند که پیشرفت­های تکنولوژیک، خوراک هر روزشان بود و تنها با فشار دگمه­ای به جنگ با هم می‌شتافتند. نسل بعد از ما به جای «الفی اتکینز» و «بچه­های مدرسه آلپ» و «سایمون در سرزمین اعداد»، «دژ فضایی» و «دی­جی­مون» و «لاک‌پشت‌های نینجا» را تعقیب می­کردند. اما نقطه عطف این تحول کجا بود؟ کدام کارتون به قول شعرا این وسط نقش «کادانس» را بازی می­کرد؟ زیاد به مغزتان فشار نیاورید. «چوبین» (که اسمش نه به معنای «ساخته شده از چوب» که یک اسم خاص خارجی بود) این مهم را برعهده داشت. او که از فضا آمده بود، وفادار به سنت غالب انیمیشن­های ژاپنی، غم فراق مادر داشت و درصدد بود که با شکست دادن برونکای خبیث، مام مهربانش را از چنگال او برهاند. در چوبین، در کنار برونکای دماغ بادمجانی و خفاش­های بال­دار آهنی یک‌چشم و جک و جانورهای زاغ­رنگ ماغ­پیکری که به هر کار باحال ِ«نیست در جهانی» توانا بودند، رولی و پدربزرگش را هم می­دیدیم که رابطه عاطفی­ نسبتا عمیقی با چوبین داشتند. همین‌طور پروانه که یار و غم­خوار تنهایی و افسردگی چوبین بود و البته لج­بازی­های کودکانه بینشان، گه‌گاه غصه تازه­ای می­شد افزون بر غم­های جانکاه چوبین.  تازه خرس و خرگوش و قورباغه هم به عنوان دوستان کمی تا قسمتی ابله چوبین حضور داشتند.

یادم است که آن موقع، چوبین را خیلی دوست داشتیم. برایمان جذاب بود و تازگی داشت. آن­قدر که ساعت پنج غروب که از مدرسه تعطیل می­شدیم، من و برادرم تمام راه پانزده دقیقه‌ای تا خانه را می­دویدیم تا حداقل به آخرهای چوبین برسیم. (آن موقع هنوز علم این‌قدر پیشرفت نکرده بود که یک برنامه را فردایش تکرار کنند. تازه ویدیو هم هنوز ممنوع بود و از سروش سیما کاری بر نمی­آمد!) اما حالا هر چه به مغزم فشار می­آورم که توی چوبین سوژه­ای برای یادداشت پیدا کنم، چیزی یادم نمی­آید. فقط به هم خوردن­ها و منفجر شدن­های آن خفاش­های احمق، یادم مانده و خنده­های شیطانی برونکا در پس چشمان نفرت‌انگیزش و صدای مهربان مریم شیرزاد روی رولی و دوبله شیطنت­آمیز فریبا شاهین مقدم روی چوبین و جغدی که از درخت پرت می­شد پایین و «یه خبر بد» را اعلام می­کرد و پسر قورباغه­ که همیشه در دهان پدرش سکنی می­گزید. از جزئیات یا حتی کلیت هیچ اتفاق خاصی در خاطره­ها اثری نیست و البته این موضوع نباید خیلی هم عجیب باشد. اگر کمی فکر کنید، راز ماندگاری کارتون­های کودکی نسل من را همین­جا می­بینید.

 منبع : هفته نامه همشهری جوان ویژه کارتونهای دوران کودکی ما

میثم جان خوش آمدی، به لطف شما سکانس پایانی کارتون چوبین را هم دیدیم دستت درد نکنه .

http://my-market.ir/pic/79963-fgdfghfdghdf.JPGhttp://my-market.ir/pic/61017-11111111111111111.JPG

آنه تکرار غریبانه  روزهایت چگونه گذشت
روشنی چشمهایت درپشت پرده های مه آلود اندوه پنهان بود
با من بگو از لحضه لحضه های مبهم کودکیت
از تنهایی معصومانه دستهایت
آیا میدانی که در هجوم دردها و غمهایت
و در گیر و دار ملال آور دوران زندگیت
حقیقت زلالی دریاچه نقره ای نحفته بود
آنه اکنون آمده ام تا دستهایت را به پنجه خورشید بسپاری
درآبی بیکران مهربانی ها به پرواز درآیی
...واینک آنه شکفتن و سبز شدن در انتظار تو است ...در انتظار تو است
سرپرست گویندگان  : نصرا... مدقالچی
آنه شرلی:مریم شیرزاد
ناهید امیریان:دیانا باری
الیزا اورامی:ماریلا کات برد
مرضیه صفی خانی:ری چرلیند(زن همسایه)

بهرام زاهدی:ماتیو کات برد
حمید منوچهری:پدر مقدس
نصرا...مدقالچی :راوی

یوگی و دوستان

[تصویر: 88290585715163202081.jpg]

مدیر دوبلاژ سری اول : صادق ماهرو
یوگی : ناصر طهماسب
بو بو (معاون یوگی) : زنده یاد مهدی آژیر
اسناگلپوس : صادق ماهرو
کوییک درا مک گرا : صادق ماهرو
اما دارلینگ : صادق ماهرو
بابا لویی : جواد بازیاران
آقای نظافت : شهروز ملک آرایی
اکثر نقشهای منفی ( بد من ) : شهروز ملک آرایی
والی گی تور تمساح (اشتباه نکنم) : مرتضی احمدی

قسمت کوتاهی از مصاحبه روزنامه حیات نو با استاد صادق ماهرو :

در دوبله کارتون ماندگار شدید دلیلش علاقه شخصی بود یا....؟
ـ علاقه زیادی به دوبله کارتون داشتم و به جرات می‌گویم ۸۰ درصد کارتون‌های قدیمی را من دوبله کردم که در اکثر آنها مدیر دوبلاژ هم بودم، از موفق‌ترین آنها که هنوز هم از آن یاد می‌شود «گوریل انگوری» است که من گوریل را گفتم و اصغر افضلی به جای انگوری حرف زد.
سر کارتون «قصه جنگل» هم ابوالحسن تهامی من را صدا زد و خواست جای خرس صحبت کنم و گفت صدایی بگذارم که با آهنگی که می‌خواند یکی باشد و در نهایت آن هم کار خوبی شد. برای دوبله کارتون‌گوینده‌هایی باید باشند که به درد این کار بخورند و بتوانند تیپ‌های مختلف را خلق کنند آن موقع کارتون‌های «هانا باربرا» در سطح بالایی بودند که من جای تک‌تک شخصیت‌های کارتونی‌اش مثل «امادارلینگ»، «کوییک درا مک‌گرا» و «بابالویی» با تیپ‌های مختلف حرف می‌زدم و بعد از مدتی تمام این شخصیت‌ها در «یوگی و دوستان» جمع شدند و من مدیریت آن کار را عهده‌دار شدم. دیدم نمی‌توانم همه رل‌های قبلی را با هم بگویم و سه نقش که خیلی معروف شده بود و نمی‌شد آن را عوض کرد را خودم گفتم و بقیه را به دیگران سپردم و از آنها خواستم شبیه قبل بگویند. ناصر طهماسب به جای «یوگی»، مرحوم آژیر به جای دستیارش و جواد بازیاران هم به جای «بابالویی» صحبت کردند. بسیاری از کارهایی هم که قبل از انقلاب* دوبله کردم در بعد از انقلاب پخش شدند مثل «بل و سپاستین» و «مهاجران» که آنها هم کارهای موفقی بودند.

دوبله‌های کارتون هم خیلی خراب شده است و صداها سرجایشان نیستند. البته خود انیمیشن‌ها هم چنگی به دل نمی‌زنند و اصلا قابل قیاس با گذشته که به صورت دستی ساخته می‌شدند، نیستند. الان همه آدم آهنی و جنگ و خونریزی شده که آثار مخربی برای بچه‌ها دارد و یک نوع خیانت به آنهاست. بچه‌ها هم صمیمانه آ‌نها را دوست دارند. به نظر من اسم اینها را نمی‌شود کارتون گذاشت و نامش قتلگاه است.

* : در مورد اینکه کارتون مهاجران قبل یا بعد از انقلاب دوبله شده قبلا در پرشین تولز بحث شده است .

 شهروز ملک آرائی در گفتگو با نوید غضنفری در ماهنامه فیلم : شهروز ملک آرایی می گوید گویندگی کارتون در سراسر دنیا جزء افتخارهای یک بازیگر مشهور است اما در ایران حتی گویندگان حرفه ای هم نسبت به آن بی توجه هستند و امروز دوبلهٔ کارتون، کلاس درسی است که در آن از گویندگان غیرحرفه ای برای کسب تجربهٔ بیشتر استفاده می کنند.

 جواد بازیاران : در گذشته، تمام کسانی که در دوبله به مقام و درجه استادی می رسیدند، تازه جرات می کردند در کارتون حرف بزنند. اما حالا هرکس می خواهد دوره دوبله ببیند، می گویند برو کارتون بگو! یعنی کارتون برای گوینده های امروز، درجه صفر است و این طور کارتون ها به فاجعه تبدیل شده اند .

 نکته : در سری جدید کارتون یوگی و دوستان جناب تورج نصر به جای یوگی صحبت کرده اند که گویا در کل دوبله قابل قبولی نداشته است .

در یک قسمت از برنامه نقره استاد ناصر طهماسب میهمان مخصوص برنامه است و در مورد دوبله و سابقه کاری اش حرف میزند. در بخشی از این صحبت مجری اشاره به گویندگی وی به جای شخصیت انیمیشن " یوگی و دوستان " می کند. اما در کمال تعجب قسمتهایی از دوبله جدید یوگی با صدای تورج نصر پخش می شود . اما استاد اصلا به روی خودشان هم نیاوردند و با همان متانت و وقار همیشگی با اشتیاق صحبتهای خودشان را ادامه دادند .

اشکالات زیادی در برنامه های ساخته شده درباره هنر دوبله در صدا و سیما وجود دارد . علی باقرلی در دو صفحه در مجله قدس سال در نوروز 1388 به آن اشاره کرده اند که اگر عمری  باشد در آینده در قسمت نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار به آن اشاره خواهم کرد.

در مورد سایر گویندگان این کارتون اطلاعی ندارم . دوستان اگر اطلاع دارند گویندگان این کارتون را تکمیل کنند .

 هر کدام از شخصیت‌های کارتون یوگی و دوستان از یک کارتون معروف دیگر آمده است

هانا- باربرا در سال 1973، کلکسیونی از کاراکترهایی را که تا آن‌موقع در مجموعه‌های تولیدی خودش خلق کرده بود، در یک کشتی پرنده فانتزی به سرپرستی یوگی خرسه
 (Yogi Bear)، دور هم جمع کرد و مجموعه تلویزیونی «یوگی و دوستان» را سر و شکل داد. در این مجموعه، رفقا در جست‌وجوی سرزمینی بودند که از هرگونه آلودگی و جنایت پاک باشد. برای همین در هر اپیزود با یکی از بدمن‌های منفور مثل آقای وندال، آقای آلوده (Mr. Pollution) ، برادران حسد ( the Envy Brothers ) و... مقابله می‌کردند. کشتی دار و دسته یوگی و هدف آن‌ها برای یافتن سرزمین موعود، اشاره‌ای مستقیم به داستان حضرت نوح (ع) دارد. جالب است که بسیاری از بیننده‌های همیشگی و متعصب مجموعه‌های تلویزیونی دهه 1960 و 1970، این یکی را به خاطر مدت زمان نسبتا طولانی هر اپیزودش (حدود سی دقیقه با آگهی تجارتی) و این که بیش از حد در هر قسمت سعی داشت پیام اخلاقی بدهد، نپسندیدند! قبل از انقلاب، مجموعه‌های جداگانه کاراکترهای یوگی و دوستان همگی دوبله شده و از تلویزیون پخش می‌شد. اما بچه‌های بعد از انقلاب، این شخصیت‌های معروف هانا - باربرا را یکجا و فقط در همین کشتی چوبی پرنده دیده‌اند و می‌شناسند. به همین دلیل، خیلی از کاراکترها و خصوصیات آن‌ها فراموش شده؛ کاراکترهایی که زمانی بر و بچه‌های تخس دهه 1960 و 1970 با آن دنیایی داشتند و خصوصیات و تکیه‌کلام‌های این شخصیت‌ها، جزئی از فرهنگ پاپ شده بود.

 كوئیك درا‌‌ مك گرا و بابالویی

کوئیک درا، اسب شش‌لول‌بندی است که ظاهرش مثل وسترن های کلاسیک سینما است و با گویش و لهجه داس باتلر، به سرعت شمایل جان وین در ذهنمان نقش می‌بندد (چیزی که در دوبله هوشمندانه و خوب صادق ماهرو هم رعایت شده). الاغ مکزیکی‌الاصلی هم به نام بابالویی که باز هم داس باتلر با صدای افسانه‌ایش این‌دفعه آن را با لهجه مکزیکی گفته است، همراه همیشگی کوئیک درا است. این زوج، اولین بار در سال 1959 و در سومین کارتون معروف
 هانا - باربرا،Show The Quick Draw McGraw، ظاهر شدند. نام بابالویی براساس ترانه‌ای به اسم «Babalu» که در سریال تلویزیونی I Love Lucy توسط دنسی آرناز در دهه 1940 خوانده می‌شد، انتخاب شده است. کوئیک درا در بعضی قسمت‌ها مثل زورو لباس می‌پوشید و به تقلید از او برای حمله به دشمنان از طنابی آویزان می‌شد و فریاد می‌زد
 «El Kabon»: که دوبله شد: «کابونگت می‌کنم!» با این که بابالویی در خیلی از کارها باهوش‌تر از کوئیک درا بود، اما به کوئیک درا ایمان قلبی داشت و می‌خواست مثل او رفتار کند، رابطه‌ای که یادآور دُن کیشوت و سانچو پانزا است.

 یوگی و بوبو

وقار و خوش‌لباسی یوگی خرسه، ناخودآگاه شمایل هنرپیشه‌های کلاسیک هالیوود را تداعی می‌کند (انتخاب صدای ناصر طهماسب برای این کاراکتر خاص، برای خودش نکته‌ای است). کلاه و یقه و کراوات یوگی در مقابل تیپ شلخته و بدون لباس زوج همیشگی‌اش بوبو خرسه، توی چشم می‌خورد. این کاراکترها اولین‌بار در مجموعه هاکلبری هوند  (the Huckleberry Hound Show)، در سال 1958 در تلویزیون ظاهر شدند و نقش فرعی داشتند، اما کمپانی هانا - باربرا در 1961 یک مجموعه  مجزا برایشان ساخت و نامش را The Yogi Bear Show  گذاشت. اسم یوگی (Yogi Bear) از نام ستاره بیسبال آن موقع یوگی برا (Yogi Berra) گرفته شده است. برخلاف یوگی که همیشه دوست داشت باهوش‌تر از آن‌چه هست به نظر برسد، همراهش بوبو، بی‌خیال بود. این زوج بعد از پخش Yogi’s Gang ، در مجموعه ‌های زیادی مثل Yogi’s Space Race
 در 1978 و Yogi’s TreasureHunt  در 1985 ظاهر شدند.

 اوگی داگی و داگی ددی

زوج سگ پدر و پسر مجموعه  که خیلی خاطر یکدیگر را می‌خواهند، اولین بار توسط هانا - باربرا در مجموعه The Quick Draw McGraw Show ظاهر شدند. داگی ددی به سبک اجرا کننده نمایش‌های مشهور تلویزیونی و به‌خصوص جیمی دورنات حرف می‌زند و دلش می‌خواهد «پسر عزیزش» اوگی داگی که تقریبا غیرقابل کنترل است به بهترین شیوه ممکن بزرگ شود. ابتدا جای اوگی داگی، داس باتلر حرف می‌زد و دائم تکرار می‌کرد: «پدر عزیزم» اما بعدها پاتریس زیمرمن جایش را گرفت. داگ یانگ نقش داگی ددی را می‌گفت.

 هاكلبری هوند

سگ ساده و متینی به رنگ آبی که یک پاپیون قرمز ساده بسته و کلاه دارد. هاک، دومین ستاره هانا - باربرا بعد از نمایش Ruff and Reddy Show در اواخر دهه1950 بود. هــاکلبری هــوند، هـمراه یـوگی و بوبو و قسمت‌های مربوط به پیکسی و دیکسی، مجموعه The Huckleberry Hound Show  را تشکیل می‌دادند. این قضیه تا سال 1961 که نمایش یوگی و بوبو جدا شد و نمایش هاکی ولف و دینگ اِ لینگ
 ( Hockey Wolf and Ding a Ling ) جایش را گرفت، ادامه داشت. داس باتلر که بسیاری از کاراکترهای
 هانا - باربرا را با صدای جادویی و با تیپ‌های متفاوت گفته است، هاک را با لهجه کشدار جنوبی می‌گفت تا شخصیت ساده و روستایی‌مآب هاک بیشتر مشخص شود
. (انتخاب اسم هاکلبری برای این کاراکتر، ادای دین هانا و باربرا به شخصیت داستانی هاکلبری فین است.) هاک مرتب تکیه کلام «اُ ما دارلینگ، کلمنتین» را می‌گفت. کاراکتر هاک بعد از نمایش یوگی و دوستان در مجموعه Yogi’s Space Race  هم تکرار شد.

 والی گی تور

این تمساح با کلاه صورتی و یقه سفید، یکی دیگر از کاراکترهای مشهور هانا - باربرا است. والی گی‌تور که اسمش براساس واژه Alligator انتخاب شده، مادامی که در باغ وحش آقای تویدل (با صدای دان مسیک) مشغول است هیچ غمی ندارد. اما آقای تویدل همیشه مواظب بود که والی گی‌تور از روی کنجکاوی از آن جا بیرون نرود . Wally Gator یکی از بخش‌های سه گانه Touch Turtle & Dum Dum, Hardy Har Har, Lippy the Lion  بود که در سال 1962 نمایش داده می‌شد.

 اسنگلپوس

این کاراکتر، مخلوق هانا – باربرا، شیر صورتی رنگی است که اولین بار در سال 1959 در نمایش تلویزیونی کوئیک درامک گرا ظاهر شد و بعدها در نمایش یوگی خرسه، قسمت مجزایی شد. اسنگ شیر کوهی است و در غار زندگی می‌کند. داس باتلر به جای اسنگلپوس با گویشی شبیه به شیر ترسوی داستان جادوگر شهر اُز (که برت لار با صدای آرام و کشدار جای آن حرف زده است) حرف می‌زد. در بعضی قسمت‌ها، شکارچی ریزنقشی به نام میجر ماینر (Major Minor)، اسنگ را تـعقــیب مــی‌کـرد کــه یادآورشکارچی باگزبانی بود.

 پیتر پوتاموس

اولین نمایش تلویزیونی این اسب آبی بزرگ بنفش رنگ، با لباس مخصوص جهانگردهای انگلیسی، ســال 1964 بــود در کــنار دو اپیــزود دیــگر
 Yippee Yappee & Yahooey, Breezly & Sneezly.  پیتر و همراهش سوسو(  SoSo که یک میمون است)، عشق گشتن دور دنیا با بالن بودند. پیتر برای مخالفت با هر کسی، از تکنیک قوی «هیپو هاریکین» استفاده می‌کند که همان باز کردن بیش از حد دهانش است.

 ماگیلاگوریلا

در اولین نمایش تلویزیونی‌اش بین سال‌های 1964 تا 1967، ماگیلا کاراکتر اصلی بود و شخصیت‌های دیگری مثل ریکوچت ربیت ( Ricochet Rabbit ) در همین نمایش خلق شدند. ماگیلا، گوریلی است که در فروشگاه حیوان های اهلی آقای پیبلز، برای فروش گذاشته شده، اما هر کس او را می‌خرد سریع مرجوعش می‌کند. اُجی(!oh Gee)  دختری بود که آرزوی خریدن ماگیلا را داشت ولی پول کافی برای خریدن نداشت. همیشه در پایان هر قسمت نوشته می‌شد. «Will Try Again Next Week!»  اگر یادتان مانده باشد، ماگیلا توی کشتی پرنده یوگی، مســؤول راه انـــدازی موتورخانه بود

 اسكیدلی دیدلی

اختاپوسی با کله گرد و کلاه ملوانی که در پارکی به اسم Bubble Land که در زیر آب واقع است و شبیه دنیای زیر دریا است زندگی می‌کند. اولین بار در The Atom Ant / Secret Squirrel Show  ظاهر شد. اسکید دوست داشت از سرزمین بابل لند فرار کند و ستاره موسیقی شود، اما همیشه با مخالفت رئیس بابل لند مواجه می‌شد.

منبع : نوید غضنفری     هفته نامه همشهری جوان ویژه کارتونهای دوران کودکی ما

تقدیم به زنده یاد حسن عباسی

مجموعه پلنگ صورتی

[تصویر: 17843859639182228593.jpg]

مدیریت دوبلاژ سری پلنگ صورتی ( بازرس کلوزو،مورچه و مورچه خوار) : زنده یاد حسن عباسی
راوی خاطره انگیز کارتون زیبای پلنگ صورتی : زنده یاد پرویز نارنجیها

مورچه : حسن عباسی
مورچه خوار: مهدی آرین نژاد

بازرس کلوزو : حسن عباسی
بازرس دودو : مهدی آرین نژاد

[تصویر: 86130825779357897604.jpg]

مجموعه پلنگ صورتی :

فکر نمیکنم کسی کارتون باز یا دوبله باز باشد و صدای مرحوم پرویز نارنجیها را نشناسد . او راوی خاطره انگیز مجموعه " پلنگ صورتی" بود و با صدای گرم و منحصر به فردش روی بعضی از اپیزودهای این مجموعه حرف میزد.در فیلمهای سینمایی بیشتر صدایش را روی پرسوناژهای متشخص و آداب دان می شنیدیم مثل نقشی که در دیوانه ای از قفس پرید اجرا کرد و به جای سیدنی لاسیک حرف زد.مرحوم نارنجیها در کارتون پسر شجاع به جای آقای دکتر بز حرف میزد. یادگارهای بسیاری از دوبله هایی که با مدیریت او انجام شده به جا مانده است که از میان آنها می توان به چوبین و ای کیوسان اشاره کرد. پرویز نارنجیها در یکی از اجراهای کوتاه و دریغ انگیزش در فیلم سینمایی بیلیاردباز به جای عموی مسئول دخل باشگاه بیلیارد در ابتدای فیلم حرف می زد که در جواب ادی تند دست و دوستش چارلی که می پرسند این جا نوشیدنی ندارید؟ جواب می دهد : نه نوشیدنی داریم نه ماشین بازی و نه بولینگ. تنها چیزی که داریم بیلیارده، فقط بیلیارد، به اینجا می گن ایمز آقا!

مهدی آرین نژاد : پدر تاک را در رابین هود یادتان هست؟ یکبار که داروغه مثل همیشه برای جمع کردن مالیات زورکی از مردم ناتینگهام به کلیسایش آمده بود باشکم او را به بیرون هل دادو گفت : " از کلیسای من برو بیرون!" اما بین تمام شخصیتهای کارتونی که مهدی آرین نژاد صدایشان را خلق کرده مورچه خوار مفلوک و بدشانس کارتون مورچه و مورچه خوار در مجموعه پلنگ صورتی چیز دیگری است. تکیه کلام های سلام مورچه و سلام سوسیس هنوز هم بین بچه های خوره کارتون آن سال ها به کار می رود. بازرس دودو هم که با آن لباس فرم پلیس فرانسه برای خودش شاهکاری بود. او همیشه در ماموریت ها به بازرس کلوزوی بیچاره میگفت : " بازرس اگر کاری داشتی فقط سوت بزن" و بازرس هم که مهلت سوت زدن نداشت ناکار می شد.

پلنگ صورتی : شخصیت پلنگ صورتی به سفارش بلیك ادواردز كارگردان یك فیلم سینمایی به همین نام توسط فریستس فرلنگ، انیماتور معروف دیزنی خلق شد. تیتراژ انیمیشن فیلم آن‌قدر محبوب شد كه تهیه‌كننده را تشویق كرد تا یك مجموعه انیمیشن بر اساس همین شخصیت خلق كند. و همین‌طور موسیقی محشر هنری مانچینی، آن را جاودانه كرد.  شاید پلنگ صورتی حتی قبل از استن لورل و اولیورهاردی نگاه به دوربین رو به مخاطب را كشف كرده بود و استفاده می‌كرد. كاری كه بعدها مهران مدیری با آن بسیار محبوب شد.   احسان بیكایی   هفته نامه همشهری جوان ویژه کارتونهای دوران کودکی ما

پی نوشت : به نظر من معروفترین آهنگ جهان که در تمام دنیا زمزمه می شود و همه از کوچک و بزرگ آن را می شناسند موسیقی کارتون پلنگ صورتی است . با خوش ذوقی در قسمتی از کارتون پس از اجرای کنسرت پلنگ صورتی یک نفر در انتهای سالن پلنگ صورتی را تشویق می کند که فکر می کنم هنری مانچینی بود.

از کارتون پلنگ صورتی من عاشق قسمت استخوان مال کیه بودم . یادش به خیر .

دقیقا یادمه سالها پیش در تلویزیون از آقای مهدی آرین نژاد پرسیدند به نظر شما بهترین کارتون دنیا چیه؟ استاد بدون کوچکترین مکثی گفتند : به نظر من کارتون پلنگ صورتی بهترین کارتون دنیاست.

مورچه و مورچه خوار

[تصویر: 47621379838298065139.jpg]

توی یکی از قسمت‌های سری"مورچه و مورچه‌خوار " با عنوان  "جزیره هوس"، مورچه‌خوار که به خاطر تعقیب بی‌نتیجه چارلی، مورچه قرمز، حسابی قات (شاک! )زده بود، تصمیم می‌گیرد با کشتی به جزیره‌ای که پر از مورچه است، مهاجرت کند! توی همین قسمت یکی از همان دیالوگ‌های به یادماندنیِ مورچه‌خواری اش را می‌گوید: ده میلیارد مورچه توی این دنیا وجود داره، اون وقت من با این یکی مشکل دارم! ، بگذریم از این که درست بعد از گفتن این دیالوگ، کشتی‌اش غرق می‌شود و گیر کوسه‌ای می‌افتد، اما تمام حس و حال داستانک‌هایی این سریی کارتونی و سایر کارتون‌های مشابه(زوج کاراکترهای کارتونی درگیر باهم) توی همین جمله خلاصه می‌شود.

 مجموعه "مورچه و مورچه‌خوار" یکی از کارتون‌هایی بود که بین سال‌های1969 تا 1971 برای پخش صبح‌های شنبه از تلویزیون آمریکا در نظر گرفته شده بود. تهیه‌کنندگانش دیوید اچ دِپاتی و فریتز فرلنگ یعنی همان زوج تهیه‌کننده‌های مجموعه"  پلنگ صورتی " بودند. اتفاقا اگر یادتان باشد، تلویزیون ما، این دو مجموعه را با هم نشان می‌داد، یک مورچه‌خوار آبی رنگ که همیشه خدا در تعقیب مورچه‌ای است به اسم چارلی، حتی عنوان‌بندی کارتون هم روی این قضیه تأکید می‌کرد، ابتدا کلمه" The "Ant با رنگ قرمز از سمت چپ تصویر وارد می‌شد و بلافاصله «and the Aardvark» با رنگ آبی از گوشه دیگر می‌آمد و دنبالش می‌افتاد! این ایده تعقیب و گریز زوج کارتونی درگیرِ با هم (که "تام و جری" جد همه آن‌ها است تا آن موقع بارها در مجموعه‌های مختلف استفاده و کاملا دستمالی شده بود، مثل مجموعه‌های کایوت و رود رانر یاسیلوستر و توئیتی که این یکی توسط خود فریتز فرلنگ ساخته شده بود. اما مورچه و مورچه‌خوار یک تفاوت اساسی با تمام کارتون‌های این شکلی داشت، شخصیت‌های این یکی ناطق مشهور به کارتون‌های رادیویی بودند. کمدین مشهوری به اسمِ جان باینر، یک تنه به جای مورچه‌خوار با تیپ صدایی شبیه به یک کمدین مشهور به اسم جکی میسن و چارلیِ مورچه با تیپ صدایی شبیه به دین مارتین حرف می‌زد و کلی دیالوگ و عبارت بامزه می‌گفت که بعدها در خاطره‌ها باقی ماند. جالب است که در نسخه دوبله شده برای پخش از تلویزیون‌مان، این نکته کاملا رعایت شده و مهدی آرین‌نژاد مورچه‌خوار و مرحوم حسن عباسی مورچه را با تیپ‌هایی مشابه جای این کاراکترها می‌گفتند . نکته دیگر، شوخی‌های بامزه‌ای است که سازندگان این مجموعه در قسمت‌های مختلف‌اش قرار داده‌اند، مثل آن ایده "سوراخ فوری " که یکی از حقه‌های استاد مورچه‌خوار بود برای گیرانداختن چارلی، اما مثل همیشه خودش توی آن می‌افتاد، یا مثلا در قسمت دیگری با عنوان «From Bed To Worst» عمدا عبارت انگلیسی را نوشتم تا به جناس ظریفی که در عبارت هست پی ببرید!  وقتی مورچه‌خوار بعد از مدت‌ها مورچه را بی‌دردسر می‌گیرد و بلافاصله قورتش می‌دهد، یکهو همان اتوبوس جهانگردی پیدایش می‌شود و از روی مورچه‌خوار رد می‌شود. جفت مورچه و مورچه‌خوار را به بیمارستان می‌برند. توی بیمارستان پرستاری می‌خواهد به مورچه‌خوار فِرِنی! بدهد که بخورد اما مورچه‌خوار متعصب که به‌اش برخورده، می‌گوید: "اون فکر کرده من کی هستم؟ یه مو طلایی؟! مورچه‌‌خوارها فقط مورچه می‌خورن، مورررررچه!."

 با تمام این حرف‌ها، آن موقع فقط هفده قسمت از این مجموعه ساخته و پخش شد. تا سال1993 که کمپانی ام‌جی‌ام قدر این مجموعه را دانست و دو سری بیست و شش قسمتی از آن را در مجموعه جدید پلنگ صورتی جا داد که البته اصلا موفقیت اپیزودهای سری اول را به دست نیاورد.

منبع : نوید غضنفری هفته نامه همشهری جوان ویژه کارتونهای دوران کودکی ما

"دیالوگ‌های به یادماندنیِ مورچه‌خواری" :

مورچه‌خوار در حالی که یک اتوبوس بزرگ از روی او رد شده: «این اتوبوس جهانگردی فقط سالی یکبار از این‌جا رد می‌شه، اون هم باید همین الان باشه»

مورچه‌خوار پس از دیدن مورچه که سوسیسی بر سر گرفته و می‌رود: «سلام سوسیس!، اِ، من به یک سوسیس سلام کردم!»

مورچه‌خوار در حالیکه از ترس یک سگ به بالای تیر رفته و سگ دارد با هر گاز یک قسمت از تیر را می‌کَنَد: «آقا سگه! امیدوارم وقتی می‌رسم اون پایین تصمیم عجولانه‌ای نگرفته باشی!»

بیش از هفتاد هزار جور حشره توی این دنیا هست بعد من فقط باید مورچه بخورم.

ده میلیارد مورچه توی این دنیا وجود داره، اون وقت من با این یکی مشکل دارم!

. توی بیمارستان پرستاری می‌خواهد به مورچه‌خوار فِرِنی! بدهد که بخورد اما مورچه‌خوار متعصب که به‌اش برخورده، می‌گوید: »اون فکر کرده من کی هستم؟ یه مو طلایی؟! مورچه‌‌خوارها فقط مورچه می‌خورن، مورررررچه«!.

مورچه و مورچه خوار هم زمان مشغول خوردن یک رشته از اسپاگتی هستند و مورچه خوار با بی میلی بدون اینکه بفهمد اسپاگتی و مورچه رو با هم می خوره  یهو چشماش یه برقی میزنه و در همین هنگام مورچه از دهان مورچه خوار فرار می کند . مورچه خوار میگه : برگرد مورررچه مزش رفت!

حقیقتا کار گویندگان این کارتون آسمانی و ملکوتی است . زبان قاصر و ناتوان تر از آن است که حتی ذره ای از ارزشهای کار این عزیزان را بیان کند . عشق و علاقه و اشتیاق فراوان در کار این عزیزان بیداد می کند . یاد اساتید بزرگوار حسن عباسی و پرویز نارنجیها گرامی باد و از خداوند متعال می خواهیم که عمری طولانی همراه با سلامتی کامل و رفاه و شادی به استاد مهدی آرین نژاد و سایر هنرمندان دلسوز و زحمتکش این سرزمین عطاء کند . الهی آمین.

(۱۳۸۹/۴/۳ عصر ۰۶:۳۵)ميثم نوشته شده: [ -> ]

http://up.iranblog.com/Files/c2edd3a811d34c229408.jpg


عکس بالا هم سکانس نهایی سریال یعنی رسیدن چوبین به مادرش بود که در تلوزیون ایران سانسور شد!

نمردیم و مادر چوبین را هم دیدیم. ولی من فکر کنم چوبین بچه سرراهی بوده . چون هیچ شباهتی به مادرش نداره!! شاید هم به باباش رفته!! به هر حال ممنون از اینکه چشم ما را به جمال مادر چوبین روشن نمودید...:eee43

دوران كودكي ما با كارتون هاي خاطره انگيزي چون دختری به نام نل ، بچه های مدرسه والت، افسانه سه برادر، ماجراهاي سندباد، يوگي و دوستان، بل و سباستين، خانواده دكتر ارنست، پينوكيو، مهاجران و پسر شجاع گره خورده است.

 به عنوان مثال، تركيب صداهاي زوج مرتضي احمدي به جاي روباه مكار و  كنعان كياني به جاي گربه نره، كه هميشه مي خواستند پينوكيو را فريب دهند، از نقاط قوت اين كارتون به شمار مي آيد.

جذابيت كار دوبله با مقايسه اين كارتون ها با كارتون هاي دوبله شده فعلي، بيشتر جلوه مي كند. در چند سال گذشته انجمن گويندگان جوان، گرايش ويژه اي به دوبله كارتون پيدا كرده است. اما پس از ديدن يكي دو مورد از اين كارتون ها، تماشاي سومي برايتان غيرقابل تحمل مي شود.

دوست دارم راجب کارتونی با شما صحبت کنم که به طور قطع همه شما طرفدار این کارتون بسیار زیبا هستید کارتون افسانه سه برادر  که ترجمه آن به زبان انگلیسی  Romance of the Three Kingdoms

این کارتون جدا از صحنه های جذاب و دیدنی دارای مفهومی عمیقی نیز بود.چنانچه با دیدن این کارتون متوجه سیاست های پادشاهان آن زمان می شدید. تعداد قسمت های این کارتون 47 قسمت بود ه که ظاهرا قسمت آخر رو تلویزیون ما که استاد سانسور و حذف هستش مورد لطف خودش قرار داده.{#smilies.biggrin}

یاد سه شخصیت لیوبی ، شانگفی ، کوانیوو البته سائو سائو که نمیشه فراموشش کرد  و جز نوستالژیهای دوران ماست بخیر

 البته از دوستان عزیزی که راجب  دوبله این کارتون اطلاعاتی دارند   بنده رو هم مطلع کنند{#smilies.shy}

دوست دارم راجب کارتونی با شما صحبت کنم که به طور قطع همه شما طرفدار این کارتون بسیار زیبا هستید کارتون افسانه سه برادر  که ترجمه آن به زبان انگلیسی  Romance of the Three Kingdoms

  اگر یادتان باشد ، افسانه سه برادر به صورت عروسکی هم پخش می شد . من خیلی دوستش داشتم.

2-کسی کارتن گربه استثنایی را یادش هست؟ اوایل انقلاب پخش می شد. الان فقط تیتراژش یادم مونده که یک گربه باتیپ گانگستری! از سپر یک ماشین قدیمی سُر می خورد. 

به مناسبت بازیهای جام جهانی 2010 آفریقای جنوبی :  کارتون فوتبالیستها

[تصویر: 31814283743517555944.jpg]

فوتبالیستها سری اول ( اسم اصلی این سری ganbare kickers می باشد )

مدیر دوبلاژ : زنده یاد خسرو شایگان
گزارشگر : اردشیر منظم
کاکرو : مهوش افشاری
ماسارو : فاطمه نیرومند
کنتا : نرگس فولادوند (اونی که دماغش شبیه 5 فارسی برعکس بود )
کاشیرو : علیرضا شایگان
یوسوجی : سیاوش مینویی
پدر کاکرو : زنده یاد خسرو شایگان
دختری که تشویق می كرد (آفرین تیم شاهین) : زنده یاد زهرا محسن زاده
صدای مریم رادپور را بخاطر میارم همینطور مریم نوری درخشان بجای برادران دوقلو
آکینا ( خواهر یوسوجی ) - خواهر کاکرو ( آیومی) – تتسویا - دوقلوها : ؟؟؟

پی نوشت : با تشکر از دوستان عزیزم محمد رضا و بهزاد ستوده که ویرایش و تکمیل این پست با کمک آنها انجام شد.

بچه های تیم امید یه بازیکنی داشتن که خیلی چاق بود و همش در حال خوردن بود اسمش کاشیرو بود خیلی بامزه بود و پرتاب های بلندی مینداخت. یه چیزی بچه ها توجه کردین بعضی داستانا تو سری سوبا مثل سری کاکرو بود؟ بخصوص شروعشون .تو سری اول هم کاکرو با خانواده اش تازه به اون شهر اومده بودن و دنبال تیم امید می گشت. تیم امید هم مثل تیم (شاهین) خیلی ضعیف بود و یه تیم خیلی قوی دیگه هم تو اون شهر بود به اسم نانیو ( تو سری سوبا تیم عقاب) و البته دروازه بان های خیلی خوبی داشتن که نمیشد بهشون گل زد ( تو این سری یوسوجی و سری سوبا واکی بایاشی)

 اسم خواهر یوسوجی"آکینا" بود.این طرح بیشتر کارتونهای فوتبالیستها هست که خواهر بازیکن رقیب دوست قهرمان داستان از آب درمیاد تا بیننده(مثل خود دختره) برسر دوراهی بمونه.البته تو همین سری هم "ماسارو" با خواهر کاکرو "آیومی"دوست میشه.     منبع : نوشته صحرا در بخش انیمیشن پرشین تولز 

سال‌ها بعد، هنگامی كه «علی علیزاده» در بازی‌های پرسپولیس، آن اوت‌دستی‌های عجیب و غریبش را پرتاب می‌كرد، ما را به یاد یکی از شخصیتهای کارتون فوتبالیستها می انداخت : كاشیرو و كاشیرو چیزی نبود جز اوت دستی‌هایش: دورخیز می‌كرد و با تمام قدرت، چنان اوت‌دستی‌های كارسازی پرتاب می‌كرد كه تنها یك ضربه كوچك به آن، باعث می‌شد توپ توی دروازه قرار بگیرد.

‌چیزی كه در مورد كارتون‌ها می‌تواند خیلی خوشحال‌كننده و مایه امیدواری باشد این است كه بعضی وقت‌ها، بعضی جزئیات دوست‌داشتنی آن‌ها به حقیقت بپیوندد. كسی به ما نگفته علی علیزاده، «فوتبالیست‌ها» را می‌دیده و عاشق شخصیت «كاشیرو» بوده، اما ما دوست داریم این‌طوری خیال كنیم. خیلی چیزهای كارتون «فوتبالیست‌ها» بود كه بعدها به حقیقت پیوست: در كارتون، ژاپنی‌ها در حسرت یك مربی برزیلی بودند (همان عموی برزیلی سوباسا!) كه بعدها صاحبش شدند (زیكو)؛ یك سبك فوتبال بسته مبتنی بر پاس‌كاری‌های كوتاه وجود داشت به اسم «قفس پرنده» كه بعدها در تیمی مثل یونان یورو 2004 دیدیم و یك پرتاب‌كننده رؤیایی اوت‌دستی كه آن هم تعبیر شد. هیچ چیز زیباتر و در اوج‌تر از این نیست كه این كارتون‌ها و خیال‌ها به واقعیت تبدیل شوند.   منبع : علی به‌پژوه  هفته نامه همشهری جوان ویژه کارتونهای دوران کودکی ما

 پی نوشت : به نظر من سری اول فوتبالیستها خیلی خوش ساخت تر و زیباتر از سری سوباسا است . داستان سری اول شیرین تر ، دلچسب تر و به واقعیت نزدیکتر بود.



فوتبالیستها سری دوم : سوباسا اوزارا

سرپرست گویندگان گوینده تیتراژ : زنده یاد خسرو شایگان
گزارشگر : حسین باغی
سوباسا اوزارا : نرگس فولادوند
ایشی زاکی : شوکت حجت
تارو میساکی: شایسته تاجبجش
واکی بایاشی : فاطمه نیرومند
کاکرو : علیرضا شایگان
واکاشی زوما : امیر زند
مربی کاکرو : مظفر شمس کاظمی
تاکشی(دوست کاکرو) : هدیه نادی شهری
مادرسوبا : ناهید شعشعانی
عموی سوبا : سیاوش مینویی
نماینده فدراسیون که خوش تیپ بود : غلامرضا صادقی         منبع : بهزاد ستوده نازنین

«فوتبالیست‌ها» یک شباهت مهم با دربی بزرگ پایتخت یا سریال نرگس داشت. گرچه تقریبا همه ادعا می‌کردیم که «چقدر کارتون مزخرفی است» و «پر از خالی‌بندی است» و «رسیدن یک سانتر ساده از کنار خط طولی به محوطه شش قدم دو قسمت طول می‌کشد» و از این دست غرهایی که در مورد آن دو تای دیگر هم می‌زنیم، اما باز نمی‌شد از تماشایش صرف‌نظر کرد و جمعه بعدازظهر بعد از خوردن ناهار، دیدنش از اوجب واجبات بود. البته خیلی هم گناهی نداشتیم. فوتبالیست‌ها به جز ژاپن در لااقل 15 کشور جهان پخش شده بود. تازه فوتبالیست‌های ‌خیلی مهمی در دنیا هم ادعا کرده‌اند که علاقه‌شان به فوتبال و انتخابش به عنوان یک حرفه را مدیون این کارتون هستند. باور نمی‌کنید؟ می‌پرسید مثلا کی؟ حالا اگر هیده‌توشی ناکاتا و یوشی‌کاتسو کاواگوچی را به‌خاطر ژاپنی‌ بودنشان بی‌خیال شویم، دیگر از الکس دل پیرو و زین‌الدین زیدان (بله. درست خواندید. زیدان بزرگ هم به خاطر سوباسا اوزارا عاشق فوتبال شده است!) نمی‌شود گذشت. نه؟

دو سری از کارتون فوتبالیست‌ها در ایران پخش شد. سری اول، اسم اصلی‌اش «گانباره کیکا-زو» بود که ترجمه‌اش می‌شود همان فوتبالیست‌ها. با هنرنمایی کاکرو دایچی به عنوان کاپیتان و ماسارو دروازه‌بان تیم شاهین که رقیب اصلی‌شان یوسوجی دروازه‌بان شکست‌ناپذیر تیم عقاب بود. اصل و اساس این سریال که در سال‌های 87-1986 در 26 قسمت در ژاپن ساخته و پخش شد، کمیک استریپ‌هایی بود که نوری‌اکی ناگایی در مجله شونن ساندی می‌کشید و این‌قدر کارش گرفت که در سال 87 جایزه شوگاکوکان را برد. (این اسم‌های ژاپنی به هیچ دردتان نمی‌خورد. دیگر هم چیزی ازشان نمی‌آوریم. فقط خواستیم بدانید که همین‌طور الکی حرف نمی‌زنیم.)

سری اول خیلی فراز و نشیب نداشت. بیشترش به تمرین و آموزش یا به قول فرنگی‌ها «ترینینگ» می‌گذشت و مسابقه و رقابت و هیجان زیادی درش نبود.

اما سری دوم که با صدای خسرو شایگان و عبارت «فوتبالیست‌ها...قسمت صد و بیست و n ام» جاودانه شد، اسم اصلی‌اش «کاپیتان سوباسا» بود و البته در ژاپن قبل از سری اولی ایرانی‌اش پخش شد. اگر بگوییم کاپیتان سوباسا دنیا را تکان داد، خیلی بیراه نگفته‌ایم. چرا که از سال 1981 تا به حال، 13 سری مختلف از کمیک‌استریپ‌های این داستان در مجلات گوناگون چاپ شده و می‌شود. 5 سریال تلویزیونی، 4 فیلم و نزدیک به بیست بازی کامپیوتری هم براساس آن به بازار عرضه شده. از آمریکا و اسپانیا و برزیل بگیر تا فرانسه و تایلند و آفریقای جنوبی، این کارتون را با اسم‌های مختلف پخش  کرده‌اند. جالب‌ترین اسمش هم توی کشورهای عربی بود: «کاپیتان ماجد». شاید به پاس کاپیتان ماجد عبدالله که با صد و خرده‌ای بازی ملی، رکورددار جهان است. شکر خدا که ما ایرانی‌ها آن زمان این‌قدرها هم  قدرشناس دایی نبودیم!

کار به جایی رسید که؛ توجه به نقش این کارتون در ترویج فرهنگ فوتبال و فوتبالیست‌گری(!) در بین جوانان چشم بادامی، فدراسیون فوتبال ژاپن تصمیم به حمایت و کمک در تهیه و پخش سری‌های بعدی این کارتون گرفت.

دقیقا معلوم نیست که چند قسمت از فوتبالیست‌ها در ایران پخش شد. البته سری اول کاپیتان سوباسا در ژاپن 128 اپیزود بود، اما قسمت‌های پخش شده در ایران، قطعا بیش از این تعداد بوده که نشان می‌دهد مسؤولان صدا و سیمای وطنی احتمالا چند قسمت از سری‌های بعدی کاپیتان سوباسا را هم ضمیمه پخش خود کرده‌اند. و البته مثل خیلی دیگر از کارتون‌ها،  آخر این یکی را هم کسی نمی‌داند و یادش نیست چه اتفاقی افتاد که سریال تمام شد. جز قلب ناراحت جو می‌زوگی و دولت مستعجل تارو می‌ساکی و حماقت‌های ای‌شی زاکی و رشادت‌های واکی بایاشی و  بازوهای ستبر کاکرو یوگا و جوان جویای نامی به اسم تاکی‌شی و البته واکاشی‌زومای بزرگ که از فنون کاراته (رشته قبلی‌اش) در فوتبال استفاده می‌کرد و موهایش آدم را یاد پدر لی‌لی‌بیت، برادر نل یا علی‌بابا می‌انداخت، چیزی در خاطره‌ها نمانده است. (به خاطر رعایت شئونات اسلامی، ما از دیدن عشقولانه‌های این فوتبالیست‌ها با دخترخانم‌های نوجوان محترم کوچه و بازار و البته فوتبال‌دوست ژاپنی ـ که یکی از محورهای اصلی سریال را تشکیل می‌داد ـ محروم بودیم و صرفا با دیدن اشاراتی باید ماجرا را حدس می‌زدیم!)

هیچ‌وقت دریبل دوطرفه، ضربه چیپ یا صحنه نمایشی دیگری در کل این سریال دیده نشد و همیشه سوباسا بود که توپ را مثل یویویی که به پایش چسبیده باشد جلو می‌برد، شش هفت تا از بازیکنان حریف را به تنهایی و سه چهار تا را با پاس‌های آب‌دوغ خیاری دریبل می‌کرد و سرانجام شوتی می‌زد که با اجرای کلی عملیات ژانگولر و خوردن به تیرهای عمودی و افقی و خارج شدن از جو کره زمین و حرکت بر مسیر دایره‌ای، وارد دروازه می‌شد (یا نمی‌شد).

به شخصه فقط یک قسمت از فوتبالیست‌ها را عمیقا دوست داشتم. وقتی کاکرو یوگا (عشق من در این سریال) بعد از یک دعوای جانانه به‌خاطر لج‌بازی و بازیکن‌سالاری با مربی جدی و منضبط و با دیسیپلین‌اش، اردو را ترک می‌کرد و به همراه مربی سنتی و قدیمی‌اش که شدیدا شبیه سیب‌زمینی‌فروش‌ها بود، راهی جزیره اوکی‌ناوا می‌شد و بعد از نزدیک به یک ماه ریاضت‌کشی و تمرینات سخت و طاقت‌فرسا، شامل عبور دادن توپ با شوت‌های سهمگین از درون موج‌های 15 متری اقیانوس، همچون رهروان بودایی تحت تعلیمات جوشو روشن می‌شد و می‌آموخت که: «شجاع باش، و محکم، و سربه زیر

احسان عمادی  هفته نامه همشهری جوان ویژه کارتونهای دوران کودکی ما

 پی نوشت : یکی از صحنه های جالب این کارتون که همیشه به صورت علامت سوال در ذهنم باقی مونده : سوباسا یک شوت سهمگین به سمت دروازه حریف شلیک میکنه و توپ گل میشه و سوباسا تو دلش میگه به این میگن شوت طوفان در آسمان؟! بعد کاکرو که توی استادیوم طبقه دوم نشسته میگه چی؟! طوفان در آسمان. واکاشی زوما هم که از تلویزیون تماشا میکنه و با تعجب میگه چی؟! طوفان در آسمان!!!

ما که آخرش نفهمیدم اینا چه جوری صدای سوبا رو می شنیدن ؟! از طریق لب خوانی که امکان نداشت چون سوباسا تو دلش می گفت شاید از طریق تله پاتی و  ...:D جالبه که این صحنه بارها در حرکات عجیب و غریب رقیبان سوباسا هم تکرار می شد .

دقیقا به خاطر دارم که در برنامه شما و سیما گزارشی از دوبله کارتون فوتبالیستهای سوباسا پخش شد . حدس می زدم که تصویر آقای حسین باغی را نشان نخواهند داد. در گزارش اشاره شد که متاسفانه آقای ابوالحسن تهامی نژاد امروز در استودیو حضور ندارند که اولا با توجه به حضور پر رنگ گزارشگر در این کارتون این امر بعید به نظر می رسید . دوما عمدا یا سهوا به جای حسین باغی از ابوالحسن تهامی نژاد به عنوان گزارشگر کارتون نام بردند . آیا دوستان این برنامه را دیده اند ؟

فوتبالیست‌ها» که سری اول و دوم آن توسط زنده یاد خسرو شایگان مدیریت و دوبله شد و با درگذشت وی مدیریت سری جدید آن به فریبا شاهین مقدم سپرده شد.در سری سوم سعید شیخ زاده گوینده نقش تارو - علیرضا شایگان کاکرو - بهروز علی محمدی ویلیام و نقشی دیگر - کسری کیانی واکی - اردشیر منظم گزارشگر - رضا الماسی ایشی - و .... گویندگی کرده اند .

آدرس های مرجع